گزارش تاریخ ایرانی از سخنرانی ابتکار در پژوهشکده امام خمینی: رقابت با گروههای چپ در تسخیر سفارت آمریکا موثر بود
زینب صفری
معصومه ابتکار در این نشست با تاکید بر اینکه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام حاصل فضای آزاد سیاسی دانشگاهها در دوران قبل و بعد از انقلاب بودند، اظهار داشت: نباید تصور کنیم که محدود کردن فضا در یک محیط علمی و آکادمیک و جلوگیری از بیان خیلی از حرفها و طرح دیدگاهها عاملی برای رشد است. فکر نکنیم که اگر اجازه ندادیم خیلی از بحثها و موضوعات چالشی چه در زمینه اعتقادی و چه سیاسی طرح شود، لزوما این روش درستی در ایجاد یک محیط علمی و پرورش فکری و علمی نسل دانشجو خواهد بود.
ابتکار افزود: عنوانی که دانشجویان انتخاب کرده بودند یعنی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام خیلی انتخاب زیرکانهای بود. در آن دوره ما گروهها و احزاب متعدد اسلامی و غیر اسلامی داشتیم. دانشگاه آن موقع مثل الان نبود که متاسفانه فقط یک گروه باقی مانده و دانشگاههای ما هیچ تنوع و تکثری را تجربه نمیکنند. آن موقع اینطور نبود و دانشجویان برای اینکه خودشان را کاملا در میان این گروههای متعدد معرفی کنند گفتند که اولا دانشجو هستیم، یعنی هیچ گروه شبهنظامی نیستیم و مسلمانیم و چون در بین دانشجویان مسلمان هم گروههای متعددی مثل سازمان مجاهدین خلق را داشتیم، عنوان مسلمان پیرو خط امام را انتخاب کردند. این گروه به هیچ حزبی حتی حزب حاکم مورد تایید امام که آن موقع حزب جمهوری اسلامی بود وابسته نبود و حتی خودشان را از آن حزب رسمی و مورد تایید هم متمایز کردند. دانشجویان تا آخر هم این استقلال خود را حفظ کرده و هیچ گروه سیاسی نتوانست از این جریان بهرهبرداری کند. کمااینکه مجاهدین خلق، حزب توده و گروههای چپ بارها تلاش کردند و پیغام دادند که فقط یک جلسه با رهبران دانشجو داشته باشند ولی هیچ وقت این اتفاق نیفتاد و علتش هم هوشمندی بود که دانشجویان داشتند نسبت به اینکه این واقعه نباید به هیچ عنوان توسط جریانات سیاسی مصادره شود.
وی ترس از کودتای آمریکا برای بازگرداندن شاه در سال ۵۸ را انگیزه دانشجویان برای اشغال سفارت عنوان کرده و گفت: اینکه چرا خیلی از انقلابهای ضدامپریالیستی با مشکل مواجه میشوند و چرا خیلی از آنها شکست میخورند از بحثهای هر روز میزگردها و تریبونهای آزاد دانشجویی بود و این سؤال هم مطرح بود که انقلاب ما چه سرنوشتی خواهد داشت؟ در یک برههای آمریکاییها از یک طرف متظاهرانه میگفتند میخواهیم گفتوگو کنیم و نمایندگان دولت موقت را به حضور میپذیرفتند ولی از طرف دیگر کاملا مشخص بود که آمریکا نتوانسته انقلاب اسلامی ایران را هضم کرده و بپذیرد. اینها علائمی بود که دانشجویان مسلمان را به این جمعبندی رساند که وضعیت نگرانکنندهای داریم، علاوه بر اینکه دولت موقت و کشور در آن برهه به هیچ عنوان شرایط پایداری نداشت. به هر حال فقط دولت موقت و شورای انقلاب را داشتیم، نه مجلس بود نه رییسجمهور منتخب و نه حتی قانون اساسی داشتیم. دستههای نظامی و امنیتی و اطلاعاتی هم در یک حالت آشفتگی به سر میبردند. جمعبندی دانشجویان این بود که کشور در این فضا آنقدر آشفته است که اگر اتفاقی بیفتد از سیستمهای رسمی چندان انتظاری نمیتوان داشت و باید فکری کرد. هشدارهایی که امام میدادند و اعلام نگرانیهایی که داشتند، دانشجویان را به این جمعبندی رساند که احتمال رخ دادن واقعهای که یک بار هم در کشور ما تکرار شده بود و آن کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ بود زیاد است. دانشجویان خوب این وقایع را مرور کرده و میدانستند علت اینکه این کودتا رخ داد چه بود و چرا در آن فضا ما همه چیز را یکباره از دست دادیم. دانشجویان یک روند تکرارپذیری و الگوی عمل اینگونه در رفتار آمریکا مشاهده کرده بودند و حدسشان این بود که برای ایران هم قریب به یقین چنین الگویی دوباره در حال طراحی است و این خطر جدی است. پس به این جمعبندی رسیدند که باید کاری کنند که فضای سیاسی را که آمریکا در سطح بینالملل ایجاد کرده بود در هم بریزند و بتوانند مانع چنین توطئهای شوند. در نهایت آنها تصمیم به تسخیر سفارت گرفتند.
