طرح امنیتی آمریکا پس از انقلاب ایران

استراتژی جدید ایالات متحده در خلیج فارس- ۱
۰۱ مرداد ۱۳۹۳ | ۱۷:۴۹ کد : ۷۸۰۹ تاریخ سرّی مناقشه ٣٠ ساله آمریکا با ایران
تا زمان سقوط شاه، برنامه‌ریزان پنتاگون تکیه بر ایران و عربستان سعودی و فروش اسلحه برای تقویت آن‌ها را پیشنهاد می‌کردند...رئیس ستاد نیروهای مشترک آمریکا در گزارشی رسمی گفت: «تا زمانی که تهران به تصرف مسکو در نیامده باشد، نیروهای نظامی نمی‌بایست در حوادث کوچک احتمالی وارد عمل شوند.»... با آغاز انقلاب ایران، ایالات متحده در پرتگاه یک فاجعهٔ سیاسی قرار داشت و برژینسکی پیشنهاد کرد تا آمریکا یک چارچوب جدید امنیتی برای خلیج فارس تدوین کند.
طرح امنیتی آمریکا پس از انقلاب ایران
ترجمه: شیدا قماشچی

تاریخ ایرانی:
«جنگ گرگ و میش؛ تاریخ سری مناقشه ٣٠ ساله آمریکا با ایران» جدید‌ترین کتاب دیوید کریست، سرهنگ تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده و کار‌شناس ارشد تاریخ در پنتاگون است. این کتاب که در جولای ۲۰۱۳ منتشر شده، با بیش از سیصد گفت‌وگو با مقامات و ارائه اسناد و مدارک طبقه‌بندی شده نظامی، جزئیات مناقشه پشت ‌پرده آمریکا با ایران طی سه دهه بعد از انقلاب ۵۷ را روایت کرده است. کریست به واکنش‌های مختلف روسای جمهوری ایالات متحده، از جیمی کار‌تر گرفته تا باراک اوباما و سیاست‌های متفاوت آن‌ها در قبال ایران اشاره می‌کند که هر یک به گونه‌ای تهدید به عملیات نظامی کرده‌اند.

 

«تاریخ ایرانی» فصل‌هایی از این کتاب که به نوشته روزنامه نیویورک‌تایمز در نوع خود «تحقیقی گسترده و عمیق و با ادبیاتی ظریف» است را ترجمه کرده که به کارزارهای پنهانی ایران و آمریکا می‌پردازد.

 

***

 

در یک بعدازظهر سرد زمستانی در ژانویهٔ سال ۱۹۸۰، کاروانی از لیموزین‌های سیاه با اسکورت پلیس از ضلع جنوبی کاخ سفید خارج شدند. پس از شش دقیقه با عبور از خیابان پنسیلوانیا، ماشین‌های ریاست جمهوری به کاخ کنگره آمریکا رسیدند؛ گنبد سفید عمارت در آسمان شب می‌درخشید. در عرض یک ساعت، جیمی کارتر آخرین سخنرانی سالیانه وضعیت کشور خود را در برابر کنگره و مردم جهان که از تلویزیون ناظر بودند، ارائه می‌داد.

 

کار‌تر به اهمیت این سخنرانی آگاه بود. روز قبل، همیلتون جردن، دوست نزدیک و رئیس دفتر او در یک خطابهٔ طولانی در برابر رئیس‌جمهور احساساتش را این‌گونه بیان کرده بود: «در چند ماه آینده شما سیاست خارجی جدیدی برای ایالات متحده تعریف و اجرا خواهید کرد که نه تنها در روابط بیست سال آیندهٔ آمریکا - شوروی مؤثر خواهد بود بلکه تا حد زیادی مشخص خواهد کرد که آیا کشور ما رهبر دنیای آزاد خواهد بود یا خیر.»(۱)

 

جردن قصد داشت تا استراتژی‌ای را تعریف کند که به واسطهٔ آن سرمایهٔ سیاسی رئیس‌جمهور حفظ شود. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا فارغ از بحران‌های ملی و بین‌المللی هر چهار سال یکبار برگزار می‌شود و تقویم همیشه بر وفق مراد ورق نمی‌خورد. آن سال نیز زمان انتخابات فرا رسیده و در آن شب، ۲۳ ژانویهٔ ۱۹۸۰، کار‌تر با کوهی از مشکلات مواجه شده بود. ایران هنوز ۵۲ آمریکایی را در گروگان داشت و ایالات متحده نیز با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کرد. چند ماه پیش از آن نیز یک مسالهٔ دیگر در سیاست خارجی بر روی میز کار‌تر قرار گرفته بود: در آسیای مرکزی، اتحاد جماهیر شوروی ۳ گروهان مسلح را به افغانستان فرستاده بود تا به گروه‌های کمونیستی که به کوهستان‌ها پناه برده بودند کمک کند. این بحران جدید خبر از تقابل سنگینی در جنگ سرد میان دو ابرقدرت می‌داد. در داخل ایالات متحده نیز کار‌تر با حزب خودش، با ادوارد کندی سناتور ماساچوست، درگیر بود و همچنین رقیبان مهمی نیز در حزب مخالفش داشت: رونالد ریگان فرماندار سابق کالیفرنیا یا جورج دبلیو بوش با تجربه زیاد در زمینهٔ سیاست‌ خارجی.

 

کار‌تر اندکی پس از ساعت ۹ شب به جایگاه مخصوص سخنرانی رفت. این یکی از خشمگینانه‌ترین سخنرانی‌هایی بود که تا آن زمان انجام داده بود. سخنرانی‌اش را این‌گونه آغاز کرد: «دههٔ ۱۹۸۰ با درگیری، ناآرامی و تغییر آغاز شد. منطقه‌ای که اکنون توسط نظامیان شوروی در افغانستان مورد تهدید قرار گرفته از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است: بیش از دو سوم نفت صادراتی جهان از این منطقه به دست می‌آید... شوروی اکنون قصد دارد تا موقعیت استراتژیکش را محکم سازد و به این ترتیب جابجایی آزادانه نفت خاورمیانه با یک تهدید جدی روبه‌رو است.»(۲) در یکی از جملات مهمش در این سخنرانی موجز سی دقیقه‌ای، کار‌تر خطی بر سواحل خلیج فارس کشید: «اجازه بدهید موقعیتمان را روشن و واضح اعلام کنم: هرگونه دست درازی به منطقهٔ خلیج فارس به عنوان حمله به منافع حیاتی ایالات متحده محسوب خواهد شد و ما برای حفظ منافعمان از تمامی گزینه‌های موجود بهره خواهیم برد، حتی گزینهٔ نظامی.»(۳)

 

پس از ماه‌ها تردید و بلاتکلیفی در مواجهه با بحران گروگانگیری ایران، مردم آمریکا و مطبوعات از راه‌حل رئیس‌جمهور استقبال کردند.(۴) تیتر خبری مجله تایم اعلام کرد که: «کار‌تر با اقتدار وارد عمل می‌شود.» در نخستین سخنرانی‌اش در زمینهٔ انرژی در سال ۱۹۷۷، کار‌تر هرگز به خلیج فارس اشاره نکرده بود. اکنون ایالات متحده اعلام می‌کرد که در صورت نیاز و برای حفظ منابع خارجی نفتی‌اش وارد جنگ خواهد شد. برای رئیس‌جمهوری که پس از ویتنام به قدرت رسیده بود و افتخار می‌کرد که در دوران حکومتش هیچ زن و مرد آمریکایی در نبرد کشته نشده‌اند، این یک تغییر اساسی به شمار می‌رفت. در آنچه که به دکترین کار‌تر شناخته می‌شود، رئیس‌جمهور برای نخستین بار اعلام کرد که نفت خلیج فارس برای ایالات متحده حیاتی است و برای حفظ آن می‌بایست از ذخایر مالی آمریکا و حتی جنگ و خونریزی نیز دریغ نکرد.(۵)

 

از نخستین روزهای آغاز به کار دولت کار‌تر، استراتژی جدید نظامی برای محافظت از نفت خلیج فارس در برابر اتحاد جماهیر شوروی همواره مورد بحث تیم سیاست خارجی دولت قرار می‌گرفت و‌‌ رها می‌شد. اندکی پس از به قدرت رسیدن، کار‌تر دستور داد تا استراتژی ایالات متحده در جنگ سرد مورد تجدیدنظر قرار بگیرد.

 

ساموئل هانتینگتون دانشمند برجستهٔ علوم سیاسی از هاروارد ریاست این بازنگری را در شورای امنیت ملی بر عهده گرفت. او خلیج فارس را منطقهٔ مناسبی برای گسترش شوروی برشمرد، زیرا دولت‌های حاکم بر کشورهای منطقه متزلزل بودند و این موضوع اعمال قدرت را برای آمریکا با مشکل مواجه می‌کرد. در نتیجهٔ این گزارش در ۲۴ آگوست ۱۹۷۷ کار‌تر فرمان شمارهٔ ۱۸ ریاست جمهوری را صادر کرد که طبق آن «گروهان آماده به اعزام» شکل گرفتند؛ سازمانی نظامی که بدون تاخیر و در کوتاه‌ترین زمان ممکن به اقصی نقاط جهان از کشور کُره گرفته تا خاورمیانه (منطقه‌ای که مد نظر برژینسکی و هانتینگتون بود) اعزام شوند.(۶)

 

این ایده جدید نبود و از زمان کندی مهمترین نکتۀ مورد توجه روشنفکرانی بود که به عنوان متخصص مسائل دفاعی در حزب دموکرات فعالیت می کردند. در سال ۱۹۶۱ مک نامارا وزیر دفاع در مواجه با دغدغه‌های مشابه و در پاسخ به جنگ‌های «متاثر» از شوروی در جهان سوم، دستور داد تا نیروی نظامی با قابلیت اعزام فوری در واکنش به بحران‌های جهانی، در درون ایالات متحده شکل گیرد. پنتاگون برای فرماندهی این نیرو‌ها، مرکز فرماندهی ویژهٔ ایالات متحده را تاسیس کرد، مرکز این فرماندهی در ساختمان مربع شکل سیاه و سفید در پایگاه هوایی مک دیل، تامپای فلوریدا بنا شد.(۷) اما مخالفت‌های نیروی دریایی و تفنگداران دریایی بر عملکرد نیروهای ویژه اثر گذاشت. تفنگداران دریایی خود را نیروی ملی آماده به حمله، به خصوص در ماجراجویی‌های نظامی می‌دانستند و با کوته‌نظری بر این اصل پافشاری می‌کردند. نیروی دریایی نیز به سادگی اجازه نمی‌داد تا مراکز دیگر کنترل کشتی‌هایش را در دست بگیرند.(۸) رئیس‌جمهور نیکسون از این ایده صرف‌نظر کرد و دستور داد تا نیروی ویژه منحل شود.(۹)

 

در ابتدا ایدهٔ کار‌تر نیز با اقبال همراه نبود. این ایده در پیچاپیچ بوروکراتیک گم شد و قربانی مطالعات بی‌شمار و بی‌علاقگی پنتاگون گردید. تا زمان سقوط شاه، برنامه‌ریزان پنتاگون تکیه بر «متحدان محلی»، بالا‌تر از همه ایران و عربستان سعودی و فروش اسلحه برای تقویت آن‌ها را پیشنهاد می‌کردند.(۱۰) در زمانی که مردم هنوز تحت تاثیر فجایع ویتنام قرار داشتند، کسی در واشنگتن جرات آن را نداشت تا از ماجراجویی نظامی در کشورهای در حال توسعه و نیروهای نظامی مختص به این امر حرفی به میان بیاورد.

 

ژنرال دیوید جونز، رئیس ستاد نیروهای مشترک همچون داچ هایزر، از مجمع بررسی استراتژیک بمباران‌ها آمده بود. او از اهالی داکوتای جنوبی بود و ۵۷ سال داشت. او خلبان B-29 بود و زمانی دستیار کورتیس لمی بود، کسی که نقشه‌های بحث‌برانگیز بمباران شهرهای ژاپن را طراحی کرده بود. جونز به عنوان فرمانده نیروی هوایی توانست کار‌تر را تحت تاثیر خود قرار دهد و به این ترتیب به بالا‌ترین مقام نظامی در سال ۱۹۷۸ دست یابد. جونز و کار‌تر روش‌های مدیریتی مشابهی داشتند: تمایل وافر به مدیریت خُرد.

 

جونز انتقال نیروهای نظامی از میدان اصلی جنگ سرد در اروپا به خاورمیانه را یک اشتباه می‌دانست. او در سپتامبر ۱۹۷۸ در گزارشی رسمی دربارهٔ خاورمیانه به هارولد براون، وزیر دفاع این‌گونه گفت: «تا زمانی که تهران به تصرف مسکو در نیامده باشد، نیروهای نظامی نمی‌بایست در حوادث کوچک احتمالی وارد عمل شوند.»(۱۱) در نبود بحران ضرورتی به ایجاد نیروهای ویژه و اتلاف وقت ارتش احساس نمی‌شود. براون نظر می‌دهد: «به بحران نیاز است تا یک ایدهٔ خوب مورد توجه قرار بگیرد.»، «به قدرت رسیدن خمینی چنین تاثیری داشت.»(۱۲)

 

در دوم دسامبر ۱۹۷۸ زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی گزارش محرمانه‌ای به کار‌تر ارسال کرد و در آن دغدغه‌هایش را دربارهٔ «کمان بحرانی» خاورمیانه شرح داد. او نوشت: «شکی ندارم که با آغاز یک بحران اساسی روبرو هستیم، مشابه آنچه که در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ در اروپا رخ داد.» در این صورت راه برای حضور شوروی هموار شده که تهدیدی جدی برای ایالات متحده به همراه خواهد داشت.(۱۳)

 

دیدگاه استراتژیک برژینسکی واضح و مشخص بود. او در چکیده کردن ملاقات‌ها به منظور دستیابی به اصل مطلب خبره بود، از بحث‌های اضافی اجتناب می‌کرد و پیشنهادات را سریعا به کار‌تر منتقل می‌ساخت.(۱۴) مشاور امنیت ملی عقیده داشت که خاورمیانه اکنون به سختی با جنگ سرد پیوند خورده است. او بحث می‌کرد که با تمرکز بر روی اروپا تحرکات اصلی از نظر پنهان مانده‌اند: نفت خلیج فارس پاشنهٔ آشیل غرب شده است. اتحاد شوروی با بستن شیرهای نفت می‌تواند به آسانی اروپا و ژاپن را به زانو در بیاورد و موتورهای اقتصادی آن‌ها را از کار بیاندازد. با آغاز انقلاب ایران، ایالات متحده در پرتگاه یک فاجعهٔ سیاسی قرار داشت و برژینسکی پیشنهاد کرد تا آمریکا یک چارچوب جدید امنیتی برای خلیج فارس تدوین کند. براون با برژینسکی هم‌عقیده بود. او به رابرت کومر، معاون سیاسی وزارت دفاع و سومین فرد مسن غیرنظامی در پنتاگون، دستور داد تا گزارشی تکمیلی از طرح‌های نظامی برای ایران و خلیج فارس تهیه کند. کومر با چهار دهه تجربه در سیاست خارجی از افراد باتجربهٔ واشنگتن بود. در دههٔ ۱۹۶۰ طرفدار سیاست‌های لیندون جانسون در قبال ویتنام بود و ریاست بخش سیاسی تلاش برای برقراری صلح در ویتنام جنوبی را بر عهده داشت. رابرت کومر عینکی، صدای رسایی داشت که با شخصیتش همخوان بود. در زمان جنگ ویتنام به او لقب «باب شعله‌افروز» داده بودند. هنری کابوت لاج، سفیر خشمگین گفته بود: «بحث با آقای کومر همانند نشانه رفتن یک شعله‌افکن بر آدمی است.»

