ناگفتههای سردار رشید از جنگ: هاشمی گفت ما بند پوتین نیروها را هم نمیتوانیم تامین کنیم
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سردار غلامعلی رشید جانشین رئیس ستادکل نیروهای مسلح در این نشست با تبریک فرا رسیدن ایام دهه فجر و گرامیداشت یاد امام راحل و شهدا گفت: امام 22 بهمن را روز پیروزی و سرآغاز غلبه الله بر جهان میدانستند. امام (ره) و ملت ایران که با دست خالی قیام کردند نماد قدرت خداوند بودند و شاه با همه دستگاههای امنیتی و نظامی و همه پشتوانههای غرب، نماد قدرت غرب در ایران و منطقه بود. پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام تحقق وعدههای الهی بود و لذا همه قدرتها در مقابل انقلاب زانو زدند.
وی افزود: اکنون چند هفته است که نمادهای قدرت غرب در منطقه و در شمال آفریقا در حال نابودی است. بدون شک مثل روز روشن است که ریشه تحولات کنونی در منطقه و قیام ملتهای تونس و مصر متاثر از انقلاب اسلامی است. البته برخی از بزرگان که در خود انقلاب همه نقش داشتهاند به صراحت این حرف را نمیزنند و شکلگیری قیامهای تونس و مصر را به حرکتهای دیگر نسبت میدهند. همیشه بین این دو حوزه در موضوعات و مسائل مختلف یک پیوستگی وجود داشته و ما شکی نداریم که پیروزی جمهوری اسلامی نظم موجود و حاکم منطقه را که در چهارچوب استراتژی آمریکا تنظیم شده بود را تغییر اساسی داد.
وی اظهار کرد: تولد مقاومت حزبالله در لبنان و مقاومت فلسطین در غزه از جنس انقلاب اسلامی بود و امیدواریم که قیام ملت مصر به نتیجه نهایی برسد و ما شاهد پیروزی نهایی انقلاب مصر باشیم.
سردار رشید که با موضوع طراحی عملیات والفجر 8 سخن میگفت، ادامه داد: به این دلیل که جنگ بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد و همچنین عدم آمادگی نیروهای ما و از طرف دیگر مدت هشت ساله آن و گسترش آن در ابعاد زمینی، هوایی و دریایی و انجام عملیات در سراسر مرزهای غربی کشور از ویژگی و برجستگیهایی ممتاز و مهمی برخوردار است.
وی با بیان اینکه در طول جنگ در مقاطع مختلف شرایط خاصی حاکم میشد ادامه داد: بعد از آزادسازی خرمشهر تا پایان سال 63 آیینهای از تمام نقاط قوتها وضعفهای ما ائم از تفکر و اندیشه نظامی، فرماندهی و مدیریت لجستیک، پشتیبانی، طرحریزی، تجهیزات و استراتژی جنگ بود. در این مطقع یعنی بعد از فتح خرمشهر تا پایان سال 63 در هر کدام از عملیاتهایی که انجام شد ما بعد از تصرف منطقه قادر به تثبیت با آن و مقابله با حملات هوایی و زمینی دشمن نبودیم.
رشید توضیح داد: یکی دیگر از دلایل عدم موفقیت در این عملیاتها این بود که ما قادر به پشتیبانی موثر از نیروهای آفند کننده برای یک عملیات 45 روزه تا دو ماهه نبودیم و در بیشتر عملیاتها، یک هفته یا 15 روز به جز عملیات رمضان که مراحل مختلفی داشت، در دیگر عملیاتها بعد از پیشروی اولیه قادر به رویارویی و ماندن و غلبه به دشمن نبودیم و نهایتا اهداف تامین شده را رها میکردیم.
وی ادامه داد: پس از عدم موفقیت در چند عملیات و برای طراحی عملیات والفجر 8 ما به نقد علتهای عدم موفقیت نیروها در عملیاتها پرداختیم تا ببینیم چرا ما بعد از فتح خرمشهر قادر نبودیم یک بار دیگر موازنه قوا را به نفع جمهوری اسلامی تغییر بدهیم. به اعتقاد من مشکل ما در عدم خلاقیت و ابتکار عمل، انتخاب درست زمین برای نبرد، شکستن خط و انتخاب دکترینهای رزم نبود زیرا ما طرحریزی درستی داشتیم و زمین منطقه نبرد را خوب انتخاب میکردیم. دکترینهای رزمی حرف نداشت و ابتکار و خلاقیت در ذهن فرماندهان ما موج میزد. در ستاد طرحریزی خیلی خوبی از افسران عالیرتبه ارتش و برادران سپاه داشتیم. ولی به معنی ائم کلمه موضوع در پشتیبانی بود. ما کشوری هستیم که سه برابر عراق جمعیت داشتیم اما در نیروی انسانی کمبود داشتیم که چیز عجیبی بود و دشمن از ما نیروی انسانی بیشتری داشت به طوری که در عملیات رمضان اساسیترین مشکل ما مهندسی رزمی و سلاحهای ضدتانک بود. در والفجر مقدماتی حجم آتش پشتیبانی و کمبود یگانهای مکانیزه بود،در خیبر زمین عملیات خوب انتخاب میشود ولی پشتیبانی عملیات در عمق و شدت حملات هوایی و شیمیایی دشمن و ضعف در غافلگیری در بخشی از منطقه (طلائیه) که قبل از عملیات لو رفت و فقدان پدافند در برابر تهاجم هوایی دشمن و ضعف شدید در پشتیبانی آتش توپخانه به ویژه در غرب دجله باعث عدم موفقیت این عملیاتها میشد بنابراین حد فاصل فتح خرمشهر تا عملیات والفجر 8 به مدت 30 ماه عملیاتها را به طور جدی مورد نقد قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که اصل غافلگیری را باید به طور کامل و با پیچیدگی متناسب با شرایط به شکلگیری جدیدی پیاده کنیم. زیرا کافی نیست دشمن زمین منطقه را نداند بلکه باید آن را در زمین دیگری فریب داد.
جانشین ستاد کل نیروهای مسلح یادآور شد: در اصل غافلگیری زمان، زمین، تاکتیک و تکینک بسیار مهم است. در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس، دشمن زمان و زمین را میدانست و از قبل میدانست که ما میخواهیم به فتحالمبین در غرب کرخه و غرب دزفول حمله کنیم. اما به خاطر تاکتیکی که ما به کارگرفتیم غافلگیر شد، زیرا ما با استفاده از جنگ در شب استفاده میکردیم و دشمن نمیتـوانست تحول نیروهای ارتش و سپاه را درک کند. به همین دلیل کافی نیست زمین دیگری به عنوان فریب دشمن انتخاب شود بلکه باید زمین جدیدی که برای نبرد انتخاب میشود باید برای دشمن محدودیتهای جدی برای دشمن داشته باشد تا او نتواند از قوتهایش استفاده کند. کافی نیست دشمن را فریب دهیم بلکه باید خودیها را هم فریب بدهیم و تمام کسانی که خارج از ارتش و سپاه و هر کسی که به یک شکلی به قرارگاهها سر میزدند. زیرا این افراد درگیر عملیاتها از چند روز قبل از هر عملیات میدانستند که قرار است اتفاقی در قرارگاههای ما رخ دهد بنابراین در طول طراحی عملیات والفجر 8 به این نتیجه رسیدیم که باید برای فریب مقامات خارج از ارتش و سپاه باید چند منطقه را به عنوان مناطق عملیاتی معرفی میکردیم و مقامات وقتی در بحثها شرکت میکردند متوجه نمیشدند که بالاخره عملیات در چه منطقهای انجام خواهد شد.
