فکر بکر فکوری
ایران چگونه به تجاوز عراق پاسخ داد؟
تاریخ ایرانی: «نمیتوان اوضاع سیاسی خاورمیانه و خلیج فارس را بدون آگاهی از جنگ ایران و عراق درک کرد. تأثیر این جنگ بر خاورمیانه همچون تأثیر جنگ جهانی اول بر اروپاست.» پیر رازو (PIERRE RAZOUX)، رئیس موسسه تحقیقات استراتژیک در پاریس با این باور کتاب «جنگ ایران و عراق» را نوشته که متکی بر حجم عظیمی از اطلاعاتی است که دیگر محققان غربی فاقد آن بودند. در طول جنگ سفارت تنها دو کشور فرانسه و آلمان، در تهران و بغداد فعال بودند. رازو به گزارشهای وابستگان نظامی سفارت فرانسه در هر دو پایتخت دسترسی داشت. اما آنچه که برای او بسیار مهم بود دسترسی به نوارهای ضبط شده در دفتر صدام حسین بود. این نخستین گزارش غربی است که تا این میزان از آرشیو صوتی صدام بهره برده است. همچون نیکسون، صدام نیز در دفاترش دستگاه شنود نصب کرده و نزدیک به ۲۵ سال تمامی مکالمات و ملاقاتها را ضبط کرده بود. دولت ایالات متحده به رازو اجازه داد تا به هزاران صفحه از این رونوشتها دسترسی بیابد. «تاریخ ایرانی» در سالگرد آغاز جنگ ۸ ساله ایران و عراق، فصلهایی از نسخه انگلیسی این کتاب (با ترجمه نیکولاس الیوت، ۲۰۱۵) را منتشر میکند:
***
فصل دوم
صدام قادسیه
حاکمیت ایران در تهران از خطر جنگ آگاه شده بود. پس از جلسه فرماندهان ارشد ارتش در پشت درهای بسته مجلس با نمایندگان به ریاست اکبر هاشمی رفسنجانی، آیتالله خمینی آنها را به حضور پذیرفت. ۲۰ سپتامبر ۱۹۸۰، شورای امنیت ملی به ریاست ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهوری، به مدت ۶ ساعت تشکیل جلسه داد. در آن جلسه، محمدعلی رجایی، نخستوزیر و مصطفی چمران، وزیر دفاع، به نظرات هشداردهنده فرماندهان ارتش که همگی به ناآماده بودن ارتش واقف بودند، گوش فرادادند.
از آنجا که رئیسجمهوری و نخستوزیر، نظرات کاملا متفاوتی داشتند، تنشها در جلسه شورای امنیت بسیار بالا گرفته بود. رجایی که به شدت به روحانیون نزدیک بود، برای تضعیف موقعیت بنیصدر که از دیدگاه آیتاللهها به شدت ترقیخواه تلقی میشد از هیچ اقدامی از جمله انکار خطر وقوع جنگ فروگذار نکرد. پس از جر و بحثهای طولانی و خستهکننده، سرانجام رئیسجمهوری موفق به تحمیل طرحی شد که بر اساس آن، ۱۲۰ هزار نیروی ذخیره، با امید کاستن از عطش صدام برای آغاز جنگ، به خدمت فراخوانده میشدند. همزمان در بغداد، ژنرالها آخرین تغییرات را در طرحهای جنگیشان اعمال میکردند. صدام حسین مبتکرانه رمز آغاز جنگ را «طنین قادسیه» نامگذاری کرد که یادآور نبرد قادسیه (۶۳۷ سال پس از میلاد) بود؛ جنگی که در آن ارتش فاتح اعراب، سپاه ایران را در جنوب نجف، در کرانه غربی فرات شکست داد و از آن پس، این نبرد به نماد پیروزی اعراب بر فارسها بدل شد.
عملیات عراق علیه ایران به صورت کلاسیک آغاز شد و پایگاههای هوایی حریف مورد حمله قرار گرفتند. ژنرالهای عراق آنقدر شوریدهسر نبودند که ریسک فرستادن جنگندههای ارزشمند خود به عمق قلمرو دشمن را به جان بخرند اما صدام حسین اصرار داشت که این حملات انجام شود. صدام میپنداشت چنین عملیات بزرگ و پرسروصدایی، جایگاه ویژهای در جهان عرب برایش به ارمغان میآورد و یک بار دیگر معلوم میشود که اهداف او نه نظامی، بلکه سیاسی بودهاند.