 

کومر به وزیر دفاع گزارش داد که نقشهٔ رئیس ستاد مشترک رضایت‌بخش نیست؛ در حقیقت در خفا به براون گفته بود: «این نقشه بسیار ضعیف است.»(۱۵) مساله این نبود که ژنرال‌ها و دریاسالار‌ان به اهمیت خلیج فارس آگاه نباشند. اما ارتش مایل نبود تا نیرو‌هایش را به خاورمیانه اعزام کند و هر بخش از ارتش نیز دلایل خودش را داشت. ارتش نگران بود که میدان اصلی جنگ سرد در اروپا‌‌ رها شود. پس از جنگ ویتنام، ارتش آمریکا تمام توان ذهنی و فیزیکی‌اش را بر ایجاد یک نیرو برای مواجهه با تانک و توپخانهٔ سنگین در آلمان متمرکز کرد. فرماندهان ارتش با در نظر گرفتن اختلاف زیاد در تعداد نیروهای آمریکا و شوروی مستقر در اروپا، جابجایی از جبههٔ اصلی جنگ سرد را یک سهل‌انگاری بزرگ می‌شمردند. فرماندهان ستاد مشترک در نامه‌ای به براون نوشتند: «نیروهای نظامی درگیر دفاع از خلیج فارس برای نبرد در اروپا خارج از دسترس خواهند بود و این امر خطرات زیادی در پی خواهد داشت.»(۱۶) دریاسالاران نیز با دیگر همرزمانشان هم‌‌عقیده بودند که تغییر مسیر کشتی‌ها از میدان اصلی نبرد ـ یعنی اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام - چالش‌های بسیاری برای نیروی دریایی آمریکا به همراه خواهد داشت. آمریکا از سال ۱۹۴۹ یک ناوگان کوچک را با عنوان نیروی خاورمیانه در بحرین مستقر کرده بود، ولی با این وجود نیروی دریایی تجربهٔ چندانی در نحوهٔ عملکرد در این منطقهٔ گرمسیری نداشت. خلیج فارس هزار مایل از نزدیکترین پایگاه دریایی فاصله داشت. ایالات متحده در این منطقه هیچ‌گونه تسهیلات و زیرساخت لجستیکی برای انجام عملیات گستردهٔ دریایی در اختیار نداشت.(۱۷) علاوه بر این مساله‌ای وجود داشت که نباید دست‌کم گرفته شود و آن قوانین اسلامی برای ممنوعیت الکل و تفکیک جنسیتی در منطقه بود که باعث می‌شد تا دریانوردهای آمریکایی تمایلی به اقامت در این منطقه نداشته باشند.(۱۸)

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

۱- گزارش همیلتون جردن به کار‌تر، ۲۲ ژانویه ۱۹۸۰.

 

۲- جیمی کار‌تر، خاطرات کاخ سفید (نیویورک: فرار، اشتراوسو ژیرو، ۲۰۱۰)، ۲۳ ژانویه ۱۹۸۰، ص. ۹۵ـ۳۹۴.

 

۳- اسناد جاری، وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا، ۱۹۸۳، ص۱۵۷؛ جیمی کار‌تر «سخنرانی سالیانه رئیس‌جمهور»، ۲۳ ژانویه ۱۹۸۰، کار‌تر، اوراق عمومی، ص۱۹۷.

 

۴- ر. ک. «آمریکا سیاست خارجی را دوست دارد. آیا دوست دارد؟» اکونومیست، ۲۳ فوریه ۱۹۸۰، ص۴۵.

 

۵- «کار‌تر با اقتدار وارد عمل می‌شود»، تایم، ۴ فوریه ۱۹۸۰، ص۱۲. در شب ایراد سخنرانی سالیانه، ر. ک. جیمی کار‌تر، خاطرات روزانه رئیس‌جمهور، مدخل ۲۳ ژانویه ۱۹۸۰، www.jimmycarterlibrary.gov/documents/diary/1980؛ گزارش ویلیام اودم، «مصاحبه با زیبگنیو برژینسکی، مادلین آلبرایت، لزلی دنند و ویلیام اودم»، مرکز میلر، دانشگاه ویرجینیا، پروژهٔ ریاست جمهوری کار‌تر، ص۵۲.

 

۶- امریه ریاست جمهوری جیمی کارتر/ ان‌آس‌سی - ۱۸، «استراتژی ملی ایالات متحده»، ۲۴ آگوست ۱۹۷۷، صص۵ـ۴.

