شوروی، ایالات متحده را دشمن خود نمیداند
متن مذاکرات بوش و گورباچف پس از فروپاشی دیوار برلین -۲
تاریخ ایرانی: کمتر از یک ماه پس از فروپاشی دیوار برلین، جورج دبلیو بوش (پدر) رئیسجمهور آمریکا و میخائیل گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی در دوم دسامبر ۱۹۸۹ در مالت با یکدیگر دیدار و درباره همکاریهای دوجانبه گفتوگو کردند که متن زیر شرح ملاقات آنها در روز دوم این نشست است. اندیشکدۀ وودرو ویلسون، متن کامل مذاکرات رهبران دو بلوک شرق و غرب را منتشر کرده که ترجمه آن را در «تاریخ ایرانی» میخوانید:
گورباچف: بدون مقدمهچینی بگویم، ما از آنچه که دیروز انجام گرفت خوشنودیم ولی فکر میکنیم که امکان این وجود دارد که پیشرفت بیشتری هم حاصل شود. اگر موافقید من جلسه را آغاز کنم. امروز من مهمان شما هستم…
بوش: تشکر فراوانم را ابراز میکنم برای آنکه موقعیت کار را برای هیات ما در کشتی شوروی فراهم کردید. اگرچه رسانهها من را محاصره کردهاند و دربارهٔ مختصر بودن مذاکرات دیروز از من سؤال میکنند ولی فکر نمیکنم که تغییرات ایجاد شده در زمان برنامهمان بر محتوای مذاکرات تاثیر داشته باشد. برای ما این مذاکرات بسیار مفید و ثمربخش بود، ما حتی در حین صرف صبحانه به گفتوگو ادامه دادیم.
گورباچف: بله، ما محاسبه کردیم و مشخص شد که گفتوگویمان بیش از پنج ساعت به طول انجامیده است. اگرچه هنوز دربارهٔ مسائل اصلی صحبت نکردهایم ولی مایلم یک پیشنهاد دربارهٔ سازماندهی به شما ارائه بدهم. چرا یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک برگزار نکنیم؟ فکر میکنم نشانهٔ مثبتی تلقی شود.
بوش: فکر خوبی است. با اصل ایده موافقم. فقط نگرانیام این است که خبرنگاران آمریکایی اینطور برداشت کنند که برای طفره رفتن از سؤالات آنها از کنفرانس مطبوعاتی مجزا سر باز زدهام. فکر میکنم که کنفرانس مطبوعاتیمان در چند بخش انجام بگیرد: نخست ما یک گفتوگوی مشترک با خبرنگاران خواهیم داشت و پس از آن من به سؤالات رسانههای آمریکایی پاسخ خواهم داد.
گورباچف: من هم قصد دارم تا پس از پایان نشست خبری مشترکمان، با تلویزیون شوروی مصاحبه انجام دهم. در نتیجه من هم موافقم.
بوش: بسیار عالی. پس توافق کردیم.
گورباچف: آقای رئیسجمهور، من دیروز واکنش مختصری به ایدههای سیاسی - نظامی شما نشان دادم. امروز نوبت ماست. فکر میکنم که موقعیت ما در این زمینه مورد توجه شما باشد. من مواضعم را دربارهٔ مذاکرات دیروز تصریح خواهم کرد. اگرچه این یک ملاقات غیررسمی است ولی نخستین باری است که ملاقاتمان تا این حد پیش رفته است. مایلم در ابتدا چند اصل اساسی را برایتان توضیح دهم.
نخست آنکه، رئیسجمهور جدید باید بداند که اتحاد جماهیر شوروی تحت هیچ شرایطی جنگ را آغاز نخواهد کرد. این مساله به قدری مهم است که میخواهم شخصا این اظهاریه را تکرار کنم. از آن گذشته، شوروی حاضر است تا رسما اعلام کند ایالات متحده را دشمن خود نمیشمارد. ما آمادهٔ همکاری مشترک حتی در زمینههای نظامی با ایالات متحده هستیم. این نکتهٔ اول.
نکتهٔ دوم، ما همگی به دنبال تضمین امنیت متقابل از طریق تلاشهای مشترک هستیم. شورای عالی متعهد به ادامهٔ روند خلع سلاح است. کنار گذاشتن رقابت تسلیحاتی و ممانعت از تولید سلاحهای جدید را لازم و ضروری میدانیم. پیشتر هم اشاره کردم که ما از آغاز روند همکاری میان ارتش دو کشور استقبال میکنیم. به طور خاص، از موقعیتی که در اختیار وزیر دفاع شوروی قرار داده شد تا با نیروهای نظامی ایالات متحده آشنا شود قدردانی میکنیم.
یک اصل دیگر. ما یک دکترین دفاعی در پیش گرفتهایم. توضیحات بسیار زیادی به شما در این رابطه داده شده است. ایجاد تغییرات اساسی در نیروهای نظامی ما آغاز شده است. ساختار دستهبندی نظامی در اروپای مرکزی به شکل تدافعی درآمده است: تانکهای کمتری در لشکرها وجود دارد. وسایل نقلیه آبی - خاکی هم بازگردانده شدهاند. آرایش نیروی هوایی هم در شرف تغییر است، یگان حمله به ردهٔ دو منتقل شده و جنگندهها که تدافعی هستند به خطوط جلو انتقال یافتهاند.
برنامههای اصلاحات نیروی نظامی ما یک نقشهٔ سری نیست. ارتش شوروی آماده است تا با همتایان آمریکایی خود ملاقات کرده و اطلاعات لازم را در اختیارشان قرار داده و پاسخگوی پرسشهای پیش آمده باشند. اما مسائل متقابلی پدید میآیند. همزمان با اجرای دکترین دفاعی در شوروی، آمریکا به سیاستهای بیست سالهٔ اخیرش یعنی آمادگی برای واکنش استراتژیک ادامه داده است. پیشتر میشد این مساله را توجیه کرد اما اکنون که در سطوح سیاسی - نظامی مشخص شده که تهدیدی از سمت پیمان ورشو وجود ندارد، طبیعی است که برای ما این سؤال مطرح شود: ایالات متحدهٔ آمریکا چرا اصلاحات نظامیاش را به تعویق میاندازد؟ من همهٔ ۶۰ صفحهٔ اعلامیهٔ بروکسل را مطالعه کردم و متاسفانه متوجه شدم که هنوز هیچ پیشرفتی از سمت ناتو دربارۀ این مهم صورت نگرفته است.
نکتهٔ بعدی. هر دوی ما میدانیم که بر اثر رقابت تسلیحاتی، قدرت نظامی باورنکردنی نزد هر دو طرف ایجاد شده است. با یکدیگر به این نتیجه رسیدهایم که چنین موقعیتی نتایج فاجعهباری در پی خواهد داشت. در مسیر درست قدم گذاشتیم و ارادهٔ سیاسیمان را نشان دادیم. روند مهمترین مذاکرات آغاز شد و در آن مسالهٔ کاهش تسلیحات هستهای در اولویت قرار گرفت.
بوش: ببخشید که حرف شما را قطع میکنم، اما حالا که بحث به اینجا رسید اجازه میخواهم از شما تشکر کنم بابت هدیهٔ نمادینی که توسط آناتولی دوبرین، سفیر شوروی برای من فرستادید، هدیهای که از تسلیحات اوراق شده ساخته شده بود.
گورباچف: بله، پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد نقطهٔ عطفی بود. به طور کلی، آینده روشن است و سخنان دیروز شما من را متقاعد ساخت که پایههای قابل اطمینانی برای جریانات آینده پدید آمدهاند. اما چه چیزی ما را نگران کرده است؟ تا حالا یکی از سه بخش اساسی از قدرت نظامی یعنی نیروی دریایی خارج از بحث ماندهاند. دولت پیشین و دولت کنونی هر دو نسبت به این موضوع واکنشی احساسی نشان دادهاند. به علاوه هیچگونه دست درازی به امنیت آمریکا نخواهد شد. میخواهم این را اعلام کنم که ما منافع آمریکا را مدنظر داریم. کشور شما یک قدرت دریایی به شمار میرود و مسیرهای دریایی بسیار مهم آن از میان دریاها و اقیانوسها عبور میکند. توسعهٔ نیروی دریایی برای شما یک سنت تاریخی به شمار میرود و در سیستم علمی و صنعتی و اقتصادی شما ریشه دارد. در نتیجه تغییر در این زمینه آسان نخواهد بود. ما این مساله را درک میکنیم زیرا خود ما نیز در زمینههای دیگر سیاست نظامی با این مشکل روبرو هستیم.
{…}
وزرای ما در این باره صحبت کردهاند. من خودم این مساله را آغاز میکنم و به طور رسمی مذاکره دربارهٔ نیروهای دریایی را مطرح خواهم کرد. ابتدا باید اعتمادسازی صورت بگیرد و سپس میزان فعالیتهای نیروهای دریایی کاهش بیابد. سپس با روشن شدن موقعیتمان در مذاکرات وین و ژنو، زمان آن فرا خواهد رسید تا کاهش فعالیت نیروی دریایی را بررسی کنیم.
مسالهٔ مهم دیگر این است که چگونه با سازمانهایی که تحت شرایط دیگری بنا نهاده شدهاند برخورد کنیم؟ به یک رویکرد متعادل و حساب شده در این زمینه نیاز داریم. در غیر اینصورت ممکن است مسالهٔ «تغییر مثبت» از مرکز توجهمان خارج شده و آنتی تز خود شود و در نهایت به عدم ثبات بیانجامد. سازمانهای موجود ثبات آفریدهاند و نباید آنها را از بین ببریم، بلکه نیاز داریم تا آنها را با شرایط جدید انطباق داده و برای حفظ ثبات و استحکام روابطمان با دیگر کشورها از آن بهره بگیریم. باید ترتیبی بدهیم تا پیمان ورشو و ناتو به فعالیت نظامی محدود نشده و به سازمانهای سیاسی بدل شوند؛ آنها میباید از حالت تقابل با یکدیگر خارج شوند. مایهٔ خوشنودی است که اکنون ژنرالهایمان نیز به این امر واقف شدهاند، با یکدیگر ملاقات میکنند و مسائل پیچیده را با یکدیگر در میان میگذارند.
من اطمینان دارم که شرایط همکاری میان بازار مشترک و کمکان (شورای تعاون اقتصادی) وجود دارد. ما اقدامات لازم را در نظر گرفتهایم تا ادغام کمکان در بازار جهانی تسهیل شود. قانونگذاران ما همکاری مشترک با یکدیگر را آغاز کردهاند و «دیپلماسی مردمی» در حال گسترش است. چنین رفتارهای دقیق و مثبتی میتوانند از ما در برابر پیشامدهای نامطلوب آینده محافظت کنند.
اینطور که به نظر میرسد سردمداری آمریکا برای ایجاد اتحاد در اروپا بر پایهٔ «ارزشهای غربی» است. اگر این ایده فراتر از یک پروپاگاندا باشد و بنای سیاستهای اجرایی قرار بگیرد، رک و بیپرده بگویم که حرکتی احمقانه خواهد بود. اروپا پیشتر ابراز نگرانی کرده بود که اتحاد جماهیر شوروی قصد صدور انقلابش را دارد. طرح صدور «ارزشهای غربی» نیز ایدهٔ مشابهی است.
باید بگویم که اکنون دوران سختی را سپری میکنیم. اروپای شرقی مسیرش را به سمت دسترسی آزاد و دموکراسی تغییر داده است و به ارزشهای انسانی مطابق با معیارهای جهانی نزدیک میشود، همچنین در حال طراحی مکانیزمی است که با پیشرفتهای اقتصاد جهانی همخوانی داشته باشد. همهٔ این موارد، موقعیتهای بیسابقهای را برای دستیابی به روابط جدید پدید آوردهاند که میتوان با آرامش و صلح به آنها دست یافت. بسیار خطرناک است که نیروهای ساختگی و آزاردهنده را بر این روند تحمیل کنیم، به خصوص اگر منافع یکجانبهای را در نظر داشته باشیم.
اتحادیه اروپا چه در سطح فرهنگی و چه در سطح سیاسی میتواند نتایج بسیار متنوع و متفاوتی در بر داشته باشد. البته که با جراحتهایی همراه خواهد بود. در برخی موارد نزاع و ستیز در پی خواهد داشت. این امر طبیعی است زیرا نیروهای اجتماعی عظیم و متنوعی در کار هستند.
من تا جایی که به اتحاد جماهیر شوروی مربوط است میتوانم قضاوت کنم. کشور ما از اجتماع مردم مختلف پدید آمده است؛ مردمی با سنتهای مختلف که پیشینهٔ تاریخی متفاوتی نیز دارند. ما با نگرانی به آیندهٔ اقتصادی شوروی مینگریم یا بهتر بگویم نگران این مساله هستیم که در شرایط گذار به سمت دموکراسی به چه نهادهایی نیاز داریم.