سردار رشید افزود: در طراحی در عملیات والفجر8 ، این نتیجه حاصل شد که در استراتژی ما یک مشکل اساسی وجود دارد و برای حل مشکل تثبیت منطقه تصرف شده و مقابله با حملات هوایی و زمینی دشمن، افزایش توان رزم، غلبه بر دشمن،تداوم عملیات به مدت دو ماه و به طور کلی در امر پشتیبانی نیروها به این نتیجه رسیدیم که یک اشکال اساسی در استراتژی جنگ وجود دارد و به اعتقاد من هم گره کار هم به پشتیبانان و هم به سیاسیون برمیگشت نه به ما نظامیها. به اعتقاد من استراتژی که امام (ره) بعد از فتح خرمشهر اتخاذ کرده بودند و بعد از دو جلسه با اعضای شورای عالی دفاع برای ورود به خاک عراق تصمیم گرفته شده بود، سیاسیون آن استراتژی را تقلیل داده بودند و یک استراتژی جنگ محدود در ذهن د داشتند که در حقیقت به پیروزی کامل فکر نمیکردند،چون تامل امام (ره) در دو جلسه حکایت از نکتهای میکند و در حقیقت میخواستند این نکته را تفهیم کنند که ورود به خاک عراق یک جنگ اساسی است و باید تا پایان رفت. تا پایانپذیری پایان جنگ فراهم شود و این جز با سقوط صدام امکانپذیر نیست و نباید تصور کرد با یک عملیات و یک جا پا و تبدیل آن به یک استراتژی جنگی این امکانپذیر است.
وی با بیان اینکه سیاسیون میخواستند با انجام یک عملیات موفق و اتمام محترمانه جنگ، جنگ را تمام کنند، اظهار داشت: سیاسیون به این فکر میکردند که ما یک عملیات موفق انجام دهیم تا جنگ پایان یابد.
امام در پاسخ به برخی گروهکها و بر اساس نص صریح قرآن فرمودند: «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» و رزمندگان ما شعار میدادند تا پیروزی. ولی به طور مشخص بعضی از سیاسیون و مقامات میگفتند جنگ جنگ تا یک عملیات. به ما میگفتند شما یک عملیات انجام دهید و به خانههایتان برگردید. این جمله را در شب عملیات خیبر و فاو هم به ما گفتند. ولی بعد از فتح فاو به دلیل بیاعتنایی دشمن ثابت شد که این استراتژی،استراتژی شکست خوردهای است و جنگ با انجام یک عملیات موفق به پایان نمیرسد.
وی افزود: فکر میکنم ناامیدی سیاسیون در پیروزی قاطع بر دشمن ریشه در عدم ورود جدی آنها در مساله جنگ بود. آنها قوتها و ضعفهای خودی را نمیدانستند،ما هم نمیخواستیم مثل افسران عالیرتبه ارتش و سپاه بیایند و در اتاقهای جنگ بنشینند تا همه به طور دقیق همه نقاط قوت و ضعف ما را بدانند، بلکه در یک حدی که نیاز به تصمیمگیری کلان هست همه قدرتها و ضعفها را نمیدانستند و یا اگر اطلاع داشتند فقط به نقاط قوت توجه میکردند و وقتی ما از ضعفهای خود صحبت میکردیم با نگاه سیاسی به مسائل نگاه میکردند. قدرتها و ضعفهای دشمن را نمیخواستند بدانند. معمولا در جلسات نظامیان اصل بر این است که رکن 2 و یا اطلاعات، آرایش، استعداد، گسترش، قدرت و ضعفها را تشریح میکرد ولی سیاسیون گوش نمیکردند و دولت حاکم در جنگ وارد نمیشد.