ژنرال محمدجاسم الجبوری، فرمانده نیروی هوایی، امیال دیکتاتور را برآورده کرد. او اعتراضهای پراکنده آن دست از افسران جزء که آنقدر شجاعت داشتند تا کارایی سیستم دفاعی زمین به هوای ایران و ضعف تسلیحاتی عراق در نابودی آشیانههای دشمن را علنی کنند، نادیده گرفت. نظر به دشواری نابودی جنگندههای ایرانی در آشیانههای مجهزشان، خلبانان عراقی بر از کار انداختن باندهای فرودگاه و انبارهای لجستیک ایران متمرکز شدند تا با این کار، از به پرواز درآمدن نیروی هوایی ایران ممانعت به عمل آورده و در این جبهه، برتری را از آن خود کنند. جنگندههای مستقر در کناره باندها، گرچه زیر آتش مسلسل قرار میگرفتند اما هدف اصلی حملات بازدارنده نیروهای عراقی قلمداد نمیشدند. استراتژیستهای نظامی عراق استدلال میکردند که خلبانها باید اولویت را بر حمله به رادار و سیستم ضدهوایی قرار دهند؛ این استدلال در مقابل این واقعیت قرار میگرفت که عراق اساسا موشکهای ویژه چنین حملاتی را در اختیار نداشت. این فقط یکی از نمونههای بیکفایتی در ارتش عراق بود که فقدان فضای حرفهای در ارتش کاملا سیاسیشده را ترسیم میکند؛ نهادی که با اکراه، نقشه جنگ را کشیده بود.
فالکونهای صدام، سوت آغاز جنگ را میزنند
۲۰ و ۲۱ سپتامبر ۱۹۸۰، رئیس بخش عملیات نیروی هوایی عراق، از ۶ پایگاه هوایی که قرار بود جنگندههای بمبافکن عراق از آن به پرواز درآیند، برای احتیاط بازدید کرد و دستورها و اهداف خود را برای افسران بازگو کرد. برخلاف تمرینهای عملیاتی، حمله نه در سپیدهدم بلکه در میانه روز انجام میشد؛ امری که به خلبانان عراقی اجازه میداد به وسیله پرواز با موتور خاموش در قلب کوهستانها، از سوی رادارهای ایرانی شناسایی نشوند. هواپیماهای ساخت شوروی ارتش عراق به سیستمهای پرواز در دشت مجهز نبوده و از دیگر سو، خلبانهای عراقی برای پرواز در شب آموزش ندیده بودند. برای عملیاتی کردن حملهای هماهنگ به تمام اهداف در سحرگاه، لازم بود تا خلبانهای شبانگاه به پرواز درآیند و کل مسافت را در تاریکی آسمان طی کنند؛ کاری که خارج از تواناییهای آنها بود. بر اساس ارزیابی طراحان عملیات، حمله در ظهر، بهترین شانس را به خلبانان برای گریز از چنگ دشمن اعطا میکرد.
با در نظر گرفتن مسافت آشیانههای عراق با برخی از اهداف در خاک ایران، به منظور پر کردن حداکثری تانکرهای سوخت، میزان بارگذاری تسلیحاتی جنگندهها کاهش یافت. به طور میانگین هر جنگنده حامل دو بمب چتردار بود که برای ناکارآمد کردن پایگاههای هوایی پراکنده ایران بر اساس مدلهای آمریکایی کافی نبود؛ گرچه محفظههای هواپیماهای توپولف کاملا با بمبهای پولادین پر شده بود؛ بمبهایی که برای زیر و زبر کردن هدف، مناسب و ایدهآل بودند.
۲۲ سپتامبر پایگاهها در موقعیت عملیاتی قرار گرفتند. پس از توجیههای نهایی، اواخر صبح، خلبانهای مشوش اما بااعتمادبهنفس عراقی که وظیفه اجرای موج نخست حملات به آنها واگذار شده بود، سوار بر ۱۹۲ هواپیمای عراقی شدند. حوالی ظهر، پایگاههای هوایی مملو از غرش موتورهای جت بود که به سرعت یکی پس از دیگری روشن میشدند، سپس هر یک از اسکادرانها با توجه به دستورها و زمانبندی دقیق به تدریج در باند فرودگاهها به خط شده و به سمت ایران به پرواز درآمدند. نیروهای مهاجم در قالب گروههایی شامل ۴ تا ۶ جنگنده در سکوت کامل رادیویی در حالت nap-of-the–earth پرواز میکردند. آنها مسیر خود را به وسیله نمودارهای هوایی و علامتها و مشخصههای زمینی که قابل رؤیت بود، پیدا میکردند. از آنجا که سرعت بالا و اصل غافلگیری، بهترین نوع محافظت از جنگندهها تشخیص داده شده بود، دیگر خبری از اسکورت هوایی نبود؛ گرچه جنگندههای دیگر عراق در حالت آمادهباش بودند تا در صورت رهگیری جنگندههای مهاجم به وسیله نیروی هوایی ایران، هنگام بازگشت به عراق برای کمک به آنها وارد عمل شوند.
سوخوهای ۳۰ که از کرکوک برخاسته بودند، نخستین جنگندههایی بودند که به محل هدف خود رسیدند. آنها در ساعت ۴۵:۱ دقیقه بعدازظهر، پایگاه هوایی نوژه در حوالی همدان را بمباران کردند که موجب وارد آمدن خساراتی به باند فرودگاه شد. دقیقا مطابق دستوری که داشتند فقط برای یک بار فرودگاه را زیر آتش گرفته و بلافاصله راه بازگشت را پیش گرفتند تا احتمال ساقط شدن به وسیله ضدهوایی ایران را به حداقل برسانند. بالاتر از همدان، سوخوهای ۲۲ که از موصل پرواز کرده بودند، پایگاه هوایی تبریز را بمباران کردند. عراقیها خسارت ناچیزی به پایگاه وارد کردند ولی در عین حال، توانستند یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۲۷ ایران که کمی پیشتر فرود آمده بود را زیر آتش بگیرند؛ گرچه طعمه چاق و چلهای برای فالکونهای صدام نبود. خلبانهای عراقی سرعت بسیار بالایی داشتند و آن قدر زبده نبودند که بتوانند در سر راه (Crosshair)، جنگندههای تایگر که دورتادور پایگاه هوایی تبریز پراکنده بودند را زیر آتش بگیرند.
