حسین علاء و پایان سیاست بی‌طرفی ایران/ با سر باندپیچی شده بر سر پیمان بغداد

سمیه متقی
۰۳ بهمن ۱۳۹۰ | ۱۴:۲۸ کد : ۷۴۲۸ حسین علاء؛ نقش‌های اول، نفس‌های آخر
ضارب از فاصله یک متری به سوی سر نخست‌وزیر [حسین علاء] شلیک کرد، ولی گلوله اصابت نکرد، بنابراین با هفت تیر به سر نخست‌وزیر کوفت، خراش عمیقی به پشت سر علاء وارد آمد که موجب خون‌ریزی شدید شد. صبح روز بعد علاء با سر باندپیچی شده به اتفاق همراهانش با قطار به سوی بغداد عزیمت نمود...نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام در اعلامیه‌ای به علاء هشدار داده بود: «زمامداری ملت مسلمان‏ ایران از آن تو و امثال تو نیست. فورا برکناری خود را اعلام کن.»
حسین علاء و پایان سیاست بی‌طرفی ایران/ با سر باندپیچی شده بر سر پیمان بغداد
تاریخ ایرانی: «ضارب از فاصله یک متری به سوی سر نخست‌وزیر [حسین علاء] شلیک کرد، ولی گلوله اصابت نکرد، بنابراین با هفت تیر به سر نخست‌وزیر کوفت، خراش عمیقی به پشت سر علاء وارد آمد که موجب خون‌ریزی شدید شد. صبح روز بعد علاء با سر باندپیچی شده به اتفاق همراهانش با قطار به سوی بغداد عزیمت نمود.» (در دهلیزهای قدرت، ص ۳۱۷)

 

قرار بر این بود که روز ۲۴ آبان ۱۳۳۴، حسین علاء نخست‌وزیر وقت به اتفاق همراهانش برای امضای الحاق ایران به پیمان بغداد عازم عراق شود؛ پیمانی که به گفته خود او برای اولین بار ایران را «از سیاست کهنه بی‌طرفی که در دنیای امروز دیگر مفهوم و معنایی ندارد»، دور می‌ساخت. (مصاحبه با روزنامه اطلاعات، ۳۰ مهر)  پیمانی که با پایان جنگ جهانی دوم و شروع جنگ سرد، ایران را از منطقه بی‌طرف به سمت بلوک غرب متمایل می‌‌ساخت.

 

پیمان بغداد (که بعدها با خروج بغداد از آن به « پیمان سنتو» شهرت یافت) سومین پیمان برای مقابله با شوروی و خطر کمونیسم پس از پیمان ناتو (آتلانتیک شمالی) و سیتو (کشورهای جنوب آسیا) بود. این پیمان در ابتدا میان عراق، بریتانیا، ترکیه و پاکستان به صورت یک پیمان دفاعی در راستای سیاست‌های امریکا در منطقه منعقد شد و ایران نیز در ۱۹ مهر ۱۳۳۴، به اصرار امریکا و بریتانیا، عضویت در این پیمان را اعلام کرد.

 

 

ایران در آستانه الحاق به پیمان بغداد

 

زمزمه الحاق ایران به پیمان بغداد از اوایل سال ۱۳۳۴ و به اشکال گوناگون به گوش می‌رسید. حضور بریتانیا در این پیمان که در جریان نهضت ملی‌ شدن صنعت نفت، چهره‌ای منفی از خود برای ایرانیان به جا گذشته بود و اصرار امریکا به ایران برای پیوستن به پیمان مذکور، که البته این کشور نیز در سقوط دولت مصدق دستش رو شده بود، نوعی بدبینی در میان مردم و برخی وکلای مجلس شورای ملی به وجود آورد. در این بین ابوالحسن حائری‌زاده، نماینده مجلس، هرگاه که فرصت می‌یافت در رابطه با عواقب این پیمان و نقش استعماری بریتانیا در آن دست به نقادی می‌زد. او معتقد بود که حضور در این پیمان مانع اتحاد مسلمانان می‌شود: «باید مسلمانان متحد شوند و از دست اقویا نجات پیدا کنند، باید این ۳۰۰ میلیون نفوس مسلمان را با هم بچسبانیم و سنجاق کنیم» و به پیشنهاد او ایران نیز باید به سبک دول انقلابی عربی- اسلامی به مقابله با بریتانیا و غرب بپردازد.