رشید گفت: در جریان فتنه 88 ، خیلی از دولت میرحسین موسوی حرف میزدند در حالی که ما در سال 63 و 64 فریاد میزدیم که چرا دولت وارد جنگ نمیشود. در حالی که در یک سندی که در عملیات خیبر و بدر به دست ما آمده بود در این سند مشخص شد که وزیر نفت عراق به دستور صدام سه ماه در کنار یک فرمانده لشگر در حاشیه دجله زندگی کرده بود و بعد گزارش داده بود که پس از سه ماه زندگی در کنار یک فرمانده لشگر چه امکاناتی را به لشگر داده است. ما آرزو داشتیم که حتی یک شب وزیر راه، مخابرات،بهداشت و درمان و مسکن و وزرایی که میتوانستند به ما کمک کنند در قرارگاهها حضور پیدا کنند.
در پایان جنگ و بعد از پذیرش قطعنامه که این دولت به ستاد فرماندهی کل قوا تبدیل شده بود من و شمخانی به تهران آمده بودیم و اوضاع و احوال جبهه را نقل میکردیم، دو سه وزیر تندتند مینوشتند و به طور مشخص بهزاد نبوی که معاون لجستیک و خاتمی معاون تبلیغات شده بود. آنجا گفتم واقعا تمام این نکاتی که مینویسند برای شما ناشناخته است و آنان گفتند که ما در این جنگ مثل مردم عوام بودیم.
وی با اشاره به اینکه به اعتقاد من سیاسیون برنامهای جدی برای ادامه جنگ نداشتند، ادامه داد: سیاسیون مرعوب برخی از تحرکهای جهانی و قدرتهای حامی صدام شده بودند که مجموعه این تدابیر اتخاذ شده برای ادامه جنگ از طرف سیاسیون اشکالات متعددی داشته باشد. زیرا ما نظامیها هم مثل دیگر نقاط دنیا تحت امر سیاستمداران بودیم و آنها باید به ما میگفتند که بجنگیم یا نجنگیم. ما در سطح عالی و استراتژیک به امام (ره) نگاه میکردیم که اهداف بسیار بلند، دل بسیار بزرگ و امید و توکل به خداوند داشت و همواره هم به ما تاکید میکرد که به خدا توکل کنیم و به مسوولان توکل نکنید که بعد از تامل و مشورت بسیار تصمیم بزرگ میگرفت. در سطح دیگر و در سطح کف یعنی در سطح رزمندگان در تاکتیک و عملیات در ارتش و سپاه رزمندگانی شجاع و شهادتطلب وجود داشت که میخواستند حرف امام را محقق کنند ولی در وسط سطحی دفاعای وجود داشت که به اصطلاح اهداف را از امام می گرفت و آن را تبدیل به استراتژی جنگی کرده نظارت میکرد تا نظامیان بجنگند.
وی اظهار کرد:بعد از فتح خرمشهر کافی بود تا ثابت شود که با این روش نمیتوان حتی در یک عملیات امید به پیروزی داشت و دلیل آن هم این بود که سیاسیون قائل به هزینه کردن در جنگ نبودند و میخواستند با هزینهای ناچیز یک پیروزی ارزشمند نصیبشان شود و آن یک عملیات سرنوشتساز بود. ما معتقدیم ظرفیت دولت و ملت ایران در دهه اول انقلاب بسیار بیشتر از چیزی بود که در جنگ به کار برده شد به همین خاطر فکر میکنم که مسوولین قدرت تصمیمگیری نداشتند و اعتقادی هم نداشتند که میتوانند گامهای بلندی بردارند، البته شخصیتی مثل آقای هاشمی رفسنجانی هم بعد از جنگ یک اتهام دیگری هم به نظامیان زد و گفت؛ نظامیان نتوانستند وگرنه استراتژی ما حرف نداشت که البته منظور وی استراتژی سیاسی خودش بود که معتقد بود با پیروزی در یک عملیات به اهداف دست پیدا میکنیم و شما به خانههایتان بروید ما جنگ را تمام میکنیم به همین منظور به من میگفت نیروهای مسلح نتوانستند.
سردار رشید افزود: ما از ابتدای جنگ تا پایان سال 66 هیچ گاه بر سر تجهیزات و امکاناتی که باید از دیگر کشورها تهیه میشد بحثی نداشتیم چون میدانستیم که دنیا به ما نخواهد داد، البته به صداقت سیاسیون هم ایمان داشتیم که اگرچنین امکانی وجود داشته باشد آنها حتما هزینه میکنند و تهیه میکنند ولی همه دعواهایمان بر سر ظرفیتهای درون کشور بود. حال اگر به تجزیه جنگ بپردازیم و اینکه با داشتن فرماندهانی فهیم و معتقد به جنگ، باتجربه، شجاع و با درک بالای تاکتیکی و عملیاتی اگر به تجزیه این جمله بپردازیم که نیروهای مسلح در جنگ نتوانستند چه نتیجهای حاصل میشود؟. آیا فرماندهان ارتش و سپاه ما اینگونه نبودند. به اعتراف خود مسوولان و سیاسیون اینگونه بودند. قدرت بسیار بالای طرحریزی در ستاد جنگ و وجود افسران بسیار خبره در ارتش و سپاه و با توجه به تجربههای عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس و طریقالقدس و ثامنالائمه این موضوع را تایید میکند.
وی گفت: داشتن رزمندگانی شجاع، شهادتطلب، با روحیه و جنگجو و با انگیزه در همه بدنههای ارتش و سپاه یک دلیل دیگر است، آیا کسی از مسوولان میتواند اعتراف کند رزمندگان ما اینگونه نبودند. یعنی به کارگیری دکترین رزم به شکلخاص که سپاه از آن تحت عنوان عملیاتهای نامتقارن یاد میکند، داشتن تخصص از سوی افسران ما در به کارگیری ابزار،هواپیما، بالگرد، نفربر و دیگر سلاحهای پیچیدهای که در ارتش و سپاه بود؟
تبدیل و توزیع منابع اختصاص یافته ولو اندک و تبدیل آن به قدرت نظامی با سیستمهای لجستیکی باتجربه و این یعنی توانایی نیروهای مسلح به جز بحث ابزار و تجهیزات که اگر یک هواپیما یا بالگرد ما که ساقط میشد یک عدد کم میشد و جای آن پر نمیشد. ما بحثی روی تجهیزات و اقلام عمده دفاعی با مسوولین نداشتیم که مثلا بگوییم چرا این تجهیزات را در اختیار ما قرار نمیدهید چون میدانستیم که به ما نمیفروشند. این بحث عمیقی است، این یعنی نداشتن زبان و فهم مشترک. هیچ وقت هم ما وارد سطحی دفاعی و استراتژیک کشور نشدیم و اینکه چرا ما نباید به سطوح مدیریت دفاعی و سیاسی کشور بپردازیم.
وی با بیان اینکه آیا فرایند مدیریت دفاعی و سیاسی حاکم بر جنگ در سالهای دفاع مقدس فرایند صحیحی بود، ادامه داد: این ایرادات هم به سیاسیون برمیگشت. آیا تخصیص کارآمد منابع درست صورت میگرفت؟. آیا مقدار سهم دفاع از منابع ملی مورد بررسی قرار میگرفت؟. به طور میانگین در سالهای دفاع مقدس سهم دفاعی کشور 13 درصد بود. تنها در سال 59 رشدی داشته است و بعد از آن کاهش پیدا کرد و به 12 درصد رسید. در سالهای بعد از جنگ هم این بودجه حکایتی دارد. همان زمان هم به ما قول دادند که اگر جنگ تمام شود برای تقویت بنیه دفاعی هر سال دو میلیارد دلار میدهیم که بعد به یک میلیارد دلار رسید و آن هم در دولت بعدی به 500 میلیون دلار رسید. ولی در دولت احمدی نژاد این بودجه تکانی خورد و وضع بهتر شد. آیا مولفههای مختلف قدرت در خدمت قدرت دفاعی و نظامی به کار گرفته میشد؟. همه اینها مباحثی است که میتوان در سطح استراتژیک به پرسش گرفته شود.
وی ادامه داد: تلاشهایی که در عملیات بدر و خیبر از سوی ما انجام شد همه به نوعی به خاطر جبران کمبودها بود. برای انجام عملیاتها،زمینی مثل «هور» انتخاب میشد که دشمن نتواند از قوتهایش استفاده کند که خود نوع دوم تغییرات جنگ بود. موج اول بعد از شکستهایی است که در زمان بنیصدر و در عملیاتهای کلاسیک و با ترکیب نیروهای مقدس ارتش و سپاه انجام شد. با ادغام نیروها عملیاتهایی بزرگ انجام میشود که همه آنها هم موفق بودند و در موجب سوم در آغاز سال 64 این طرح مطرح شد که باید تغییرات جدی در استراتژی عملیاتی جنگ صورت گیرد که من از آن به عنوان تجدیدنظر در استراتژی عملیاتی جنگ یاد میکنم.
سردار رشید جانشین رئیس ستادکل نیورهای مسلح در ادامه نشست واکاوی عملیات والفجر 8 که در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برگزار شد، اظهار کرد: در نیمه اردیبهشت سال 1364 محسن رضایی فرمانده سپاه در دوران جنگ من را به عنوان مسوول عملیات فرا خواند و اهداف استراتژیک برای تصرف در خاک عراق راهنمایی و هدایت کرد تا من نیز طی چند روز با عدهای از فرمانده لشگرها و قرارگاهها به نقد عملیاتهای گذشته بپردازیم و یک استراتژی عملیاتی را تدوین کنیم. بنابراین ما وارد یک روند طرحریزی استراتژی عملیاتی شدیم که 10 گام داشت که به زبان ساده میخواستیم ببنیم با وضع موجود میزان محدود نیروهای انسانی به خصوص نیروهای بسیجی و منابع و امکانات محدود واگذار شده از سوی کشور به نظامیها و با افزایش نیرو و امکانات در حد مقدورات کشور و نه خارج از آن چه هدف و یا اهدافی را میتوانیم از دشمن تصرف کنیم. با این نگاه ما متوجه شدیم که ظرفیت و نیروهای درون کشور بسیار بالاست و اگر این افزایش نیرو صورت گیرد ما میتوانیم چه کار کنیم و کار جنگ را بهتر پیش ببریم.
وی افزود: طی 15 روز با چند نفر از فرماندهان به بحث پرداختیم و طرحی آماده کردیم و در آن مشخص کردیم که در راستای «تک»( حمله) به اهداف مهم و استراتژیکی مثل بصره، کرکوک، و حتی بغداد چگونه باید نیروها را در قالب تقسیم کنیم. سرعت و زمان را پیشبینی کردیم که خلاصه آن این بود که اگر چنانچه با وضع موجود مثل عملیاتهای خیبر، بدر و والفجر مقدماتی با همان نیروها و امکانات ارتش و سپاه بخواهیم به چنین اهدافی برسیم باید پنج تا هفت عملیات انجام شود و این همان استراتژی بود که به ما میگفت یک عملیات پیروز انجام دهید تا ما جنگ را خاتمه بدهیم که البته در این شرایط باید یک نیروی آفندی را در نظر میگرفتیم چون به هر حال ارتش باید از 90 درصد مرز کشور دفاع میکرد. به دلیل کافی نبودن نیروی انسانی و یگان، صدهزار بسیجی و 30 هزار سپاهی پنج تا هفت عملیات لازم بود تا مثلا شهر بصره در تصرف نیروهای ما قرار گیرد این همان استراتژی بود که میخواست بگوید شما یک عملیات موفق انجام دهید تا ما (سیاسیون) به جنگ خاتمه دهیم که با بررسیهای ما مشخص شد رسیدن به چنین هدفی پنج سال طول میکشد،زیرا انجام هر عملیاتی هشت ماه به طول میانجامید و آن هم به شرطی که همه این عملیاتها موفق شوند.
وی ادامه داد: فرض دوم این بود که دولت قادر به بسیج نیروی انسانی باشد و بتوا به جای 100 هزار بسیجی 250 تا 300 هزار بسیجی را به منطقه اعزام کند. در آن شرایط که گاهی شنیده میشد دولت قادر به بسیج 300 هزار بسیجی نیست واقعا ظلم به مردم بود زیرا مردم حتی یک میلیون نفر را هم به جبهه میفرستادند.
ما در عملیاتهای بدر و خیبر میگفتیم که اگر تعداد نیروهای بسیج و سپاه از صدهزارنفر به 300 هزار نفر و در قالب 500 گردان برسد و با نیروی آفندکننده و با این گسترش نیرو عملیات انجام دهیم بلاشک دشمن تجزیه قوا خواهد شد. زیرا این حجم نیرو دیگر از یک سمت منطقه وارد نمیشد بلکه در همه جبههها دشمن را دچار سردرگمی در تشخیص مکان عملیات میکرد. دلیلی هم که باعث میشد ما ما غلبه نکنیم وجود نیروی آزادی بود که ارتش عراق از آن بهره میبرد.
وی یکی از دلایل لزوم افزایش نیروهای بسیجی از 200 گردان به 500 گردان را افزایش نیروی ارتش عراق از 20 لشگر به 50 لشگر عنوان کرد و ادامه داد: در سال 67 تعداد لشگرهای ارتش عراق به 60 لشگر رسید، شش لشگر زرهی،سه لشگرمکانیزه و 401 لشگر پیاده داشت که در منطقه حتی به جز «ورشو» و «ناتو» اروپا هم هیچ کشوری این حجم نیروی زرهی و مکانیزه نداشتند. ارتش بعث شش هزار دستگاه تانک و نفربر داشت و در خطوط پدافندی 360 گردان پیاده و 70 گردان زرهی و مکانیزه و 90 گردان توپخانه داشت. همچنین 180 گردان پیاده 52 گردان زرهی و 50 گردان توپخانه به جنگ 150 گردان ما میآمد که در روز اول با زمین مسلح جنگیده بود و در روز دوم تنها 100 گردان از این نیرو باقی مانده بود پس بنابراین غلبه میکرد. زیرا ارتش تنها 8 لشگر داشت و سپاه هم وقتی توان رزمی خود را ارتقا داد و به 12 لشگر عمدتا پیاده رسید مجموعا به 20 لشگر رسید که تجهیزات آن نیز در مقابل تجیهزات ارتش عراق بسیار کمتر بود. زیرا ما در سال اول جنگ در دورهای که بنیصدر فرمانده کل قوا بود بخش اعظمی از زرهی و مکانیزه را از دست داده بودیم. در حالی که سازمان گردانهای زرهی عراق 52 تانک داشت در حالی که در آغاز سال 1360 و سال دوم جنگ گردانهای تانک ما 17 الی 20 دستگاه بود و تا پایان جنگ نتوانستیم مانور زرهی انجام دهیم. زیرا اگر یک بار دیگر وارد کار میشدند تماما از دست رفته بودند و دنیا هم که به ما نمیفروخت ولی ارتش عراق حداقل 3 بار تجهیزات و تانکهای خود را تعویض کرد که در این کار با استفاده از شبه جزیره عربستان و کشورهای منطقه از تمام نقاط دنیا سلاح به این کشور داده میشد به نوعی که ارتش عراق به کلکسیون سلاح تبدیل شده بود.