باقی هواپیماها نیز در زیر آشیانههای بتنی جایشان امن و دنج بود. همزمان، جنگندههای به پا خاسته از بصره، پایگاههای هوایی در دزفول و بوشهر را زیر آتش گرفتند. پایگاه بوشهر بیش از هر جای دیگر آسیب دید. زیرساختها و باند این پایگاه هوایی به شدت تخریب شد اما اینبار هم هیچ جنگنده ایرانی نابود نشد. در جنوب بوشهر، اولین گشت هشداردهنده ایران موفق شد دو فروند از مهاجمان را نیست و نابود کند. سوخوها در مقابل فانتومهای ایران قدرتی نداشتند. چند فروند میگ–۲۳ که برای حملههای زمینی بهینه شده بودند، پایگاه کرمانشاه را که وسعت بیحساب و کتابی داشت و تعداد زیادی از هلیکوپترهای ایران در آنجا انباشته شده بود را زیر آتش گرفتند. میگ-۲۳ها و سوخوهای ۷ که از کوت بلند شده بودند، فرودگاههای شهری در اهواز و سنندج که برای نیروی هوایی ایران حکم زمینهای متفرقه را داشت، بمباران کردند.
چشمگیرترین حمله هوایی عراق در ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعدازظهر به وقوع پیوست؛ زمانی که ۵ فروند Tu-22 بمبافکن از پایگاه تموز (زمانی که در کنترل بریتانیا بود و با نام حبانیه شناخته میشد) با ارتفاع پایین به سمت تهران در آرایش دودستهای به پرواز درآمدند. دسته اول، فرودگاه مهرآباد را که پایگاه یک اسکادران فانتوم بود، مورد حمله قرار داد. بمبهای ۱۱۰۰ پوندی (۵۰۰ کیلوگرم) به باندها برخورد نکردند اما یک فروند هواپیمای حملونقل هرکولس C-130 و یک فروند بوئینگ ۷۰۷ سوخترسانی را منهدم کردند و به دو فروند هواپیمای مسافربری به شدت آسیب رساندند. گرچه از بخت خوش، زمانی که بمبافکنها، تند و تیز راه بازگشت به آشیانه را پیش گرفته بودند، یکی از سرنشینان عقب، ردیفی از جنگندههای فانتوم را مقابل چشمانش دید، گویی آنجا عرض اندام میکردند. او سراسیمه و برآشفته، ماشه رگبار ۲۳ میلیمتری را فشار میدهد و به معنای واقعی کلمه، یکی از جنگندهها را به دو نیم تقسیم میکند. این تنها هواپیمای جنگی ایرانی بود که در طول عملیات آن روز منهدم شد. از سوی دیگر، دسته دوم جنگندههایی که از تموز برخاسته بودند، با امید از میان برداشتن رهبران نیروی هوایی، پادگانهای فرماندهان هوایی ایران را بمباران کردند اما این بار هم تیر خلبانهای عراقی خطا رفت و به تلافی، موشکهای زمین به هوای سیستم دفاعی ایران، یک هواپیمای عراقی را ساقط کرد.
ساعت ۲:۳۰ دقیقه بعدازظهر، چهار فرونده بمبافکن سنگین Tu-16 که آنها نیز از پایگاه تموز بلند شده بودند، به شکلی شکوهمند ناگهان وارد آسمان فرودگاه نظامی اصفهان شدند؛ جایی که پایگاه معینی از F-14های ایران بود. خلبانهای عراقی بدون کامیابی در منهدم کردن باندهای فرودگاه، بمبهای خود را در اطراف فرودگاه، پخش کردند. سیستم میدان دید آنها برای بمباران در ارتفاع پایین طراحی نشده بود. موشکهای دفاعی زمین به هوای ایران وارد عمل شده و مهاجمان را ناچار کردند تا همان لحظه راه گریز در پیش گیرند. در کمال شگفتی، جنگندهای که لیدر آرایش هوایی مهاجمان عراقی بود به کوهی در همان حوالی برخورد کرد و هواپیمای چهار موتورهاش به گلولهای از آتش درهم فشرده بدل شد. تصویر لاشه این جنگنده در رسانههای جهان به عنوان شاهدی بر ناکامی تهاجم نیروی هوایی عراق منتشر شد.
ساعت ۴۰:۲ دقیقه بعدازظهر، آخرین دسته مهاجمان، متشکل از چهار فروند Tu-33 به پایگاه هوایی شیراز که دورترین هدف عملیاتهای آن روز بود، رسیدند. استقرار نیم دیگر جنگندههای F-14 ایران در پایگاه شیراز، سطح عملیات را بالا برده بود. خلبانهای عراقی چند بمب روی باند پایگاه رها کرده و یک انبار محموله را هم به هوا فرستادند اما در نابودی جنگندههای رهگیر ارزشمند ایران ناکام ماندند. فاصله تا دو پایگاه هوایی بندرعباس و کنگان، هر دو در حوالی تنگه هرمز، برای جنگندههای عراق بسیار زیاد بود.
جنگندههای میگ و سوخو، روی زمین، دوباره به مهمات مجهز شدند. اواخر بعدازظهر باز به پرواز درآمدند تا چهار پایگاه که نزدیکترین فاصله را به آن داشتند، مورد هجوم قرار دهند: تبریز، همدان، دزفول و بوشهر. دقت این حملات بالاتر از عملیاتهای پیشین نبود. دغدغه اصلی خلبانهای عراقی، اجتناب از مواجهه با جنگندههای ایرانی در آسمان بود؛ وظیفهای که با توجه به متمرکز شدن جنگندههای ایران به حفاظت از پایگاه هوایی تهران، شیراز و اصفهان به طرز قابل ملاحظهای ساده شده بود و هیچ یک از جنگندههای عراقی که در موج دوم حملات به پرواز درآمده بودند، مورد هدف قرار نگرفتند. با اجرای موج دوم عملیات، نیروی هوایی عراق به تهاجم خود در آن روز پایان بخشید و به اغلب هواپیماهای خود دستور داد تا در فرودگاههای نظامی ثانویه عراق مستقر و پراکنده شوند.
برای حفاظت از حملات تلافیجویانه ایران، عراق برخی از بمبافکنهای سنگین خود را در اردن و شمال یمن مستقر کرد. در پایان روز، نتیجه ۲۵۰ عملیات هوایی بسیار ناچیز بود: فقط چهار فروند هواپیما نابود شده بود (شامل سه فروند هواپیمای حملونقل) و در مقابل ۵ جنگنده عراقی ساقط شده بودند (یک فروند میگ-۲۱، یک فروند Tu-16، یک فروند Tu-22 و دو فروند Su-22). ایران از عملیاتی که قرار بود برای همیشه نیروی هواییاش را زمینگیر کند، صحیح و سالم بیرون آمد. اکنون به تسلیحاتی درخور و چهار برابر بیشتر از عراق عملیات جنگی احتیاج بود تا عملیات عراق به طور کامل تلافی شود. عمده چالههایی که به خاطر بمباران جنگندههای عراق بر جای مانده بود، ترمیم شد. با فرارسیدن صبح، پایگاههای هوایی کلیدی ایران دوباره قابلیت عملیاتی پیدا کرده بودند.
عقابهای ایرانی تهاجم را پاسخ دادند
غافلگیر شدن از حمله عراق به علاوه فقدان برقراری تماس مناسب با سران ارتش که سیل تماسها، آنها را از توان انداخته بود، موجب شد تا فرماندهان نیروی هوایی ایران در ۲۴ ساعت نخست درگیری به حال خودشان رها شوند. آنها صرفا میتوانستند به دستورهای کلی و اجمالی گوش فرادهند که در آن شرایط هیچ سودی نداشت.
اولویت آنها بر این بود که از هواپیماها محافظت، تمام خلبانها را بسیج، جنگندهها را مجهز، باندها را تعمیر و اهداف را انتخاب کنند. در غیاب دستورالعملهای بهروز شده، فرماندهان طرح عملیاتی را پیش کشیدند که در زمان محمدرضا شاه طراحی شده بود؛ طرحی که بر حمله همزمان به پایگاههای هوایی عراق استوار بود. همزمان سرهنگ جواد فکوری، فرمانده نیروی هوایی، راهی مهرآباد شد تا درک شفافتری از موقعیت به دست آورد. او موفق به تماس با فرماندهان دیگر پایگاههای هوایی شد، صدمات تحمیلشده را ارزیابی و طرح گستردهای برای حملات تلافیجویانه تنظیم کرد و جزئیات طرح را به زیردستان خود سپرد.
نقشه اساسی این بود که با هدف از بین بردن روحیه دشمن و اثبات اینکه ایران، تهاجم به خود را بیعقوبت باقی نمیگذارد، در اسرع وقت به عراق حمله شود. در عین حال، قانع کردن مقامهای کشوری درباره وفاداری و قدرت واکنش سریع نیروی هوایی ایران بسیار سرنوشتساز بود. سرهنگ فکوری در حال مکالمه با تلفن، نگاهش به بیرون از پنجره میافتد که در دوردستها، کوهستان البرز در اطراف تهران نمایان است. او تصمیم میگیرد همین نام را برای عملیات تلافیجویانه به عاریه بگیرد. در طول شب تکنیسینها با دقت بسیار روی جنگندهها کار کرده و آنها را برای عملیات آماده میکنند و همزمان خلبانها نیز طرح بهروزشده را مورد مطالعه قرار میدهند. طرح بر این اصل ساده استوار بود: هر پایگاهی به نزدیکترین هدف به خود حمله خواهد کرد.
بوئینگهای ۷۰۷ و ۷۴۷ در آسمان ایران به پرواز درمیآیند تا روی آسمان به فانتومهای برخاسته از تهران یا هر جنگنده که بنزینش رو به اتمام است، سوخترسانی کنند. تعداد اندکی از تامکتهای عملیاتی نیز برای اطمینان از سیستم دفاعی تهران، اصفهان و شیراز در خاک کشور باقی میمانند. از بخت بد، جنگندههای ایرانی امکان حمله به مجموعههای رادار و موشکهای زمین به هوای عراق را نداشتند زیرا اندکخلبانهایی که قابلیت انجام چنین عملیاتهایی را داشتند پس از انقلاب به زندان انداخته شده بودند.
ساعت ۴ صبح ۲۳ سپتامبر، پایگاههای هوایی مهرآباد، همدان، بوشهر و تبریز آماده به پرواز درآوردن ۱۲۰ فانتوم و ۴۰ تایگر، همگی تا دندان مسلح، بودند. با در نظر گرفتن اوضاع به ظاهر نابسامان نیروی هوایی ایران، این وضعیت مانند یک شاهکار بود. خلبانها، آخرین بررسیها را انجام دادند، موتورهای جت را روشن کرده و به آرامی در صفوفی کاملا هماهنگ از آشیانههای خود خارج شدند. نخستین جنگندهها ساعت ۵ صبح به سمت غرب و عراق در قالب ۸ فروند هواپیما به پرواز درآمدند، یک فروند فانتوم به دلیل نقص فنی به هنگام برخاستنش دچار سانحه شد و تمام سرنشینان آن کشته شدند؛ گرچه این حادثه به مختل شدن عملیات نینجامید. سحرگاه جنگندهها در ارتفاع پایین و در سکوت کامل رادیویی و راداری در حال پرواز بوده و با بهرهگیری از آرامش و سکوت در زمین، نزدیک شدنشان به عراق را پنهان کرده بودند. هر کدام از فانتومها به دو تانکر اضافی سوخت، ۶ بمب، به همراه مسلسل ۲۰ میلیمتری گاتلنیگ (Gatling) مجهز بودند، همچنین برای اطمینان درباره دفاع از خود در صورت رهگیری به وسیله جنگندههای عراقی، چندین موشک هوا به هوا با برد شلیک بسیار بالا همراه خود داشتند.
جنگندههای تایگر که جثه کوچکی داشتند به یک تانکر اضافی سوخت، دو بمب و مسلسلهای ۲۰ میلیمتری مجهز بودند و به محض عبور از کوهستان زاگرس، خلبانها تا ارتفاعی بسیار کم پایین آمده و با حداکثر سرعت ممکن به راه خود ادامه دادند. با پرواز در سرعت بالاتر از ۵۶۰ مایل بر ساعت (۹۰۰ کیلومتر در ساعت) و ارتفاع ۶۵ فوت (۳۰ متر) از زمین، به صورت تئوریک، جنگندههای ایرانی به مرز غیرقابل ردیابی بودن رسیده بودند.
فانتومهای برخاسته از پایگاه همدان، نخستین جنگندههایی بودند که به محل هدف خود رسیدند: فرودگاه نظامی بغداد؛ جایی که سه فروند میگ–۲۱ مستقر بودند. در کمال شگفتی، عراقیها فرصتی برای شلیک موشکهای زمین به هوا به دست نیاوردند و پیش از آنکه آنها به خود بجنبند، خلبانهای ایران برای آنکه اهداف خود را به وضوح ببینند، نخست تا ارتفاع ۳۲۸۰ فوتی (۱۰۰۰ متری) اوج گرفتند و سپس با شیب آرام به سمت فرودگاه شیرجه رفتند و از زوایای مختلف فرودگاه را زیر آتش گرفتند؛ شگردی که از خلبانهای اسرائیلی آموخته بودند که به سرگیجه نیروهای دفاعی فرودگاه نظامی بغداد منجر شد. جنگندههای ایران نیز همچون جنگندههای عراقی، فقط یکبار اهداف خود را زیر آتش گرفتند، بمبهای خود را پرتاب کرده و اهداف در دسترس را زیر آتش مسلسل گرفتند. جنگندههای ایرانی بدون هیچ تلفاتی به سمت خانه بازگشتند. سیستم ضدهوایی عراق هم جان سالم به در برده بود. چند دقیقه بعد، دو دسته جنگنده فانتوم که از بوشهر و تهران برخاسته بودند، به آنها پیوست. به دلیل هماهنگ نبودن، در حالی که قرار بود این دو دسته با فاصله ۱۰ دقیقهای به آسمان بغداد برسند اما درست در یک زمان به مقصد رسیدند؛ در نتیجه این جنگندهها به جای اینکه مو به مو اهداف خود را بمباران کنند، درگیر دقت در تصادم نیافتن با دیگر جنگندههای ایرانی و گریز از موشکهای دفاعی زمین به هوای عراق شدند.
