لطف الله میثمی: رویکرد غالب جنبش دانشجویی ضد استبدادی بود
حسین سخنور
***
شایع است که جنبش دانشجویی پیش از انقلاب، خصوصا در سالهای ۳۸ تا ۴۲ که شما نیز در آن دوره دانشجو بودید، بیشتر رویکرد استعمارستیزی و به طور خاص آمریکاستیزی داشت. در حالی که در کتاب خاطرات شما، شعارهای دیگری آمده است که بیشتر متوجه دولت و استبداد است تا استعمار.
مبارزات دانشجویی در آن سالها بسیار متاثر از نیروهای ملی بود. اغلب دانشجویان فعال آن زمان همسو و هماهنگ با جبهه ملی و نهضت آزادی بودند. از این رو همان طور که گفتید صرفا بحث استعمارستیزی یا مخالفت با آمریکا مطرح نبود؛ مخصوصا آنکه فاطمی در هنگام ترور خود جملهای را گفته بود که برای اکثر دانشجویان کلیدی بود. او تاکید کرده بود که ریشههای استعمار انگلیس را باید در کاخ سلطنتی جستوجو کرد. من مبسوط این ماجرا را هم در کتاب «با چشمی گریان، تقدیم به عشق» که فرازهایی است از زندگی شهید دکتر سید حسین فاطمی آوردهام. به هر حال، با این نوع نگاه بود که مبارزات ضداستعماری هم به مبارزات ضداستبدادی تبدیل میشد. زیرا دانشجویان به خوبی فهمیده بودند که اگر استعمار خارجی فرصت نفس کشیدن در کشور را پیدا کرده است، این بر اثر استبداد داخلی است. از این منظر رویکرد ضد استبدادی، رویکرد غالب جنبش دانشجویی پیش از انقلاب بود.
دانشجویان چپ هم چنین باوری داشتند یا هدف اصلی آنها، آن طور که بعضیشان روایت میکنند، ضد امپریالیستی بود؟
اولا واژه امپریالیسم و مبارزات ضدامپریالیستی در مقطع سالها ۳۸ تا ۴۲ که ما دانشجو بودیم خیلی مطرح نبود. این واژه بیشتر از سال ۴۲ به بعد در تاریخ سیاسی کشور باب شد. ثانیا چپها در این دوره خیلی مستقل از نیروهای ملی نبودند. یعنی به عنوان یک جریان مستقل چپ مطرح نبودند.
جزنی و ضیا ظریفی و اطرافیان آنها، برای همین دوره نیستند؟
بله. برای همین دوره هستند اما همانطور که گفتم به عنوان نیروهای چپ گرا فعالیت نمیکردند. اکثر نیروهای چپ که با همین عناوین وارد صحنه مبارزات شدند، مربوط به بعد از ۴۲ است. تا پیش از آن در قالب نیروهای ملی و یا اسلامی فعالیت میکردند تا اینکه بعدها مجاهدین تشکیل شد و نیروهای خود را جذب کردند و مبارزات چپگرایانه خود را پیش گرفتند.
اینکه دو تن از شهدای ۱۶ آذر عضو حزب توده بودند هم تاثیری بر سالگردهای ۱۶ آذر نداشت؟
خیر. شما با تقسیمبندیهای بعد از سال ۴۲ با این اتفاقات و مراسمها برخورد میکنید.
یعنی تا پیش از ۴۲ در سالگردهای ۱۶ آذر، همه دانشجویان یکدست و در یک مراسم شرکت میکردند؟
بله، اصلا این طور نبود که تجمعات جداگانه برگزار شود. در سال ۳۸ که من وارد دانشگاه شدم، مراسم مختصری به مناسبت ۱۶ آذر برگزار شد که عدهای در تالار جمع شدند و به یاد شهدای این روز سکوت کردند. اما اطلاعرسانی کاملی نشده بود و کوتاه برگزار شد، به همین دلیل اصلا من متوجه نشده بودم و در زمان تجمع سر کلاس بودم.
آن طور که در جلد اول کتاب خاطرات شما آمده است، ظاهرا یکی دو سالی، بزرگداشتهای ۱۶ آذر به همین شکل برگزار میشده و خیلی وسیع نبوده است.
بله، سال بعد هم مراسم مختصری برگزار شد. اما مراسم سالگرد ۱۶ آذر ۳۹ کمی وسیعتر بود. کسی به کلاس نرفت و تظاهرات مختصری هم برگزار شد. بچههای دانشکده فنی، جلوی دانشکده در خیابان غربی دانشگاه جمع شدند. مهندس ریاضی، رییس دانشکده، با تکتک بچهها صحبت کرد و از آنها خواست به کلاس بروند. مهندس مصحف و مهندس عبودیت در داخل دانشگاه، سر چهارراه و بین دانشکده فنی و حقوق، ایستاده بودند. مهندس ریاضی با آنها صحبت کرد که بروید سر کلاس، اما آنها به او پشت کردند و به حرفش گوش ندادند. البته مهندس ریاضی، برخورد دوگانهای با دانشجویان فعال سیاسی داشت. از یک طرف ما را نصیحت میکرد که وارد این نوع فعالیتها نشویم و از طرفی دیگر ما وقتی به مشکلی برمی خوردیم به او رجوع میکردیم. مثلا وقتی یکی از دوستانم (عنایت ربانی) را بازداشت کردند، پیش مهندس ریاضی رفتم و ماجرا را گفتم. او نیز تلفن زد که آزادش کنند و گفت از درسش عقب میافتد.
میرسیم به ۱۶ آذر سال ۴۰ که بسیار گستردهتر از سالهای پیش و در شکل و شمایل یک مراسم کامل برگزار شد.
در این سال چون دولت امینی روی کار آمده بود، دانشگاه و دانشجویان احساس آزادی بیشتری داشتند به طوری که برای مراسم ۱۶ آذر، کل دانشگاه تعطیل شد. باز آغاز مراسم از روبروی دانشکده فنی بود. دانشجویان ابتدا در دانشکده فنی جمع شدند و بعد به دانشکده داروسازی رفتند و دانشجویان دیگر هم در راه پیوستند و به ترتیب به دانشکدههای پزشکی، علوم، ادبیات و هنرهای زیبا رفتند. جنوب شرقی دانشگاه، محوطه وسیعی بود که در آنجا مراسم ۱۶ آذر برگزار شد.
چه کسانی در این مراسم سخنرانی کردند؟
دکتر شیبانی، ایرج حسیبی.
پسر مهندس حسیبی؟
بله. خانم پروانه اسکندری، همسر آقای داریوش فروهر هم از دیگر سخنرانان بود.
مرحوم پروانه اسکندری، آن زمان چه مسوولیتی داشت؟
مسوولیت خاصی نداشت. ایشان هم آن زمان دانشجو بودند و جزء فعالان دانشجویی.
موضوع سخنرانیها را به خاطر دارید؟
موضوع سخنرانیها کاملا سیاسی بود. ولی خاطرم هست مثلا ایرج حسیبی راجع به تعویق تظاهرات ۱۴ آذر صحبت کرد و از درایت این کار گفت.
مراسمی که در اول بهمن همان سال برگزار شد.
بله، مراسمی که جبهه ملی برای سقوط کابینه دکتر امینی در نظر گرفته بود. مراسمی که در اول بهمن برگزار شد و برخورد بسیار تندی با دانشجویان شد به طوری که چتربازان تعلیم دیده، مسلح به ماسک و گاز وارد محل شدند و حریم دانشگاه را شکستند و به دانشگاه آمدند و بیرحمانه همه را کتک زدند.
در تجمعات مختلفی که برگزار میشد، مطالبات صنفی هم مطرح میشد؟
مشکل صنفی خاصی در آن زمان مشهود نبود و فضای دانشگاه در آن سالها یکپارچه سیاسی بود و اگر مشکل صنفی هم بود به سرعت به مسائل سیاسی تبدیل میشد. مثلا اگر بچهها با حراست دانشگاه مشکل پیدا میکردند، چون آنها را عامل ساواک میدانستند، اعتراضشان سیاسی تلقی میشد.
زمانی که کابینه امینی روی کار آمد و همانطور که گفتید آزادی بیشتری در دانشگاهها به وجود آمد، آیا تلاشی صورت گرفت که رابطه دانشگاه و دولت ترمیم شود؟
اگر منظورتان تلاش مشخص و مذاکره رسمی باشد، تا آنجایی که من میدانم، خیر. ضمن آنکه نظر جبهه ملی به امینی خیلی مثبت نبود، لذا دانشجویان هم گرچه آزادی بیشتری را حس میکردند، اما در مجموع به دولت امینی بدبین بودند.
اما گرایشهای نزدیک به نهضت چنین بدبینیای نداشتند.
بله، سر همین ماجرا دودستگی به وجود آمد و برخی دانشجویان این حرکت را در خط تیمور بختیار و جناح انگلیس میدانستند. سر همین اتفاقات بود که کم کم اعتماد برخی از دانشجویان نسبت به جبهه ملی سست شد.
در سالگردهای ۱۶ آذر، چه تصویری از شهدای این واقعه ارایه میشد؟
بالاخره شهیدان این واقعه احمد قندچی، آذر شریعترضوی و مصطفی بزرگنیا از افتخارات دانشکده فنی به حساب میآمدند و در مراسمها، معمولا در خود دانشکده و جایی که ۶۵ گلوله تیراندازی شده بود، مورد توجه بود. این سه نماد مبارزه محسوب میشدند همانطور که در پاسخ سوالهای اولیه شما گفتم خیلی تاکیدی به مرامهای سیاسی و فکری آنان نمیشد و تنها بعد مبارزاتی آنان مطرح میشد. تاثیر حادثه ۱۶ آذر و شهادت این سه، به حدی بود که محور مبارزات از بازار به دانشگاه منتقل شد. زیرا تا قبل از آن و در اکثر اعتراضات و جنبشها، بازار پیشتاز بود و دانشگاه تابع بازار بود تا ۱۶ آذر که نقطه عطفی در مبارزات بود، چرا که ابتکار عمل به دست قشر تحصیل کرده جامعه افتاد.
در آن ایام، رابطه بازار و دانشگاه چگونه بود؟ آیا بین مبارزان جدید، دانشجویان و مبارزان قدیم، بازاریها رابطهای وجود داشت؟
بله. ما اتفاقا بسیار سعی میکردیم تا از تجارب آنان استفاده کنیم و در مبارزات خود از نیروی قدیمی بازار استفاده کنیم. این رابطه دو طرفه بود. آنها هم بسیار از ما حمایت میکردند، به طرق مختلف. مثلا در شب تحصن دانشکده ادبیات، شمشیریها از بازار کلی غذا فرستادند. ضمن آنکه جبهه ملی کمیتههای مختلفی داشت؛ همچون کمیته ورزشکاران، بازاریان و دانشجویان و... و چون همانطور که گفتم دانشجویان در آن سالها متاثر از جبهه ملی بودند، رابطه منظمی با کمیتههای مختلف جبهه ملی داشتند، از جمله کمیته بازاریان. ما اساسا بسیاری از سازماندهیهایمان برگرفته از جبهه ملی بود.
نظر شما :