نقیبزاده، زیباکلام و مجلسی از چرچیل ایرانی میگویند
احمد نقیبزاده: قوام؛ خونسرد و خوشگذران مثل چرچیل
چرچیل به لحاظ شخصیتی نقطه مقابل هیتلر بود. هیتلر مردی مصمم، از نظر مالی پاک و منزه و از رفیقبازی و خوشگذرانی به دور بود. اما چرچیل در درجه اول مردی خوشگذران، رفیقباز و تا حدی لوده بود. اما در سیاستمداری او نمیتوان شک روا داشت البته در زمینه سیاست خارجی و امور بینالمللی وگرنه در جامعهشناسی سیاسی کمیتش لنگ بود. یعنی اگر زمینه بهگونهای بود که باید قدرت را از رقیب یا رقبایی برباید یا دیگران را متقاعد کند که او را برگزینند شاید با مشکل روبهرو میشد. اما همحزبیهای او در حزب محافظهکار میدانستند که در آشفته بازار جنگ جهانی کسی بهتر از او سکان کشتی انگلستان را هدایت نخواهد کرد. او به درستی یک محافظهکار تمامعیار بود. در عین آنکه انگلستان را به پایگاه مبارزان ضد هیتلری تبدیل کرده بود هر جا لازم میدانست جلوی تندروی این مبارزان را میگرفت تا لطمهای به منافع بریتانیای کبیر وارد نشود.
از جمله کسانی که از این محدودیت رنج میبردند دوگل بود که نوشتهها و بیانیههایش علیه حکومت ویشی با سانسور مواجه میشد. اما هیتلر با مهارت لازم توانست پای ایالات متحده امریکا را به جنگ بکشد که در غیر این صورت پیروزی امری محال مینمود. او به امریکا سفر کرد و روزولت را با مخاطراتی که آلمان هیتلری متوجه منافع جهان سرمایهداری میکرد آشنا کرد و قرارداد «قرض و اجاره» را به امضا رساند تا سیل کمکهای امریکا به انگلستان روانه شود. اما شاهبیت دیپلماسی او زمانی آشکار شد که هیتلر به شوروی حمله کرد و چرچیل که از دغدغههای ایدئولوژیک مبرا بود فوراً تلگراف همدردی به استالین مخابره کرد و عملاً جبهه ضد هیتلری را به وجود آورد و ایران را به عنوان پل پیروزی برگزید تا کمکهای غرب به شوروی از روی این پل بگذرد؛ سیاستی که به نقض بیطرفی ایران و مصائب جبرانناپذیری برای این کشور انجامید. در ایران هیچ سیاستمداری جز قوام وجود ندارد که اندکی به چرچیل نزدیک باشد. قوام هم دوستباز و خونسرد و خوشگذران بود ولی به قول مرحوم حاجیبخشی توانست آذربایجان را نجات دهد. جالب اینکه بعضی وقتها همین کسانی که تحصیلات آکادمیک هم ندارند از بصیرت سیاسی بیشتری برخوردارند. این کلام حاجیبخشی که در مسجد آرک تهران به من گفت تا بگوید چرا از مصدق طرفداری نمیکند همیشه گوشه ذهنم مانده است، روحش شاد باد.
صادق زیباکلام: در قوام چیزی کمتر از چرچیل نمیبینم
در مقام مقایسه سیاستمداران ایرانی پیش از انقلاب با وینستون چرچیل، از نظر سیاست به معنای خردورزی، حفظ منافع ملی، در سطح بینالمللی عمل کردن، در مواقع بحرانی دست و پا گم نکردن و تصمیمات معقول و عقلایی گرفتن میتوان یکی دو شخصیت ایران معاصر را همردیف او دانست. البته در ابتدا باید گفت که در عین حال، حیات سیاسی آنها نیز همچون چرچیل بدون اشتباه نبوده است. من چنین ویژگیهایی را در مرحوم احمد قوامالسلطنه کاملاً متبلور میبینم. او در سیاست و سیاستورزی خردمند و باتدبیر بوده و با تعقل میاندیشید و تصمیم میگرفت. همچنین دچار عواطف و احساسات نمیشد و نمیخواست که ایدئولوژی و آرمانگرایی بر کشور حکومت کند. درست مثل چرچیل، یک حداقلی از احترام را برای مردم و رأی آنها قائل بود. وقتی کشور دچار بحران شد یعنی وقتی آذربایجان در سال ١٣٢۴ به کل از ایران جدا شده و اتحاد شوروی نیز در مقام حمایت از فرقه دموکرات آذربایجان برآمد و عملاً آذربایجان از ایران جدا شد، قوامالسلطنه با تعقل و خردورزی ایران را از یکی از بزرگترین بحرانهای تاریخ معاصر، رهایی بخشید. بعد از شهریور ١٣٢٠ و آن آشفتگیای که کشور را فراگرفته بود احمد قوامالسلطنه چند دوره نخستوزیر شده و تا حدود زیادی توانست کشور را از بحرانهای آن مقطع عبور دهد. بنابراین در احمد قوامالسلطنه چیزی کمتر از چرچیل در ایران نمیبینیم.
