روایت صادق خرازی از سفر خاتمی به مصر/ از دیدار با مبارک تا ضیافت در مزرعه هیکل
سید صادق خرازی، مشاور خاتمی و عضو هیات امنای مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها در ژنو که رئیسجمهور سابق را در این سفر همراهی میکرد، در سفرنامهاش به شرح دیدارها و ملاقاتهای خاتمی پرداخته که بخشهایی از آن در پی میآید. سایت "تاریخ ایرانی" در آیندهای نزدیک متن کامل این سفرنامه و نیز خاطرات خرازی از دیگر سفرها را منتشر خواهد کرد.
از بخشهای قابل توجه سفرنامه خرازی، روایت دیدار خاتمی با حسنی مبارک است که برای نخستین بار بطور تفصیلی منتشر میشود. البته خاتمی در دوره ریاست جمهوری دیداری با مبارک در ژنو داشت و گرچه سفرش به قاهره یک سال و نیم پس از پایان دوره ریاست جمهوری صورت گرفت، اما مبارک و احمد نظیف در دیدارهایشان با خاتمی، با احترام به شخصیت او و نیز فرهنگ و تمدن ایران، درباره مسایل سیاسی، منطقهای و نیز روابط دوجانبه نیز گفتوگو کردند.
خرازی درباره دیدار مبارک و خاتمی نوشته است: مبارک گفته بود حتماً میخواهد با خاتمی خصوصی ملاقات کند و سپس عصر همان روز برای شرکت در اجلاس سران اتحادیه عرب عازم ریاض بود. به خاطر این ملاقات افتتاحیه اجلاس را که قرار بود ساعت 9 باشد عقب انداخته بودند و به ساعت 11 موکول کرده بودند و این تصمیمات و ارادهها از خصائص رژیمهای دیکتاتوری است که شکل بدی از آن در مصر حاکم است. در این دیدار حسنی مبارک از حمله شدید به آمریکاییان و سیاستهای اشتباه آمریکا در منطقه شروع کرد و اینکه موجودات خطرناکی هستند،همه جا دخالت میکنند، ناآرامی ایجاد میکنند، دوست نمیشناسند، آنچه میشناسند مصالح و منافع خودشان است که بهر قیمتی میخواهند به آن برسند.از جمله در مصر رفتاری تحریک کننده دارند، مزدور استخدام میکنند و چند بار از الفورد (تنها رقیب انتخاباتی خودش) نام برد که مستخدم آمریکاست، معلوم بود که حسابی از رفتار آمریکاییها در جانشینسازی نگران است و ترسیده است و گفت به خانم رایس گفتهام شما انسانهای ضعیف و زبون انتخاب میکنید، به آنها پول و امکانات میدهید مثل الفورد. بعد از ملاقات، آقای خاتمی در ماشین به من میگفت، این حرفها از جنس همان است که در زمان شاه میشنیدیم که هر کس مخالف وی بود مزدور اجنبی بود یا نوع دیگری که برخی به آن دامن میزنند را در ایران میشنویم که هرکس اندیشه و رفتاری غیر از آنچه مقبول حاکمیت است دارد یا خائن است یا مغرض یا جاهل!!! گرچه هم در ادبیات و هم در رفتار وضعیت ایران خیلی با آنچه در مصر و امثال آن میگذرد متفاوت است. هرچند که اصلاحات میخواست این وضع را نیز به نفع آزادی و عقلانیت و حرمت انسان و پاسخگو کردن دولت و حاکمیت عوض کند که احیاناً در بعضی جهات موفق بود و در خیلی جهات نه.
مبارک از مذاکراتشان با آقای بوش پسر، بوش پدر، رایس و دیگر آمریکاییها و اعتراضهایی که به آنها نسبت به سیاست جنگ آمریکا در عراق داشته است سخن گفت.از اختلافات میان شیعه و سنی اظهار نارضایتی کرد وآن را توطئه دانست و گفت به آمریکاییها گفتهام اکثریت مردم عراق شیعهاند. در لبنان بخش مهمی شیعهاند، همچنین در بحرین،کویت و... این آتش اگر برافروخته شود خاموش نشدنی است و نیز اگر با ایران برخورد شود همه در کنار ایران خواهند بود و غرب و منطقه زیان خواهد کرد و گفت در برابر این پرسش آمریکاییها وانگلیسها که اکثریت قاطع مردم منطقه سنی هستند، پاسخ دادهام اگر جنگی به ایران تحمیل شود دیگر شیعه و سنی نخواهد بود، تمام عالم اسلام در برابر شما خواهد بود و افزود که اینها دیوانهاند و هرکاری ممکن است بکنند، باید شما و ما مواظب باشیم. آقای خاتمی با زیرکی گفت آنچه مسلم است آمریکا دوست هیچ کس و هیچ یک از ما نیست و ایشان افزود که آنها اصلا دوست نمیشناسد، فقط منافع خود را میشناسند.
آقای خاتمی گفت آیا راهی جز نزدیکی ما، رفع سوء تفاهمها، رهایی از پارهای توهمات برای رسیدن به تفاهم هست؟ آیا میشود از خطر رهید در حالیکه در داخل نیز کسانی به همان حرفها و اختلافات دامن میزنند که آمریکائیها میخواهند؟ شما عازم ریاض برای شرکت در کنفرانس سران عرب هستید، خوب است سران عرب در جهت حل اختلاف و دورشدن از مشکلات موهوم حرکت میکنند و مشکل اصلی و واقعی را بشناسند و سخن اصلی را فراموش نکنند و دشمن را در داخل خود به حساب نیاورند و علیه کشورهایی که نقش مهمی در منطقه دارند، موضع گیری نکنند. دشمن واقعی امت عرب بیرون از منطقه است. مساله عراق و منطقه و نظایر آن ریشههای مهمی دارد که در خارج از خود ما است، منتهی تلاش میشود که اذهان از آن امر یا امور مهم به دشمنیهای داخلی توجه شود.اگر حسن نیت و تصمیم به نزدیکی باشد بسیاری از مسائل را خودمان میتوانیم حل کنیم.
حسنی مبارک بر سر میز صبحانه به اهمیت تمدن و فرهنگ ایران اشاره و از آن تجلیل کرد. وی با انتقاد از روند دموکراسیسازی بیگانگان در منطقه یادآور شد کشورهای مسلمان منطقه باید با همبستگی در برابر مشکلات وچالشهای موجود مانع از دخالتهای دیگران شوند. او گفت: منطقه دچار آشفتگی است. من به آمریکاییها و اروپاییها تذکرات لازم را دادهام. من نمیتوانستم به طور مستقیم بگویم ولی تلویحاً گفتم که اگر علیه ایران اقدامی شود جهان عرب در مقابل و علیه شما خواهند بود. ایران یک کشور عادی نیست و دارای موقعیت ویژه در دنیای اسلام است. مبارک گفت با شیراک هم صحبت داشتم، وی میگفت شما سنی هستید. به وی گفتم حمله به ایران و تحریک دنیای اسلام علیه شما خواهد شد و این واقعه شیعه و سنی نمیشناسد. شیراک گفت پس سنی چه میشود. گفتم که شیعه و سنی در این ماجرا متحد خواهند شد.واقعا من نمیدانم همبستگی منظور نظر مبارک چیست؟ همبستگی میان قدرتهای حاکم و مستبد یا همبستگی میان همه ملتها؟!
وقتی که مبارک از شیراک صحبت کرد، احمد نظیف به من لبخند و چشمک زد چون در هنگام صحبتهای خصوصیام به احمد نظیف، نخست وزیر گفتم من که در پاریس بودم، هر باری که این آقای حسنی مبارک به پاریس سفر میکرد و برای ملاقات به الیزه میرفت برای ما مشکل ایجاد میشد. در واقع برای ما ایجاد اشتغال میشد! دو، سه هفته بایست دوندگی میکردیم تا آثار سفر ایشان و جوسازی که وی علیه ایران کرده بود را جمع و جور کنیم.
مبارک هم گفت: من به ملک عبدالله چون مسولیت بزرگی دارد گفتم آمریکاییها که با این اقدامات تنفر جهانی علیه خودشان را افزایش میدهند.آمریکاییها گمان میکنند که هر چه بگویند مردم جهان و جهان عرب گوش میدهند در حالیکه اشتباه میکنند. آمریکاییها دچار غرور کاذب شدهاند. معلوم بود که حسنی مبارک از جانب آمریکاییها تحت فشار است و نقره داغ شده است. مبارک گفت آمریکاییها به دلیل غروری که دارند بسیار مغرورانه و بد رفتار میکنند. بیدلیل نیست که همیشه مشکل دارند، عقل در آنجا حکومت نمیکند. تنها نگرانی ما این است کهCowboy امروز امریکا(منظورش بوش بود) اقدامی انجام دهد و پس از کسب موفقیت اولیه، قدرت را تحویل دموکراتها بدهد. معلوم بود که مبارک نگران موقعیت خودش شده است.
مبارک راجع به شعارهای تند برخی از مقامات منطقه صحبت کرد و گفت: این نوع نگرش مشکلات شما و ما و دنیای اسلام را بیش از گذشته میکند و هر روز تهدیدات ایران را افزایش میدهد و من مدعی هستم که شما صدای عقلانیت و منطق و اندیشه در دنیای اسلام هستید. ملاقات اول ژنو خارج از پروتکل بود. میخواستم به ایران بروم اما رادیکالها بسیار مخالفت کردند. باز هم میخندید و منظورش از رادیکالها را به گونهای دیگر بیان کرد. منظورش از رادیکالها آمریکا و سیستم امنیتی خودش بود.
خاتمی: هر موقع بیائید در ایران از شما استقبال میکنند. امیدوارم اجلاس سران عرب باعث ناآرامی درمنطقه نشود. شما کمی هم نسبت به مصالح شیعه و سنی و برخی از تندروها حساس باشید. دوستانتان را نصیحت کنید. با دوستی و تفاهم میتوان بر مشکلات فائق آمد.
مبارک: ما هم در پی آن هستیم تا بین سوریه و عربستان سعودی دوستی برقرار شود. مساله قذافی را هم خواستم حل کنم ولی دیوانهام کرد و نتوانستم. شرط عجیبی مطرح شد. پادشاه عربستان بایست از قذافی عذرخواهی کند.به سرهنگ معمر گفتم تو میخواستی آنها را بکشی. تو نسبت به همه بدبین هستی. حالا بایست آنها بیایند از تو عذرخواهی کنند. به قذافی گفتم تو به عربستان فحاشی میکنی، آمریکاییها سودش را میبرند. من عربستان را بر حذر داشتم. قذافی خیلی از من دلخور است. آمریکاییها به دنبال برهم زدن منطقه هستند.ایران بایست با تدبیر عمل کند. رودررویی با آمریکاییها به نفع شما نیست. من با شیعه مشکلی ندارم. آمریکاییها دنبال فتنه هستند. اینها نه مصر را میخواهند نه شما را. البته منافع ما و منافع اینها یک جایی بهم میرسد. ایران میبایست کمی با تدبیر عمل کند. آمریکاییها هم به ما فشار میآوردند که از ما پایگاه بگیرند ولی ما با تدبیر عمل کردیم گفتیم پایگاه نداریم، ولی هواپیماهای شما برای سوختگیری بیایند و بروند. ما از آنها زمان گرفتیم. شما هم خیلی میبایست دقیق عمل کنید، از آنها زمان بگیرید. من به سیستم نظامی و امنیتی خود دستور دادهام که به هیچ وجه آمادگی همکاری با آمریکا در قبال جنگ جدیدی در خاورمیانه را نداشته باشد.
مبارک بصورت تلویحی داشت اخباری را که شنیده بود و برای ما هم تازگی نداشت، کمی آب داخلش میکرد و به ما میفروخت!
سر میز صبحانه نیز از لزوم توسعه و علم و تحقیق وتکنولوژی و سرمایه گذاری درست صحبت کردیم و توضیحاتی از کارهای دوران آقای خاتمی از جمله در عرصهI.T وICT، بایوتکنولوژی و نانوتکنولوژی، گسترش کمی و کیفی دانشگاهها، سرمایهگذاری درخور توجه در نفت و گاز و پتروشیمی و صنایع و تجهیزات در کشاورزی و...داده شد و از وضعیت این امور از مصر پرسیدم. ایشان هم توضیحاتی داد که اجمالاً نشان میداد که مصر هم در جهت توسعه حرکت میکند، اگرچه نمیدانم بدون حداقلی از دموکراسی توسعه میسر است یا نه؟! از رشد بالای 5% و اینکه در آینده اضافه خواهد شد و از سرمایهگذاری خارجی در توسعه تحقیقات و تکنولوژی و...سخن گفت و مجدداً آقای مبارک رشته سخن را در دست گرفت به انتقاد از آمریکا و اینکه به دروغ شعار دموکراسی را میدهند، علاوه بر اینکه دموکراسی به درد منطقه نمیخورد، گفت به ایشان گفتهام که شما، منطقه را نمیشناسید، چطور میخواهید در یک جامعه قبیلهای مثل عربستان دموکراسی برقرار کنید یا در جاهای دیگر آنچه شما میگویید نتیجهای جز هرج و مرج و آشفتگی ندارد.
خاتمی گفت درست است که آمریکا درست نمیگوید ولی دموکراسی چیز خوبی است، چرا ما نباید خودمان بر پایه امکانات و نیاز خودمان به سوی آن رویم تا بهانه به دست دیگران برای تحمیل سلطه خود به نام دموکراسی ندهیم.
گفت موافق نیستم و با خنده گفت دموکراسی؟ چه دموکراسیای؟ مبارک نسبت به هرگونه مردمسالاری واکنش نشان میداد.
مبارک نکتهای را افزود که نشان دهنده عدم رضایت او از عبدالناصر است؛ گفت شعارها وحرفهای قذافی مرا به یاد عبدالناصر میاندازد، انصافا که قیاس مسخرهای است.از قیاسش خنده آمد خلق را.
در ادامه بخشهایی از سفرنامه مصر به قلم خرازی میآید که البته با تحلیلی بر وضعیت سیاسی مصر در آن برهه و نیز مروری بر تاریخ روابط ایران و مصر آغاز شده و متن کامل گفتوگوهای خاتمی با مبارک و نظیف منتشر شده است.
***
بسمه تعالی
یک شنبه پنجم فروردین ماه 1386
دیروز از سفر هند بازگشتیم، سفری کوتاه و خسته کننده بود. بر اساس برنامههای تنظیمی آقای خاتمی به اتفاق هیات همراه متشکل ازاینجانب(صادق خرازی)، علی خاتمی، هادی خانیکی، نصرالله جهانگرد، ایمان میراب زاده و رمضانی به سمت مصر حرکت کردیم. سفر ازمسیر دبی به قاهره انجام شد. حمیدرضا آصفی، سفیر ایران در ابوظبی هنگامی که متوجه شد آقای خاتمی از مسیر دبی عازم قاهره است به استقبال آقای خاتمی آمد و احترام و ادب کرد.
درپاویون فرودگاه دبی و در انتظار پرواز قاهره بودیم که خانم مونا جمال عبدالناصر و آقای خالد جمال عبدالناصر، فرزندان جمال عبدالناصر آمدند و ضمن اینکه خودشان را معرفی کردند، به آقای خاتمی ابراز احترام نمودند و گفتند که ما از دوستداران ایران هستیم. جالب است که بدانیم مادر آنها ایرانی و از اهالی شهر اصفهان بوده است. جمال عبدالناصر از ماندگارترین چهرههای ملی و قومی دنیای عرب و مصر است که فی الواقع داماد ما ایرانیها هم بوده است. در وصف شخصیت و جایگاه جمال عبدالناصر و نقش تاریخی او اشاراتی را خواهم داشت. با هواپیما از دبی به سمت قاهره پرواز کردیم. پرواز ما سه ساعت طول کشید. در مسیر پرواز روی متن ترجمه سخنرانی آقای خاتمی کار میکردیم و آقای خاتمی هم یادداشتهای خود را بر میداشت.
در بدو ورود به فرودگاه قاهره، مورد استقبال آقای دکتر محمود حمدی زقزوق درفرودگاه قرار گرفتیم. آقای زقزوق وزیر اوقاف مصر و اهل فضل و دانش است. دوره لیسانس را در الازهر گذرانده و دکترای خود را در آلمان گرفته است. ایشان از شاگردان مرحوم پرفسورعبدالجواد فلاطوری بوده است.ایشان واسطه خیری بود میان پرفسور فلاطوری و دانشگاه الازهر. آقای فلاطوری استاد افتخاری الازهر شریف هم بود. این اواخر قرار بود تا به کمک الازهرشریف، پروژه اسلام در کتب درسی اروپا را ادامه دهد و آکادمیخود را از کلن به هامبورگ منتقل کند و به صورت دانشکده درآورد. با رفتن آقای خاتمی از وزارت ارشاد تقریباً کمکهای سالیانهای که به ایشان میشد، قطع شد و ایشان هم میخواست کارها را به کمک بازرگانان خیر و خیرخواه ایرانی درآلمان و احیاناً الازهر و نظایر آن پیش برد و افسوس که اجل مهلت نداد و فلاطوری عزیز در اوج بازدهی و ثمردهی درگذشت.
آقای زقزوق انسان شریف، نجیب، فاضل و متدین است. سیاسی و سیاسی کار هم نیست. کارهای او بیشتر جنبه فرهنگی، علمیو مذهبی دارد. نمونهاش همین سمینار است که هر ساله به طور آبرو مندی برگزار میشود. همسرش نیز آلمانی است و یک دختر دارد که در آلمان دندان پزشک است. زقزوق چند بار هم به مناسبتهای مختلف در اجلاسهای بینالمللی با آقای خاتمی آشنا شده بود و یک دوستی خاصی بین ایشان جاری بود.
مصریها این روزها ایام خوبی را سپری نمیکنند؛ در مسائل داخلی بحران دارند و در موضوعات منطقهای و سیاست خارجی خود با مشکلات جدی مواجهاند. اگرچه اینک عربستان سعودی محور تلاشهای منطقهای شده است ولی در جهان عرب رقابت دیرینهای بین عربستان سعودی و مصر همواره وجود داشته است. مصر در لبنان فرصت اندکی داشت، مناسبات مصر و سوریه دستخوش تغییر شده است و از طرفی عربستان در پی آن است که در مناسبات دنیای عرب و اسرائیل نقش فعالتری ایفا کند. روزی مصریها نان خود را از نوع مناسبات خود با اسرائیل میخوردند ولی امروز موقعیت مصر در منطقه و بینالمللی متزلزل شده است و معلوم نیست با تغییرات ژئوپولتیکی که در منطقه به وجود آمده است آینده تاثیرگذاری مصر چگونه باشد.اینگونه برداشت میشود که دیگر سکه مصر برای آمریکا، اعراب و اسرائیل بگونه سابق ارزش ندارد.
اگر به رفتارشناسی مصریها بپردازیم، میبینیم که فقر و بدبختی و گرفتاریهای اجتماعی، باعث تغییرات جدی اجتماعی-اقتصادی مصریها طی این دورهها شده است. گرفتاریهای اقتصادی نیز منش و شخصیت تمدنی آنان را دستخوش تحول کرده است. مشخصه دوم مصریها این است که بازیگریهای سیاسی آنان درمنطقه فارغ از همین وضعیت نیست. مصری که روزگاری مظهر تحول و اصول و مبانی اصیل ملی و دینی بود، اینک آنها پایبند به هیچ اصولی نیستند و فقط بسته به منافع خود عمل میکنند. مصریها برخوردار از یک تاریخ و تمدن باشکوه بودهاند و جامعه مصر بسیار سنتی است. مذهب هم دارای نقش جدی در میان همه اقشار جامعه است و علمای مصر دارای موقعیت ریشهای در میان مردم و جامعه هستند انعطافپذیری در میان آنان متاثر از ساختار سیاسی دولت حاکم است، حتی در بسیاری از مباحث جدید اجتماعی که سازگاری با سیستم سنتی ملی و دینی نداشته باشد از ابزار تکفیر که امری رایج در میان عالمان مصر بوده است بهره میگیرند. نوآوریهای دینی در الازهر نیز در همین تجددخواهی و سنتگرایی امروز نقشآفرینی میکند.
مصر میخواهد در دنیای اسلام، جهان عرب و شمال آفریقا سرآمد باشد، ولی ناتوانیهای اقتصادی، سیاسی و بحرانهای اجتماعی مانع از نقش آفرینی آنها و همچنین باعث بروز مشکلات جدی در مناسبات داخلی و خارجی شده است. دولت حاشیه خود را محدود کرده است. با اینکه فلسطین در همه ابعاد به مصر محتاج است اما مصر تاکنون نتوانسته است اقدام چشمگیری انجام دهد. پس از فوت غزالی و خروج قرضاوی از مصر نوعی ایستایی و رکود در بحث اندیشه و تفکر در مصر بوجود آمد و تولید فکر و اندیشه در مصربه آفت مبتلا شده است. ایران، ترکیه و مصر روزگاری مظهر بلوغ اندیشه و فکر بودهاند اما اینک مصریها به دلیل اتخاذ سیاستهای سرکوب نخبگان از نعمت پو یایی اندیشه و برنایی فکر محروم ماندهاند. مصر در رابطه با ایران، یک روز نان قطع رابطه و روز بعد نان رابطه سیاسی را میخورند و باور آنها این است تا زمانی که ایران تفوق سیاسی دارد حاضر به برقراری رابطه با ایران نیستند. مصریها موقعیت منطقهای و بینالمللی ایران را برنمیتابند و نسبت به آن حسادت میورزند.
عنصر بعدی مناسبات مصر با اسرائیل و آمریکا است. آنها به آمریکا نوعی تعهد و وابستگی دارند. اگرچه هنوز اسرائیل را به عنوان دشمن مینگرند اما با رویکرد تاکتیکی به بحث اختلاف شیعه و سنی که توسط دولت مصر مطرح میشود، دامن میزنند. اگرچه مردم مصر ایرانیها را چون برادر دوست دارند و علاقه به اهل بیت عصمت و طهارت دارند و در حالیکه واقعیت جامعه مصر این است اما سیستم امنیتی مصر اولویت خاص خود را با نگرانی و نگاه امنیتی پیوند زده است.
مصر در عین وابستگی به آمریکا به دلیل برخی مسائل همواره یک سیاست زیگزاگی را دنبال میکند. در بحث خاورمیانه بزرگ، اگر روزگاری عینیت پیدا کند، دولت مصر میبایست نخستین فروپاشی را داشته باشد ولی تاکنون اینچنین نشده است. اخوانیها میگویند ما با آمریکاییها علیه دولت خودمان پیمان نخواهیم بست.
روزگاری روشنفکری دینی دنیای عرب وابسته به مکتب فکری مصر بوده است. نفوذ تفکر چپ و سوسیالیسم و سید قطب و دیگران طی چند دهه گذشته تاثیرات زیادی در جهان اسلام و دنیای عرب داشته است. نصر حامد ابوزید هم یک روشنفکر مسلمان مصری است که متاثر از همین دیدگاه است. امروزه مرکز ثقل روشنفکری دینی متاثر از اخوان المسلمین، محمد اماره است. در بحث آزادی بیان درمصر خط قرمز وجود دارد. در باب مثال، دکتر محمدحسنین هیکل شخصیت محترمی است که او را تجلیل میکنند، وی یک شخصیت قومی و عربی است ولی همین حسنین هیکل آزادی کامل و لازم را برای نقد اجتماعی و سیاسی ندارد.آزادیخواهان متفکر مصر امروز ترجیح میدهند بیرون از مصر زندگی کنند، مثل رشدی راشد و یا حسن حنفی که از پیشگامان جریان روشنفکری مصر است و در مهجوری و مشتاقی گرفتار آمده است.
یکی از اتفاقات دردناک تاریخ اخیر این بود که برای نخستین بار، در ماجرای جنگ اسرائیل علیه لبنان، مصر و عربستان سعودی در کنار اسرائیل بودند. سید حسن نصرالله با زیرکی موضعی گرفت که باعث بروز یک حرکت عظیم علیه دولت مصر شد. برای نخستین بار عکس سید حسن نصرالله در الازهر نصب شد. مصر اکنون در یک چالش بیرونی و درونی قرار گرفته است. رفتار و مواضع دوگانه در قبال تجاوز اسرائیل و مقاومت در لبنان بازتاب فروانی به همراه داشت. حسنی مبارک و دولت مصر از آن به بعد با خطر و بحران هویت احیاء شده اسلامی که ریشه شیعی و اهل بیت داشت، به ویژه نقش مقاومت لبنان در برانگیخته شدن این فضا روبرو شد و کینهتوزانه نسبت به مقاومت، شیعه، حزب الله، نصرالله و ایران فرافکنی میکرد. به زعم من مواضع و رفتار دوگانه مبارک در آیندهای نه چندان دور حاکمیت مصر را با بحران جدی روبرو میسازد.
حسنی مبارک در آستانه هشتاد سالگی است. قضاوت و داوری عمومی مردم مصر نسبت به وی خوب نیست. در خیابانها و در محافل روشنفکری از او به عنوان فرعون یاد میکنند. وی با قدرت امنیتی و مافیای حکومتی منحصر به فرد توانسته است در قدرت دوام داشته باشد، از جمال مبارک، طنطاوی وزیردفاع، به عنوان جایگزینان مبارک نام میبرند. سرنوشت حکومت مبارک و مساله جانشینی وی یکی از موضوعات مهم مناقشه داخلی در مصر است. آینده مجهول، سناریوهای متعددی را نزد تحلیلگران مصری مطرح نموده است. بحث جانشینی فرزند رئیس جمهور چندسالی است که در محافل داخلی مصر مطرح است اما این روزها از تب و تاب بیشتری برخوردار گردیده است. جانشینی جمال با چند چالش در داخل و خارج روبروست. در سطح داخلی فقدان پایگاه مردمی، مخالفتها از سوی جریانهای سیاسی معارض، حتی مخالفت در درون هیات حاکمه، علاوه بر احزاب معارض. در درون هیأت حاکمه، (افسران قدیم) به راحتی حاضر نیستند حذف سیاسی خود و جایگزینی طیف جوان و اطرافیان جمال را که به (افسران جدید) شهرت دارند، تحمل نمایند.
دانشگاه الازهر و بنیاد الازهر با یکدیگر تفاوت ماهوی دارند. دانشگاه وابسته به حوزه علمیه الازهر است. اگر به تاریخ بلند الازهر شریف و خدمات سترگ و عظیم این نهاد علمیهزار ساله بپردازیم درخواهیم یافت که مصر دوره اسلامی همچون مصر باستان از چه غنا و شکوهی برخوردار است. الازهر نام آشنای مدرسه فکری و مذهبی است که در تقارب مردم و مذهب و همچنین مذاهب دیگرنقش آفرینی کرده است. خدمات متقابل متفکران الازهر خودش نیازمند وجیزهای دیگر است. وقتی وارد الازهر میشوید در و دیوار با آدمی سخن میگوید. طنطاوی، شیخ الازهر تنها شیخی است که فتوای همکاری با دولت مصر را صادر میکند و اولین مفتی مصری است که توانسته است روابط خوبی با دولت برقرار کند. وی چندین بار با آقای خویی دیدار و ملاقات کرده است. رساله دکترای او در رابطه با قرآن است. بحث نوسازی تفکر دینی و ثبات و دموکراسی از مباحث مهم و حساس محافل علمی و روشنفکری مصر است.
در نوامبر 2006 مبارک متن پیشنهادی تعدیل 34 ماده از مواد قانون اساسی را جهت تصویب به مجالس خلق و شورا ارائه کرد.
مهمترین تعدیلات عبارتند از:
- تعدیل ماده 76 قانون اساسی: این ماده که به نحوه انتخاب رئیس جمهور اختصاص دارد پیش از این یک بار در سال 2005 تعدیل شده بود و نحوه انتخاب رئیس جمهور از حالت تک کاندیدایی و همه پرسی سابق به رقابت چند کاندیدا تبدیل شده بود. اما در تعدیل صورت گرفته اخیر اینگونه آورده شده که تنها رؤسای احزاب سیاسی قانونی که دارای 5٪ کرسیهای پارلمانی هستند میتوانند برای ریاست جمهوری کاندیدا شوند. در این تعدیل، تنها احزاب سیاسی قانونی آن هم در سطح رؤسای حزب میتوانند کاندیدا معرفی کنند. در این صورت اخوان المسلمین به دلیل غیرقانونی بودن نمیتواند حضور یابد. همچنین در تعدیل صورت گرفته اشارهای به کاندیدای مستقل نشده است. بنابراین اخوانیها نمیتوانند نه به صورت حزبی و تشکلی (بدلیل غیرقانونی بودن) و نه به صورت مستقل(بدلیل محروم بودن مستقلین از کاندیداتوری ریاست جمهوری) در انتخابات کاندیدا معرفی کنند. در واقع هدف اصلی چنین تعدیلی، محروم کردن اخوان از مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری آتی است. این در حالیست که اخوان تنها رقیب جدی حزب حاکم تلقی میشود و بدلیل داشتن 88 نماینده در پارلمان، واجد شرایط 5٪ مذکور میباشد. درخصوص احزاب سیاسی معارض دیگر باید گفت گرچه این احزاب قانونیاند و حق مشارکت دارند اما حائز 5٪ کرسی در مجلس نبوده و نمیتوانند مشارکت کنند. اما مبارک برای اینکه این احزاب (غیراسلامی) را به مشارکت دلگرم سازد وعده داده که شرط 5٪ مذکور را تقلیل داده یا حذف کند. باید گفت حتی در چنین صورتی نیز این احزاب به دلیل فقدان پایگاه قوی مردمی، رقیب جدی برای حزب حاکم نخواهند بود.
- تعدیل ماده 5 قانون اساسی: این ماده قبلاً تصریح داشت تأسیس حزب بر مبنای دین ممنوع است. در تعدیل اخیر علاوه بر ممنوعیت تأسیس حزب دینی، هرگونه اقدام و فعالیت سیاسی یا حزبی بر مبنای دین نیز ممنوع شده است که این به معنای تنگتر شدن فضا برای اخوان میباشد.(اخوانیها به این تعدیل معترضند اما دیگر احزاب خیر.)
نمایندگان احزاب معارض به همراه اخوان المسلمین در پارلمان، مخالفت خود را با تعدیلات فوق اعلام نموده و تهدید کردهاند در نشستهایی که برای تصویب این تعدیلات برگزار میشود، شرکت نخواهند کرد. جنبش کفایه نیز که یک جنبش فراگیر و متشکل از همه گروهها، احزاب و طوایف اعم از مسلمان و مسیحی میباشد در تجمعات گسترده خود در مقطع اخیر با تعدیلات قانون اساسی مخالفت کرده و اعلام نموده این تعدیلات را به رسمیت نمیشناسد.
در مجموع با تعدیلات پیشنهاد شده، حکومت مصر به دنبال آن است تا از یک سو فضای سیاسی را برای قدرتمندترین رقیب خود یعنی اخوان المسلمین تنگتر کند و از سویی دیگر احزاب سیاسی معارض را به گشایش فضای سیاسی دلخوش و راضی نماید. این اهداف به دلایلی محقق نخواهد شد. زیرا اولاً اخوان المسلمین یک حرکت دارای پایگاه وسیع مردمی در مصر میباشد و در ضمن از مواجهه با حکومت نیز پرهیز دارد و شیوه رقابت مسالمت آمیز را برگزیده است. ثانیاً تعدیلات، تأثیرات مثبتی را درنحوه مشارکت احزاب سیاسی در پی نخواهد داشت. لذا این احزاب نیز به تعدیلات پیشنهاد شده رضایت نخواهد داد. این تعدیلات همچنین نمیتواند حاشیه امنیتی پایدار برای نظام مصر فراهم نماید و آن را از فشارهای داخلی و خارجی در باب اصلاحات و دموکراسی در امان نگه دارد.
وضعیت احزاب در مصر: در مصر 20 حزب بزرگ و کوچک فعالیت دارند که در این میان احزاب معارض اصلی- بجز اسلامگراها و اخوانیها- شامل سه حزب وفد (لیبرال) ، تجمع (چپ سکولار) و ناصری ( گرایش قومی ناصریسم) میباشند. این احزاب سه گانه علیرغم ابراز مخالفتهای گسترده با سیاستهای حکومت، نه از ساختار قوی درون- حزبی برخوردارند، نه دارای پایگاه گسترده مردمی هستند و نه انسجام و هماهنگی میان حزبی. قدیمیبودن و در عین حال ضعف و ناکارآمدی این احزاب موجب شده تا حکومت عرصه سیاسی داخل را خالی از رقیب حزبی جدی ببیند. البته در این میان وضعیت اخوان المسلمین متفاوت است. اخوان یک حزب نیست بلکه یک جماعت یا جریان است و گرچه بدلیل غیرقانونی بودن مجوز فعالیت رسمیدر جامعه را ندارد اما از جهت مقبولیت مردمی و حضور تشکیلاتی و محاسبه شده در عرصه اجتماعی و خدمات دهی به مردم توانسته است مقبولیت گسترده مردمی بیابد و از طریق درصد قابل توجهی ازکرسیها را در پارلمان به خود اختصاص دهد. اخوان در جریان انتخابات پارلمانی 2005 توانست به طور بیسابقه 88 کرسی پارلمان را کسب کند. اخوان المسلمین این نتیجه را در حالی به دست آورد که حکومت مصر با فشار و تهدید و درگیر شدن با طرفداران اخوان از رأی دادن آنها ممانعت به عمل آورد. در نتیجه این درگیریها 11 طرفدار اخوانی نیز کشته شدند. روزنامه آمریکایی واشنگتن پست (20 سپتامبر 2006) درگزارشی اخوان المسلمین را بزرگترین جریان سیاسی معاصر در مصر و تنها رقیب حاکم دانسته و مینویسد: "اخوان المسلمین قادر است در هرگونه انتخابات آزاد در مصر اکثریت را بدست آورد به همین علت حکومت تمایل ندارد دست به اصلاحات بیشتری بزند."
علاوه بر فراهم بودن زمینه داخلی رشد اخوان، تحولات منطقه به ویژه عراق، فلسطین و لبنان نیز موجب شده تا فضای داخلی مصر تحت تأثیر تحولات منطقه رقبت مضاعفی به اسلامگراها در مصر به ویژه اخوان نشان دهد. چنین فضایی که به دنبال رشد جریانهای اسلامگراها در منطقه ایجاد گردید، حکومت مصر را نسبت به توسعه حضور سیاسی و اجتماعی اخوان در جامعه مصر حساستر نمود؛ بر این اساس دست به اقدامات شدیدتری علیه این جماعت زده است. فضای منطقهای، اخوان را نیز در پیگیری سیاستها و برنامههای خود مصممتر و امیدوارتر کرده است. اخوان با برپایی تجمعات مختلف میکوشد قدرت خود را به نمایش گذارد، اما باید در نظر داشت که اخوان همچون گذشته بر مذاکره و راه حل سیاسی تأکید دارد و به دنبال ورود به منازعه با حکومت نیست.
حکومت مصر با یک ارزیابی کلان از اوضاع منطقه و داخل، اکنون به این نتیجه رسیده است که رشد جریان ضد آمریکایی در منطقه- که وجود چنین جریانی در مصر نیز قوی میباشد- تهدیدی جدی برای موجودیتش محسوب میشود. لذا برای مواجهه با این تهدید تدابیری را اتخاذ نموده است: جلوگیری از صعود بیشتر اخوان در ساختار حکومت؛ برای حصول این هدف، حکومت در چارچوب طرح تعدیل قانون اساسی، دایره فعالیت اخوان را محدودتر نموده است.
احزاب معارض نظیر وفد و تجمع که از قدمت و سابقه تاریخی برخوردارند اما اکنون فاقد پایگاه گسترده مردمی میباشند، بیشتر به این دلیل با حکومت در ضدیت با خوان همصدا شدهاند که اساساً اخوان را رقیب بلامنازع در عرصه سیاسی میدانند و به این درک رسیدهاند که درصورت برگزاری انتخابات سالم و کاملاً دموکراتیک، اخوان است که میتوانند عرصه را بردیگر رقبای خود چه معارض و چه حزب حاکم ملی تنگ سازد. در شرایط تشدید فشارها از سوی حکومت، اخوان امروز بیش از گذشته به مفهوم حداقل گرایی سیاسی نزدیک شده و تلاش دارد تا با مماشات از هرگونه تحریک صحنه سیاسی موجود میان خود و حکومت بپرهیزد.
حزب دموکراتیک ملی چهارمین کنگره سالانه و سراسری خود را در شهریور 85 برگزار کرد. در نشست تخصصی تحت عنوان (امنیت ملی مصر و آینده خاورمیانه) جمال مبارک با تأکید بر تفکیکناپذیری مصالح مصر از مصالح قومی عربی، اصلاح و توسعه منظومه عربی را ضروری دانست، روابط قاهره- واشنگتن را حساس و در عین حال قدیمیو مستمر خواند که هر دو طرف از آن مستفید میشوند. وی آمریکا را شریک مصر برشمرد که باید روابط با این کشور به شکل عقلایی و با نگاهی جدید تعمیق یابد. جمال با اشاره به منازعه اسرائیلی- عربی، از موضع سی سال پیش انورسادات در سفر به فلسطین اشغالی و سخنرانی در کنیست اسرائیل به عنوان اقدامیحکمیانه و شجاعانه یاد کرد. در خصوص مساله هسته ای بر ضرورت خلع سلاح منطقه و در عین حال کاربرد مسالمت آمیز انرژی هستهای اشاره کرد و رفتن مصر به سوی انرژی هسته ای را ضروری دانست. جمال مبارک همچنین با ابراز مخالفت با طرحهای آمریکایی در خاورمیانه گفت مصر هر ایدهای که از خارج بدنبال ذوب کردن هویت عربی در طرح خاورمیانه بزرگتر باشد را نمیپذیرد. این اظهارات موجب شد تا بسیاری از تحلیلگران آن را اقدامیدر جهت کسب وجهه داخلی و مقبولیت عمومی تحلیل کنند. برخی از مفسرین نیز اظهارات جمال را تلاش برای بازگرداندن نقش منطقهای مصر در رقابت با ایران تفسیر کردند.
حزب ملی در کنگره خود پنج چالش اساسی سیاست خارجی مصر را اینگونه برشمرد:
1. راه حل جدید برای احیای روند صلح
2. قدرتمند نمودن همه جانبه کشور
3. ارتباط بین روند اصلاحات در جهان عرب با منازعه عربی- اسرائیلی
4. مدیریت روابط با ایران و پرونده هستهای این کشور به نحوی که این موضوع به گودال بحران و انفجار منطقه تبدیل نگردد.
5. مدیریت روابط با آمریکا
رویکرد هستهای حکومت گرچه با استقبال و تأیید گسترده گروهها و احزاب معارض مواجه شد اما در عین حال نسبت به تکروی حکومت در پیگیری این پروژه و عدم مشورت با همه جریانهای داخلی معترضند. آنها این رویکرد را یک مساله تبلیغی و بیشتر جهت تحقق جانشینی جمال و تلطیف چهره حزب حاکم دانسته و هشدار میدهند که مبادا حکومت این پروژه را کاملاً تحت نظارت و مدیریت آمریکا قرار دهد. آمریکا از طرح هستهای شدن مصر استقبال کرد و آمادگی خود برای همکاری در این زمینه را اعلام کرد. وزیر خارجه مصر در عین حال گفت غنی سازی در خاک مصر انجام نخواهد شد. چین و روسیه از طرح مصر استقبال و آمادگی برای طراحی و راه اندازی نیروگاه هسته ای در مصر را اعلام کردند. به نظر میرسید حکومت مصر، هم برای پاسخ به افکار عمومی داخلی و رقابت منطقهای با ایران به چنین سیاستی روی آورده است.
خلاصهای از تاریخ روابط ایران و مصر
تاریخ روابط میان مصر و ایران، حداقل به زمان کوروش کبیر باز میگردد، وی یکی از فرزندانش را به مصر اعزام داشت و از آن زمان تاکنون، این روابط در زمینههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... ادامه داشته است که البته دارای نوساناتی بوده و گاه در فراز و اوج و گاه در پستی و حضیض بوده است.
از نقاط مهم اشتراک میان مصریها و ایرانیان، مسائل فرهنگی و بخصوص در هزاره اخیر بود. اسلام به عنوان دین مورد پذیرش دوملت و در کنار آن محبت به خاندان مقدس پیامبر(ص) میباشد. مصریها از حدود سال 530 هجری بابرپایی دولت شیعی فاطمی که خود ریشه در ایران داشت، به مدت چندین قرن، دارای حکومتی شیعی بودند تا اینکه توسط صلاحالدین ایوبی، دولت فاطمی برچیده شده و دولت ایوبیان بر سرکار آمد.
از مهمترین نتایج و ثمرات حضور دولت فاطمی در مصر، محبت و علاقه فراوان و ریشهدار ملت مصر به اهل بیت عصمت و طهارت است که هنوز هم آثار آن باقی است و «مسجد و جامعه الازهر» که به نام مبارک حضرت زهرا علیها سلام به این نام خوانده میشود و در طول دهها قرن، مناره علم و دین در جهان اسلام بوده است. وجود مزارات و مقابر اهل بیت علیهم السلام در مصر، همچون مسجد مبارک راس الحسین(ع)، مسجد سیده زینب(ع) و مسجد سیده نفیسه(ع) و تعدادی دیگر از اهل بیت و اصحاب علیهم السلام از جمله مالک اشتر نخعی، صحابه گرانقدر امیر مومنان(ع) و از سوی دیگر وجود بیش از هشتاد طریقه صوفیه و دهها هزار مسجد و زاویه در این کشور و حضور فشرده و سنگین مردم در این مساجد بخصوص دراعیاد و مراسم گوناگون همچون ولادت امام حسین(ع) و ولادت سیده زینب(ع) و تولد شیوخ صوفیه که شاهد حضور میلیونی مردم مصر از نقاط مختلف این کشور میباشند، همه و همه نشانههایی از محبت و عشق مردم مصر به خاندان پیامبر(ص) و نیز روابط قومی و فرهنگی میان دو ملت ایران و مصر است.
