فریدون سحابی: در رادیو انقراض پهلوی را اعلام کردم
***
از خودتان بگویید؟ شما چندمین فرزند خانواده سحابیها هستید؟
من متولد ۱۳۱۶ و سومین فرزند خانواده هستم که وارد فعالیت سیاسی شدم.
شما سومین فرزند هم هستید یا سومین نفری که وارد کار سیاسی شد؟
من فرزند سوم هستم و سومین نفری که وارد کار سیاسی شد؛ یعنی پس از پدرم مرحوم یدالله و برادرم مرحوم عزتالله من وارد فعالیت سیاسی شدم.
از چه زمانی وارد فعالیت سیاسی شدید؟
من از دوره دانشجویی وارد فعالیت سیاسی شدم. شما تصور میکنید که فعالیت سیاسی چندانی نداشتم؟
نه، در واقع شما تحتالشعاع حضور پررنگ پدر و برادرتان قرار گرفتهاید، به همین دلیل شاید آنها در میان سحابیها فعالیتشان بیشتر به چشم میخورد. اینطور نیست؟
از این نظر تحتالشعاع قرار گرفتهام؛ ولی در دوره دانشجویی که مربوط به سالهای ٣٨ تا ۴۱ میشود از جمله فعالان جبهه ملی در دانشگاه تهران بودم. از این نظر عضو هستههای اصلی جمعهای سیاسی دانشجویی آن زمان بودم. من با کسانی همچون دکتر عباس شیبانی، بنیصدر، سلامتیان، حبیبالله پیمان، دکتر سامی و... همدوره بودم.
شما عضو انجمن اسلامی دانشجویان هم بودید؟
نه من عضو نبودم. ما در جمعهای دیگر عضو بودیم. از سویی در آن زمان دانشجویانی که دوره دانشجویی آنها تمام میشد دیگر نمیتوانستند عضو انجمن اسلامی دانشجویان باشند از این رو دانشجویان دانشکده فنی به عضویت انجمن اسلامی مهندسین وارد میشدند، بنده نیز پس از تمام شدن تحصیلات وارد این انجمن شدم.
برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتید؟
بله.
بلافاصله پس از اخذ لیسانس مهندسی بود؟
نه حدود دو سال پس از گرفتن مهندسی به لندن رفتم. سال ۴۲ به خارج از ایران رفتم و تا حدود سال ۴۶ در آنجا ماندم.
اتفاق خاصی افتاد که سال ۴۲ به خارج رفتید؟ چون به دوره نخستوزیری امینی میرسیم برای همین میپرسم؟
بله به دوره دکتر امینی رسید. در دوره امینی رسم شد دانشجویان ممتاز دانشگاهها را استخدام میکردند، بر همین اساس من هم در دانشگاه تهران استخدام شدم.
به عنوان استاد؟
نه به عنوان دبیر.
با این حال چطور شد که به خارج رفتید؟
دو سال از حضور من در دانشگاه تهران به عنوان دبیر سپری شده بود که از طرف مرکز بریتانیا British Council در تهران بورس تحصیلاتی به من تعلق گرفت، بر همین اساس برای ادامه تحصیل به لندن رفتم.
دکترا گرفتید؟
نه تحصیلات من در دو مقطع انجام شد؛ یعنی یک بار برای گرفتن فوقلیسانس به لندن رفته و سپس به ایران برگشتم. حدود ده سال بعد دوباره برای طی دوره دکترا به لندن رفتم.
چرا؟
برای اینکه مجبور بودم برگردم. دانشگاه تهران درباره کارم به من هشدار داده بود و بیش از این نمیتوانستم غیبت کنم. این بود که برگشتم.
کارتان را در دانشگاه تهران ادامه دادید؟
بله پس از آن هم به صنعت نفت وارد شدم و کارم را در آنجا ادامه دادم، تا حدود ده سال. پس از آن دوباره برای ادامه تحصیل به لندن رفتم.
این بار هم بورس داشتید؟ بورس کجا بود؟
این بار دانشگاه تهران من را بورس کرده بود.
در زمان حضورتان در اروپا برای تحصیل آیا وارد کنفدراسیون دانشجویان هم شدید؟
بله من هم عضو آن بودم و فعالیت هم داشتم. من عضو فدراسیون انگلیس کنفدراسیون بودم.
چه کسان دیگری با شما در فدراسیون حضور داشتند؟
از جمله کسانی که با من بودند میتوانم به مرحوم حمید عنایت، دکتر همایون کاتوزیان و دکتر صمد تقیزاده اشاره کنم. تحصیلات ما در رشتههای متفاوتی بود اما در زمینههای اجتماعی و سیاسی در قالب فدراسیون انگلیس با هم فعالیت میکردیم.
شما جزو کدام طیف فدراسیون بودید؟
ما فعالیت سیاسی و اجتماعی داشتیم و حکومت شاه را مورد نقد قرار میدادیم.
منظورم این است که از میان طیف چپ و طیف ملی که دو طیف اصلی در کنفدراسیون بود شما در کدام طیف حضور داشتید؟
من عضو طیف ملی کنفدراسیون بودم.
دوباره در چه سالی برای ادامه تحصیل به خارج رفتید؟
یادم نیست؛ اما خاتمه تحصیلاتم در سال ١٩٧٨ بود.
یعنی یک سال پیش از پیروزی انقلاب؟
بله یک سال قبل به ایران آمدم.
در این دوره چه کار میکردید؟
در شرکت نفت حضور داشتم.
دقیقا رشته تحصیلی شما چیست؟
اکتشاف نفت. لیسانس زمینشناسی، فوقلیسانس زمینشناسی نفت و دکترا هم اکتشاف نفت.
شما بازنشسته هستید؟
بله.
از کجا بازنشسته شدید؟
سازمان زمینشناسی.
اما شما که استاد دانشگاه تهران بودید چرا بازنشسته سازمان زمینشناسی هستید؟
من ٣٧ سال در دانشگاه تهران کار کردم تا اینکه خوردیم به دوره اصلاحات. تازه آقای خاتمی رئیسجمهور شده بود، در همان زمانها حدود صد نفر از استادان دانشگاه تهران مشمول جابهجایی شدند. در این زمان من دو راه بیشتر نداشتم یا باید بازنشسته میشدم و یا اینکه از دانشگاه تهران منتقل میشدم. خودم تمایل نداشتم بازنشسته شوم برای همین به پژوهشکده علوم زمین در سازمان زمینشناسی منتقل شدم.
در این زمان رئیس دانشگاه تهران چه کسی بود؟
دکتر عارف رئیس دانشگاه تهران بود. اصلا آقای عارف زیر حکم بازنشستگی من را امضا کرد؛ اما بعد که قرار شد به سازمان زمینشناسی منتقل شوم این حکم هم باطل شد.
آقای سحابی شما چقدر حقوق میگیرید؟
من در سال ٨٢ بازنشسته شدم. در آن زمان آخرین حقوق من مبنای بازنشسته شدنم شد که برای همه هم همینطور است؛ اما در آن زمان حقوق استادان دانشگاه هنوز افزایش پیدا نکرده بود از این رو من با حقوقی بسیار پایین در حدود دو میلیون تومان بازنشسته شدم و حقوق امروز من حدود سه و نیم میلیون تومان است. با این حقوق من استاد پایه ٢١ دانشگاه تهران هستم. دختر من استادیار دانشگاه شهید بهشتی است و اخیرا بازنشسته شده و حقوق بازنشستگیاش دو برابر حقوق من است.
شما این روزها چه میکنید؟
رشته تحصیلی من رشته مهمی در ایران است. از این رو دو سال پس از بازنشستگی دوباره برای تدریس به دانشگاه تهران دعوت شدم. از این رو به تدریس دوباره در دانشکده مهندسی معدن دانشکده فنی تهران مشغول شدم به عنوان استاد مدعو.
پیش از انقلاب در خلال فعالیتهای سیاسی آیا مورد تعقیب ساواک قرار گرفتید؟
بله بارها این اتفاق افتاد.
بازداشت هم شدید؟
بله.
اولین بازداشت شما چه زمانی بود؟
اولین بازداشت من مربوط به زمانی میشود که تازه از اروپا برگشته بودم. در همان سفر اول که برگشتم؛ اما قبل از اینکه به اروپا بروم در حدود سالهای ٣٩ و یا ۴۰ که اوج فعالیتهای دانشجویی بود من چند روزی در کمیته مشترک بازداشت شده بودم. بازداشت من هم در پی حضورم در اعتراضهای خیابانی بود؛ اما در زمانی که در اروپا بودم فعالیتهای شدیدی در قالب کنفدراسیون داشتم. در تمام سفرهایی که شاه به اروپا میآمد ما برنامههای اعتراضی داشتیم. سفارت ایران در لندن هم دیگر ما را شناخته بود بر همین اساس گزارش کرده بودند که معترضین چه کسانی هستند. از این رو وقتی به ایران برگشتم بلافاصله بازداشت شدم اما دوره بازداشت من طولانی نشد. در عوض کارم را در دانشگاه تهران از دست دادم.
زمان ریاست دکتر رضا در دانشگاه تهران بود؟
بله در زمان ایشان بود.
چه کردید؟
ببینید اول اینکه به طور رسمی من را اخراج نکردند ولی از طرفی حقوق را هم پرداخت نمیکردند. این بود که مجبور شدم به کار دیگری مشغول شوم که در شرکت نفت بود. این مشکل حدود ده سال به طول انجامید، بعد از ده سال دانشگاه تهران پذیرفت که برگردم به تدریس.
طولانیترین دوره بازداشت شما توسط ساواک چقدر بود؟
یک ماه بود.
چه زمانی دقیقا به این نتیجه رسیدید که شاه رفتنی است؟
ما فعالیت سیاسی بسیاری داشتیم، این فعالیتها روزبهروز هم در حال گسترش بود. هم نهضت آزادی بود که در دانشگاهها فعال بود. در واقع ما در حال گسترش فعالیتها و مبارزاتمان به شکل سیاسی بودیم. سعی داشتیم هر روز بر حوزههای نفوذ و عملکردمان بیفزاییم؛ اما از سال ۵۶ به ویژه پس از اینکه از سفر دوم تحصیلی به اروپا برگشتم متوجه شدم که این نوع مبارزه دیگر پاسخگو نیست. همه نیروها به این نتیجه رسیده بودند؛ یعنی سال ۵۶ معلوم بود که روش مبارزه باید تغییر کند. دیگر مبارزه دموکراتیک پاسخگو نبود. ما در سال ۵۶ به این نتیجه رسیده بودیم. در این زمان ما در نهضت آزادی فعالیت میکردیم و نهضت آزادی بود که در همین دوره اولین اعلامیه را مبتنی بر اینکه شاه باید برود منتشر کرد. به بیان دیگر طرح اینکه شاه باید برود مبتنی بر عدم اصلاحپذیری شاه بود؛ بنابراین مبارزه وارد فاز جدیدی شده بود.
موضع ساواک در برابر شما در این دوره چه بود؟
ما فراوان مورد پرسش ساواک قرار میگرفتیم اما خبری از بازداشت نبود. نمیدانم چرا اما واقعیت همین است. ساواک نگران بود و مدام تحقیقاتی میکرد اما بازداشت نبود. شاید ساواک روی گروههای چریکی چپ و مذهبی زوم کرده بود، مانند فداییان و مجاهدین. ما در این خطها نبودیم.
از بهمن ٥٧ بگویید.
همه چیز سریع بود. مهندس بازرگان به فرانسه رفت و مقدمات کار انجام میشد. از طرفی کار اعتصابها بالا گرفته بود. از سال ٥٧ بحران یکی پس از دیگری انجام میگرفت. بعد هم که مهندس بازرگان نخستوزیر شد و حوادث همانگونه که میدانید پیش رفت.
شما روز ٢٢ بهمن ٥٧ به ساختمان رادیو رفتید. چه کسی از شما خواست بروید؟
آن زمان نظم و نظام درست و حسابی وجود نداشت. از مدرسه رفاه با من تماس گرفتند که این کار را انجام بدهم. همه در مدرسه رفاه حضور داشتند. دکتر ابراهیم یزدی و دیگران هم در همانجا مستقر شده بودند. آن روز من در مدرسه رفاه نبودم؛ اما با من تماس گرفتند و خواستند که به رادیو بروم.
که اعلام کنید حکومت پهلوی سقوط کرده است؟
بله بروم و همین را از رادیو اعلام کنم.
رادیو اشغال شده بود؟
نه به طور کامل اشغال نشده بود. در واقع ریسک زیادی داشت رفتن به رادیو در آن زمان، با این حال رفتم.
تنها رفتید؟
با چند نفر بودم.
رادیو در میدان ارگ بود؟
نه در ساختمان مخابرات بود. در جنوب سیدخندان.
وضعیت رادیو چگونه بود؟
تیراندازی و درگیری بود. حتی در خود ساختمان هم درگیری بود. با این حساب رفتیم. عدهای از کارکنان آنجا که با ما همکاری میکردند آمدند و با کمک آنها توانستیم به داخل وارد شویم. در آنجا خبر را اعلام کردم.
متن خبر را چه کسی نوشته بود؟
اصلا متنی وجود نداشت.
یعنی از روی حافظه چیزی را گفتید؟
بله چون بسیار با عجله و بدون برنامهریزی قبلی انجام شده بود.
چه گفتید در میکروفون رادیو؟
من اعلام کردم حکومت سلطنتی تعطیل شده و حکومت اسلامی برقرار خواهد شد.
دوست دارم بدانم دقیقا چه گفتید؟
یادم نیست.
از واژه جمهوری اسلامی استفاده کردید؟
خیر فقط قرار بود خبر انقراض حکومت پهلوی را اعلام کنم.
از واژه انقراض استفاده کردید؟
بله گفتم انقراض حکومت پهلوی.
جملهها هم چیزی بود که از ذهن شما بیرون آمده بود؟
بله متن مکتوبی نبود؛ اما به من گفته بودند که بروم و پایان حکومت پهلوی را اعلام کنم، اما آنچه گفته شد جملاتی بود که بر اساس ذهنیت خودم بیان کردم. در آنجا همچنین گفتم اینکه حکومت آینده چگونه خواهد بود در بخشهای دیگر به اطلاع عموم خواهد رسید.
آقای ابراهیم یزدی از شما خواسته بود بروید به رادیو؟
بله آقای دکتر یزدی از مدرسه رفاه تماس گرفته بود و خواسته بود من بروم و این کار را انجام دهم.
پس در واقع اولین مسئولیت شما در دولت انقلاب گویندگی رادیو بود؟
بله.
بعد رئیس سازمان انرژی اتمی شدید؟
بله فکر کنم در ۱۶ اسفند ٥٧ بود که من به سرپرستی سازمان انرژی اتمی منصوب شدم.
چه کسی از شما درخواست کرده بود که به سازمان انرژی اتمی بروید؟
مهندس تاج که وزیر نیرو در دولت موقت شده بود از من دعوت کرد تا به سازمان انرژی اتمی بروم. در این زمان سازمان انرژی اتمی بخشی از وزارت نیرو بود. بعدها به معاونت نخستوزیری و اکنون به معاونت ریاستجمهوری تبدیل شده است.
معاونت آن دیگر در زمان آقای امراللهی بود.
بله.
