تا فتح خرمشهر از جنگ حمایت کردیم
گفتوگو با ابراهیم یزدی- ۳
تاریخ ایرانی: نهضت آزادی ۶۳ سند درباره جنگ هشت ساله ایران و عراق دارد که به گفته دبیرکل آن در همۀ اسناد دو موضوع از هم تفکیک شده است؛ یکی مخالفت با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و دیگری حمایت بیدریغ از رزمندگان که با تمام قدرتشان به جنگ رفتند. ابراهیم یزدی در بخش سوم گفتوگوی تفصیلی خود با «تاریخ ایرانی» به انتقاداتی پاسخ داده که درباره مواضع نهضت آزادی در خصوص ادامه جنگ، پیشنهاد غرامت ۱۰۰ میلیارد دلاری برای پایان دادن به جنگ و حضور اعضای این تشکل در جبههها مطرح میشود.
***
آقای دکتر یزدی، عمده انتقادات از مهندس بازرگان و نهضت آزادی در سالهای اخیر درباره مواضع شما در قبال جنگ پس از فتح خرمشهر است. سردار یحیی رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران در گفتوگویی از نهضت آزادی انتقاد کرده که «به معنی واقعی، ملیگرا که دلسوز ملت ایران یا سرزمین ایران یا حتی وطنپرست باشند، نیستند»، بعد پرسیده «آن وقتی که شهرهای ایران اشغال شد، چند نفر از این نهضت آزادیها در جنگ شرکت کردند؟ چند نفرشان شهید شدند؟ شهدایشان را نام ببرند. اینها اگر واقعاً ملیگرا و وطندوست بودند، بیایند بگویند تا قبل از عملیات بیتالمقدس، چه کمکهایی را به جنگ کردند؟» آقای ولایتی هم در گفتوگویی مشابه این انتقاد را مطرح کرده که «همین نهضت آزادی که حالا مدعی است، نه در جنگ کمکی کرد، نه در آن مقطع دفاع مقدس. یک نفر شهید را اعلام کنند از نهضت آزادی یا از وابستگان به اینها، چه کار کردند؟ چه کمکی کردند به بسیج مردم در دفاع از کشور؟ (حتی تا زمان فتح خرمشهر) اینها که ملیگرا هم هستند.» شما برای انتقاداتی از این دست چه پاسخی دارید؟
هنوز خرمشهر سقوط نکرده بود که من به آنجا رفتم. رفتم به خط مقدم جبهه. تانکهای عراقی پشت دروازههای خرمشهر بودند و من تا مرز رفتم. مصمم بودم که بمانم. اما به اهواز که برگشتم، دکتر چمران به من گفت شما اینجا نمانید. گفت افرادی با ما مخالف هستند. ماندن من را در اینجا نمیتوانند تحمل کنند. تو هم بمانی، نه میگذارند که من بمانم و نه شما. از ما دو نفر یکی باید بماند. من گفتم که نه، شما بمانید، چون تجربه و دانش و آمادگی شما بیشتر است. تا فتح خرمشهر ما با تمام قوا از جنگ حمایت کردیم. آقای محسن اللهوردی از اعضای نهضت آزادی بود که در جنگ شهید شد. از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا بود که نتوانست بماند، آمریکا را رها کرد و با معرفی من به جنوب لبنان پیش چمران رفت. در آنجا متخصص مواد منفجره شد. بعد از انقلاب به ایران آمد، رفت جنوب و به چمران پیوست و در جبهه شهید شد. کسان دیگری هم بودهاند که من لزومی نمیبینم اسامیشان را یکی یکی بگویم. اینها در جبهه بودند. با تمام قوا، کمک مالی هم میکردیم. اینها که چنین انتقاداتی به نهضت آزادی وارد میکنند، بیانیههای ما در آن سالها را بخوانند. نهضت آزادی ایران در ۱۱ اردیبهشت ۶۱ در پیام تبریک به مناسبت پیروزی عملیات بیتالمقدس تاکید کرده بود: «بر همگی ما است که با حفظ وحدت و ایجاد جو تفاهم خونهای پاکی را که از قلوب همیشه زنده و پر تپش برادرانمان در کربلای خوزستان و غرب به زمین میریزد پاس داریم و بدینوسیله دشمن جنایتکار را بیش از پیش ناامید و رسوا سازیم... نهضت آزادی ایران ضمن ارج نهادن و تقدیر از فداکاریهای سپاهیان اسلام اعم از نیروهای سهگانه ارتش، سپاه، بسیج و عشایر که هماکنون با نام مولا علی ابن ابیطالب(ع) برای نابودی دشمن متجاوز و اخراج کامل آنها از میهن اسلامی ایران در تلاش هستند آرزو میکند که هر چه زودتر پیروزی نهایی بر خصم، نصیب رزمندگان جانباز و ایثارگر ما گردد.» با کجای این بیانیه مشکل دارند؟ البته من با این منطق آقایان مخالفم که بگویند چون اینها خودشان در جنگ هیچ خسارتی ندادهاند، پس حق اظهار نظر دربارۀ آن را هم ندارند. خاطرهای در این باره نقل کنم که مربوط به چند سال پیش است که دانشگاه تربیت مدرس، از من برای سخنرانی دعوت کرد. گفتم به یک شرط خواهم آمد که بسیجیها هم بیایند، نماینده ولی فقیه در دانشگاهها هم بیاید و آنجا هر سؤالی هم میخواهند بپرسند. این شرط را به آنها که گفتند، خیلی تعجب کردند، اما آمدند، من هم رفتم. در این جلسه یک دانشجوی دختر متنی را خواند و گفت شما در جنگ نبودهاید، شما که کاری نکردهاید، حق اظهار نظر ندارید. حرفهایش که تمام شد، هنوز پشت تریبون ایستاده بودم که پرسیدم سرکار خانم، شما در جنگ بودهاید؟ خب ۱۸، ۱۷ سالش بود. گفت. نه، من آن زمان سنی نداشتم. گفتم شما در جنگ نبودهاید، پس چطور حق اظهار نظر دارید؟ خب این منطق غلط است که اگر کسی در جنگ نبود، حق اظهار نظر هم ندارد. ۷۵ میلیون جمعیت امروز که همه در جبهه نبودند، ولی حق اظهار نظر دارند.
در گفتوگو با سردار یحیی صفوی به بیانیهای از نهضت آزادی اشاره شده که در آن آمده است: «در اجرا و تداوم جنگ، غیر از مرحله دفاعی مشروع و قانونی اولیه که صدام و ارتش او را دچار شکست و خواری و مجبور به فرار گرداند، دولت عراق خواهان صلح و آماده برای پرداخت غرامت گردید.» سردار صفوی هم گفته عراق هیچ وقت آماده پرداخت غرامت نبود. از برخی فرماندهان نظامی هم که سؤالاتی در این باره داشتم، گفتند که پیشنهاد مکتوب و مشخصی از سوی عراق برای پرداخت غرامت به ایران داده نشده بود. آقای ولایتی هم گفته «اینکه برخیها میگویند ما حاضر به دریافت غرامت از عراق نشدیم شایعه است؛ اگر کسی ادعایی در این مورد دارد مستندات خود را ارائه دهد.» آقای هاشمی رفسنجانی هم در یادداشتی که در شهریور ۱۳۸۹ منتشر کرده، پیشنهاد دریافت غرامت برای پایان جنگ پس از فتح خرمشهر را «یک شایعه خبیث» خوانده و نوشته: «میانجیها که اکثراً کشورهای عرب منطقه بودند، وقتی منطق و استدلال قوی ایران را در مورد خروج کامل ارتش عراق از خاک ایران و محاکمه متجاوز و پرداخت غرامت در مذاکرات دیدند، با کمک بوق تبلیغاتی غرب و با هدف تضعیف روحیه مقاومت و دفاع مردم ایران، اقدام به انتشار شایعات بیاساس میکردند که یکی از خبیثترین شایعات آنان پیشنهاد غرامتها پس از فتح خرمشهر بود.» ماجرای اشاره نهضت آزادی به پیشنهاد پرداخت غرامت پس از فتح خرمشهر چه بود؟ شما چه مستنداتی در این باره دارید؟
وقتی خرمشهر فتح شد، سران کشورهای منطقه به شدت وحشت کرده بودند و جمعاً با هم تصمیم میگیرند که به ایران غرامت بدهند. اتفاقا این موضوع در خاطرات آقای هاشمی آمده است. همان زمان بیبیسی این خبر را منتشر کرد که اعراب حاضر شدهاند ۱۰۰ میلیارد دلار بابت خسارت جنگ به ایران بپردازند. این موضوع در جلسات غیرعلنی مجلس هم مطرح شد. در گزارشی که در مجلس قرائت شد آمده بود سران کشورهای منطقه میگویند که حاضرند ۶۰ میلیارد دلار غرامت بپردازند، اما باید ۹۰ میلیارد دلار بپردازد. من هم پس از قرائت این گزارش در مجلس گفتم اگر قرار بر پذیرش شرایط صلح است، بنشینید و مذاکره کنید. آنها یک رقم میگویند، شما رقم دیگر، بالاخره بر سر یک رقم توافق خواهید کرد. آقای درودیان از مرکز تحقیقات جنگ سپاه بارها در این باره از من پرسیده که سند شما برای پیشنهاد پرداخت غرامت به ایران چیست که من هم اسنادش را به او دادم. گفتم هم بیبیسی این خبر را منتشر کرد و هم در خاطرات هاشمی آمده که اعراب توسط سفیر ایتالیا، پیشنهاد کردند که ما تمام شرایط ایران را برای پایان جنگ میپذیریم، ۱۰۰ میلیارد دلار غرامت هم میدهیم. همه شرایط ایران را میپذیریم، جز مجازات صدام. در ۱۷ مرداد ۱۳۶۱ هیاتی ترک به تهران آمد و با مقامات کشور مذاکره کرد. روزنامه اطلاعات فردای آن روز به نقل از آقای ولایتی نوشت: «نخستوزیر و وزیر خارجه ترکیه در این سفر مطلب جدیدی برای گفتن نداشتند و تنها در رابطه با پرداخت غرامت پیشنهاد کردند که یک صندوق اسلامی پرداخت خسارات وارده از این جنگ به ایران را به عهده میگیرد. لیکن آقای خامنهای رئیسجمهوری و ریاست شورای عالی دفاع که همواره در اینگونه جلسات بیانگر مواضع به حق جمهوری اسلامی ایران بودهاند، ضمن رد قاطع این پیشنهاد، اظهار داشتند: ما ملتی بالقوه غنی هستیم و عزت ما اجازه نمیدهد که از چنین کمکهایی استفاده نماییم. امت غیور ما نیازی به گرفتن اعانه از هیچ کس ندارد، اما صدام تکریتی را ملزم به پرداخت این غرامت میداند.»
رقم ۱۰۰ میلیارد دلار غرامت به ایران، همان میزان خسارتی است که طبق برآوردهای سازمان ملل پس از پایان جنگ باید به ایران پرداخت میشد، اما رقم درخواستی ایران پس از پذیرفتن قطعنامه، ۱۰۰۰ میلیارد دلار بوده است.
۱۰۰ میلیارد دلار خسارت پس از پایان خرمشهر مطرح شده بود. دبیرکل سازمان ملل، آغازگر جنگ را عراق معرفی کرد، اما آنها ایران را مسئول ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر میدانند. البته ۱۰۰ میلیارد دلار غرامت، رقم پیشنهادی کشورهای عربی بود و نه عراق.
پس اینکه عراق آماده پرداخت غرامت نبود و این صرفا پیشنهادی بود از طرف کشورهای عربی، نقل درستی است.
عراق هم در آن جلسهای که کشورهای عربی چنین پیشنهادی مطرح کردند، حضور داشت. علاوه بر این سخنرانی صدام را بعد از فتح خرمشهر بخوانید. او میگوید ما اشتباه کردهایم، من دستور دادهام که سربازان ما به پشت مرزها برگردند. اما صدام در شرایط مالی نبود که بتواند این غرامت را بپردازد. عربها گفتند که ما میپردازیم. اگر در مواردی کشورهای عربی به صدام در جنگ علیه ایران کمک کرده بودند چه ایرادی داشت اگر آنها غرامت جنگ را میپرداختند.
سال گذشته آقای علی شمخانی در برنامهای تلویزیونی گفت: «ما برای همه مراحل مختلف جنگ یک منطق پاسخگویی داریم. این سؤال [ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر] بعد از پایان جنگ مطرح شد و پیامدهای نوع پایان جنگ بود که باعث ایجاد این سؤال شد. پس این سؤال آن زمان مطرح نشد که چرا بعد از فتح خرمشهر، جنگ را ادامه میدهید.» به گفته او «شخصاً یک نفر را نزد نهضت آزادی فرستادم و از آنها که بیشترین ادعا را روی این سؤال دارد خواستم سندی ارائه دهند که بعد از فتح خرمشهر بیانیهای صادر کرده باشند که خواهان پایان جنگ شده باشند. اما هیچ سندی در این مورد وجود ندارد و فقط بعد از عملیات رمضان صحبتهایی انجام شد که در آن مقطع جنگ وارد مرحله تازهای شده بود.» فردی که از طرف آقای شمخانی با شما در این باره گفتوگو کرد چه کسی بود؟
من نمیدانم. یادم نمیآید کسی آمده باشد. شاید منظورشان آقای درودیان بوده، ولی او اولاً نگفت از طرف آقای شمخانی آمده و ثانیاً بحث او این نبود که نهضت آزادی درباره خاتمه جنگ بیانیهای داده است یا نه. پرسش او بیشتر درباره پرداخت غرامت جنگ توسط اعراب بود که مستندات را به ایشان ارائه دادم.