قبل از اسلام
براساس اسناد تاریخی موجود، ایرانیها در سال 525 قبل از میلاد، توسط جانشین کوروش یعنی کمبوجیه بر مصر تسلط پیدا نمودند و منابع مصری قدیم از رفتار ایرانیها به نیکی یاد کردهاند، شواهد تاریخی در این زمینه نشان میدهد که کمبوجیه پس از فتح مصر، تمامی سنتها و آداب و رسوم ایشان محترم شمرده است. گفته میشود تعدادی از باستان شناسان مصری جهت کشف آثاری از لشکر کشی کمبوجیه، به صحراهای داخلی این کشور اعزام شدهاند.
درمنابع تاریخی مصر آمده است که ایرانیان تقویم و طب را از مصریان آموختند و در مقابل مصریها نیز از نظام آبیاری ایرانیها موسوم به قنات الگو برداری نمودند.علاوه بر اینکه لغت «نوروز» و برگزاری جشن نوروز از ایرانیان گرفته شده و مهرگان(مهرجان) روز آغاز سال کشاورزی مصریان گردید.
روابط ایران و مصر به دنبال حملات اسکندر مقدونی به منطقه، بیشتر تحت تاثیر سیاست جنگی و مناسبات متشنج ایران و روم قرار گرفت.
بعد از اسلام
پس از ظهور اسلام، مردم دو کشور به اسلام گرویدند و در لشکر عمروعاص که مصر را فتح کرد، تعداد زیادی ایرانی حضور داشتند. بعدها نیز گروهی از ایرانیان با مهاجرت از ایران در مصر اقامت گزیدند و لذا در طول زمان نشانههای فراوانی از تبادلات فرهنگی- سیاسی- علمیو اقتصادی میان دو کشور دیده میشود.
ازجمله شعرا و فلاسفه ایرانی که مدتی را در مصر زیستهاند میتوان به ابونواس شاعر ایرانی الاصل دوران عباسی، ناصر خسرو قبادیانی شاعر و فیلسوف قرن 5(که در سال 439هجری-1061 میلادی به مصر مسافرت کرد و در سفرنامهاش به ارزشهای جامعه مصری اشاره نموده است)، سعدی شیرازی، فخرالدین عراقی شاعر و فیلسوف قرن 7 اشاره نمود.
دوران حکومت فاطمیها که دارای ریشههای مشترک با مذهب اسماعیلی بودند، اوج شکوفایی روابط فرهنگی ایران و مصر بوده است. آنها بسیاری از آداب و رسوم خود را از ایرانیان گرفتند و هنر این زمان به شدت تحت تاثیر هنر ایرانی بود که در زمینههای منبت کاری، کنده کاری و کاشی کاری این تاثیر دیده میشود.
مؤسس حرکت فاطمی، شخصی اهوازی به نام عبدالله میمون بود و سعید، نوه او که از انتشار حرکت اسماعیلی در شمال افریقا مطلع شد، در سال 297هجری-909 میلادی به آنجا رفته و با کمک یارانش توانست حکومت اغلبیت در شمال آفریقا را ساقط و حکومتی را در آنجا تاسیس نماید که توانست بیش از دو قرن سوریه، مصر و بخشهایی از شمال آفریقا را تحت تاثیر قرار دهد و فرزندان او توانستند حکومت خلفای فاطمی را در مصر ایجاد نمایند که قاهره را به عنوان پایتخت برگزیده و با بغداد پایتخت آن زمان خلافت عباسی به رقابت پرداختند. این سلسله از آن روی نام خود را «فاطمیان» گذاشتند که مدعی بودند از نسل حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) هستند و حدود 270 سال یعنی از سال 297 تا 567 هجری قمری بر شمال آفریقا و بخشی از آسیای غربی فرمانروائی کردند.
دوره معاصر:
در این زمان نباید از نقش سید جمالالدین اسد آبادی که در سال 1879 میلادی به قاهره مسافرت نموده و نقش بسزایی در ایجاد و پشتیبانی روابط فرهنگی میان ایرانیها و منطقه شمال آفریقا به خصوص مصر داشت و نقشی اساسی در بیداری ملل منطقه ایفا نمود،غافل شد.
در تاریخ 1301.1.5(25مارس1922) نمایندگی سیاسی ایران در مصر به سطح سفارت ارتقاء یافت و میرزا فتح الله خان امیر ارفع که قبلا سرکنسول بود، به عنوان اولین وزیر مختار ایران در مصر تعیین شد.
با ازدواج ولیعهد وقت ایران «محمدرضا پهلوی» با «فوزیه» خواهر فاروق پادشاه مصر، روابط دو کشور گسترش یافت و در 1317(ه.ش) سفارت ایران در قاهره به سفارت کبری تبدیل شد و در همین زمان با تدریس زبان فارسی در مصر روابط فرهنگی گسترش یافت.
با فروپاشی نظام پادشاهی در مصر و به قدرت رسیدن افسران آزاد(نجیب) و برپایی نظام جمهوری در سال 1952 و پس از آن در زمان جمال عبدالناصر و با توجه به اختلاف دیدگاه دو نظام و قرار گرفتن دو کشور در دو اردوگاه غرب وشرق، روابط دو کشور سیر نزولی به خود گرفت تا اینکه در 1339.5.4(1960) و در پی شناسایی اسرائیل از سوی شاه روابط دیپلماتیک میان دو کشور قطع شد.البته یک بار دیگر روابط ایران و مصر در دوره ریاست جمهوری انورسادات و شاه به اوج خود رسید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به خاطر امضای قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل، روابط دو کشور در سال 1979 به دستور امام خمینی قطع شد و در 13 اسفند 1366، دولت مصر با وارد کردن اتهاماتی به ایران در زمینه دخالت در امور داخلی این کشور، دفتر حفاظت منافع ج.ا.ا را تعطیل نمود.
پس از پذیرش قطعنامه 598 و ایجاد آتش بس میان ایران و عراق و آزادی مجموعهای از اسرای مصری از سوی ایران و بعد از تحولاتی که در صحنه بینالمللی در ابتدای دهه 1990 رخ داد که بارزترین آنها فروپاشی اتحاد شوروی سابق ونیز پایان جنگ دوم خلیج فارس و روشن شدن سیاست خارجی ایران در عدم پذیرش اشغال کویت توسط عراق بود، بار دیگر با تغییر نقشه سیاسی منطقه، زمینه مناسبی برای نزدیکی تهران-قاهره حاصل شد و در 1370.2.8 (1991.4.27) مجددا دفاتر حفاظت منافع دو کشور بازگشایی شد که تاکنون نیز روابط دو کشور در همین سطح است و طرفین در تماسها و گفتوگوها درصدد بهبود روابط و ارتقای آن میباشند و چند سال اخیر شاهد رشد فراوانی در روابط دو کشور در زمینههای مختلف هستیم.
***
این سفر اول آقای خاتمی به مصر و سفر دوم من به مصر بود. من نخستین بار به دعوت اسامه الباز، مشاور سیاسی حسنی مبارک و موسسه الاهرام به مصر سفر کردم؛ سفری تاریخی که گزارش آن را جداگانه بایست در جایی دیگر ذکر کنم اما این سفر از جنبههای مختلف جاذبه داشت. در این سفر هم زیارت قبور اهل بیت را داشتیم و هم سیاحت آثار باستانی و تمدنی مصر را و هم اینک کارهای خاصی مثل سخنرانی و نشست و برخاست با سیاستمداران، روشنفکران، نخبگان جامعه، ملاقاتهای رسمیبا سران این کشور انجام گرفت. خود همسفری با سید بزرگوار آقای خاتمی یکی از نکات جالب سفرهای من است. ایشان خوش سفر، اهل ذوق، فرهنگ و ادب هستند. از لحظه لحظههای معاشرت و مجالست با این بزرگِ بزرگ زاده میتوان بهره گرفت.
آقای خاتمی همانطور که خود به من گفت و در خاطراتش نیز نقل کرده است، معتقد است: مصر برای من همواره دارای جاذبههای بزرگ بوده است، مصری که در عرصه تمدن و فرهنگ بشری واسلامی جایگاه بزرگی دارد و مصری که در دهه 60 و70 میلادی لااقل برای جوانانی چون ما که هم دلبسته به هویت دینی- ملی خود بودیم و هم از ارتجاع و استبداد واستعمار رنج میکشیدیم جاذبهای مضاعف داشت. مصر جمال عبدالناصر، مظهر ملیتگرایی سوسیالیست، هر چند که بعدها معلوم شد راه و رسم کسانی چون ناصر هم محکوم به شکست است؛ هرچند که تاثیر شخصیت و شعارها و رفتار ناصر در تاریخ معاصر عرب و اسلام و شرق انکارناپذیر است و انصافاً ناصر انسان بزرگی بوده است، البته درگیری ناصر با مذهبیونی که همچون خود او ضدیت با استعمار و نیز با اسرائیل و صهیونیسم سرناسازگاری داشتند و بالاخره شعار عدالت را میدادند درخور توجه است.آنچه آنها را از هم جدا میکرد جنبه هویتی داشت که یکی بازگشت به خود را توصیه میکرد و آن هم بیشتر در ظواهر خلاصه میشد، هرچند تلاش برای نوآوری داشتند و جنبه ضد استعماری آنها و عدالتخواهیشان قوی بود ولی با تعصب و ظاهرگرایی آنان و نگاه ایدئولوژیک به مذهب و بالاخره میل به خشونت آنان را از افرادی چون ناصر که گرچه ضد مذهب نبودند ولی هویت آنان ریشه در ملیتگرایی، تجدد وبالاخره سکولاریسم داشت، جدا میکرد.
اوج تقابل ناصر با اخوان المسلمین و متدینان پس از اعدام مرحوم سیدقطب بود که به نظر میرسد از سیئات بزرگ کارنامه ناصر بود. به هرحال برای همه ما جوانان مصر جاذبهای ویژه داشت و همه کسانی که به نحوی انقلابی فکر میکردند و تحولخواه بودند و ضد استعمار و صهیونیسم، چپگرایی یک صفت و مشخصه ویژه بود همان که کاملاً در انقلابیون ایران دیدیم وهنوز هم آثار وبقایای آن را در بقایای نسل انقلابی میبینیم.غلبه گفتمان چپ چنان بود که حتی بزرگانی چون علامه طباطبایی، شهید مطهری و شهید صدر که کمر همت در رد و نفی مبانی فلسفی مارکسیسم به عنوان یک خطر بزرگ برای اسلام و به طور کلی دین بسته بودند، درعرصه مسائل اجتماعی و اقتصادی کاملاً تحت تاثیر شعار چپ مارکسیستی بوده، حتی گاه از خود آنها هم چپ تر میشدند (البته علامه طباطبایی بیشتر به همان جنبه فلسفی اقتضاء کردند و خیلی به مسائل اقتصادی نپرداختند) و حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز این چپزدگی را میتوان دید و امروز شعارهایی که بعضی مسئولان مهم ایران میدهند، تکرار شعارهای چپ دهه 40 است که دراینجا مجال طرح تفصیلی مطلب نیست. به هرحال مصر برای همه ما جذابیت داشت، مصری که ناگهان از اوج جذابیت ناصر چپ ضد صهیونیسم و روشنفکر به انورالساداتی رسید که از هر راست هم راستتر بود و واقعاً کار را به ابتذال کشاند؛ ولی این هم چیزی از جذابیت مصر نکاست و چه تلاشهایی صورت گرفت که شاید روابط سیاسی از هم گسسته باز برقرار شود و تا چه مراحلی هم پیش رفتیم ولی عاقبت ناکام ماندیم و عمدتاً مشکل از مصر بود که بالاخره حاضر نمیشد یا به او اجازه نمیدادند نه با ایران رابطه برقرار کند و حالا بعد از سالها انتظار فرصتی پیش میآمد که از مصر دیدار رسمیصورت بگیرد.
همانگونه که قبلا هم نوشتم، دعوت ما از سوی وزارت اوقاف بود برای سخنرانی افتتاحیه سمینار بینالمللی همه ساله که امسال تحت عنوان "اسلام وجهانی شدن" بود، به علاوه دانشگاه الازهر، کتابخانه اسکندریه و دانشگاه قاهره برای سخنرانی از آقای خاتمی دعوت کرده بودند و دهها تقاضای دیگر از جمله برای مصاحبه و گفتوگو... که قرار شد دو مصاحبه مهم یکی تلویزیونی و دیگری مطبوعاتی انجام بگیرد که گرفت و سایر تقاضاها را رد کردیم، گرچه کار بسیار مشکلی بود.
شب نخست به محض ورودمان به هتل، با جمعی از دانشگاهیان ملاقات داشتیم. از جمله ملاقات با خانم مونا البرادعی، رئیس دانشگاه عین الشمس و جمعی از اساتید با آقای خاتمی در محل اقامت هیات انجام گرفت.خانم البرادعی رئیس دانشکده و استاد دانشگاه مصر است. وی همشیره آقای محمد البرادعی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی است و استاد علوم سیاسی دانشگاه قاهره است.خانواده البرادعی هم از خانوادههای اصیل، اهل علم و فرهنگ مصری هستند.
خانم البرادعی پس از تعارفات گفت شرمساریم که نتوانستیم در دانشگاه با اساتید ودانشجویان خدمت آقای خاتمی در دانشگاه باشیم. در همان آغاز متوجه شدیم در عین حالیکه دولت مصر این سفر را برنامهریزی کرده است، محدودیتهایی هم برای تماس مستقیم با دانشجویان، دانشگاهیان و برخی از مراکز مردمی هم وجود دارد. همانطور که قبلاً گفتم دولت مصر به نقش معنوی ایران در میان لایههای اجتماعی خود حساس است. شرمساری در وجود خانم البرادعی به خوبی مشهود بود. قرار بود آقای خاتمی در دانشگاه قاهره و هم در دانشگاه عینالشمس سخنرانی داشته باشد ولی سه سخنرانی که در اجلاس، در الازهر شریف و در کتابخانه اسکندریه تنظیم کرده بودند ظاهرا از دیدگاه بخش امنیت مصر که تسلط عجیبی به همه مسائل دارد، کفایت موضوع میکرد.سیستم امنیتی مصر همه جا را کنترل میکند.
خانم البرادعی میگفت ما مصریها به وجود ایران و روابط دو کشور افتخار میکنیم.همانگونه که میدانید ایران و مصر دو کشور صاحب تمدن هستند و این سرمایه ارزشمند، میتوانست و میتواند درخدمت توسعه روابط دو کشور قرار گیرد.مصر و ایران میتوانند به صورت جدی همکاریهایی در زمینه توسعه روابط و مناسبات داشته باشند. من حاضر به هرگونه همکاری با دوستانم در جهت توسعه روابط با کشوری دموکرات مثل ایران هستم که مهد تمدن و اندیشههای کهن است.توسعه علم و اندیشه در میان دوستانمان از اهمیت خاصی برخوردار است. خانم البرادعی به آقای خاتمی میگفت رفتار آمریکاییها بسیار نگران کننده است. مانورهای دریایی و قدرت آمریکا و فشارها و تهدیدات به ویژه فشار شورای امنیت ما را نگران کرده است. امیدوارم که ایران با اقتدار در برابر همه این فشارها ایستادگی کند. این نگرانی در میان همه آحاد نخبگان مصری به وضوح قابل رویت بود. اگرچه این روزها بحث جنگهای روانی و ایذایی آمریکایی و غربیها علیه ایران خیلی بیشتر شده است تا ایران را وادار به سازش کنند.
استاد دیگری از دانشگاه عین الشمس به آقای خاتمی گفت، اجازه دهید از طرف جمع کل اساتید از شما به عنوان صدای عقل و حکمت در دنیای اسلام که تلاش و اندیشه شما توسعه فکر و صلح و همزیستی در عمل است، تشکر و خوشآمد گویم. ما در پی آن هستیم که در منطقه بحران دیگری نداشته باشیم و امیدواریم بتوانیم با کمک شما بحرانها حل گردد .من در یک اجلاس در دفتر مطالعات وزارت خارجه شرکت نمودم و دوستان ارزشمندی در ایران دارم. آقای صادق خرازی دوست عزیز ماست که نخستین دیالوگ ایران و مصر به همت ایشان و موسسه الاهرام صورت گرفت.
خانم البرادعی همچنین گفت ایران و مصر بایستی همکاریهای جدی علمی- تحقیقاتی با یکدیگر داشته باشند. من به عنوان استاد معتقدم که بایست از دستاوردهای ایران خوب استفاده کنیم .توفیقات علمی- تکنولوژیک ایران فراوان بوده است.
آقای خاتمی با اینکه خسته بود بصورت اجمالی گفت من هم از ملاقات با شما خرسندم و علاقمند بودم تا در سطح دانشگاهی از دستاوردهای شما استفاده نمایم. ایران و مصر از چند جهت میبایست با یکدیگر گفتوگوکنند. با یکدیگر هم مسیرهستیم و هم مسائل ما مشترک است، ایجاب میکند که بیش از گذشته همکاری کنیم. کسانی هستند که از پیشرفت و توسعه روابط میان دو کشور ناراحت هستند.هر دو کشور چارهای به جز توسعه ندارند و البته توسعه به راحتی به دست نمیآید بلکه میبایست دو کشور با هم تلاشی مشترک برای دسترسی به این امر عظیم داشته باشند و مکمل یکدیگر باشند. من تصور نمیکنم که نخبگان با این همکاری مشکلی داشته باشند. اگر نخبگان همکاری نزدیک و جدی داشته باشند طبیعی است دولت و مردم هم ناچارند این واقعیت را بپذیرند.احساس مشترکی در هر دو کشور وجود دارد که میبایست توسعه پیدا کنند و آن شناخت و حفظ هویت خود است. شناخت این حقیقت امر مهم و ارزشمندی است. ما در بحرانیترین منطقه دنیا به سر میبریم و این بحران بسیار به ما آسیب میرساند. ایران و مصر میتوانند در کنار یکدیگر بنشینند. اینها اموری است که نزدیکی دو کشور را ضروری و حیاتی کرده است. همه تلاش من نیز در همین راستا بوده است و خواهد بود و در عرصههای مختلف میبایست این چنین کاری صورت گیرد. نبایست به سمت بحران جدیدی برویم. البته هیچ ملتی حق ندارد از مهمترین سرمایههای ملی خود برای خواست بدخواهان صرفنظر کند.اما این که چگونه میبایست عمل کنیم، امری است که حکمت و تدبیر جدی میطلبد. امیدوارم که مشکل جدی پیش نیاید اما اگر بحران جدیدی رخ دهد همه ضرر خواهند کرد؛ ایران، کشورهای منطقه و خود آمریکا زیان میکنند ولی میتوان بحرانها را تدبیر کرد. ستیزها و جنگها و کج سلیقگیها پایان مییابد. ملتها و کشورهای اصیل همواره ماندگار خواهند بود. شاید پس از جنگ 1967 تصور میشد که کار مصر پایان یافته است ولی اینگونه نشد، اگرچه مصرزیان دید.اگر ما کشورها درکنار هم باشیم یا بحران به وجود نمیآید و یا اگر به وجود آید قابل حل است.امیدوارم که با همکاری بتوانیم با یکدیگر گفتوگوی جدی به عمل آوریم.
پس از این ملاقات خانم مونا البرادعی و خانم نادیه مصطفی با من به طور خصوصی ملاقات کردند و در مورد دو سخنرانی خاتمی که قرار بود هم در دانشگاه قاهره و هم در دانشگاه الازهر برگزار شود که البته دستگاه امنیتی مصر لغو کرد، صحبت شد. خانم البرادعی رئیس دانشکده اقتصاد و خانم نادیه مصطفی که از دوستداران ایران واندیشههای آقای خاتمی است و با زبان بیزبانی از من عذرخواهی کردند. پیغام هم داده بودند که از طرف مقامات امنیتی دستور دادهاند که این جلسه لغو شود. مطمئن بودیم که حضور خاتمی در دانشگاه و پرسش و پاسخ و نیز موضوعی که برای سخنرانی تعیین کرده بود، میتوانست تاثیر خوبی در دانشگاه داشته باشد که خوشایند حکومت نیست، موضوع بحث خاورمیانه گذشته، حال وآینده بود. در دانشگاه الازهر هم اولاً آقای وزیر اوقاف خاتمی را همراهی کرد و ترتیب کار را آنچنان دادند که مجالی برای پرسش و پاسخ نماند چرا که بسیاری از مطالب در ضمن همین پرسش و پاسخها مطرح میشود. حسنی مبارک بصورت خیلی جدی همه گونه کنترلی را در سیستم سیاسی و دانشگاهی مصر انجام میدهد تا اتفاق غیرمترقبهای رخ ندهد. با قدرت و سرکوب میتوان وضع موجود را به صورت موقت حفظ کرد ولی جلوی آگاهی، دانایی و بینش را نمیتوان گرفت. با خود فکر میکردم آن حکومتهایی خدمت به مردم و تاریخ علم و فرهنگ میکنند که در برابر دانش و آگاهی ملت خود صف بندی نکنند بلکه با سخاوت و تحمل با آن برخورد کنند.
ایران برای مردم مصر و روشنفکران آن جاذبهای بس عظیم دارد. نام و آوازه ایران و ایرانی در عمیقترین لایه عاطفی ملت بزرگ مصر جای دارد. نمیتوان به تاثیرات و خدمات متقابل دو ملت، دو تمدن و دو فرهنگ بیاعتنا بود. انقلاب اسلامی، اندیشههای آزادیخواهانه و نو، حرکتهای مردمسالارانه، مواضع ایران در لبنان، فلسطین در میان مردم مصر و وجود نخبگان و ابرار جایگاه ویژهای دارد و همین نکته است که دولت مصر را در مواجهه با ایران دچار مشکل کرده است. اگرچه ملت بزرگ مصر خواهان رابطه با ایران و نقش منطقهای و بین المللی ایران هستند ولی دولت مصر و حاکمان آن کشور به دلایل گوناگون از انزوای ایران استقبال میکنند. این پارادوکس به خوبی در مناسبات دو کشور و دو ملت محسوس است. تا پاسی از شب در کنار نیل قدم زدیم و با هادی خانیکی هم صحبت بودم.خسته از سفر و راه بودیم. شب را استراحت کردیم و فردا صبح قرار ملاقات با آقای حسنی مبارک گذاشته بودند.
دوشنبه ششم فروردین 1386
ملاقات خاتمی با حسنی مبارک
مبارک گفته بود حتماً میخواهد با خاتمی خصوصی ملاقات کند و سپس عصر همان روز برای شرکت در اجلاس سران اتحادیه عرب عازم ریاض بود. به خاطر این ملاقات افتتاحیه اجلاس را که قرار بود ساعت 9 باشد عقب انداخته بودند و به ساعت 11 موکول کرده بودند و این تصمیمات و ارادهها از خصائص رژیمهای دیکتاتوری است که شکل بدی از آن در مصر حاکم است.آنچه مهم است اوامر دیکتاتور است ولواینکه صدها انسان فاضل و محترم و برنامههای از پیش تنظیم شده معطل و تعطیل شود و بالاتر از آن حتی اگر انسانهایی دربدر، تحقیر، شکنجه و کشته شوند. حکومت حسنی مبارک حکومتی نظامی- دیکتاتوری است، به خصوص نسبت به گروهها و احزاب و بالاخص اخوان المسلمین مصر که پایگاه مهمی در جامعه دارد بسیار سختگیرانه عمل میکند. رفتارها همه نشان از جو دیکتاتوری- امنیتی شدید بر مصر دارد حتی در رفت وآمدها.هرجا که رئیس جمهور برود پیش از آن همه جا را نیروهای پلیس و امنیتی احاطه میشود، اعمال عادی شهروندان دچار وقفه میشود و... اینها همه نشانه ترس و سستی پایگاه فرعون مصر در جامعه است.حتی برای دیدار با ایشان در هر سطحی این محدودیتهای امنیتی اعمال میشود.
گفتند فقط آقای خاتمی میتوانند حضور داشته باشند که آقای خاتمی گفت چند نفر دیگر هم هستند که باید ما را همراهی کنند، قبول کردند ولی وقتی با تشریفات امنیتی خاصی به آنجا رسیدیم آقای خاتمی را به گونهای راهنمایی کردند که فقط خود خاتمی با ایشان دیدار داشته باشد.رفتار ایشان بسیار گرم و صمیمی بود ولی در مجموع سنگینی فضای امنیتی بر همه جا و همه چیز احساس میشد.از جمله اموری که نشانه ترس از مردم است، مشهود بود.به هر حال این ملاقات صورت گرفت. به مقر ریاست جمهوری رسیدیم، آقای مبارک به استقبال آقای خاتمی آمده بود و در سرسرای کاخ ایستاده بود و به گرمی از خاتمی استقبال کرد. احمد نظیف، نخست وزیر هم بود، ولی جالب اینکه احمد نظیف، نخست وزیر و من را اجازه ندادند تا در بخش اول ملاقات حضور داشته باشیم. در واقع این گروتکل مبارک است که اول خودش بایست ملاقات کند و سپس نخست وزیر و دیگران بیایند. بعد از گرفتن عکس و پس از حدود 45 دقیقه مذاکره بین خاتمی و مبارک سپس معلوم شد که تدارک صبحانه دیدهاند که نشان دهنده اهتمام به این دیدار و احترام به آقای خاتمی بود و مبارک در طول ملاقات و پس از آن خیلی با احترام برخورد میکرد. در این مرحله من و آقای احمد نظیف، نخست وزیر که با هم نشسته بودیم و گپ میزدیم را دعوت کردند تا چهار نفره صبحانه را صرف کنیم و بحث و صحبت داشته باشیم.
حسنی مبارک و احمد نظیف خاتمی و اینجانب بر سر میز صبحانه نشستیم. مبارک حرمت و احترام زیادی نسبت به آقای خاتمی میگذاشت و مدام از شخصیت و اندیشههای جهانی آقای خاتمی تجلیل میکرد. آقای خاتمی خصوصی به من میگفت آقای مبارک از کسانی است که دائماً حرف میزند و اگر انسان زرنگی نکند در جایی و در صورت پیدایش کوچکترین مجرا و منفذی حرف نزد، او همچنان ادامه خواهد داد و هرچند که اگر دیگری هم حرفی بزند با فاصله کمی دوباره ایشان سر رشته سخن را به دست میگیرد.برخی از سیاستمداران یا اربابان قدرت عجیب شهوت سخن گفتن دارند و خودشان بیشتر از مخاطبان خودشان از سخن گفتن لذت میبرند. فیدل کاسترو، قذافی، چاوز و خیلیهای دیگر اینگونهاند.
به هنگام صبحانه، ایشان خیلی گرم گرفت و خیلی هم گرم صحبت کرد که البته میتواند دو علت داشته باشد یکی خود محوربینی و اینکه بیش از دیگران، شخص حق حرف زدن و اظهار نظر دارد که غالباً این خصلت را در خودکامگان میبینیم، ثانیاً برای اینکه با سخنان دیگری در موقع انفعال قرار نگیرد و احیاناً مطلبی که به وی انتقاد میکند یا رد نظریات اوست را نشنود.
حسنی مبارک از حمله شدید به آمریکاییان و سیاستهای اشتباه آمریکا در منطقه شروع کرد و اینکه موجودات خطرناکی هستند،همه جا دخالت میکنند، ناآرامی ایجاد میکنند، دوست نمیشناسند، آنچه میشناسند مصالح و منافع خودشان است که بهر قیمتی میخواهند به آن برسند.از جمله در مصر رفتاری تحریک کننده دارند، مزدور استخدام میکنند و چند بار از الفورد (تنها رقیب انتخاباتی خودش) نام برد که مستخدم آمریکاست، معلوم بود که حسابی از رفتار آمریکاییها در جانشینسازی نگران است و ترسیده است و گفت به خانم رایس گفتهام شما انسانهای ضعیف و زبون انتخاب میکنید، به آنها پول و امکانات میدهید مثل الفورد. بعد از ملاقات، آقای خاتمی در ماشین به من میگفت، این حرفها از جنس همان است که در زمان شاه میشنیدیم که هر کس مخالف وی بود مزدور اجنبی بود یا نوع دیگری که برخی به آن دامن میزنند را در ایران میشنویم که هرکس اندیشه و رفتاری غیر از آنچه مقبول حاکمیت است دارد یا خائن است یا مغرض یا جاهل!!! گرچه هم در ادبیات و هم در رفتار وضعیت ایران خیلی با آنچه در مصر و امثال آن میگذرد متفاوت است. هرچند که اصلاحات میخواست این وضع را نیز به نفع آزادی و عقلانیت و حرمت انسان و پاسخگو کردن دولت و حاکمیت عوض کند که احیاناً در بعضی جهات موفق بود و در خیلی جهات نه.
مبارک از مذاکراتشان با آقای بوش پسر، بوش پدر، رایس و دیگر آمریکاییها و اعتراضهایی که به آنها نسبت به سیاست جنگ آمریکا در عراق داشته است سخن گفت.از اختلافات میان شیعه و سنی اظهار نارضایتی کرد وآن را توطئه دانست و گفت به آمریکاییها گفتهام اکثریت مردم عراق شیعهاند. در لبنان بخش مهمی شیعهاند، همچنین در بحرین،کویت و... این آتش اگر برافروخته شود خاموش نشدنی است و نیز اگر با ایران برخورد شود همه در کنار ایران خواهند بود و غرب و منطقه زیان خواهد کرد و گفت در برابر این پرسش آمریکاییها وانگلیسها که اکثریت قاطع مردم منطقه سنی هستند، پاسخ دادهام اگر جنگی به ایران تحمیل شود دیگر شیعه و سنی نخواهد بود، تمام عالم اسلام در برابر شما خواهد بود و افزود که اینها دیوانهاند و هرکاری ممکن است بکنند، باید شما و ما مواظب باشیم. آقای خاتمی با زیرکی گفت آنچه مسلم است آمریکا دوست هیچ کس و هیچ یک از ما نیست و ایشان افزود که آنها اصلا دوست نمیشناسد، فقط منافع خود را میشناسند.
آقای خاتمی گفت آیا راهی جز نزدیکی ما، رفع سوء تفاهمها، رهایی از پارهای توهمات برای رسیدن به تفاهم هست؟ آیا میشود از خطر رهید در حالیکه در داخل نیز کسانی به همان حرفها و اختلافات دامن میزنند که آمریکائیها میخواهند؟ شما عازم ریاض برای شرکت در کنفرانس سران عرب هستید، خوب است سران عرب در جهت حل اختلاف و دورشدن از مشکلات موهوم حرکت میکنند و مشکل اصلی و واقعی را بشناسند و سخن اصلی را فراموش نکنند و دشمن را در داخل خود به حساب نیاورند و علیه کشورهایی که نقش مهمی در منطقه دارند، موضع گیری نکنند. دشمن واقعی امت عرب بیرون از منطقه است. مساله عراق و منطقه و نظایر آن ریشههای مهمی دارد که در خارج از خود ما است، منتهی تلاش میشود که اذهان از آن امر یا امور مهم به دشمنیهای داخلی توجه شود.اگر حسن نیت وتصمیم به نزدیکی باشد بسیاری از مسائل را خودمان میتوانیم حل کنیم.
در زمینه روابط دو کشور صحبت شد و آقای خاتمی گفت اگر عزم جدی برای حل مشکل سیاسی نیست لااقل بگذاریم این دو ملت بزرگ در زمینههای علمی، بازرگانی، صنعتی و...گسترش روابط بدهند.ایشان قبول کرد ولی طبق گفته حافظ منافع ما در مصر آقای رجبی با اینکه از جانب ایران سعه صدر هست، مصریها در همه موارد بسیار سخت گیری میکنند.
با این حال در سفر اولاً دادن صبحانه درآستانه سفر به خارج نشانه احترام به آقای خاتمی و اهمیتی بود که برای آقای خاتمی قائل شد. ثانیاً رفتار ایشان با آقای احمد نظیف هم رفتار یک بالادست مطلق با یک زیر دست مطیع بود و آقای نظیف هم واقعاً با ایشان چنان رفتار میکرد که گویا ارباب اوست، وضعی که مشمئز کننده بود آقای خاتمی میگفت نمونههای آن را در نزد خیلی از دیکتاتورها از جمله آقای صفر مراد نیازف دیده بودم. جالب اینجاست که از آقای خاتمی و مترجم سوال کردم که در بخش خصوصی ملاقات با حسنی مبارک آیا او حرفی خاص داشت.آقای خاتمی گفت همین حرفها را در ملاقات هم زده است و صبحانه تکرار همان بحثها بود.
حسنی مبارک بر سر میز صبحانه به اهمیت تمدن و فرهنگ ایران اشاره و از آن تجلیل کرد. وی با انتقاد از روند دموکراسیسازی بیگانگان در منطقه یادآور شد کشورهای مسلمان منطقه باید با همبستگی در برابر مشکلات وچالشهای موجود مانع از دخالتهای دیگران شوند. او گفت: منطقه دچار آشفتگی است. من به آمریکاییها و اروپاییها تذکرات لازم را دادهام. من نمیتوانستم به طور مستقیم بگویم ولی تلویحاً گفتم که اگر علیه ایران اقدامی شود جهان عرب در مقابل و علیه شما خواهند بود. ایران یک کشور عادی نیست و دارای موقعیت ویژه در دنیای اسلام است. مبارک گفت با شیراک هم صحبت داشتم، وی میگفت شما سنی هستید. به وی گفتم حمله به ایران و تحریک دنیای اسلام علیه شما خواهد شد و این واقعه شیعه و سنی نمیشناسد. شیراک گفت پس سنی چه میشود. گفتم که شیعه و سنی در این ماجرا متحد خواهند شد.واقعا من نمیدانم همبستگی منظور نظر مبارک چیست؟ همبستگی میان قدرتهای حاکم و مستبد یا همبستگی میان همه ملتها؟! مگر میشود بدون تغییر در رفتار و اهمیت دادن به نقش مردم صحبت از همبستگی کرد.
وقتی که مبارک از شیراک صحبت کرد، احمد نظیف به من لبخند و چشمک زد چون در هنگام صحبتهای خصوصیام به احمد نظیف، نخست وزیر گفتم من که در پاریس بودم، هر باری که این آقای حسنی مبارک به پاریس سفر میکرد و برای ملاقات به الیزه میرفت برای ما مشکل ایجاد میشد. در واقع برای ما ایجاد اشتغال میشد! دو، سه هفته بایست دوندگی میکردیم تا آثار سفر ایشان و جوسازی که وی علیه ایران کرده بود را جمع و جور کنیم.
احمد نظیف سر میز صبحانه گفت: در داوس هم گفتم، قدرتهای بزرگ بایست اقدامات بزرگ انجام دهند.ایران قدرت بزرگی است و اقداماتش هم بایست در شأن و منزلت و جایگاه منطقهای ایران باشد. احمد نظیف سال گذشته در اجلاس داووس حس ناسیونالیستی- عربی علیه ایران و موقعیت ایران در عراق داشت.
مبارک هم گفت: من به ملک عبدالله چون مسولیت بزرگی دارد گفتم آمریکاییها که با این اقدامات تنفر جهانی علیه خودشان را افزایش میدهند.آمریکاییها گمان میکنند که هر چه بگویند مردم جهان و جهان عرب گوش میدهند در حالیکه اشتباه میکنند. آمریکاییها دچار غرور کاذب شدهاند. معلوم بود که حسنی مبارک از جانب آمریکاییها تحت فشار است و نقره داغ شده است. مبارک گفت آمریکاییها به دلیل غروری که دارند بسیار مغرورانه و بد رفتار میکنند. بیدلیل نیست که همیشه مشکل دارند، عقل در آنجا حکومت نمیکند. تنها نگرانی ما این است کهCowboy امروز امریکا(منظورش بوش بود) اقدامی انجام دهد و پس از کسب موفقیت اولیه، قدرت را تحویل دموکراتها بدهد. معلوم بود که مبارک نگران موقعیت خودش شده است.
خاتمی در پاسخ گفت: افراط در دنیای اسلام زیاد شده است.این نتیجه رفتار آمریکا و هم پیمانان آمریکا و سیاستهای دوگانه آنهاست.افراط و افراطیون محصول و نتیجه رفتار دوگانه غرب است. اتحاد دنیای اسلام از اهمیت ویژه برخوردار است. رهبران عرب و امت اسلامی بایست هوشمند باشند. من مجددا به شما عرض میکنم حتماً با دوستانتان صحبت کنید. دشمن امت عرب و امت اسلامی را بیرون از منطقه جستوجو کنید! ایران در تمام مشکلات و بحرانهای دنیای اسلام در کنار آنها بوده است و هزینههای زیادی هم داده است.
مبارک: شما میبایست صدای عقلانیت خود را بلندتر کنید.ایران بایست خیلی مراقب باشد.
البته داشت کمی تفتین هم میکرد. بدنبال تحریک کردن بود. مبارک آدم مارمولک و زیرکی است و گفت چرا مسائل خود را با آمریکا حل نمیکنید!
آقای خاتمی بحث گسترش روابط ایران و آمریکا در زمان کلینتون را مطرح کردند و گفتند شرایط متفاوت است. ما گامهای خوبی برداشتیم، ولی آمریکاییها دوگانه عمل کردند، در ایران هم در زمان من حل مسائل با آمریکا و غرب یک تابو بود ولی الان اینگونه نیست.متاسفانه در زمان من تندروهای دو طرف در آمریکا و ایران مخالف عادی سازی روابط بودند.
مبارک: این کار برای آنها و منافعشان خطرناکتر شد.آمریکاییها اشتباه کردند که به تفکری چون شما اعتماد نکردند. به مقامات آمریکا گفتم که دید جهان اسلام با شما متفاوت است. به پاول نیز گفتم این چه دموکراسی است که مدنظر شماست، دموکراسی قذافی خوب است(البته با شوخی) مدام قذافی را مسخره میکرد.وی میگفت قذافی یک تعریف خاصی از دموکراسی دارد. دمو یعنی مردم و کراسی به معنی صندلی است، پس ترکیب دموکراسی یعنی اینکه مردم روی صندلی بنشینند.خوب همه روی صندلی نشستهاند. به لیبی رفته بودم در چادر با قذافی بودم، صدای همهمه آمد. قذافی گفت بیا تا دموکراسی لیبی را به تو نشان دهم. وی با بلندگو با مردم صحبت کرد و گفت میخواهم نخست وزیر و وزیران را تعیین کنم، فلان کس نخست وزیر یا وزیرفلان، مردم کف میزدند و آن را تائید میکردند. قذافی به من گفت این دموکراسی رای مردم است و این سیستم سیاسی ما تحسین برانگیز است!! این نحوه انتخابات در لیبی بود و شیوه مردم سالاری در آن کشور.لیبی خودش حکایتی است. هر موقع بوش را میبینیم به او میگویم که دوست دارم دموکراسی عراق شما را ببینم. آنها به دنبال بر هم زدن جهان اسلام هستند. من به رایس گفتم که شما جاسوسهای ضعیف را پیدا میکنید تا آدمهای ضعیف شما بهانهای برای دخالتهای بیشتر شما باشند و به دنبال این نوع دموکراسی هستید!! آمریکای ابر قدرت به دنبال چیست؟ همین که رای را نشان دهند میگویند دموکراسی است، به عواقب پس از بحران و جنگ اصلا نمیاندیشند. آنها منافق هستند و آدم دروغگو و آدمهای ضعیفالنفس را میخرند.تمام سیستم سیاسی منطقه را بهم ریختهاند.
مبارک گفت در رابطه با خلیج عرب و خلیج فارس هم با رایس صحبت داشتم .هر موقع به جنوب خلیج فارس میروی بگو خلیج عرب و هرموقع به طرف ایران رفتی بگو خلیج فارس. جهان عجیبی است. آمریکا اصلا دنیا را نمیشناسد. بوش پدر بهتر بود و اکنون بوش پدر نگران است که دیک چنی پسرش را به کجا میبرد. مبارک به هنگام تعریف این مطلب غش غش میخندید و میگفت البته ایران تاریخ، فرهنگ بلندی دارد. منطقه چارهای جز همکاری با ایران ندارد.شما هم یک کمی آمریکاییها و غربیها را تحریک میکنید.این ماجرای اتمی شدن ایران هم آنها را تحریک کرده است خوب است کاری کنید که اعتماد آنها را جلب کنید. من باورم این است که آنها بدنبال بهانهجویی هستند.
آقای خاتمی نیز ضمن اشاره به رفتار تبعیض آمیز به عمل آمده با جمهوری اسلامی ایران در موضوع فعالیتهای صلح آمیز هسته ای، وجود استانداردهای دوگانه و برخوردهای گزینشی را خطری برای همکاری و توسعه کشورهای مسلمان دانست و یادآور شد که مردم و دولت ایران مصمم هستند تا از حقوق خود درچارچوب معاهده عدم اشاعه دفاع کنند. وی دستیابی ایران به دانش هسته ای را امری بومی برشمرد و تاکید کرد حقوق ایران امری نیست که با فشار برخی از کشورها نادیده گرفته شود.وی همچنین دخالتهای قدرتهای بیگانه در امر داخلی دنیای اسلام که با اتکا به مبارزه با تروریسم صورت میگیرد را بهانهای دانست و خاطرنشان ساخت، تجربه غلط کشورهای غربی در رویکردهای دوگانه در واقعیات جهانی، زمینه ساز بروز بسیاری از بحرانهای امروز جهان اسلام است. وی دموکراسیطلبی را حق مسلم ملتهای مسلمان خواند و تصریح نمود که دنیای اسلام برای افزایش نقش جوامع خود در حاکمیت سیاسی از الگوهای غیربومی بهره نخواهد برد. جالب است بنویسم که آنجا که آقای خاتمی سخن از دموکراسی میکرد، آناتومی صورت حسنی مبارک و اوقاتش بهم ریخت.احساس میکردم نسبت به این واژه دموکراسی آلرژی شدیدی دارد.نوعی خارش میگیرد و لبش تبخال میزند.
