چهگوارا؛ از نماد انقلابی تا ابزار تبلیغاتی
نازنین دیهیمی
او میگوید حداقل بعضی از خریداران واقعا «چه» را دوست دارند و گرامیاش میدارند. او اینجا در سانتا باربارا، شهری که بدن پدرش در آن نگهداری میشود در محاصره هزاران طرفدار چهگوارا بود که لباسهایی با تصویر این انقلابی به تن داشتند و در ردیف اول مجلس به تماشای مراسم سالگرد مرگ «چه» نشسته بود.
رائول کاسترو، رییسجمهور کوبا در مراسم شرکت کرده بود. پیامی از طرف برادر بزرگترش فیدل، که در آگوست ۲۰۰۶ به دنبال عمل جراحی از قدرت کناره گرفت، قرائت شد که در آن فیدل همرزم سابقش را به «گلی که پیش از موقع از شاخه چیده شد»، تشبیه کرده بود.
اما در میان تمام این تشریفات، آنچه واقعا احساسات خانم گوارا را به غلیان میآورد استفاده از مردی که او پاپا صدایش میزند به شکلهایی است که به گفته او کاملا به دور از آرمانهای انقلابی این مردند، مثل وقتی که یک طراح لباس این اواخر عکس «چه» را روی یک بیکینی چاپ کرد.
در حقیقت «چه» ـ با نام کامل ارنستو چهگوارا دلاسرنا امروز، با گذشت چهل و چهار سال از مرگش، همانقدر که یک نماد بینالمللی انقلابی است، یک وسیله بازاری هم محسوب میشود که این سؤال را در ذهن ایجاد میکند که تکثیر فزاینده تصویر او ـ نگاه خیره به افقش، ریش آشفته و آن کلاه برهای که به ستارهای مزین است- در دنیایی بیتردید کاپیتالیستی دقیقا چه معنایی دارد؟
حتی در کوبا، یکی از آخرین سنگرهای کمونیسم، از چهگوارا هم برای رساندن یک پیام استفاده میشود و هم برای رسیدن به پول: «میفروشه!»؛ این حرف یک فروشنده کوبایی است که تصاویر چهگوارا از روی تیشرتهایی که دیوار مغازهاش را پوشاندهاند خیره به او نگاه میکنند.
اما لااقل اینجا از او برای تاثیرگذاری بر نسل بعدی کوباییها هم استفاده میشود. دانشآموزان در مدرسهها هر روز او را به نام صدا میزنند و با سلامی نظامی اعلام میکنند: «ما میخواهیم همانند "چه" باشیم.» گزیده گفتههای او تقریبا به اندازه سخنان گزیده فیدل کاسترو نقل میشوند.
انریکه اولتسکی، وزیر شیلات و همدوره «چه» و فیدل میگوید: «شکی نیست که بعد از مرگ فیدل، تصویر او هم درست مثل تصویر «چه» میشود. اما حتی اگر تصویر «چه» در همه جای دنیا پخش شده باشد، شأن و مقام «چه» به عنوان یک انقلابی دستپرورده میهن به همه جا سرایت نکرده است. وقتی سال گذشته فروشگاههای زنجیرهای تارگت در ایالات متحده تصویر «چه» را روی جعبههای نگهداری سی دی چاپ کردند، منتقدانی که او را یک قاتل و نماد توتالیتاریسم میدانند فروشندههای جزء را تحت فشار گذاشتند که این کالا را نفروشند. در مقالهای در روزنامه اینوستورز بیزنس دیلی(Investor ‘s Business Daily) نوشته شده بود: "بعد نوبت چیست؟ کولهپشتی با تصویر هیتلر؟ وسایل آشپزی با عکس پل پوت؟ لباس زیر با نقش پینوشه؟" و استفاده از تصویر چهگوارا را نمونهای از "مد مستبدین" خوانده بود.»
تصویر مشهور چهگوارا که عکاس آن، آلبرتو کوردا دیاز، یک عکاس کوبایی است، در روز پنجم ماه مارس ۱۹۶۰ گرفته شده است؛ در تظاهراتی که در عزای دهها کوبایی برپا شده بود که در انفجار یک کشتی کشته شده بودند و کوبا، ایالات متحده را مسئول این حادثه میدانست. این عکس با انتشار در مجله پاریسمچ Paris Match در سال ۱۹۶۷ مشهور شد؛ درست چند هفته قبل از کشته شدن چهگوارا به دست سربازان بولیویایی که ظاهرا از سوی CIA حمایت میشدهاند.
آقای کوردا، که در سال ۲۰۰۱ در سن ۷۲ سالگی درگذشت، هرگز حق امتیازی دریافت نکرد، اما از یک شرکت تبلیغاتی بریتانیایی که از این عکس برای تبلیغ ودکا استفاده کرده بود، شکایت کرد. او در این دعوی ۵۰۰۰۰ دلار خسارت دریافت کرد و این مبلغ را برای خرید دارو برای کودکان بیمار صرف کرد.
خانم گوارا و خانوادهاش هم تلاش کردهاند از فروش و عرضه تصویر «چه» به شکلهایی که آنها شنیع میدانند جلوگیری کنند. خانم گوارا میگوید آنها با وکلایی در نیویورک که از آنها نام نمیبرد تماس گرفتهاند تا کمپانیهایی را که خانواده گوارا معتقدند از تصویر «چه» سوءاستفاده کردهاند تحت تعقیب قرار دهند، اما نه برای دریافت خسارت، بلکه فقط برای جلوگیری از ادامه این کارشان. او میگوید: «ما دنبال پول نیستیم. فقط نمیخواهیم از «چه» سوءاستفاده شود. او میتواند یک شخصیت جهانی باشد، اما باید به تصویرش احترام بگذاریم.»
بخشی از شهرت قدرتمند «چه» به چهار فرزند زندهاش منتقل شده است. نام یکی از آنها ارنستو گوارا است. او سوار بر یک موتورسیکلت به مراسم یادبود آمد، درست مثل پدرش. کوباییها اعضای خانواده گوارا را در خیابان در آغوش میگیرند و توریستها وقتی میفهمند آنها چه کی هستند غش و ضعف میکنند.
«موهای بدنم سیخ شده!» این جمله آلفردو مورنوی ۳۰ ساله است. یک جوان مکزیکی که با خانم گوارا عکس یادگاری انداخته و به وضوح کاملا احساساتی شده است: «اصلا نمیتوانم برایتان توضیح بدهم که این لحظه چقدر برایم مهم است.» وقتی آقای مورنو همچنان به ابراز احساساتش ادامه داد خانم گوارا از او خواهش کرد که بیش از این تملقاش را نگوید. او توضیح داد: «من یکی از بچههای "چه" هستم، نه خود "چه".»
خانم گوارا یک پزشک اطفال و مادر دو فرزند است و اتفاقا کت و شلوار را به لباس خاکی نظامی ترجیح میدهد. او بیشتر شبیه مادرانی است که در حومه شهرهای بزرگ آمریکا نمونهشان را میبینیم تا یک انقلابی.
خواهر او دامپزشک است. یکی از برادرانش موسسهای را که در هاوانا برای پاسداشت یاد «چه» تاسیس شده، اداره میکند. و آخر از همه میماند ارنستو که متخصص موتورسیکلتهای هارلی دیویدسون است! دولت کوبا هر از چندگاهی با آنها ملاقات میکند تا به ادامه یافتن میراث پدرشان کمک کند.
تشخیص نشانههای خستگی از این همه حواشی کار سختی نیست به خصوص در این روزها که کوبا و بیشتر کشورهای آمریکای لاتین، هم برای بزرگداشت او در سالروز مرگش برنامههای بزرگی ترتیب دادهاند. خانم گوارا میگوید: «من که نمیتوانم در آن واحد همهجا باشم. نمیتوانم که خودم را تکثیر کنم!»
خانم گوارا به نقاط مختلف دنیا سفر میکند و در کنفرانسهایی که با موضوع «چه» برگزار شدهاند سخنرانی میکند. در یکی از این کنفرانسها در ایتالیا، او بعد از امضای تیشرت برای چند جوان مطلع شد که آنها فاشیست بودهاند. آهی میکشد و میگوید: «آنها هیچ چیز در مورد "چه" نمیدانستند.» میگوید یک بار در اروپا با جی.اف.کندی جونیور، فرزند کندی رییسجمهور برخورد کرده و با او در مورد دشواریهای فرزند یک فرد مشهور بودن، صحبت کرده است.
آقای کندی، خانم گوارا را «یک انسان زیبا» خطاب کرده و خانم گوارا را تحسین کرده که میتواند او را مستقل از پدرش ببیند؛ پدری که دستور حمله خلیج خوکها را داده بود تا دولتی را که به کمک چهگوارا تاسیس شده بود، سرنگون کند.
اما کافی است صحبت را به سیاست خارجی ایالات متحده بکشانید تا شباهت خانم گوارا با پدرش واقعا خودش را نشان دهد. وقتی از جنگ عراق حرف میزند از حرفهایش آتش خشم میبارد. او تحریم اقتصادی کوبا را که پنجاه سال است ادامه دارد «بسیار بیرحمانه، بسیار احمقانه، و بسیار غیرمنطقی» میداند. و حتی فکرش را هم نکنید که نظرش را در مورد دولت بوش بپرسید!
منبع: The New York Times
نظر شما :