چون گفته شده نهضت آزادی سندی درباره درخواست پایان جنگ نداشته است.
ما تا فتح خرمشهر با تمام قوا از جنگ حمایت کردیم، اما بعد از فتح خرمشهر، معتقد بودیم که جنگ باید تمام شود. آقای خمینی هم همین نظر را داشت. در یکی از یادداشتها این را گفتهایم. در مجلس با آقای هاشمی صحبت کردیم. آقای هاشمی گفت، آقای خمینی هم نظرش همین است. گفتیم خب الحمدالله خیال ما راحت است. باید دید چه کسانی رفتند و نظر آقا را برگرداندند. این مساله تاریخی است. نهضت آزادی ۶۳ سند درباره جنگ دارد که در همه آنها دو موضوع را از هم تفکیک کردهایم؛ یکی مخالفتمان با ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر است و دیگری حمایت بیدریغ از رزمندگان که با تمام قدرتشان به جنگ رفتند. ما از فداکاریهایشان تجلیل کردیم و ارج نهادیم و برای آنها هم ارزش قائل هستیم. یکی از این اسناد نامه محرمانه مهندس بازرگان به امام در سوم اسفند ۱۳۶۲ است که در آن آمده: «بدیهی است آن زمان که صدام دیکتاتور عراق در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ تجاوز آشکار به مرز و بوم و به جان و مال ما کرد، وظیفه انقلابی و قانونی همگی و بالاتر از آن حکم خدا این بود که با تمام نیرو تا آخرین نفر و نفس بجنگیم و دشمن غاصب غدار را از خاکمان بیرون کنیم، که خوشبختانه به همت جوانان و پیران غیور و ایثارگر و پیروی ملت شهیدپرور از رهبر متوکل و با تلاش مسئولین مصمم، موفق شدیم. آن کارزار، قتال فی سبیل الله بود، برای دفاع از آدمها، از آب و خاکمان، و خداوند رحمان علیم قدیر، علیرغم قلت عدد و نابرابری نیروها، نصرتمان داد تا آنجا که دشمن با خواری و پشیمانی راه فرار اتخاذ کرد و زبان به تسلیم و تمنا گشود. اما مجوز ادامه جنگ و تجاوز به داخل عراق (که در ابتدا خود جنابعالی، آنطور که در ایام تخلیه خرمشهر از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم، آن را مصلحت و حق نمیدانستید) با شعار سقوط صدام و حزب بعث و تعرضهای دیگر، برای ما روشن نیست.» بازرگان در این نامه صراحتا این درخواست را مطرح کرده: «نظر ما تغییر کلی سیاست جنگی و برنامه، از نفی به اثبات و از تخریب و تجاوز به امنیت و دفاع است و استقبال از صلح شرافتمندانه و از سازندگی و استقلال و آزادی» و نوشته است: «در عین حال باید بگوییم که اختلاف نظر ما در این مسائل موجب آن نیست که علم مخالفت در مقابل جنگ اسلامی برافراشته و آب به آسیاب دشمنان بریزیم. هدف نصیحت ائمه مسلمین است و توصیه به حق و انجام وظیفه الهی با دعای توفیق. بدیهی است چنانچه نظریات ما اصولاً مورد توجه قرار گیرد، آماده بحث و بیان بیشتر در زمینه مسائل و پیشنهادها و تفصیلهای اجرایی هستیم. در خاتمه با تجدید عهد و عذرخواهی و با امکان اینکه اقدام ما را ناشی از ترس یا ضعف در ایمان و توکل تلقی فرمایید، آنچه وظیفه خودمان در پیشگاه آفریدگار بزرگ، در برابر ملت و در قبال رهبری انقلاب میدانستیم، انجام دادیم.»
سند دیگر قطعنامه پنجمین کنگره نهضت آزادی ایران در اسفند ۶۱ است که در آن تاکید شده: «به نظر نهضت آزادی، بعد از فتح خرمشهر که موفقیت ممتازی در جهت نظامی، سیاسی و اسلامی برای ایران پیدا شده و خصم خود را ناچار دیده بود راه توبه و تسلیم پیش گیرد و همسایگان حاضر شده بودند تضمینهایی بدهند، دولت میتوانست به مصداق آیه کریمه «وإن جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هو السمیع العلیم» از فرصتهای مناسبی که برای اتخاذ و اعمال خطمشیهای موثر جهت ختم موفقیتآمیز جنگ فراهم شده بود استفاده کرده و مطابق مصالح و منافع ملت ایران اقدام نماید. اما [...] از آن شرایط و فرصتها استفاده نشده است.»
نظر شما :