خاتمی میگفت امروز افکار عمومی علیه امریکاست.دولت آمریکا با فرار به جلو به دنبال بحران جدید برای توجیه حضور خود در عراق است و جنگ مذهبی شیعه و سنی از دسیسههای جدید آنها است.البته بیداری دولت و مرجعیت در عراق مانع موفق شدن این سیاست آمریکاییها خواهد شد. من از شما توقع دارم که نسبت به این توطئه هوشیار باشید.به دوستان خودتان هم هشدار بدهید. امکان درگیری نظامی همه جانبه علیه ایران وجود ندارد آنها دارای مشکلات جدی هستند.موقعیت ژئوپولتیک ایران این اجازه را به آمریکا نمیدهد که این گستاخی را انجام دهد.ایران هم اینک آمادگی کامل برای دفاع از خود را دارد، موقعیت نظامی ایران بسیار خوب است.
مبارک: من یک نظر دیگری هم دارم که آنها دیوانه هستند. آنها ضربههای هوایی خواهند زد.حملات هوایی جنبه روانی دارد نه جنبه نظامی.آمریکاییها در پی تخریب هستند و ابتدا هم از تخریب اقتصادی، صنعتی شروع میکنند.
خاتمی: تصور نمیکنم از لحاظ نظامی، تکنیکی و افکارعمومی توان این کار را داشته باشند.من 8 سال رئیس جمهور کشورم بودم. امکانات و قدرت بازدارندگی ما قابل مقایسه با هیچیک از سازمانهای نظامی منطقه نیست.تصورم این است که آمریکاییها خودشان خوب میدانند، اگرچه میخواهند کمی شما و دوستانتان را هم نگران کنند.
مبارک: آنها اگر موفق شوند همه چیز را به دست خواهند گرفت. آنها به مسائل جانبی نمینگرند. نگاهی به عراق، افغانستان و سومالی داشته باشید. من نمیخواهم شما را بترسانم ولی میبایست همه سناریوها را در نظر بگیرید.آمریکا تمام تلفنهای ما را شنود میکند. با پررویی هر کار غیرقانونی را به نام امنیت انجام میدهند.
مبارک راجع به شعارهای تند برخی از مقامات منطقه صحبت کرد و گفت: این نوع نگرش مشکلات شما و ما و دنیای اسلام را بیش از گذشته میکند و هر روز تهدیدات ایران را افزایش میدهد و من مدعی هستم که شما صدای عقلانیت و منطق و اندیشه در دنیای اسلام هستید. ملاقات اول ژنو خارج از پروتکل بود. میخواستم به ایران بروم اما رادیکالها بسیار مخالفت کردند. باز هم میخندید و منظورش از رادیکالها را به گونهای دیگر بیان کرد. منظورش از رادیکالها آمریکا و سیستم امنیتی خودش بود.
خاتمی: هر موقع بیائید در ایران از شما استقبال میکنند. امیدوارم اجلاس سران عرب باعث ناآرامی درمنطقه نشود. شما کمی هم نسبت به مصالح شیعه و سنی و برخی از تندروها حساس باشید. دوستانتان را نصیحت کنید. با دوستی و تفاهم میتوان بر مشکلات فائق آمد.
مبارک: ما هم در پی آن هستیم تا بین سوریه و عربستان سعودی دوستی برقرار شود. مساله قذافی را هم خواستم حل کنم ولی دیوانهام کرد و نتوانستم. شرط عجیبی مطرح شد. پادشاه عربستان بایست از قذافی عذرخواهی کند.به سرهنگ معمر
گفتم تو میخواستی آنها را بکشی. تو نسبت به همه بدبین هستی. حالا بایست آنها بیایند از تو عذرخواهی کنند. به قذافی گفتم تو به عربستان فحاشی میکنی، آمریکاییها سودش را میبرند. من عربستان را بر حذر داشتم. قذافی خیلی از من دلخور است. آمریکاییها به دنبال برهم زدن منطقه هستند.ایران بایست با تدبیر عمل کند. رودررویی با آمریکاییها به نفع شما نیست. من با شیعه مشکلی ندارم. آمریکاییها دنبال فتنه هستند. اینها نه مصر را میخواهند نه شما را. البته منافع ما و منافع اینها یک جایی بهم میرسد. ایران میبایست کمی با تدبیر عمل کند. آمریکاییها هم به ما فشار میآوردند که از ما پایگاه بگیرند ولی ما با تدبیر عمل کردیم گفتیم پایگاه نداریم، ولی هواپیماهای شما برای سوختگیری بیایند و بروند. ما از آنها زمان گرفتیم. شما هم خیلی میبایست دقیق عمل کنید، از آنها زمان بگیرید. من به سیستم نظامی و امنیتی خود دستور دادهام که به هیچ وجه آمادگی همکاری با آمریکا در قبال جنگ جدیدی در خاورمیانه را نداشته باشد.
مبارک بصورت تلویحی داشت اخباری را که شنیده بود و برای ما هم تازگی نداشت، کمی آب داخلش میکرد و به ما میفروخت!
سر میز صبحانه نیز از لزوم توسعه و علم و تحقیق وتکنولوژی و سرمایه گذاری درست صحبت کردیم و توضیحاتی از کارهای دوران آقای خاتمی از جمله در عرصهI.T وICT، بایوتکنولوژی و نانوتکنولوژی، گسترش کمی و کیفی دانشگاهها، سرمایهگذاری درخور توجه در نفت و گاز و پتروشیمی و صنایع و تجهیزات در کشاورزی و...داده شد و از وضعیت این امور از مصر پرسیدم. ایشان هم توضیحاتی داد که اجمالاً نشان میداد که مصر هم در جهت توسعه حرکت میکند، اگرچه نمیدانم بدون حداقلی از دموکراسی توسعه میسر است یا نه؟! از رشد بالای 5% و اینکه در آینده اضافه خواهد شد و از سرمایهگذاری خارجی در توسعه تحقیقات و تکنولوژی و...سخن گفت و مجدداً آقای مبارک رشته سخن را در دست گرفت به انتقاد از آمریکا و اینکه به دروغ شعار دموکراسی را میدهند، علاوه بر اینکه دموکراسی به درد منطقه نمیخورد، گفت به ایشان گفتهام که شما، منطقه را نمیشناسید، چطور میخواهید در یک جامعه قبیلهای مثل عربستان دموکراسی برقرار کنید یا در جاهای دیگر آنچه شما میگویید نتیجهای جز هرج و مرج و آشفتگی ندارد.
خاتمی گفت درست است که آمریکا درست نمیگوید ولی دموکراسی چیز خوبی است، چرا ما نباید خودمان بر پایه امکانات و نیاز خودمان به سوی آن رویم تا بهانه به دست دیگران برای تحمیل سلطه خود به نام دموکراسی ندهیم.
گفت موافق نیستم و با خنده گفت دموکراسی؟ چه دموکراسیای؟ مبارک نسبت به هرگونه مردمسالاری واکنش نشان میداد.
مبارک نکتهای را افزود که نشان دهنده عدم رضایت او از عبدالناصر است؛ گفت شعارها وحرفهای قذافی مرا به یاد عبدالناصر میاندازد، انصافا که قیاس مسخرهای است.از قیاسش خنده آمد خلق را.
در پایان هم تا طبقه همکف و مدخل ساختمان آقای خاتمی را مشایعت کرد و از هم جدا شدیم تا آقای خاتمی و همراهان به اجلاس برویم و ایشان عازم سفر به ریاض شود.
احمد نظیف نخست وزیر مصر هم با آقای خاتمی ملاقات داشت. وی با تاکید براهمیت کشورش در توسعه روابط با جمهوری اسلامی ایران یادآورشد که دولت مصر معتقد است ظرفیتهای فراوانی در حوزه مناسبات اقتصادی و فرهنگی میان دو کشور همچنان دست نخورده باقی مانده است. نخست وزیر مصر همچنین با تاکید بر نقش ممتاز جمهوری اسلامی ایران در توسعه ثبات دنیای اسلام خواهان گسترش همکاریهای سیاسی کشورهای مسلمان در چارچوب سازمانهای اسلامی و با تکیه بر اصل گفتوگوی درون اسلامی شده، تاکید کرد توجه و تمرکز قدرتها و کشورهای بزرگ وظایف ومسؤلیتهای مهمتری را هم ایجاب میکند، همان موضوعی که من در داووس مطرح کردم.
آقای خاتمی هم با اشاره به علائق و بنیانهای مشترک میان مردم دو کشور، پرهیز از توجه به موارد افتراق و عزم طرفین برای حل مسائل باقیمانده را یادآور شد.ایشان همچنین به نقش پیشرو و تاریخی مصر در مبارزه استعمار بعنوان عنصر مکمل ایران در قرن اخیر اشاره نمودند.ایشان همچنین اتخاذ مواضع شفاف از سوی دولتهای اسلامی را به عنوان یک ضرورت در برابر آنچه که هجوم فکری-سیاسی برخی قدرتهای بیگانه نامیدند خواستار شدند. در این دیدار همچنین موارد زیر مطرح شد:
نظیف: ما 30% رشد در تکنولوژیهای نو داشتهایم.
خاتمی: ما راهی به جز استفاده از تکنولوژی نداریم.باید رشد وتوسعه در زمینه IT وICT در نظر گرفته شود.
نظیف: متاسفانه چهارچوب مشخصی برای استفاده از تکنولوژی نداریم ولی میبایست مطالعات علمی را باز بینی و در چهارچوب خاص آن جستوجو کرد. مصر و ایران میتوانند در بعد اقتصادی با هم روابط مناسبی داشته باشند و باید خارج از دید سیاسی روابط گسترش یابد.
من هم یک ساعت بصورت خصوصی با احمد نظیف نخست وزیر مصر صحبت کردم.
احمد نظیف نخست وزیر تکنوکرات مصر دانش آموخته کانادا واستاد دانشگاه و مهندس مخابرات است.روزگاری هم وزیر اتصالات(ارتباطات) بوده است.وی میگفت اجلاس سران کشورهای عرب تلاش میکند تا روی سه نکته جدی در رابطه با اسرائیل به توافق برسد.این اجلاس بیش از هر چیز روی مساله فلسطین تمرکز خواهد کرد. در صورتیکه روی مسائل پایتخت اورشلیم و مرزهای 1967 و همچنین بازگشت آوارگان به اسرائیل به نتیجه برسند، مطمئنا اعراب و اسرائیل روابط خود را عادی میسازند. وی میگفت اسرائیل با مرزهای تاریخی 1967 مشکلی ندارد. نسبت به پایتختی قدس انعطاف نشان نمیدهد. به صورت اصلی با بازگشت آوارگان مساله جدی دارند و در صورتی که این مساله را قبول کند مشکلات جدی در داخل اسرائیل خواهند داشت.احمد نظیف گفت من در استانبول با معاون رئیس جمهوری ایران(داوودی) ملاقات کردم. ایشان به دنبال توسعه روابط بود ولی به دلیل وضعیت فعلی ایران اینک ما وضعیت مطلوبی برای عادی سازی و توسعه روابط نداریم. یک روز همین آقای احمدی نژاد فارغ از پروتکلهای متعارف راجع به توسعه روابط با مصر صحبت کرد، بدون پشتوانه فکری و عملی این بحث را مطرح کرد. از دستگاه سیاست خارجی هم نپرسید که مصریها در چه وضعیتی هستند! بهرحال این هم از وقایع اتفاقیه ماست. حال هم معاون ایشان در خواست توسعه روابط را دارد. او هم در همان جلسه پاسخ رد و منفی میدهد. او میگفت، فرزندم در ماه رمضان سال گذشته برای بحث قراردادهای مخابراتی در تهران بود. وی مدعی بود که ایرانیان نسبت به دین خودشان متادب به آداب نیستند و تعلقات دینی ایشان پایینتر از مردم مصر است و میگفت تعلق به تعهدات و اجرای احکام مذهبی در مصر جدیتر از ایران است. اندکی در باره تلفیق دین و سیاست صحبت کردیم و گفت ما در این زمینه مشکل جدی داریم. مذهب میبایست از سیاست جدا گردد.این کار حتی به نفع خود مردم است .تنها راه تقویت پایههای دینی مردم جداسازی مذهب و سیاست است. مسالهای که اینک ما در مصر داریم با رفراندوم قانون اساسی آن را جا میاندازیم که البته مشکل کمی نیست و جدی است و در عین حال ما در همین متن استخراج شده قانون اساسی نیز به دنبال جدایی دین از سیاست هستیم.البته من برای او فضای اجتماعی و مذهبی ایران را تشریح کردم. وی را خیلی ضعیف النفس در برابر حسنی مبارک یافتیم.آدمی است که تکنوکرات است و تابع دستور مستقیم استبدادی آنجاست.
سخنرانی خاتمی در اجلاس بینالمللی دنیای اسلام و جهانیشدن
ساعت 11 صبح اجلاس بینالمللی تحت عنوان"المؤتمر اعالم التاسع عشر، مشکلات العالم الاسلامی وعلاجها فی ظل العمومه" افتتاح میشد. درسالن پذیرایی میهمانان عالیرتبه حضور داشتند؛ گفتوگوی ابتدایی میان چند نفر از میهمانان و خاتمی صورت گرفت. دکتر محمد طنطاوی، مفتی اکبر الازهر هم حضور داشت. طنطاوی ابراز محبت کرد و صمیمانه خوشآمد گفت و مدام دست آقای خاتمی را دستان خودش نگاه داشته بود.ظاهراً به دلیل مشکلات فنی جهت ترجمه نطق ایشان مشکلاتی پیدا شد. احمد نظیف نخست وزیرو زقزوق وزیر اوقاف در آخر از آقای خاتمی خواستند تا سخنرانی خود را به زبان عربی انجام دهد که آقای خاتمی هم قبول کرد.
سخنرانی رسمی آقای خاتمی در جمع بیش از 1500 نفر از متفکران از دنیای اسلام به زبان عربی بود. سکوت بر سالن حکم فرما بود. وقار و متانت تؤام با لبخند و سیمای مهربان ایشان تاثیر شگرفی بر مخاطبان گذاشت. دکتر طنطاوی، امام اکبر الازهر به معرفی آقای خاتمی و ایران پرداخت و از ایشان به عنوان یک روشنفکر دینی و عالم اصلاح طلب وعلامه بزرگ نام برد که شجاعانه در ترسیم نوسازی اندیشه و تفکر دینی گامهای جدی برداشته اند. دکتر محمد طنطاوی عالم برجسته مصری و از تبار بزرگان و عالمان آن دیار است. وی از برجستهترین قرآن پژوهان و متخصصان علوم قرآنی است و اینک از پیشگامان اندیشه نوسازی دینی و در دنیای اسلام مطرح است. زقزوق هم به تجلیل از شخصیت آقای خاتمی پرداخت.احمد نظیف با احترام به حضور جناب آقای خاتمی متن پیام حسنی مبارک را قرائت نمود.
درجلسه افتتاحیه علاوه بر پیام رئیس جمهور که توسط نخست وزیر قرائت میشد چند نفر از شخصیتها سخنران بودند. آقای شیخ طنطاوی، پاپ، رهبر قبطیهای مسیحی و نمایندگانی از بعضی رؤسای کشورهای اسلامی وعربی. اقای خاتمی سخنران اصلی جلسه افتتاحیه بود. در واقع keynote speaker این جلسه بود. طبق اظهار همه کسانی که خاتمی دیدند و نیز طی صحبتهایی که با ما شد، سخنرانی خاتمی جذابتر، پرمحتویتر ومؤثرتر بود. خاتمی ابتدا درباره مفاهیم غلط و سوء ظن آفرینی و هرج و مرج فکری ناشی از آن صحبت کرد و نگاه با تمایز میان جهانیت(Globality)،جهانی شدن(Globalization)،جهانی سازی(Globalizm) و...سخن گفت و به خصوص میان دو مفهوم جهانی شدن و جهانی سازی تفکیک قائل شد و به رغم بعضی ادعاها که جهانی شدن به معنی یکسانسازی واستیلای هژمونیک مفهومی و عملی یک نظام بر سایر نظامها و انحلال تعدد وتفاوت فرهنگی ومدنی است، گفت در جهانی شدن به معنی کوتاه و فشرده شدن زمان ومکان، بسط علم وتکنولوژی، پیوند سرنوشتها به یکدیگر فرهنگهای بومی و نظامهای فکری و ارزشی نیز جایگاه خاص خود را دارند وحتی جهانی شدن فرصتی است برای آنان که از دو قطبی یا یک قطبی بودن جهان رنج میبرند و اینکه با توجه به مفاهیم عام، آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و...را میتوان در بنیادهای فکر و ذکر دینی مثل اسلام هم یافت یا عدم تعارض دین را با آنها دید. جهانی شدن میتواند با اسلام مخالفتی نداشته باشد و بسته به اینکه کدام اندیشه و فکر و مکتب بتواند دقیقتر، روزآمدتر وعمیقتر به پرسشها و نیازهای بشر امروز توجه کند، وضعیت ماندگاری یا ناماندگاری خود را مشخص خواهد کرد.
دراین اجلاس علاوه بر نمایندگان حدود100 کشور از ایران نیز هیات مرکب از آیت الله جنتی، آیت الله تسخیری و حجت الاسلام ابوالحسن نواب شرکت داشتند.هرچه آیت الله تسخیری در میان حضار جذاب میدرخشید، آیت الله جنتی گوشه گیری میکرد و انگار با خودش هم قهر بود! نمیدانم چرا ایشان این مقدار نسبت به حضور آقای خاتمی احساس تلخی داشت. آقای خاتمی هرجا که آیت الله جنتی را میدید ادب میکرد و ایشان را نزد خود مینشاند ولی متاسفانه در وجود آقای جنتی هیچ گونه کرامت اخلاقی و بزرگواری مشاهده نکردم، برعکس کینهای از او در دل داشت.
عصر همان روز برای بازدید از کتابخانه اسکندریه و سخنرانی در جمع فرهنگیان و سیاستمداران با اتومبیل از قاهره به سمت اسکندریه حرکت کردیم. ورود ما به هتل قدیمی متروپل اسکندریه بود، این هتل در سال 1902 ساخته شده است. با کمتر از سه ساعت طی مسیر به این شهر تاریخی و ساحلی رسیدیم.شهرهای حاشیه مدیترانه برخوردار ار طبیعتی زیبا و لطیف هستند. اسکندریه زیباتر وتمیزتر از قاهره است. در کنار دریای مدیترانه و دارای سابقهای بلند و درخشان. قاهره که طبق گفته آقای وزیر روزانه حدود 15میلیون نفر را در خود جای میدهد (بخشی از این مردم شبها را به مساکن خود در اطراف میروند، هوایی بسیار آلوده و ترافیکی بسیار سنگین ونفسگیر دارد، تقریباً تمام روز را غباری همچون مه نیمه غلیظ شهر را فرا گرفته است.) نیل خروشان از وسط شهر میگذرد و به آن هیبتی فراوان میدهد. خیابانها و خانه تمیز نیست و رفت وآمد دشوار ولی اسکندریه هم به لحاظ هوا وهم به لحاظ تمیزی بهتر از قاهره است، گرچه در مقایسه با شهرهای ساحلی اروپایی مدیترانه و نیز استانبول از وضعیت بدتری برخوردار است.
کتابخانه اسکندریه مدرن و بزرگ و مجهز است؛ بیش از یک میلیون جلد کتاب دارد به علاوه تاریخ مصر و اسناد مصری ماشینی شده و خط و تصویر و فیلم فراوان تهیه شده است که بخشی از آن را چه از طریق صفحه کامپیوتر و چه بر روی صفحه سینما به ما نشان دادند، از جمله تصویر سه بعدی از بعضی موضوعات و حوادث تاریخی گرد آوردهاند.
چاپخانه بسیار مجهز و مدرن (و در عین حال کوچک و کم حجم) دارد و ترکیب ساختمان هم جالب است. بعد از بازدید برای سخنرانی به سالن بزرگی رفتیم که به گمان من بیش از 1000 صندلی داشت و پر از جمعیت بود، از روحانیان، دانشگاهیان، زنان (محجبه و بیحجاب) و جوانان، روشنفکران، معتمدین شهر همه گردهم آمده بودند.
کتابخانه زیبا و رویایی اسکندریه که بر روی سنگ سبز آن نوشته شده است درسال 1820 مورد بازنگری و بازسازی قرار گرفته است، اما در سال 2003با همکاری یونسکو ساختمان بسیار مجللی ساخته و امکانات فراوان الکترونیک برای آن در نظر گرفته شده است.روزنامههای کهن و قدیمی، مجلات، کتب خطی و سنگی با چاپ محدود هم به صورت جانبی در این مجموعه نگهداری میشود.اولین نسخه از روزنامه که مربوط به سال 1828است و قدیمیترین چاپ دستی چاپ سال 1825 در آن نگهداری میشود. کتابخانه نشان دهنده اهمیت مصریان به میراث مکتوب است، تصاویر دیجیتالی با کیفیت بسیار بالا در این مرکز نگهداری میشود. تمام سخنرانیهای جمال عبدالناصر به صورت سمعی و بصری در این مرکز نگهداری میشود. سایتی نیز مرتبط با عبدالناصر وجود دارد که شامل عکس و 55 هزار سند تاریخی مرتبط با وی میباشد، دستخطهای عبدالناصر نیز در این کتابخانه موجود است.1300میلیون کتاب و6000 هزار نسخه خطی در این مرکز نگهداری میشود. اولین تصاویر زیبا از اسکندریه که درنورنبرگ چاپ شده و نقشه اسکندریه مربوط به سال 1828 نیز با مجموعه عکسها، مخطوطات، آثار چاپی، اسناد و نقشههای تاریخی به اهمیت این کتابخانه افزوده است. از آقای خاتمی به عنوان علامه معاصر دنیای اسلام و متفکر و فیلسوف یاد کردند. هر کدام با احترام به ایشان و حرمت فرهنگ و تمدن ایران را گرامی داشتند. کتابخانه اسکندریه، یکی از کمنظیرترین کتابخانههای تاریخی جهان است. من 5 سال پیش بیش از یک هزار جلد کتاب به این کتابخانه اهدا نمودم. دکتر سراج الدین در سخنرانی خود به هنگام ذکر نقش ایرانیان در مصر به همین تحفه کوچک فرهنگی من اشاره کرد.
بسیاری از رجال اسکندریه در این مراسم حضور داشتند. پرسش و پاسخهای زیاد و بحثهای جالب روشنفکری مطرح شد. آقای خاتمی در کتابخانه نیز مورد استقبال بسیاری از شخصیتهای مصری مثل احمد ماهر وزیر خارجه سابق مصر و استاندار اسکندریه قرار گرفتند. شخصیتهای برجسته مصری خیلی خوب آداب فرهنگی و تمدنی خود را به نمایش میگذارند. دکتر اسماعیل سراج الدین رئیس کتابخانه اسکندریه و معاون وی دکتر یوسف زیدان در سالن اجتماعات کتابخانه خیر مقدم گفتند. جمعیت کل یالن را پر کرده بود. جمعی از رجال مصر از قاهره برای استماع سخنرانی آقای خاتمی حضور پیدا کرده بودند. آقای خاتمی در این جلسه سخنرانی مفصلی کرد که متن سخنرانی ایشان وجود دارد. اما در ادامه سوالاتی راجع به مسائلی چون روشنفکری دینی، نوسازی دینی، گفتوگوی تمدنها، اختلاف شیعه و سنی و جنگ مذاهب، مباحث تمدنی و فرهنگی، مباحث انرژی هسته ای مطرح شد.
آقای خاتمی به پیشینه تاریخی میان دو ملت ایران و مصر و روابط بین دو کشور اشاره کرد و گفت: من معتقدم که مصر برای مردم ایران بسیار عزیز و مهم است و این علاقه متقابل ریشه تاریخی داشته باشد. تعارف نکنیم. مساله عرب و عجم از قدیم مطرح بوده است اما هیچگاه بین مصری و ایرانی این مساله عرب و عجمی مطرح نبوده است و مردم ایران فکر میکنند که مصر همگام و نزدیک ایرانیان در طول تاریخ بوده است. حتی وقتی در دیدارهایی که با مردم داشتم صحبت این میشد که به مصر نزدیک بشویم، تاییداتی که از سوی مردم، دانشجویان، علما و طبقات مختلف از این مساله میشد، واقعا شگفتانگیز بود. من واقعا احساس میکنم و در خاطراتم هم نوشتهام که ملت ما یک خلایی را احساس میکند از اینکه نمیتواند آنگونه که میخواهد و شاید و باید با ملت مصر در ارتباط باشد. امیدوارم که درهای دانشگاههای ما به روی دانشجویانمان در مصر و ایران باز شود. بین بازرگانانمان و بهخصوص بخش خصوصی دو کشور روابط گستردهتری ایجاد شود. بین علمای دینی در مصر و ایران روابط بیشتری برقرار شود و بهخصوص بین جوانان ایرانی و مصری رابطه برقرار شود و همینجا از جوانان عزیز مصری دعوت میکنم که درذیل گفتوگوی تمدنها یک رابطه مستمر با جوانان دنیای اسلام، دنیای غرب، دنیای شرق، شمال و جنوب ایجاد کنند و جوانان نخبه مصری در آن حضور فعال داشته باشند. ما ارید الاسلام... و ما توفیقی الا بالله و من معتقدم که اصلاح خواست بینهایت همگی است ولی قبل و مهمتر از همه اصلاح در فکر و اندیشه است. ما اگر فکرمان را اصلاح نکنیم، نه در اقتصاد، نه در علم، نه در فرهنگ و نه در هیچ جای دیگر نمیتوانیم اصلاح بکنیم و به خصوص اصلاح فکر دینی. البته اصلاح وجود دارد و ما باید یاد بگیریم چگونه دموکراسی را پیاده کنیم، چون معتقدم راه و گریزی برای بشر امروز جز تن دادن به دموکراسی نیست و نیز اینکه چگونه علم جدید و تکنولوژی زاده علم جدید را به کار بگیریم و نیز چگونه تولید بکنیم و چگونه در بازارهای جهانی حضور داشته باشیم، هم ثروتمند باشیم و هم در جامعهمان عدالت وجود داشته باشد و نیز چه راهکارهایی داشته باشیم. همه اینها نیاز به اصلاح دارد و نیز چگونه از نیمی از نیروی فوقالعاده مهم در جوامع ما که بخش قابل توجهیشان متاسفانه دچار محرومیت هستند یعنی زنان عزیز استفاده کنیم، در عین حالیکه مقام یک زن مسلمان و شخصیت یک زن مسلمان حفظ شود. آقای خاتمی در پاسخ به سئوال یک خانم آمریکایی گفت: من سال پیش آمریکا بودم و به واشنگتن، شیکاگو، بوستن سفر کردم. اوقات بسیار خوبی با آمریکاییان گذراندم، ما به مردم آمریکا خیلی احترام میگذاریم و من از شما دعوت میکنم به کشور من بیایید.
این خانم آمریکایی هم به آقای خاتمی گفت: اخیرا به عنوان دیپلمات با گروه رهپویان صلح به ایران آمدهام. خیلی سعی کردیم با شما ملاقات کنیم ولی متاسفانه نشد و دولت ایران نگذاشت. دوستان زیادی را در ایران دیدیم. شما دوست دارید چه پیامی را از طرف شما به ملت آمریکا بدهم؟ جالب است که دولت ایران پنهانی دیپلمات آمریکایی را در تهران پذیرایی میکند: گودلاک!
خاتمی گفت: آمریکا کشور بزرگی است. ملت آمریکا ملت بزرگی است و صلح جهانی و پیشرفت جهانی نیازمند حضور فعال آمریکا و امکانات وسیع آمریکا دارد. کشورهای در حال توسعه نیازمند حضور آمریکا هستند. ملت آمریکا نباید اشتباه کند و اجازه دهد برخی سیاستمدارانش این ثروت و امکانات را در مسیر جنگ و سرکوب به بهانه گسترش معیارهای آمریکا قرار دهد. کشورهای جهان سوم و کشورهای اسلامی نیاز دارند تا آمریکا از امکاناتشان، از دانششان و از ثروتشان برای حل مسایل جهانی استفاده کند نه برای نفاق و جنگ و خشونت و نه برای تحمیل دیکتاتورها.
آقای ابوالحسن نواب در سفر به اسکدریه همراه ما بود و به آقای خاتمی میگفت که در راه بازگشت در ماشین نشسته بود و از هر دری صحبت کرد. قبلا هم در این باره صحبت کرده بود؛ از فعالیتهای مرکز ادیانش و از کمک من که برای بیمه کردن روحانیون و تهیه مسکن آنها کرده بودم و سخت از دولت آقای احمدی نژاد ناراحت بود و این که این وضع برای انقلاب واسلام و ایران بد است و اینکه باید درانتخابات بعدی فعال شد، میشود مجلس مرکب از اصلاحطلبان معتدل و راست معتدل و عقلانی تشکیل شود و اینکه فضای متحجر حوزه مطلوب نیست، به خصوص از تلاشهای خود در جهت وحدت اسلامی، مقابله با تحجر به خصوص آنچه تحت عنوان ولایت انجام میشود گفت. نکته جالب اینکه میگفت آقای جنتی تردید داشت که بیاید چون من دعوت شده بودم. نواب مدعی بود اینها (آقای جنتی) شما را قبول ندارند ولی درمقابل ادب و تحمل شما منفعل میشوند. مرا نمیتوانند تحمل کنند و چون با اخلاق هستم اصلا خوش ندارند با من مواجه شوند و میگفت شما باید این رویه را ادامه دهید. اینها میبینند خاتمی مورد توجه است و به خصوص در سطح بینالمللی مورد احترام است ناراحت میشوند. تنها ناراحتی عاطفی هم نیست هر کاری توانستند انجام دادند چه در زمان ریاست جمهوری ایشان، چه بعد از آن در انتخابات متعدد و نتیجه کار هم آقای احمدی نژاد بود.
سیاحت در قاهره
در روز بعد (86.1.8) به سیر و سیاحت در شهر تاریخی و باستانی قاهره گذشت. شگفتیهای بزرگی در این شهر دیده میشود.نمادهایی از تاریخ، تمدن بشر، عظمت زندگی مسالمت آمیز ادیان مختلف، اما در کنار آنها مصائب و گرفتاریهای فراوانی را هم میتوان در چشم پر از غم و اندوه مردم شهر مشاهده کرد.قبرستانهای زیادی در قاهره است و بیش از 3 میلیون نفر ساکنان این مقابر هستند. در حجرهها و...اتاقهای مجاور قبرستانها ماوا گزیدهاند.
امروز ما ابتدا از موزه مصر باستان دیدار کردیم که مالامال از بازدید کننده وعمدتاً خارجی بود با جمعی از توریستهای روسی، آلمانی، سوئیسی و...برخورد کردیم و با همه خوش و بشی و نیز پاسخ به درخواست آنان برای گرفتن عکس از آقای خاتمی.
موزه در سه قسمت مصر قدیم، مصر میانه و مصر جدید تشکیل شده است و همگی متعلق به دوران قبل از میلاد و در واقع بازگو کننده دوران فراعنه مصر از 3557 سال قبل از میلاد تا 1100 سال قبل از میلاد حضرت مسیح و در این مدت نوعی وحدت بر مصر حاکم بوده است. دهها جسد مومیایی شده نیز در معرض دید بود از جمله رامسس اول و دوم و پسر رامسس که میگفتند همان فرعون زمان موسی است به دو دلیل یکی اینکه رنگ سیمای آن روشنتر و سفیدتر بود و میگفتند دلیلش اینکه جسد را از دریا گرفتهاند و دریا روی رنگ پوست اثر گذاشته است؛ دوم اینکه در زمان ایشان بنیاسرائیل از مصر رانده شدهاند و... به هر حال حوادث تاریخی همه عبرت آموز است، گرچه فرعونها پس از آنان نیز آمدهاند و از وضع وحال پیشینیان خود عبرت نگرفتهاند.
و بعد به دیدن هرمهای سه گانه رفتیم که واقعاً از عجایب است،هرم بزرگتر از دو میلیون و هفتصد هزار قطعه سنگ بزرگ تشکیل شده است به ارتفاع 146متر (که 6متر بالای آن ریزش کرده یا سائیده شده و کم شده است.)هر ضلع قاعده هرم نیز 265 قدم است. ورودی اصلی در ضلع شمالی است به طرف دب قطبی که الان از یک منفذ جنوبی به داخل هرم میروند.این هرم در ظرف بیست سال ساخته شده است، قطعات سنگ را از 950کیلومتری از طریق نیل به اینجا حمل کردهاند و جالب اینکه سنگها بدون ملاط بر روی هم قرار داده شده است و مهندسی طوری بوده است که احیاناً با ایجاد خلاء سنگها چنان بر روی هم محکم شدهاند که از عوامل طبیعی آسیب نبیند.این هرم و نیز دو هرم دیگر که یکی از این یکی کوچکتر است،همگی مقبره یک نفر فرعون بوده است، جای دفن در زیرزمین قرار دارد.هرمهای کوچکتر( خیلی کوچکتر) در اطراف هرم بزرگ مقبره بزرگان قوم واحیاناً همسران فرعون بوده است که یکی از آنها وجود داشت و میگفتند چند تای دیگر هم در گوشه کنار هست یا آثارش هست، البته وقتی فرعون را دفن میکردند روی سطح هرم را نوعی پوشش دیوار بلند میدادند که بخشی از آن هنوز هست. اولین انسان در سال 1880(از ایتالیا) موفق به ورود به داخل هرم شده است.
حفره مدفن از سنگ گرانیت تشکیل شده که آنها نیز از صحرای سینا و از منطقه اسوان آورده شده است.از مجسمه ابوالهول هم دیدن کردیم و همه جا با توجه ومحبت دیدارکنندگان در کنار مجسمه ابولهول چند زن ومرد ترک توریست آمدند و با اصرار با آقای خاتمی عکس گرفتند.
در اولین اهرام نوعی تابوت سنگ یافت شده است که برای اسامی پادشاه در نظر گرفته شده بود.اهرام دوم مصرتوسط خضراء ساخته شد. مجسمه سنگ سیاه 6 255سال قبل از میلاد نیز در آن وجود دارد.سمبل پادشاه مقتدری است که شاه شاهان نامیده میشده است. مجسمههای چوبی بسیار زیبایی درآن موجود است با این که در مصر چوب و جنگل بسیار کم بوده است و همه این جعبهها با طلا وجواهرات مخصوص آذین بندی شده است. مجسمه دیگری از رنگ سفید در غار یافت شده است و هنگامی که با چراغ قوه آن را پیدا کردند گمان کردند که زنده است و کاوشگران پا به فرار گذاشتند.
تخت روان که پادشاه زن در آن دفن میشد. مادر زن و دختر پادشاه در آن قرار داده شده است و چوب و دستگیرههای آن از طلاست که مربوط به 2500 سال قبل از میلاد است.در مصر باستان، ابتدا اخناتون و نصرتمتی وعبارت خدای واحد و خدای خورشید به کار رفت و سپس پادشاه و ملکه و سپس فراعنه برای مدت کوتاهی حکومت کردند و بعد از آنها باز چند خدایی شروع شد.
مجسمههای توتم خامون، کری وزنگی، رامسس دوم (پدر فرعون دوره حضرت موسی) نیز هست. مجسمه رامسس دوم که 11 متر طول و 83 تن وزن دارد از جنس گرانیت است، رامسس دوم بیش از 60 سال بر مصر باستان حکومت کرد. وی از نوزدهمین سلسله فراعنه مصر در 3200 سال پیش بود. از او همیشه به نیکی یاد شده و بناها و معابد مختلفی در سراسر مصر به یاد او بنا شده است. مجسمه رامسس دوم، در حفاریهای سال 1882 کشف شد.
پاپیروسهای کهن نشان دهنده اعتقاد به معاد پس از مرگ است. جواهرات مربوط به 1500 سال قبل از میلاد و خدای نیل که از12 کیلو طلا و سنگهای گران قیمت ساخته شده است نیز در این موزه موجود است. تابوتی از طلا در درون تابوتی از چوب قرار دارد که آن تابوت در اتاقکی قرار گرفته است. اشیایی چون ارابه جنگی طلا برای صید در صحرا، دمپایی و نعلینهای طلا. سایهبانهای طلا برای محافظت در برابر خورشید، نخستین چرخها، وسایل مختلف زندگی ساخته شده از طلا، صندلیهای خراطی شده، مجموعههایی از مومیاییهای زمان امپراطوری رامسس از جمله خود رامسس دوم که 93 سال عمر کرد و 67سال درمصر حکومت کرده است ویک تابلو نیز از بنی اسرائیل موجود است. احساد مومیایی شده خدایان، فرمانروایان، فراعنه مصر، پدر رامسس، خود رامسس و فرزند رامسس نیز در این موزه نگهداری میشود.
بزرگترین هرم که ارتفاع آن 146 متر است ولی در اثر فرسایش امروزه به 137متر رسیده است. پرستش خورشید در مصر دین رسمی بود و معتقد بودند که پرندهای به نام بن بن درنزد اله خورشید ساکن است. به مرور زمان فلسفه هرمسازی منقرض شد. تاریخ میگوید که اسکندر بزرگترین امپراطورجهان است. هر ضلع هرم 265 فوت است.این اهرام در طی 30 سال و از سنگهای کوههای اسوان از فاصله 950 کیلومتری و از طریق رود نیل به این منطقه آورده شده است که حمل و نقل این سنگها 10 سال طول کشیده است.اسوان در جنوب مصر واقع شده و ۲۰۰.۰۰۰ نفر جمعیت دارد. سد اسوان بسیار معروف است.
مقبرههای بزرگ مخصوص فراعنه است و مقبرههای کوچک مخصوص اطرافیان و وزرا و مشاوران فرعون بوده است که در اطراف اهرام قرار دارد. بر اساس نتایج جدیدترین تحقیقات، مصریان باستان ساخت هرم بزرگ جیزه را در ۲۳ آگوست ۲۴۷۰ پیش از میلاد شروع کردند. گروهی از محققان مصری، با محاسباتی بر مبنای زمان ظهور ستاره سوتیس (که امروزه سیروس نامیده میشود)، به چنین تاریخ دقیقی دست یافتند. هر ساله، طلوع سحرگاهی ستاره درخشان سیروس که ماهها در آسمان شب غایب بوده، با طغیانهای سالانه رود نیل همزمان میشده است. در طول تاریخ نیز مصریان باستان ساختن ساختمانها، مقبرهها و معابدشان را همزمان با چنین اوقاتی از سال آغاز میکردند. بهعلاوه، فراعنه بلافاصله پس از آغاز دوران سلطنتشان، دست به کار ساخت مقبرهشان نیز میشدند.بر اساس تحقیقات گروهی به سرپرستی عبدالحلیم نورالدین، رئیس سابق شورای عالی باستانشناسی مصر، خوفو، فرعونی که در هرم بزرگ مصر به خاک سپرده شده، در سال ۲۴۷۰ پیش از میلاد قدرت را بهدست گرفت.محققان با مقایسه تقویم نوین امروزی، تقویم مصر باستان و نیز چرخه حرکت سالیانه ستاره سیروس موفق شدند زمان دقیق ظهور ستاره سیروس را در آن سال بهدست آورند. تیم تحقیقاتی معتقد است که مصریان باستان، این ستاره را از ۱۷ تا ۱۹ ژولای رصد کردهاند؛ و طغیان روز نیل نیز ۳۵ روز بعد، یعنی در ۲۳ آگوست همان سال رخ داده است. البته تاریخهای ثبت شده بهعنوان دوران سلطنت پادشاهان مصر را نیز نمیتوان قابل اعتماد دانست؛ چراکه اغلب آنها با انگیزههای سیاسی، قصد تحریف تاریخ داشتهاند. مثلاً چندی از فراعنه غیرمشهور از این لیست حذف شدهاند، که این خود برای تغییر زمان حقیقی سلطنت فرعونهای بعدی کافیست.
در بازگشت از این سیر وسیاحت از مرکز اطلاع رسانی وتکنولوژی اطلاعات وارتباطات مصر دیدار کردیم به نام smart villageیا "القریه الذکیه" یا دهکده هوشیار که در سال 2002 تاسیس شده است؛80% آن متعلق به بخش خصوصی و20% متعلق به دولت و وزارت ارتباطات(وزاره الاتصالات و التکنولوجیا والملونات) بیش از 90 شرکت در این شهر نمونه کار میکنند و روزانه متجاوز از 8000 نفر در اینجا مشغولند. برنامهریزی و سیاستگذاری در این عرصه به عهده وزارت اتصالات است. دامنههایی برای این فعالیت پرداخت میشود از جمله 10 سال معافیت مالیاتی از نظر امکانات مادی، ساختمان و حضور شرکتهای(داخلی وخارجی). از ما جلوترند، مشاوران خارجی خلا تکنولوژی ارتباطات را تا حدی برای مصریان برطرف کردند.
حضور آقای خاتمی در انجمن دوستی ایران- مصر و شورای روابط خارجی مصر
آقای القمراوی رئیس انجمن دوستی ایران و مصر به آقای خاتمی خیر مقدم گفت. مطالب جالبی راجع به ایران و خاطرات هیجانانگیزی نیز مطرح نمود.وی اطلاعات خوبی نسبت به زبان فارسی و ایران دارد. دکتر الریدی، رئیس شورای روابط خارجی مصر هم به خوشآمدگویی پرداخت. وی راجع به وضعیت منطقه خاورمیانه و عظمت تاریخ ایران و مصر اشاره نمود. در رابطه با نظام سیاسی ایران خوب صحبت نمود. به نقش دکتر مصدق نیز اشاره داشت.زیارت آقای خاتمی احیای یک تاریخ بلند است که در آن دو قرن روابط علمی، فرهنگی، سیاسی و مردمی نهفته است.
دکتر مصطفی عبدالعزیزی سؤال راجع به وضعیت منطقه سوال کرد و همچنین گفت برخی مشکلات امروزین عربی وجود دارد. منطقه خاورمیانه یک منطقه در حال گذار است و مساله پرونده اتمی ایران هم یک مساله دیگری در این منطقه است.
خاتمی: در رابطه با مساله هسته ای باید بگویم که ما عضوپیمان ان پی تی هستیم. در دوره من روند پرونده پیشرفت خوبی داشت و توافقی با آژانس و سه کشور اروپایی صورت گرفت. داشتن تکنولوژی هسته ای حق ماست و از نظر امنیتی، صنعتی و اقتصادی اهمیت زیادی دارد.نگرانی از وجود سلاح هسته ای بیمورد است چرا که در دکترین نظامی ایران بمب هسته ای نیست. ما تحت نظارت آژانس هستیم. باز هم اگر نگرانی وجود دارد در تولید صنعتی آن است.تولید اورانیوم در چهارچوب کنسرسیوم با مشارکت منطقهای میتواند مطرح باشد. این راهی است که میتواند به نتیجه برسد. راه حل اساسی اکنون نیز همین است. فشارهای غیر منطقی آمریکا نیز نتوانست این بحران را مدیریت کند. امیدواری بازگشت به مذاکره نیز وجود دارد. روابط با پیمان همکاری نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی و صنعتی مطلوب بود. در زمان من توافقهای با اهمیت و جامعی بین ایران و عربستان سعودی، بحرین و کویت صورت گرفت. مذاکرات خوبی نیز در زمان شیخ زائد برای رفع سوء تفاهمات داشتیم.دوران من آغاز مذاکرات با مصر بود. 4 ماه پس از روی کار آمدن من کنفرانس سران تهران برگزار شد. اولین دیدار من و عمرموسی نیز در تهران صورت گرفت و این مذاکرات ادامه داشت. ما در پی آن بودیم تا روابط جامعی برقرار شود. پیشنهادی هم که به کنفرانس سران اسلامی داده شد، در پی گرفتن یک حرکت اعتدالی بود.اجمالا بگویم که اگر مشکلی در درون خودمان بود تاکنون حل شده بود.
سربسته بگویم عوامل بیرونی بسیار جدی و مخرب روابط و مخالف توسعه روابط هستند. در صورت اختلاف ما دشمنانمان بهرهبرداری میکنند. من گله دارم از دوستان که راجع به جزایر سه گانه انتزاعی صحبت کردند، اما با اختلافاتی که با شاه داشت از جزایر سوء استفاده نمود. جزایر ایرانی است و اختلافات قابل است. من اهتمام داشتم ولی تا مسائل قدری حل میشود عوامل خارجی دخالت میکند. نبایست مایوس شد و باید به سمت ائتلاف رفت. دو رکن اصلی سیاست خارجی من اعتمادسازی و تنشسازی بود و علاقه به پیشرفت در کل منطقه اروپا و آمریکا داشتیم. اکنون میبایست با تدبیر این مساله را دنبال کنیم. یکی از بزرگترین تاسفهای من عدم وجود روابط خارجی استراتژیک بین ایران و مصر است. امیدوارم این قبیل دیدارها به توسعه روابط بینجامد.
خانم حونا مدیر بانک توسعه ایران- مصرسؤالاتی در رابطه با اصلاحات سیاسی-اقتصادی، خطرات منطقه عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین، اختلاف میان شیعه- سنی داشت.
خاتمی: تجربه اصلاحات دارای قدمت بلندی است و فهرستی از نتایج خوب و ناکامیهای آن را ارائه نمود. رشد اقتصادی، رشد تولید علم و مقالات علمی، حضور چشمگیری دانشگاهی زنان،تحول مدیریت زنان از نتایج آن بود. البته قصد داشتم خیلی از اقدامات را انجام دهم ولی نشد. اما مساله اختلاف شیعه و سنی؛ در طول تاریخ مشکل اختلاف همیشه بوده است و نبایست به تمدن اسلامی بیتوجهی شود. اما جنگ ما انگیزه سیاسی و اقتصادی دارد. تحمیل سلطه شیعه بر سنی قابل قبول نیست. ما میبایست در پی روح دموکراسی باشیم نه اختلافات قومی و مذهبی و زندگی مسالمت آمیز و عدم اختلاف این چنین در کشورهایی مثل سوئیس، آلمان و فرانسه وجود دارد.اما متاسفانه در کشورهای ما این چنین نیست و این مساله به عقب ماندگی تاریخی ما بر میگردد.
امروز ظهر نشستی داشتم (در خود هتل) با جمعی از نخبگان مصری به میزبانی آقای ریدی رئیس شورای روابط خارجی و آقای قمراوی رئیس انجمن دوستی ایران و مصر وطبق روال رایج سوال میکردند.علاوه بر سوالات عمومی (درباره پرونده هسته ای، روابط ایران و مصر، وضعیت خاورمیانه و... که عمده مواضع همراهی و هماهنگی و علاقه به ایران بود، آقای دکتر مصطفی عبدالعزیز که لحن دلسوزانهای داشت و به خصوص میگفت باید به سوی نوعی ائتلاف واتحاد برویم و در یک طرح فراگیر منطقهای قرار بگیریم و ایران باید بتواند مشکلات خود را با کشورهای منطقه حل کند. در مورد امارات و حل مشکل از جزایر اشغال شده نام برد. من در پاسخ به ایشان (علاوه بر پاسخهای مفصل به سوالات عام که خیلی هم مورد توجه قرار گرفت) گفتم از دوستان تعجب میکنم که چرا تحت تاثیر جنگ روانی دشمنان و اشتباهات دوستان قرار میگیرند. جزایر ایرانی است منتهی در زمان عبدالناصر که سخت با شاه درگیر بود وما هم به خاطر مخالفتی که با شاه داشتیم و به خاطر شعارهای انقلابی ناصر طرفدار ناصر بودیم، ایشان برای فشار به شاه(که هم پیمان اسرائیل بود) از در غلطی وارد شد و مساله اشغال جزایر و عربی بودن را مطرح کرد؛ امری که بعدها مورد سوء استفاده دولتهای بیگانه برای فشار روی ایران قرار گرفت. در حالیکه شواهد و اسناد تاریخی خلاف این را میگوید و حتی خود جمال عبدالناصر در دو سال اول انقلاب مصر که هنوز پادشاه بهم نزده بود عنوان انقلاب آزادیبخش را از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس را به کار میبرد (من الاقیانوس الاطلس الی الخلیج الفارسی) که حاضران تایید کردند و بعدها تلاشهایی که در زمان من صورت گرفته بود برای رفع سوء تفاهم و رسیدن به یک توافق اشاره کردم که این هم مثل خیلی از اقداماتی که شروع کرده بودم ناتمام ماند وحالا هم سوء ظنها وتخریبها وتحریکها بیشتر شده است. از دوستان تقاضا دارم که در دامی که دیگران افکندند نیفتند. دو سه نفر از استادان زبان فارسی در مصر هم حضور داشتند.
شب نیل و کشتیها و قایقهای تفریحی هم جالب است. شب نیز به دعوت سندیکای نویسندگان و ناشران در یک کشتی روی نیل رفتیم. جلسه نیز با تعارفات معمول و با پرسش و پاسخ و بحث و تبادل نظر ادامه یافت، بعضی از حضار در جلسه ظهر هم حضور داشتند.آنچه در این جلسات دیده میشد علاقه به ایران، گله از عدم برقراری روابط سطح بالای سیاسی، نگرانی از اوضاع خاورمیانه، نگرانی از وضع ایران و دشمنی آمریکا و دوستان او با ایران، جنگ شیعه و سنی و...بود.آنچه به چشم میخورد اینکه نوعی نگرانی از مواضع ایران و تشدید حس ناسیونالیستی و شیعهگری در ایران بود، هرچند توضیحات من حضرات را ساکت میکرد ولی فکر میکنم این فکر به نحوی حتی در دوستان ما تقویت شده است که احساست ضدعرب و گرایشهای شیعه گری و حتی تمایل به نوعی استقرار هژمونیک شیعی در ایران تقویت شده است. شاید بعضی رفتارها و مواضع در این زمینه مؤثر بوده است ولی آنچه باید به آن اندیشید کارگر افتادن تبلیغاتی است که در این زمینه علیه ایران میشود واگر ما درست فکر و عمل نکنیم این فکر تقویت شده و گسترش خواهد یافت و خیلی از دوستان را نیز از ما دور خواهد کرد.
برای زیارت به راس الحسین رفتیم. پس از ماجرای کربلا در سال 61هجری، پیکر مطهر امام حسین در کربلا به خاک سپرده شد.اما در مورد سر مبارک ایشان اقوال مختلفی ذکر شده است.اغلب پیروان اهل بیت معتقدند که سر مبارک حضرت به بدن ایشان در کربلا ملحق شده است اما برخی روایات میگوید سر مبارک ایشان در شهرهای اسلامی گردانده شد تا به شهر عسقلان در فلسطین رسید ودر آنجا به خاک سپرده شد و در سال 548 ه.ق. وزیر مومن فاطمیون در مصر بنام طلایع بن زریق، آن را به قاهره منتقل کرد. تعدادی از مورخان از جمله ابن خلکان، ابن بطوطه، ابن میسیر، قلقشندی، سبط بن جوزی، مقریزی، امام مصروی این روایت را نقل کرده و این نظر را پذیرفتهاند. نمیدانم چه مقدار این مکان و مطالبی که به آن نسبت میدهند صحیح است ولی در هر صورت مکانی است برای حرمت آل الله و اهل بیت عصمت و طهارت و خاندان مبارک ایشان که شمشیر ایشان و قرآنی نفیس به خط امام علی بن ابی طالب که در آن نگهداری میشود را زیارت کردیم. نماز خواندیم و سپس برای زیارت حضرت زینب به زینبیه قاهره رفتیم. نماز و دعا خواندیم. مجموعه جالبی در این مسجد است. وزارت اوقاف مصر اهتمام خوبی به نگهداری وحفظ و مرمت نسخ خطی این مکان کرده است. قریب هشت هزار نسخه در این مکان نگهداری میشود.آثار زیادی از ایران در آن دیده میشود.
به صورت خصوصی با امام الاکبر شیخ دکتر محمد صنطاوی صحبت کردم. وی یکی از قرآن پژوهان برجسته مصر و الازهر است.شخصیت جالبی است. اگرچه به حکومت وابسته است ولی در عین حال سلامت نفس و شخصیت وی مانع از تخریب شخصیتش شده است. از مجموعه کارهای قرآنی من مطلع بود. از من دعوت کرد تا مدتی به الازهر بیایم و یک دوره آنجا سپری کنم؛ این منتهای آرزوی من است.
روز 9 فروردین روز سنگینی بود، به اتفاق آقای خاتمی و همراهانشان زیارت سیده نفیسه مشرف شدیم.عبدالصوری نماینده وزارت اوقاف در قاهره به خوش آمدگویی پرداخت و گفت مردم قاهره از حضور شما خرسندند، سخنرانی شما بسیار ارزشمند بود. شما از محبین اهل بیت هستید که سفینه النجاه هستند. وی امام این مسجد، خطیب مخصوص امور سادات و رئیس مسجد نیز بوده است. یکی از مدارس تصوف خلوتیه حدود بیست هزار طرفدار دارد. آنها در خلوت خود استغفار و صلوات اهل بیت و توحید خدای سبحان تعالی میکنند. فرقه دیگر صوفیه و احمد بهزادی است که میلیونها طرفدار دارد. روحانیون مصر صحبت ویژهای با آقای خاتمی داشتند و هرکدام به ابراز لطف پرداختند. نماز عشا را درنیز مسجد سیده نفیسه خواندیم. حضرت نفیسه بنت حسن بن زید بن امام حسن مجتبی وصاحب کرامات و فضائل بوده است. به زیارت سیده عایشه دختر امام جعفر صادق رفتیم. مسجدی کوچک و زیارتگاهی متوسط بود.
علاقه مردم مصر به اهل بیت شگفت انگیز است گرچه هر دو مسجد را برای آقای خاتمی تعطیل کرده بودند و زائری در آن نبود(که خیلی هم موجب ناراحتی وی شد) ولی شنیده بودیم که نوعاً این اماکن مالامال از جمعیت است.توسل به این بزرگان واظهار ارادت به اهل بیت اگر بیشتر از آنچه در ایران اتفاق میافتد نباشد کمتر نیست. پس از زیارت این دو مکان که در مسجد رأس الحسین با آثار موزهای از جمله قطعهای از محاسن منتسب به حضرت پیامبر، شمشیر آن حضرت و جامه ایشان و خیلی چیزهای دیگر بود، از آنجا عازم دانشگاه الازهر شدیم.
سخنرانی خاتمی در الازهر
ساعت نه و نیم صبح به اتفاق آقای خاتمی برای ملاقات با دکتر محمد الطنطاوی امام اکبر الازهر شریف و همچنین سخنرانی در دانشگاه عازم الازهر شریف شدیم. آقای زقزوق، وزیر اوقاف مصر جناب آقای خاتمی را همراهی میکرد. الازهر شریف یکی از مهمترین و برجستهترین پایگاههای توسعه علم و دین دنیای اسلام است. بیش از 1000 سال است که بر اندام تاریخ امت اسلام میدرخشد. میلیونها انسان فرهیخته از این سرای علم و اندیشه فارغ التحصیل شدهاند.ابتدا ملاقات آقای خاتمی با شیخ محمد طنطاوی بسیار جالب، هیجان انگیز و پر از احساس، برادری و دوستی بود. خاتمی به طنطاوی میگفت: خدا را شکر میکنم که به آرزوی دیرینه خود رسیدم. و آن بازدید از الازهر است. هنگام دانشجویی من خوب درس میخواندم و بنا بود بورس دولت به من تعلق گیرد، انتخاب اول من برای تلمذ از محضر الازهر بود، من قبول شدم ولی به دلایل سیاسی آن روزگار درخواست من را رد کردند. تقدیر پروردگار عالم این بود، ولی امروز خرسندم که به آرزوی دیرین خود رسیدم.این خود برایم یک افتخار است.
آقای طنطاوی گفت: الازهر شریف نیز از حضور شما خرسند است و از لطف شما سپاسگذار. حضور شما یک فرصت تاریخی برای ما و الازهر است. ما به خوبی به نقش مهم شما برای پذیرش فکر دیگران و نقش شما در نوآوریهای فکری و نوسازی فکری دینی واقف هستیم.همه محافل علمی دنیای اسلام به شخصیت فکری و دینی شما احترام میگذارند.علاقمندان زیادی را در اقصی نقاط عالم اسلام دارید. وی به توضیح ساختار الازهر پرداخت و گفت تدریس در الازهر شریف با دید باز و به دور از طرفداری از طیف فکری یک امر مهم بوده است و با وجود اندیشهها و باورها دانشجویان پذیرفته میشوند.تعداد مراکز تدریس الازهر شریف در کل مصر در تمام مراحل آموزش به 8000 مدرسه و دبیرستان تا قبل از دانشگاه میرسد. دانش آموزان در دوره ابتدایی 18 جز قرآن، در مرحله بعد 7 جز، در مرحله دیپلم 5 جز دیگر قرآن را حفظ میکنند. وقتی فرد به پایان دبیرستان میرسد و وارد دانشگاه الازهر میشود کل قرآن را حفظ شده است.
آقای خاتمی سئوال کردند آیا این افراد مجاز هستند که به دانشگاههای دیگر بروند؟
طنطاوی: دانشگاه الازهر بیش از هفتاد دانشکده و دانشگاه درسی قدیم در فقه، ادبیات، طب و کشاورزی، ریاضی و علوم پایه و الکترونیک و همه رشتهها دارد.دو میلیون دانشجو در الازهر تحصیل میکنند. پس از طی کردن الازهر فرد میتواند به دانشکدههای دیگر هم وارد شود. حتی از دانشگاه و مراکز مسیحیت دانشجویانی از 104 کشور حضور دارند.البته اساتید کمتر هستند ولی در علوم پزشکی و علوم پایه اساتید خارجی حضور دارند. در اینجا 7 فقه مختلف تدریس میشود. فقه حنبلی، حنفی، مالکی، شافعی، اثنی عشری، زیدیه و اسماعیلیه. ادبیات و فلسفه نیز در دانشکده اخوانالدین تدریس میشود.توضیحات آقای طنطاوی بسیار دلنشین و آموزنده بود.
از این دیدار بسیار خوشنود بودیم، الازهر همواره نقطه امید برای دنیای اسلام بوده است و از قدیمیترین پایگاههای علوم ومعارف اسلامی در کل جهان اسلام است. در عصر حاضر جایگاه الازهر بینظیر است به ویژه در زمینه تقریب المذاهب و گرایش در همه زمینههای تسامح بین مذاهب. خاتمی نیز از مواضع الازهر و حضرت آقای طنطاوی سپاسگزاری کرد.
آقای طنطاوی گفت تاسیس این دانشگاه در سال 361 هجری قمری بوده است و در عمر 1100ساله خود همواره درجهت تقریب مذاهب کوشیده است. پایههای تفاهم دینی و فکری در این مکان مقدس بیش از قرنهاست که جایگاه دارد. ما به بحث دیالوگ و گفت و گو علاقمندیم.
آقای خاتمی از تلاش خود برای تقریب مذاهب سخن گفت و بیان داشت که: هدف از تشکیل مرکز گفتوگوی تمدنها در ایران و ژنو نیز همین بوده است و ما در پی آن هستیم که بتوانیم از چنین ظرفیتهایی بهره بریم.اگربه ایران بیایید، همگی ما از شما استقبال میکنیم. شما شخصیت ویژه و مورد قبول همگان هستید.مواضع شما در رابطه با وحدت مسلمانان ارزنده و ستایش آمیز است. پس از جلسه معارفه و تعارفات رد و بدل شد. به اتفاق امام محمد الطنطاوی، دکتر زقزوق به سمت سالن دانشگاه حرکت کردیم برای سخنرانی و ابتدا دیدار با امام الاکبر شیخ طنطاوی، رئیس الازهر که انسانی بسیار شریف، نجیب، مؤدب، متواضع و فاضل است، البته کم وبیش انسان منفعلی است و در برابر حکومت تا حدودی خاضع ولی مورد احترام همه. مواضع ایشان به خصوص نسبت به شیعیان و در محکوم کردن اختلافات شیعه و سنی و نسبت به ایران همواره مواضع خوب و ملایم بوده است.در دفتر ایشان کمی درباره الازهر، سابقه آن، علاقه ما به آن و نقش ممتازی که از دیرباز داشته است و امروز هم میتواند داشته باشد صحبت کردیم و از چالشهایی که جهان اسلام با آن روبرو است. قرآن نفیسی به آقای خاتمی هدیه داده شد و به اتفاق از دفتر مرکزی (که ساختمانی نسبتاً تازه است) به سالن امام جده که قدیمیتر از دفتر مرکزی است، رفتیم. بسیاری از ساختمانهای متعلق به الازهر قدیمی و البته با شکوه و مستحکم است. بخش الازهر که جنبه دینی دارد وطلاب علوم دینی در حوزههای فقه، اصول، اصول دین و...تحصیل میکنند با بخش دیگر الازهر که همه رشتهها در آن تدریس میشود جدا است و ما در واقع به بخش حوزه علوم اسلامی میرفتیم.
جمعیتی بیش از دو هزار نفر آنجا حضور داشتند. زنان محجبه، اساتید و دانشجویان و بسیاری از مشایخ دانشگاه هم حضور پیدا کردند. قرآن دلانگیزی تلاوت شد. صوت و قرائت قرآن کریم اشکها را سرازیر میکرد. عظمت و سکوت عجیبی حاکم بود. فضای خیلی عجیبی همه ما را تحت تاثیر قرار داده بود وسپس دکتر احمد طیب رئیس دانشگاه الازهر گفت: به نام خود و به نام دانشگاه الازهر به شما عالم و فیلسوف و سیاستمدار دنیای اسلام خیر مقدم میگویم. آنچه در ذهن و اندیشه عالمان و متفکران میگذرد، میتواند حیات علمی اساتید و دانشجویان و دانشگاه را رونق بخشد و منور سازد.افق اندیشههای باز شما جهان اسلام را منور کرده است.آنچه دنیای اسلام اینک نیازمند آن است وقعی نهادن به اندیشه بلندِ اندیشهورزانی چون محمد خاتمی است. البته سال قبل پس از فوت امام الطنطاوی، آقای دکتر احمد طیب نیز به عنوان مفتی اعظم و امام الاکبر الازهر برگزیده شد.
سخنران بعدی امام دکتر شیخ محمد طنطاوی بود. وی خیلی جالب پشت تریبون حاضر شد. با یک دنیا اخلاص و سادگی و در عین حال با وقار و ادب از آقای خاتمی و ایران تجلیل کرد. وی به نقش بیداری علما و دانشمندانی نظیر آقای خاتمی اشاره نمود و گفت ایشان دارای اندیشههای بلند و وسیع هستند و همچنین روحیه مدارا و تحمل در برابر همه اندیشهها از ویژگیهای منحصر به فرد سید محمد خاتمی است. وی گفت خاتمی همان انسان ارزندهای است که جهان اسلام نیاز دارد. وی گفت علامه سید محمد خاتمی یکی از رجال پرفضیلت دین و دانش است.سیاست گوشهای از زندگی وتاریخ این انسان بزرگ است.آنچه به وی رونق داده است اندیشههای باز اوست که همگی ما آن را ارج میگذاریم.
سالن امام محمد عبده سالن نسبتاً بزرگی بود، در راهروها هم جمعیت زیادی از زنان و مردان ایستاده بودند و جمع کثیری نیز که به سالن راه نیافته بودند در بیرون سالن جمع شده بودند، فکر میکنم بیش از دو هزار نفر بیرون ایستاده بودند. آقای خاتمی سخنرانی را به زبان عربی ایراد کرد.با بزرگداشت جایگاه وعظمت الازهر و به خصوص نقشی که در تقریب بین مذاهب داشته است از آیه الله العظمی بروجردی وعلامه شیخ شلتوت که در واقع بنیانگذاران تقریب بین مذاهب اسلامی بودند تجلیل کرد ونقش الازهر را در این دوران یادآوری کرد.
بعد با استناد به آیات ذیل سوره بقره شخصیت مومن را بیان کرد واینکه با این دید مومن مسلمان پیشتاز وحدت، تفاهم و تسالم است و نیز اینکه دین برای اینکه بدست ما برسد نازل شده است و درست است که با سمع و از طریق دل انسان میتواند به آن حقیقت متعالی نایل شود، ولی هنگامیکه دین میخواهد در عرصه زندگی و تاریخ جاری شود باید فهمیده شود وانسان دچار محدودیتهای فراوان در فهم است از جمله خطا و نسیان، تذکر به این محدودیتها انسان را متواضع میکند و او را انسان نوآوری میکند که هر لحظه باید بتواند فهم خود را تصحیح و تکمیل کند و اجتهاد دائم و نوآوری و رهایی از عادت زدگی وتعصب بیجا امری مطلوب میشود.
سخنرانی وی بارها با ابراز احساسات جمعیت قطع شد بعدها هم گفتند که این حضور و سخنرانی اثر بسیار خوبی داشته است. برخورد حاضران و اظهار محبت و احساسات آنان به هنگام ترک دانشگاه و سالن نیز نشان میداد که حضور و سخنان موثر بوده است.آنچه در الازهر شریف رخ داد توصیف ناشدنی است. شکوه حضور اساتید مسلمان، نخبگان مصری و توجهی که به خاتمی داشتند یکی از روزهای پرافتخار و پرغرور ایران در مصر بوده است.
نهار را همه مدعوان سمینار میهمان آقای زقزوق، وزیر مصری بودیم.آقای خاتمی به احترام آقای جنتی ایشان را همه جا با خود همراه میکرد، چرا که آقای خاتمی مورد توجه بود و ممکن بود ایشان احساس کم اعتنایی کند و در سر میز هم با اینکه جاها مشخص شده بود ایشان را کنار خود نشاند و آقای طنطاوی وآقای زقزوق طرف دیگر نشستند و آقای علی جمعه مفتی بزرگ مصر که جوان تر، فعالتر واحیاناً روشنتر از آقای طنطاوی است نیز حضور داشت.ایشان هم مواضع بسیار خوبی نسبت به حوادث جهان اسلام از جمله ایران دارد. شیخ علی جمعه دارای مواضع خیلی خوبی نسبت به ایران، اهل بیت و مقاومت لبنان است.
امروز عصر بدون اطلاع آقای زقزوق برای زیارت قبر عایشه فرزند اما جعفر صادق(ع)رفتیم که چون محیط را قرق نکرده بودند به طور طبیعی با مردم زیادی روبرو شدیم. نماز عشاء را نیز به جماعت درآن مسجد خواندیم.
آقای شیخ عبدالله مسعودی که از طرف اوقاف مصر همراه ما بود ایشان نیز مثل همه مصریان علاقمند به اهل بیت بود و متعلق به فرقه خاتمیه و میگفت ذکر مهم ما این است:
صلی الله علی طه خیر الخلق واحلیها
وعلی الکرار الکربا وعلی ازهراء وابناها
و مفصل درباره عشق مردم به اهل بیت صحبت کرد.تعلق خاطر مصریان به اهل بیت یکی از مهمترین ظرفیتهای فرهنگی و حتی سیاسی است که بایست بدان توجه ویژه کرد. به کرات از افراد مختلف شنیدم که مصریان فکراً سنی و قلباً شیعه هستند و آنگاه از اولین مسجد در مصر که در زمان عمروابن العاص حاکم منصوب از سوی خلیفه دوم ساخته شده است دیدار کردیم، مسجدی بسیار عظیم است.
شب از ساعت10 تا 12مهمترین مصاحبه زنده تلویزیونی آقای خاتمی با شبکه Dreamانجام شد. خانم مونا شاذلی مصاحبه کننده بود. چنانکه میگفتند شبکه "دریم" حدود 30 میلیون نفر در مصر و تعداد زیادی در سراسر دنیای عرب بیننده دارد و سئوالات گسترده بود و همه حوزهها را در بر میگرفت؛ از روابط ایران با مصر، روابط ایران با دنیای عرب، گفتوگوی تمدنها، روشنفکری دینی، اسلام و دموکراسی، پرونده هسته ای ایران، روابط ایران و آمریکا، سرنوشت و سرگذشت اصلاحات در ایران و جهان اسلام، افراط گرایی، نوسازی توسعه فکری و عملی در جهان سوم و به خصوص جهان اسلام. مهم اینکه از خاتمی توقع بود که به همه موارد پاسخ بدهد و مرتباً تکرار میشد که شما به عنوان یک متفکر اسلامی، یک روشنفکر مقبول در جهان اسلام و کسی که جهان به حرف او گوش میدهد و رهبر اصلاحات و سیاستمدار فیلسوف(اینطور میگفتند) چه میگوئید، چه راه حلی ارائه میدهید و... آقای خاتمی با حوصله به همه پرسشها پاسخ داد. آقایان فهمیهویدی و سلیم الهواء نیز تلفنی در خلال مصاحبه تلفنی مداخله و مباحثه میکردند، هر دو موضعی احترام آمیز نسبت به خاتمی و تائیدی داشتند. مصاحبه کننده نیز خانمی متین ومسلط بود.علاقهاش به ایران و به صبغه فکری خاتمی کاملاً مشخص بود و آن را بارها تاکید کرد. دو روز بعد همه جا سخن از این مصاحبه و توجه به آن وتاثیر مثبت آن بود.
روز بعد نیز آقای خاتمی مصاحبه یک ساعت و نیمهای با روزنامه معروف الاهرام داشت که کم و بیش بحثها حول و حوالی مطالبی بود که در مصاحبه با دریم آمد وسعی کرد مطالب تازهتری که غنی کننده مصاحبه قبلی است داشته باشد.
دیدار با حسنین هیکل
صبح جمعه کل قاهره تعطیل بود. بعد از نماز صبح در حاشیه نیل قدم زدم. با آقای سیدعلی موجانی دوست و همکارم بودیم و سپس به اتفاق آقای خاتمی صبح خیلی زود به مزرعه حسنین هیکل رفتیم. مزرعهای در حاشیه شهر قاهره که فوقالعاده زیبا بود.هوای لطیف و بینظیر بهاری چون بوی بهشت، شکوفه گلهای مدیترانه نیز فرحبخش بود. مزرعه در سال 1936 ساخته شده است. من بسیاری از دوستان را در ملاقات خصوصی با حسنین هیکل زیارت کردم مثل حسن حسین که در ایتالیا بود و اسامه الریان از رهبران اخوان المصر. حسنین هیکل خیلی با سلیقه این مزرعه بزرگ را ساخته بود. تعدادی خدم هم در آنجا تفنگ به دست مراقبت میکردند.حسنین هیکل شخصیت ملی و قابل احترامی است.از یاران جمال عبدالناصر است. در حیات اجتماعی- سیاسی مصر و دنیای عرب شناخته شده و دارای کتابها و مقالات زیادی است. پس از تعارفات معمول آقای خاتمی، حسنین هیکل و اینجانب وهادی خانیکی و علی خاتمی خصوصی راجع به طرح آقای هیکل مبنی بر ایجاد یک مجموعه فکری از نخبگان سیاسی عالم صحبت کردیم.هیکل میگفت خوب است از شخصیتهایی مثل کلینتون، کارتر، شیراک و دیگران برای اینکه در آینده بتوانیم فرهنگ گفتوگو را توسعه دهیم، دعوت به عمل آوریم. بحثهای جانبی صورت گرفت. برخی محدودیتها و مشکلات مالی- پشتیبانی حتی سیاسی است که نیازمند دقت بشری است.هیکل از آقای خاتمی راجع به سخنرانی در دانشگاهها سئوال کرد. آقای خاتمی گفت ابتدا قرار بود در دانشگاه قاهره صحبت کنم و من هم بسیار علاقهمند بودم.اما ظاهرا برخی تمایل نداشتند.
هیکل: دیدگاه حاکمه نسبت به جوانان خوب نیست.حتی من نیز به دانشگاه ممنوع الورود هستم. دانشجویان و اساتید همه آمادگی داشتند. من گفتم ایرانیها مشکلی ندارند. با دکتر مونا البرادعی تلفنی صحبت کردم و گفتم با سازمان امنیت مملکت صحبت کردهای؟ گفت:نه و گفتم متاسفانه امنیت مصر مخالف بود. برنامه تلویزیونی شما عالی بود.همه جا برداشتهای بسیار خوبی صورت گرفته بود و تاثیرات عمیق و مثبتی داشته است.
هیکل از مسائل شخصی و خصوصی خود با ما صحبت کرد. هیکل میگفت اگر در آینده تحولی در مصر رخ دهد، فقط باید به جوانان دل بست! او گفت: سه فرزند وهفت نوه دارم.از دو سرطان رنج میبرم، کلیه و پروستات. در سن 75 سالگی که سرطان داشتم به دکتر رفتم گفتم در این هفتاد و پنج سال به جراحی و چاقوکشی شما نیاز نداشتم، بحمدالله سرطان کلیه را با جراحی و شش ماه دوره نقاهت تحمل کردم.اینک وی بیش از هشتاد و اندی سن دارد ولی سرحال است.
هیکل بحث ActiveبهAction را به صورت مختصرمطرح کرد. برای راه اندازی اندیشه گفتوگو اول میبایست یک فضای سازنده راه انداخت، میبایست حرفهای جدی را خیلی منطقی دنبال کنیم. من مطمئن هستم همه این افراد به دنبال تحقق این اندیشه هستند. میشود سیستم بحث به صورت Brain stormingجلسهای با یادآوری خاطره جاده ابریشم فکر کرد وآن را سامان داد.
هیکل میگفت تنها رجال سیاسی و آقای خاتمی اصلا نبایست در مباحث تئوری صرف وارد شوند بلکه بایست به مشکلات عمده اسلام و غرب و شیعه و سنی را در نظر داشت. میبایست گامهای مثبت برداری. مسائل را عینیتر ببینیم و چاره اندیشی کنیم. وی به مساله کاریکاتورهای دانمارکی اشاره کرد و گفت بر مبنای عقلانیت این مساله بایست حل شود.جلسهای داشتیم در این باب، عمرو موسی و کوفی عنان و فتحی سرور بودند، درآنجا بحث شد. من نظرم بود که تحریک صورت نگیرد و بحران ایجاد نشود بلکه با عقلانیت عمل شود.ولی به دلیل عدم تحرک عملا نتوانستیم کاری کنیم. دولت دانمارک و غربیها هم تحریک آمیز رفتار کردند. من همواره کتابهایی که در غرب منتشر میشوند را جدی میخوانم تا اندیشههای آنان را درک کنیم. مجموعههایی درغرب هستند که در وحدانیت خداوند مشکل دارند و متاسفانه با نگاه خود به دنبال بحرانافزایی هستند.
آقای خاتمی به هیکل گفت: نظرات شما قابل پیاده شدن است. به همین دلیل مرکز گفتوگوی تمدنها را در ژنو تشکیل دادهام تا یک سلسله مباحث عینی و نظری در آنجا دنبال شود. در برنامههای من بحث اسلام و غرب محور کار خواهد بود و اینکه چگونه میتوان از طریق مجامع بزرگ مثل U.N و یونسکو، سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب ودیگر نهادهای بینالمللی و منطقهای کارهای جدی انجام داد. خودش بحث مهمی است. اما آنچه شما میگویید ناظر به عمل است، در عین حال این که به مسائل تئوریک میپردازد به مسائل عملی هم میپردازد و اجرا میشود. ما بایست هسته مرکزی را تعیین کنیم. چند خصوصیت بایست مدنظرقرار گرفته شود. اول اینکه افراد خوشنام در شرق و غرب عالم همچنین شخصیتهای جالبی در دنیای اسلام داریم و افرادی هم در شرق و غرب هستند که روی آنها حساسیت نیست. خوشنام و خوش فکر هستند، بایست افرادی بدون نقطه ضعف و بدون حساسیت انتخاب شوند. ما نمیتوانیم به دلیل ظرافت کار و حساسیت موجود هم داستان با عدهای شویم که مبشران و مروجان فرهنگ خشونت بوده و هستند.
شرکت در جلسه تقریب مذاهب در قاهره
پس از سالها وقفه به همت دکتر قمی، فرزند مرحوم شیخ محمود قمی که از سوی مرحوم آیت الله بروجردی ماموریت یافتند تا امرتقرب مذاهب را دنبال نمایند، جلسهای با حضور برخی از رجال مسلمان اهل علم و فرهنگ و سیاست در این موضوع برگزار شد. آیت الله جنتی و آیت الله تسخیری هم در این جلسه حضور داشتند.اندیشه ژرف و بلند آقای بروجردی در درک حقیقتها و واقعیتها آن زمان خود نشان بینش نورانی و بلند این شخصیت محترم داشتند. دردا و دریغا که حوزه علمیه قم اینک خیلی از بهترین فرصتهای خود را از دست داده است.نگاه ایدئولوژیک و تحلیلی پس از انقلاب ما را اندک اندک از دایره تقریب مذاهب دور ساخت، البته بیگانگان به ویژه قدرتهای بزرگ نیز بی تاثیر نبودهاند. ابتدا آقای دکتر قمی صحبت کرد. وی دلیل این جلسه را این گونه مطرح نمود که خیر و صلاح امت اسلامی در این است که با یکدیگرتفاهم و نزدیکی داشته باشند.
جناب آقای خاتمی: 17-12 ربیع الاول را به فرمان امام خمینی هفته وحدت نام نهادهاند.این تصمیم دو پیام برای مردم ایران و کل جهان اسلام داشت؛ یکی اهمیت وحدت میان کلیه مذاهب و اقوام و دوم مدار و محور وحدت وجود مقدس نبی اکرم و کلام خدای بزرگ بود که در زبان او جاری شد. و البته هشداری بود به همه دستهای ناپاک که در پی منافع نامشروع خود بود که همه آن را در اختلاف میان مذاهب میدیدند. نیم قرن قبل از آن نیز یک حادثه دیگر رخ داد. دو مرجع بزرگ دینی یکی آیت الله العظمی بروجردی و دیگری شیخ اکبر شلتوت در مصر تصمیم گرفتند تا بنیان یک چنین تفکری را پایه گذارند.این دیدگاه بزرگان دینی آغاز حرکت حکیمانهای است برای امت واحده اسلامی به خصوص در روزگار ما که دستهای ناپاک در پی اختلاف هستند. توجه ما به این امر مهم نیز یک ضرورت بنیادی است. خدا را شاکرم که امروز این حرکت بزرگ و مقدس مجددا آغازی در مصر که دارای پایگاه گسترده علمی است بیش از ممالک دیگر داشته است.در اینجا نیز میبایست از علامه بزرگ مرحوم آیت الله قمی که از سوی آیت الله بروجردی این مسؤلیت را با تلاش دنبال میکرد یادی بکنیم.
ملاقات با عمرو موسی
آخرین برنامه دیدار با آقای عمرو موسی، دبیرکل اتحادیه عرب بود که به تازگی از ریاض و اجلاس سران عرب بازگشته بود و میگفت زودتر خودم را به مصر رساندم که شما را ببینم. بسیار محبت کرد و مثل همیشه مطالب و مواضعش متین بود.راجع به امور مورد نظر صحبت کردیم.
آقای خاتمی گفت از زیارت شما خرسندم و اگر این دیدارنبود سفر من کامل نمیشد.در ملاقات 1997و حرفهایی که زدیم به آن اعتماد داریم. مصر کشور بزرگ با مردم برجسته و تاریخی بلند است و علاقمند بودم که در دوره مسئولیتم روابط به گونهای برقرار و عادی شود، ولی چه میشود کرد.
عمرو موسی: جداً. نکاتی را به تفصیل خدمت شما خواهم گفت. از ابتدا میخواستم دستور کار در اجلاس سران عرب مشخص باشد و در حول مسائل سیاسی-امنیت باشد. با دیدار با شما به دنبال ایجاد یک روابط خوب بین ایران،عرب ومصر بودیم. اختلافات امری حقیقی است. نقشههای خیلی بدی مطرح است مثل فتنه شیعه و سنی. من در داووس گفتم ایران مصالحی دارد اعراب هم همینطور. باید به هماهنگی و وحدتی برای حل مسائل برسیم. من عید رسول را تبریک میگویم. میگویند مصریها از لحاظ عشق شیعهاند و ازنظر عقل سنی هستند. مردم مصر در مناطق مختلف، شهرها و روستاها روزهای مبارک را بزرگ میدارند.
خاتمی: با این که سفرم کوتاه بود ولی از آن بسیار راضی هستم. درباب مسائل مهم دنیای اسلام و منطقه و تفکیک آن بحث کردیم.اختلافات و مسائل فرعی خیلی اهمیت ندارد.نقش ایران و مصر برای حل این مسائل ومشکلات و فتنهها و وجود عقلانیت در طرفین از اهمیت خاصی برخوردار است. هر دو بر لزوم گسترش روابط تاکید کردیم.نباید توسعه روابط در زمینههای علمی- فرهنگی- اقتصادی و تکنولوژی منوط به توسعه روابط سیاسی شود.
عمرو موسی: من زمانی که وزیر خارجه بودم برای ماموریت در ایران شخصی را منصوب کردم که مقام سفیری را داشت.
خاتمی: علاوه بر مشارکت در کنفرانس جهانی شدن وزارت اوقاف سخنرانیهای عمومی، دیدار با بسیاری از متفکران و شخصیتهای علمی و فرهنگی و برنامههای متنوع دیگر داشتم. تصور میکردند برای رفع سوء تفاهمات اقدام کردهام. در دو مصاحبهای که با Dream و الاهرام داشتم امیدوارم هدفی که داشتم موفق بوده باشم. فکر میکنم اتحاد سران عرب از اهمیت خاصی برخوردار باشد. به ویژه نقش و کمک عقل و تدبیر جناب عالی مؤثر بوده است.مصاحبه شما و سعود الفیصل را به دقت گوش میدادم و مایل هستم نظر شما را در رابطه با مسائل کلی منطقه وجهان بدانم.
و بعد ما را به قسمتهای مختلف مقر اتحادیه برد وآنجا را نشان داد و در نهایت هم دو نفری(خاتمی- موسی) در کنفرانس مطبوعاتی شرکت کردند. ایشان به تجلیل از خاتمی و تکریم وی اکتفا کرد و به چند سؤال درباره سربازان انگلیسی دستگیر شده(که اظهار امیدواری کرد) با درایت و بدون پیش آمدن مشکلی حل شود و در مورد نزاع شیعه و سنی و رابطه با جهان عرب و...پاسخ داد.
تاریخ ایرانی: سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق کشورمان روز پنجم فروردین 1386 برای شرکت در اجلاس بینالمللی "دنیای اسلام و جهانی شدن" به مصر سفر کرد. رئیس موسسه بینالمللی گفتوگوی فرهنگها و تمدنها، در این سفر علاوه بر سخنرانی در مراسم افتتاحیه این اجلاس در دانشگاه الازهر، انجمن دوستی ایران- مصر و شورای روابط خارجی مصر و نیز جلسه تقریب مذاهب در قاهره حضور یافت و سخنرانی کرد و دیداری هم از کتابخانه اسکندریه و دیگر اماکن مذهبی و تاریخی مصر داشت. خاتمی در کنار این سخنرانیها، گفتوشنودهایی هم با علما، روشنفکران، نخبگان و نویسندگان برجستهی مصری و جهان عرب داشت. خاتمی در این سفر با حسنی مبارک رییسجمهور و احمد نظیف، نخست وزیر مصر و عمر موسی دبیر کل اتحادیه عرب و نیز حسنین هیکل، نویسنده و متفکر بزرگ مصری نیز دیدار کرد.
سید صادق خرازی، مشاور خاتمی و عضو هیات امنای مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها در ژنو که رئیسجمهور سابق را در این سفر همراهی میکرد، در سفرنامهاش به شرح دیدارها و ملاقاتهای خاتمی پرداخته که بخشهایی از آن در پی میآید. سایت "تاریخ ایرانی" در آیندهای نزدیک متن کامل این سفرنامه و نیز خاطرات خرازی از دیگر سفرها را منتشر خواهد کرد.
از بخشهای قابل توجه سفرنامه خرازی، روایت دیدار خاتمی با حسنی مبارک است که برای نخستین بار بطور تفصیلی منتشر میشود. البته خاتمی در دوره ریاست جمهوری دیداری با مبارک در ژنو داشت و گرچه سفرش به قاهره یک سال و نیم پس از پایان دوره ریاست جمهوری صورت گرفت، اما مبارک و احمد نظیف در دیدارهایشان با خاتمی، با احترام به شخصیت او و نیز فرهنگ و تمدن ایران، درباره مسایل سیاسی، منطقهای و نیز روابط دوجانبه نیز گفتوگو کردند.
خرازی درباره دیدار مبارک و خاتمی نوشته است: مبارک گفته بود حتماً میخواهد با خاتمی خصوصی ملاقات کند و سپس عصر همان روز برای شرکت در اجلاس سران اتحادیه عرب عازم ریاض بود. به خاطر این ملاقات افتتاحیه اجلاس را که قرار بود ساعت 9 باشد عقب انداخته بودند و به ساعت 11 موکول کرده بودند و این تصمیمات و ارادهها از خصائص رژیمهای دیکتاتوری است که شکل بدی از آن در مصر حاکم است. در این دیدار حسنی مبارک از حمله شدید به آمریکاییان و سیاستهای اشتباه آمریکا در منطقه شروع کرد و اینکه موجودات خطرناکی هستند،همه جا دخالت میکنند، ناآرامی ایجاد میکنند، دوست نمیشناسند، آنچه میشناسند مصالح و منافع خودشان است که بهر قیمتی میخواهند به آن برسند.از جمله در مصر رفتاری تحریک کننده دارند، مزدور استخدام میکنند و چند بار از الفورد (تنها رقیب انتخاباتی خودش) نام برد که مستخدم آمریکاست، معلوم بود که حسابی از رفتار آمریکاییها در جانشینسازی نگران است و ترسیده است و گفت به خانم رایس گفتهام شما انسانهای ضعیف و زبون انتخاب میکنید، به آنها پول و امکانات میدهید مثل الفورد. بعد از ملاقات آقای خاتمی در ماشین به من میگفت، این حرفها از جنس همان است که در زمان شاه میشنیدیم که هر کس مخالف وی بود مزدور اجنبی بود یا نوع دیگری که برخی به آن دامن میزنند را در ایران میشنویم که هرکس اندیشه و رفتاری غیر از آنچه مقبول حاکمیت است دارد یا خائن است یا مغرض یا جاهل!!! گرچه هم در ادبیات و هم در رفتار وضعیت ایران خیلی با آنچه در مصر و امثال آن میگذرد متفاوت است. هرچند که اصلاحات میخواست این وضع را نیز به نفع آزادی و عقلانیت و حرمت انسان و پاسخگو کردن دولت و حاکمیت عوض کند که احیاناً در بعضی جهات موفق بود و در خیلی جهات نه.
مبارک از مذاکراتشان با آقای بوش پسر، بوش پدر، رایس و دیگر آمریکاییها و اعتراضهایی که به آنها نسبت به سیاست جنگ آمریکا در عراق داشته است سخن گفت.از اختلافات میان شیعه و سنی اظهار نارضایتی کرد وآن را توطئه دانست و گفت به آمریکاییها گفتهام اکثریت مردم عراق شیعهاند. در لبنان بخش مهمی شیعهاند، همچنین در بحرین،کویت و... این آتش اگر برافروخته شود خاموش نشدنی است و نیز اگر با ایران برخورد شود همه در کنار ایران خواهند بود و غرب و منطقه زیان خواهد کرد و گفت در برابر این پرسش آمریکاییها وانگلیسها که اکثریت قاطع مردم منطقه سنی هستند، پاسخ دادهام اگر جنگی به ایران تحمیل شود دیگر شیعه و سنی نخواهد بود، تمام عالم اسلام در برابر شما خواهد بود و افزود که اینها دیوانهاند و هرکاری ممکن است بکنند، باید شما و ما مواظب باشیم. آقای خاتمی با زیرکی گفت آنچه مسلم است آمریکا دوست هیچ کس و هیچ یک از ما نیست و ایشان افزود که آنها اصلا دوست نمیشناسد، فقط منافع خود را میشناسند.
آقای خاتمی گفت آیا راهی جز نزدیکی ما، رفع سوء تفاهمها، رهایی از پارهای توهمات برای رسیدن به تفاهم هست؟ آیا میشود از خطر رهید در حالیکه در داخل نیز کسانی به همان حرفها و اختلافات دامن میزنند که آمریکائیها میخواهند؟ شما عازم ریاض برای شرکت در کنفرانس سران عرب هستید، خوب است سران عرب در جهت حل اختلاف و دورشدن از مشکلات موهوم حرکت میکنند و مشکل اصلی و واقعی را بشناسند و سخن اصلی را فراموش نکنند و دشمن را در داخل خود به حساب نیاورند و علیه کشورهایی که نقش مهمی در منطقه دارند، موضع گیری نکنند. دشمن واقعی امت عرب بیرون از منطقه است. مساله عراق و منطقه و نظایر آن ریشههای مهمی دارد که در خارج از خود ما است، منتهی تلاش میشود که اذهان از آن امر یا امور مهم به دشمنیهای داخلی توجه شود.اگر حسن نیت وتصمیم به نزدیکی باشد بسیاری از مسائل را خودمان میتوانیم حل کنیم.
حسنی مبارک بر سر میز صبحانه به اهمیت تمدن و فرهنگ ایران اشاره و از آن تجلیل کرد. وی با انتقاد از روند دموکراسیسازی بیگانگان در منطقه یادآور شد کشورهای مسلمان منطقه باید با همبستگی در برابر مشکلات وچالشهای موجود مانع از دخالتهای دیگران شوند. او گفت: منطقه دچار آشفتگی است. من به آمریکاییها و اروپاییها تذکرات لازم را دادهام. من نمیتوانستم به طور مستقیم بگویم ولی تلویحاً گفتم که اگر علیه ایران اقدامی شود جهان عرب در مقابل و علیه شما خواهند بود. ایران یک کشور عادی نیست و دارای موقعیت ویژه در دنیای اسلام است. مبارک گفت با شیراک هم صحبت داشتم، وی میگفت شما سنی هستید. به وی گفتم حمله به ایران وتحریک دنیای اسلام علیه شما خواهد شد واین واقعه شیعه و سنی نمیشناسد. شیراک گفت پس سنی چه میشود. گفتم که شیعه و سنی در این ماجرا متحد خواهند شد.واقعا من نمیدانم همبستگی منظور نظر مبارک چیست؟ همبستگی میان قدرتهای حاکم و مستبد یا همبستگی میان همه ملتها؟!
وقتی که مبارک از شیراک صحبت کرد، احمد نظیف به من لبخند و چشمک زد چون در هنگام صحبتهای خصوصیام به احمد نظیف، نخست وزیر گفتم من که در پاریس بودم، هر باری که این آقای حسنی مبارک به پاریس سفر میکرد و برای ملاقات به الیزه میرفت برای ما مشکل ایجاد میشد. در واقع برای ما ایجاد اشتغال میشد! دو، سه هفته بایست دوندگی میکردیم تا آثار سفر ایشان و جوسازی که وی علیه ایران کرده بود را جمع و جور کنیم.
مبارک هم گفت: من به ملک عبدالله چون مسولیت بزرگی دارد گفتم آمریکاییها که با این اقدامات تنفر جهانی علیه خودشان را افزایش میدهند.آمریکاییها گمان میکنند که هر چه بگویند مردم جهان و جهان عرب گوش میدهند در حالیکه اشتباه میکنند. آمریکاییها دچار غرور کاذب شدهاند. معلوم بود که حسنی مبارک از جانب آمریکاییها تحت فشار است و نقره داغ شده است. مبارک گفت آمریکاییها به دلیل غروری که دارند بسیار مغرورانه و بد رفتار میکنند. بیدلیل نیست که همیشه مشکل دارند، عقل در آنجا حکومت نمیکند. تنها نگرانی ما این است کهCowboy امروز امریکا(منظورش بوش بود) اقدامی انجام دهد و پس از کسب موفقیت اولیه، قدرت را تحویل دموکراتها بدهد. معلوم بود که مبارک نگران موقعیت خودش شده است.
مبارک راجع به شعارهای تند برخی از مقامات منطقه صحبت کرد و گفت: این نوع نگرش مشکلات شما و ما و دنیای اسلام را بیش از گذشته میکند و هر روز تهدیدات ایران را افزایش میدهد و من مدعی هستم که شما صدای عقلانیت و منطق و اندیشه در دنیای اسلام هستید. ملاقات اول ژنو خارج از پروتکل بود. میخواستم به ایران بروم اما رادیکالها بسیار مخالفت کردند. باز هم میخندید و منظورش از رادیکالها را به گونهای دیگر بیان کرد. منظورش از رادیکالها آمریکا و سیستم امنیتی خودش بود.
خاتمی: هر موقع بیائید در ایران از شما استقبال میکنند. امیدوارم اجلاس سران عرب باعث ناآرامی درمنطقه نشود. شما کمی هم نسبت به مصالح شیعه و سنی و برخی از تندروها حساس باشید. دوستانتان را نصیحت کنید. با دوستی و تفاهم میتوان بر مشکلات فائق آمد.
مبارک: ما هم در پی آن هستیم تا بین سوریه و عریستان سعودی دوستی برقرار شود. مساله قذافی را هم خواستم حل کنم ولی دیوانهام کرد و نتوانستم. شرط عجیبی مطرح شد. پادشاه عربستان بایست از قذافی عذرخواهی میکند.به سرهنگ معمر گفتم تو میخواستی آنها را بکشی. تو نسبت به همه بدبین هستی. حالا بایست آنها بیایند از تو عذرخواهی کنند. به قذافی گفتم تو به عربستان فحاشی میکنی، آمریکاییها سودش را میبرند. من عربستان را بر حذر داشتم. قذافی خیلی از من دلخور است. آمریکاییها به دنبال برهم زدن منطقه هستند.ایران بایست با تدبیر عمل کند. رودررویی با آمریکاییها به نفع شما نیست. من با شیعه مشکلی ندارم. آمریکاییها دنبال فتنه هستند. اینها نه مصر را میخواهند نه شما را. البته منافع ما و منافع اینها یک جایی بهم میرسد. ایران میبایست کمی با تدبیر عمل کند. آمریکاییها هم به ما فشار میآوردند که از ما پایگاه بگیرند ولی ما با تدبیر عمل کردیم گفتیم پایگاه نداریم، ولی هواپیماهای شما برای سوختگیری بیایند و بروند. ما از آنها زمان گرفتیم. شما هم خیلی میبایست دقیق عمل کنید، از آنها زمان بگیرید. من به سیستم نظامی و امنیتی خود دستور دادهام که به هیچ وجه آمادگی همکاری با آمریکا در قبال جنگ جدیدی در خاورمیانه را نداشته باشد.
مبارک بصورت تلویحی داشت اخباری را که شنیده بود و برای ما هم تازگی نداشت، کمی آب داخلش میکرد و به ما میفروخت!
سر میز صبحانه نیز از لزوم توسعه و علم و تحقیق وتکنولوژی و سرمایه گذاری درست صحبت کردیم و توضیحاتی از کارهای دوران آقای خاتمی از جمله در عرصهI.T وICT، بایوتکنولوژی و نانوتکنولوژی، گسترش کمی و کیفی دانشگاهها، سرمایهگذاری درخور توجه در نفت و گاز و پتروشیمی و صنایع و تجهیزات در کشاورزی و...داده شد و از وضعیت این امور از مصر پرسیدم. ایشان هم توضیحاتی داد که اجمالاً نشان میداد که مصر هم در جهت توسعه حرکت میکند، اگرچه نمیدانم بدون حداقلی از دموکراسی توسعه میسر است یا نه؟! از رشد بالای 5% و اینکه در آینده اضافه خواهد شد و از سرمایهگذاری خارجی در توسعه تحقیقات و تکنولوژی و...سخن گفت و مجدداً آقای مبارک رشته سخن را در دست گرفت به انتقاد از آمریکا و اینکه به دروغ شعار دموکراسی را میدهند، علاوه بر اینکه دموکراسی به درد منطقه نمیخورد، گفت به ایشان گفتهام که شما، منطقه را نمیشناسید، چطور میخواهید در یک جامعه قبیلهای مثل عربستان دموکراسی برقرار کنید یا در جاهای دیگر آنچه شما میگویید نتیجهای جز هرج و مرج و آشفتگی ندارد.
خاتمی گفت درست است که آمریکا درست نمیگوید ولی دموکراسی چیز خوبی است چرا ما نباید خودمان بر پایه امکانات و نیاز خودمان به سوی آن رویم تا بهانه به دست دیگران برای تحمیل سلطه خود به نام دموکراسی ندهیم.
گفت موافق نیستم و با خنده گفت دموکراسی؟ چه دموکراسیای؟ مبارک نسبت به هرگونه مردمسالاری واکنش نشان میداد.
مبارک نکتهای را افزود که نشان دهنده عدم رضایت او از عبدالناصر است؛ گفت شعارها وحرفهای قذافی مرا به یاد عبدالناصر میاندازد، انصافا که قیاس مسخرهای است.از قیاسش خنده آمد خلق را.
در ادامه بخشهایی از سفرنامه مصر به قلم خرازی میآید که البته با تحلیلی بر وضعیت سیاسی مصر در آن برهه و نیز مروری بر تاریخ روابط ایران و مصر آغاز شده و متن کامل گفتوگوهای خاتمی با مبارک و نظیف منتشر شده است.
***
بسمه تعالی
یک شنبه پنجم فروردین ماه 1386
دیروز از سفر هند بازگشتیم، سفری کوتاه و خسته کننده بود. بر اساس برنامههای تنظیمی آقای خاتمی به اتفاق هیات همراه متشکل ازاینجانب(صادق خرازی)، علی خاتمی، هادی خانیکی، نصرالله جهانگرد، ایمان میراب زاده و رمضانی به سمت مصر حرکت کردیم. سفر ازمسیر دبی به قاهره انجام شد. حمیدرضا آصفی، سفیر ایران در ابوظبی هنگامی که متوجه شد آقای خاتمی از مسیر دبی عازم قاهره است به استقبال آقای خاتمی آمد و احترام و ادب کرد.
درپاویون فرودگاه دبی و در انتظار پرواز قاهره بودیم که خانم مونا جمال عبدالناصر و آقای خالد جمال عبدالناصر، فرزندان جمال عبدالناصر آمدند و ضمن اینکه خودشان را معرفی کردند، به آقای خاتمی ابراز احترام نمودند و گفتند که ما از دوستداران ایران هستیم. جالب است که بدانیم مادر آنها ایرانی و از اهالی شهر اصفهان بوده است. جمال عبدالناصر از ماندگارترین چهرههای ملی و قومی دنیای عرب و مصر است که فی الواقع داماد ما ایرانیها هم بوده است. در وصف شخصیت و جایگاه جمال عبدالناصر و نقش تاریخی او اشاراتی را خواهم داشت. با هواپیما از دبی به سمت قاهره پرواز کردیم. پرواز ما سه ساعت طول کشید. در مسیر پرواز روی متن ترجمه سخنرانی آقای خاتمی کار میکردیم و آقای خاتمی هم یادداشتهای خود را بر میداشت.
در بدو ورود به فرودگاه قاهره، مورد استقبال آقای دکتر محمود حمدی زقزوق درفرودگاه قرار گرفتیم. آقای زقزوق وزیر اوقاف مصر و اهل فضل و دانش است. دوره لیسانس را در الازهر گذرانده و دکترای خود را در آلمان گرفته است. ایشان از شاگردان مرحوم پرفسورعبدالجواد فلاطوری بوده است.ایشان واسطه خیری بود میان پرفسور فلاطوری و دانشگاه الازهر. آقای فلاطوری استاد افتخاری الازهر شریف هم بود. این اواخر قرار بود تا به کمک الازهرشریف، پروژه اسلام در کتب درسی اروپا را ادامه دهد و آکادمیخود را از کلن به هامبورگ منتقل کند و به صورت دانشکده درآورد. با رفتن آقای خاتمی از وزارت ارشاد تقریباً کمکهای سالیانهای که به ایشان میشد، قطع شد و ایشان هم میخواست کارها را به کمک بازرگانان خیر و خیرخواه ایرانی درآلمان و احیاناً الازهر و نظایر آن پیش برد و افسوس که اجل مهلت نداد و فلاطوری عزیز در اوج بازدهی و ثمردهی درگذشت.
آقای زقزوق انسان شریف، نجیب، فاضل و متدین است. سیاسی و سیاسی کار هم نیست. کارهای او بیشتر جنبه فرهنگی، علمیو مذهبی دارد. نمونهاش همین سمینار است که هر ساله به طور آبرو مندی برگزار میشود. همسرش نیز آلمانی است و یک دختر دارد که در آلمان دندان پزشک است. زقزوق چند بار هم به مناسبتهای مختلف در اجلاسهای بینالمللی با آقای خاتمی آشنا شده بود و یک دوستی خاصی بین ایشان جاری بود.
مصریها این روزها ایام خوبی را سپری نمیکنند؛ در مسائل داخلی بحران دارند و در موضوعات منطقهای و سیاست خارجی خود با مشکلات جدی مواجهاند. اگرچه اینک عربستان سعودی محور تلاشهای منطقهای شده است ولی در جهان عرب رقابت دیرینهای بین عربستان سعودی و مصر همواره وجود داشته است. مصر در لبنان فرصت اندکی داشت، مناسبات مصر و سوریه دستخوش تغییر شده است و از طرفی عربستان در پی آن است که در مناسبات دنیای عرب و اسرائیل نقش فعالتری ایفا کند. روزی مصریها نان خود را از نوع مناسبات خود با اسرائیل میخوردند ولی امروز موقعیت مصر در منطقه و بینالمللی متزلزل شده است و معلوم نیست با تغییرات ژئوپولتیکی که در منطقه به وجود آمده است آینده تاثیرگذاری مصر چگونه باشد.اینگونه برداشت میشود که دیگر سکه مصر برای آمریکا، اعراب و اسرائیل بگونه سابق ارزش ندارد.
اگر به رفتارشناسی مصریها بپردازیم، میبینیم که فقر و بدبختی و گرفتاریهای اجتماعی، باعث تغییرات جدی اجتماعی-اقتصادی مصریها طی این دورهها شده است. گرفتاریهای اقتصادی نیز منش و شخصیت تمدنی آنان را دستخوش تحول کرده است. مشخصه دوم مصریها این است که بازیگریهای سیاسی آنان درمنطقه فارغ از همین وضعیت نیست. مصری که روزگاری مظهر تحول و اصول و مبانی اصیل ملی و دینی بود، اینک آنها پایبند به هیچ اصولی نیستند و فقط بسته به منافع خود عمل میکنند. مصریها برخوردار از یک تاریخ و تمدن باشکوه بودهاند و جامعه مصر بسیار سنتی است. مذهب هم دارای نقش جدی در میان همه اقشار جامعه است و علمای مصر دارای موقعیت ریشهای در میان مردم و جامعه هستند انعطافپذیری در میان آنان متاثر از ساختار سیاسی دولت حاکم است، حتی در بسیاری از مباحث جدید اجتماعی که سازگاری با سیستم سنتی ملی و دینی نداشته باشد از ابزار تکفیر که امری رایج در میان عالمان مصر بوده است بهره میگیرند. نوآوریهای دینی در الازهر نیز در همین تجددخواهی و سنتگرایی امروز نقشآفرینی میکند.
مصر میخواهد در دنیای اسلام، جهان عرب و شمال آفریقا سرآمد باشد، ولی ناتوانیهای اقتصادی، سیاسی و بحرانهای اجتماعی مانع از نقش آفرینی آنها و همچنین باعث بروز مشکلات جدی در مناسبات داخلی و خارجی شده است. دولت حاشیه خود را محدود کرده است. با اینکه فلسطین در همه ابعاد به مصر محتاج است اما مصر تاکنون نتوانسته است اقدام چشمگیری انجام دهد. پس از فوت غزالی و خروج قرضاوی از مصر نوعی ایستایی و رکود در بحث اندیشه و تفکر در مصر بوجود آمد و تولید فکر و اندیشه در مصربه آفت مبتلا شده است. ایران، ترکیه و مصر روزگاری مظهر بلوغ اندیشه و فکر بودهاند اما اینک مصریها به دلیل اتخاذ سیاستهای سرکوب نخبگان از نعمت پویایی اندیشه و برنایی فکر محروم ماندهاند. مصر در رابطه با ایران، یک روز نان قطع رابطه و روز بعد نان رابطه سیاسی را میخورند و باور آنها این است تا زمانی که ایران تفوق سیاسی دارد حاضر به برقراری رابطه با ایران نیستند. مصریها موقعیت منطقهای و بینالمللی ایران را برنمیتابند و نسبت به آن حسادت میورزند.
عنصر بعدی مناسبات مصر با اسرائیل و آمریکا است. آنها به آمریکا نوعی تعهد و وابستگی دارند. اگرچه هنوز اسرائیل را به عنوان دشمن مینگرند اما با رویکرد تاکتیکی به بحث اختلاف شیعه و سنی که توسط دولت مصر مطرح میشود، دامن میزنند. اگرچه مردم مصر ایرانیها را چون برادر دوست دارند و علاقه به اهل بیت عصمت و طهارت دارند و در حالیکه واقعیت جامعه مصر این است اما سیستم امنیتی مصر اولویت خاص خود را با نگرانی و نگاه امنیتی پیوند زده است.
مصر در عین وابستگی به آمریکا به دلیل برخی مسائل همواره یک سیاست زیگزاگی را دنبال میکند. در بحث خاورمیانه بزرگ، اگر روزگاری عینیت پیدا کند، دولت مصر میبایست نخستین فروپاشی را داشته باشد ولی تاکنون اینچنین نشده است. اخوانیها میگویند ما با آمریکاییها علیه دولت خودمان پیمان نخواهیم بست.
روزگاری روشنفکری دینی دنیای عرب وابسته به مکتب فکری مصر بوده است. نفوذ تفکر چپ و سوسیالیسم و سید قطب و دیگران طی چند دهه گذشته تاثیرات زیادی در جهان اسلام و دنیای عرب داشته است. نصر حامد ابوزید هم یک روشنفکر مسلمان مصری است که متاثر از همین دیدگاه است. امروزه مرکز ثقل روشنفکری دینی متاثر از اخوان المسلمین، محمد اماره است. در بحث آزادی بیان درمصر خط قرمز وجود دارد. در باب مثال، دکتر محمدحسنین هیکل شخصیت محترمیاست که او را تجلیل میکنند، وی یک شخصیت قومی و عربی است ولی همین حسنین هیکل آزادی کامل و لازم را برای نقد اجتماعی و سیاسی ندارد.آزادیخواهان متفکر مصر امروز ترجیح میدهند بیرون از مصر زندگی کنند، مثل رشدی راشد و یا حسن حنفی که از پیشگامان جریان روشنفکری مصر است و در مهجوری و مشتاقی گرفتار آمده است.
یکی از اتفاقات دردناک تاریخ اخیر این بود که برای نخستین بار، در ماجرای جنگ اسرائیل علیه لبنان، مصر و عربستان سعودی در کنار اسرائیل بودند. سید حسن نصرالله با زیرکی موضعی گرفت که باعث بروز یک حرکت عظیم علیه دولت مصر شد. برای نخستین بار عکس سید حسن نصرالله در الازهر نصب شد. مصر اکنون در یک چالش بیرونی و درونی قرار گرفته است. رفتار و مواضع دوگانه در قبال تجاوز اسرائیل و مقاومت در لبنان بازتاب فروانی به همراه داشت. حسنی مبارک و دولت مصر از آن به بعد با خطر و بحران هویت احیاء شده اسلامی که ریشه شیعی و اهل بیت داشت، به ویژه نقش مقاومت لبنان در برانگیخته شدن این فضا روبرو شد و کینهتوزانه نسبت به مقاومت، شیعه، حزب الله، نصرالله و ایران فرافکنی میکرد. به زعم من مواضع و رفتار دوگانه مبارک در آیندهای نه چندان دور حاکمیت مصر را با بحران جدی روبرو میسازد.
حسنی مبارک در آستانه هشتاد سالگی است. قضاوت و داوری عمومی مردم مصر نسبت به وی خوب نیست. در خیابانها و در محافل روشنفکری از او به عنوان فرعون یاد میکنند. وی با قدرت امنیتی و مافیای حکومتی منحصر به فرد توانسته است در قدرت دوام داشته باشد، از جمال مبارک، طنطاوی وزیردفاع، به عنوان جایگزینان مبارک نام میبرند. سرنوشت حکومت مبارک و مساله جانشینی وی یکی از موضوعات مهم مناقشه داخلی در مصر است. آینده مجهول، سناریوهای متعددی را نزد تحلیلگران مصری مطرح نموده است. بحث جانشینی فرزند رئیس جمهور چندسالی است که در محافل داخلی مصر مطرح است اما این روزها از تب و تاب بیشتری برخوردار گردیده است. جانشینی جمال با چند چالش در داخل و خارج روبروست. در سطح داخلی فقدان پایگاه مردمی، مخالفتها از سوی جریانهای سیاسی معارض، حتی مخالفت در درون هیات حاکمه، علاوه بر احزاب معارض. در درون هیأت حاکمه، (افسران قدیم) به راحتی حاضر نیستند حذف سیاسی خود و جایگزینی طیف جوان و اطرافیان جمال را که به (افسران جدید) شهرت دارند، تحمل نمایند.
دانشگاه الازهر و بنیاد الازهر با یکدیگر تفاوت ماهوی دارند. دانشگاه وابسته به حوزه علمیه الازهر است. اگر به تاریخ بلند الازهر شریف و خدمات سترگ و عظیم این نهاد علمیهزار ساله بپردازیم درخواهیم یافت که مصر دوره اسلامی همچون مصر باستان از چه غنا و شکوهی برخوردار است. الازهر نام آشنای مدرسه فکری و مذهبی است که در تقارب مردم و مذهب و همچنین مذاهب دیگرنقش آفرینی کرده است. خدمات متقابل متفکران الازهر خودش نیازمند وجیزهای دیگر است. وقتی وارد الازهر میشوید در و دیوار با آدمیسخن میگوید. طنطاوی، شیخ الازهر تنها شیخی است که فتوای همکاری با دولت مصر را صادر میکند و اولین مفتی مصری است که توانسته است روابط خوبی با دولت برقرار کند. وی چندین بار با آقای خویی دیدار و ملاقات کرده است. رساله دکترای او در رابطه با قرآن است. بحث نوسازی تفکر دینی و ثبات و دموکراسی از مباحث مهم و حساس محافل علمیو روشنفکری مصر است.
در نوامبر 2006 مبارک متن پیشنهادی تعدیل 34 ماده از مواد قانون اساسی را جهت تصویب به مجالس خلق و شورا ارائه کرد.
مهمترین تعدیلات عبارتند از:
- تعدیل ماده 76 قانون اساسی: این ماده که به نحوه انتخاب رئیس جمهور اختصاص دارد پیش از این یک بار در سال 2005 تعدیل شده بود و نحوه انتخاب رئیس جمهور از حالت تک کاندیدایی و همه پرسی سابق به رقابت چند کاندیدا تبدیل شده بود. اما در تعدیل صورت گرفته اخیر اینگونه آورده شده که تنها رؤسای احزاب سیاسی قانونی که دارای 5٪ کرسیهای پارلمانی هستند میتوانند برای ریاست جمهوری کاندیدا شوند. در این تعدیل، تنها احزاب سیاسی قانونی آن هم در سطح رؤسای حزب میتوانند کاندیدا معرفی کنند. در این صورت اخوان المسلمین به دلیل غیرقانونی بودن نمیتواند حضور یابد. همچنین در تعدیل صورت گرفته اشارهای به کاندیدای مستقل نشده است. بنابراین اخوانیها نمیتوانند نه به صورت حزبی و تشکلی (بدلیل غیرقانونی بودن) و نه به صورت مستقل(بدلیل محروم بودن مستقلین از کاندیداتوری ریاست جمهوری) در انتخابات کاندیدا معرفی کنند. در واقع هدف اصلی چنین تعدیلی، محروم کردن اخوان از مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری آتی است. این در حالیست که اخوان تنها رقیب جدی حزب حاکم تلقی میشود و بدلیل داشتن 88 نماینده در پارلمان، واجد شرایط 5٪ مذکور میباشد. درخصوص احزاب سیاسی معارض دیگر باید گفت گرچه این احزاب قانونیاند و حق مشارکت دارند اما حائز 5٪ کرسی در مجلس نبوده و نمیتوانند مشارکت کنند. اما مبارک برای اینکه این احزاب (غیراسلامی) را به مشارکت دلگرم سازد وعده داده که شرط 5٪ مذکور را تقلیل داده یا حذف کند. باید گفت حتی در چنین صورتی نیز این احزاب به دلیل فقدان پایگاه قوی مردمی، رقیب جدی برای حزب حاکم نخواهند بود.
- تعدیل ماده 5 قانون اساسی: این ماده قبلاً تصریح داشت تأسیس حزب بر مبنای دین ممنوع است. در تعدیل اخیر علاوه بر ممنوعیت تأسیس حزب دینی، هرگونه اقدام و فعالیت سیاسی یا حزبی بر مبنای دین نیز ممنوع شده است که این به معنای تنگتر شدن فضا برای اخوان میباشد.(اخوانیها به این تعدیل معترضند اما دیگر احزاب خیر.)
نمایندگان احزاب معارض به همراه اخوان المسلمین در پارلمان، مخالفت خود را با تعدیلات فوق اعلام نموده و تهدید کردهاند در نشستهایی که برای تصویب این تعدیلات برگزار میشود، شرکت نخواهند کرد. جنبش کفایه نیز که یک جنبش فراگیر و متشکل از همه گروهها، احزاب و طوایف اعم از مسلمان و مسیحی میباشد در تجمعات گسترده خود در مقطع اخیر با تعدیلات قانون اساسی مخالفت کرده و اعلام نموده این تعدیلات را به رسمیت نمیشناسد.
در مجموع با تعدیلات پیشنهاد شده، حکومت مصر به دنبال آن است تا از یک سو فضای سیاسی را برای قدرتمندترین رقیب خود یعنی اخوان المسلمین تنگتر کند و از سویی دیگر احزاب سیاسی معارض را به گشایش فضای سیاسی دلخوش و راضی نماید. این اهداف به دلایلی محقق نخواهد شد. زیرا اولاً اخوان المسلمین یک حرکت دارای پایگاه وسیع مردمی در مصر میباشد و در ضمن از مواجهه با حکومت نیز پرهیز دارد و شیوه رقابت مسالمت آمیز را برگزیده است. ثانیاً تعدیلات، تأثیرات مثبتی را درنحوه مشارکت احزاب سیاسی در پی نخواهد داشت. لذا این احزاب نیز به تعدیلات پیشنهاد شده رضایت نخواهد داد. این تعدیلات همچنین نمیتواند حاشیه امنیتی پایدار برای نظام مصر فراهم نماید و آن را از فشارهای داخلی و خارجی در باب اصلاحات و دموکراسی در امان نگه دارد.
وضعیت احزاب در مصر: در مصر 20 حزب بزرگ و کوچک فعالیت دارند که در این میان احزاب معارض اصلی- بجز اسلامگراها و اخوانیها- شامل سه حزب وفد (لیبرال) ، تجمع (چپ سکولار) و ناصری ( گرایش قومی ناصریسم) میباشند. این احزاب سه گانه علیرغم ابراز مخالفتهای گسترده با سیاستهای حکومت، نه از ساختار قوی درون- حزبی برخوردارند، نه دارای پایگاه گسترده مردمی هستند و نه انسجام و هماهنگی میان حزبی. قدیمیبودن و در عین حال ضعف و ناکارآمدی این احزاب موجب شده تا حکومت عرصه سیاسی داخل را خالی از رقیب حزبی جدی ببیند. البته در این میان وضعیت اخوان المسلمین متفاوت است. اخوان یک حزب نیست بلکه یک جماعت یا جریان است و گرچه بدلیل غیرقانونی بودن مجوز فعالیت رسمیدر جامعه را ندارد اما از جهت مقبولیت مردمی و حضور تشکیلاتی و محاسبه شده در عرصه اجتماعی و خدمات دهی به مردم توانسته است مقبولیت گسترده مردمی بیابد و از طریق درصد قابل توجهی ازکرسیها را در پارلمان به خود اختصاص دهد. اخوان در جریان انتخابات پارلمانی 2005 توانست به طور بیسابقه 88 کرسی پارلمان را کسب کند. اخوان المسلمین این نتیجه را در حالی به دست آورد که حکومت مصر با فشار و تهدید و درگیر شدن با طرفداران اخوان از رأی دادن آنها ممانعت به عمل آورد. در نتیجه این درگیریها 11 طرفدار اخوانی نیز کشته شدند. روزنامه آمریکایی واشنگتن پست (20 سپتامبر 2006) درگزارشی اخوان المسلمین را بزرگترین جریان سیاسی معاصر در مصر و تنها رقیب حاکم دانسته و مینویسد: "اخوان المسلمین قادر است در هرگونه انتخابات آزاد در مصر اکثریت را بدست آورد به همین علت حکومت تمایل ندارد دست به اصلاحات بیشتری بزند."
علاوه بر فراهم بودن زمینه داخلی رشد اخوان، تحولات منطقه به ویژه عراق، فلسطین و لبنان نیز موجب شده تا فضای داخلی مصر تحت تأثیر تحولات منطقه رقبت مضاعفی به اسلامگراها در مصر به ویژه اخوان نشان دهد. چنین فضایی که به دنبال رشد جریانهای اسلامگراها در منطقه ایجاد گردید، حکومت مصر را نسبت به توسعه حضور سیاسی و اجتماعی اخوان در جامعه مصر حساستر نمود؛ بر این اساس دست به اقدامات شدیدتری علیه این جماعت زده است. فضای منطقهای، اخوان را نیز در پیگیری سیاستها و برنامههای خود مصممتر و امیدوارتر کرده است. اخوان با برپایی تجمعات مختلف میکوشد قدرت خود را به نمایش گذارد، اما باید در نظر داشت که اخوان همچون گذشته بر مذاکره و راه حل سیاسی تأکید دارد و به دنبال ورود به منازعه با حکومت نیست.
حکومت مصر با یک ارزیابی کلان از اوضاع منطقه و داخل، اکنون به این نتیجه رسیده است که رشد جریان ضد آمریکایی در منطقه- که وجود چنین جریانی در مصر نیز قوی میباشد- تهدیدی جدی برای موجودیتش محسوب میشود. لذا برای مواجهه با این تهدید تدابیری را اتخاذ نموده است: جلوگیری از صعود بیشتر اخوان در ساختار حکومت؛ برای حصول این هدف، حکومت در چارچوب طرح تعدیل قانون اساسی، دایره فعالیت اخوان را محدودتر نموده است.
احزاب معارض نظیر وفد و تجمع که از قدمت و سابقه تاریخی برخوردارند اما اکنون فاقد پایگاه گسترده مردمی میباشند، بیشتر به این دلیل با حکومت در ضدیت با خوان همصدا شدهاند که اساساً اخوان را رقیب بلامنازع در عرصه سیاسی میدانند و به این درک رسیدهاند که درصورت برگزاری انتخابات سالم و کاملاً دموکراتیک، اخوان است که میتواند عرصه را بردیگر رقبای خود چه معارض و چه حزب حاکم ملی تنگ سازد. در شرایط تشدید فشارها از سوی حکومت، اخوان امروز بیش از گذشته به مفهوم حداقل گرایی سیاسی نزدیک شده و تلاش دارد تا با مماشات از هرگونه تحریک صحنه سیاسی موجود میان خود و حکومت بپرهیزد.
حزب دموکراتیک ملی چهارمین کنگره سالانه و سراسری خود را در شهریور 85 برگزار کرد. در نشست تخصصی تحت عنوان (امنیت ملی مصر و آینده خاورمیانه) جمال مبارک با تأکید بر تفکیکناپذیری مصالح مصر از مصالح قومی عربی، اصلاح و توسعه منظومه عربی را ضروری دانست، روابط قاهره- واشنگتن را حساس و در عین حال قدیمیو مستمر خواند که هر دو طرف از آن مستفید میشوند. وی آمریکا را شریک مصر برشمرد که باید روابط با این کشور به شکل عقلایی و با نگاهی جدید تعمیق یابد. جمال با اشاره به منازعه اسرائیلی- عربی، از موضع سی سال پیش انورسادات در سفر به فلسطین اشغالی و سخنرانی در کنیست اسرائیل به عنوان اقدامیحکمیانه و شجاعانه یاد کرد. در خصوص مساله هستهای بر ضرورت خلع سلاح منطقه و در عین حال کاربرد مسالمت آمیز انرژی هستهای اشاره کرد و رفتن مصر به سوی انرژی هستهای را ضروری دانست. جمال مبارک همچنین با ابراز مخالفت با طرحهای آمریکایی در خاورمیانه گفت مصر هر ایدهای که از خارج بدنبال ذوب کردن هویت عربی در طرح خاورمیانه بزرگتر باشد را نمیپذیرد. این اظهارات موجب شد تا بسیاری از تحلیلگران آن را اقدامیدر جهت کسب وجهه داخلی و مقبولیت عمومی تحلیل کنند. برخی از مفسرین نیز اظهارات جمال را تلاش برای بازگرداندن نقش منطقهای مصر در رقابت با ایران تفسیر کردند.
حزب ملی در کنگره خود پنج چالش اساسی سیاست خارجی مصر را اینگونه برشمرد:
1. راه حل جدید برای احیای روند صلح
2. قدرتمند نمودن همه جانبه کشور
3. ارتباط بین روند اصلاحات در جهان عرب با منازعه عربی- اسرائیلی
4. مدیریت روابط با ایران و پرونده هستهای این کشور به نحوی که این موضوع به گودال بحران و انفجار منطقه تبدیل نگردد.
5. مدیریت روابط با آمریکا
رویکرد هستهای حکومت گرچه با استقبال و تأیید گسترده گروهها و احزاب معارض مواجه شد اما در عین حال نسبت به تکروی حکومت در پیگیری این پروژه و عدم مشورت با همه جریانهای داخلی معترضند. آنها این رویکرد را یک مساله تبلیغی و بیشتر جهت تحقق جانشینی جمال و تلطیف چهره حزب حاکم دانسته و هشدار میدهند که مبادا حکومت این پروژه را کاملاً تحت نظارت و مدیریت آمریکا قرار دهد. آمریکا از طرح هستهای شدن مصر استقبال کرد و آمادگی خود برای همکاری در این زمینه را اعلام کرد. وزیر خارجه مصر در عین حال گفت غنی سازی در خاک مصر انجام نخواهد شد. چین و روسیه از طرح مصر استقبال و آمادگی برای طراحی و راه اندازی نیروگاه هستهای در مصر را اعلام کردند. به نظر میرسید حکومت مصر، هم برای پاسخ به افکار عمومی داخلی و رقابت منطقهای با ایران به چنین سیاستی روی آورده است.
خلاصهای از تاریخ روابط ایران و مصر
تاریخ روابط میان مصر و ایران، حداقل به زمان کوروش کبیر باز میگردد، وی یکی از فرزندانش را به مصر اعزام داشت و از آن زمان تاکنون، این روابط در زمینههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... ادامه داشته است که البته دارای نوساناتی بوده و گاه در فراز و اوج و گاه در پستی و حضیض بوده است.
از نقاط مهم اشتراک میان مصریها و ایرانیان، مسائل فرهنگی و بخصوص در هزاره اخیر بود. اسلام به عنوان دین مورد پذیرش دوملت و در کنار آن محبت به خاندان مقدس پیامبر(ص) میباشد. مصریها از حدود سال 530 هجری بابرپایی دولت شیعی فاطمی که خود ریشه در ایران داشت، به مدت چندین قرن، دارای حکومتی شیعی بودند تا اینکه توسط صلاحالدین ایوبی، دولت فاطمی برچیده شده و دولت ایوبیان بر سرکار آمد.
از مهمترین نتایج و ثمرات حضور دولت فاطمی در مصر، محبت و علاقه فراوان و ریشهدار ملت مصر به اهل بیت عصمت و طهارت است که هنوز هم آثار آن باقی است و «مسجد و جامعه الازهر» که به نام مبارک حضرت زهرا علیها سلام به این نام خوانده میشود و در طول دهها قرن، مناره علم و دین در جهان اسلام بوده است. وجود مزارات و مقابر اهل بیت علیهم السلام در مصر، همچون مسجد مبارک راس الحسین(ع)، مسجد سیده زینب(ع) و مسجد سیده نفیسه(ع) و تعدادی دیگر از اهل بیت و اصحاب علیهم السلام از جمله مالک اشتر نخعی، صحابه گرانقدر امیر مومنان(ع) و از سوی دیگر وجود بیش از هشتاد طریقه صوفیه و دهها هزار مسجد و زاویه در این کشور و حضور فشرده و سنگین مردم در این مساجد بخصوص دراعیاد و مراسم گوناگون همچون ولادت امام حسین(ع) و ولادت سیده زینب(ع) و تولد شیوخ صوفیه که شاهد حضور میلیونی مردم مصر از نقاط مختلف این کشور میباشند، همه و همه نشانههایی از محبت و عشق مردم مصر به خاندان پیامبر(ص) و نیز روابط قومی و فرهنگی میان دو ملت ایران و مصر است.
قبل از اسلام
براساس اسناد تاریخی موجود، ایرانیها در سال 525 قبل از میلاد، توسط جانشین کوروش یعنی کمبوجیه بر مصر تسلط پیدا نمودند و منابع مصری قدیم از رفتار ایرانیها به نیکی یاد کردهاند، شواهد تاریخی در این زمینه نشان میدهد که کمبوجیه پس از فتح مصر، تمامیسنتها و آداب و رسوم ایشان محترم شمرده است. گفته میشود تعدادی از باستان شناسان مصری جهت کشف آثاری از لشکر کشی کمبوجیه، به صحراهای داخلی این کشور اعزام شدهاند.
درمنابع تاریخی مصر آمده است که ایرانیان تقویم و طب را از مصریان آموختند و در مقابل مصریها نیز از نظام آبیاری ایرانیها موسوم به قنات الگو برداری نمودند.علاوه بر اینکه لغت «نوروز» و برگزاری جشن نوروز از ایرانیان گرفته شده و مهرگان(مهرجان) روز آغاز سال کشاورزی مصریان گردید.
روابط ایران و مصر به دنبال حملات اسکندر مقدونی به منطقه، بیشتر تحت تاثیر سیاست جنگی و مناسبات متشنج ایران و روم قرار گرفت.
بعد از اسلام
پس از ظهور اسلام، مردم دو کشور به اسلام گرویدند و در لشکر عمروعاص که مصر را فتح کرد، تعداد زیادی ایرانی حضور داشتند. بعدها نیز گروهی از ایرانیان با مهاجرت از ایران در مصر اقامت گزیدند و لذا در طول زمان نشانههای فراوانی از تبادلات فرهنگی- سیاسی- علمیو اقتصادی میان دو کشور دیده میشود.
ازجمله شعرا و فلاسفه ایرانی که مدتی را در مصر زیستهاند میتوان به ابونواس شاعر ایرانی الاصل دوران عباسی، ناصر خسرو قبادیانی شاعر و فیلسوف قرن 5(که در سال 439هجری-1061 میلادی به مصر مسافرت کرد و در سفرنامهاش به ارزشهای جامعه مصری اشاره نموده است)، سعدی شیرازی، فخرالدین عراقی شاعر و فیلسوف قرن 7 اشاره نمود.
دوران حکومت فاطمیها که دارای ریشههای مشترک با مذهب اسماعیلی بودند، اوج شکوفایی روابط فرهنگی ایران و مصر بوده است. آنها بسیاری از آداب و رسوم خود را از ایرانیان گرفتند و هنر این زمان به شدت تحت تاثیر هنر ایرانی بود که در زمینههای منبت کاری، کنده کاری و کاشی کاری این تاثیر دیده میشود.
مؤسس حرکت فاطمی، شخصی اهوازی به نام عبدالله میمون بود و سعید، نوه او که از انتشار حرکت اسماعیلی در شمال افریقا مطلع شد، در سال 297هجری-909 میلادی به آنجا رفته و با کمک یارانش توانست حکومت اغلبیت در شمال آفریقا را ساقط و حکومتی را در آنجا تاسیس نماید که توانست بیش از دو قرن سوریه، مصر و بخشهایی از شمال آفریقا را تحت تاثیر قرار دهد و فرزندان او توانستند حکومت خلفای فاطمی را در مصر ایجاد نمایند که قاهره را به عنوان پایتخت برگزیده و با بغداد پایتخت آن زمان خلافت عباسی به رقابت پرداختند. این سلسله از آن روی نام خود را «فاطمیان» گذاشتند که مدعی بودند از نسل حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) هستند و حدود 270 سال یعنی از سال 297 تا 567 هجری قمری بر شمال آفریقا و بخشی از آسیای غربی فرمانروائی کردند.
دوره معاصر:
در این زمان نباید از نقش سید جمالالدین اسد آبادی که در سال 1879 میلادی به قاهره مسافرت نموده و نقش بسزایی در ایجاد و پشتیبانی روابط فرهنگی میان ایرانیها و منطقه شمال آفریقا به خصوص مصر داشت و نقشی اساسی در بیداری ملل منطقه ایفا نمود،غافل شد.
در تاریخ 1301.1.5(25مارس1922) نمایندگی سیاسی ایران در مصر به سطح سفارت ارتقاء یافت و میرزا فتح الله خان امیر ارفع که قبلا سرکنسول بود، به عنوان اولین وزیر مختار ایران در مصر تعیین شد.
با ازدواج ولیعهد وقت ایران «محمدرضا پهلوی» با «فوزیه» خواهر فاروق پادشاه مصر، روابط دو کشور گسترش یافت و در 1317(ه.ش) سفارت ایران در قاهره به سفارت کبری تبدیل شد و در همین زمان با تدریس زبان فارسی در مصر روابط فرهنگی گسترش یافت.
با فروپاشی نظام پادشاهی در مصر و به قدرت رسیدن افسران آزاد(نجیب) و برپایی نظام جمهوری در سال 1952 و پس از آن در زمان جمال عبدالناصر و با توجه به اختلاف دیدگاه دو نظام و قرار گرفتن دو کشور در دو اردوگاه غرب وشرق، روابط دو کشور سیر نزولی به خود گرفت تا اینکه در 1339.5.4(1960) و در پی شناسایی اسرائیل از سوی شاه روابط دیپلماتیک میان دو کشور قطع شد.البته یک بار دیگر روابط ایران و مصر در دوره ریاست جمهوری انورسادات و شاه به اوج خود رسید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به خاطر امضای قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل، روابط دو کشور در سال 1979 به دستور امام خمینی قطع شد و در 13 اسفند 1366، دولت مصر با وارد کردن اتهاماتی به ایران در زمینه دخالت در امور داخلی این کشور، دفتر حفاظت منافع ج.ا.ا را تعطیل نمود.
پس از پذیرش قطعنامه 598 و ایجاد آتش بس میان ایران و عراق و آزادی مجموعهای از اسرای مصری از سوی ایران و بعد از تحولاتی که در صحنه بینالمللی در ابتدای دهه 1990رخ داد که بارزترین آنها فروپاشی اتحاد شوروی سابق ونیز پایان جنگ دوم خلیج فارس و روشن شدن سیاست خارجی ایران در عدم پذیرش اشغال کویت توسط عراق بود، بار دیگر با تغییر نقشه سیاسی منطقه، زمینه مناسبی برای نزدیکی تهران-قاهره حاصل شد و در 1370.2.8 (1991.4.27) مجددا دفاتر حفاظت منافع دو کشور بازگشایی شد که تاکنون نیز روابط دو کشور در همین سطح است و طرفین در تماسها و گفتوگوها درصدد بهبود روابط و ارتقای آن میباشند و چند سال اخیر شاهد رشد فراوانی در روابط دو کشور در زمینههای مختلف هستیم.
***
این سفر اول آقای خاتمی به مصر و سفر دوم من به مصر بود. من نخستین بار به دعوت اسامه الباز، مشاور سیاسی حسنی مبارک و موسسه الاهرام به مصر سفر کردم؛ سفری تاریخی که گزارش آن را جداگانه بایست در جایی دیگر ذکر کنم اما این سفر از جنبههای مختلف جاذبه داشت. در این سفر هم زیارت قبور اهل بیت را داشتیم و هم سیاحت آثار باستانی و تمدنی مصر را و هم اینک کارهای خاصی مثل سخنرانی و نشست و برخاست با سیاستمداران، روشنفکران، نخبگان جامعه، ملاقاتهای رسمیبا سران این کشور انجام گرفت. خود همسفری با سید بزرگوار آقای خاتمی یکی از نکات جالب سفرهای من است. ایشان خوش سفر، اهل ذوق، فرهنگ و ادب هستند. از لحظه لحظههای معاشرت و مجالست با این بزرگِ بزرگ زاده میتوان بهره گرفت.
آقای خاتمی همانطور که خود به من گفت و در خاطراتش نیز نقل کرده است، معتقد است: مصر برای من همواره دارای جاذبههای بزرگ بوده است، مصری که در عرصه تمدن و فرهنگ بشری واسلامی جایگاه بزرگی دارد و مصری که در دهه 60 و70 میلادی لااقل برای جوانانی چون ما که هم دلبسته به هویت دینی- ملی خود بودیم و هم از ارتجاع و استبداد واستعمار رنج میکشیدیم جاذبهای مضاعف داشت. مصر جمال عبدالناصر، مظهر ملیتگرایی سوسیالیست، هر چند که بعدها معلوم شد راه و رسم کسانی چون ناصر هم محکوم به شکست است؛ هرچند که تاثیر شخصیت و شعارها و رفتار ناصر در تاریخ معاصر عرب و اسلام و شرق انکارناپذیر است و انصافاً ناصر انسان بزرگی بوده است، البته درگیری ناصر با مذهبیونی که همچون خود او ضدیت با استعمار و نیز با اسرائیل و صهیونیسم سرناسازگاری داشتند و بالاخره شعار عدالت را میدادند درخور توجه است.آنچه آنها را از هم جدا میکرد جنبه هویتی داشت که یکی بازگشت به خود را توصیه میکرد و آن هم بیشتر در ظواهر خلاصه میشد، هرچند تلاش برای نوآوری داشتند و جنبه ضد استعماری آنها و عدالتخواهیشان قوی بود ولی با تعصب و ظاهرگرایی آنان و نگاه ایدئولوژیک به مذهب و بالاخره میل به خشونت آنان را از افرادی چون ناصر که گرچه ضد مذهب نبودند ولی هویت آنان ریشه در ملیتگرایی، تجدد وبالاخره سکولاریسم داشت، جدا میکرد.
اوج تقابل ناصر با اخوان المسلمین و متدینان پس از اعدام مرحوم سیدقطب بود که به نظر میرسد از سیئات بزرگ کارنامه ناصر بود. به هرحال برای همه ما جوانان مصر جاذبهای ویژه داشت و همه کسانی که به نحوی انقلابی فکر میکردند و تحولخواه بودند و ضد استعمار و صهیونیسم، چپگرایی یک صفت و مشخصه ویژه بود همان که کاملاً در انقلابیون ایران دیدیم وهنوز هم آثار وبقایای آن را در بقایای نسل انقلابی میبینیم.غلبه گفتمان چپ چنان بود که حتی بزرگانی چون علامه طباطبایی، شهید مطهری و شهید صدر که کمر همت در رد و نفی مبانی فلسفی مارکسیسم به عنوان یک خطر بزرگ برای اسلام و به طور کلی دین بسته بودند، درعرصه مسائل اجتماعی و اقتصادی کاملاً تحت تاثیر شعار چپ مارکسیستی بوده، حتی گاه از خود آنها هم چپ تر میشدند (البته علامه طباطبایی بیشتر به همان جنبه فلسفی اقتضاء کردند و خیلی به مسائل اقتصادی نپرداختند) و حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز این چپزدگی را میتوان دید و امروز شعارهایی که بعضی مسئولان مهم ایران میدهند، تکرار شعارهای چپ دهه 40 است که دراینجا مجال طرح تفصیلی مطلب نیست. به هرحال مصر برای همه ما جذابیت داشت، مصری که ناگهان از اوج جذابیت ناصر چپ ضد صهیونیسم و روشنفکر به انورالساداتی رسید که از هر راست هم راستتر بود و واقعاً کار را به ابتذال کشاند؛ ولی این هم چیزی از جذابیت مصر نکاست و چه تلاشهایی صورت گرفت که شاید روابط سیاسی از هم گسسته باز برقرار شود و تا چه مراحلی هم پیش رفتیم ولی عاقبت ناکام ماندیم وعمدتاً مشکل از مصر بود که بالاخره حاضر نمیشد یا به او اجازه نمیدادند نه با ایران رابطه برقرار کند و حالا بعد از سالها انتظار فرصتی پیش میآمد که از مصر دیدار رسمیصورت بگیرد.
همانگونه که قبلا هم نوشتم، دعوت ما از سوی وزارت اوقاف بود برای سخنرانی افتتاحیه سمینار بینالمللی همه ساله که امسال تحت عنوان "اسلام وجهانی شدن" بود، به علاوه دانشگاه الازهر، کتابخانه اسکندریه و دانشگاه قاهره برای سخنرانی از آقای خاتمی دعوت کرده بودند و دهها تقاضای دیگر از جمله برای مصاحبه و گفتوگو... که قرار شد دو مصاحبه مهم یکی تلویزیونی و دیگری مطبوعاتی انجام بگیرد که گرفت و سایر تقاضاها را رد کردیم، گرچه کار بسیار مشکلی بود.
شب نخست به محض ورودمان به هتل، با جمعی از دانشگاهیان ملاقات داشتیم. از جمله ملاقات با خانم مونا البرادعی، رئیس دانشگاه عین الشمس و جمعی از اساتید با آقای خاتمی در محل اقامت هیات انجام گرفت.خانم البرادعی رئیس دانشکده و استاد دانشگاه مصر است. وی همشیره آقای محمد البرادعی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمیاست و استاد علوم سیاسی دانشگاه قاهره است.خانواده البرادعی هم از خانوادههای اصیل، اهل علم و فرهنگ مصری هستند.
خانم البرادعی پس از تعارفات گفت شرمساریم که نتوانستیم در دانشگاه با اساتید ودانشجویان خدمت آقای خاتمی در دانشگاه باشیم. در همان آغاز متوجه شدیم در عین حالیکه دولت مصر این سفر را برنامهریزی کرده است، محدودیتهایی هم برای تماس مستقیم با دانشجویان، دانشگاهیان و برخی از مراکز مردمی هم وجود دارد. همانطور که قبلاً گفتم دولت مصر به نقش معنوی ایران در میان لایههای اجتماعی خود حساس است. شرمساری در وجود خانم البرادعی به خوبی مشهود بود. قرار بود آقای خاتمی در دانشگاه قاهره و هم در دانشگاه عینالشمس سخنرانی داشته باشد ولی سه سخنرانی که در اجلاس، در الازهر شریف و در کتابخانه اسکندریه تنظیم کرده بودند ظاهرا از دیدگاه بخش امنیت مصر که تسلط عجیبی به همه مسائل دارد، کفایت موضوع میکرد.سیستم امنیتی مصر همه جا را کنترل میکند.
خانم البرادعی میگفت ما مصریها به وجود ایران و روابط دو کشور افتخار میکنیم.همانگونه که میدانید ایران و مصر دو کشور صاحب تمدن هستند و این سرمایه ارزشمند، میتوانست و میتواند درخدمت توسعه روابط دو کشور قرار گیرد.مصر و ایران میتوانند به صورت جدی همکاریهایی در زمینه توسعه روابط و مناسبات داشته باشند. من حاضر به هرگونه همکاری با دوستانم در جهت توسعه روابط با کشوری دموکرات مثل ایران هستم که مهد تمدن و اندیشههای کهن است.توسعه علم و اندیشه در میان دوستانمان از اهمیت خاصی برخوردار است. خانم البرادعی به آقای خاتمی میگفت رفتار آمریکاییها بسیار نگران کننده است. مانورهای دریایی و قدرت آمریکا و فشارها و تهدیدات به ویژه فشار شورای امنیت ما را نگران کرده است. امیدوارم که ایران با اقتدار در برابر همه این فشارها ایستادگی کند. این نگرانی در میان همه آحاد نخبگان مصری به وضوح قابل رویت بود. اگرچه این روزها بحث جنگهای روانی و ایذایی آمریکایی و غربیها علیه ایران خیلی بیشتر شده است تا ایران را وادار به سازش کنند.
استاد دیگری از دانشگاه عین الشمس به آقای خاتمی گفت، اجازه دهید از طرف جمع کل اساتید از شما به عنوان صدای عقل و حکمت در دنیای اسلام که تلاش و اندیشه شما توسعه فکر و صلح وهمزیستی در عمل است، تشکر و خوشآمد گویم. ما در پی آن هستیم که در منطقه بحران دیگری نداشته باشیم و امیدواریم بتوانیم با کمک شما بحرانها حل گردد .من در یک اجلاس در دفتر مطالعات وزارت خارجه شرکت نمودم و دوستان ارزشمندی در ایران دارم. آقای صادق خرازی دوست عزیز ماست که نخستین دیالوگ ایران و مصر به همت ایشان و موسسه الاهرام صورت گرفت.
خانم البرادعی همچنین گفت ایران و مصر بایستی همکاریهای جدی علمی- تحقیقاتی با یکدیگر داشته باشند. من به عنوان استاد معتقدم که بایست از دستاوردهای ایران خوب استفاده کنیم .توفیقات علمی- تکنولوژیک ایران فراوان بوده است.
آقای خاتمی با اینکه خسته بود بصورت اجمالی گفت من هم از ملاقات با شما خرسندم و علاقمند بودم تا در سطح دانشگاهی از دستاوردهای شما استفاده نمایم. ایران و مصر از چند جهت میبایست با یکدیگر گفتوگوکنند. با یکدیگر هم مسیرهستیم و هم مسائل ما مشترک است، ایجاب میکند که بیش از گذشته همکاری کنیم. کسانی هستند که از پیشرفت و توسعه روابط میان دو کشور ناراحت هستند.هر دو کشور چارهای به جز توسعه ندارند و البته توسعه به راحتی به دست نمیآید بلکه میبایست دو کشور با هم تلاشی مشترک برای دسترسی به این امر عظیم داشته باشند و مکمل یکدیگر باشند. من تصور نمیکنم که نخبگان با این همکاری مشکلی داشته باشند. اگر نخبگان همکاری نزدیک و جدی داشته باشند طبیعی است دولت و مردم هم ناچارند این واقعیت را بپذیرند.احساس مشترکی در هر دو کشور وجود دارد که میبایست توسعه پیدا کنند و آن شناخت و حفظ هویت خود است. شناخت این حقیقت امر مهم و ارزشمندی است. ما در بحرانیترین منطقه دنیا به سر میبریم و این بحران بسیار به ما آسیب میرساند. ایران و مصر میتوانند در کنار یکدیگر بنشینند. اینها اموری است که نزدیکی دو کشور را ضروری و حیاتی کرده است. همه تلاش من نیز در همین راستا بوده است و خواهد بود و در عرصههای مختلف میبایست این چنین کاری صورت گیرد. نبایست به سمت بحران جدیدی برویم. البته هیچ ملتی حق ندارد از مهمترین سرمایههای ملی خود برای خواست بدخواهان صرفنظر کند.اما این که چگونه میبایست عمل کنیم، امری است که حکمت و تدبیر جدی میطلبد. امیدوارم که مشکل جدی پیش نیاید اما اگر بحران جدیدی رخ دهد همه ضرر خواهند کرد؛ ایران، کشورهای منطقه و خود آمریکا زیان میکنند ولی میتوان بحرانها را تدبیر کرد. ستیزها و جنگها و کج سلیقگیها پایان مییابد. ملتها و کشورهای اصیل همواره ماندگار خواهند بود. شاید پس از جنگ 1967 تصور میشد که کار مصر پایان یافته است ولی اینگونه نشد، اگرچه مصرزیان دید.اگر ما کشورها درکنار هم باشیم یا بحران به وجود نمیآید و یا اگر به وجود آید قابل حل است.امیدوارم که با همکاری بتوانیم با یکدیگر گفتوگوی جدی به عمل آوریم.
پس از این ملاقات خانم مونا البرادعی و خانم نادیه مصطفی با من به طور خصوصی ملاقات کردند و در مورد دو سخنرانی خاتمی که قرار بود هم در دانشگاه قاهره و هم در دانشگاه الازهر برگزار شود که البته دستگاه امنیتی مصر لغو کرد، صحبت شد. خانم البرادعی رئیس دانشکده اقتصاد و خانم نادیه مصطفی که از دوستداران ایران واندیشههای آقای خاتمی است و با زبان بیزبانی از من عذرخواهی کردند. پیغام هم داده بودند که از طرف مقامات امنیتی دستور دادهاند که این جلسه لغو شود. مطمئن بودیم که حضور خاتمی در دانشگاه و پرسش و پاسخ و نیز موضوعی که برای سخنرانی تعیین کرده بود، میتوانست تاثیر خوبی در دانشگاه داشته باشد که خوشایند حکومت نیست، موضوع بحث خاورمیانه گذشته، حال وآینده بود. در دانشگاه الازهر هم اولاً آقای وزیر اوقاف خاتمی را همراهی کرد و ترتیب کار را آنچنان دادند که مجالی برای پرسش و پاسخ نماند چرا که بسیاری از مطالب در ضمن همین پرسش و پاسخها مطرح میشود. حسنی مبارک بصورت خیلی جدی همه گونه کنترلی را در سیستم سیاسی و دانشگاهی مصر انجام میدهد تا اتفاق غیرمترقبهای رخ ندهد. با قدرت و سرکوب میتوان وضع موجود را به صورت موقت حفظ کرد ولی جلوی آگاهی، دانایی و بینش را نمیتوان گرفت. با خود فکر میکردم آن حکومتهایی خدمت به مردم و تاریخ علم و فرهنگ میکنند که در برابر دانش و آگاهی ملت خود صف بندی نکنند بلکه با سخاوت و تحمل با آن برخورد کنند.
ایران برای مردم مصر و روشنفکران آن جاذبهای بس عظیم دارد. نام و آوازه ایران و ایرانی در عمیقترین لایه عاطفی ملت بزرگ مصر جای دارد. نمیتوان به تاثیرات و خدمات متقابل دو ملت، دو تمدن و دو فرهنگ بیاعتنا بود. انقلاب اسلامی، اندیشههای آزادیخواهانه و نو، حرکتهای مردمسالارانه، مواضع ایران در لبنان، فلسطین در میان مردم مصر و وجود نخبگان و ابرار جایگاه ویژهای دارد و همین نکته است که دولت مصر را در مواجهه با ایران دچار مشکل کرده است. اگرچه ملت بزرگ مصر خواهان رابطه با ایران و نقش منطقهای و بین المللی ایران هستند ولی دولت مصر و حاکمان آن کشور به دلایل گوناگون از انزوای ایران استقبال میکنند. این پارادوکس به خوبی در مناسبات دو کشور و دو ملت محسوس است. تا پاسی از شب در کنار نیل قدم زدیم و با هادی خانیکی هم صحبت بودم.خسته از سفر و راه بودیم. شب را استراحت کردیم و فردا صبح قرار ملاقات با آقای حسنی مبارک گذاشته بودند.
دوشنبه ششم فروردین 1386
ملاقات خاتمی با حسنی مبارک
مبارک گفته بود حتماً میخواهد با خاتمی خصوصی ملاقات کند و سپس عصر همان روز برای شرکت در اجلاس سران اتحادیه عرب عازم ریاض بود. به خاطر این ملاقات افتتاحیه اجلاس را که قرار بود ساعت 9 باشد عقب انداخته بودند و به ساعت 11 موکول کرده بودند و این تصمیمات و ارادهها از خصائص رژیمهای دیکتاتوری است که شکل بدی از آن در مصر حاکم است.آنچه مهم است اوامر دیکتاتور است ولواینکه صدها انسان فاضل و محترم و برنامههای از پیش تنظیم شده معطل و تعطیل شود و بالاتر از آن حتی اگر انسانهایی دربدر، تحقیر، شکنجه و کشته شوند. حکومت حسنی مبارک حکومتی نظامی- دیکتاتوری است، به خصوص نسبت به گروهها و احزاب و بالاخص اخوان المسلمین مصر که پایگاه مهمی در جامعه دارد بسیار سختگیرانه عمل میکند. رفتارها همه نشان از جو دیکتاتوری- امنیتی شدید بر مصر دارد حتی در رفت وآمدها.هرجا که رئیس جمهور برود پیش از آن همه جا را نیروهای پلیس و امنیتی احاطه میشود، اعمال عادی شهروندان دچار وقفه میشود و... اینها همه نشانه ترس و سستی پایگاه فرعون مصر در جامعه است.حتی برای دیدار با ایشان در هر سطحی این محدودیتهای امنیتی اعمال میشود.
گفتند فقط آقای خاتمی میتوانند حضور داشته باشند که آقای خاتمی گفت چند نفر دیگر هم هستند که باید ما را همراهی کنند، قبول کردند ولی وقتی با تشریفات امنیتی خاصی به آنجا رسیدیم آقای خاتمی را به گونهای راهنمایی کردند که فقط خود خاتمی با ایشان دیدار داشته باشد.رفتار ایشان بسیار گرم و صمیمی بود ولی در مجموع سنگینی فضای امنیتی بر همه جا و همه چیز احساس میشد.از جمله اموری که نشانه ترس از مردم است، مشهود بود.به هر حال این ملاقات صورت گرفت. به مقر ریاست جمهوری رسیدیم، آقای مبارک به استقبال آقای خاتمی آمده بود و در سرسرای کاخ ایستاده بود و به گرمی از خاتمی استقبال کرد. احمد نظیف، نخست وزیر هم بود، ولی جالب اینکه احمد نظیف، نخست وزیر و من را اجازه ندادند تا در بخش اول ملاقات حضور داشته باشیم. در واقع این گروتکل مبارک است که اول خودش بایست ملاقات کند و سپس نخست وزیر و دیگران بیایند. بعد از گرفتن عکس و پس از حدود 45 دقیقه مذاکره بین خاتمی و مبارک سپس معلوم شد که تدارک صبحانه دیدهاند که نشان دهنده اهتمام به این دیدار و احترام به آقای خاتمی بود و مبارک در طول ملاقات و پس از آن خیلی با احترام برخورد میکرد. در این مرحله من و آقای احمد نظیف، نخست وزیر که با هم نشسته بودیم و گپ میزدیم را دعوت کردند تا چهار نفره صبحانه را صرف کنیم و بحث و صحبت داشته باشیم.
حسنی مبارک و احمد نظیف خاتمی و اینجانب بر سر میز صبحانه نشستیم. مبارک حرمت و احترام زیادی نسبت به آقای خاتمی میگذاشت و مدام از شخصیت و اندیشههای جهانی آقای خاتمی تجلیل میکرد. آقای خاتمی خصوصی به من میگفت آقای مبارک از کسانی است که دائماً حرف میزند و اگر انسان زرنگی نکند در جایی و در صورت پیدایش کوچکترین مجرا و منفذی حرف نزد، او همچنان ادامه خواهد داد و هرچند که اگر دیگری هم حرفی بزند با فاصله کمی دوباره ایشان سر رشته سخن را به دست میگیرد.برخی از سیاستمداران یا اربابان قدرت عجیب شهوت سخن گفتن دارند و خودشان بیشتر از مخاطبان خودشان از سخن گفتن لذت میبرند. فیدل کاسترو، قذافی، چاوز و خیلیهای دیگر اینگونهاند.
به هنگام صبحانه، ایشان خیلی گرم گرفت و خیلی هم گرم صحبت کرد که البته میتواند دو علت داشته باشد یکی خود محوربینی و اینکه بیش از دیگران، شخص حق حرف زدن و اظهار نظر دارد که غالباً این خصلت را در خودکامگان میبینیم، ثانیاً برای اینکه با سخنان دیگری در موقع انفعال قرار نگیرد و احیاناً مطلبی که به وی انتقاد میکند یا رد نظریات اوست را نشنود.
حسنی مبارک از حمله شدید به آمریکاییان و سیاستهای اشتباه آمریکا در منطقه شروع کرد و اینکه موجودات خطرناکی هستند،همه جا دخالت میکنند، ناآرامی ایجاد میکنند، دوست نمیشناسند، آنچه میشناسند مصالح و منافع خودشان است که بهر قیمتی میخواهند به آن برسند.از جمله در مصر رفتاری تحریک کننده دارند، مزدور استخدام میکنند و چند بار از الفورد (تنها رقیب انتخاباتی خودش) نام برد که مستخدم آمریکاست، معلوم بود که حسابی از رفتار آمریکاییها در جانشینسازی نگران است و ترسیده است و گفت به خانم رایس گفتهام شما انسانهای ضعیف و زبون انتخاب میکنید، به آنها پول و امکانات میدهید مثل الفورد. بعد از ملاقات آقای خاتمی در ماشین به من میگفت، این حرفها از جنس همان است که در زمان شاه میشنیدیم که هر کس مخالف وی بود مزدور اجنبی بود یا نوع دیگری که برخی به آن دامن میزنند را در ایران میشنویم که هرکس اندیشه و رفتاری غیر از آنچه مقبول حاکمیت است دارد یا خائن است یا مغرض یا جاهل!!! گرچه هم در ادبیات وهم در رفتار وضعیت ایران خیلی با آنچه در مصر و امثال آن میگذرد متفاوت است. هرچند که اصلاحات میخواست این وضع را نیز به نفع آزادی و عقلانیت و حرمت انسان و پاسخگو کردن دولت و حاکمیت عوض کند که احیاناً در بعضی جهات موفق بود و در خیلی جهات نه.
مبارک از مذاکراتشان با آقای بوش پسر، بوش پدر، رایس و دیگر آمریکاییها و اعتراضهایی که به آنها نسبت به سیاست جنگ آمریکا در عراق داشته است سخن گفت.از اختلافات میان شیعه و سنی اظهار نارضایتی کرد وآن را توطئه دانست و گفت به آمریکاییها گفتهام اکثریت مردم عراق شیعهاند. در لبنان بخش مهمی شیعهاند، همچنین در بحرین،کویت و... این آتش اگر برافروخته شود خاموش نشدنی است و نیز اگر با ایران برخورد شود همه در کنار ایران خواهند بود و غرب و منطقه زیان خواهد کرد و گفت در برابر این پرسش آمریکاییها وانگلیسها که اکثریت قاطع مردم منطقه سنی هستند، پاسخ دادهام اگر جنگی به ایران تحمیل شود دیگر شیعه و سنی نخواهد بود، تمام عالم اسلام در برابر شما خواهد بود و افزود که اینها دیوانهاند و هرکاری ممکن است بکنند، باید شما و ما مواظب باشیم. آقای خاتمی با زیرکی گفت آنچه مسلم است آمریکا دوست هیچ کس و هیچ یک از ما نیست و ایشان افزود که آنها اصلا دوست نمیشناسد، فقط منافع خود را میشناسند.
آقای خاتمی گفت آیا راهی جز نزدیکی ما، رفع سوء تفاهمها، رهایی از پارهای توهمات برای رسیدن به تفاهم هست؟ آیا میشود از خطر رهید در حالیکه در داخل نیز کسانی به همان حرفها و اختلافات دامن میزنند که آمریکائیها میخواهند؟ شما عازم ریاض برای شرکت در کنفرانس سران عرب هستید، خوب است سران عرب در جهت حل اختلاف و دورشدن از مشکلات موهوم حرکت میکنند و مشکل اصلی و واقعی را بشناسند و سخن اصلی را فراموش نکنند و دشمن را در داخل خود به حساب نیاورند و علیه کشورهایی که نقش مهمی در منطقه دارند، موضع گیری نکنند. دشمن واقعی امت عرب بیرون از منطقه است. مساله عراق و منطقه و نظایر آن ریشههای مهمی دارد که در خارج از خود ما است، منتهی تلاش میشود که اذهان از آن امر یا امور مهم به دشمنیهای داخلی توجه شود.اگر حسن نیت وتصمیم به نزدیکی باشد بسیاری از مسائل را خودمان میتوانیم حل کنیم.
در زمینه روابط دو کشور صحبت شد و آقای خاتمی گفت اگر عزم جدی برای حل مشکل سیاسی نیست لااقل بگذاریم این دو ملت بزرگ در زمینههای علمی، بازرگانی، صنعتی و...گسترش روابط بدهند.ایشان قبول کرد ولی طبق گفته حافظ منافع ما در مصر آقای رجبی با اینکه از جانب ایران سعه صدر هست، مصریها در همه موارد بسیار سخت گیری میکنند.
با این حال در سفر اولاً دادن صبحانه درآستانه سفر به خارج نشانه احترام به آقای خاتمی و اهمیتی بود که برای آقای خاتمی قائل شد. ثانیاً رفتار ایشان با آقای احمد نظیف هم رفتار یک بالادست مطلق با یک زیر دست مطیع بود و آقای نظیف هم واقعاً با ایشان چنان رفتار میکرد که گویا ارباب اوست، وضعی که مشمئز کننده بود آقای خاتمی میگفت نمونههای آن را در نزد خیلی از دیکتاتورها از جمله آقای صفر مراد نیازف دیده بودم. جالب اینجاست که از آقای خاتمی و مترجم سوال کردم که در بخش خصوصی ملاقات با حسنی مبارک آیا او حرفی خاص داشت.آقای خاتمی گفت همین حرفها را در ملاقات هم زده است و صبحانه تکرار همان بحثها بود.
حسنی مبارک بر سر میز صبحانه به اهمیت تمدن و فرهنگ ایران اشاره و از آن تجلیل کرد. وی با انتقاد از روند دموکراسیسازی بیگانگان در منطقه یادآور شد کشورهای مسلمان منطقه باید با همبستگی در برابر مشکلات وچالشهای موجود مانع از دخالتهای دیگران شوند. او گفت: منطقه دچار آشفتگی است. من به آمریکاییها و اروپاییها تذکرات لازم را دادهام. من نمیتوانستم به طور مستقیم بگویم ولی تلویحاً گفتم که اگر علیه ایران اقدامی شود جهان عرب در مقابل و علیه شما خواهند بود. ایران یک کشور عادی نیست و دارای موقعیت ویژه در دنیای اسلام است. مبارک گفت با شیراک هم صحبت داشتم، وی میگفت شما سنی هستید. به وی گفتم حمله به ایران وتحریک دنیای اسلام علیه شما خواهد شد واین واقعه شیعه و سنی نمیشناسد. شیراک گفت پس سنی چه میشود. گفتم که شیعه و سنی در این ماجرا متحد خواهند شد.واقعا من نمیدانم همبستگی منظور نظر مبارک چیست؟ همبستگی میان قدرتهای حاکم و مستبد یا همبستگی میان همه ملتها؟! مگر میشود بدون تغییر در رفتار و اهمیت دادن به نقش مردم صحبت از همبستگی کرد.
وقتی که مبارک از شیراک صحبت کرد، احمد نظیف به من لبخند و چشمک زد چون در هنگام صحبتهای خصوصیام به احمد نظیف، نخست وزیر گفتم من که در پاریس بودم، هر باری که این آقای حسنی مبارک به پاریس سفر میکرد و برای ملاقات به الیزه میرفت برای ما مشکل ایجاد میشد. در واقع برای ما ایجاد اشتغال میشد! دو، سه هفته بایست دوندگی میکردیم تا آثار سفر ایشان و جوسازی که وی علیه ایران کرده بود را جمع و جور کنیم.
احمد نظیف سر میز صبحانه گفت: در داوس هم گفتم، قدرتهای بزرگ بایست اقدامات بزرگ انجام دهند.ایران قدرت بزرگی است و اقداماتش هم بایست در شأن و منزلت و جایگاه منطقهای ایران باشد. احمد نظیف سال گذشته در اجلاس داووس حس ناسیونالیستی- عربی علیه ایران و موقعیت ایران در عراق داشت.
مبارک هم گفت: من به ملک عبدالله چون مسولیت بزرگی دارد گفتم آمریکاییها که با این اقدامات تنفر جهانی علیه خودشان را افزایش میدهند.آمریکاییها گمان میکنند که هر چه بگویند مردم جهان و جهان عرب گوش میدهند در حالیکه اشتباه میکنند. آمریکاییها دچار غرور کاذب شدهاند. معلوم بود که حسنی مبارک از جانب آمریکاییها تحت فشار است و نقره داغ شده است. مبارک گفت آمریکاییها به دلیل غروری که دارند بسیار مغرورانه و بد رفتار میکنند. بیدلیل نیست که همیشه مشکل دارند، عقل در آنجا حکومت نمیکند. تنها نگرانی ما این است کهCowboy امروز امریکا(منظورش بوش بود) اقدامی انجام دهد و پس از کسب موفقیت اولیه، قدرت را تحویل دموکراتها بدهد. معلوم بود که مبارک نگران موقعیت خودش شده است.
خاتمی در پاسخ گفت: افراط در دنیای اسلام زیاد شده است.این نتیجه رفتار آمریکا و هم پیمانان آمریکا و سیاستهای دوگانه آنهاست.افراط و افراطیون محصول و نتیجه رفتار دوگانه غرب است. اتحاد دنیای اسلام از اهمیت ویژه برخوردار است. رهبران عرب و امت اسلامی بایست هوشمند باشند. من مجددا به شما عرض میکنم حتماً با دوستانتان صحبت کنید. دشمن امت عرب و امت اسلامی را بیرون از منطقه جستوجو کنید! ایران در تمام مشکلات و بحرانهای دنیای اسلام در کنار آنها بوده است و هزینههای زیادی هم داده است.
مبارک: شما میبایست صدای عقلانیت خود را بلندتر کنید.ایران بایست خیلی مراقب باشد.
البته داشت کمی تفتین هم میکرد. بدنبال تحریک کردن بود. مبارک آدم مارمولک و زیرکی است و گفت چرا مسائل خود را با آمریکا حل نمیکنید!
آقای خاتمی بحث گسترش روابط ایران و آمریکا در زمان کلینتون را مطرح کردند و گفتند شرایط متفاوت است. ما گامهای خوبی برداشتیم، ولی آمریکاییها دوگانه عمل کردند، در ایران هم در زمان من حل مسائل با آمریکا و غرب یک تابو بود ولی الان اینگونه نیست.متاسفانه در زمان من تندروهای دو طرف در آمریکا و ایران مخالف عادی سازی روابط بودند.
مبارک: این کار برای آنها و منافعشان خطرناکتر شد.آمریکاییها اشتباه کردند که به تفکری چون شما اعتماد نکردند. به مقامات آمریکا گفتم که دید جهان اسلام با شما متفاوت است. به پاول نیز گفتم این چه دموکراسی است که مدنظر شماست، دموکراسی قذافی خوب است(البته با شوخی) مدام قذافی را مسخره میکرد.وی میگفت قذافی یک تعریف خاصی از دموکراسی دارد. دمو یعنی مردم و کراسی به معنی صندلی است، پس ترکیب دموکراسی یعنی اینکه مردم روی صندلی بنشینند.خوب همه روی صندلی نشستهاند. به لیبی رفته بودم در چادر با قذافی بودم، صدای همهمه آمد. قذافی گفت بیا تا دموکراسی لیبی را به تو نشان دهم. وی با بلندگو با مردم صحبت کرد و گفت میخواهم نخست وزیر و وزیران را تعیین کنم، فلان کس نخست وزیر یا وزیرفلان، مردم کف میزدند و آن را تائید میکردند. قذافی به من گفت این دموکراسی رای مردم است و این سیستم سیاسی ما تحسین برانگیز است!! این نحوه انتخابات در لیبی بود و شیوه مردم سالاری در آن کشور.لیبی خودش حکایتی است. هر موقع بوش را میبینیم به او میگویم که دوست دارم دموکراسی عراق شما را ببینم. آنها به دنبال بر هم زدن جهان اسلام هستند. من به رایس گفتم که شما جاسوسهای ضعیف را پیدا میکنید تا آدمهای ضعیف شما بهانهای برای دخالتهای بیشتر شما باشند و به دنبال این نوع دموکراسی هستید!! آمریکای ابر قدرت به دنبال چیست؟ همین که رای را نشان دهند میگویند دموکراسی است، به عواقب پس از بحران و جنگ اصلا نمیاندیشند. آنها منافق هستند و آدم دروغگو و آدمهای ضعیفالنفس را میخرند.تمام سیستم سیاسی منطقه را بهم ریختهاند.
مبارک گفت در رابطه با خلیج عرب و خلیج فارس هم با رایس صحبت داشتم .هر موقع به جنوب خلیج فارس میروی بگو خلیج عرب و هرموقع به طرف ایران رفتی بگو خلیج فارس. جهان عجیبی است. آمریکا اصلا دنیا را نمیشناسد. بوش پدر بهتر بود و اکنون بوش پدر نگران است که دیک چنی پسرش را به کجا میبرد. مبارک به هنگام تعریف این مطلب غش غش میخندید و میگفت البته ایران تاریخ، فرهنگ بلندی دارد. منطقه چارهای جز همکاری با ایران ندارد.شما هم یک کمی آمریکاییها و غربیها را تحریک میکنید.این ماجرای اتمی شدن ایران هم آنها را تحریک کرده است خوب است کاری کنید که اعتماد آنها را جلب کنید. من باورم این است که آنها بدنبال بهانهجویی هستند.
آقای خاتمی نیز ضمن اشاره به رفتار تبعیض آمیز به عمل آمده با جمهوری اسلامی ایران در موضوع فعالیتهای صلح آمیز هسته ای، وجود استانداردهای دوگانه و برخوردهای گزینشی را خطری برای همکاری و توسعه کشورهای مسلمان دانست و یادآور شد که مردم و دولت ایران مصمم هستند تا از حقوق خود درچارچوب معاهده عدم اشاعه دفاع کنند. وی دستیابی ایران به دانش هسته ای را امری بومی برشمرد و تاکید کرد حقوق ایران امری نیست که با فشار برخی از کشورها نادیده گرفته شود.وی همچنین دخالتهای قدرتهای بیگانه در امر داخلی دنیای اسلام که با اتکا به مبارزه با تروریسم صورت میگیرد را بهانهای دانست و خاطرنشان ساخت، تجربه غلط کشورهای غربی در رویکردهای دوگانه در واقعیات جهانی، زمینه ساز بروز بسیاری از بحرانهای امروز جهان اسلام است. وی دموکراسیطلبی را حق مسلم ملتهای مسلمان خواند و تصریح نمود که دنیای اسلام برای افزایش نقش جوامع خود در حاکمیت سیاسی از الگوهای غیربومی بهره نخواهد برد. جالب است بنویسم که آنجا که آقای خاتمی سخن از دموکراسی میکرد، آناتومی صورت حسنی مبارک و اوقاتش بهم ریخت.احساس میکردم نسبت به این واژه دموکراسی آلرژی شدیدی دارد.نوعی خارش میگیرد و لبش تبخال میزند.
خاتمی میگفت امروز افکار عمومی علیه امریکاست.دولت آمریکا با فرار به جلو به دنبال بحران جدید برای توجیه حضورخود در عراق است و جنگ مذهبی شیعه و سنی از دسیسههای جدید آنها است.البته بیداری دولت و مرجعیت در عراق مانع موفق شدن این سیاست آمریکاییها خواهد شد. من از شما توقع دارم که نسبت به این توطئه هوشیار باشید.به دوستان خودتان هم هشدار بدهید. امکان درگیری نظامی همه جانبه علیه ایران وجود ندارد آنها دارای مشکلات جدی هستند.موقعیت ژئوپولتیک ایران این اجازه را به آمریکا نمیدهد که این گستاخی را انجام دهد.ایران هم اینک آمادگی کامل برای دفاع از خود را دارد، موقعیت نظامی ایران بسیار خوب است.
مبارک: من یک نظر دیگری هم دارم که آنها دیوانه هستند. آنها ضربههای هوایی خواهند زد.حملات هوایی جنبه روانی دارد نه جنبه نظامی.آمریکاییها در پی تخریب هستند و ابتدا هم از تخریب اقتصادی، صنعتی شروع میکنند.
خاتمی: تصور نمیکنم از لحاظ نظامی، تکنیکی و افکارعمومی توان این کار را داشته باشند.من 8 سال رئیس جمهور کشورم بودم. امکانات و قدرت بازدارندگی ما قابل مقایسه با هیچیک از سازمانهای نظامی منطقه نیست.تصورم این است که آمریکاییها خودشان خوب میدانند، اگرچه میخواهند کمی شما و دوستانتان را هم نگران کنند.
مبارک: آنها اگر موفق شوند همه چیز را به دست خواهند گرفت. آنها به مسائل جانبی نمینگرند. نگاهی به عراق، افغانستان و سومالی داشته باشید. من نمیخواهم شما را بترسانم ولی میبایست همه سناریوها را در نظر بگیرید.آمریکا تمام تلفنهای ما را شنود میکند. با پررویی هر کار غیرقانونی را به نام امنیت انجام میدهند.
مبارک راجع به شعارهای تند برخی از مقامات منطقه صحبت کرد و گفت: این نوع نگرش مشکلات شما و ما و دنیای اسلام را بیش از گذشته میکند و هر روز تهدیدات ایران را افزایش میدهد و من مدعی هستم که شما صدای عقلانیت و منطق و اندیشه در دنیای اسلام هستید. ملاقات اول ژنو خارج از پروتکل بود. میخواستم به ایران بروم اما رادیکالها بسیار مخالفت کردند. باز هم میخندید و منظورش از رادیکالها را به گونهای دیگر بیان کرد. منظورش از رادیکالها آمریکا و سیستم امنیتی خودش بود.
خاتمی: هر موقع بیائید در ایران از شما استقبال میکنند. امیدوارم اجلاس سران عرب باعث ناآرامی درمنطقه نشود. شما کمی هم نسبت به مصالح شیعه و سنی و برخی از تندروها حساس باشید. دوستانتان را نصیحت کنید. با دوستی و تفاهم میتوان بر مشکلات فائق آمد.
مبارک: ما هم در پی آن هستیم تا بین سوریه و عریستان سعودی دوستی برقرار شود. مساله قذافی را هم خواستم حل کنم ولی دیوانهام کرد و نتوانستم. شرط عجیبی مطرح شد. پادشاه عربستان بایست از قذافی عذرخواهی میکند.به سرهنگ معمر گفتم تو میخواستی آنها را بکشی. تو نسبت به همه بدبین هستی. حالا بایست آنها بیایند از تو عذرخواهی کنند. به قذافی گفتم تو به عربستان فحاشی میکنی، آمریکاییها سودش را میبرند. من عربستان را بر حذر داشتم. قذافی خیلی از من دلخور است. آمریکاییها به دنبال برهم زدن منطقه هستند.ایران بایست با تدبیر عمل کند. رودررویی با آمریکاییها به نفع شما نیست. من با شیعه مشکلی ندارم. آمریکاییها دنبال فتنه هستند. اینها نه مصر را میخواهند نه شما را. البته منافع ما و منافع اینها یک جایی بهم میرسد. ایران میبایست کمی با تدبیر عمل کند. آمریکاییها هم به ما فشار میآوردند که از ما پایگاه بگیرند ولی ما با تدبیر عمل کردیم گفتیم پایگاه نداریم، ولی هواپیماهای شما برای سوختگیری بیایند و بروند. ما از آنها زمان گرفتیم. شما هم خیلی میبایست دقیق عمل کنید، از آنها زمان بگیرید. من به سیستم نظامی و امنیتی خود دستور دادهام که به هیچ وجه آمادگی همکاری با آمریکا در قبال جنگ جدیدی در خاورمیانه را نداشته باشد.
مبارک بصورت تلویحی داشت اخباری را که شنیده بود و برای ما هم تازگی نداشت، کمی آب داخلش میکرد و به ما میفروخت!
سر میز صبحانه نیز از لزوم توسعه و علم و تحقیق وتکنولوژی و سرمایه گذاری درست صحبت کردیم و توضیحاتی از کارهای دوران آقای خاتمی از جمله در عرصهI.T وICT، بایوتکنولوژی و نانوتکنولوژی، گسترش کمی و کیفی دانشگاهها، سرمایهگذاری درخور توجه در نفت و گاز و پتروشیمی و صنایع و تجهیزات در کشاورزی و...داده شد واز وضعیت این امور از مصر پرسیدم. ایشان هم توضیحاتی داد که اجمالاً نشان میداد که مصر هم در جهت توسعه حرکت میکند، اگرچه نمیدانم بدون حداقلی از دموکراسی توسعه میسر است یا نه؟! از رشد بالای 5% و اینکه در آینده اضافه خواهد شد و از سرمایهگذاری خارجی در توسعه تحقیقات و تکنولوژی و...سخن گفت و مجدداً آقای مبارک رشته سخن را در دست گرفت به انتقاد از آمریکا و اینکه به دروغ شعار دموکراسی را میدهند، علاوه بر اینکه دموکراسی به درد منطقه نمیخورد، گفت به ایشان گفتهام که شما، منطقه را نمیشناسید، چطور میخواهید در یک جامعه قبیلهای مثل عربستان دموکراسی برقرار کنید یا در جاهای دیگر آنچه شما میگویید نتیجهای جز هرج و مرج و آشفتگی ندارد.
خاتمی گفت درست است که آمریکا درست نمیگوید ولی دموکراسی چیز خوبی است چرا ما نباید خودمان بر پایه امکانات و نیاز خودمان به سوی آن رویم تا بهانه به دست دیگران برای تحمیل سلطه خود به نام دموکراسی ندهیم.
گفت موافق نیستم و با خنده گفت دموکراسی؟ چه دموکراسیای؟ مبارک نسبت به هرگونه مردمسالاری واکنش نشان میداد.
مبارک نکتهای را افزود که نشان دهنده عدم رضایت او از عبدالناصر است؛ گفت شعارها وحرفهای قذافی مرا به یاد عبدالناصر میاندازد، انصافا که قیاس مسخرهای است.از قیاسش خنده آمد خلق را.
در پایان هم تا طبقه همکف و مدخل ساختمان آقای خاتمی را مشایعت کرد و از هم جدا شدیم تا آقای خاتمی و همراهان به اجلاس برویم و ایشان عازم سفر به ریاض شود.
احمد نظیف نخست وزیر مصر هم با آقای خاتمی ملاقات داشت. وی با تاکید براهمیت کشورش در توسعه روابط با جمهوری اسلامی ایران یادآورشد که دولت مصر معتقد است ظرفیتهای فراوانی در حوزه مناسبات اقتصادی و فرهنگی میان دو کشور همچنان دست نخورده باقی مانده است. نخست وزیر مصر همچنین با تاکید بر نقش ممتاز جمهوری اسلامی ایران در توسعه ثبات دنیای اسلام خواهان گسترش همکاریهای سیاسی کشورهای مسلمان در چارچوب سازمانهای اسلامی و با تکیه بر اصل گفتوگوی درون اسلامی شده، تاکید کرد توجه و تمرکز قدرتها و کشورهای بزرگ وظایف ومسؤلیتهای مهمتری را هم ایجاب میکند، همان موضوعی که من در داووس مطرح کردم.
آقای خاتمی هم با اشاره به علائق و بنیانهای مشترک میان مردم دو کشور، پرهیز از توجه به موارد افتراق و عزم طرفین برای حل مسائل باقیمانده را یادآور شد.ایشان همچنین به نقش پیشرو و تاریخی مصر در مبارزه استعمار بعنوان عنصر مکمل ایران در قرن اخیر اشاره نمودند.ایشان همچنین اتخاذ مواضع شفاف از سوی دولتهای اسلامی را به عنوان یک ضرورت در برابر آنچه که هجوم فکری-سیاسی برخی قدرتهای بیگانه نامیدند خواستار شدند. در این دیدار همچنین موارد زیر مطرح شد:
نظیف: ما 30% رشد در تکنولوژیهای نو داشتهایم.
خاتمی: ما راهی به جز استفاده از تکنولوژی نداریم.باید رشد وتوسعه در زمینه IT وICT در نظر گرفته شود.
نظیف: متاسفانه چهارچوب مشخصی برای استفاده از تکنولوژی نداریم ولی میبایست مطالعات علمی را باز بینی و در چهارچوب خاص آن جستوجو کرد. مصر و ایران میتوانند در بعد اقتصادی با هم روابط مناسبی داشته باشند و باید خارج از دید سیاسی روابط گسترش یابد.
من هم یک ساعت بصورت خصوصی با احمد نظیف نخست وزیر مصر صحبت کردم.
احمد نظیف نخست وزیر تکنوکرات مصر دانش آموخته کانادا واستاد دانشگاه و مهندس مخابرات است.روزگاری هم وزیر اتصالات(ارتباطات) بوده است.وی میگفت اجلاس سران کشورهای عرب تلاش میکند تا روی سه نکته جدی در رابطه با اسرائیل به توافق برسد.این اجلاس بیش از هر چیز روی مساله فلسطین تمرکز خواهد کرد. در صورتیکه روی مسائل پایتخت اورشلیم و مرزهای 1967 و همچنین بازگشت آوارگان به اسرائیل به نتیجه برسند، مطمئنا اعراب و اسرائیل روابط خود را عادی میسازند. وی میگفت اسرائیل با مرزهای تاریخی 1967 مشکلی ندارد. نسبت به پایتختی قدس انعطاف نشان نمیدهد. به صورت اصلی با بازگشت آوارگان مساله جدی دارند و در صورتی که این مساله را قبول کند مشکلات جدی در داخل اسرائیل خواهند داشت.احمد نظیف گفت من در استانبول با معاون رئیس جمهوری ایران(داوودی) ملاقات کردم. ایشان به دنبال توسعه روابط بود ولی به دلیل وضعیت فعلی ایران اینک ما وضعیت مطلوبی برای عادی سازی و توسعه روابط نداریم. یک روز همین آقای احمدی نژاد فارغ از پروتکلهای متعارف راجع به توسعه روابط با مصر صحبت کرد، بدون پشتوانه فکری و عملی این بحث را مطرح کرد. از دستگاه سیاست خارجی هم نپرسید که مصریها در چه وضعیتی هستند! بهرحال این هم از وقایع اتفاقیه ماست. حال هم معاون ایشان در خواست توسعه روابط را دارد. او هم در همان جلسه پاسخ رد و منفی میدهد. او میگفت، فرزندم در ماه رمضان سال گذشته برای بحث قراردادهای مخابراتی در تهران بود. وی مدعی بود که ایرانیان نسبت به دین خودشان متادب به آداب نیستند و تعلقات دینی ایشان پایینتر از مردم مصر است و میگفت تعلق به تعهدات و اجرای احکام مذهبی در مصر جدیتر از ایران است. اندکی در باره تلفیق دین و سیاست صحبت کردیم و گفت ما در این زمینه مشکل جدی داریم. مذهب میبایست از سیاست جدا گردد.این کار حتی به نفع خود مردم است .تنها راه تقویت پایههای دینی مردم جداسازی مذهب و سیاست است. مسالهای که اینک ما در مصر داریم با رفراندوم قانون اساسی آن را جا میاندازیم که البته مشکل کمی نیست و جدی است و در عین حال ما در همین متن استخراج شده قانون اساسی نیز به دنبال جدایی دین از سیاست هستیم.البته من برای او فضای اجتماعی و مذهبی ایران را تشریح کردم. وی را خیلی ضعیف النفس در برابر حسنی مبارک یافتیم.آدمی است که تکنوکرات است و تابع دستور مستقیم استبدادی آنجاست.
سخنرانی خاتمی در اجلاس بینالمللی دنیای اسلام و جهانیشدن
ساعت 11 صبح اجلاس بینالمللی تحت عنوان"المؤتمر اعالم التاسع عشر، مشکلات العالم الاسلامی وعلاجها فی ظل العمومه" افتتاح میشد. درسالن پذیرایی میهمانان عالیرتبه حضور داشتند؛ گفتوگوی ابتدایی میان چند نفر از میهمانان و خاتمی صورت گرفت. دکتر محمد طنطاوی، مفتی اکبر الازهر هم حضور داشت. طنطاوی ابراز محبت کرد و صمیمانه خوشآمد گفت و مدام دست آقای خاتمی را دستان خودش نگاه داشته بود.ظاهراً به دلیل مشکلات فنی جهت ترجمه نطق ایشان مشکلاتی پیدا شد. احمد نظیف نخست وزیرو زقزوق وزیر اوقاف در آخر از آقای خاتمی خواستند تا سخنرانی خود را به زبان عربی انجام دهد که آقای خاتمی هم قبول کرد.
سخنرانی رسمی آقای خاتمی در جمع بیش از 1500 نفر از متفکران از دنیای اسلام به زبان عربی بود. سکوت بر سالن حکم فرما بود. وقار و متانت تؤام با لبخند و سیمای مهربان ایشان تاثیر شگرفی بر مخاطبان گذاشت. دکتر طنطاوی، امام اکبر الازهر به معرفی آقای خاتمی و ایران پرداخت و از ایشان به عنوان یک روشنفکر دینی و عالم اصلاح طلب وعلامه بزرگ نام برد که شجاعانه در ترسیم نوسازی اندیشه و تفکر دینی گامهای جدی برداشته اند. دکتر محمد طنطاوی عالم برجسته مصری و از تبار بزرگان و عالمان آن دیار است. وی از برجستهترین قرآن پژوهان و متخصصان علوم قرآنی است و اینک از پیشگامان اندیشه نوسازی دینی و در دنیای اسلام مطرح است. زقزوق هم به تجلیل از شخصیت آقای خاتمی پرداخت.احمد نظیف با احترام به حضور جناب آقای خاتمی متن پیام حسنی مبارک را قرائت نمود.
درجلسه افتتاحیه علاوه بر پیام رئیس جمهور که توسط نخست وزیر قرائت میشد چند نفر از شخصیتها سخنران بودند. آقای شیخ طنطاوی، پاپ، رهبر قبطیهای مسیحی و نمایندگانی از بعضی رؤسای کشورهای اسلامی وعربی. اقای خاتمی سخنران اصلی جلسه افتتاحیه بود. در واقع keynote speaker این جلسه بود. طبق اظهار همه کسانی که خاتمی دیدند و نیز طی صحبتهایی که با ما شد، سخنرانی خاتمی جذابتر، پرمحتویتر ومؤثرتر بود. خاتمی ابتدا درباره مفاهیم غلط و سوء ظن آفرینی و هرج و مرج فکری ناشی از آن صحبت کرد و نگاه با تمایز میان جهانیت(Globality)،جهانی شدن(Globalization)،جهانی سازی(Globalizm) و...سخن گفت و به خصوص میان دو مفهوم جهانی شدن و جهانی سازی تفکیک قائل شد و به رغم بعضی ادعاها که جهانی شدن به معنی یکسانسازی واستیلای هژمونیک مفهومی و عملی یک نظام بر سایر نظامها و انحلال تعدد وتفاوت فرهنگی ومدنی است، گفت در جهانی شدن به معنی کوتاه و فشرده شدن زمان ومکان، بسط علم وتکنولوژی، پیوند سرنوشتها به یکدیگر فرهنگهای بومی و نظامهای فکری و ارزشی نیز جایگاه خاص خود را دارند وحتی جهانی شدن فرصتی است برای آنان که از دو قطبی یا یک قطبی بودن جهان رنج میبرند و اینکه با توجه به مفاهیم عام، آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و...را میتوان در بنیادهای فکر و ذکر دینی مثل اسلام هم یافت یا عدم تعارض دین را با آنها دید. جهانی شدن میتواند با اسلام مخالفتی نداشته باشد و بسته به اینکه کدام اندیشه و فکر و مکتب بتواند دقیقتر، روزآمدتر وعمیقتر به پرسشها و نیازهای بشر امروز توجه کند، وضعیت ماندگاری یا ناماندگاری خود را مشخص خواهد کرد.
دراین اجلاس علاوه بر نمایندگان حدود100 کشور از ایران نیز هیات مرکب از آیت الله جنتی، آیت الله تسخیری و حجت الاسلام ابوالحسن نواب شرکت داشتند.هرچه آیت الله تسخیری در میان حضار جذاب میدرخشید، آیت الله جنتی گوشه گیری میکرد و انگار با خودش هم قهر بود! نمیدانم چرا ایشان این مقدار نسبت به حضور آقای خاتمی احساس تلخی داشت. آقای خاتمی هرجا که آیت الله جنتی را میدید ادب میکرد و ایشان را نزد خود مینشاند ولی متاسفانه در وجود آقای جنتی هیچ گونه کرامت اخلاقی و بزرگواری مشاهده نکردم، برعکس کینهای از او در دل داشت.
عصر همان روز برای بازدید از کتابخانه اسکندریه و سخنرانی در جمع فرهنگیان و سیاستمداران با اتومبیل از قاهره به سمت اسکندریه حرکت کردیم. ورود ما به هتل قدیمی متروپل اسکندریه بود، این هتل در سال 1902 ساخته شده است. با کمتر از سه ساعت طی مسیر به این شهر تاریخی و ساحلی رسیدیم.شهرهای حاشیه مدیترانه برخوردار ار طبیعتی زیبا و لطیف هستند. اسکندریه زیباتر وتمیزتر از قاهره است. در کنار دریای مدیترانه و دارای سابقهای بلند و درخشان. قاهره که طبق گفته آقای وزیر روزانه حدود 15میلیون نفر را در خود جای میدهد (بخشی از این مردم شبها را به مساکن خود در اطراف میروند، هوایی بسیار آلوده و ترافیکی بسیار سنگین ونفسگیر دارد، تقریباً تمام روز را غباری همچون مه نیمه غلیظ شهر را فرا گرفته است.) نیل خروشان از وسط شهر میگذرد و به آن هیبتی فراوان میدهد. خیابانها و خانه تمیز نیست و رفت وآمد دشوار ولی اسکندریه هم به لحاظ هوا وهم به لحاظ تمیزی بهتر از قاهره است، گرچه در مقایسه با شهرهای ساحلی اروپایی مدیترانه و نیز استانبول از وضعیت بدتری برخوردار است.
کتابخانه اسکندریه مدرن و بزرگ و مجهز است؛ بیش از یک میلیون جلد کتاب دارد به علاوه تاریخ مصر و اسناد مصری ماشینی شده و خط و تصویر و فیلم فراوان تهیه شده است که بخشی از آن را چه از طریق صفحه کامپیوتر و چه بر روی صفحه سینما به ما نشان دادند، از جمله تصویر سه بعدی از بعضی موضوعات و حوادث تاریخی گرد آوردهاند.
چاپخانه بسیار مجهز و مدرن (و در عین حال کوچک و کم حجم) دارد و ترکیب ساختمان هم جالب است. بعد از بازدید برای سخنرانی به سالن بزرگی رفتیم که به گمان من بیش از 1000 صندلی داشت و پر از جمعیت بود، از روحانیان، دانشگاهیان، زنان (محجبه و بیحجاب) و جوانان، روشنفکران، معتمدین شهر همه گردهم آمده بودند.
کتابخانه زیبا و رویایی اسکندریه که بر روی سنگ سبز آن نوشته شده است درسال 1820 مورد بازنگری و بازسازی قرار گرفته است، اما در سال 2003با همکاری یونسکو ساختمان بسیار مجللی ساخته و امکانات فراوان الکترونیک برای آن در نظر گرفته شده است.روزنامههای کهن و قدیمی، مجلات، کتب خطی و سنگی با چاپ محدود هم به صورت جانبی در این مجموعه نگهداری میشود.اولین نسخه از روزنامه که مربوط به سال 1828است و قدیمیترین چاپ دستی چاپ سال 1825 در آن نگهداری میشود. کتابخانه نشان دهنده اهمیت مصریان به میراث مکتوب است، تصاویر دیجیتالی با کیفیت بسیار بالا در این مرکز نگهداری میشود. تمام سخنرانیهای جمال عبدالناصر به صورت سمعی و بصری در این مرکز نگهداری میشود. سایتی نیز مرتبط با عبدالناصر وجود دارد که شامل عکس و 55 هزار سند تاریخی مرتبط با وی میباشد، دستخطهای عبدالناصر نیز در این کتابخانه موجود است.1300میلیون کتاب و6000 هزار نسخه خطی در این مرکز نگهداری میشود. اولین تصاویر زیبا از اسکندریه که درنورنبرگ چاپ شده و نقشه اسکندریه مربوط به سال 1828 نیز با مجموعه عکسها، مخطوطات، آثار چاپی، اسناد و نقشههای تاریخی به اهمیت این کتابخانه افزوده است. از آقای خاتمی به عنوان علامه معاصر دنیای اسلام و متفکر و فیلسوف یاد کردند. هر کدام با احترام به ایشان و حرمت فرهنگ و تمدن ایران را گرامی داشتند. کتابخانه اسکندریه، یکی از کمنظیرترین کتابخانههای تاریخی جهان است. من 5 سال پیش بیش از یک هزار جلد کتاب به این کتابخانه اهدا نمودم. دکتر سراج الدین در سخنرانی خود به هنگام ذکر نقش ایرانیان در مصر به همین تحفه کوچک فرهنگی من اشاره کرد.
بسیاری از رجال اسکندریه در این مراسم حضور داشتند. پرسش و پاسخهای زیاد و بحثهای جالب روشنفکری مطرح شد. آقای خاتمی در کتابخانه نیز مورد استقبال بسیاری از شخصیتهای مصری مثل احمد ماهر وزیر خارجه سابق مصر و استاندار اسکندریه قرار گرفتند. شخصیتهای برجسته مصری خیلی خوب آداب فرهنگی و تمدنی خود را به نمایش میگذارند. دکتر اسماعیل سراج الدین رئیس کتابخانه اسکندریه و معاون وی دکتر یوسف زیدان در سالن اجتماعات کتابخانه خیر مقدم گفتند. جمعیت کل یالن را پر کرده بود. جمعی از رجال مصر از قاهره برای استماع سخنرانی آقای خاتمی حضور پیدا کرده بودند. آقای خاتمی در این جلسه سخنرانی مفصلی کرد که متن سخنرانی ایشان وجود دارد. اما در ادامه سوالاتی راجع به مسائلی چون روشنفکری دینی، نوسازی دینی، گفتوگوی تمدنها، اختلاف شیعه و سنی و جنگ مذاهب، مباحث تمدنی و فرهنگی، مباحث انرژی هسته ای مطرح شد.
آقای خاتمی به پیشینه تاریخی میان دو ملت ایران و مصر و روابط بین دو کشور اشاره کرد و گفت: من معتقدم که مصر برای مردم ایران بسیار عزیز و مهم است و این علاقه متقابل ریشه تاریخی داشته باشد. تعارف نکنیم. مساله عرب و عجم از قدیم مطرح بوده است اما هیچگاه بین مصری و ایرانی این مساله عرب و عجمی مطرح نبوده است و مردم ایران فکر میکنند که مصر همگام و نزدیک ایرانیان در طول تاریخ بوده است. حتی وقتی در دیدارهایی که با مردم داشتم صحبت این میشد که به مصر نزدیک بشویم، تاییداتی که از سوی مردم، دانشجویان، علما و طبقات مختلف از این مساله میشد، واقعا شگفتانگیز بود. من واقعا احساس میکنم و در خاطراتم هم نوشتهام که ملت ما یک خلایی را احساس میکند از اینکه نمیتواند آنگونه که میخواهد و شاید و باید با ملت مصر در ارتباط باشد. امیدوارم که درهای دانشگاههای ما به روی دانشجویانمان در مصر و ایران باز شود. بین بازرگانانمان و بهخصوص بخش خصوصی دو کشور روابط گستردهتری ایجاد شود. بین علمای دینی در مصر و ایران روابط بیشتری برقرار شود و بهخصوص بین جوانان ایرانی و مصری رابطه برقرار شود و همینجا از جوانان عزیز مصری دعوت میکنم که درذیل گفتوگوی تمدنها یک رابطه مستمر با جوانان دنیای اسلام، دنیای غرب، دنیای شرق، شمال و جنوب ایجاد کنند و جوانان نخبه مصری در آن حضور فعال داشته باشند. ما ارید الاسلام... و ما توفیقی الا بالله و من معتقدم که اصلاح خواست بینهایت همگی است ولی قبل و مهمتر از همه اصلاح در فکر و اندیشه است. ما اگر فکرمان را اصلاح نکنیم، نه در اقتصاد، نه در علم، نه در فرهنگ و نه در هیچ جای دیگر نمیتوانیم اصلاح بکنیم و به خصوص اصلاح فکر دینی. البته اصلاح وجود دارد و ما باید یاد بگیریم چگونه دموکراسی را پیاده کنیم، چون معتقدم راه و گریزی برای بشر امروز جز تن دادن به دموکراسی نیست و نیز اینکه چگونه علم جدید و تکنولوژی زاده علم جدید را به کار بگیریم و نیز چگونه تولید بکنیم و چگونه در بازارهای جهانی حضور داشته باشیم، هم ثروتمند باشیم و هم در جامعهمان عدالت وجود داشته باشد و نیز چه راهکارهایی داشته باشیم. همه اینها نیاز به اصلاح دارد و نیز چگونه از نیمی از نیروی فوقالعاده مهم در جوامع ما که بخش قابل توجهیشان متاسفانه دچار محرومیت هستند یعنی زنان عزیز استفاده کنیم، در عین حالیکه مقام یک زن مسلمان و شخصیت یک زن مسلمان حفظ شود. آقای خاتمی در پاسخ به سئوال یک خانم آمریکایی گفت: من سال پیش آمریکا بودم و به واشنگتن، شیکاگو، بوستن سفر کردم. اوقات بسیار خوبی با آمریکاییان گذراندم، ما به مردم آمریکا خیلی احترام میگذاریم و من از شما دعوت میکنم به کشور من بیایید.
این خانم آمریکایی هم به آقای خاتمی گفت: اخیرا به عنوان دیپلمات با گروه رهپویان صلح به ایران آمدهام. خیلی سعی کردیم با شما ملاقات کنیم ولی متاسفانه نشد و دولت ایران نگذاشت. دوستان زیادی را در ایران دیدیم. شما دوست دارید چه پیامی را از طرف شما به ملت آمریکا بدهم؟ جالب است که دولت ایران پنهانی دیپلمات آمریکایی را در تهران پذیرایی میکند: گودلاک!
خاتمی گفت: آمریکا کشور بزرگی است. ملت آمریکا ملت بزرگی است و صلح جهانی و پیشرفت جهانی نیازمند حضور فعال آمریکا و امکانات وسیع آمریکا دارد. کشورهای در حال توسعه نیازمند حضور آمریکا هستند. ملت آمریکا نباید اشتباه کند و اجازه دهد برخی سیاستمدارانش این ثروت و امکانات را در مسیر جنگ و سرکوب به بهانه گسترش معیارهای آمریکا قرار دهد. کشورهای جهان سوم و کشورهای اسلامی نیاز دارند تا آمریکا از امکاناتشان، از دانششان و از ثروتشان برای حل مسایل جهانی استفاده کند نه برای نفاق و جنگ و خشونت و نه برای تحمیل دیکتاتورها.
آقای ابوالحسن نواب در سفر به اسکدریه همراه ما بود و به آقای خاتمی میگفت که در راه بازگشت در ماشین نشسته بود و از هر دری صحبت کرد. قبلا هم در این باره صحبت کرده بود؛ از فعالیتهای مرکز ادیانش و از کمک من که برای بیمه کردن روحانیون و تهیه مسکن آنها کرده بودم و سخت از دولت آقای احمدی نژاد ناراحت بود و این که این وضع برای انقلاب واسلام و ایران بد است و اینکه باید درانتخابات بعدی فعال شد، میشود مجلس مرکب از اصلاحطلبان معتدل و راست معتدل و عقلانی تشکیل شود و اینکه فضای متحجر حوزه مطلوب نیست، به خصوص از تلاشهای خود در جهت وحدت اسلامی، مقابله با تحجر به خصوص آنچه تحت عنوان ولایت انجام میشود گفت. نکته جالب اینکه میگفت آقای جنتی تردید داشت که بیاید چون من دعوت شده بودم. نواب مدعی بود اینها (آقای جنتی) شما را قبول ندارند ولی درمقابل ادب و تحمل شما منفعل میشوند. مرا نمیتوانند تحمل کنند و چون با اخلاق هستم اصلا خوش ندارند با من مواجه شوند و میگفت شما باید این رویه را ادامه دهید. اینها میبینند خاتمی مورد توجه است و به خصوص در سطح بینالمللی مورد احترام است ناراحت میشوند. تنها ناراحتی عاطفی هم نیست هر کاری توانستند انجام دادند چه در زمان ریاست جمهوری ایشان، چه بعد از آن در انتخابات متعدد و نتیجه کار هم آقای احمدی نژاد بود.
سیاحت در قاهره
در روز بعد (86.1.8) به سیر و سیاحت در شهر تاریخی و باستانی قاهره گذشت. شگفتیهای بزرگی در این شهر دیده میشود.نمادهایی از تاریخ، تمدن بشر، عظمت زندگی مسالمت آمیز ادیان مختلف، اما در کنار آنها مصائب و گرفتاریهای فراوانی را هم میتوان در چشم پر از غم و اندوه مردم شهر مشاهده کرد.قبرستانهای زیادی در قاهره است و بیش از 3 میلیون نفر ساکنان این مقابر هستند. در حجرهها و...اتاقهای مجاور قبرستانها ماوا گزیدهاند.
امروز ما ابتدا از موزه مصر باستان دیدار کردیم که مالامال از بازدید کننده وعمدتاً خارجی بود با جمعی از توریستهای روسی، آلمانی، سوئیسی و...برخورد کردیم و با همه خوش و بشی و نیز پاسخ به درخواست آنان برای گرفتن عکس از آقای خاتمی.
موزه در سه قسمت مصر قدیم، مصر میانه و مصر جدید تشکیل شده است و همگی متعلق به دوران قبل از میلاد و در واقع بازگو کننده دوران فراعنه مصر از 3557 سال قبل از میلاد تا 1100 سال قبل از میلاد حضرت مسیح و در این مدت نوعی وحدت بر مصر حاکم بوده است. دهها جسد مومیایی شده نیز در معرض دید بود از جمله رامسس اول و دوم و پسر رامسس که میگفتند همان فرعون زمان موسی است به دو دلیل یکی اینکه رنگ سیمای آن روشنتر و سفیدتر بود و میگفتند دلیلش اینکه جسد را از دریا گرفتهاند و دریا روی رنگ پوست اثر گذاشته است؛ دوم اینکه در زمان ایشان بنیاسرائیل از مصر رانده شدهاند و... به هر حال حوادث تاریخی همه عبرت آموز است، گرچه فرعونها پس از آنان نیز آمدهاند و از وضع وحال پیشینیان خود عبرت نگرفتهاند.
و بعد به دیدن هرمهای سه گانه رفتیم که واقعاً از عجایب است،هرم بزرگتر از دو میلیون و هفتصد هزار قطعه سنگ بزرگ تشکیل شده است به ارتفاع 146متر (که 6متر بالای آن ریزش کرده یا سائیده شده و کم شده است.)هر ضلع قاعده هرم نیز 265 قدم است. ورودی اصلی در ضلع شمالی است به طرف دب قطبی که الان از یک منفذ جنوبی به داخل هرم میروند.این هرم در ظرف بیست سال ساخته شده است، قطعات سنگ را از 950کیلومتری از طریق نیل به اینجا حمل کردهاند و جالب اینکه سنگها بدون ملاط بر روی هم قرار داده شده است و مهندسی طوری بوده است که احیاناً با ایجاد خلاء سنگها چنان بر روی هم محکم شدهاند که از عوامل طبیعی آسیب نبیند.این هرم و نیز دو هرم دیگر که یکی از این یکی کوچکتر است،همگی مقبره یک نفر فرعون بوده است، جای دفن در زیرزمین قرار دارد.هرمهای کوچکتر( خیلی کوچکتر) در اطراف هرم بزرگ مقبره بزرگان قوم واحیاناً همسران فرعون بوده است که یکی از آنها وجود داشت و میگفتند چند تای دیگر هم در گوشه کنار هست یا آثارش هست، البته وقتی فرعون را دفن میکردند روی سطح هرم را نوعی پوشش دیوار بلند میدادند که بخشی از آن هنوز هست. اولین انسان در سال 1880(از ایتالیا) موفق به ورود به داخل هرم شده است.
حفره مدفن از سنگ گرانیت تشکیل شده که آنها نیز از صحرای سینا و از منطقه اسوان آورده شده است.از مجسمه ابوالهول هم دیدن کردیم و همه جا با توجه ومحبت دیدارکنندگان در کنار مجسمه ابولهول چند زن ومرد ترک توریست آمدند و با اصرار با آقای خاتمی عکس گرفتند.
در اولین اهرام نوعی تابوت سنگ یافت شده است که برای اسامی پادشاه در نظر گرفته شده بود.اهرام دوم مصرتوسط خضراء ساخته شد. مجسمه سنگ سیاه 6 255سال قبل از میلاد نیز در آن وجود دارد.سمبل پادشاه مقتدری است که شاه شاهان نامیده میشده است. مجسمههای چوبی بسیار زیبایی درآن موجود است با این که در مصر چوب و جنگل بسیار کم بوده است و همه این جعبهها با طلا وجواهرات مخصوص آذین بندی شده است. مجسمه دیگری از رنگ سفید در غار یافت شده است و هنگامی که با چراغ قوه آن را پیدا کردند گمان کردند که زنده است و کاوشگران پا به فرار گذاشتند.
تخت روان که پادشاه زن در آن دفن میشد. مادر زن و دختر پادشاه در آن قرار داده شده است و چوب و دستگیرههای آن از طلاست که مربوط به 2500 سال قبل از میلاد است.در مصر باستان، ابتدا اخناتون و نصرتمتی وعبارت خدای واحد و خدای خورشید به کار رفت و سپس پادشاه و ملکه و سپس فراعنه برای مدت کوتاهی حکومت کردند و بعد از آنها باز چند خدایی شروع شد.
مجسمههای توتم خامون، کری وزنگی، رامسس دوم (پدر فرعون دوره حضرت موسی) نیز هست. مجسمه رامسس دوم که 11 متر طول و 83 تن وزن دارد از جنس گرانیت است، رامسس دوم بیش از 60 سال بر مصر باستان حکومت کرد. وی از نوزدهمین سلسله فراعنه مصر در 3200 سال پیش بود. از او همیشه به نیکی یاد شده و بناها و معابد مختلفی در سراسر مصر به یاد او بنا شده است. مجسمه رامسس دوم، در حفاریهای سال 1882 کشف شد.
پاپیروسهای کهن نشان دهنده اعتقاد به معاد پس از مرگ است. جواهرات مربوط به 1500 سال قبل از میلاد و خدای نیل که از12 کیلو طلا و سنگهای گران قیمت ساخته شده است نیز در این موزه موجود است. تابوتی از طلا در درون تابوتی از چوب قرار دارد که آن تابوت در اتاقکی قرار گرفته است. اشیایی چون ارابه جنگی طلا برای صید در صحرا، دمپایی و نعلینهای طلا. سایهبانهای طلا برای محافظت در برابر خورشید، نخستین چرخها، وسایل مختلف زندگی ساخته شده از طلا، صندلیهای خراطی شده، مجموعههایی از مومیاییهای زمان امپراطوری رامسس از جمله خود رامسس دوم که 93 سال عمر کرد و 67سال درمصر حکومت کرده است ویک تابلو نیز از بنی اسرائیل موجود است. احساد مومیایی شده خدایان، فرمانروایان، فراعنه مصر، پدر رامسس، خود رامسس و فرزند رامسس نیز در این موزه نگهداری میشود.
بزرگترین هرم که ارتفاع آن 146 متر است ولی در اثر فرسایش امروزه به 137متر رسیده است. پرستش خورشید در مصر دین رسمی بود و معتقد بودند که پرندهای به نام بن بن درنزد اله خورشید ساکن است. به مرور زمان فلسفه هرمسازی منقرض شد. تاریخ میگوید که اسکندر بزرگترین امپراطورجهان است. هر ضلع هرم 265 فوت است.این اهرام در طی 30 سال و از سنگهای کوههای اسوان از فاصله 950 کیلومتری و از طریق رود نیل به این منطقه آورده شده است که حمل و نقل این سنگها 10 سال طول کشیده است.اسوان در جنوب مصر واقع شده و ۲۰۰.۰۰۰ نفر جمعیت دارد. سد اسوان بسیار معروف است.
مقبرههای بزرگ مخصوص فراعنه است و مقبرههای کوچک مخصوص اطرافیان و وزرا و مشاوران فرعون بوده است که در اطراف اهرام قرار دارد. بر اساس نتایج جدیدترین تحقیقات، مصریان باستان ساخت هرم بزرگ جیزه را در ۲۳ آگوست ۲۴۷۰ پیش از میلاد شروع کردند. گروهی از محققان مصری، با محاسباتی بر مبنای زمان ظهور ستاره سوتیس (که امروزه سیروس نامیده میشود)، به چنین تاریخ دقیقی دست یافتند. هر ساله، طلوع سحرگاهی ستاره درخشان سیروس که ماهها در آسمان شب غایب بوده، با طغیانهای سالانه رود نیل همزمان میشده است. در طول تاریخ نیز مصریان باستان ساختن ساختمانها، مقبرهها و معابدشان را همزمان با چنین اوقاتی از سال آغاز میکردند. بهعلاوه، فراعنه بلافاصله پس از آغاز دوران سلطنتشان، دست به کار ساخت مقبرهشان نیز میشدند.بر اساس تحقیقات گروهی به سرپرستی عبدالحلیم نورالدین، رئیس سابق شورای عالی باستانشناسی مصر، خوفو، فرعونی که در هرم بزرگ مصر به خاک سپرده شده، در سال ۲۴۷۰ پیش از میلاد قدرت را بهدست گرفت.محققان با مقایسه تقویم نوین امروزی، تقویم مصر باستان و نیز چرخه حرکت سالیانه ستاره سیروس موفق شدند زمان دقیق ظهور ستاره سیروس را در آن سال بهدست آورند. تیم تحقیقاتی معتقد است که مصریان باستان، این ستاره را از ۱۷ تا ۱۹ ژولای رصد کردهاند؛ و طغیان روز نیل نیز ۳۵ روز بعد، یعنی در ۲۳ آگوست همان سال رخ داده است. البته تاریخهای ثبت شده بهعنوان دوران سلطنت پادشاهان مصر را نیز نمیتوان قابل اعتماد دانست؛ چراکه اغلب آنها با انگیزههای سیاسی، قصد تحریف تاریخ داشتهاند. مثلاً چندی از فراعنه غیرمشهور از این لیست حذف شدهاند، که این خود برای تغییر زمان حقیقی سلطنت فرعونهای بعدی کافیست.
در بازگشت از این سیر وسیاحت از مرکز اطلاع رسانی وتکنولوژی اطلاعات وارتباطات مصر دیدار کردیم به نام smart villageیا "القریه الذکیه" یا دهکده هوشیار که در سال2002 تاسیس شده است؛80% آن متعلق به بخش خصوصی و20% متعلق به دولت و وزارت ارتباطات(وزاره الاتصالات و التکنولوجیا والملونات) بیش از 90 شرکت در این شهر نمونه کار میکنند و روزانه متجاوز از 8000 نفر در اینجا مشغولند. برنامهریزی و سیاستگذاری در این عرصه به عهده وزارت اتصالات است. دامنههایی برای این فعالیت پرداخت میشود از جمله 10 سال معافیت مالیاتی از نظر امکانات مادی، ساختمان و حضور شرکتهای(داخلی وخارجی). از ما جلوترند، مشاوران خارجی خلا تکنولوژی ارتباطات را تا حدی برای مصریان برطرف کردند.
حضور آقای خاتمی در انجمن دوستی ایران- مصر و شورای روابط خارجی مصر
آقای القمراوی رئیس انجمن دوستی ایران و مصر به آقای خاتمی خیر مقدم گفت. مطالب جالبی راجع به ایران و خاطرات هیجانانگیزی نیز مطرح نمود.وی اطلاعات خوبی نسبت به زبان فارسی و ایران دارد. دکتر الریدی، رئیس شورای روابط خارجی مصر هم به خوشآمدگویی پرداخت. وی راجع به وضعیت منطقه خاورمیانه و عظمت تاریخ ایران و مصر اشاره نمود. در رابطه با نظام سیاسی ایران خوب صحبت نمود. به نقش دکتر مصدق نیز اشاره داشت.زیارت آقای خاتمی احیای یک تاریخ بلند است که در آن دو قرن روابط علمی، فرهنگی، سیاسی و مردمی نهفته است.
دکتر مصطفی عبدالعزیزی سؤال راجع به وضعیت منطقه سوال کرد و همچنین گفت برخی مشکلات امروزین عربی وجود دارد. منطقه خاورمیانه یک منطقه در حال گذار است و مساله پرونده اتمی ایران هم یک مساله دیگری در این منطقه است.
خاتمی: در رابطه با مساله هسته ای باید بگویم که ما عضوپیمان ان پی تی هستیم. در دوره من روند پرونده پیشرفت خوبی داشت و توافقی با آژانس و سه کشور اروپایی صورت گرفت. داشتن تکنولوژی هسته ای حق ماست و از نظر امنیتی، صنعتی و اقتصادی اهمیت زیادی دارد.نگرانی از وجود سلاح هسته ای بیمورد است چرا که در دکترین نظامی ایران بمب هسته ای نیست. ما تحت نظارت آژانس هستیم. باز هم اگر نگرانی وجود دارد در تولید صنعتی آن است.تولید اورانیوم در چهارچوب کنسرسیوم با مشارکت منطقهای میتواند مطرح باشد. این راهی است که میتواند به نتیجه برسد. راه حل اساسی اکنون نیز همین است. فشارهای غیر منطقی آمریکا نیز نتوانست این بحران را مدیریت کند. امیدواری بازگشت به مذاکره نیز وجود دارد. روابط با پیمان همکاری نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی و صنعتی مطلوب بود. در زمان من توافقهای با اهمیت و جامعی بین ایران و عربستان سعودی، بحرین و کویت صورت گرفت. مذاکرات خوبی نیز در زمان شیخ زائد برای رفع سوء تفاهمات داشتیم.دوران من آغاز مذاکرات با مصر بود. 4 ماه پس از روی کار آمدن من کنفرانس سران تهران برگزار شد. اولین دیدار من و عمرموسی نیز در تهران صورت گرفت و این مذاکرات ادامه داشت. ما در پی آن بودیم تا روابط جامعی برقرار شود. پیشنهادی هم که به کنفرانس سران اسلامی داده شد، در پی گرفتن یک حرکت اعتدالی بود.اجمالا بگویم که اگر مشکلی در درون خودمان بود تاکنون حل شده بود.
سربسته بگویم عوامل بیرونی بسیار جدی و مخرب روابط و مخالف توسعه روابط هستند. در صورت اختلاف ما دشمنانمان بهرهبرداری میکنند. من گله دارم از دوستان که راجع به جزایر سه گانه انتزاعی صحبت کردند، اما با اختلافاتی که با شاه داشت از جزایر سوء استفاده نمود. جزایر ایرانی است و اختلافات قابل است. من اهتمام داشتم ولی تا مسائل قدری حل میشود عوامل خارجی دخالت میکند. نبایست مایوس شد و باید به سمت ائتلاف رفت. دو رکن اصلی سیاست خارجی من اعتمادسازی و تنشسازی بود و علاقه به پیشرفت در کل منطقه اروپا و آمریکا داشتیم. اکنون میبایست با تدبیر این مساله را دنبال کنیم. یکی از بزرگترین تاسفهای من عدم وجود روابط خارجی استراتژیک بین ایران و مصر است. امیدوارم این قبیل دیدارها به توسعه روابط بینجامد.
خانم حونا مدیر بانک توسعه ایران- مصرسؤالاتی در رابطه با اصلاحات سیاسی-اقتصادی، خطرات منطقه عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین، اختلاف میان شیعه- سنی داشت.
خاتمی: تجربه اصلاحات دارای قدمت بلندی است و فهرستی از نتایج خوب و ناکامیهای آن را ارائه نمود. رشد اقتصادی، رشد تولید علم و مقالات علمی، حضور چشمگیری دانشگاهی زنان،تحول مدیریت زنان از نتایج آن بود. البته قصد داشتم خیلی از اقدامات را انجام دهم ولی نشد. اما مساله اختلاف شیعه و سنی؛ در طول تاریخ مشکل اختلاف همیشه بوده است و نبایست به تمدن اسلامی بیتوجهی شود. اما جنگ ما انگیزه سیاسی و اقتصادی دارد. تحمیل سلطه شیعه بر سنی قابل قبول نیست. ما میبایست در پی روح دموکراسی باشیم نه اختلافات قومی و مذهبی و زندگی مسالمت آمیز و عدم اختلاف این چنین در کشورهایی مثل سوئیس، آلمان و فرانسه وجود دارد.اما متاسفانه در کشورهای ما این چنین نیست و این مساله به عقب ماندگی تاریخی ما بر میگردد.
امروز ظهر نشستی داشتم (در خود هتل) با جمعی از نخبگان مصری به میزبانی آقای ریدی رئیس شورای روابط خارجی و آقای قمراوی رئیس انجمن دوستی ایران و مصر وطبق روال رایج سوال میکردند.علاوه بر سوالات عمومی (درباره پرونده هسته ای، روابط ایران و مصر، وضعیت خاورمیانه و... که عمده مواضع همراهی و هماهنگی و علاقه به ایران بود، آقای دکتر مصطفی عبدالعزیز که لحن دلسوزانهای داشت و به خصوص میگفت باید به سوی نوعی ائتلاف واتحاد برویم و در یک طرح فراگیر منطقهای قرار بگیریم و ایران باید بتواند مشکلات خود را با کشورهای منطقه حل کند. در مورد امارات و حل مشکل از جزایر اشغال شده نام برد. من در پاسخ به ایشان (علاوه بر پاسخهای مفصل به سوالات عام که خیلی هم مورد توجه قرار گرفت) گفتم از دوستان تعجب میکنم که چرا تحت تاثیر جنگ روانی دشمنان و اشتباهات دوستان قرار میگیرند. جزایر ایرانی است منتهی در زمان عبدالناصر که سخت با شاه درگیر بود وما هم به خاطر مخالفتی که با شاه داشتیم و به خاطر شعارهای انقلابی ناصر طرفدار ناصر بودیم، ایشان برای فشار به شاه(که هم پیمان اسرائیل بود) از در غلطی وارد شد و مساله اشغال جزایر و عربی بودن را مطرح کرد؛ امری که بعدها مورد سوء استفاده دولتهای بیگانه برای فشار روی ایران قرار گرفت. در حالیکه شواهد و اسناد تاریخی خلاف این را میگوید و حتی خود جمال عبدالناصر در دو سال اول انقلاب مصر که هنوز پادشاه بهم نزده بود عنوان انقلاب آزادیبخش را از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس را به کار میبرد (من الاقیانوس الاطلس الی الخلیج الفارسی) که حاضران تایید کردند و بعدها تلاشهایی که در زمان من صورت گرفته بود برای رفع سوء تفاهم و رسیدن به یک توافق اشاره کردم که این هم مثل خیلی از اقداماتی که شروع کرده بودم ناتمام ماند وحالا هم سوء ظنها وتخریبها وتحریکها بیشتر شده است. از دوستان تقاضا دارم که در دامی که دیگران افکندند نیفتند. دو سه نفر از استادان زبان فارسی در مصر هم حضور داشتند.
شب نیل و کشتیها و قایقهای تفریحی هم جالب است. شب نیز به دعوت سندیکای نویسندگان و ناشران در یک کشتی روی نیل رفتیم. جلسه نیز با تعارفات معمول و با پرسش و پاسخ و بحث و تبادل نظر ادامه یافت، بعضی از حضار در جلسه ظهر هم حضور داشتند.آنچه در این جلسات دیده میشد علاقه به ایران، گله از عدم برقراری روابط سطح بالای سیاسی، نگرانی از اوضاع خاورمیانه، نگرانی از وضع ایران و دشمنی آمریکا و دوستان او با ایران، جنگ شیعه و سنی و...بود.آنچه به چشم میخورد اینکه نوعی نگرانی از مواضع ایران و تشدید حس ناسیونالیستی و شیعهگری در ایران بود، هرچند توضیحات من حضرات را ساکت میکرد ولی فکر میکنم این فکر به نحوی حتی در دوستان ما تقویت شده است که احساست ضدعرب و گرایشهای شیعه گری و حتی تمایل به نوعی استقرار هژمونیک شیعی در ایران تقویت شده است. شاید بعضی رفتارها و مواضع در این زمینه مؤثر بوده است ولی آنچه باید به آن اندیشید کارگر افتادن تبلیغاتی است که در این زمینه علیه ایران میشود واگر ما درست فکر و عمل نکنیم این فکر تقویت شده و گسترش خواهد یافت و خیلی از دوستان را نیز از ما دور خواهد کرد.
برای زیارت به راس الحسین رفتیم. پس از ماجرای کربلا در سال 61هجری، پیکر مطهر امام حسین در کربلا به خاک سپرده شد.اما در مورد سر مبارک ایشان اقوال مختلفی ذکر شده است.اغلب پیروان اهل بیت معتقدند که سر مبارک حضرت به بدن ایشان در کربلا ملحق شده است اما برخی روایات میگوید سر مبارک ایشان در شهرهای اسلامی گردانده شد تا به شهر عسقلان در فلسطین رسید ودر آنجا به خاک سپرده شد و در سال 548 ه.ق. وزیر مومن فاطمیون در مصر بنام طلایع بن زریق، آن را به قاهره منتقل کرد. تعدادی از مورخان از جمله ابن خلکان، ابن بطوطه، ابن میسیر، قلقشندی، سبط بن جوزی، مقریزی، امام مصروی این روایت را نقل کرده و این نظر را پذیرفتهاند. نمیدانم چه مقدار این مکان و مطالبی که به آن نسبت میدهند صحیح است ولی در هر صورت مکانی است برای حرمت آل الله و اهل بیت عصمت و طهارت و خاندان مبارک ایشان که شمشیر ایشان و قرآنی نفیس به خط امام علی بن ابی طالب که در آن نگهداری میشود را زیارت کردیم. نماز خواندیم و سپس برای زیارت حضرت زینب به زینبیه قاهره رفتیم. نماز و دعا خواندیم. مجموعه جالبی در این مسجد است. وزارت اوقاف مصر اهتمام خوبی به نگهداری وحفظ و مرمت نسخ خطی این مکان کرده است. قریب هشت هزار نسخه در این مکان نگهداری میشود.آثار زیادی از ایران در آن دیده میشود.
به صورت خصوصی با امام الاکبر شیخ دکتر محمد صنطاوی صحبت کردم. وی یکی از قرآن پژوهان برجسته مصر و الازهر است.شخصیت جالبی است. اگرچه به حکومت وابسته است ولی در عین حال سلامت نفس و شخصیت وی مانع از تخریب شخصیتش شده است. از مجموعه کارهای قرآنی من مطلع بود. از من دعوت کرد تا مدتی به الازهر بیایم و یک دوره آنجا سپری کنم؛ این منتهای آرزوی من است.
روز 9 فروردین روز سنگینی بود، به اتفاق آقای خاتمی و همراهانشان زیارت سیده نفیسه مشرف شدیم.عبدالصوری نماینده وزارت اوقاف در قاهره به خوش آمدگویی پرداخت و گفت مردم قاهره از حضور شما خرسندند، سخنرانی شما بسیار ارزشمند بود. شما از محبین اهل بیت هستید که سفینه النجاه هستند. وی امام این مسجد، خطیب مخصوص امور سادات و رئیس مسجد نیز بوده است. یکی از مدارس تصوف خلوتیه حدود بیست هزار طرفدار دارد. آنها در خلوت خود استغفار و صلوات اهل بیت و توحید خدای سبحان تعالی میکنند. فرقه دیگر صوفیه و احمد بهزادی است که میلیونها طرفدار دارد. روحانیون مصر صحبت ویژهای با آقای خاتمی داشتند و هرکدام به ابراز لطف پرداختند. نماز عشا را درنیز مسجد سیده نفیسه خواندیم. حضرت نفیسه بنت حسن بن زید بن امام حسن مجتبی وصاحب کرامات و فضائل بوده است. به زیارت سیده عایشه دختر امام جعفر صادق رفتیم. مسجدی کوچک و زیارتگاهی متوسط بود.
علاقه مردم مصر به اهل بیت شگفت انگیز است گرچه هر دو مسجد را برای آقای خاتمی تعطیل کرده بودند و زائری در آن نبود(که خیلی هم موجب ناراحتی وی شد) ولی شنیده بودیم که نوعاً این اماکن مالامال از جمعیت است.توسل به این بزرگان واظهار ارادت به اهل بیت اگر بیشتر از آنچه در ایران اتفاق میافتد نباشد کمتر نیست. پس از زیارت این دو مکان که در مسجد رأس الحسین با آثار موزهای از جمله قطعهای از محاسن منتسب به حضرت پیامبر، شمشیر آن حضرت و جامه ایشان و خیلی چیزهای دیگر بود، از آنجا عازم دانشگاه الازهر شدیم.
سخنرانی خاتمی در الازهر
ساعت نه و نیم صبح به اتفاق آقای خاتمی برای ملاقات با دکتر محمد الطنطاوی امام اکبر الازهر شریف و همچنین سخنرانی در دانشگاه عازم الازهر شریف شدیم. آقای زقزوق، وزیر اوقاف مصر جناب آقای خاتمی را همراهی میکرد. الازهر شریف یکی از مهمترین و برجستهترین پایگاههای توسعه علم و دین دنیای اسلام است. بیش از 1000 سال است که بر اندام تاریخ امت اسلام میدرخشد. میلیونها انسان فرهیخته از این سرای علم و اندیشه فارغ التحصیل شدهاند.ابتدا ملاقات آقای خاتمی با شیخ محمد طنطاوی بسیار جالب، هیجان انگیز و پر از احساس، برادری و دوستی بود. خاتمی به طنطاوی میگفت: خدا را شکر میکنم که به آرزوی دیرینه خود رسیدم. و آن بازدید از الازهر است. هنگام دانشجویی من خوب درس میخواندم و بنا بود بورس دولت به من تعلق گیرد، انتخاب اول من برای تلمذ از محضر الازهر بود، من قبول شدم ولی به دلایل سیاسی آن روزگار درخواست من را رد کردند. تقدیر پروردگار عالم این بود، ولی امروز خرسندم که به آرزوی دیرین خود رسیدم.این خود برایم یک افتخار است.
آقای طنطاوی گفت: الازهر شریف نیز از حضور شما خرسند است و از لطف شما سپاسگذار. حضور شما یک فرصت تاریخی برای ما و الازهر است. ما به خوبی به نقش مهم شما برای پذیرش فکر دیگران و نقش شما در نوآوریهای فکری و نوسازی فکری دینی واقف هستیم.همه محافل علمی دنیای اسلام به شخصیت فکری و دینی شما احترام میگذارند.علاقمندان زیادی را در اقصی نقاط عالم اسلام دارید. وی به توضیح ساختار الازهر پرداخت و گفت تدریس در الازهر شریف با دید باز و به دور از طرفداری از طیف فکری یک امر مهم بوده است و با وجود اندیشهها و باورها دانشجویان پذیرفته میشوند.تعداد مراکز تدریس الازهر شریف در کل مصر در تمام مراحل آموزش به 8000 مدرسه و دبیرستان تا قبل از دانشگاه میرسد. دانش آموزان در دوره ابتدایی 18 جز قرآن، در مرحله بعد 7 جز، در مرحله دیپلم 5 جز دیگر قرآن را حفظ میکنند. وقتی فرد به پایان دبیرستان میرسد و وارد دانشگاه الازهر میشود کل قرآن را حفظ شده است.
آقای خاتمی سئوال کردند آیا این افراد مجاز هستند که به دانشگاههای دیگر بروند؟
طنطاوی: دانشگاه الازهر بیش از هفتاد دانشکده و دانشگاه درسی قدیم در فقه، ادبیات، طب و کشاورزی، ریاضی و علوم پایه و الکترونیک و همه رشتهها دارد.دو میلیون دانشجو در الازهر تحصیل میکنند. پس از طی کردن الازهر فرد میتواند به دانشکدههای دیگر هم وارد شود. حتی از دانشگاه و مراکز مسیحیت دانشجویانی از 104 کشور حضور دارند.البته اساتید کمتر هستند ولی در علوم پزشکی و علوم پایه اساتید خارجی حضور دارند. در اینجا 7 فقه مختلف تدریس میشود. فقه حنبلی، حنفی، مالکی، شافعی، اثنی عشری، زیدیه و اسماعیلیه. ادبیات و فلسفه نیز در دانشکده اخوانالدین تدریس میشود.توضیحات آقای طنطاوی بسیار دلنشین و آموزنده بود.
از این دیدار بسیار خوشنود بودیم، الازهر همواره نقطه امید برای دنیای اسلام بوده است و از قدیمیترین پایگاههای علوم ومعارف اسلامی در کل جهان اسلام است. در عصر حاضر جایگاه الازهر بینظیر است به ویژه در زمینه تقریب المذاهب و گرایش در همه زمینههای تسامح بین مذاهب. خاتمی نیز از مواضع الازهر و حضرت آقای طنطاوی سپاسگزاری کرد.
آقای طنطاوی گفت تاسیس این دانشگاه در سال 361 هجری قمری بوده است و در عمر 1100ساله خود همواره درجهت تقریب مذاهب کوشیده است. پایههای تفاهم دینی و فکری در این مکان مقدس بیش از قرنهاست که جایگاه دارد. ما به بحث دیالوگ و گفت و گو علاقمندیم.
آقای خاتمی از تلاش خود برای تقریب مذاهب سخن گفت و بیان داشت که: هدف از تشکیل مرکز گفتوگوی تمدنها در ایران و ژنو نیز همین بوده است و ما در پی آن هستیم که بتوانیم از چنین ظرفیتهایی بهره بریم.اگربه ایران بیایید، همگی ما از شما استقبال میکنیم. شما شخصیت ویژه و مورد قبول همگان هستید.مواضع شما در رابطه با وحدت مسلمانان ارزنده و ستایش آمیز است. پس از جلسه معارفه و تعارفات رد و بدل شد. به اتفاق امام محمد الطنطاوی، دکتر زقزوق به سمت سالن دانشگاه حرکت کردیم برای سخنرانی و ابتدا دیدار با امام الاکبر شیخ طنطاوی، رئیس الازهر که انسانی بسیار شریف، نجیب، مؤدب، متواضع و فاضل است، البته کم وبیش انسان منفعلی است و در برابر حکومت تا حدودی خاضع ولی مورد احترام همه. مواضع ایشان به خصوص نسبت به شیعیان و در محکوم کردن اختلافات شیعه و سنی و نسبت به ایران همواره مواضع خوب و ملایم بوده است.در دفتر ایشان کمی درباره الازهر، سابقه آن، علاقه ما به آن و نقش ممتازی که از دیرباز داشته است و امروز هم میتواند داشته باشد صحبت کردیم و از چالشهایی که جهان اسلام با آن روبرو است. قرآن نفیسی به آقای خاتمی هدیه داده شد و به اتفاق از دفتر مرکزی (که ساختمانی نسبتاً تازه است) به سالن امام جده که قدیمیتر از دفتر مرکزی است، رفتیم. بسیاری از ساختمانهای متعلق به الازهر قدیمی و البته با شکوه و مستحکم است. بخش الازهر که جنبه دینی دارد وطلاب علوم دینی در حوزههای فقه، اصول، اصول دین و...تحصیل میکنند با بخش دیگر الازهر که همه رشتهها در آن تدریس میشود جدا است و ما در واقع به بخش حوزه علوم اسلامی میرفتیم.
جمعیتی بیش از دو هزار نفر آنجا حضور داشتند. زنان محجبه، اساتید و دانشجویان و بسیاری از مشایخ دانشگاه هم حضور پیدا کردند. قرآن دلانگیزی تلاوت شد. صوت و قرائت قرآن کریم اشکها را سرازیر میکرد. عظمت و سکوت عجیبی حاکم بود. فضای خیلی عجیبی همه ما را تحت تاثیر قرار داده بود وسپس دکتر احمد طیب رئیس دانشگاه الازهر گفت: به نام خود و به نام دانشگاه الازهر به شما عالم و فیلسوف و سیاستمدار دنیای اسلام خیر مقدم میگویم. آنچه در ذهن و اندیشه عالمان و متفکران میگذرد، میتواند حیات علمی اساتید و دانشجویان و دانشگاه را رونق بخشد و منور سازد.افق اندیشههای باز شما جهان اسلام را منور کرده است.آنچه دنیای اسلام اینک نیازمند آن است وقعی نهادن به اندیشه بلندِ اندیشهورزانی چون محمد خاتمی است. البته سال قبل پس از فوت امام الطنطاوی، آقای دکتر احمد طیب نیز به عنوان مفتی اعظم و امام الاکبر الازهر برگزیده شد.
سخنران بعدی امام دکتر شیخ محمد طنطاوی بود. وی خیلی جالب پشت تریبون حاضر شد. با یک دنیا اخلاص و سادگی و در عین حال با وقار و ادب از آقای خاتمی و ایران تجلیل کرد. وی به نقش بیداری علما و دانشمندانی نظیر آقای خاتمی اشاره نمود و گفت ایشان دارای اندیشههای بلند و وسیع هستند و همچنین روحیه مدارا و تحمل در برابر همه اندیشهها از ویژگیهای منحصر به فرد سید محمد خاتمی است. وی گفت خاتمی همان انسان ارزندهای است که جهان اسلام نیاز دارد. وی گفت علامه سید محمد خاتمی یکی از رجال پرفضیلت دین و دانش است.سیاست گوشهای از زندگی وتاریخ این انسان بزرگ است.آنچه به وی رونق داده است اندیشههای باز اوست که همگی ما آن را ارج میگذاریم.
سالن امام محمد عبده سالن نسبتاً بزرگی بود، در راهروها هم جمعیت زیادی از زنان و مردان ایستاده بودند و جمع کثیری نیز که به سالن راه نیافته بودند در بیرون سالن جمع شده بودند، فکر میکنم بیش از دو هزار نفر بیرون ایستاده بودند. آقای خاتمی سخنرانی را به زبان عربی ایراد کرد.با بزرگداشت جایگاه و عظمت الازهر و به خصوص نقشی که در تقریب بین مذاهب داشته است از آیه الله العظمی بروجردی وعلامه شیخ شلتوت که در واقع بنیانگذاران تقریب بین مذاهب اسلامی بودند تجلیل کرد ونقش الازهر را در این دوران یادآوری کرد.
بعد با استناد به آیات ذیل سوره بقره شخصیت مومن را بیان کرد و اینکه با این دید مومن مسلمان پیشتاز وحدت، تفاهم و تسالم است و نیز اینکه دین برای اینکه بدست ما برسد نازل شده است و درست است که با سمع و از طریق دل انسان میتواند به آن حقیقت متعالی نایل شود، ولی هنگامیکه دین میخواهد در عرصه زندگی و تاریخ جاری شود باید فهمیده شود وانسان دچار محدودیتهای فراوان در فهم است از جمله خطا و نسیان، تذکر به این محدودیتها انسان را متواضع میکند و او را انسان نوآوری میکند که هر لحظه باید بتواند فهم خود را تصحیح و تکمیل کند و اجتهاد دائم و نوآوری و رهایی از عادت زدگی وتعصب بیجا امری مطلوب میشود.
سخنرانی وی بارها با ابراز احساسات جمعیت قطع شد بعدها هم گفتند که این حضور و سخنرانی اثر بسیار خوبی داشته است. برخورد حاضران و اظهار محبت و احساسات آنان به هنگام ترک دانشگاه و سالن نیز نشان میداد که حضور و سخنان موثر بوده است.آنچه در الازهر شریف رخ داد توصیف ناشدنی است. شکوه حضور اساتید مسلمان، نخبگان مصری و توجهی که به خاتمی داشتند یکی از روزهای پرافتخار و پرغرور ایران در مصر بوده است.
نهار را همه مدعوان سمینار میهمان آقای زقزوق، وزیر مصری بودیم.آقای خاتمی به احترام آقای جنتی ایشان را همه جا با خود همراه میکرد، چرا که آقای خاتمی مورد توجه بود و ممکن بود ایشان احساس کم اعتنایی کند و در سر میز هم با اینکه جاها مشخص شده بود ایشان را کنار خود نشاند و آقای طنطاوی وآقای زقزوق طرف دیگر نشستند و آقای علی جمعه مفتی بزرگ مصر که جوان تر، فعالتر واحیاناً روشنتر از آقای طنطاوی است نیز حضور داشت.ایشان هم مواضع بسیار خوبی نسبت به حوادث جهان اسلام از جمله ایران دارد. شیخ علی جمعه دارای مواضع خیلی خوبی نسبت به ایران، اهل بیت و مقاومت لبنان است.
امروز عصر بدون اطلاع آقای زقزوق برای زیارت قبر عایشه فرزند اما جعفر صادق(ع)رفتیم که چون محیط را قرق نکرده بودند به طور طبیعی با مردم زیادی روبرو شدیم. نماز عشاء را نیز به جماعت درآن مسجد خواندیم.
آقای شیخ عبدالله مسعودی که از طرف اوقاف مصر همراه ما بود ایشان نیز مثل همه مصریان علاقمند به اهل بیت بود و متعلق به فرقه خاتمیه و میگفت ذکر مهم ما این است:
صلی الله علی طه خیر الخلق واحلیها
وعلی الکرار الکربا وعلی ازهراء وابناها
و مفصل درباره عشق مردم به اهل بیت صحبت کرد.تعلق خاطر مصریان به اهل بیت یکی از مهمترین ظرفیتهای فرهنگی و حتی سیاسی است که بایست بدان توجه ویژه کرد. به کرات از افراد مختلف شنیدم که مصریان فکراً سنی و قلباً شیعه هستند و آنگاه از اولین مسجد در مصر که در زمان عمروابن العاص حاکم منصوب از سوی خلیفه دوم ساخته شده است دیدار کردیم، مسجدی بسیار عظیم است.
شب از ساعت 10 تا 12مهمترین مصاحبه زنده تلویزیونی آقای خاتمی با شبکه Dreamانجام شد. خانم مونا شاذلی مصاحبه کننده بود. چنانکه میگفتند شبکه "دریم" حدود 30 میلیون نفر در مصر و تعداد زیادی در سراسر دنیای عرب بیننده دارد و سئوالات گسترده بود و همه حوزهها را در بر میگرفت؛ از روابط ایران با مصر، روابط ایران با دنیای عرب، گفتوگوی تمدنها، روشنفکری دینی، اسلام و دموکراسی، پرونده هسته ای ایران، روابط ایران و آمریکا، سرنوشت و سرگذشت اصلاحات در ایران و جهان اسلام، افراط گرایی، نوسازی توسعه فکری و عملی در جهان سوم و به خصوص جهان اسلام. مهم اینکه از خاتمی توقع بود که به همه موارد پاسخ بدهد و مرتباً تکرار میشد که شما به عنوان یک متفکر اسلامی، یک روشنفکر مقبول در جهان اسلام و کسی که جهان به حرف او گوش میدهد و رهبر اصلاحات و سیاستمدار فیلسوف(اینطور میگفتند) چه میگوئید، چه راه حلی ارائه میدهید و... آقای خاتمی با حوصله به همه پرسشها پاسخ داد. آقایان فهمیهویدی و سلیم الهواء نیز تلفنی در خلال مصاحبه تلفنی مداخله و مباحثه میکردند، هر دو موضعی احترام آمیز نسبت به خاتمی و تائیدی داشتند. مصاحبه کننده نیز خانمی متین ومسلط بود.علاقهاش به ایران و به صبغه فکری خاتمی کاملاً مشخص بود و آن را بارها تاکید کرد. دو روز بعد همه جا سخن از این مصاحبه و توجه به آن وتاثیر مثبت آن بود.
روز بعد نیز آقای خاتمی مصاحبه یک ساعت و نیمهای با روزنامه معروف الاهرام داشت که کم و بیش بحثها حول و حوالی مطالبی بود که در مصاحبه با دریم آمد وسعی کرد مطالب تازهتری که غنی کننده مصاحبه قبلی است داشته باشد.
دیدار با حسنین هیکل
صبح جمعه کل قاهره تعطیل بود. بعد از نماز صبح در حاشیه نیل قدم زدم. با آقای سیدعلی موجانی دوست و همکارم بودیم و سپس به اتفاق آقای خاتمی صبح خیلی زود به مزرعه حسنین هیکل رفتیم. مزرعهای در حاشیه شهر قاهره که فوقالعاده زیبا بود.هوای لطیف و بینظیر بهاری چون بوی بهشت، شکوفه گلهای مدیترانه نیز فرحبخش بود. مزرعه در سال 1936 ساخته شده است. من بسیاری از دوستان را در ملاقات خصوصی با حسنین هیکل زیارت کردم مثل حسن حسین که در ایتالیا بود و اسامه الریان از رهبران اخوان المصر. حسنین هیکل خیلی با سلیقه این مزرعه بزرگ را ساخته بود. تعدادی خدم هم در آنجا تفنگ به دست مراقبت میکردند.حسنین هیکل شخصیت ملی و قابل احترامی است.از یاران جمال عبدالناصر است. در حیات اجتماعی- سیاسی مصر و دنیای عرب شناخته شده و دارای کتابها و مقالات زیادی است. پس از تعارفات معمول آقای خاتمی، حسنین هیکل و اینجانب وهادی خانیکی و علی خاتمی خصوصی راجع به طرح آقای هیکل مبنی بر ایجاد یک مجموعه فکری از نخبگان سیاسی عالم صحبت کردیم.هیکل میگفت خوب است از شخصیتهایی مثل کلینتون، کارتر، شیراک و دیگران برای اینکه در آینده بتوانیم فرهنگ گفتوگو را توسعه دهیم، دعوت به عمل آوریم. بحثهای جانبی صورت گرفت. برخی محدودیتها و مشکلات مالی- پشتیبانی حتی سیاسی است که نیازمند دقت بشری است.هیکل از آقای خاتمی راجع به سخنرانی در دانشگاهها سئوال کرد. آقای خاتمی گفت ابتدا قرار بود در دانشگاه قاهره صحبت کنم و من هم بسیار علاقهمند بودم.اما ظاهرا برخی تمایل نداشتند.
هیکل: دیدگاه حاکمه نسبت به جوانان خوب نیست.حتی من نیز به دانشگاه ممنوع الورود هستم. دانشجویان و اساتید همه آمادگی داشتند. من گفتم ایرانیها مشکلی ندارند. با دکتر مونا البرادعی تلفنی صحبت کردم و گفتم با سازمان امنیت مملکت صحبت کردهای؟ گفت:نه و گفتم متاسفانه امنیت مصر مخالف بود. برنامه تلویزیونی شما عالی بود.همه جا برداشتهای بسیار خوبی صورت گرفته بود و تاثیرات عمیق و مثبتی داشته است.
هیکل از مسائل شخصی و خصوصی خود با ما صحبت کرد. هیکل میگفت اگر در آینده تحولی در مصر رخ دهد، فقط باید به جوانان دل بست! او گفت: سه فرزند وهفت نوه دارم.از دو سرطان رنج میبرم، کلیه و پروستات. در سن 75 سالگی که سرطان داشتم به دکتر رفتم گفتم در این هفتاد و پنج سال به جراحی و چاقوکشی شما نیاز نداشتم، بحمدالله سرطان کلیه را با جراحی و شش ماه دوره نقاهت تحمل کردم.اینک وی بیش از هشتاد و اندی سن دارد ولی سرحال است.
هیکل بحث ActiveبهAction را به صورت مختصرمطرح کرد. برای راه اندازی اندیشه گفتوگو اول میبایست یک فضای سازنده راه انداخت، میبایست حرفهای جدی را خیلی منطقی دنبال کنیم. من مطمئن هستم همه این افراد به دنبال تحقق این اندیشه هستند. میشود سیستم بحث به صورت Brain stormingجلسهای با یادآوری خاطره جاده ابریشم فکر کرد وآن را سامان داد.
هیکل میگفت تنها رجال سیاسی و آقای خاتمی اصلا نبایست در مباحث تئوری صرف وارد شوند بلکه بایست به مشکلات عمده اسلام و غرب و شیعه و سنی را در نظر داشت. میبایست گامهای مثبت برداری. مسائل را عینیتر ببینیم و چاره اندیشی کنیم. وی به مساله کاریکاتورهای دانمارکی اشاره کرد و گفت بر مبنای عقلانیت این مساله بایست حل شود.جلسهای داشتیم در این باب، عمرو موسی و کوفی عنان و فتحی سرور بودند، درآنجا بحث شد. من نظرم بود که تحریک صورت نگیرد و بحران ایجاد نشود بلکه با عقلانیت عمل شود.ولی به دلیل عدم تحرک عملا نتوانستیم کاری کنیم. دولت دانمارک و غربیها هم تحریک آمیز رفتار کردند. من همواره کتابهایی که در غرب منتشر میشوند را جدی میخوانم تا اندیشههای آنان را درک کنیم. مجموعههایی درغرب هستند که در وحدانیت خداوند مشکل دارند و متاسفانه با نگاه خود به دنبال بحرانافزایی هستند.
آقای خاتمی به هیکل گفت: نظرات شما قابل پیاده شدن است. به همین دلیل مرکز گفتوگوی تمدنها را در ژنو تشکیل دادهام تا یک سلسله مباحث عینی و نظری در آنجا دنبال شود. در برنامههای من بحث اسلام و غرب محور کار خواهد بود و اینکه چگونه میتوان از طریق مجامع بزرگ مثل U.N و یونسکو، سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب ودیگر نهادهای بینالمللی و منطقهای کارهای جدی انجام داد. خودش بحث مهمی است. اما آنچه شما میگویید ناظر به عمل است، در عین حال این که به مسائل تئوریک میپردازد به مسائل عملی هم میپردازد و اجرا میشود. ما بایست هسته مرکزی را تعیین کنیم. چند خصوصیت بایست مدنظرقرار گرفته شود. اول اینکه افراد خوشنام در شرق و غرب عالم همچنین شخصیتهای جالبی در دنیای اسلام داریم و افرادی هم در شرق و غرب هستند که روی آنها حساسیت نیست. خوشنام و خوش فکر هستند، بایست افرادی بدون نقطه ضعف و بدون حساسیت انتخاب شوند. ما نمیتوانیم به دلیل ظرافت کار و حساسیت موجود هم داستان با عدهای شویم که مبشران و مروجان فرهنگ خشونت بوده و هستند.
شرکت در جلسه تقریب مذاهب در قاهره
پس از سالها وقفه به همت دکتر قمی، فرزند مرحوم شیخ محمود قمی که از سوی مرحوم آیت الله بروجردی ماموریت یافتند تا امرتقرب مذاهب را دنبال نمایند، جلسهای با حضور برخی از رجال مسلمان اهل علم و فرهنگ و سیاست در این موضوع برگزار شد. آیت الله جنتی و آیت الله تسخیری هم در این جلسه حضور داشتند.اندیشه ژرف و بلند آقای بروجردی در درک حقیقتها و واقعیتها آن زمان خود نشان بینش نورانی و بلند این شخصیت محترم داشتند. دردا و دریغا که حوزه علمیه قم اینک خیلی از بهترین فرصتهای خود را از دست داده است.نگاه ایدئولوژیک و تحلیلی پس از انقلاب ما را اندک اندک از دایره تقریب مذاهب دور ساخت، البته بیگانگان به ویژه قدرتهای بزرگ نیز بی تاثیر نبودهاند. ابتدا آقای دکتر قمی صحبت کرد. وی دلیل این جلسه را این گونه مطرح نمود که خیر و صلاح امت اسلامی در این است که با یکدیگرتفاهم و نزدیکی داشته باشند.
جناب آقای خاتمی: 17-12 ربیع الاول را به فرمان امام خمینی هفته وحدت نام نهادهاند.این تصمیم دو پیام برای مردم ایران و کل جهان اسلام داشت؛ یکی اهمیت وحدت میان کلیه مذاهب و اقوام و دوم مدار و محور وحدت وجود مقدس نبی اکرم و کلام خدای بزرگ بود که در زبان او جاری شد. و البته هشداری بود به همه دستهای ناپاک که در پی منافع نامشروع خود بود که همه آن را در اختلاف میان مذاهب میدیدند. نیم قرن قبل از آن نیز یک حادثه دیگر رخ داد. دو مرجع بزرگ دینی یکی آیت الله العظمی بروجردی و دیگری شیخ اکبر شلتوت در مصر تصمیم گرفتند تا بنیان یک چنین تفکری را پایه گذارند.این دیدگاه بزرگان دینی آغاز حرکت حکیمانهای است برای امت واحده اسلامی به خصوص در روزگار ما که دستهای ناپاک در پی اختلاف هستند. توجه ما به این امر مهم نیز یک ضرورت بنیادی است. خدا را شاکرم که امروز این حرکت بزرگ و مقدس مجددا آغازی در مصر که دارای پایگاه گسترده علمی است بیش از ممالک دیگر داشته است.در اینجا نیز میبایست از علامه بزرگ مرحوم آیت الله قمی که از سوی آیت الله بروجردی این مسؤلیت را با تلاش دنبال میکرد یادی بکنیم.
ملاقات با عمرو موسی
آخرین برنامه دیدار با آقای عمرو موسی، دبیرکل اتحادیه عرب بود که به تازگی از ریاض و اجلاس سران عرب بازگشته بود و میگفت زودتر خودم را به مصر رساندم که شما را ببینم. بسیار محبت کرد و مثل همیشه مطالب و مواضعش متین بود.راجع به امور مورد نظر صحبت کردیم.
آقای خاتمی گفت از زیارت شما خرسندم و اگر این دیدارنبود سفر من کامل نمیشد.در ملاقات 1997 و حرفهایی که زدیم به آن اعتماد داریم. مصر کشور بزرگ با مردم برجسته و تاریخی بلند است و علاقمند بودم که در دوره مسئولیتم روابط به گونهای برقرار و عادی شود، ولی چه میشود کرد.
عمرو موسی: جداً. نکاتی را به تفصیل خدمت شما خواهم گفت. از ابتدا میخواستم دستور کار در اجلاس سران عرب مشخص باشد و در حول مسائل سیاسی-امنیت باشد. با دیدار با شما به دنبال ایجاد یک روابط خوب بین ایران،عرب ومصر بودیم. اختلافات امری حقیقی است. نقشههای خیلی بدی مطرح است مثل فتنه شیعه و سنی. من در داووس گفتم ایران مصالحی دارد اعراب هم همینطور. باید به هماهنگی و وحدتی برای حل مسائل برسیم. من عید رسول را تبریک میگویم. میگویند مصریها از لحاظ عشق شیعهاند و ازنظر عقل سنی هستند. مردم مصر در مناطق مختلف، شهرها و روستاها روزهای مبارک را بزرگ میدارند.
خاتمی: با این که سفرم کوتاه بود ولی از آن بسیار راضی هستم. درباب مسائل مهم دنیای اسلام و منطقه و تفکیک آن بحث کردیم.اختلافات و مسائل فرعی خیلی اهمیت ندارد.نقش ایران و مصر برای حل این مسائل ومشکلات و فتنهها و وجود عقلانیت در طرفین از اهمیت خاصی برخوردار است. هر دو بر لزوم گسترش روابط تاکید کردیم.نباید توسعه روابط در زمینههای علمی- فرهنگی- اقتصادی و تکنولوژی منوط به توسعه روابط سیاسی شود.
عمرو موسی: من زمانی که وزیر خارجه بودم برای ماموریت در ایران شخصی را منصوب کردم که مقام سفیری را داشت.
خاتمی: علاوه بر مشارکت در کنفرانس جهانی شدن وزارت اوقاف سخنرانیهای عمومی، دیدار با بسیاری از متفکران و شخصیتهای علمی و فرهنگی و برنامههای متنوع دیگر داشتم. تصور میکردند برای رفع سوء تفاهمات اقدام کردهام. در دو مصاحبهای که با Dream و الاهرام داشتم امیدوارم هدفی که داشتم موفق بوده باشم. فکر میکنم اتحاد سران عرب از اهمیت خاصی برخوردار باشد. به ویژه نقش و کمک عقل و تدبیر جناب عالی مؤثر بوده است.مصاحبه شما و سعود الفیصل را به دقت گوش میدادم و مایل هستم نظر شما را در رابطه با مسائل کلی منطقه وجهان بدانم.
و بعد ما را به قسمتهای مختلف مقر اتحادیه برد وآنجا را نشان داد و در نهایت هم دو نفری(خاتمی- موسی) در کنفرانس مطبوعاتی شرکت کردند. ایشان به تجلیل از خاتمی و تکریم وی اکتفا کرد و به چند سؤال درباره سربازان انگلیسی دستگیر شده (که اظهار امیدواری کرد) با درایت و بدون پیش آمدن مشکلی حل شود و در مورد نزاع شیعه و سنی و رابطه با جهان عرب و...پاسخ داد.
نظر شما :