میگفتید که به سازمان انرژی اتمی رفتید. وضعیت چگونه بود؟
خب مثل همه مملکت، آنجا هم نابسامانی بود. همین آقای دکتر صالحی که امروز رئیس سازمان انرژی اتمی است در همان زمان هم همکار بنده در سازمان انرژی اتمی بودند. ایشان تازه از خارج آمده بود که من از ایشان خواهش کردم بیاید و با ما همکاری کند. ایشان به عنوان مشاور در سازمان شروع به کار کرد در حالی که کار اصلیشان تدریس در دانشگاه شریف بود.
شما تا چه زمانی در سازمان انرژی اتمی بودید؟
تا سال ۱۳۶۱. من حدود دو سال و نیم در سازمان انرژی اتمی بودم.
شما همزمان با دولت موقت و با حکم وزیر نیروی دولت موقت به سازمان انرژی اتمی رفته بودید؛ اما دولت موقت هشت ماه پس از انقلاب استعفا کرد. از سویی طیف ملی و نهضت آزادی با مسائلی روبهرو شده بود. چطور شد که شما ماندید؟
من هم استعفا دادم؛ اما بعد از آقای تاج که همراه با استعفای دولت موقت رفته بودند آقای عباسپور وزیر نیرو شدند. من و ایشان از قبل با هم آشنایی داشتیم. من در مدرسه هفت مدتی معلم ایشان بودم. از این رو ایشان از من خواستند به دلیل بههمریختگی و مشکلاتی که در سازمان انرژی اتمی وجود دارد، بپذیرم که در سازمان انرژی اتمی بمانم. من هم قبول کردم. شهید عباسپور خیلی از من حمایت میکرد. در زمان ایشان سعی کردیم سازماندهی بهتری به انرژی اتمی بدهیم. از سویی خود آقای دکتر عباسپور هم دوست داشت که نیروگاه بوشهر به سامانی برسد.
عملا در زمانی که شما سرپرست سازمان انرژی اتمی بودید این سازمان چه فعالیتی میکرد؟ چه کاری برای انجام دادن داشت؟
کارهای معوق زیادی بود که باید انجام میشد.
چون فعالیت در نیروگاه اتمی بوشهر و همینطور دارخوین که تعطیل شده بود. با این حساب چه کار دیگری میماند که انجام شود؟
ببینید حرف ما در همان زمان این بود که سازمان انرژی اتمی که نیروگاهساز نیست و نباید هم باشد. این کار وزارت نیرو است. سازمان انرژی اتمی در هر کشوری به نمایندگی از آژانس بینالمللی انرژی اتمی وجود دارد؛ یعنی این سازمان مسئول اعمال قوانین هستهای در هر کشور از طرف آژانس است. حال اگر نیروگاه اتمی در هر کشوری ساخته شود و یا نیروگاهی فعال باشد آن نیروگاه باید ضوابط هستهای را تحت نظر سازمان انرژی اتمی آن کشور رعایت کند.
یعنی سازمان انرژی اتمی یک سازمان اعمال استانداردهای اتمی است؟
بله یک سازمان علمی نظارتی است و جنبه اجرایی ندارد.
الان در ایران اینگونه نیست؟
همینگونه است. نیروگاه را وزارت نیرو میسازد؛ اما نظارت و استاندارد آن بر عهده سازمان انرژی اتمی است.
با این حساب عملکرد این سازمان در زمان ریاست شما جای بحث دارد. شما چه میکردید؟
در آن زمان سازمان انرژی اتمی تافته جدابافتهای بود. بودجه آن را شاه تعیین میکرد، حتی سازمان برنامه توان تغییر نداشت. رئیس آن را هم شاه تعیین کرده بود. آقای اعتماد که رئیس آن بود مستقیم با شاه ارتباط داشت و به کسی هم پاسخگو نبودند. برای مثال در همان زمان در حال ساخت دو نیروگاه بودند که هر یک ١٢٠٠ مگاوات توان داشت اما این با وزارت نیرو هماهنگ نبود. در حالی که مسئول ساخت آن باید وزارت نیرو باشد. از سویی دهها قرارداد در سازمان انرژی اتمی وجود داشت که باید به آنها سامان میدادیم. قرارداد سوخت، قرارداد بوشهر، قرارداد فرانسویها در دارخوین و... بسیار زیاد بودند. اصلا حکومت جدید نمیدانست با اینها چه باید بکند. از سویی روی اینکه انرژی هستهای داشته باشیم در آن زمان همه متفقالقول نبودند.