ضدهوایی عراق پی در پی موشک SAM-2 و SAM-3 به آسمان شلیک میکرد که بسیاری از آنها به سمت شهر بغداد و اطراف آن بازگشت و باعث کشته شدن تعداد زیادی از غیرنظامیان شد. در این همهمه، خلبانهای ایرانی، یکی از هواپیماهای سوخترسان خود را که در آستانه فرود بود به اشتباه ساقط کردند. ۱۶ جنگنده به سمت ایران بازگشتند و پایگاه بغداد هم آسیب چندانی ندید. به استثنای یک فروند هواپیمای حملونقل آنتونوف–۲۶ دیگر هواپیماهای عراقی نابود نشده بودند زیرا اغلب آنها در پناهگاههای حفاظتشده مستقر بودند اما پایگاه هوایی تموز در غرب بغداد به شدت آسیب دیده بود. ایرانیها امید داشتند تا ناوگان بمبافکنهای عراق را در آنجا پیدا کنند. برای اطمینان از موفقیت در نابودسازی بمبافکنهای مذکور بود که ۱۶ جنگنده فانتوم از تهران و همدان بسیج شده بودند. در اینجا، آن دو دسته جنگندههایی که درست همزمان به محل رسیدند، آشیانه را خالی دیده بودند. عراقیها، تمام بمبافکنها را به پناهگاهی خارج از عراق منتقل کرده بودند و اسکادران میگهای-۲۳ که مسئول دفاع از پایگاه بود، فرصت برخاستن از زمین را پیدا نکرده بود و خلبانهای ایرانی فقط به نبرد با موشکهای زمین به هوای پایگاه مشغول شدند.
خلبانی دیگر، برای حفظ کنترل جنگنده خود به وسیله مسلسل ۲۳ میلیمتریاش، دشمن را زیر آتش گرفته بود. فانتومها پس از سوراخ سوراخ کردن باندهای فرودگاه و شلیکهای بسیار، مسیر بازگشت در پیش داشتند اما بلافاصله مورد رهگیری چهار میگ–۲۱ قرار گرفتند که از پایگاه برخاسته بودند. خلبانهای عراقی، سفت و سخت ایستادند و پیش از آنکه جنگندههای ایران موفق به فرار شوند، دو فروند فانتوم را به شدت دچار صدمه کردند.
در همین حال، چندین فروند جنگنده فانتوم دوباره به پایتخت عراق هجوم بردند؛ هدف آنها متمرکز بر فرودگاه بینالمللی بغداد بود. نیروهای ایرانی تعداد انگشتشماری از هواپیماهای مسافربری و همچنین پالایشگاه «دورا» که سوخت بغداد را تأمین میکرد، منهدم کردند. دیگر فانتومها که از بوشهر به پرواز درآمده بودند، فرودگاههای نظامی کوت و نصیریه را زیر آتش گرفتند. سیستم دفاع ضدموشکی عراق، یکی از این فانتومها را ساقط کرد. فرودگاه بصره با دو حمله هوایی پیدرپی و پیروزمندانهتر مواجه شد؛ مهاجمان ایرانی موفق به نابودی دو فروند جنگنده سوخو 20-S محافظتشده در آشیانه شده و تعداد بسیاری از جنگندههای عراق متحمل خسارات فراوان شدند. همچنین مهاجمان، باندهای فرودگاه را نیز زیر آتش مستقیم گرفتند. تمام جنگندههایی که در حمله به بصره شرکت داشتند، بدون برداشتن خراشی به خانه بازگشتند. چهار فروند فانتوم دیگر برای نابودی پل استراتژیک بر فراز دجله (Tigris) و امراه تلاش کردند؛ تنها پلی که از جاده بصره–بغداد و از فراز دجله عبور میکرد. نابودی این پل به اختلال کامل شبکه لجستیک میان پایتخت و جنوب کشور منجر میشد. برای نابودی این هدف به غایت استراتژیک، بمبافکنهای ایران به بمبهای یکتنی GBU-10 مجهز شده بودند که به وسیله جستجوگر لیزری مکان هدایت میشد. تعداد معدودی از بمبهای مستقل این سامانه (سیستم) در اختیار ایران بود که از آنها فقط برای بمباران استحکامات مهندسیشده استفاده میکرد. در این حمله، پرندههای ایرانی با یک فروند میگ–۲۱ گشتزن مواجه شدند که یک فروند فانتوم را ساقط کرد و باقی را به عقب راند. همزمان در شمال، تایگرهای بلندشده از تبریز به پایگاه هوایی موصل حملهور شدند. دو فروند از آنها به وسیله جنگندههای میگ–۲۱ منهدم شده و دو فروند دیگر نیز به واسطه سیستم ضدهوایی عراق به شدت آسیب دیدند. یک هواپیمای دیگر نیز با مانور اشتباهی خود به زمین، برخورد و آتشی هولناک به پا کرد. اواسط صبح، جنگندهها به پایگاههایشان بازگشته بودند تا از نو مسلح شوند؛ هر چند مهمات ایران رو به اتمام بود! اوایل بعدازظهر فقط ۵۰ جنگنده آماده پرواز و حمله دوباره به پایگاههای عراق بودند، از جمله ۲۰ تایگر که از فرودگاه نظامی دزفول به پرواز درآمدند؛ فرودگاهی که یکی از باندهایش پس از ۲۴ ساعت تلاش بیوقفه، دوباره آماده کار بود.
