جنگ ایران و عراق؛ عامل یا الگوی تغییرات؟
تاثیری که وقوع و پایان جنگ بر تحولات سیاسی – اجتماعی ایران گذاشت
تاریخ ایرانی: جنگ هشت ساله ایران و عراق از حیث ایجاد تغییرات سیاسی - نظامی، همچنین تغییرات فرهنگی - اجتماعی، یکی از رخدادهای کمنظیر در تاریخ معاصر ایران است. حمله عراق به ایران، به دلیل مخاطرات آن علیه موجودیت و تمامیت ارضی کشور، موجب شده است در نگرش به واقعه جنگ، «مسائل نظامی» و «رخدادهای سیاسی - عملیاتی»، در مقایسه با تغییرات گسترده و عمیق جنگ، در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، بیشتر مورد توجه قرار گیرد. با این توضیح، این پرسش وجود دارد که؛ جنگ ایران و عراق موجب چه نوع تغییرات، سیاسی - نظامی و فرهنگی - اجتماعی شده است؟ پاسخ به این پرسش بدون تعیین سازوکارها و چگونگی تغییرات کامل نخواهد بود.
بررسی تاثیرات جنگ، در چارچوب مفهوم «تغییر»، به این معنا که، جنگ به صورت هدفمند و یا به صورت طبیعی موجب چه تغییراتی شده و یا میشود، بیش از آنکه در چارچوب بررسیهای تاریخی، یا بررسیهای سیاسی و نظامی قابل بررسی باشد، باید بر اساس رویکرد جامعهشناختی مورد مطالعه قرار بگیرد. پرسش یاد شده در این یادداشت، بر پایه دو فرض شکل گرفته است:
۱- الگوی تغییرات سیاسی - اجتماعی در ایران، تاکنون به عوامل خاصی محدود بوده، اما با پیروزی انقلاب و حمله عراق به ایران، الگوی تغییرات اصلاح و در چارچوب جنگ، شکل جدیدی به خود گرفته است.
۲- وقوع جنگ پس از پیروزی انقلاب، منشاء تغییرات سیاسی - اجتماعی دهه اول انقلاب بود و نحوه پایان جنگ، تحولات سیاسی - اجتماعی دهه دوم انقلاب را شکل داد و همچنان تأثیرگذار است.
بر پایه مفروضات یاد شده، دو موضوع شامل «الگوی تغییرات سیاسی - اجتماعی در تاریخ معاصر ایران»، همچنین «سازوکار و چگونگی تأثیر جنگ بر ایجاد تغییرات»، باید بررسی شود. درباره موضوع نخست، در یک بررسی اجمالی میتوان به موارد زیر، به عنوان عوامل و یا الگوهای تاریخی مؤثر بر ایجاد تغییرات سیاسی - اجتماعی در تاریخ معاصر ایران، اشاره کرد:
۱- مداخله خارجی از طریق کودتا یا حمله نظامی
۲- جنبش اجتماعی برای تغییر و ایجاد دگرگونی اساسی با انقلاب
۳- اصلاحات و تغییر با سیاستهای دولت و یا توافق سیاسی، از طریق مشارکت مردمی در انتخابات
با نظر به عوامل و مولفههای یاد شده، همچنین عامل تغییر نسل در ایجاد تحولات سیاسی و اجتماعی، میتوان تأکید و نتیجهگیری کرد که، تغییرات سیاسی و اجتماعی در ایران، عموماً بر اثر حوادث سیاسی - نظامی و یا تغییر نسل صورت میگیرد. همچنین الگوی زمانی تغییرات در دورههای مختلف در ایران، کمتر از ۱۰ سال و بیشتر از ۲۵ سال نیست. نظر به اینکه تحولات منطقهای نیز در دورههای زمانی ۱۰ تا ۱۵ سال صورت میگیرد، میان تحولات منطقهای و داخلی ایران نوعی تعامل وجود دارد، به این معنا که گاهی حوادث و تحولات منطقهای بر داخل ایران تأثیرگذار است و گاهی تحولات داخلی ایران بر روندهای منطقهای تأثیر میگذارد.
برای روشن شدن عوامل و الگوهای گفته شده، میتوان به توضیحات زیر اشاره کرد:
۱- کودتای رضاخان در اسفند سال ۱۲۹۹، کودتای محمدرضا شاه در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، اشغال نظامی ایران در شهریور سال ۱۳۲۰ و حمله نظامی عراق در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹، مجموعهای از وقایع نظامی - امنیتی است که هر یک با وجود ریشهها و پیامدهای مختلف، موجب چرخشها و تغییرات اساسی در ایران شده است.
