تاریخ جامع ایران زیر ذرهبین منتقدان
آنچه استادان گفتند و ویراستاران پاسخ دادند
تاریخ ایرانی: «مراد از ایران در این مجموعه، دنیای ایرانی یا ایران فرهنگی است که همواره قلمرویی گستردهتر از مرزهای جغرافیایی این سرزمین را شامل میشده است. از این وجهه نظر، مجلدات و ابواب مربوط به تاریخ فرهنگی ایران، بیشک از اهمیت خاص برخوردار خواهد بود... تاریخ سیاسی فقط قسمتی از کنشها و واکنشهای انسانی است، قسمت مهم، آن چیزی است که ما زیر عنوان فرهنگ و تمدن از آن یاد میکنیم. آن چیزی که مربوط به روابط افراد با یکدیگر و با اجتماع است، انواع کنشها و واکنشها را تاریخ اجتماعی مینامیم. بنابراین تسمیه این اثر بزرگ به تاریخ جامع ایران ناظر بر همین معناست؛ یعنی هم مشتمل بر تاریخ سیاسی، هم تاریخ فرهنگی و هم تاریخ اجتماعی است.»
این بخشی از سخنان سید صادق سجادی، سرویراستار «تاریخ جامع ایران» در گفتوگو با خبرگزاری مهر است؛ درباره مجموعه ۲۰ جلدی تاریخ جامع ایران که پنج بخش نخست آن به تاریخ ایران باستان و ۱۵ جلد دیگر به تاریخ ایران بعد از اسلام اختصاص دارد. به گفته سجادی «۱۷۰ نفر از محققان غالباً طراز اول در سطح جهان، اعم از ایرانی و غربی و شرقی» در آن مقاله نوشتهاند و تدوینش ۱۴ سال به طول انجامیده است. مجموعهای که به لحاظ عنوان، ظاهر و هزینه، ۱۷ میلیون ریال، بسیار پرابهت و پرطمطراق به نظر میرسد؛ اما آیا این مجموعه همانگونه که دستاندرکارانش میگویند، تاریخ جامع ایران است؟ آیا گزیدهای است از آخرین پژوهشها در حوزه تاریخ ایران؟ تا چه حد تحلیلهای آن مبتنی بر پژوهشهای جدید است؟ در مجموع چه قدر میتوان به عنوان «تاریخ جامع ایران» به این مجموعه اعتماد کرد؟ همه اینها پرسشهایی است که در اردیبهشتماه گذشته، طی چهار نشستی که در نقد و بررسی این مجموعه و به همت انجمن علمی دانشجویان تاریخ دانشگاه تهران، در این دانشگاه برگزار شد، مورد بحث و بررسی قرار گرفت. آنچه در ادامه میخوانید گزیدهای از این چهار نشست است:
مقالات یکدست نیستند
به گزارش «تاریخ ایرانی»، جلسه نخست نقد و بررسی «تاریخ جامع ایران» با حضور روزبه زرینکوب (استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران)، سیروس نصراللهزاده (فرهنگ و زبانهای باستانی) و علی علیبابایی (پژوهشگر) و با نقد و بررسی پنج جلد ابتدایی این کتاب آغاز شد. در این نشست، زرینکوب با بیان اینکه برخی مجلدهای این کتاب بیشتر تاریخچه باستانشناسی یا تاریخ محلی ایران است، گفت: «تاریخ جامع ایران باید بتواند به صورتی جامع و یکدست، مفهومی عمیق و واقعی را از تاریخ ایران عرضه کند؛ این در حالی است که تاریخ تحلیلی از این لحاظ جلوتر است.» نصراللهزاده و علیبابایی نیز بر یکدست نبودن مقالات اتفاق نظر داشتند. به عقیده نصراللهزاده برخی مقالات خیلی ضعیف و برخی دیگر قوی بودند. محمود جعفری دهقی، سرویراستار پنج جلد نخست نیز که در این جلسه حضور داشت در پاسخ به نقدهای ابراز شده گفت: «قطعاً ما این سلسله نشستها را مورد بازبینی قرار میدهیم و در چاپهای بعدی تاریخ جامع ایران از آنها بهره خواهیم برد.»
برای دائرهالمعارف نوشته بودم و نه «تاریخ جامع»
در جلسه دوم که به تاریخ ایران بعد از اسلام پرداخته شد، شهرام یوسفیفر (رئیس آرشیو ملی) درباره انتشار مقالهاش در این کتاب گفت: «مقالهای که از من در این کتاب چاپ شده، مقالهای است که برای دانشنامه دائرهالمعارف بزرگ اسلامی نوشته بودم و نه تاریخ جامع ایران، لذا بدون اجازه من در تاریخ جامع ایران چاپ شده است.» وی همچنین افزود: «عدم روششناسی درست در تاریخ جامع ایران موجب شده که هر مقالهای را از هر جایی برداشته و در ظرف آن بریزند.» او در نهایت تاریخ جامع را فاقد توانایی لازم برای ارائه تصویری یکدست از تاریخ مردم ایران در طول اعصار دانست. زهیر صیامیان (استادیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی) نیز ملزم نبودن این کتاب به روششناسی را یکی از ایرادهای آن برشمرد.