موج دوم حملات، متمرکز بر فرودگاههای نظامی بصره و کرکوک بود. فرودگاه کرکوک به شدت محافظت شده بود؛ یکی از جنگندههای مهاجم با یک موشک SAM-2 تکهتکه و متلاشی شد. همزمان در بغداد، اغلب راکتهای زمین به هوا که پیدرپی شلیک میشدند به سمت مکانهای مسکونی بازمیگشتند و ثابت میکردند بیش از آنکه برای نیروی هوایی دشمن خطر ایجاد کنند، جان شهروندان محلی را به خطر میاندازند.
جنگندههای دیگر ایران توانستند یک فروند آنتونت–۱۲۴ را منهدم کرده و به چندین فروند میگ–۲۱ آسیب برسانند. در ادامه، نیروی هوایی عراق به طور پراکنده حملاتی علیه پایگاه هوایی بوشهر و تبریز انجام داد که هیچ دستاورد چشمگیری به همراه نداشت.
عراق در این حملات پراکنده حتی دو فروند میگ–۲۳ خود را زیر آتش جنگندههای ایرانی از دست داد و البته با بمباران اردوگاه کرمانشاه، چند فروند هلیکوپتر را منهدم کرد. جنگندههای عراقی گشتزنی بر فراز فرودگاه نظامی خود را افزایش دادند و به طور تصادفی، ۳ فروند میگ–۲۱ خودی به وسیله سیستم دفاعی زمین به هوای عراق که شناساگرهایشان دچار اختلال شده بود، نابود شدند.
حوالی غروب چندین جنگنده فانتوم مجهز به تجهیزات عکسبرداری پیشرفته بر فراز پایگاههای هوایی عراق به پرواز درآمدند تا میزان تلفات واردشده به دشمن را تخمین بزنند؛ نتیجه چشمگیر نبوده است. ایران ۱۰ هواپیمای عراقی را از کار انداخته و در عوض، ۵ جنگنده فانتوم و ۳ جنگنده تایگر از دست داده بود. شب ۲۳ سپتامبر، رهبران ایران برای طراحی ادامه عملیات با فرماندهان نیروی هوایی جلسه ملاقات گذاشتند. مردان نیروی هوایی طرحی عملیاتی با عنوان «کمان» آماده کردند که نقشه راه آنها برای چند روز آتی بود.
از آنجا که نیروهای ایرانی در نابودی جنگندههای عراقی مستقر در زمین ناکام بودند، عملیات «کمان» بر انهدام آنها در آسمان استوار بود. ۲۴ سپتامبر ۱۹۸۰، حدود ۶۰ جنگنده بمبافکن ایرانی دوباره به پایگاههای هوایی بصره، ناصریه، کوت، بغداد، کرکوک و موصل یورش بردند. اینبار به وسیله جنگندههایی اسکورت شدند که مسئولیتشان درگیری با میگهای رهگیر بود؛ البته عراقیها در تله نیفتادند و ترجیح دادند با بهرهگیری از سیستم دفاع ضدهوایی، مهاجمان را پس بزنند؛ تاکتیکی که کار کرد و دو جنگنده تایگر بر فراز موصل و بصره منهدم شدند و یک جنگنده دیگر بر اثر اصابت یک موشک زمین به هوا به شدت آسیب دید و به دشواری با از دست دادن پره عقبی توانست به پایگاهش در ایران بازگردد.
همچنین یک فروند جنگنده تایگر دیگر که برای گریز از موشکهای عراق در ارتفاع پایین پرواز میکرد با یک تپه برخورد کرد. همزمان یک فروند تایگر هم زمانی که آماده فرود میشد به وسیله سیستم ضدهوایی خودی نابود شد. خدمه ضدهوایی ایران، نمایF-5 را با میگ–۲۱ اشتباه گرفته بودند. فانتومها نیز حساب پرداخت کردند؛ دو فروند به شدت آسیب دیده و ناچار شدند به هنگام بازگشت از مأموریت بر روی شکم هواپیما فرود بیایند و هواپیمای سوم نیز هنگام برخاستن از روی باند دچار سانحه شد. دو فروند دیگر نیز به وسیله میگهای عراقی متلاشی شدند. با این اوصاف، خلبانهای ایرانی توانستند ضربههای مستقیم و بیشماری به دشمن وارد کنند. آنها در کرکوک به روی یک فروند هواپیمای (باربری) آنتونوف–۲۴، دو فروند میگ-۲۱ و یک فروند جنگنده شکاری باشکوه که تازه تعمیر شده بود و قرار بود در عملیاتهای پشتیبانی شرکت کنند، رگبار گشودند و یک فروند سوخو–۲۲ در بصره و دو فروند سوخو–۷ در کوت را نابود کردند.