 

طبق دیدگاه افرادی همچون حائری‌زاده، پیمان بغداد در برابر موج ناصریسم که از سوی جمال عبدالناصر در مصر در برابر استعمار غرب به وجود آمده بود، قرار ‌داشت؛ اما این مساله حداقل در آن برهه زمانی مورد توجه دولت ایران نبود و اگر بحثی نیز صورت می‌گرفت محدود به همین اعتراضات بود که نتیجه‌ای هم در بر نداشت و تضعیف روابط تهران- قاهره هم با وجود نقش پررنگ کشورهایی چون بریتانیا، امریکا و شوروی در وقایع ایران، چندان حائز اهمیت نبود.

 

 

پیمان بغداد و بیم و امیدهای علاء

 

پس از غائله آذربایجان و تجاوز شوروی، ایران در تلاش بود که از لحاظ دفاعی شرایط قابل قبولی برای خود ایجاد کند و سد محکمی در برابر متجاوزین فراهم آورد، اما در آن برهه بسیاری تغییر رفتار ایران در روابط بین‌الملل و نزدیک شدن به بلوک غرب را به باد انتقاد گرفتند. آن‌ها بر این باور بودند نزدیکی به کشورهای بلوک غرب و رد اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی نتیجه‌ای جز این در بر ندارد که به زودی ایران نیز به پیمان‌های وابسته به حفظ منافع این بلوک و خروج از موضع بی‌طرفی تن ‌دهد. این افراد که مهم‌ترین سخنگوی آن‌ها، حائری‌زاده در مجلس شورای ملی بود، این مسیر را تغییر و عدول از خط مشی سیاست خارجی کشور می‌دانستند.

 

با وجود این نظرات، حسین علاء با وجود نامساعد بودن شرایط جسمانی‌اش، در اوایل شهریور ۳۴، در مجلس شورای ملی حضور یافت و برای پاسخ به این انتقادات پشت تریبون رفت. وی در بخشی از سخنان خود، در دفاع از سیاست خارجه اتخاذ شده از سوی دولت چنین گفت: «ما در این ملل عالم حقوق و امتیازاتی داریم که ناشی از افتخارات گذشته و اهتمامات کنونی است. تاریخ ما، گذشته پرافتخار ما، نام بلند با عظمت میهن ما، سلحشوری مردان و زنان فداکار ما، احساسات وطن‌پرستانه زن و مرد وطن ما به ما حکم می‌کند که در کمال هوشیاری، بیدار کار خود باشیم و آنی از خیال استحکام هر بیشتر نیروهای دفاعی خود غافل ننماییم و تا بتوانیم و از هر راه که می‌توانیم در تقویت خود بکوشیم، از مساعدت‌های دول دیگر که دارای احساسات مشترک با ما هستند استفاده کنیم، با ممالکی که سرنوشت و وضع مشابهی با ما دارند بر اساس منشور ملل متحد همکاری و دوستی صمیمانه‌ای داشته باشیم تا در صورت بروز خطری تنها نمانیم و از این راه اندیشه بیشتری در تجاوز به این مرز و بوم در کسانی که قصد تجاوز دارند ایجاد کنیم. این‌ها وظایف مقدس ملی ما در دفاع از حدود و ثغور مملکت ما است که فرد فرد ملت ایران موظف به رعایت آن می‌باشند... و عموم مردم ایران و نمایندگان محترم مجلسین اعم از اینکه موافق و مخالف دولت باشند چون سرشار از احساسات وطن‌پرستی هستند در اجرای این اصول تردیدی به خود راه نمی‌دهند. پس ملاحظه می‌فرمایید که موضوع دفاع از وطن و تقویت بنیه دفاعی برای جلوگیری از تجاوزات احتمالی به هیچ وجه منافاتی با حفظ و تغییر مشی سابق سیاست خارجی دولت ندارد.»

 

این نطق، بسیاری را به این یقین نزدیک کرد که دیر یا زود ایران در برابر اصرار امریکا و پیشنهاد دول حاضر در پیمان بغداد برای مقابله با بلوک شرق و شوروی کوتاه می‌آید و به این پیمان می‌پیوندد، چنانکه کمتر از یک ماه بعد، در ۶ مهر ۱۳۳۴، روزنامه الاهرام مصر نوشت که علاء خبر الحاق ایران به پیمان بغداد را به مجلس داده است. (در دهلیزهای قدرت، ص۳۱۳).

 

با قوت گرفتن شایعه الحاق ایران به پیمان بغداد، منتقدین داخلی به ابراز نارضایتی خود پرداختند و تا آنجا پیش رفتند که به علاء تهمت اجنبی‌پرست ‌زدند (همان) و این عمل دولت را برگرفته از نقشه‌های نخست‌وزیر برای حفظ منافع بریتانیا و تصمیمی عجولانه و بدون بررسی لازم می‌دانستند.

 

از سوی دولت شوروی نیز انتقادات و اعتراضاتی در خصوص الحاق ایران به پیمان بغداد مطرح شد. ایران هم به دلیل وجود قرارداد ۱۹۲۱ که به موجب آن شوروی اجازه داشت در صورت احساس خطر نیروهای خود را به ایران گسیل کند، تمام تلاش خود را صرف آرام‌سازی فضای ایجاد شده نسبت به تبعات الحاقش به پیمان بغداد می‌کرد. این نگرانی در رفتار نخست‌وزیر کاملا محسوس بود. در نتیجه هرگاه وی درباره الحاق به این پیمان نظری می‌داد این را نیز متذکر می‌شد که: «عقد پیمان‌های منطقه‌ای برای حفظ صلح می‌باشد و نه جنگ و این منشور را خود دولت نیز امضا کرده است.» (مصاحبه با روزنامه اطلاعات، ۳۰ مهر)

 

تربتی سنجابی، در کتاب «قربانیان باور‌ها و احزاب سیاسی ایران»، به این نکته اشاره می‌کند که حسین علاء در ابتدا در کنار سهیلی سفیر ایران در لندن، عبدالله انتظام وزیر امور خارجه و سپهبد هدایت وزیر دفاع به دلیل تحریک شوروی پس از انعقاد این پیمان، مخالف الحاق ایران به آن بودند. به هر حال در آن روز‌ها که قصد چنین کاری از سوی دولت وجود داشت، علاء در تلاش بود که این الحاق کمترین فشار‌ها را بر ایران وارد سازد، چنانچه وقتی در شهریورماه در مجلس شورای ملی حضور می‌یابد، در دفاع از تصمیم دولت می‌گوید: «ما پیرو منشور ملل متحد هستیم و به متابعت از آن با ممالک دیگری که همجوار ما هستند و با هم سرنوشت مشترکی داریم، با رعایت احتیاجات و مصالح ملی خودمان به همکاری صمیمانه اقدام می‌کنیم و دوستی و احترام متقابل را با کلیه ممالک عالم حفظ می‌نماییم و کلیه دولت‌های بزرگ و کوچک مسلم می‌دانند که از این اقدامات که از حقوق ملی ما محسوب می‌شود هدف علیه مصالح مشروع هیچ یک از دول عالم ندارد. ما به حفظ صلح در جهان و احراز از هرگونه پیش‌‌آمدی که صلح دنیا را به مخاطره بیندازد علاقه کامل داریم و از هر اقدامی که تحقق موضوع را تصحیح کند پشتیبانی نموده و خواهیم نمود، گرچه فعالیت‌های دول بزرگ در رفع اختلافات و کم کردن خطرات جنگ که در خور قدردانی و تأیید کل دول جهان است، امروز خطر جنگ را از چند سال قبل کمتر نموده ولی متأسفانه هنوز نمی‌توان اطمینان کامل به برقراری صلح کامل داشت... ما نیت مزاحمت دیگران را نداریم و در فکر اینگونه مزاحمت‌ها نبوده و نیستیم، منتهی دیگر به صرف قول دیگران نمی‌توانیم به خواب فراموشی برویم و خود را آماده دفاع در مقابل تجاوزهای احتمالی نکنیم و در تقویت نیروهای دفاعی خویش نکوشیم و از دوستان خود فکر استعانت نجوییم. دولت امیدوار است این توضیحات که در کمال صداقت و صراحت داده می‌شود موجب روشن شدن اذهان و رفع ابهام از عموم آقایان محترم بشود...»

 

 

ترور علاء ۴ سال پس از هشدار نواب صفوی

 

زمینه برای الحاق ایران به پیمان دفاعی کم‌کم از طریق مطبوعات آماده می‌شد، گرچه از سوی دولت موضع رسمی و سخن مستقیمی دال بر الحاق به این پیمان مطرح نشده بود اما سخنان شاه در نطق افتتاحیه ششمین جلسه مجلس سنا در ۱۵ مهر ۱۳۳۴، تفسیری جز پیوستن قریب‌الوقوع ایران به پیمان دفاعی خاورمیانه در بر نداشت.

 

بحث درباره پیمان بغداد در کمیسیون‌های مجلس و سنا به طور محرمانه در حال پیگیری بود تا اینکه علاء روز ۱۸ مهر در پی سؤالات مطرح شده در رابطه با علت و امکان پیوستن به این پیمان چنین می‌گوید: «الحاق ایران به پیمان دفاعی از هر نظر یک امر حیاتی است، چون بعد از اینکه همسایگان هم‌کیش ایران متفقا در این پیمان شرکت نموده‌اند، وضع ایران در صورت کناره‌گیری از این سیاست به کلی فوق‌العاده غامض و پیچیده می‌گردید و به اصطلاح سیاسی در صورت کناره‌گیری ایران از روش همسایگان خود، این کشور خلاء سیاسی یعنی جزیره محصوری می‌شد که از هر طرف راه برایش مسدود می‌گردید...» او همچنین در پایان سخنانش از اعلام رسمی الحاق ایران به این پیمان در بعدازظهر فردای آن روز (۱۹ مهر) خبر داد.

 

انتشار رسمی این خبر بار دیگر در کشور غوغایی به راه انداخت؛ تاثیر عضویت ایران در پیمان بغداد به عقیده احمد آرامش (وزیر کار دولت احمد قوام و وزیر مشاور و مدیرعامل سازمان برنامه در دولت شریف امامی)، «عبارت از آن است که خونی که از شریان‌های ملت ایران مکیده می‌‏شود در کام دولت انگلیس، به عنوان‏ طعمه لذیذ و حیات‏بخشی فرو می‏رود و منابع گرانبهای طبیعی ایران و سایر کشورهای عضو در اختیار انگلیسی‌ها قرار می‌‏گیرد، اما انگلیسی‌ها در مقابل صاحب چه ثروتی هستند که به ازای این‏ سود عظیم به ملل خاورمیانه ارزانی دارند. آن‌ها با تحمیل پیمان بغداد دست ‏و پای ملل رنجیده‏ خاورمیانه را در غل ‏و زنجیر نهاده‌اند و بار آن‌ها بر دوش ملت ما، همچون پاره‏سنگی است که بر دستبند قپانی یک محکوم بی‏گناه علاوه کرده باشند.» برخی نیز حسین علاء را عامل بریتانیا و فراماسون و دنباله‌رو منافع این کشور معرفی می‌کردند. با همین پیش فرض، در ۲۳ آبان، یک روز پیش از حرکت علاء به سوی بغداد، هنگامی که او برای مراسم درگذشت پسر آیت‌الله کاشانی به مسجد شاه رفت، مظفرعلی ذوالقدر، از اعضای فدائیان اسلام برای ترور او اقدام کرد اما این ترور ناکام ماند.

 

انگیزه ترور به دوره اول نخست‌وزیری علاء، یعنی سال ۱۳۳۰ باز می‌گشت که در آن زمان نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام در اعلامیه‌ای به او چنین هشدار داده بود: «زمامداری ملت مسلمان‏ ایران از آن تو و امثال تو نیست. فورا برکناری خود را اعلام کن.» وقتی ذوالقدر پس از ترور نافرجام علاء دستگیر می‌شود، زیر لباسش کفنی پوشیده بود که روی آن نوشته بود: «قطع ایادی اجانب و دشمنان اسلام و ایران، انگلیس، آمریکا، روس و لغو پیمان نظامی بغداد و قرارداد نفت.» دستگیری ضارب و اثبات روابطش با فدائیان اسلام، به دستگیری اعضا و وابستگان این گروه منجر شد و بخشی از مخالفین داخلی این پیمان از صحنه خارج شدند. با وجود این شرایط، فردای آن روز (۲۴ آبان) نخست‌وزیر و هیات همراهش با قطار به سمت عراق حرکت کردند و در جریان این سفر ایران به طور رسمی به پیمان بغداد ملحق شد.

 

پس از الحاق به پیمان بغداد، ایران و شوروی روبروی یکدیگر قرار گرفتند که همین امر امنیت ایران را به شدت تهدید می‌کرد. چنانکه پیش از الحاق ایران به این پیمان، اضطراب و نگرانی از عکس‌العمل شوروی در اظهارات نخست‌وزیر به چشم می‌خورد و از همان زمان نیز پیش‌بینی‌های لازم صورت گرفت. علاء برای کاهش مخاطرات احتمالی هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ نظامی برنامه‌هایی ارائه کرد؛ او در گفت‌وگویی با روزنامه اطلاعات پیش از الحاق رسمی به این پیمان بر این موضوع اذعان داشت: «اگر اختلاف نظری بر سر قرارداد ۱۹۲۱ میان ایران و شوروی رخ دهد، تنها مرجع صالح برای رسیدگی به این اختلاف سازمان ملل متحد است که حافظ صلح و امنیت جهان می‌باشد... ماده ۱۰۳ منشور ملل متحد مشعر بر آنست که اگر تعارضی میان قراردادهای بین‌المللی و تعهدات ناشیه از امضای ملل حاصل شود کلیه مقررات منشور نافذ است... در صورت عدم اجرای تعهدات بازرگانی از طرف شوروی، ایران اقدام به خرید برنج و توتون خواهد کرد.» (۳۰ مهر)

 

در ادامه تلاش‌های علاء برای محافظت ایران از خطر حمله شوروی، در دومین اجلاس پیمان بغداد که  سال ۱۳۳۵ در تهران برگزار شد، قرار بر این شد که با حمله روس‌ها به ایران، کشورهای هم‌پیمان در مرز رشته کوه البرز برای دفاع به ایران یاری رسانند. اما آنچه پس از آن به وقوع پیوست تنها مؤید آن بود که نه ایران علاقه‌ای به درگیری هرچند اندک با شوروی داشت و نه این کشور تمایلی به درگیری با ایران. به همین دلیل هیچ یک از قراردادهای فیمابین از سوی طرفین دستخوش عدول نشد و تجاوزی هم به خاک ایران صورت نگرفت.

 

 

ادامه مخالفت‌ها و اتمام حجت علاء

 

در داخل کشور مخالفت با عضویت ایران در این پیمان مدت‌ها ادامه داشت. پس از یادداشت شدیداللحن شوروی به ایران در ۵ آذر، مجلس بار دیگر در رابطه با پیمان بغداد به تکاپو افتاد و این‌ بار هم نمایندگان مجلس به انتقاد از تصمیم دولت پرداختند. تا اینکه علاء در ۲۳ آذر ۱۳۳۴ در مجلس حاضر شد و برای پایان دادن به این سخنان و تا حدودی نگرانی‌ها، سخنرانی مفصلی کرد و گفت: «در کلیه مذاکرات بین دول هم‌پیمان حسن تفاهم و توافق نظر کامل موجود بود و غیر از این هم انتظاری نمی‌شد داشت، زیرا پیمان بغداد بر اثر وحدت فکر و اشتراک منافع به وجود آمده است و روی همین اصل با تشکیل کمیته‌های نظامی و اقتصادی تدابیر لازمه برای تامین منظور نهایی که تقویت بنیه دفاعی و اقتصادی است اتخاذ گردید و هر یک از این کمیته‌ها بزودی مشغول کار شده و طرح‌های لازم تهیه خواهند نمود که باید به اتفاق آرا به تصویب شورای دائم برسد، مخصوصا نسبت به کمیته اقتصادی توجه کامل شده است زیرا این اصل برای کلیه دول عضو پیمان مسلم شده است که تقویت بنیه مالی و تثبیت وضع اقتصادی کشورهای هم‌پیمان که از لحاظ اقتصادی عقب مانده‌اند و بالا بردن سطح زندگانی اهالی آن‌ها از اهم مسائل است و بدون توفیق در این راه از کلیه اقدامات دیگر آن نتایج مطلوبه حاصل نمی‌شود... البته پیش‌بینی می‌شد کرد که پیمان بغداد و دست اتحاد دادن چند دولت برای دفاع در مقابل هر تجاوز احتمالی که به اتکاء ماده ۵۱ منشور به عمل آمده و همچنین تشریک مساعی و همکاری صمیمانه برای ایجاد نظم و آرامش و توسعه اقتصادی و بالا بردن سطح زندگانی مردمان خود که آن هم مدلول مواد ۵۵ و ۵۶ منشور است، برای دولی که همیشه طالب بازار آشفته و تشنج و اختلاف هستند فکر خوبی تلقی نمی‌شود و برای آن شاخ و برگ‌هایی می‌سازند که مطمئنا خودشان هم باور نمی‌کنند...»

 

وی همچنین در پاسخ به انتقاد شوروی و حملاتی که در روزنامه‌های این کشور علیه ایران می‌شد، گفت: «امیدوارم که همان‌طور که ما نسبت به سیاستی که دول در خیر و صلاح کشور خود می‌دانند و اتخاذ می‌نمایند ولو آنکه آن سیاست مطابق میل و دلخواه ما نباشد ایرادی به آن نمی‌گیریم و آن را محترم می‌شماریم، کشورهای دیگر هم سیاستی را که ما در سعادت و سلامت کشور و ملت خود می‌دانیم محترم بشمارند. در خاتمه می‌خواستم این چند کلمه را با اجازه آقایان اضافه کنم که بعضی‌ها نیز از روی ‌‌نهایت محبتی که به‌ ما دارند پیمان بغداد را تشبیه کردند به‌ حباب صابون که محترق می‌شود، البته احتراق حباب صابون ضررش و خطرش برای نوع بشر خیلی کمتر از بمب هیدروژنی است و ایران همیشه در طریق صلح و صفا و نوع‌پروری قدم می‌زند، هیچ خیال تجاوز هم ندارد. به علاوه نباید فراموش کرد که حباب صابون دال بر وجود خود صابون هم هست چه بسا می‌شود اگر زیر پا برود برای‏ متجاوز لغزش و لیز خوردن هم هست.»

 

از آن پس علاء در تلاش بود دیگر کشورها از جمله امریکا که روابط مساعدی با ایران داشت را نیز به پیمان بغداد وارد کند تا شاید با حضور این کشورها بر اعتبار و قدرت این پیمان افزوده شود، اما تا پایان دوره نخست‌وزیری او این اتفاق به وقوع نپیوست و امریکا همچنان در جایگاه ناظر نقش‌آفرینی کرد.

 

 

 منابع:

 

۱- اتحادیه (نظام مافی)، منصوره، در دهلیزهای قدرت، زندگی‌نامه سیاسی حسین علاء، تهران، نشر تاریخ ایران

۲- آرامش، احمد، خاطرات سیاسی، به کوشش غلامحسین میرزا صالح، اصفهان، نشر جی

۳- تربتی سنجابی، محمود، قربانیان باور و احزاب سیاسی ایران، تهران، نشر آسیا

۴- عراقی، مهدی، ناگفته‌ها، تهران، نشر رسا

۵- مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی دوره هجدهم و نوزدهم

۶- روزنامه اطلاعات (مهر، آبان و آذر سال ۱۳۳۴)

۷- آریا بخشی، یحیی، حسین علاء، مجله مطالعات تاریخی، زمستان ۱۳۸۳

کلید واژه ها: حسین علاء پیمان بغداد پیمان سنتو


نظر شما :