افشاگریهای نادرست متوقف شد
سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام در ادامه سخنانش به بیان چند مولفه مهم در نقش امام در جریان اشغال سفارت پرداخته و اظهار داشت: اول سرعت عمل امام بود که ایشان با فاصله کمتر از دو ساعت از اشغال سفارت پیام دادند که جای خوبی را گرفتهاند و نگه دارند. با این پیام امام، دانشجویان خیالشان راحت شد اما واقعیت این است که این بحث هم شده بود که اگر امام اشاره کنند این کار غلط است دانشجویان باید سفارت را ترک کنند و این تصمیمی بود که جمع دانشجویان گرفته بودند اما با تایید امام فضا تغییر کرد. نکته بعد این است که ایشان تعبیر انقلاب دوم را به کار بردند و این خیلی مهم بود. هیچ کدام از دانشجویان چه هسته مرکزی که طراح بودند و چه بقیه نمیتوانستند ابعاد این موضوع را تصور کنند. این تعبیر کاملا خلاقانه و زیرکانه و مربوط به خود امام بود. حالا بعد از چند سال یک گروه سیاسی بیاید و بگوید انقلاب سوم دیگر ارزش و اعتبار سیاسی ندارد ولی این تعبیر امام بسیار تعبیر عمیقی بود. نکته بعد حمایت قاطع و مستمر امام بود. در فراز و نشیبهایی که این واقعه داشت امام خیلی جدی به جمع دانشجویان اعتماد کردند با اینکه متوسط سن بچهها آن موقع ۲۳ سال بود، ولی امام اعتماد داشته و حمایت کردند و در طول این دوره در این حمایت استمرار داشتند و به همین دلیل ارتباط تنگاتنگی وجود داشت و دانشجویان میتوانستند سوالات و مطالب و یا پیشنهادات خودشان را به امام برسانند و این ارتباط یک سویه نبود. نکته دیگر موضع بسیار دقیق سیاسی و اخلاقی امام در مورد افشاگریها بود. در این افشاگریها هم موضوع آبروی افراد در میان بود و هم ظرایف و مسایل سیاسی و ارتباطی که بعضیها مخفیانه با آمریکا برقرار میکردند. امام هم در هر دوی این مسایل موضع اصولی گرفتند و باعث شد که افشاگریها در نوع نادرستش ادامه پیدا نکند. خود دانشجویان هم متوجه شده و آن را متوقف کردند ولی افشاگریها در شکل درست خود که روشن شدن ارتباطات پنهانی بود که میتوانست خیلی صدمه بزند، ادامه یافت. آزادی زنان و سیاهپوستان و همینطور یکی از گروگانهایی که مبتلا به ام اس بود هم از ظرایف کار امام بود. گرچه آمریکا خیلی تلاش کرد آن موقع خبر این موضوع را محدود کرده و اخبار مربوط به آن را مدیریت کند اما این تصمیمات تاثیر فوقالعادهای بر افکار عمومی آمریکا گذاشت.