در این دو روز، خلبانهای ایرانی همچنین زیرساختهای نفتی عراق را زیر آتش گرفتند و جنگندههای ایران، پالایشگاههای بغداد و بصره و نیز چندین ایستگاه سوخترسانی را بمباران کردند. آنها همچنین موفق شدند به خط لولهای که عراق را به ترکیه متصل میکرد، آسیب بزنند، هرچند این خط لوله خیلی زود تعمیر شد و جریان جاری شدن طلای سیاه به مقدار سابق خود بازگشت. نیروهای عراقی با ترتیب دادن حملههایی علیه مجموعه پتروشیمی بندر امام خمینی و ایستگاههای سوخت اهواز، به حملههای ایران پاسخ دادند. سرهنگ فکوری، فرصت را برای درگیری با نیروی هوایی عراق مناسب دید و به تامکتهای گشتزن دستور داد به پوشش دادن به شهرهای کلیدی پایان دهند و در نزدیکی مرز با دشمن درگیر شوند. به لطف هواپیماهای سوخترسان که دور تا دور ایران در پرواز بودند، نیازی نبود تا تامکتها برای سوختگیری روی زمین بنشینند. چندین جنگنده فانتوم نیز که تا پیش از این، نیروی ذخیره بودند دستور برخاستن و پرواز به سمت منطقه جنگی دریافت کردند؛ مانوری که نتیجه مطلوب داد.
به لطف رادارهای پیشرفته، خلبانهای ایرانی توانستند پیش از اینکه جنگندههای عراقی رخ نشان دهند، مکان آنها را ردیابی کنند؛ در نتیجه، موفق شدند در بهترین موقعیت برای شلیک موشکهای دوربردشان از بهترین زاویه مستقر شوند: ۵ فروند میگ-۲۱، ۵ فروند میگ-۲۳ و دو فروند سوخو–۲ منهدم شدند بدون آنکه حتی موشکهای «اسگارو» (گنجشک) که آنها را در آسمان متلاشی کرد، لحظهای ببینند. پس از چهار روز عملیات آتشین، نمره نبرد هوایی ۵-۱۶ به نفع ایران بود؛ گرچه در صورت محاسبه تلفات هوایی، اوضاع قدری متوازنتر میشد.
اگر قرار باشد جنگندههای به شدت آسیبدیده نیز حساب شوند، عراق ۴۰ جنگنده و ایران ۲۴ جنگنده از دست داده بود. با این اوضاع، در تلفات، عملیاتهای هوایی نمیتوانست برای مدتی طولانی ادامه پیدا کند. در حقیقت، ژنرال الجبوری با دوراندیشی، دستور پایان حملهها و قرار گرفتن نیروی هوایی در موقعیت دفاعی را صادر کرد. او عملیاتهای نیروی هوایی را محدود به حفاظت از قلمرو عراق و پشتیبانی از نیروی زمینی کرد که به تازگی بخشهایی از قلمرو ایران را اشغال کرده بود. او همچنین دستور داد بمبافکنهایی که بر فراز شیخنشینهای عربی در پرواز بودند به پایگاه هوایی تموز که باندهای فرودگاهش به تازگی تعمیر شده بود، بازگردند. با وجود تلفات واردشده، همتای ایرانی او، سرهنگ فکوری، دو امتیاز به دست آورده بود؛ اول اینکه رژیم عراق را که حالا باید به شهروندانش توضیح میداد چطور جنگندههای ایرانی موفق شدند بر فراز شهرهای اصلی عراق به پرواز درآیند، تحقیر و کوچک و دوم اینکه وفاداری و دلبستگی خود به رژیم ایران را اثبات کرده بود. بنیصدر قدردان سرهنگ فکوری بود و با سرعت سعی کرد رهبر معظم، تعدادی از متنفذترین روحانیون و دولت خود را قانع کند تا رأی به آزادی خلبانان و تکنیسینهایی بدهند که بعد از تصفیههای سپاه انقلابی در محبس در حال پوسیدن بودند. آنهایی که در بلوای نوژه در ماه ژوئیه حاضر بودند در سلولها ماندند اما بقیه پس از یک هفته حضور در جلسات خودانتقادی (توبه) بار دیگر به یگانهای خود ملحق شدند. برای تضمین وفاداری و اجتناب از رویگردانی خلبانهای آزادشده، حکومت ایران سرنوشت بستگانشان را در دست آنها قرار داد. والدین آن دست از افرادی که از خدمت میگریختند بدون اغماض بازداشت میشدند.
این عفو غیرمنتظره به دو اسکادران تامکت فرصت داد تا دوسوم پرسنل هوایی خود را بازپس گیرند. در نهایت، سرهنگ فکوری، ۲۰ خلبان خود را از دست داد اما موفق شد تعداد بسیاری از آنها را از زندان نجات دهد.
THE IRAN-IRAQ WAR
PIERRE RAZOUX
Translated by Nicholas Elliott
The Belknap Press of Harvard University Press
Cambridge, Massachusetts
London, England 2015
Copyright © 2015 by the President and Fellows of Harvard College
Originally published as La Guerre Iran-Irak, 1980–1988: Première guerre du Golfe
Copyright © Perrin, un département d’Edi8, 2013
نظر شما :