البته در تاریخ معاصر و به دلیل استقلالی که احمد قوامالسلطنه داشته و خیلی در مقابل شاه کرنش نمیکرد و «بله قربان گو نبود» و در مقابل محمدرضا پهلوی شخصیت وزینی داشت، میتوان او را شبیه دکتر محمد مصدق، دکتر علی امینی، ذکاءالملک فروغی و این تیپ شخصیتها دانست که بدون اینکه به شاه پشت کنند در عین حال «بله قربان گو» نیز نبودند مثل کسانی چون اسدالله علم، امیرعباس هویدا، حسنعلی منصور یا منوچهر اقبال و سایر چهرهها و شخصیتهای عصر محمدرضا پهلوی که تنها هنر آنها «بله قربان گویی» بود. احمد قوامالسلطنه در برابر شاه استوار میایستاد و خیلی او را تحویل نمیگرفت. البته این بیاعتنایی از روی بیادبی و بینزاکتی نبود.
به گونهای رفتار میکرد که محمدرضا پهلوی نتواند حدود اختیارات او را نادیده گرفته و در برخی مسائل دخالت کند. در کل من اگر یک شخصیت ایران معاصر را بخواهم به شما نشان بدهم که چیزی از وینستون چرچیل بزرگ در انگلستان کم نداشته، یقیناً احمد قوامالسلطنه است. تا حدودی دکتر محمد مصدق، دکتر علی امینی و کمتر از بقیه، ذکاءالملک را نیز میتوان در همان مقیاس دید، گرچه فروغی بیشتر اهل فرهنگ بود و کمتر میتوان به او لقب سیاستورزی داد.
فریدون مجلسی: قوام مثل چرچیل اسیر جاهطلبی میشد
اگر بخواهیم ویژگیهای سیاستمدار معاصری را نزدیک به چرچیل بدانیم تا حدودی احمد قوامالسلطنه را میتوان در نظر گرفت. او قدرت تسلط شخصیتی داشت، منافع ملی را حتی بر حقوق ملی ترجیح میداد، میدانست در کجاها باید کوتاه بیاید و در کجاها باید ایستادگی کند. در غائله آذربایجان، قوام جاهطلبی - بسیار جاهطلب بود - و قدرت خود را فدای حل کردن این مساله کرد و حتی به بهای برکناری خود و حزبش از قدرت کوشید به حل بحران اشغال آذربایجان توسط قوای شوروی کمک کند. در ضمن بسیار فردی محکم به شمار میآمد. نمونه آن نیز مخالفت او با اصلاح قانون اساسی در سال ١٣٢٨ بود که تقریباً میتوان گفت اصول مشروطیت ایران را بسیار ضعیف میکرد، یعنی به شاه تقریباً قدرت مطلقه میبخشید. قوامالسلطنه که خود نویسنده فرمان مشروطیت بود در آنجا با شاه مخالفت کرده و باعث شد شاه او را از حیطه حاکمیت دور کند. قوام در نامه شجاعانهای که به شاه نوشت گفت که برای او ارجحیت با حقانیت دولت و مملکت است. بعد از آن به دستور شاه لقب جناب اشرف را که با منت در مساله آذربایجان به او داده بودند از او پس گرفتند. با تمام این اوصاف قوام نیز گاهی مانند چرچیل اسیر جاهطلبی میشد به طوری که در ٨٠ سالگی بدون در نظر گرفتن موقعیت هیجانزده زمان، وقتی دکتر مصدق استعفا کرد، حاضر شد جای این عموزاده پدری را بگیرد که سه روز بعد نیز با قیام ٣٠ تیر دولت او سقوط کرد، دارایی او مصادره شد و اندکی بعد نیز درگذشت. اما در آن مدت که فعال بود، حزب میساخت و حضور داشت، بسیار سیاستمدارانه و زیرکانه عمل میکرد. البته یک نکته مهم اینکه بهترین سیاستمدار بعد از مشروطیت، ذکاءالملک فروغی است اما او سیاستورزیهای زیرکانه نداشت. از آنجا که در این سطور نیز قصد ما قیاس سیاستمداران معاصر با چرچیل است تنها او را میتوان برای این قیاس نام برد.
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما :