چهگوارا در غزه؛ صدور انقلاب یا معامله شکر؟
یواو دی کاپوا / ترجمه: شیدا قماشچی
سه سال پیش بود که برای نخستین بار از این سفر اطلاع یافتم. به صورت اتفاقی در بایگانی به فردی برخوردم که اطلاعات چندانی نداشت فقط در جایی خوانده بود (در کجا؟) که «چه» از اردوگاه پناهجویان مخیم الشاطی بازدید کرده و در آنجا با استقبال گرم فلسطینیان مواجه شده است. این اطلاعات کافی نبودند. در کاوش اینترنتی به تصویری برخوردم که چهگوارا را در کنار دیگر مقامات از جمله احمد سلیم، فرماندار قدرتمند مصری غزه نشان میداد. جان لی اندرسون، زندگینامهنویس چه، که قابل اطمینان است، اندکی جزئیات و تاریخ سفر را در اختیارم قرار داد. با اطلاعات اندکی در دست به این اقدام مبادرت کردم و به سراغ بایگانیها رفتم تا ماجرای این سفر و عکس فوق را بیابم. کارم را از آرشیو دولتی اسرائیل آغاز کردم.
از پایان جنگ ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۶، سپس در فاصلهٔ ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۷ (زمانی که اعراب در جنگ شش روزه شکست خوردند)، غزه تحت حکومت مصر قرار داشت و ارتش مصر زندگی فلسطینیها و همچنین جریان مقاومت فلسطین در مقابل اسرائیل را کنترل میکرد. به نظر میرسید که آرشیو دولتی اسرائیل اطلاعات فراوانی در این زمینه داشته باشد زیرا آنها غزه را در این بازهٔ زمانی و طی دوران اشغال توسط اسرائیل به دقت زیر نظر داشتند. فکر میکردم غیرممکن است که اسرائیلیها سفر یکی از مهمترین چهرههای مبارزات مسلحانه و تئوریسین جنگهای شبه نظامی را نادیده گرفته باشند، اما در کمال تعجب متوجه شدم که اینطور بوده است.
در آرشیو هیچ اثری از سفر «چه» به غزه موجود نبود. در نتیجه به دلیل فقدان اطلاعات در آرشیو اسرائیل و مصر، به سراغ رسانههای عرب رفتم. آنچه که یافتم بسیار تعجببرانگیز بود. مشخص شد که چهگوارا در نظر مصریان یک شخص کوبایی عادی بود که تقریبا نادیده گرفته شده است. مشخص شد که سفر «چه» به مصر - که در آن زمان جمهوری متحده عربی خوانده میشد - یک رویداد کوتاه و مختصر بوده که با تدابیر شدید برگزار شده است زیرا مقامات مصری پروژههای انقلابی دیگر همچون انقلاب کوبا را رقیب خود میشمردند و مایل نبودند تا آن را به رسمیت بشناسند. سفر او به غزه بسیار بیاهمیت جلوه داده شد. حضور رسانهای در حداقل ممکن بود. هیچ عکس مشهور و به یادماندنی چاپ نشد و به نظر میرسد که تنها یک عکس به جا مانده باشد. علیرغم اینکه «چه» و همراهان کوباییاش از چندین اردوگاه بازدید کردند ولی در پایان روز با هیچکدام از رهبران انقلاب فلسطین شام نخوردند و نمایندهٔ برزیلی نیروهای سازمان ملل با آنها شام خورد. هیچکدام از فداییان حضور نداشتند و هیچ صحبتی از تئوریهای انقلابی، نئوکلونیالیسم و امپریالیسم صهیونیستی و دیگر مباحثی که در دههٔ ۱۹۶۰ زیر مجموعهٔ بحث مقاومت جهانی محسوب میشدند به میان نیامد.
۲۴ ساعت پس از آنکه «چه» به غزه رسید، به قاهره بازگشت. روزنامههای روز بعد این خبر را دفن کردند. در قاهره نیز ماجرا به همین منوال ادامه یافت. سخنی از کوباییها در میان نبود و مصریها متوجه سفر بسیار مهم هایله سلاسی، امپراتور اتیوپی بودند. سفر سلاسی پوشش خبری فراوانی یافت ولی کوباییها به جز چند گزارش مختصر در صفحهٔ آخر چیزی نصیبشان نشد.
کوباییها نادیده گرفته نشدند. ناصر ظاهرا وقت آن را نداشت تا برای استقبال رسمی از «چه» به فرودگاه برود. اما روز بعد طی مراسمی در حضور عدهٔ قلیلی نشان شمارهٔ یک جمهوری متحدهٔ عربی را به او اهدا کرد. در باقی این ملاقات، مصریها با لحنی پدرانه به انقلابیون کوبایی نصیحت میکردند و روشها و تئوریهای مختلف برای صنعتی ساختن کوبا و انقلاب به منظور دستیابی به برابری اجتماعی را در اختیار آنها میگذاشتند. پس از آن کوباییها به دمشق رفتند و بر مزار صلاحالدین – مظهر از خودگذشتگی و مقاومت - حضور یافتند و در ادامه به دیگر کشورهای آفریقایی و آسیایی سفر کردند.
این سفر به قلب انقلاب عربی نشان میدهد که چهگوارا با ریش اصلاح نشده و سیگار بر لب هنوز به نماد بینالمللی انقلاب و مقاومت بدل نشده و دههٔ مشهور انقلاب یعنی دههٔ ۱۹۶۰ هنوز به درستی آغاز نگردیده بود. در حقیقت قصد او از این سفر به راه انداختن یک جنبش بینالمللی نبود بلکه میخواست طی یک سفر سه ماهه به کشورهای جهان سوم، خود را به افراد برجسته و ترقیخواه معرفی کرده و در ضمن قراردادهای تجاری منعقد کند و شکر نیز به فروش برساند. بله، درست است: معاملهٔ شکر بر جنگهای پارتیزانی اولویت داشت. اما کوبا در این سفر به جستجوی نقش انقلابی خود در روابط جهانی برآمد. سه سال بعد چهگوارا به عنوان نماد جهانی «انسان کامل» شناخته میشد و عکس او بر جلد تمامی مجلات - حتی مجلات مصری - نیز نقش میبست. در دیدار بعدی با جمال عبدالناصر، جایگاهها تغییر یافته بود؛ این بار ناصر خود را دستیار «چه» میدانست و با تواضع به سخنان او گوش میداد. در این دوره فرهنگ جهانی مقاومت به بخش جداییناپذیری از سیاستهای روزمرهٔ اعراب تبدیل شده بود.
اما نام مبارزین فلسطینی دههٔ ۱۹۵۰ – فداییان - به غلط با فرهنگ مبارزات پارتیزانی پیوند خورده است و از لحاظ زمانی همخوانی ندارد. در نهایت تغییرات به فلسطین نیز رسید: چهگوارا رابطهٔ بسیار نزدیکی با سازمان آزادیبخش فلسطین برقرار کرد و نسل جدید مبارزین فلسطینی به شدت تحت تاثیر چهگوارا و فرهنگ جهانی مبارزه قرار گرفتند. آنها در سال ۱۹۶۷ پس از آنکه اسرائیل نوار غزه را به تصرف درآورد وارد عمل شدند. در پاسخ به اشغال اسرائیل، مبارزین چپگرای فلسطینی رشته عملیاتی را آغاز کردند که در زمان رهبری محمد الاسود – که چهگوارای غزه شناخته میشد - به اوج خود رسید.
الاسود با افتخار به راه چهگوارا ادامه داد تا در سال ۱۹۷۳ در نبرد با سربازان اسرائیلی به طور غمانگیزی کشته شد. چند سال بعد در پی عملیات گستردهٔ اسرائیل، فلسطینیها ضعیف شدند و با گذشت یک دهه چپهای انقلابی سخن چندانی برای ارائه نداشتند. در واقع اپوزیسیون نظامی فلسطین تحت رهبری جناحهای اسلامی همچون حماس درآمد و جهاد اسلامی نقش اصلی را ایفا کرد. امروز پس از دو قیام مشهور (انتفاضه) و نبردهای خونین، آنچه که از میراث «چه» در غزه به جای مانده تعدادی فلسطینی میانسال است که والدین ایدهآلگرایشان در دههٔ ۱۹۶۰ نام «گوارا» را برایشان انتخاب کردهاند.
این تاریخچهٔ چهگوارا در غزه است. آنچه که با سفر یک کوبایی سیگار به لب و ناشناس آغاز شد ولی در نهایت به نماد مقاومت برای فلسطینیان تبدیل شد؛ فردی که به دنبال آزادی کشورش و همهٔ مردم جهان بود.
منبع: Not even past
نظر شما :