فقط میخواهم اظهار افسوس کنم
سومین نشست نقد و بررسی تاریخ جامع ایران به مجلدهای دهم تا دوازدهم آن، یعنی از صفویه تا انقراض قاجار اختصاص داشت. این نشست با حضور منصوره اتحادیه (پژوهشگر تاریخ قاجار)، گودرز رشتیانی (استادیار دانشکده مطالعات جهان) و حوریه سعیدی (عضو هیأت علمی مرکز اسناد ملی) برگزار شد و جلسه پر تب و تابی با انتقادهای تند این اساتید به «تاریخ جامع ایران» بود. منصوره اتحادیه به عنوان نخستین سخنران جلسه، نقد خود به این کتاب را از همان ابتدای سخنانش آغاز کرد و با عذرخواهی از ویراستاران و دستاندرکاران «تاریخ جامع ایران» گفت: «من احساس میکنم این کتاب با عجله بسیار تهیه شده است... به نظر من علت تعجیل در تهیه این کتاب، خبر انتشار همزمان کتاب «تاریخ ایران» سازمان تبلیغات اسلامی است که قرار است در ۱۴ جلد منتشر شود، ۹ جلد آن اکنون منتشر شده و در دسترس است.» وی با بیان اینکه هدفش مقایسه این دو کتاب نیست، گفت: «جا دارد این دو کتاب بررسی و با یکدیگر مقایسه شوند؛ ولی من فقط میخواهم اظهار افسوس کنم از اینکه چرا باید در یک دوره همزمان دو کار در یک موضوع انجام شود، آن هم هر دو نیمبند، هیچکدام نه مرجع ارزشمندیاند و نه قابل ارجاع و اثری ماندگار. چرا در این داستان دانشگاهها نباید همراهی کنند؟ چرا اصلاً از پتانسیل دانشگاهها در این کتاب استفاده نشده است؟»
این کتاب، فقط یک وقایعنگاری صرف است
اتحادیه با بیان اینکه جلد دوازدهم تاریخ جامع را که به تاریخ قاجار اختصاص دارد، به طور کامل مطالعه کرده است، در نقد آن گفت: «تاریخنگاری، تنها شرح وقایع نیست و اتفاقاً تفاوت دائرهالمعارف با تاریخنگاری در همین است. دائرهالمعارف، وقایعنگاری است؛ ولی تاریخ، همهاش بحث، تفسیر و برداشت مورخ است. مورخ باید امکانات و شرایط زمان و مکان را بسنجد و به آن آشنا باشد، همچنین باید به تحول در طول زمان توجه کند. دوره قاجار حدود صد و سی و اندی سال به طول انجامید، یعنی در این دوره هیچ تحولی رخ نداد؟! درک مردمان از جامعه چه بود؟ دنیا را چطور میدیدند؟ ما درباره این مسائل در این کتاب اصلاً شناختی پیدا نمیکنیم. این کتاب فقط یک وقایعنگاری صرف، بدون توجه به اطلاعات جدید و ارجاع به حجم انبوهی از کتب و پژوهشهای جدید است.» وی همچنین با بیان اینکه دسترسی به انبوهی از اسناد، مزیت پژوهشگران حوزه قاجار در ایران نسبت به همکارانشان در خارج است، با ابراز تأسف از اینکه نویسندگان این کتاب از این فرصت استفاده نکردهاند، افزود: «این کتاب که صرفاً توجهش به روابط خارجی است اصلاً از اسناد استفاده نکرده است؛ حتی کسانی هم که از این اسناد استفاده کردهاند در اینجا مطرح نشدهاند. از بعد از انقلاب، این همه سند چاپ شده است، هیچکدام از اینها در این کتاب منعکس نشده است.»
جلد دوازدهم، بههیچوجه تاریخ جامع دوره قاجار نیست!
ارائه تعریفی جامع به عنوان نخستین گام در جهت گردآوری کتابی به نام «تاریخ جامع ایران»، نکته دیگری بود که اتحادیه توجه به آن را در تألیف چنین کتابی ضروری و جای آن را در این کتاب خالی دانست و گفت: «بههرحال جلد مربوط به قاجاریه که من مطالعه کردم، هیچوقت تاریخ جامع دوره قاجار نیست. در این کتاب یا هر کتاب دیگری و حتی برای نوشتن در رسانه از شما میخواهند طرح داشته باشید و هدفتان را مشخص کنید، فرضیههایتان را بگویید. هر کتابی مقدمهای میخواهد. باید تقسیمبندی مشخص باشد و گروهی متخصص، ادوار و مسائل مختلف آن را مشخص کنند؛ یعنی اول طرحی داشته باشند، سپس تقسیم کار کنند و به سراغ مورخان بروند.»
نخستین پیشنهاددهنده طرح نگارش تاریخ جامع قاجار، سید حسین نصر بود
این استاد سابق دانشگاه تهران همچنین درباره پیشینه طرح تاریخ جامع قاجار افزود: «من سالی که در گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران استخدام شدم، دکتر سید حسین نصر رئیس دانشکده بودند، در آن زمان ایشان برای نوشتن تاریخ قاجار طرحی داشتند که به جایی نرسید، آخرین باری که من در جلسهای بودم که راجع به نگارش تاریخ قاجار صحبت شد، اوایل انقلاب اسلامی بود، ما در طی این مدت جلسات متعددی درباره نگارش تاریخ قاجار داشتیم، اما هیچوقت این اتفاق نیفتاد چون کار آسانی نیست. کسی که بر روی دوره قاجار کار کرده میداند که این کار بسیار سخت است؛ چون هم متخصص میخواهد و هم تقسیمبندی خیلی درست.»
وی سپس با مقایسه تاریخ کمبریج با این کتاب، وزن تاریخ کمبریج را بسیار بیشتر دانست و افزود: «وقتی صحبت از تاریخ جامع است، باید همه جنبههای تاریخی مورد بررسی قرار گیرد. به تاریخ کمبریج نگاه کنید، البته با تمام ایراداتی که به آن وارد است؛ ولی تقسیمبندی آن را ببینید و اینکه چه مسائلی در آن مطرح شده است، حکومت، وزارت، دربار، اقلیتها، طبقات اجتماعی، تجارت داخلی و خارجی، زراعت، صنعت، فرهنگ، ادبیات، ارتباطات، روابط خارجی و... اما در این کتاب هیچ اثری از این تقسیمبندی و این مسائل نیست.»
یک مورخ محال است اینگونه بنویسید
نقدهای تند و تیزتر اتحادیه به بخش مربوط به فتحعلیشاه قاجار، جنگهای ایران و روس و نیز اظهارنظر نویسنده این بخش، سید جواد طباطبایی درباره قرارداد ترکمانچای بود: «... در این کتاب اصلاً به روابط داخلی پرداخته نشده است. من هنوز فکر میکنم این کتاب به همان سبک چهل، پنجاه سال پیش نوشته شده است. مقاله اول که ایران در دوره فتحعلیشاه است گزارش خلاصهای از جنگهای ایران و روس است. بدون توجه به پیشینه این مسئله ـ و حتی توجهی به آقا محمدخان که آقا محمدخان لابد در جلد صفویه است ـ و بدون بحث درباره قرارداد ترکمانچای. این قرارداد بیش از یک قرن بر تاریخ ایران سایه افکند؛ اما در اینجا اصلاً تحلیل نشده، تنها اظهارنظری که در این باره شده، نقل قولی است از محمدعلی فروغی که درباره ترکمانچای مینویسد: «پیامد آن وهن بزرگی به ملت ایران بود.» به نظر نویسنده که مورخ نیست، این وهن بزرگ موجب ناآگاهی مردم ایران شد و «... این ناآگاهی به تدریج در همه سطوح ملت ایران رسوخ پیدا کرد.» یک مورخ محال است اینگونه بنویسد.»
وی افزود: «نکته بعدی درباره دوره دوم جنگهای ایران و روس است، برای اینکه جنگهای ایران و روس را قائممقام و عباس میرزا میخواستند، آن رسالههای جهادیه را قائممقام داد. فتحعلی شاه ادامه جنگ را نمیخواست ولی این به نظر من در اینجا برعکس نوشته شده است. مقاله بعدی ایشان در مورد محمدشاه نیز که اصلاً مغشوشتر است و آغازش مقایسه بین قتل امیرکبیر و قائممقام است که اصلاً ربطی به مسئله اول فصل ندارد... نویسنده تفسیر میکند که اصل اندیشه سیاسی قائممقام این اعتقاد است که شاه باید سلطنت کند و نه حکومت. این دوره محمدشاه است! من اصلاً فکر میکنم گفتن چنین چیزی همان وهن بزرگ است!»
کیفیت مقالههای این کتاب، خوب نیست
این پژوهشگر دوره قاجار در پایان در نقد فصلبندی و نیز ساختار مقالات گفت: «این کتاب شامل ۷ فصل است که من ترجیح میدهم به جای واژه فصل از واژه مقاله استفاده کنم؛ چراکه هرکدام از این فصلها در حد یک مقاله است. من چندین سال در تحریریه مجله «انجمن ایرانی تاریخ اسلام» بودم. در آنجا درباره انتخاب مقاله سختگیری زیادی میکردند و میتوانم بگویم که هیچکدام از مقالههای این کتاب در آن مجله مورد پذیرش قرار نمیگرفت. مقالههای این کتاب زیاد خوب نیست و متأسفانه هر نویسنده بنا بر تخصص و میل خود مسائلی را مطرح کرده است. هیچکدام از مقالات، پایان و نتیجهگیری درستی ندارند و معلوم نیست ما از کجا به کجا رفتیم، چه تحولاتی در این دوره رخ داد، ایران از آغاز سلطنت قاجار تا پایان آیا تحولی پیدا نکرد؟! این همه سال گذشت، مردم با این موانع روبهرو بودند، چه تحولاتی در زندگیشان رخ داد؟! خوب دلیلش هم همانطور که گفتم این است که کتاب نه هدف دارد، نه طرح و نه ویراستاری که واقعاً همه مقالات را با هم ببیند. به هر حال طرح چنین کتابی کار یک نفر نیست، بلکه به یک هیأت تحریریه بسیار حرفهای نیاز دارد.»
قرار بوده اسم یکسری از نویسندگان مطرح شود
حوریه سعیدی نیز در نشست بخش قاجار «تاریخ جامع ایران» سخنان خود را با انتقاد از آن آغاز کرد و با لحنی توأم با کنایه گفت: «خیلی خوب است که تاریخ جامع ایران در ۲۰ جلد چاپ شده چون باز بالاخره این آبرومندانهتر از تاریخ شش هزار ساله در یک جلد است.» وی همچنین در نقد محتویات کتاب و پژوهشگران منتخب برای نگارش آن افزود: «از مجموع محتویات کتاب کاملاً روشن است که قرار بوده اسم یکسری از نویسندگان مطرح شود. از آنها مقالاتی متفاوت و کمی نزدیک به موضوع گردآوری و بعد بهگونهای به یکدیگر چسبانده شده است.» وی همچنین ارائه چنین کتابی را از ابتدا به صورت چاپی خطا دانست و گفت: «اگر این کار با سیستم امروزی ابتدا به صورت ویکی در اینترنت قرار میگرفت و نظرات متفاوتی جمعآوری و بعد تکمیل میشد و به صورت چاپی در میآمد، ما دستکم میتوانستیم ادعا کنیم که در کنار کتاب کمبریج کتابی هم در داخل ایران نوشته شده است که جامعیت دارد.»
کلیشههای رایج تاریخی همچنان در این کتاب جاری است
سعیدی در ادامه با کمرنگ دانستن نقش مردم در این کتاب، ادعای دستاندرکاران آن را مبنی بر ارائه تاریخ اجتماعی و فرهنگی به شدت مورد نقد قرار داد و افزود: «در دعوتنامهای که برای رونمایی کتاب ارسال کرده بودند، خیلی صریح نوشته شده بود کتاب تاریخ جامع، تاریخ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، درحالیکه تنها چیزی که در این کتاب به نظرم نرسید مردم است؛ یعنی واقعیت این است که همچنان کلیشههای رایج کتابهای تاریخی، در این کتاب نسبتاً جدید نیز جاری است. همچنان مردم و طبقات اجتماعی مختلف حضور ندارند. حالا مقالهای تحت عنوان «بردهداری» نیز متفاوتتر از دیگر بخشهای کتاب مطرح شده است، اما آن هم ناظر بر طبقات اجتماعی نیست و به نظر میرسد، تنها خواستند بگویند که ما فراتر از روابط خارجی و جنگها به نکته دیگری هم پرداختهایم.»
ما ظاهراً نیازی به اسناد نداریم!
سعیدی در پایان، با اشاره به عدم استفاده از اسناد منتشرشده درباره دوره قاجار، این امر را خلأ بزرگ این کتاب خواند و اظهار داشت: «ما کمتر میبینیم که اسناد در بازخوانی تاریخ مورد استفاده قرار گیرد. ناصرالدین شاه همچنان فقط به خاطر کشتن امیرکبیر مورد لعن قرار میگیرد، بدون اینکه کسی بپرسد به چه دلیلی این اتفاق افتاد. امیرکبیر برای ما معصومی است که هر کسی که به آن دست دراز کرد از تمام خطوط انسانیت باید خارج شود. اصلاً ریشهیابی نمیشود که چرا این اتفاق افتاد؟ ما ظاهراً اصلاً به اسناد احتیاج نداریم یعنی همان کتابهای قبلی را دوباره بازخوانی کنیم به شکلی شکیلتر و مرتبتر بنویسیم و اسمش را بگذاریم تاریخ جامع ایران! نه از مردم خبری هست نه از طبقات مردمی و... ما تا اسناد را نبینیم آیا درست است دوباره همان تاریخ کلیشهای را تکرار کنیم؟!»
آثار ۴۰ سال پیش بار آکادمیک بیشتری دارند
گودرز رشتیانی، آخرین سخنران نشست سوم سخنان خود را با پیشینهای از آغاز طرح «تاریخ جامع ایران» و تلاشهای افرادی چون زرینکوب، سید حسن تقیزاده، عباس اقبال آشتیانی و پیرنیا آغاز کرد. وی سپس با مقایسه بخش تاریخ بعد از اسلام کتاب «تاریخ جامع ایران» با کتابهای «تاریخ ایران بعد از اسلام» و «روزگاران» عبدالحسین زرینکوب، بار آکادمیک این آثار را از «تاریخ جامع» افزونتر دانست و گفت: «چقدر این آثار در ۴۰ سال پیش نسبت به زمان ما و در مقایسه با این کتاب پیشرو بود و چقدر روایات منسجم و دقیق و آکادمیک با روحیه ایرانی در این کتاب روزگاران دیده میشود. با اینکه «تاریخ جامع» ۴۰ سال بعد نوشته شده، ولی آثار زرینکوب ارزش آکادمیک بسیار بیشتری دارد.»
این اولین و آخرین نمونه علمی از تاریخنگاری جامع است
رشتیانی در ادامه با بیان اینکه نوشتن کتاب «تاریخ جامع ایران» کاری است که باید بسیار زودتر از اینها انجام میشد افزود: «نوع کتابهای جامع تقریباً در همه کشورهایی که تاریخ طولانی و یا حتی هویت جدیدتری دارند، توسط نویسندگان آنها بسیار نوشته شده است؛ از همسایه ما عثمانی گرفته تا هند و کشورهای اروپایی. ما با تأخیر زیادی وارد این کار شدیم. البته به اعتقاد من در شرایطی که به سمت تخصصی شدن تاریخنگاری پیش میرویم، این اولین و شاید آخرین نمونه علمی از تاریخنگاری عمومی جامع در کشور ما باشد. بعد از این دیگر امکان آکادمیک نوشتن اینگونه کتابها وجود نخواهد داشت.»
پاورقی یک صفحه را باید در جلد بعد پیدا کنیم!
نقد دیگر رشتیانی به این کتاب شکل ظاهری آن بود که فارغ از چاپ بسیار نفیس، به اعتقاد وی ایرادهای اساسی زیادی در آن دیده میشد: «۲۰ جلد بدون هیچ کوشش منطقی به دورههای مختلفی تقسیم شدهاند. در وسط پاراگراف، متن تمام میشود و ادامه در جلد بعدی میآید.» وی همچنین پاورقیهای کتاب را نیز دارای مشکلات اساسی خواند و افزود: «پاورقی کتابهای علمی همه باید در همان صفحه ذکر شود، درحالیکه در این کتاب، پاورقیها به آخر هر بخش یا فصل برده شدهاند، ضمن اینکه فرق فصل یا بخش نیز خیلی مشخص نیست. مثلاً تاریخ صفویان که از جلد ۱۰ شروع میشود، یک دفعه بحث تمام میشود، یعنی پاراگراف تمام میشود و شما برای پیدا کردن پاورقی آن باید به جلد ۱۱ و مثلاً صفحه ۷۰۰ مراجعه کنید. با اینکه این کتاب یک مجموعه است، اما باید هر کدام از مجلدها هویت مستقلی هم داشته باشند.»
برگردان ارجاعات انگلیسی به فارسی واقعاً عجیب است!
رشتیانی همچنین ضمن تأیید نقد اتحادیه و سعیدی درباره عدم استفاده از تحقیقات جدید در این کتاب، با اظهار تعجب درباره شیوه ارجاعدهی در آن گفت: «ما هشتاد سال سابقه کار دانشگاهی داریم و روش تحقیق جا افتاده است. با این حال برای نخستین بار میبینم ارجاعات انگلیسی به فارسی برگردانده شده است. از این جهت برای کسی که بخواهد احیاناً به اصل منبع دسترس پیدا کند، مصیبت ایجاد میکند، چون یا خودش باید آن را به انگلیسی برگرداند یا متنها را در کتابخانه یا جایی دیگر پیدا کند... ضمن اینکه ارجاعات یکدست نیست خیلی جاها فقط اسم نویسنده ذکر شده خیلی جاها هم نامخانوادگی هم اسم کوچک و خیلی جاها فقط اسم نوشته شده است.»
حتی به متون خود دائرهالمعارف هم ارجاع ندادهاند!
عدم استفاده نویسندگان این مجموعه از دائرهالمعارف، نقد دیگر رشتیانی به این کتاب بود: «بههرحال دائرهالمعارف بزرگ اسلامی متنی معتبر و شناختهشده در بین شرقشناسان دنیا است. خیلی عجیب است! من ۱۳ جلد از این مجموعه را خواندهام، اما در یک جا ندیدم که به خود دائرهالمعارف بزرگ اسلامی ارجاع داده شده باشد یعنی حتی از دستاورد پیشین خودشان که تا این حد معتبر است در این کتاب بهره نبردهاند.»
ترکمانچای، دستاورد موفق دیپلماسی ایرانیان بود
وی همچنین در مورد ارجاع سید جواد طباطبایی به جمله محمدعلی فروغی در مورد عهدنامه ترکمانچای، این نوع نگاه را متأثر از تاریخنگاری دوره پهلوی دانست و اظهار داشت: «همینطور که خانم دکتر اتحادیه گفتند، از جملهای که از محمدعلی فروغی درباره عهدنامه ترکمانچای آورده شده یعنی «وهن بزرگ به ملت ایران...» و ادامهاش مشخص است که نویسنده، جناب استاد سید جواد طباطبایی، نگاهی کاملاً غیرتاریخی دارند. نگاه ایشان ارزشمند و در جای خودش محترم؛ اما ایشان قاعدتاً باید فصل مهمی را در باب اندیشه سیاسی دوره قاجار مینوشت نه تحولات سیاسی دوره قاجار. عهدنامه ترکمانچای، خیلی هم ظلم بزرگی نیست، اتفاقاً یکی از دستاوردهای موفق دیپلماسی ایرانیها در دوره اول قاجار است. ما در جنگ با روسیه همه مناطق قفقاز و شمال رودخانه ارس را از دست داده بودیم، ژنرال پاسکوویچ از رودخانه ارس هم گذشته بود، تبریز فتح شده بود، همه آذربایجان فتح شده بود و اردبیل به دست روسها افتاده بود، آنها تا نزدیک زنجان آمده بودند، در چنین شرایطی میرزا ابوالحسنخان و قائممقام فراهانی، در گفتوگویی دیپلماتیک پاسکوویچ را راضی میکنند که مرز را به شمال رودخانه ارس برگرداند، این جزء نخستین مواردی است که ما در ارتباط با همسایههای دیگرمان چون عثمانی و ازبکان نمونهاش را نداریم، اینکه یک منطقه جغرافیایی بسیار مهم مثل تبریز و دارالسلطنه را از دست بدهیم و بعد با گفتوگو و مذاکره دیپلماتیک آنها را مجبور به عقبنشینی کنیم، حالا با هر ابزاری، مثلاً در قبال پرداخت مبلغی جریمه. به نظرم کار خیلی بزرگی انجام گرفت. از این جهت، در این کتاب، مقداری کلیشهای با این موضوع برخورد شده و به نظرم دوره پهلوی مقداری ما را از بازخوانی حقیقت در اینجا دور کرده است.»
دوره صفویه از دیگر بخشها منسجمتر است
در میان تمام نقدهای ابراز شده، دوره صفویه از نظر رشتیانی تنها نقطه قوت این بخش از تاریخ جامع ایران بود: «دوره صفویه که متنی بسیار طولانی و نزدیک به ۷۰۰ صفحه است، یک ویژگی بسیار مثبت دارد و آن اینکه نویسنده آن یک نفر است و یک انسجام خاص روایات تاریخی در آن دیده میشود. قسمت نخست آن نیز با نظرات تحلیلی آغاز میشود... اینکه مثلاً دولت صفوی چه نسبتی با دولت ملی دارد و برای ما دوره جدیدی در تاریخ محسوب میشود... از این جهت دوره صفویه به نسبت سایر بخشها یک نقطه قوت به شمار میرود، گرچه در خیلی نکات اختلافاتی با نویسنده دارم.»
از زمان خیلی عقبتر است
رشتیانی در پایان با تأکید بر لزوم استفاده از توانایی دانشگاهها در تألیف چنین کتابهایی گفت: «حدود ۹۰ ـ ۸۰ سال از تأسیس دانشگاه در ایران میگذرد، البته به نوعی هم بیشتر، یعنی از زمان پایهگذاری مدرسه علوم سیاسی در ایران، توجه به علم تاریخ و تاریخنگاری، به صورت سبک جدید نیز شروع شد. فکر میکنم که دانشگاه به یک حد از پختگی رسیده که بتواند آثاری هم از نظر علمی روشمندتر و هم با درصد کیفی بالاتری تولید کند.» وی همچنین با بیان اینکه تاریخ جامع ایران، با ترکیب کنونی، نماینده، برآمده و شاخص خوبی برای سنجش وضیعت تاریخنگاری در ایران نیست، افزود: «تاریخ جامع نسبت به زمان، از وضیعت دانشگاه در حوزه تاریخنگاری خیلی عقبتر است و امیدوارم که با توجه مسئولان محترم، در چاپ سوم به بعد از پتانسیل و ظرفیت دانشگاه هم در این حوزه استفاده شود.»
تاریخ جامع ایران، صرفاً تاریخی سیاسی است
نشست آخر نقد و بررسی تاریخ جامع ایران با حضور حسن حضرتی (استادیار تاریخ دانشگاه تهران)، روزبه زرینکوب، (استادیار تاریخ دانشگاه تهران)، سید صادق سجادی (سرویراستار تاریخ جامع ایران) و سید کاظم موسوی بجنوردی (رئیس مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی) برگزار شد. در این نشست، حضرتی انجام چنین پژوهشی را پاسخ به یک نیاز جدی و اساسی دانست و گفت: «این کار باید خیلی زودتر از این انجام میشد، ولی بههرحال خیلی جای شکر دارد که بالاخره به سرانجام رسید.» وی سپس نقد خود به کتاب حاضر را با استناد به نقل قولی از سجادی و جعفری دهقی آغاز کرد و افزود: «ایشان در مصاحبههایشان درباره این کتاب گفته بودند تاریخ جامع ایران از آن جهت تاریخ جامع است که صرفاً یک تاریخ سیاسی نیست و دوم اینکه مجموعهای از نویسندگان طراز اول چه در ایران و چه در خارج از ایران آن را نوشتهاند. این دو جمله تا حدودی قابل نقد است. تاریخ جامع ایران صرفاً تاریخ سیاسی است و تنها در چند جلد آخر به تاریخ اجتماعی، اقتصادی، علمی و فرهنگی هم پرداخته شده است. به نظر میرسد در اینجا خطایی صورت گرفته و آن این است که ما باید تاریخ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و فکری ایران را در دل تاریخ سیاسی میدیدیم و نباید از آن جدا میکردیم. جدا کردن اینها از تاریخ سیاسی در واقع آن را از تاریخی بودن انداخته است. من بخش اعظمی از این کتاب را خواندهام و بر اساس مشاهدات خودم میگویم تاریخ سیاسی مستقلاً نوشته شده و در آن نیز توجه بسیار اندکی به تاریخ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شده است. مثلاً در صد صفحهای که بر فرض در مورد دورهای نوشته شده، ده صفحه آخر آن به تاریخ اجتماعی یا اداری اختصاص پیدا کرده است. به نظر میآید تا جلدهای آخر که به این موضوعات به صورت جداگانه پرداخته شده، صرفاً توجه به تاریخ سیاسی بوده است. من هیچ تردیدی در این ندارم که هر وقت به تاریخ بپردازیم غلبه با تاریخ سیاسی خواهد بود، چراکه به تعبیر لوتر سیاست بیشترین تأثیرگذاری را در زندگی انسانها دارد، بنابراین باید بیشترین توجه به آن صورت بگیرد، اما ما باید تاریخ فکری، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هر دوره را در دل تاریخ سیاسی ببینیم و نه جدای از آن، چراکه وقتی این امور از دل تحولات خارج میشود، مقداری از وجه تاریخی بودن در میآید.»
نویسندگان این کتاب یکدست نیستند
حضرتی همچنین در نقد بخش دوم سخنان سرویراستاران تاریخ جامع که نویسندگان این کتاب را طراز اول خطاب کرده بودند، اظهار داشت: «این به نظرم درست نیست، چراکه نویسندگان تاریخ جامع ایران یکدست نیستند. من بر خلاف نظر برخی از ناقدان که مثلاً گفتند چرا ششصد صفحه را یک نفر نوشته است، معتقدم این هیچ ایرادی ندارد، حتی هزار صفحه را هم یک نفر بنویسد هیچ ایرادی ندارد، مهم خوب نوشتن است یعنی چندین نفر بنویسند ولی بد بنویسند چه فایده دارد. اتفاقاً نقد من به این است که تاریخ جامع ایران را خیلیها نوشتند درحالیکه نباید خیلیها مینوشتند، این را جمع محدودی مینوشتند؛ یعنی باید توزیع دورهها و موضوعات برای نگارش در سطح کلان انجام میشد. مثلاً تاریخ جامع عثمانی را که چیزی حدود ده یازده جلد است دو نفر نوشتند، اتفاقاً یکی از محاسن این کار این است که نویسندگانش دو نفر بیشتر نیستند. دو نفر به اصطلاح صاحبنام که در این حوزه صاحبنظرند. آن دو نفر تاریخ فکری، اقتصادی و فرهنگی عثمانی را در دل تاریخ سیاسی دیدند. مثلاً در دوره سلطان سلیمان اگر تاریخ سیاسی توضیح داده میشود بلافاصله بعد از آن تاریخ فکری، اقتصادی و فرهنگیاش هم میآید. دوم اینکه تاریخ جامع عثمانی از اول تا آخر یکدست است و هرگز از نظر کیفی فراز و فرود ندارد. اشکال کار ما این است که تاریخ جامع را به تعداد زیادی از نویسندگان سپردیم، نویسندگان طراز اول و برخی نیز پژوهشگران جوان که قطعاً شایستگی آن را داشتند که از آنها استفاده شده ولی قطعاً سطح قلم آنها یکسان نیست. این باعث شده که کیفیت، یکدست و یکسان نباشد و ارتباط معنوی بین نوشتهها وجود نداشته باشد.»
«تاریخ ایران» مرکز تبلیغات اسلامی، کتابی بیارزش و سخیف است
بخش دیگر صحبتهای حضرتی نقد برخی نقدها به این کتاب بود: «یکی از استادان ارجمند گفتند، تعجیل در چاپ کتاب به خاطر چاپ کتاب «تاریخ ایران» مرکز تبلیغات اسلامی است. من اصلاً نمیتوانم با این نقدها ارتباط برقرار کنم، استاد محترمی که این نقد را وارد کردهاند، استاد عزیز ما هستند، ولی چرا ما باید تا این حد برای یک سری کارهای سبک و سخیف ارزش قائل شویم که آن را با چنین کاری مقایسه کنیم. آن کار، بسیار بیارزش و سخیف است، کاری که اصلاً نویسندهاش تاریخی نیست و سطح کار در واقع علمی نیست.»
سپردن بخشهایی از کتاب به دیگران، بیاحترامی به تاریخورزان است
حضرتی در پایان با گله از رعایت نشدن شأن تاریخورزان، در تألیف این کتاب اظهار داشت: «من از این زاویه خدمت استادان ارجمند نقد دارم که در بخشهایی از این کار شأن دانش تاریخ و تاریخورزان حفظ نشده و کار به دیگران سپرده شده است. اگر قبول داریم که دانش تاریخ دانشی مستقل با شأن مستقل است که مهارتهای ویژه خود را میطلبد، باید کار را به اهلش بسپاریم. نگارش در حوزه تاریخ جزء سختترین کارهاست. به نظر من در بیرون از فضای علمی، در این حوزه، مقداری عوامزدگی وجود دارد. بسیاری تصور میکنند تاریخ قصه و داستان است و خیلیها میتوانند به آن بپردازند، در آن حوزه بنویسند و تدریس کنند، ولی چرا خود ما که سالها زحمت این کار را کشیدهایم و میدانیم که این کار چقدر کار سختی است، باید این کار را بکنیم! این در بخشهایی رعایت نشده، به ویژه در بخشهایی از تاریخ معاصر که به آقای دکتر طباطبایی سپرده شده است. به نظرم این کار خطا و به نوعی بیاحترامی و نادیده گرفتن تاریخورزان معاصر کشور بوده است. ما تاریخورزان بزرگی در کشور داریم که در حوزه معاصر کار میکنند و شخصیت جهانی دارند. چرا برای نگارش این حوزه به سراغ آنها نرفتهاند یا شاید هم رفتهاند اما آنها به هر دلیلی نتوانستهاند، همکاری کنند، ولی کاش همین بخش را هم به پژوهشگران جوان این حوزه محول میکردند و نه به یک فیلسوف. با اینکه بنده واقعاً از آثار ایشان بهره میبرم، ولی خود آقای طباطبایی اذعان دارند که ضعف اصلیشان ندانستن تاریخ است. این را من در حدود ده، پانزده سال پیش از زبان خود ایشان شنیدهام، در نشست نقد کتاب «زبان اندیشه سیاسی» ایشان، در حوزه تاریخ این اشکال را به آقای دکتر گرفتیم و ایشان نیز پذیرفتند که در حوزه تاریخ ضعفهایی دارند. سید جواد طباطبایی فیلسوف اندیشه سیاسی است، در این حوزه صاحبنظر است و همه هم به ایشان احترام میگذاریم، ولی چرا باید این کار را کرد! ما تاریخورزان نیز در حوزه آموزش و پژوهش از این حیث بسیار باسخاوت رفتار میکنیم و این کار را خیلی راحت به دیگران واگذار میکنیم!»
بخشی از نقدها شخصی شده است
روزبه زرینکوب که در نشست نخست نیز شرکت داشت و از طرف دائرهالمعارف به عنوان سرویراستار پنج جلد نخست این کتاب برای چاپهای بعدی در نظر گرفته شده است، در نشست آخر با بیان اینکه بخشی از نقدهای وارد شده به این کتاب مقداری شخصی شده است، درباره علت این مسئله گفت: «در ۳۵ سال اخیر شکاف و فاصلهای بین مراکز آموزشی ما یعنی دانشگاهها و مراکز پژوهشی مانند دائرهالمعارف ایجاد شده است. پیشتر این شکاف وجود نداشت یعنی مراکز دانشگاهی ما مراکز پژوهشی نیز بودند. امروزه تعدد دانشجویان و گرفتاریهایی که مراکز آموزشی دارند باعث شده که به اندازه گذشته به پژوهش نپردازند، چراکه آنها درگیر امر آموزش دانشجویاناند و توانایی کار اجرایی ندارند. در مقابل آن، مراکز علمی چون مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی تأسیس شدهاند. این شکاف ایجاد شده طبعاً آثاری را به بار داشته است. مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی مثل هر مؤسسه و مرکز دیگری حتماً این حق را داشته است که مؤلفان خود را از میان اعضایی که عضو مرکز دائرهالمعارف، افراد مورد اعتماد خود و یا افرادی که میداند از عهده چنین امر خطیری برمیآیند، انتخاب کند. بدیهی است که در این میان تعدادی از دوستان و استادان دانشگاه از این مجموعه دور بمانند.»
برخی بخشها کاملاً با موضوع بیارتباط است
بیربط بودن برخی مقالات با موضوع تاریخ جامع یکی از ایرادات اساسی پنج جلد نخست، از نظر زرینکوب بود: «من بسیار با نظر آقای دکتر حضرتی موافقم که میفرماید، خوب است تاریخ اجتماعی و تاریخ سیاسی در دل یکدیگر نوشته شود. از نقدهای خود من به پنج جلد نخست تاریخ جامع اصلاً همین است، مثلاً در جلد پنج، تاریخ ادبیات ایران باستان، اصلاً هیچ ربطی به تاریخ ایران ندارد. یا مثلاً در همان جلد پنجم در باب زبان خوارزمی، بلخی، و سغدی مطالبی نوشته شده است، انگار مؤلف اصلاً فراموش کرده است برای چه کاری مطلب مینویسد و به تفسیر فعل، صفت، ضمیر و... در این زبانها پرداخته است. من ترجیح میدادم تاریخ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دل تاریخ سیاسی نوشته شود، چراکه این شیوه، حرفهایترین نوع تاریخنگاری است، اما چنین کاری محتاج تجربه است، ما تا حالا چنین تجربهای نداشتیم و این نخستین باری است که در دائرهالمعارف و به همت آن تاریخی جامع تدوین میشود. ما مؤلفان، استادان، دانشجویان و پژوهشگرانی خوب داریم، اما آنها برای انجام چنین کاری تجربه کافی ندارند.»
برخی نقدها به این کتاب، از سر بیحوصلگی و یا تعجیل است
زرینکوب در پایان با تأکید بر شخصی شدن برخی نقدها راجع به این کتاب گفت: «برخی نقدها راجع به این کتاب کمی شخصی است. اینکه بزرگی فرموده در کار تعجیل شده است، به نظر میرسد تعجیل در اظهارنظر بوده تا تعجیل در تألیف این کار، یا اینکه گفتهاند ای کاش این مجموعه ابتدا در فضای مجازی منتشر میشد... به نظر میرسد، گوینده این سخن اصلاً با فضای چاپ و نشر در ایران آشنا نیست. چطور ممکن است انتظار داشته باشیم، حاصل ۱۵-۱۴ سال کار دانشمندان مملکت در فضای مجازی منتشر شود! به نظر میآید اینگونه نقدها مقداری از سر بیحوصلگی و یا تعجیل بیان شده است. بههرحال حتماً همه این بزرگواران دوست دارند که تاریخ ایران به نحو احسن نوشته شود. این وظیفهای است که بر عهده همه ما است. دائرهالمعارف بزرگ اسلامی این کار را شروع کرده و به نحو احسن نیز آن را تکمیل و اصلاح خواهد کرد. باز در مورد پنج جلد نخست عرض میکنم که دائرهالمعارف آمادگی دارد از نقدهای دوستان و بزرگواران حتماً استفاده کند. پیشنهاد میکنم، لطفاً این نقدها را منظم و به صورت مکتوب ارائه کنید که حتماً انشاءالله مورد استفاده قرار گیرد.»
ما قول دادیم که این کتاب دائماً در معرض اصلاح باشد
سید صادق سجادی، سرویراستار تاریخ جامع ایران نیز در ابتدای سخنان خود پیش از پاسخ به نقدهای وارد شده به این کتاب گفت: «من گمان نمیکنم کسی نقد را موهبت و نفعی علمی برای کشور و تحقیق قلمداد نکند. بنده بسیار خوشبختم که استادان عزیز وقت گذاشتند و دانشجویان عزیز حضور پیدا کردند، این خود تجربهای بسیار گرانبها برای عرصه تحقیقات آینده تاریخ، ادب و فرهنگ این کشور است. هر یک از این نقدها فینفسه ارزشمند است چه رسد به آنکه در عرصهای وسیع مثل تاریخ جامع ایران نیز انجام گیرد. ما در مقدمه نیز قول دادیم که این کتاب دائماً در معرض حک، اصلاح، تکمیل و تجدیدنظر باشد. البته نقد بهتر است مکتوب باشد؛ چراکه در آن صورت ماندگارتر است و بهتر میتوان از آن استفاده کرد.»
مدارکش موجود است!
سجادی در ادامه درباره ادعای شهرام یوسفیفر در نشست نخست، مبنی بر اینکه مقالهاش را برای تاریخ جامع ننوشته است، گفت: «در مورد اینکه جناب آقای یوسفیفر فرمودند مقالهای را که برای دائرهالمعارف نوشته بودند بدون اجازه در تاریخ جامع کار کردهایم، باید بگویم جناب آقای یوسفی دوست عزیز من هستند، ما سالهاست که با هم همکاریم. من خیلی تعجب کردم که گفتند این مقاله را برای دائرهالمعارف نوشتهاند؛ چون بنده شخصاً و کتباً از ایشان درخواست کردم غیر از دائرهالمعارف برای تاریخ جامع ایران نیز بنویسند، نامهها و اسناد مالی و حتی دستنویس ایشان هم که برای تاریخ جامع ایران نوشتهاند، موجود است. فکر میکنم جناب آقای یوسفیفر این مقاله را با مقاله دیگری اشتباه کرده باشند.»
ابداً فصلها نیمهکاره رها نشده
وی همچنین با بیان اینکه اشکالات علمی و فنی کلیاتی است که میتواند پاسخ دهد، در مورد ایرادات وارد شده به ظاهر کتاب گفت: «اشکالات صوری که مثلاً وسط پاراگراف جلد تمام شده ابداً چنین چیزی نیست. درست است که ما کوشیدیم، جلدها به لحاظ حجم قریب به یکدیگر باشند، اما درعینحال مراقب بودیم مطلب در جای معقولی به پایان برسد.»
در تاریخ معاصر نمیخواستیم سند نشان دهیم
سرویراستار تاریخ جامع ایران با بیان اینکه تاریخ معاصر از آن مسائلی است که اسناد بسیار زیادی درباره آن موجود و حتی منتشر شده است، اظهار داشت: «مراد ما از تاریخ عصر قاجار در تاریخ جامع این نبود که تا دوران معاصر بیایم. ما از اول هم میخواستیم تا اوایل دوران جدید یعنی ورود تمدن جدید به ایران از طریق روسیه و عثمانی بنویسیم و همانجا تاریخ جامع را تمام کنیم و بقیه را در فرصتی مناسبتر که هم به لحاظ نوع نگاه ما و وجود محقق و انتشار اسناد مناسبتر باشد این کار را بکنیم؛ ولی با همه این احوال پرداختیم، منتها باز هم نمیخواستیم سند نشان دهیم و نویسنده دائماً از میان انبوه اسناد، نقل قول کند، بلکه مراد ما از تاریخ قاجار نوعی تحلیل ورود فکر جدید سیاسی و تمدنی به ایران بود. نمیگویم ما در این زمینه موفق بودیم.»
«تاریخ جامع ایران» دگرگون میشود
سجادی درباره برخی نقدها به تاریخ جامع، که گفته بودند این کتاب تاریخ جامع نیست، گفت: «ما در مقدمه تأکید کردیم و آقای جوشقانی نیز در سخنرانی رونمایی کتاب گفتند هر کسی در این کشور میتواند این کار را بکند، هر جمعی از علما، محققان و اساتید این اختیار را دارند که هیاتی درست کنند و تاریخ جامع ایران را بنویسند؛ چراکه ما کشوری با چند هزار سال تمدن داریم، قلمرویی بسیار وسیع که قابلیت این را دارد که تا صدها تاریخ جامع در مورد آن نوشته شود. ما گردآورندگان تاریخ جامع ایران ابداً حتی یک لحظه و در هیچ جا دعوی نکردیم که تاریخ جامع ایران باید در همین چارچوبی که آوردیم بگنجد. گرچه مقداری دیدگاههای وسیعتری داشتیم، نمیگوییم کاملاً موفق شدیم ولی حداقل این است که کوشیدیم گام نخست را برداریم و امیدواریم که محققان دیگری آن را تکمیل کنند؛ یعنی باز هم تاریخ جامع دربیاورند و ادوار مختلف تاریخ ایران را از دریچه دیدگاههای مختلف بررسی کنند. هرچه این کارها بیشتر انجام شود، تثبیت فرهنگی ما بیشتر است. مراد از تألیف تاریخ جامع این بوده است. تاریخ جامع ویرایشهای جدید خواهد داشت، از اساتید دیگر دعوت خواهد شد. بعضی از مقالات همین امروز که بنده اینجا هستم به کلی تغییر کرده است، عنوانهای جدید افزوده شده، به برخی مقالات، نگاهی دیگر تزریق شده و فکر میکنم که در ویرایش بعدی که شاید دو سال و اندی دیگر باشد، کتاب به اندازه زیادی دگرگون شود. ما توصیه میکنیم محققان و استادان عزیز هر چه میتوانند در مورد تاریخ ایران کار کنند، مقاله بنویسند، همین تاریخ جامع ایران را نقد کنند و در ازای مقالاتی که به نظر آنها ضعیف است مقاله و کتاب بنویسند. ما از آنها استفاده خواهیم کرد هر چه اینگونه کار شود، بر غنای تاریخ جامع ایران که در سالهای آینده تدوین خواهد شد افزوده میشود.»
تاریخ فرهنگی از تاریخ سیاسی مستقل است
سجادی در بخش دیگر سخنان خود درباره نظر مخالفش بر گنجاندن مباحث مربوط به تاریخ فرهنگی و... در دل تاریخ سیاسی که یکی از نقدهای حسن حضرتی به این کتاب بود، گفت: «در مورد اینکه دیدگاهها و مباحث مربوط به تاریخ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در داخل هر سلسله بیاید، آقای بجنوردی نیز از موافقان نظر آقای دکتر حضرتی بودند. من آن موقع که مرحوم استاد افشار بودند و شورای تاریخ جامع تشکیل شد، استدلالم این بود که دورههای حکومت بسیاری از سلسلههای ما کوتاه است و ما اگر این مباحث را در دنباله دوره زمانی هر سلسله بیاوریم، نمیتوانیم تصویری منسجم و یکدست از تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به خواننده القا کنیم، یعنی تکهپارههایی خواهد شد که این تصویر کلی را مخدوش میکند. ما در درسهای تاریخنگاریمان میگوییم که مثلاً شیوه سالشمارانه آثار تاریخ رسل و تاریخ طبری این اشکال را دارد که وقایع انسجام، یکدستی و یکپارچگی ندارند. در این مورد هم استدلالم این بود که برای رعایت تصویری منسجم، آقایان را قانع کنم در جایی مستقل به این زمینهها بپردازند، با این حال بسیاری از نکاتی که جناب آقای دکتر حضرتی فرمودند، بحثی است که قطعاً دربارهاش صحبت و فکر خواهد شد و از متخصصان این حوزه برای همکاری بیشتر دعوت میشود.»
دکتر طباطبایی متخصص فلسفه سیاسی است و نه فلسفه به طور مطلق
سجادی در پایان سخنان خود، در پاسخ به نقد بسیاری از اساتید تاریخ از حضور سید جواد طباطبایی در این مجموعه گفت: «آقای دکتر طباطبایی متخصص فلسفه سیاسی است و فلسفه سیاسی، مطلق نیست. آنچه درباره سیاست، حکومت، دولت و نسبت بین آنها نوشته شده است، قسمت مهمش ناظر بر ورود این مفاهیم و نهادهای جدید به ایران است. در واقع همین نگاه سیاسی به موضوع است نه فلسفه به طور مطلق. بعد هم به طور کلی برخی از مقالات به خیلیها پیشنهاد شد، همانطور که اساتید متوجه شدید و اشاره هم کردید بسیاری ننوشتند، به هر دلیلی کار داشتند یا میتوانم به طور خودمانیتری بگویم کار را جدی نگرفتند. مقصودم این است که همه کسانی که در زمینههای مختلف کار کردهاند، دانشجو پرورش دادهاند و در دانشگاهها و مراکز پژوهشی کار و تحقیق میکنند. صد و هفتاد استاد در تاریخ جامع ایران کار کردهاند، اما ما از هزار و دویست، سیصد نفر دعوت کردیم، از بین آنها تعدادی مقاله نوشتند و مقالات آنها رد شد، حدود ۳۰ نفر را نپذیرفتیم ولی این صد و هفتاد نفر در واقع بیرون کشیده این هفتصد نفرند. معالوصف میپذیرم که میشود تاریخ جامع را با دیدگاهی کلیتر، مقالاتی منسجمتر و دقیقتر و با نگاهی فراگیرتر تدوین کرد و ما کوشش خواهیم کرد اینطور بشود. شخصاً هم با نظر جناب آقای دکتر حضرتی که اثری مثل تاریخ جامع را باید تعداد محدودی بنویسند، موافقم برای اینکه هم به لحاظ سبک و سیاق نوشتهها و هم زبان و بیان، کار منسجمتر و روشنتر میشود.»
ما به شدت به نقد احتیاج داریم
سید کاظم موسوی بجنوردی، رئیس مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی به عنوان آخرین سخنران این سلسله نشستها ضمن تشکر از برپایی جلسات نقد و بررسی تاریخ جامع ایران گفت: «من فکر میکنم که مسئله نقد در تکمیل یک اثر مؤثر است. وقتی یک کار جمعی انجام میگیرد، طبیعتاً سلیقهها مختلف است؛ ولی چون ما بههرحال دایره المعارفنویس هستیم و اثری را که پدید میآوریم برای یک بار و همیشه نیست و هر چند سال یک بار با یک ویرایش جدید آن را ارائه میکنیم، بنابراین به شدت تمام به نقد احتیاج داریم. خود من شاید بیش از آقای حضرتی نقد داشته باشم یا دکتر سجادی و دیگر اساتیدی که با مرکز ما همکاری میکنند. مثلاً همین شیوه ارجاعدهی پنج جلد اول دوره باستان و پانزده جلد دوره اسلامی، به دلیل پافشاری سرویراستار آن وقت پنج جلد دوره ایران باستان بود، خب پافشاری بیخودی کرد؛ ولی من برای اینکه این پروژه پیش برود و ما با مشکل جدی روبهرو نشویم پذیرفتم و نظرم این بود که در ویرایش بعد آن را یکدست میکنیم. ما هماکنون هم شورایی برای ویرایش تشکیل دادیم. از نظر من تاریخ جامع اثری است که باید مرتباً به آن رسیدگی و به روز بشود، از لحاظ منابع و تحقیق درست شود، چون به هر حال یک اثر ملی است.»
در دوره احمدینژاد پوستکلفتی به خرج دادیم
بجنوردی در پایان سخنان خود در پاسخ به نقد عدم استفاده از منابع جدید در این اثر افزود: «ما کوشش میکنیم هر منبعی را به هر زبانی هست، جمعآوری کنیم و فکر میکنم که آن منابعی هم که جمعآوری کردیم منابع بدی نیست ولی بههرحال این نقدها وارد است؛ ولی خواهشم این است حتی از جناب آقای دکتر حضرتی که نقدها را بنویسند که ما رسیدگی بکنیم. برخی نقدها جنبه سلیقهای دارد البته سلیقهها مختلف است ولی من به عنوان مدیر یک کار جمعی باید انعطاف داشته باشم. البته ما یک شورای علمی داریم که ۵۵ نفر از اساتید هستند که متأسفانه ۱۲ نفر از اساتید برجسته آن مثل دکتر زرینکوب فوت کردند، خیلیها هم جایگزین شدند. امیدوارم این نقدها ادامه پیدا کند. من درصدد آن نیستم که پاسخی به این نقدها بدهم چون تمام این نقدها را در شورا به طور دقیق بررسی میکنیم.» وی همچنین سر پا ماندن مجموعه دائرهالمعارف بزرگ اسلامی را با تمام موانعی که در دوره قبل بر سر راه آن قرار میدادند، معجزه دانست و اظهار داشت: «در پایان خیلی صادقانه عرض کنم که هنوز نتوانستم حقالتحریر پژوهشگران را بدهم و این در واقع پسلرزههای دوره قبل است. ما در دوره آقای احمدینژاد، بدهی زیادی بالا آوردیم، اما پوستکلفتی به خرج دادیم که پس پا نشویم و ادامه بدهیم.»
نظر شما :