۲- جنبش تنباکو و نهضت مشروطیت در دوره قاجار، نهضت ملی شدن صنعت نفت و سرانجام نهضت اسلامی ایران و پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، مجموعهای از وقایع سیاسی - اجتماعی است که ریشه بسیاری از تحولات کنونی را شکل میدهد.
۳- پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جابجایی و چرخش در ساختار سیاسی دولت در ایران، از طریق برگزاری انتخابات و جابجایی دولتهای مختلف، تحت عنوان سازندگی به ریاست جمهوری آقای هاشمی، دولت اصلاحات به ریاست جمهوری آقای خاتمی، دولت اصولگرا به ریاست جمهوری آقای احمدینژاد و اکنون دولت تدبیر و امید به ریاست جمهوری آقای روحانی، نمونههای مختلفی از تأثیرگذاری ایجاد توافق و اجماع سیاسی برای تغییر در ساختار قدرت، از طریق مشارکت مردم و برگزاری انتخابات است.
بر پایه مقدمه یاد شده و طرح مسئله، پرسش اولیه را باید مورد بازبینی قرار داد و اصلاح کرد، به این معنا که؛ حمله نظامی عراق به ایران، در چارچوب الگوی مداخله خارجی، چگونه موجب تغییر سیاسی - اجتماعی در ایران شده است؟ به نظر میرسد بسیاری از تغییرات در پی حمله عراق به ایران بیش از آنکه به دلیل حمله نظامی باشد، متأثر از تفسیر ایران از جنگ و در نتیجه واکنش جامعه ایران به جنگ است. در واقع جنگ پس از انقلاب و جایگزینی جنگ به جای انقلاب برای دفاع در برابر تجاوز عراق و حامیانش، تأثیرات اساسی به همراه داشته است که بیشترین نتایج آن در قطببندی سیاسی - اجتماعی در ایران، نحوه و میزان مشارکت مردم در جنگ و مهمتر از همه، الگوسازی فرهنگی از تجربه جنگ، برای ساماندهی جامعه است که قابل مشاهده میباشد. با این توضیح، اگر جنگ در شرایط دیگری، غیر از آنچه روی داد، واقع میشد، واکنشها و نتایج دیگری را ایجاد میکرد. بنابراین تأثیر جنگ در ایجاد تغییرات در این بررسی، در چارچوب پیوستگی جنگ و انقلاب مورد توجه قرار گرفته است.
تغییرات حاصل از واقعه جنگ در جامعه ایران، از دو منطق و اراده متفاوت پیروی میکرد: یکی تلاش برای حفظ خود در برابر مخاطرات جنگ و دیگری، حفظ انقلاب، کشور و تمامیت ارضی با مشارکت مردم برای دفاع بود. برای توضیح سازوکارهای تأثیر جنگ بر ایجاد تغییرات در دوره جنگ و پس از آن، میتوان گفت در زمان جنگ، در واقع دو واکنش متفاوت شکل گرفته بود که در ذیل دو عنوان «همگرایی - همدلی» و «اجتناب - مقابله»، قابل مفهومبندی است. منظور از همگرایی و همدلی، مشارکت و حمایت مردمی، از دفاع در برابر متجاوز است. منظور از اجتناب و مقابله، فاصله گرفتن از مسئله جنگ و خودداری از حمایت، مشارکت و در صورت امکان، مقابله است که بیشتر به بخشی از جامعه ایران و گروههای سیاسی محدود میشود.
سازوکارها و چگونگی تأثیر جنگ در ایجاد تغییرات، در زمان جنگ و پس از آن، در سه شکل متفاوت قابل شناسایی است که در ادامه به آن اشاره میشود:
۱- کنش و واکنشهای زمان جنگ و الزامات آن برای مواجهه با مسئله جنگ، به صورت طبیعی و یا هدفمند، بخشی از تغییرات را شکل داد. شالوده فکری و رفتاری نسل انقلاب و جنگ، تابع تغییرات یاد شده میباشد.
۲- تأثیر شرایط جنگ بر جلوگیری از آشکار شدن برخی از تغییرات، موجب «نهفتگی» در زمان جنگ شد. پس از اتمام جنگ و با تغییر شرایط، همچنین حضور نسل جدید در صحنه سیاسی - اجتماعی، بخشی از تحولات به صورت تدریجی آشکار شد که تحولات دهه ۱۳۷۰ متأثر از آن میباشد.
۳- نگرانی از پیامدهای توسعه اقتصادی پس از اتمام جنگ و تأثیر آن در تغییر ارزشها و رفتارها، موجب الگوسازی ارزشی و فرهنگی از دوره جنگ، به منظور ساماندهی وضعیت سیاسی - اجتماعی شد. مواجهه نسل کنونی با جنگ، در واقع در همین چارچوب صورت گرفته و میگیرد.
سازوکارها و چگونگی تأثیر جنگ در ایجاد تغییرات، به عبارت دیگر «عاملیت» و «الگوسازی» از جنگ را بر اساس دو مفهوم «ماهیت جنگ و دفاع» به عنوان چارچوب مفهومی کنش و واکنشها در جنگ، میتوان مورد تأکید قرار داد. تلاقی حاصل از رویارویی ایران و عراق در جنگ، موجب شکلگیری تغییرات گسترده فرهنگی - اجتماعی شد. فرضاً مشارکت نیروهای داوطلب مردمی با روحیه شهادتطلبی در جنگ، ساختار و روش جنگ با دشمن را تحت تأثیر قرار داد، چنانچه موجب شکلگیری ساختارها و روشهای جدید نظامی، در پیوند با ساختارهای فرهنگی و اجتماعی شد. هم اکنون نیز بخش وسیعی از تجربیات دوران جنگ، به مثابه الگوی فرهنگی - اجتماعی برای ساماندهی جامعه، مورد توجه قرار میگیرد.
در هر صورت برای توضیح بخشی از تغییرات در چارچوب «فرهنگی» و «مفهومی» میتوان بر موارد زیر تأکید کرد:
۱) شکلگیری مفهوم دفاع در برابر تجاوز با وقوع جنگ و توسعه و تعمیق مفهوم یاد شده در طول جنگ، درباره دشمن و ابعاد آن در حمایت از عراق.
۲) نهادینه شدن مفهوم «رزمنده» با اجتناب از بکارگیری کلمه «مجاهد» یا «مبارز»، به خاطر مصادره مفاهیم یاد شده از سوی گروههای سیاسی از جمله سازمان مجاهدین خلق.
۳) تعمیق و گسترش مفهوم «ایثار و شهادت» از دوره مبارزه با رژیم شاه به دوره جنگ و دشواریهای آن در صحنه نبرد.
۴) تغییر تعریف و مفهوم «قدرت» در چارچوب مبارزه مسلحانه در زمان انقلاب، به قدرت نظامی و برخورداری از تجهیزات در زمان جنگ، همچنین تداوم آن در الگوهای منطقهای در لبنان، سوریه و عراق.
۵) تغییر مفهوم «بسیج» از بازدارندگی در برابر تهدید نظامی آمریکا به سازماندهی مردمی و شهادتطلب، برای جنگ با عراق.
علاوه بر این، چالشهای تصمیمگیری برای دفاع، تخصیص منابع و امکانات برای جنگ یا ادامه و پایان دادن به جنگ، همچنین مقابله با بیثباتی سیاسی در شرایط جنگ و جلوگیری از پیوستگی و امتداد جریانات سیاسی در داخل، برای همسویی با دشمن، موجب شد در ساختار سیاسی و امنیتی، تغییرات گستردهای صورت پذیرد. محدودیت برای فعالیتهای سیاسی گروهها در زمان جنگ و متقابلاً نحوه مشارکت گروهها در فرآیند جنگ و روش پیگیری اهداف سیاسی، وضعیت کشور را از سیاسی، به امنیتی تغییر داد. در حالیکه دامنه تغییرات بسیار گسترده و عمیق است و باید مورد بازبینی و پژوهش قرار بگیرد.
در ادامه به بخشی از تغییرات ساختاری بر اثر جنگ ایران و عراق، اشاره میشود:
۱) تغییر نقش و جایگاه سپاه از یک نیروی انتظامی، به نیروی نظامی با اهداف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی، برای حفظ نظام و انقلاب.
۲) تغییر قدرت دفاعی در برابر تجاوز دشمن، به قدرت تهاجمی برای پیشروی در خاک عراق و تداوم کنونی آن در منطقه.
۳) تغییر در روش پیشبرد اهداف انقلاب از طریق حمایت از نهضتها، به جای استفاده از نفوذ و ابزار نظامی - امنیتی برای تحقق اهداف و منافع.
۴) تغییر وضعیت جریانات سیاسی، از نیروهای مشارکتکننده در انقلاب، به اپوزیسیون بیرون از نظام.
۵) ایجاد ساختار و سازمانهای مدیریتی، برای پیگیری نیازمندیها و تأمین سایر پشتیبانیهای لازم در جنگ.
۶) جهتگیری تقابلی در سیاست خارجی ایران، بر پایه تجربه جنگ و مقابله با تهدیدات.
۷) تداوم سیاست اقتصاد دولتی و متمرکز در چارچوب نیازهای دوره جنگ و خودداری از خصوصیسازی و پذیرش مشارکت سرمایهگذاران خارجی.