دولت موقت نظرش چه بود؟
آن هم مانده بود چه کند. ما با نیروگاه اتمی دو واحدی بوشهر روبهرو بودیم که ۶۰ درصد آن تا سال ٥٧ با هزینه حدود ١٣ میلیارد دلار ساخته شده بود. خب حالا چه باید میکردیم؟ رها میکردیم یا ادامه میدادیم.
اینکه میگویند ۶۰ درصد یعنی چه؟ تا کجای کار ساخته شده بود؟
بستگی به این دارد که ما چه استانداردی را رعایت کنیم. استاندارد روسها یا استاندارد آلمانها و یا استاندارد آمریکاییها. در نیروگاه بوشهر استاندارد آمریکاییها توسط آلمانها اجرا میشد. در اصل نیروگاه ساخت وستینگهاوس آمریکا بود که کمپانی زیمنس آلمان آن را اجرا میکرد. زیمنس، بوشهر را تحت لیسانس وستینگهاوس آمریکا اجرا میکرد. امور نیروگاهها در سه بخش هستند: امور ساختمانی، مکانیکی و الکتریکی. در سیستمهای آمریکایی این سه بخش همراه هم پیش میروند؛ بنابراین وقتی میگوییم ۶۰ درصد یک نیروگاه ساخته شده یعنی ۶۰ درصد ساختمان و ۶۰ درصد مکانیکی و ۶۰ درصد الکتریکی؛ اما در سیستمهای روسی اینگونه نیست. با این حساب در بوشهر اینگونه عمل شد. یکی از این دو واحد در بوشهر پیشرفت بیشتری داشت. یکی در حدود ۶۰ و دیگری در حدود ٥٠ درصد پیشرفت داشتند. حالا دولت موقت با این چه کار باید میکرد؟
میخواستید بسازید؟
بله من به عنوان رئیس سازمان در مقام توقف نیروگاه نبودم؛ اما باید در مورد آن تصمیمگیری درستی انجام میشد، چون ما با نیروگاهی روبهرو بودیم که بسیاری از ضوابط در مورد آن رعایت نشده بود.
از جمله چه ضوابطی؟
انتخاب محل آن درست نبود.
این درست است که منطقه آن زلزلهخیز بود؟
صد درصد همینطور است. ما در زمینشناسی ایران گسل فعالی به اسم گسل قطر - کازرون داریم. شبهجزیره قطر که در خلیج فارس پیشروی دارد ادامه همان گسل است. این گسل تا مرکز ایران ادامه مییابد و فعال است.
این گسل با بوشهر چقدر فاصله دارد؟
بوشهر در منطقه گسل قطر - کازرون قرار دارد.
الان اگر زلزله بیاید برای نیروگاه چه اتفاقی میافتد؟
نمیدانم؛ چون از ضوابطی که در ساخت نیروگاه جدید روسی رعایت شده خبر ندارم. در همان زمان هم بحث این بود که چرا یک نیروگاه اینچنینی باید در یک منطقه ناآرام از نظر زمینشناسی ساخته شود. مطالعات لازم انجام نشده بود.
پیشنهاد شما کدام منطقه بود؟
اصلا چنین چیزی وجود نداشت. هیچ پیشنهادی نشده بود و پروندهای در اختیار نبود که این سوابق را نشان دهد.
اصلا پروندهای درباره مطالعات زمینشناسی آنجا وجود داشت؟
خیر وجود نداشت.
پس این درست است که آن نظامی هلندی با هلیکوپتر پرواز و محل آن را مشخص میکند؟
بله درست است. این پرونده وجود داشت. در آن زمانی که من در سازمان انرژی اتمی بودم این پرونده وجود داشت. یک گروهبان هلندی که دوست شاه بود دو پرواز انجام میدهد که هر کدام ۶ ساعت طول میکشد. در پرواز اول بوشهر را انتخاب میکند و در پرواز دوم محل نیروگاه را که کجای بوشهر باشد، تعیین میکند. این در پروندههای سازمان انرژی اتمی بود. البته از پیش تعیین شده بود که نیروگاه در خلیج فارس باشد. سیاست این بود که نیروگاه در خلیج فارس باشد. در حالی که بر اصول اگر پیش برویم باید حدود ۴ سال مطالعات و آزمایشات مربوط به انتخاب محل انجام شود.
اصولا نیروگاههای روسی تجربه گذراندن زلزله را دارند؟
بله دارند. تجربه خوبی هم دارند؛ اما آمدن روسها به ایران با هدف دیگری بود.
با چه هدفی؟
آنها آمده بودند که مدارک مربوط به ساخت نیروگاه بوشهر را که بر اساس الگوی آمریکایی بود ببینند.
بحثی در این مورد بود که پروندههای زیمنس و وستینگهاوس را که در ایران بود ببینند.
بله آمدند و چند گونی گرفتند و بردند. بعد هم گفتند ما چنین نیروگاهی نمیتوانیم بسازیم و باید چیز جدیدی بسازیم.
ابتدا قرار بود همان را ادامه بدهند؟
بله در ابتدا قرار بود بیایند و ادامه کار را بگیرند و پیش بروند؛ اما بعد گفتند نمیتوانند و طرحی اساسا جدید ریختند.
اولین حضور روسها برای نیروگاه بوشهر چه زمانی بود؟
دو سال پس از حضور من در سازمان بود، حدود سال ۶۴.
یعنی در زمان جنگ بود که آمدند؟
بله در زمان جنگ بود.
اما در آن زمان روسها در حال همکاری با عراق در جنگ بودند.
بله این را دیگر از دیگران بپرسید که این کار را کردند.
در زمان حضور شما در سازمان، انرژی اتمی ایران دارای سانتریفیوژ بود؟
نه.
آقای سحابی شما در همان اوایل دولت موقت همراه با سیزده نفر از نهضت آزادی جدا شدید. چرا؟
اختلاف نظر داشتیم. ما یک سری مواضع را نمیپذیرفتیم.
چه مواضعی؟
ما میگفتیم نهضت آزادی باید یک خط مشی داشته باشد، به ویژه در حوزه اقتصاد. نهضت آزادی فاقد چنین دکترینی بود.
شما به چه اقتصادی اعتقاد داشتید؟
رادیکال.
یعنی چه؟
میگفتیم به مسائل اقتصادی باید از بعد منافع ملی نگاه کرد.
دنبال دولت رفاه بودید؟
بله دقیقا.
نهضت آزادی دنبال این نبود؟
نه نبود. اصلا هیچ چیزی مدون و مشخص نبود. نهضت آزادی بیشتر به بعد سیاسی توجه داشت. در آن زمان برای نهضت آزادی بعد اقتصادی اولویت نداشت.
هنوز هم ندارد.
بله هنوز هم ندارد. همه چیز مبارزه سیاسی نیست.
شما در اوج قدرت نهضت آزادی و دولت موقت چطور جرات کردید که انشعاب کنید؟
راس این کار مهندس عزتالله سحابی بود. اتفاقا آقای بازرگان خیلی آدم دموکراتی بود.
واکنشها چه بود؟
خیلی زود مورد اقبال قرار گرفت.
انتقاد شما این بود که میخواستید دولت موقت تندتر باشد؟
خیر دولت موقت کاری نمیتوانست بکند.
شما موافق استعفای دولت موقت بودید؟
بله.
از پدرتان چه چیزی در یادتان مانده است؟
اخلاق.
از برادرتان مهندس سحابی چه چیزی یادتان مانده؟
او دغدغه ایران را داشت.
منبع: روزنامه شهروند
نظر شما :