وی در ادامه با ابراز نگرانی از تحریف تاریخ هم از طرف آمریکاییها و هم از سوی برخی گروههای سیاسی داخلی گفت: بیش از ۴۰ عنوان کتاب تحریری، آکادمیک، سیاسی و خاطرات و صدها مقاله و چندین فیلم سینمایی تا به حال در آمریکا تولید شده و آخرین آنها هم فیلم جورج کلونی است که در دست ساخت میباشد. در مواردی که روی این موضوع کار علمی انجام شده خیلی واقعبینانهتر است اما در موارد دیگر که خاطرهگویی بوده و یا فیلمهایی که ساختهاند و یا کتابهایی که تاریخی هستند و یا در بخش انگلیسی ویکیپدیا موضوع کاملا یکسویه و از جانب آمریکاییها مطرح شده و میتوانم بگویم که تصویر بسیار منفی و نادرستی از اصل ماجرا و از رفتار دانشجوها ارائه کردهاند. هنوز هم بسیاری از اینها پرهیز دارند از اینکه لفظ دانشجو را در مورد گروگانگیرها به کار ببرند. با اینکه امروز دیگر شخصیت این افراد معلوم است که چه کسانی هستند و حتی گرایشهای سیاسی این افراد که نه نظامی بودند و نه افراطی و سالها بعد در دولت اصلاحات به طور علنی چهرههایشان شناخته شده بود و دیگر قابل انکار نبود که اینها دانشجویان روشنفکری بودند ولی کماکان میبینیم که آنها پرهیز دارند از اینکه این واقعیتها را بگویند. دولت آمریکا این تحریف تاریخ را با جدیت دنبال میکند ولی در عین حال خیلی از مطالعات آکادمیکی که صورت گرفته واقعبینانهتر به موضوع پرداختند و من این تحلیل را هم در سطوح شخصیتهای سیاسی و هم در سطوح روزنامهنگاران زیاد شنیدم که چون کودتای ۱۹۵۳ در ایران اتفاق افتاده بود حرکت دانشجویان در سالهای بعد تا حدی قابل توجیه و فهم بود، چون این حرکت چنین پشتوانه تاریخی را داشت.
ابتکار افزود: من کتاب تسخیر را به زبان انگلیسی نوشتم، اما هیچ ناشر آمریکایی حاضر به چاپ این کتاب نشد. اصرار من هم این بود که این کتاب حتما باید به زبان انگلیسی دربیاید چون آن موقع فکر میکردم تحریف تاریخ فقط از آن طرف اتفاق افتاده ولی بعد فهمیدم برای خودمان هم ضرورتش بیشتر بوده است. سال ۷۹ بالاخره یک ناشر کانادایی قبول کرد و کتاب همان موقع در کانادا منتشر شد. یکی دو سال بعد ملاقات رسمی با آقای لارسون وزیر محیط زیست سوئد در تهران داشتم. ایشان بعد از جلسه در جمع گفت که من ضمنا کتاب شما را هم خواندهام. سال ۲۰۰۱-۲۰۰۲ بود و وقایع یازده سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان رخ داده بود. این وزیر سوئدی گفت که من نمیتوانم این کار شما را به عنوان یک وزیر اروپایی تایید کنم ولی میتوانم بگویم که وقتی این کتاب را خواندم فهمیدم شما چه انگیزههایی برای این کار داشتید و توانستم شما را درک کنم و این خیلی مهم بود.