با فرض اینکه «عاملیت» و «الگوسازی» از جنگ ایران و عراق، در تغییرات سیاسی - امنیتی و فرهنگی - اجتماعی ایران نقش اساسی داشته و خواهد داشت، این پرسش وجود دارد که؛ الگو و روش تغییرات حاصل از جنگ ایران و عراق، چه نسبتی با الگوی پیشین تغییر در تاریخ معاصر ایران داشته است؟ برای پاسخ به این سؤال، در بررسی مقایسهای میتوان از دو شاخص، شامل «طول دوره زمانی تأثیرگذاری برای تغییر» و همچنین «نتایج و دستاوردهای تغییر» استفاده کرد.
الف) بررسی و مقایسه تأثیر زمان در تأثیرگذاری برای تغییر:
۱- کودتای رضاخان تا اشغال ایران ۱۳۲۰ – ۱۲۹۹، به مدت ۲۱ سال
۲- کودتای محمدرضا شاه در مرداد ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷، به مدت ۲۵ سال
۳- نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، به مدت ۱۵ سال
۴- تغییر سیاسی با توافق و مشارکت مردم در انتخابات از خرداد ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۳، به مدت ۲۵ سال
جنگ به لحاظ طول زمان، از شهریور ۵۹ تا تیر ۶۷ به مدت ۸ سال ادامه داشت، ولی تأثیرات آن تاکنون و به مدت ۳۵ سال است که ادامه دارد. بنابراین از نظر دوره زمانی، به نظر میرسد تأثیرگذاری عامل جنگ و پیامدهای آن طولانیتر است.
ب) مقایسه نتایج و دستاوردها:
۱- سنت سیاسی تشکیل حکومت در ایران متکی به قدرت خارجی از طریق کودتا، از دوره رضاخان شکل گرفت و با محمدرضا شاه تکرار شد، اما پس از پیروزی انقلاب استفاده از ابزار کودتا با شکست همراه شد. تأثیر فرهنگی حاصل از کشف حجاب، مهمترین سنت پایدار از دوره رضاشاه است که در دوره پهلوی دوم، ادامه یافت و حتی پیروزی انقلاب و مقابله با بیحجابی، تأثیر چندانی برای غلبه بر مسئله حجاب، نداشته است.
۲- کلیه دستاوردهای سیاسی - نظامی و امنیتی دوره محمدرضا شاه با پیروزی انقلاب اسلامی فروپاشید، گرچه برخی از ساختارهای نظامی همچنان پابرجاست. البته تأثیرات فرهنگی دوره محمدرضا، در امتداد دوره رضاخان باقی مانده است.
۳- مولفههای سهگانه «مردم – رهبری - مکتب» که از دوران مبارزه با شاه شکل گرفته بود، همچنان شالودههای قدرت را در جمهوری اسلامی شکل داده و تداوم بخشیده است. جنگ مولفههای یاد شده را تعمیق، گسترش و نهادینه کرد.
۴- روند توافق سیاسی برای انتخابات، از تشکیل دولت اصلاحات تاکنون، بر شکلگیری بخشی از فرهنگ سیاسی - اجتماعی تأثیر داشته، اما میراث آن با تغییر دولت، پایدار نبوده است. در عین حال استفاده از ابزار مشارکت سیاسی برای تغییر ساختار سیاسی، همچنین شکلگیری فعالیتهای اجتماعی، از دستاوردهای برجسته آن میباشد.
با این توضیح، جایگزینی جنگ به جای انقلاب سبب شده است، تعامل بسیار پیچیده و عمیقی میان جنگ و انقلاب برقرار شود. بنابراین بسیاری از دستاوردهای جنگ در پیوستگی با انقلاب و در تداوم جنگ و انقلاب ادامه دارد که، با هیچ یک از مولفههای مؤثر در الگوی تغییر در ایران، برای ایجاد تغییرات اساسی و پایدار، قابل مقایسه نیست.
نتیجهگیری
در حالیکه الگوی تغییر در تاریخ معاصر ایران نشان میدهد، تغییر در ساختار سیاسی اولین و مهمترین واقعه و پیششرط هرگونه تغییر دیگری است، اما بررسیها بیانگر این موضوع است که، تغییرات فرهنگی بر اثر رخدادهای سیاسی و نظامی، در مقایسه با سایر تغییرات، تأثیر پایدارتری دارد. همچنین تأثیر جنگ، در پیوستگی با انقلاب، بر شکلگیری الگوی فرهنگی - رفتاری در ایران و حتی خارج از مرزهای کشور، همچنین تربیت نسل جدید در ایران و خارج از کشور، در مقایسه با سایر حوادث، عمیق و پایدارتر بوده است.
نظر شما :