 

۷- پس از بحران کنگو در دسامبر ۱۹۶۳، مک نامارا وظایف فرماندهی تامپا را افزایش داد تا عملیات صحرای آفریقا و خاورمیانه را نیز در برگیرد. ارتش ایالات متحده، جهان را به مراکز فرماندهی جغرافیایی تقسیم کرده بود که فرماندهی متحد نام داشت و مسئولیت تمام نیروهای ارتش را فارغ از حیطهٔ عملکردشان در بر می‌گرفت. اما فرماندهی ویژه به منطقهٔ جغرافیایی خاصی تعلق نداشت و می‌توانست از «دیگر نیروهای آماده به حمله بهره بگیرد.» پس از بحث‌های فراوان وزیر دفاع تصمیم گرفت تا عملیات این فرماندهی STRICOM را گسترش دهد. در یکم دسامبر ۱۹۶۳ مرزهای عملیاتی این فرماندهی دریای سرخ و خلیج فارس را در برگرفت. جی.‌ای. هاینز، «از بیابان اول تا دیده‌بان جنوبی: تکامل مرکز فرماندهی ایالات متحده»، فصلنامهٔ نیروهای مشترک، بهار ۲۰۰۰، ص ۴۳؛ لارنس آر. بنسون و جی هاینز، ارتش ایالات متحده در آفریقای شمالی و آسیای جنوب غربی پس از جنگ جهانی دوم (دفتر تاریخ سنتکام، ژانویه ۱۹۸۸)، ص ۳۰؛ ژنرال جورج کریست «سنتکام: فرماندهی نامشروع»، منتشر نشده، ۱۹۸۹، ص۵.

 

۸- همانند بحث بر سر STRICOM در سال‌های پیشین، رئیس ستاد و فرمانده ارتش و فرمانده نیروی هوایی به دنبال ایجاد نیروی STRICOM بودند تا عملیات آفریقا و خاورمیانه را در اختیار بگیرند و در صورت وقوع احتمالات، نیروهای نظامی مستقر در آمریکا را اعزام کنند. اما نیروی دریایی و تفنگداران نیروی دریایی مخالف این طرح بودند. آن‌ها مایل بودند تا مسئولیت‌ها و وظایف به شکل قبل ادامه بیابد، مرکز فرماندهی آتلانتیک مسئول آفریقا باشد و CINCNELM مسئول منطقهٔ خاورمیانه. جای تعجب نیست که هر دوی این مراکز تحت فرماندهی نیروی دریایی قرار داشتند.

 

۹- پنتاگون طی یک مصالحه، خاورمیانه را بین دو ستاد فرماندهی چهار ستاره آمریکا تقسیم کرد: مرکز فرماندهی ارتش در اروپا و مرکز فرماندهی نیروی دریایی در اقیانوس آرام. گروه اول مسئولیت سرزمین‌های خاورمیانه را به عهده داشت و پاکستان، اقیانوس هند و خلیج عمان در حیطهٔ وظایف گروه دوم می‌گنجیدند. کریس، «فرماندهی نامشروع»، ص ۷؛ نامهٔ دکتر جان پارتین، مرکز فرماندهی عملیات ویژهٔ ایالات متحده به ژنرال جورج کریس، «نیروهای ویژه و ستاد مشترک برای خاور نزدیک»، ۱۱ اکتبر ۱۹۸۹، ص۱. دکتر پارتین تاریخ‌پژوه بخش فرماندهی نیروهای ویژهٔ آماده به اعزام در اوایل دههٔ ۱۹۸۰ بود.

 

۱۰- در ۲۷ جولای ۱۹۷۸، شورای امنیت ملی متوجه بحران‌های رو به افزایش در افغانستان شد و به این منظور سازمان پیمان مرکزی را تقویت کرد که پاکستان نیز بخشی از آن بود و همچنین سرمایه‌گذاری ۵ میلیون دلاری آمریکا در بخش وسایل ارتباطی نوین را نیز شامل می‌شد. سرنگونی شاه و پایان سازمان پیمان مرکزی باعث شد تا این ایده پیش از به ثمر رسیدن از بین برود.

 

۱۱- پس از اینکه جونز تحت فشار قرار گرفت به براون پیشنهاد داد که می‌توان دو بریگاد تفنگداران دریایی را به صورت موقت اعزام کرد. گزارش J-5 به رؤسای ستاد مشترک. گزارش به معاون وزیر دفاع، «پاسخ ارتش آمریکا به حوادث کوچک در خلیج فارس»، ۵ اکتبر ۱۹۷۸، صص۱۰ـ۱.

 

۱۲- هارولد براون، مصاحبه با نگارنده، ۲۵ آگوست ۲۰۰۸.

 

۱۳- گزارش برژینسکی به جیمی کار‌تر، دوم دسامبر ۱۹۷۸، گزارش هفتگی شورای امنیت ملی، شماره ۸۱، کتابخانهٔ جیمی کار‌تر، مجموعهٔ زیبگنیو برژینسکی، گزارش‌های هفتگی، جعبه ۴۱، پروندهٔ ۸۱ـ۷۱ گزارش‌های هفتگی.

 

۱۴- ویلیام اودم، ایالات متحده آمریکا، مصاحبه با نگارنده، ۲۸ آگوست ۲۰۰۷.

 

۱۵- تیم واینر، «رابرت کومر، ۷۸ ساله، از افراد مهم در جنگ ویتنام درگذشت»، نیویورک تایمز، ۱۲ آوریل ۲۰۰۰. کومر با برژینسکی موافقت کرد: «دولت کار‌تر بسیار دیر متوجه واقعیت در خلاء استراتژیک در خلیج فارس شد.» تاریخ شفاهی رابرت کومر، دفتر پژوهش تاریخ وزارت دفاع، ۲۵ مارس ۱۹۸۱، ص۱۰۲.

 

۱۶- گزارش رؤسای ستاد مشترک به وزارت دفاع، «استراتژی و سیاست‌های دفاعی ایالات متحده برای خاورمیانه و خلیج فارس»، ۱۰ می ۱۹۷۹، ص۱، مدخل آ، صص۱، ۶، ۱۳، ۲۲؛ پیش‌تر نیز در گزارش داخلی رؤسای ستاد مشترک ذکر شده بود، «بازنگری استراتژی ایالات متحده در رابطه با خاورمیانه و خلیج فارس»، ۳۱ ژانویه ۱۹۷۹، صص۳ـ۱.

 

۱۷- گزارش ژنرال دیوید جونز به هارولد براون وزیر دفاع، «پتانسیل فعالیت نیروهای مشترک در خلیج فارس»، ۱۸ ژوئن ۱۹۷۹، صص۲ـ۱؛ پیام مرکز فرماندهی ارتش ایالات متحده در اروپا به رؤسای ستاد مشترک، «فعالیت‌های ممکن در خلیج فارس» (0111507Z)، سپتامبر ۱۹۷۹، صص۳ـ۱؛ گزارش رؤسای ستاد مشترک به وزیر دفاع، «حضور ارتش ایالات متحده در منطقهٔ خاورمیانه / خلیج فارس»، ۲۳ نوامبر ۱۹۷۹، پیوست B، صص۲ـ۱، پیوست C، صص۲ـ۱.

 

۱۸- دریاسالار توماس هاوارد ـ که نسبت به دیگر همرزمانش در نیروی دریایی فعالیت بیشتری در خاورمیانه داشت - هر موضوع قابل اجرایی را مهم می‌دانست. او ایجاد یک ناوگان پنجم مستقل را برای خاورمیانه پیشنهاد کرد و نیز پیشنهاد داد تا یک گروه تکاور در نزدیکی سواحل ایران به طور دائم مستقر شوند. براون ارتش را تحت فشار قرار داد تا برای اعزام احتمالی گروهان نظامی به خلیج فارس برنامه‌ریزی کند. برژینسکی، قدرت و اصول، صص۹۰ـ۱۸۲.

کلید واژه ها: ایران و آمریکا کارتر برژینسکی دیوید کریست


نظر شما :