بازخوانی مواضع علما در قبال جدایی بحرین/ تورقی در نشریه بعثت سال ۱۳۵۰
ما بدون اینکه فعلاً بحثی از اصل استقلال بحرین بنماییم، نظر خوانندگان محترم را به تفسیر سیاسی آقای بهرام شاهرخ که از عمال شناخته شدهٔ دستگاه فاسد ایران است (در شمارهٔ اخیر روزنامهٔ هیرمند خراسان) جلب میکنیم.
این زبان رسمی هیئت حاکمهٔ ایران به اتکای نظر محافل سیاسی تهران مینویسد: «استقلال بحرین با همهٔ ضرری که داشت از این جهت نافع بود که از شر سیطرهٔ ناصری و افتادن به دست مصر محفوظ ماند؛ زیرا با کسب استقلال، عضو سازمان ملل شد و جمال عبدالناصر قدرت مبارزه با سازمان ملل را نخواهد داشت!»
ما از طرف عموم علاقهمندان ایران به هیئت حاکمهٔ فاسد و بیصلاحیت ایران میگوییم: شما با این ارتش دویست هزار نفری و بودجهٔ کمرشکن آنکه به قیمت بر باد دادن ذخایر و امتیازات و استقلال کشور به دست میآورید و ملت و مملکت را به بهانهٔ تهیهٔ قوای مدافع و نیروی دفاع به فقر و فلاکت کشاندهاید، باید از خجالت و شرمندگی بمیرید. شما با آن همه تبلیغات و اظهار اندام و آن مانورهای پرخرج و بیثمر و آن همه عربدهٔ "هل من مبارز" پس چرا این روزها مثل موشها در سوراخ خزیدهاید و حتی شهامت درج اخبار مربوط به بحرین را در جراید ندارید؟
شما عملاً ثابت کردید که این ارتش بزرگ را که بودجهاش کمر ملت را شکسته و کشور را تا مرز ورشکستگی رسانده، فقط برای کوباندن ملت و خفه کردن مردم و خاموش نمودن نغمههای دادخواهی مسلمانان میخواهید و این برق سرنیزهها، غرش تانکها و غریو جتهای جنگنده و انبارهای اسلحه و مهمات و این سازمان عریض و طویل ناامنی، به درد ایجاد صحنهٔ اسفبار دوازدهم محرم و به آتش و خون کشیدن طلاب مدرسهٔ فیضیه و ویران کردن دانشگاه تهران و... میخورد.
راستی پس پیمان سنتو و مخارج کلان آن و دوستان همعهدتان برای کی و کجا غمی از دل پردرد و باری از دوش خستهٔ شما برمیدارند؟ لابد بعد از مرگ! ما از همان اول میدانستیم قدرت و قلدری و عربدههای شما تنها برای همین ملت نجیب و رنجکشیدهٔ ایران است و در کنار مرزهای مورد تهدید کشور از آن خبری نیست. ولی باور نداشتیم که در آن مواقع خطرناک همانند موشی که مورد حملهٔ گربه واقع میشود، شعور خود را از دست میدهید و قدرت اظهارنظر و فریبکاری هم از شما سلب میشود.
اظهارنظر آقای شاهرخ همین امتیاز را هم از شما گرفت. آخر مگر در میان شما یک نفر عاقل پیدا نمیشود که به شما بگوید: وقتی که بنا شد بحرین از دست ما برود و از کشور ما جدا شود، برای ما چه تفاوت میکند که تحت سرپرستی انگلستان باشد یا مستقل و عضو سازمان ملل باشد و یا به دست ناصر و منصور بیفتد؟
اگر این منطق شما درست باشد پس میشود گفت: خوب شد که افغانستان از ایران جدا شد وگرنه امروز مورد تهدید چین کمونیست بود! خدا به ما رحم کرد که قفقاز عزیز ما را بردند والا ممکن بود این روزها مثل کوبا بشود! لطف خدا شامل حال ما بود که شطالعرب در دست ما نبود وگرنه این روزها که با ناصر میانهٔ خوبی نداریم بیخطر نبود! خوب است که خوزستان ما مستقل شود که خدای ناکرده عربهای آنجا متمایل به ناصر شوند! چه خوب است مناطق کردنشین مستقل شوند، زیرا ممکن است روزی با کردهای عراق متحد گردند! چه خوب شده که همهٔ معادن و ذخایر ما را استعمارگران غربی به یغما میبردند وگرنه شوروی دست از سر ما برنمیداشت!
راستی عجب منطق زشت و شرمآوری است، اگر شعور و فهم داشته باشند.
* سال ۱۳۵۰- نشریه داخلی حوزه علمیه قم
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما :