بحرین؛ از صید مروارید تا صادرات نفت
خاویر دی پلانول*/ ترجمه: بابک واحدی
دیگر جزایر مهمِ این مجموعه محرّق، نبیصالح و سِتره هستند که در شمال شرقِ تکه زمین اصلی قرار دارند، و حوار در جنوب شرق، و اُمّ النعسان در غرب آن. محورِ شمال به جنوب تکه زمین اصلی را تپهٔ سنگآهکی بزرگی متعلق به اعصار ژوراسیک و کرتاسه زمینشناسی پوشانده است که از همه طرف با شیبی ملایم پایین میآید و همخانوادهٔ چینخوردگیهای حاشیهٔ شمال شرقی فلات عرب است. این رشته که در مرکزش شیب میخورد و پایین میآید، در بلندترین نقطهاش به قلهٔ جبل دخان، با ارتفاعی معادل ۱۲۴ متر میرسد.
بحرین آب و هوا و اقلیمی بیابانی دارد و میزان بارندگیِ سالیانهاش ۹۵ میلیمتر است. و این بارندگی تنها در فاصلهٔ ماههای ژانویه تا مِی صورت میگیرد و متعلق است به چرخهٔ آب و هواییِ بسیار نامتراکمی که از حوالی مدیترانه میآید و به خلیج فارس میرسد. این میزان از بارندگی برای زندگی جمعیت بومی منطقه اصلاً کافی نیست؛ اما جزیره، همچون ساحل شمال شرقِ شبهجزیره، در زیرِزمینش سفرههای آبیِ گستردهای دارد که از ارتفاعات مرکز عربستان سرچشمه میگیرند و تغذیه میشوند و در بحرین به هیئت چشمههای بزرگ از زمین جوشیده و مثل چاههای عمیق یا آرتزین طبیعی در امتداد کل حاشیهٔ شمالیِ جزیرهٔ اصلی، و بعضیهاشان هم در کف دریا گستردهاند. در تمام مناطق نزدیک ساحل هم میتوان با حفر چاههای خیلی کمعمق به آب سفرههای زیرزمینی دست یافت، ولی در سالهای اخیر با افزایش بهرهبرداری زیاده از حد سطح آب این سفرهها هم پایین رفته است. داخل جزیره شبکهٔ راهآبی زیرزمینیای هست که آب را از شیبهای زمین به تمام مناطق جزیره میرساند. بنابراین، آبیاریِ غلات، درختان میوه و حبوبات در امانِ سایهٔ درختان خرما، در امتداد تمام حاشیهٔ شمالیِ جزیره رونق دارد.
در نتیجه عجیب نیست که اینجا، جایی که بسیار مناسب برای سکونت مردمان است و بینِ دماغهٔ خلیج فارس و تنگهٔ هرمز قرار گرفته، از همان ابتدای سکونت مردم در حواشی خلیج فارس نقش مهمی در کسب و کار و زندگی آنها داشته است. منابع آب شیرین جزیره، بحرین را به ساحلی ارزشمند برای تجدید قوای کشتیها تبدیل کرده است. اکنون دیگر جای هیچ شک و تردیدی نیست که بحرین همان سرزمینِ دیلمون در متنهای بازمانده از تمدن بینالنهرین و از جمله شهرهای تمدن درهٔ سند در هزارههای سوم و دوم پیش از میلاد بوده، همان سرزمینی که متون کهن لاتین و یونانی به نام تایلس از آن یاد میکنند. در سدههای اسلامی میانه شهری مهم در محل فعلی منامه وجود داشته که مرکزی پرجنب و جوش و پررونق برای نقل و انتقال کالاها و تجارت بود و علاوه بر این قطب اصلی صید مروارید در تمام خلیج فارس محسوب میشده است (سفرنامهٔ ابنبطوطه).
کسب و کار دریایی و کشتیرانی در پایان قرن نوزدهم میلادی و آغاز قرن بیستم در این منطقه به اوج خود رسید. در آن زمان بحرین خود ۱۵۰۰ کشتی داشت و محلی بود برای بارگیری سالیانه بین سه هزار تا چهار هزار کشتی؛ بحرین همچنان مرکز اصلی صید و معامله مروارید باقی مانده بود و به خصوص تاجران هندی بیشماری را به خود جلب میکرد، اما پس از جنگ جهانی اول بود که افول رونق این تجارت شروع شد و دلیلش هم ورود مرواریدهای مصنوعی و دستساز ژاپنی به بازار بود. در حدود سال ۱۹۳۰، چهارصد کشتی صید مروارید در بحرین مشغول به کار بودند و در آغاز جنگ جهانی دوم هم تعداد آنها هنوز ۲۵۰ تایی میشد، ولی تا سال ۱۹۴۶ تنها ۱۵۰ تا از این کشتیها ماندند و پس از آن بهزحمت میشد غیر از صنعت کوچک و بیاهمیت صید میگو چیز دیگری آنجا یافت. (ام. فوژرو، «بحرین، مثالی از اقتصاد پسانفتی در خاورمیانه»، ۱۹۸۳)
با کشف یک میدان نفتی در مرکز جزیره در سال ۱۹۳۲، که در سال ۱۹۳۴ بهرهبرداری از آن شروع شد، فصل جدیدی در اقتصاد بحرین گشوده شد. تولید نفت خام که پس از سال ۱۹۳۵ به حداکثرِ یک میلیون تن در سال میرسید، بین سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۶ در میزان یک و نیم میلیون تن ثبات پیدا کرد، از آن زمان به بعد بهآهستگی رو به افزایش گذاشت و تا سال ۱۹۷۰ به حداکثرِ ۳. ۸ میلیون تنی رسید. پالایشگاه بزرگی که با ظرفیت سیزده میلیون تن در شمال شرقی جزیره در نزدیکی سِتره بنا شد، اکنون علاوه بر نفت خامی که در بحرین استخراج میشود نفت عربستان را هم که از طریق لولههای زیرآب به آنجا منتقل میشود، پالایش میکند. از سوی دیگر، میدان نفتی دیگری هم در حدفاصل میان جزیره و تکه زمین اصلی قرار دارد که استخراج از آن در دست عربستان سعودی است، اگرچه درآمد ناشی از آن میان بحرین و عربستان بهطور مساوی تقسیم میشود. و دستآخر هم، یک میدان گازی بسیار غنی هم در این منطقه وجود دارد که ذخایر آن در حدود ۱۵۰ میلیارد مترمکعب تخمین زده میشود، و از اواخر دههٔ ۱۹۷۰ میلادی به میزان ۴. ۵ میلیارد مترمکعب در سال مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. پایین دست پالایشگاه نفت بحرین هم یک مجموعه تولید محصولات شیمیایی تأسیس شده است که از سال ۱۹۸۵ تاکنون مشغول به فعالیت بوده و آمونیاک و متانول تولید میکند.
با این همه تولید نفت این منطقه از سال ۱۹۷۲ بدین سو کاهش یافت. در سال ۱۹۸۰ میزان نفت تولید شده در بحرین به ۲. ۸ میلیون تن محدود شد و میدان نفتی آن چندی دیگر خالی خواهد شد. به همین سبب بحرین روزبهروز اقتصاد خود را به صنعتی کاملا متفاوت نزدیک میکند، که هماکنون بر ذخایر گاز داخلی استوار است و در آینده به منابع مهم گازی مناطق همسایه این کشور وابسته خواهد بود. یک کارخانهٔ بزرگ ذوب و استخراج آلومینیوم، با ظرفیت ۱۶۵ هزار تن در سال، سنگهای معدنی حاوی آلومینیوم را که از استرالیا به این کشور آورده میشود را ذوب کرده و آلومینیوم آنها را استخراج میکند. در سال ۱۹۸۴ یک کارخانه بزرگ نورد آلومینیوم هم در این کشور تأسیس شد، و سه کارخانه دیگر نیز هماکنون به کار تولید محصولات نهایی ساخته شده از آلومینیوم مشغول هستند. کارخانهای دیگر هم برای ذوب و استخراج اولیه آهن از سنگآهن، با ظرفیت ۴ میلیون تن در سال در جزیرهای مصنوعی در شرق منامه ساخته شده است. چهار کارخانه آبشیرینکنی هم برای تصفیه و نمکزدایی از آب مورد نیاز این کارخانهها و نیز مردمان ساکن در این کشور که دیگر آب چشمهها و سفرههای زیرزمینی کفاف نیازهایشان را نمیدهند، تأسیس شدهاند.
کارخانههای عظیم کشتیسازی برای تعمیر و اوراق کردن کشتیها که در منطقه خلیج فارس از نیازهای مهم و حیاتی به شمار میآیند، در سال ۱۹۷۷ افتتاح شدند که اینها هم همگی در جزیرهای مصنوعی مستقر شدهاند. علاوه بر اینها، یک کارخانهٔ سیمان و چندین صنعت خرد دیگر هم در این کشور به راه افتاده و مشغول به کار هستند. در نهایت، بحرین در اقتصاد پسانفتی خود به یک نوع مرکز ارائه خدمات برای سراسر خلیج فارس تبدیل شده است. این کشور به یک پایانه ارتباطی بینالمللی تبدیل شده، میدان رقابتی بسیار شلوغ برای شرکتهای خاص و «آزاد» چندملیتی و سرآخر، و از همه مهمتر، اینکه بحرین اکنون یک مرکز تبادلات بانکی بینالمللی است، با ۱۷۸ مؤسسهٔ خدماتی در سال ۱۹۸۳، که به تمام جامعه بینالملل و بهویژه کشور عربستان سعودی خدمات ارائه میدهند؛ و حالا دیگر بحرین نقشی همچون بیروتِ پیش از جنگ داخلی لبنان دارد و از افول جایگاه آن شهر فایدههای زیادی برده است.
تمام این فعالیتها و جنب و جوش اقتصادی، خارجیهای بسیاری را به این نقطه از جهان عرب کشانده است، بهویژه پس از سال ۱۹۷۱ و اعلام استقلال این کشور. جمعیت ناهمگون این کشور، که در سال ۱۹۴۱ در حدود ۹۰ هزار ساکن را شامل میشد که از بین آنها ۱۶ هزار نفرشان خارجی بودند، در سال ۱۹۷۱ به ۲۱۶ هزار نفر رسید که ۳۸ هزار نفر از آنها خارجیها بودند، و تا سال ۱۹۸۱ جمعیت خارجیان این کشور به ۱۱۲ هزار نفر از جمعیت ۳۵۰ هزار نفری رسید، یعنی ۳۲ درصد از کل جمعیت این کشور خارجی بودند. جمعیت خارجیان این کشور در عرض ده سال تقریباً سه برابر شده است. این خارجیان بیشترِ نیروی کار مشغول در این کشور را تأمین میکنند، به طوری که در سال ۱۹۸۱ هشتاد و یک هزار نفر از آنها (۷۴ هزار مرد و ۷ هزار زن) مشغول به کار بودند؛ این را مقایسه کنید با ۶۴ هزار نفر (۵۷ هزار مرد و ۷ هزار زن) نیروی کار با اصلیت بحرینی. در ضمن جالب توجه است که چهار پنجم این نیروی کار خارجی را آسیاییهای غیرعرب تشکیل میدادند، یعنی هندیها و پاکستانیها (که بیشتر در مشاغل خدماتی فعال بودند)، تایلندیها، اهالی کرهجنوبی، فیلیپینیها (که بیشتر در مشاغل ساختمانی مشغول بودند) همچنین جماعتی ۵ هزارنفره از اروپاییها و اهالی امریکای شمالی را هم در خود جای داده است. ایرانیها هم در این کشور بسیارند (احتمالاً چندین هزار نفر) ولی در سرشماری رسمی آنها را تمیز ندادهاند و تعداد دقیقشان مشخص نیست. پایتخت بحرین، منامه، در شمال شرقِ جزیرهٔ اصلی و بندر محرّق، که در جزیرهٔ کوچکی در همسایگی جزیرهٔ اصلی قرار دارد و با جادهای از روی آب به پایتخت متصل شده است، بیشترین تعداد جمعیت را در خود جای دادهاند.
* خاویر دی پلانول (متولد ۳ فوریه ۱۹۲۶ در پاریس) استاد سابق جغرافیا در دانشگاه سوربن پاریس و یکی از مطرحترین و معتبرترین صاحبنظران بینالمللی در زمینه جغرافیای سیاسی محسوب میشود. وی علاقه بسیار زیادی به فرهنگ ایران و آذربایجان و منطقه داشته و مطالعات بسیاری را در این زمینه انجام داده که به تألیف چندین کتاب انجامیده است؛ کتابهایی چون ملتهای پیامبر (۱۹۹۳) و اقلیتهای اسلامی (۱۹۹۷).
نظر شما :