مسئولیت اجرای اصلاحات در فدراسیون بسیار افزایش یافته است. اندکی پیش تجاربمان در این زمینه را با نخستوزیر کانادا (برایان مالرونی) در میان گذاشتیم. او نگران ایالت کبک بود که طی چند سال گذشته اهداف جداییطلبانهای داشت. این نکته به ذهنم رسید: چرا کنگرهٔ آمریکا خودش را درگیر مسائل کشورهای بالتیک میکند ولی به کانادا در حل مسالهٔ کبک یاری نمیرساند؟
تجربه به ما ثابت کرده که تغییرات اروپا به آرامی صورت نخواهد گرفت. این امری است که به طور عمومی ثابت شده است، ولی در کل سعی میکنیم که نگرش خوشبینانهای داشته باشیم. کمترین واکنش این است که لرزه بر انداممان بنشیند ولی هستند کسانی که وحشتزده عکسالعمل نشان میدهند. اما اگر در سطوح سیاسی و فلسفی بیاندیشیم همه چیز بر سر جای خود قرار میگیرد. اگر بنا باشد که این روند ریشهای و عمیق باشد و مسائل بنیادین را هدف قرار دهد و پای میلیونها نفر از کشورهای مختلف در میان باشد، چطور میتوان انتظار داشت که این روند آرام و آسان صورت گیرد؟
آنچه اهمیت دارد این است که از حالا به بعد میزان اهمیت دگرگونیها را درک کنیم. ضروری است از اشتباهات بپرهیزیم تا بتوانیم از این فرصت استثنایی برای پیوند شرق و غرب استفاده کنیم. البته که تفاوتها باقی خواهند ماند. راجع به این مساله دیروز هم صحبت کردیم. حتی در داخل اتحاد جماهیر شوروی - که یک کشور واحد است - میان جمهور مردم و استانهای مختلف تفاوت مشهودی به چشم میآید. تفاوتها در قارهٔ وسیع اروپا بیشتر هستند.
ما خواهان آنیم که با ایالات متحده آمریکا به درک مشترکی از وقایع کشورمان دست یابیم. برداشت من این است که این درک مشترک امروز پدید آمده است، اما در آینده نیز گسترش خواهد یافت. میخواهم که این درک مشترک از بین نرود بلکه بیشتر و عمیقتر شود.
من به دنبال آن هستم که همکاری دائمیمان، در حین گذار از این دوران سخت، بر پایهٔ این درک مشترک ادامه بیابد. در غیر اینصورت این روند شکست خورده و همگیمان در موقعیت آشفتهای گرفتار خواهیم شد، در پی آن مشکلات فراوانی پدید آمده، روند دگرگونیها متوقف شده و به دوران تردید و بدگمانی باز خواهیم گشت. باز هم تاکید میکنم که در این برههٔ تاریخی مسئولیت خاصی بر عهدهٔ اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده نهاده شده است.
بوش: میخواهم یک نکته را روشن کنم. شما راجع به ارزشهای غربی ابراز نگرانی کردید. میدانیم که تعهد به برخی از ایدهآلهایمان مشکلاتی در شوروی و اروپای شرقی پدید آورد و با توسعه و پیشرفت در این مناطق سازگاری نداشت. اما چنین چیزی هدف ما نبود. هرگونه صحبتی از ارزشهای غربی در ناتو و دیگر نهادهای غربی کاملا طبیعی بوده و نیت ویرانگری در آن نهفته نیست. اما ارزشهای غربی چه هستند؟ این ارزشها معادل گلاسنوست (شفافیت) و مباحث داغ و فضای باز شمرده میشوند. در سطح اقتصادی معادل انگیزه برای پیشرفت و بازار آزاد تلقی میشوند. این مفاهیم تازگی ندارند و سالهاست میان ما و اروپای غربی مشترک هستند و غرب را متحد ساختهاند. ما از تغییرات اتحاد جماهیر شوروی و یا لهستان استقبال میکنیم ولی به هیچ عنوان ارزشهایمان را در تقابل با این دگرگونیها نمیدانیم. بنابراین مایلم تا جای ممکن با نقطه نظرتان آشنا شوم تا از هرگونه سوءتفاهمی جلوگیری شود.
گورباچف: مهمترین اصل در نگرش نوین ما بر اساس احترام به انتخاب آزاد، یعنی تجدید و بازنگری در گزینهها بنا نهاده شده است. بسیار دردناک است ولی از حقوق اساسی به شمار میرود، حق انتخاب بدون دخالت بیگانگان. ایالات متحده به نظام اقتصادی و اجتماعی که مردم آمریکا برگزیدهاند پایبند است. به زبان استعاره باید اجازه بدهیم که مردم انتخاب کنند که نزد کدام پروردگار دعا کنند.
برای من مهم این است که غرب و شرق اروپا به سمت اتحاد پیش میروند. نتیجه حاصله نسخهبرداری از سوئد، بریتانیا و شوروی نخواهد بود. خیر. نتیجه آن چیزی خواهد شد که نیازهای توسعهٔ انسانی و تمدن اروپایی را پاسخگو باشد. میدانیم که مردم امروز هراسی از انتخاب یک سیستم بر سیستم دیگر به دل راه نمیدهند. آنها به دنبال نظام بیهمتایی هستند که بهترین شرایط زندگی را برایشان فراهم کند. اگر این انتخاب با آزادی صورت بگیرد میتوان به همین مسیر ادامه داد.