وی در ادامه سخنانش گفت: ولی تحریف تاریخ متاسفانه محدود به آن طرف نیست و چیزی که خیلی نگرانکننده و دردناک است این است که در اینجا و در کشور خودمان هم تحریف تاریخ داریم. اولین مورد را سال ۶۸ دیدم. ۱۳ آبان همان سال یکی از شبکهها اعلام کرد که جمعی از مردم روز ۱۳ آبان در خیابان به یکباره تصمیم گرفتند سفارت آمریکا را بگیرند. من شوکه شدم ولی این مساله باز هم ادامه پیدا کرد که به اشکال گوناگون به نوعی این واقعه را تحریف کرده یا به دلیل برخی مناسبات سیاسی میخواهند چهره افراد را تخریب کنند. جدیدترینش مربوط به یکی از سرداران سپاه به نام آقای مشفق است که چندی پیش فرموده بودند: اشغال سفارت آمریکا توطئه آمریکا بوده است. ایشان در رد جریان سیاسی اصلاحات و برای توجیه حوادث سال ۸۸ و برخوردهایی که اتفاق افتاد خیلی با صراحت میگوید: ما میدانیم که آن واقعه توطئه آمریکا بود. آمریکا طراحی میکرد سفارتش اشغال شود و بعد به آن کشورها حمله کند. یا به شکلی دیگر با اینکه هیچ یک از دانشجویانی که در این جریان شرکت داشتهاند تا به امروز هرگز نگفتهاند که ما پشیمان هستیم اما برخی دیدند که جور در نمیآید این دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ضدآمریکایی بعدا اصلاحطلبانی بشوند که به عنوان یک حربه سیاسی بخواهند آنها را به آمریکا وصل کنند، پس آنها اول باید از آن واقعه پشیمان شوند و بعد بتوانند اصلاحطلب شوند و سپس گفته شود چون پشیمان بودند پس منحرفاند و با آمریکا همراه هستند. یعنی باید حقایق تحریف شده و به این صورت به هم وصل شوند تا یک جریان سیاسی خاص موقعیت خودش را تثبیت کند. متاسفانه اینها در روزنامهها و در رسانههای جمعی ما منتشر شدهاند. این دفاع از اصلاحطلبان نیست بلکه دفاع از بخشی از هویت ملی ماست. نباید اجازه بدهیم هر جریان سیاسی برای تثبیت و توجیه رفتارهای خود بخواهد تاریخ ما را تحریف کند. این نگرانی را باید در مورد دفاع مقدس و اصل انقلاب هم داشته باشیم.
بنیصدر از سیا کد داشت
در ادامه این نشست ابتدا دکتر علی محمد حاضری، مدیر گروه جامعهشناسی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی از خانم ابتکار خواست تا با پاسخ به سه سوال وی تصویر روشنتری از ماجرای تسخیر سفارت ارائه کند. دکتر حاضری پرسید: آیا دانشجویان برآوردی از ابعاد هزینهها و خسارتهای این اقدام و واکنشهای احتمالی آمریکا و تبعات هر یک از این واکنشها داشتند؟ دیگر اینکه در ماجرای افشاگریها و ارائه اطلاعات این اتهام مطرح است که نوعی گزینش و جهت گیریهایی صورت گرفت و احتمالا اطلاعات و مباحثی مربوط به جریانهایی مسکوت گذاشته شده و طرح نشد یا به عکس اطلاعات جریانهای دیگر پررنگ شد. به نظر شما در ماجرای افشاگریها چقدر اتهام برخورد سیاسی و گزینشی میتواند درست باشد؟ نکته سوم هم این است که آیا واقعا این ماجرا برای پرهیز از تکرار ۲۸ مرداد دیگری صورت گرفت یا نگرانی از اقدامات طیفی که امروز به عنوان دولت موقت میشناسیم؟ اینها بعضی از نکات مهمی است که خیلی مسائل دیگر حول این موضوعات روشن میشوند.
ابتکار هم در پاسخ گفت: دانشجویان کم و سن و سال و کم تجربه بودند. قطعا اینطور نبوده که بتوانند ابعاد موضوع را کاملا ببینند و پیشبینی کنند. نگاهشان در همان محدوده سن و سالشان بود که البته به دلیل تجارب مبارزاتی این نسل بلوغشان کمی بیشتر از سنشان بود. ولی ظرایفی هم در کار بود، مثلا خیلیها میپرسند چرا با امام مشورت نشد و چرا از ایشان اجازه نگرفتید؟ این کار به عنوان حرکت دانشجویی و مردمی شکل گرفت و حکومتی نبود. اگر امام از قبل در جریان قرار میگرفتند و یا اینگونه مطرح میشد که اجازه امام در این موضوع گرفته شده جریان صددرصد شکل حکومتی پیدا میکرد. نظر امام برای بچهها مهم بود اما این بحث بود که اگر از امام اجازه بگیریم و امام را در جریان قرار بدهیم بعدها به این معنا تلقی خواهد شد که دستور امام بوده است. هزینه کردن نادرستی که به نفع ماجرا نخواهد بود چون قرار بود یک حرکت مردمی و ملی باشد. آقای موسوی خوئینیها هم در اینجا موضع درستی گرفتند. بعضی از طیفهای دانشجویی میگویند شما امام را در عمل انجام شده قرار دادید در حالی که شخصیت امام اصلا اینگونه نبود. دانشجویان این پیشبینی را داشتند که اگر امام گفتند بروید بیرون، بیرون بیایند و موضوع تمام شود. ولی آنها به ابعاد بینالمللی و تبعات بلندمدت توجه نکرده بودند چون پیشبینی آنها این بود که این ماجرا دو سه روز طول میکشد.
وی افزود: اما در محاسبه سود و زیانها خیلی اشتباه است که بعد از سی سال بگوییم این کار هزینهای نداشت. خیلی از دانشجویان و جریان فکری اصلی دانشجویی قبول نداشتند که موضوع به این شکل ادامه پیدا کند، مساله اینگونه سیاسی شود و بحث حرکت ضدآمریکایی در کشور به جای اینکه یک پشتوانه واقعی داشته باشد تبدیل به شعاری شود که هم به جهت باورها پشتوانه خودش را از دست بدهد و هم اینکه ما خیلی از مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خودمان را نتوانیم همگام با آن جلو ببریم. ما حتما باید سود و زیان این موضوع را با هم ببینیم و حتما باید زیانهای آن را هم خوب بشناسیم. این دقیقا اشتباهی است که سیستم تبلیغاتی نظام در این سالها انجام داد، هرگز واقعبینانه با این ماجرا برخورد نکرد، ولی در مجموع اگر فقط یک نکته را در نظر بگیرید و آن محتمل بودن وقوع کودتا در ایران توسط آمریکا است، کمااینکه کودتای نوژه کمی بعد اتفاق افتاد، این مساله مهم همه زیانها را میپوشاند.
سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام در ادامه تصریح کرد: در مورد افشاگریها هم ما نمیتوانیم بگوییم یک سیستم گزینش منظمی وجود داشت. اینقدر حجم اسناد زیاد و موضوعات متعدد بود که ما اصلا با این موضوعات و شکل طبقهبندی آشنایی نداشتیم. بنابراین دسترسی و طبقهبندی ما از اسناد اصلا سیستماتیک نبود و اشرافی به موضوع نداشتیم. ولی چهار، پنج بشکه اسناد رشته شده بود که دانشجویان دانشکده فنی برای خواندن آنها طراحی کردند که آنها را بر اساس جنس و رنگ کاغذ و اندازه پرینت و فونت و... طبقهبندی کنیم و همچنین این بشکهها را به هم نزنیم چون وقتی اینها از دستگاه بیرون آمده آمریکاییها فرصت هم زدن نداشتند. سه ماه کار کردند تا اولین سند سیا به دستمان رسید. اینها سندهای فوق محرمانه بودند. مارک بادن در کتاب مهمانان آیتالله که دو سال پیش نوشته گفته که اینها از خانمهای فرشباف ایرانی استفاده کردند که بیایند و این رشتهها را درست کنند. اصلا چنین چیزی نبود. این کار خود دانشجوها بود البته از یک تعداد دانشآموزان هم استفاده شد چون خیلی کار سختی بود. جالب است بدانید کسی روی این کتاب کار کرده بود و گفته بود این کتاب ۹۷ اشتباه بدیهی دارد. اتفاقا فیلمی که قرار است ساخته شود از بخشهایی از این کتاب استفاده شده و این یعنی تحریف و دروغ از کتاب وارد فیلم هم میشود. به هر حال دانشجویان خیلی صادقانه آنچه که از اسناد افشاگری میشد و درمیآمد، میگفتند و خیلی از این اطلاعات دقیق و روشن بود. کسی که از سیا یک اسم رمز میگیرد این شخص حتما به جهت اطلاعاتی فرد مهمی است. عدهای هم اسامیشان اتفاقی در این اسناد بود اما کسانی هم بودند که اسمشان به شکل کد سیا، منبع و یا مورد اعتماد سیا بود، مثلا آقای بنیصدر از سیا کد داشت. او به اینکه بخواهد عملیاتی برایشان انجام دهد نرسید ولی ماهی یک بار با یک نفر از نیروهای سیا جلسات مستمر چندین ساعتهای داشت که با هم مبادله تحلیل انجام میدادند. اشراف دانشجویان نسبت به کلیات اسناد در این حد بود و اینطور نبود که به همه اشراف داشته باشند و بعد تعداد خاصی از این اسناد را انتخاب کنند. صادقانه واقعا هرچه اطلاعات بود را ارائه میکردند. البته دانشجویان خیلی زود متوجه شدند شیوه افشاگریها به جهت اخلاقی روش درستی نیست و این روش سریع کنار گذاشته شد.
ابتکار گفت: اما به نظرم کلیت حرکت و جمع دانشجویی سقوط دولت موقت را مدنظر نداشتند. ممکن است چند نفر چنین ذهنیتی داشتند ولی قطعا همه این هدف را نداشتند. من سه روز بعد به جمع تسخیرکنندگان پیوستم ولی فضا آنقدرها هم ضددولتی و ضدبازرگان نبود. چون پدرم آن موقع جز اعضای دولت مهندس بازرگان و معاون ایشان و رییس سازمان محیط زیست بود و من اصلا ذهنیتی ضد دولتی نداشتم و فضای حاکم بر سفارت و دانشجویان را نیز چنین فضایی ندیدم. بودند کسانی که چنین هدفی داشتند و در شورای مرکزی هم حضور داشتند ولی این هدف اصلی نبود.
شرط دانشجویان این بود که خشونت و ضرب و شتم در کار نباشد
در ادامه دکتر محسن بهشتی سرشت، استاد تاریخ پژوهشکده امام خمینی سوال خود را اینگونه مطرح کرد: دکتر حاضری در سوال خودشان رقیب را دولت موقت و گروههای داخلی در نظر گرفتند. اما من نگاه دیگری دارم. بعد از شهریور ۲۰ تشکلهای چپ در مبارزات ضدامپریالیستی پیشقدم بودند و تقریبا نیروهای مذهبی همیشه عکسالعملی رفتار میکردند، حتی در تولید فکر و ادبیات سیاسی. یک بار آقای هاشمی در نماز جمعه این اعتراف را کردند که ادبیات سیاسی مسلمانها بعضا برگرفته از همان ادبیات سیاسی حزب توده بود. در تولید فکر هم همینطور. مرحوم مطهری جملهای داشتند که ما باید از سیداحمد کسروی تشکر کنیم، ما باید از حزب توده تشکر کنیم، چون اینها آمدند طرح مساله و شبهه کردند و مسلمانها هم عکسالعملی حرکت کردند. گروههایی مثل چریکهای فدایی خلق نیز در سال ۴۹ با عملیات سیاهکل مبارزات مسلحانه را آغاز کردند که سروصدای زیادی در کشور ایجاد کرد و مجاهدین خلق هم در عکسالعمل به آنها در سال ۵۰ میخواستند دست به عملیات مسلحانه بزنند که گرفتار شدند. من میخواهم این را بگویم، چند ماه قبل از تسخیر لانه جاسوسی، چریکهای فدایی سفارت آمریکا را اشغال کردند، حتی آقای سولیوان، سفیر آمریکا را گرفتند. بعد امام دستور دادند و ابراهیم یزدی را مامور کردند که برود سفارت و این بچهها را بیرون کند و سفارت حفظ شود. بحث اشغال لانه جاسوسی توسط بچههای مسلمان پیرو خط امام بعد از اینها رخ داد. حالا سوال من این است که آیا دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تحت تاثیر گروههای چپ و اینکه جریان به دست آنها نیفتد (چون همیشه این بیم را بچههای مسلمان داشتند که جریان دست چپها بیافتد) دست به اشغال سفارت زدند؟
ابتکار در پاسخ به سوال بهشتی سرشت گفت: یقینا با اتفاقی که افتاد ابتکار عمل را جریانات اسلامی در دست گرفتند. نمیتوانیم بگوییم دانشجویان متاثر از جریانات چپ نبودند، ولی اینکه بگوییم اینها دانشجویانی بودند که چپ بودند و بعدها آمدند در گروههای اسلامی یا اصلا تحت تاثیر و القائات جریانهای چپ به مفهوم دیدگاههای مارکسیست- لنینیست بودند، این به هیچ عنوان درست نیست. اینها جمعی از اصیلترین دانشجویان مسلمان بودند. رقابت با گروههای چپ هم میتوانست یکی از عواملی باشد که در این موضوع دخالت دارد، ولی نمیتوانیم بگوییم که تحت تاثیر گرایشهای چپروانه بودند چون جمع دانشجویان مسلمان خودشان دارای فکر، تشکیلات و سازمان بودند.
ابتکار در پاسخ به اظهارات یکی از دانشجویان که حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در اشغال سفارت را مشابه حرکت نیروهای خودسری میدانست که در فضای سیاسی فعلی بسیار فعال هستند، اظهار داشت: مساله این است که نیروهای خودسر در واقع نیروهایی هستند که کارهایی که برخی نمیتوانند به صورت رسمی انجام دهند را در لباس غیررسمی انجام میدهند اما در مورد اشغال سفارت هم دولت موقت مخالف بود، هم بخش زیادی از اعضای شورای انقلاب و هم امام خمینی در جریان نبود. بنابراین حرکت اینها کاملا مستقل بود. نکته مهم دیگر این است که نوع حرکتی که نیروهای خودسر دارند توام با خشونت است ولی حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام کاملا فرهنگی بود. من چند مولفه برای اثبات ادعایم نام میبرم؛ اول اینکه دانشجویان به هیچ عنوان مسلح نبودند. آنها شرط گذاشتند به هیچ عنوان نباید مسلح باشند و به هیچ عنوان خشونت و ضرب و شتم نباید در کار باشد. حرکت دوم این بود که چهار پنج ماه بعد از این ماجرا دانشجویان مسلمان پیرو خط امام اولین گردهمایی نهضتهای آزادی بخش در جمهوری اسلامی ایران را برگزار کردند. از شاخههای دانشجویی جنبشهای ضد امپریالیستی کشورهای مختلف در آسیا و آمریکای لاتین و مغرب و... دعوت کردند و نشستی به مدت یک هفته در تهران برگزار شد و همان دانشجویانی که گروگان گرفتند حدود ۶۰ نفر از دانشجویان انقلابی و ضد امپریالیستی که رهبران جنبشهای دانشجویی بودند را میزبانی کردند. حرکت دیگر این بود که همزمان با اینکه ۵۰ گروگان آمریکایی داشتیم با همکاری دانشجویان انجمن اسلامی آمریکا ۵۰ مهمان آمریکایی را از میان اساتید دانشگاه، فرهنگیان، خبرنگاران، کارگران و... دعوت کردیم آن هم در شرایطی که کارتر گفته بود به ایران سفر نکنید. این ۵۰ نفر به ایران آمدند. یک هفته مهمان ما بودند. این سفر کاملا فرهنگی بود و اصلا ملاقات با گروگانها در کار نبود. آشنایی با انقلاب و فرهنگ ایران و گفتوگو و بحث و تریبون آزاد بود و بعد هم برگشتند به آمریکا. یک حرکت دیگر این بود که در فضایی که کارتر سفر به ایران را ممنوع کرد مادر یکی از گروگانها بنام آقای تیم تصمیم گرفت به ایران بیاید و به سفارت آمد. من با او صحبت کردم. گفت من یک مادرم و میخواهم فرزندم را ببینم. دانشجویان هم نگران بودند. چون ورود این خانم با آقایی همراه بود که آن آقا مامور اطلاعات سیا بود و وارد ایران شده بود فقط برای اینکه مطمئن بشود گروگانها داخل سفارت هستند، برای اینکه آنها حدود چهل روز بعد عملیات طبس را برای حمله به ایران و آزادسازی گروگانها طراحی کردند، اما با این حال که دانشجویان همه تهدیدات امنیتی موضوع را میدانستند فقط به خاطر مادر بودنش به آن زن اجازه دادند که با فرزندش ملاقات کند. به هر حال اینها نشان میدهد که حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هرگز خشونتآمیز نبود.
نظر شما :