بوش: فکر نمیکنم که در این مورد اختلاف نظر داشته باشیم. ما به ارادهٔ شخصی و استقلال در تعیین سرنوشت ایمان داریم. میخواهم تا این رویکرد ما را به خوبی درک کنید: ارزشهای غربی به هیچ عنوان به معنای تحمیل نظام ما بر رومانی، چکسلواکی و یا آلمان شرقی نیست.
گورباچف: این نکته برای ما اهمیت بسیاری دارد. دگرگونیهای بنیادینی در حال وقوع است که مردم را به یکدیگر نزدیکتر میکند. اصل این است. روشهای مختلفی برای حل مشکلات در اروپای شرقی در زمینههای اقتصادی، فناوری و غیره پدید آمدهاند که امریست طبیعی. اگر ما و شما درک مشترکی از وقایع داشته باشیم تمامی عملکردهایمان در روند تغییرات موفقیتآمیز خواهند بود و از جایگاه مثبتی شروع به حرکت خواهیم کرد.{…}
بیکر [وزیر امور خارجه آمریکا]: مایلم تا موضعمان را در قبال مفهوم «تعیین سرنوشت» شفافانه توضیح بدهم. ما عقیده داریم که هر کشوری میباید حق انتخاب داشته باشد. اما همهٔ این سخنان در جایی معنا مییابد که مردم آن کشور در شرایط انتخاب آزادانه قرار داشته باشند. این بخشی از مفهوم «ارزشهای غربی» است و به هیچ عنوان به معنی تحمیل سیستم بر آن کشور محسوب نمیشود.
گورباچف: اگر کسی حقیقت را پنهان کند فاجعه رخ خواهد داد.
بوش: کاملا درست است.
بیکر: موضوع دیگری مد نظر من بود. مسالهٔ اتحاد دو آلمان را برای نمونه در نظر بگیریم که در کشور ما، شما و حتی کشورهای اروپایی نگرانی به وجود آورده است. راجع به این موضوع چه کار کنیم؟ طبق اصول دسترسی آزاد، پلورالیسم و بازار آزاد این اتحاد باید صورت بگیرد. ولی ما هرگز نمیخواهیم که اتحاد دو آلمان بر اساس مدل ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵ که مایهٔ نگرانی شماست، شکل بگیرد. آلمان آن دوره به هیچ عنوان با ارزشهای غربی همخوانی نداشت.
گورباچف: این همان پرسشی است که یاکولف (مشاور عالی گورباچف) مطرح کرد: «چرا دموکراسی، گشایش و بازار آزاد ارزشهای غربی هستند؟»
بوش: این روال همیشگی نبوده است. خود شما بنیان حرکت به سمت دموکراسی و دسترسی آزاد را بنا نهادید. امروزه دیگر مشخص شده که این ارزشها از بیست سال پیش میان ما و شما مشترک بودهاند.
گورباچف: نباید به دام پروپاگاندا بیافتیم.
یاکولوف: هنگامی که بر «ارزشهای غربی» تاکید میکنند، پدید آمدن ارزشهای «جنوبی» و «شرقی» نیز اجتنابناپذیر میشود…
گورباچف: همینطور است. سپس میبینید که شعلههای ایدئولوژیک دوباره سر میکشند…
بوش: میفهمم و با شما موافقم. باید در انتخاب واژگان دقت کنیم و بیشتر راجع به ماهیت ارزشها بحث کنیم. ما با تمام وجود از تغییرات پدید آمده استقبال میکنیم.
گورباچف: همانطور که پیشتر به اهمیت این موضوع پرداختم، مهم این است که تغییرات به شفافیت و بهبود روابط میان ما ختم شوند. از ریشه با یکدیگر متحد شده و از همهٔ آنچه که میانمان تفرقه افکنده رها خواهیم شد. این یک سطح جدید در روابطمان است. در نتیجه، من به سهم خودم از پیشنهاد شما استقبال میکنم؛ نباید در سطح تئولوژیک بحث کنیم. تاریخ نشان داده که این بحثها به جنگهای مذهبی ختم میشوند.
بیکر: آیا میتوانیم اینگونه مسامحه کنیم که روند مثبتی بر پایهٔ «ارزشهای دموکراتیک» در جریان است؟ …
نظر شما :