وی اظهار داشت: در طول 24 ساعت یک قبضه از توپهای ما حق شلیک 12 گلوله را داشت در حالی که یک توپ عراقی حداقل 120 تا 180 گلوله را در یک شب شلیک میکرد و به همین منظور نسبت آتش دشمن به ما یکسیام و زرهی یک پنجم بود ولی برتری با ما بود. او حق مانور داشت ولی ما نداشتیم چون اگر مانور میکردیم تانک ما از بین میرفت ونمیتوانستیم جایگزین کنیم ولی او نگرانی نداشت و از منابع مالی عربستان،کویت و امارت استفاده میکرد و تجهیزات و نیروهای خود را کامل میکرد. ولی به این دلیل که قدرت نرمافزاری نیروهای ما بیشتر بود عمدتا پیروز بودیم و این پیروزی تا پایان جنگ ادامه داشت در حالی که قدرت ارتش عراق سختافزاری بود. همچنین در جایی که جمعیت کشور ما سه برابر عراق بود نیروی انسانی او بیشتر بود و یکی از دلایل آن این بود که او طی 5 سال هیچ سربازی را ترخیص نکرده بود و نیروهای احتیاط را فرا خوانده بود.
رشید با بیان اینکه در همان زمان طرحی به یکی از اعضای شورای نگهبان دادیم تا به واسطه آن بتوان 500 هزار سربار فراری را به جبههها بازگرداند، با آن مخالفت کرد، ادامه داد: حتی ما اعلام کردیم که طرحی تصویب کنید تا سربازان فراری بتوانند حداقل سربازی خود را بخرند و از این جهت به جبهه کمک شود که این طرح نیز پذیرفته نشد، دوباره اعلام کردیم که به سربازان فراری اعلام شود که اگر به جبهه بیایند قول میدهیم آنها را در خط پشت جبهه مستقر کنیم ولی آنها با این دلیل که جنگ ما اختیاری است از اجرای چنین طرحی هم جلوگیری کردند و جنگ را این قدر ساده گرفته بودند. بعضی از مسوولین نیز قائل به هزینه کردن بیشتر نبودند چون اعتقادی به جنگ نداشتند و حرف ما را نمیفهمیدند.
وی اظهار کرد: بعضی از مسوولان و مقامات عمدتا به خواست نظامیان با نگاهی سیاسی جواب میدادند و از بعد از فتح خرمشهر تنها به جمله «بروید با همین وضع موجود بجنگید» را در مقابل خواستههای ما به کار میبردند و اگر نمیتوانید بروید به امام (ره) بگویید ما نمیتوانیم و ما که میدانستیم میخواهند از ما اعتراف بگیرند جواب میدادیم که هرگز چنین کاری را نخواهیم کرد و اگر دو نفر با هم باشیم میجنگیم و عاشورا به پا میکنیم.
وی با اشاره به دفترچه خاطرات جنگ خود گفت: در تاریخ هشتم خرداد سال 64 در این دفترچه نوشتهام: صبح ساعت 7 به اتاق فرماندهی کل سپاه رفتم. برادر رحیم(صفوی) و شمخانی آمدند بعد مطالب را جمعبندی شده در طول 10روز گذشته را به بحث گذاشتیم و نکات لازم را برای مطرح شدن در حضور آقای رئیسجمهور و رفسنجانی در نظر گرفتیم. یک ساعت بعد برادران دیگر هم آمدند. برادر غلامپور، بشردوست، علایی، محتاج، مبلغ و ساعت 9:30 سوار ماشین شدیم و به مقر ریاستجمهوری رفتیم، برادر محسن رضایی نتایج بحثها را مطرح کرد.
نوشتهام آقای رئیسجمهور چهرهاش بشاش بود و از مباحث استفاده میکرد ولی از همان ابتدا آقای هاشمی ناراحت بود و بالاخره در پایان جلسه با صحبت آقای هاشمی آب پاکی روی دست ما ریخت، این جلسه یکی از سرنوشتسازترین جلسات جنگ بود و مطالب تا پیش امام (ره) برده خواهد شد و ما با حیرت بیرون آمدیم.
در این جلسه ما طرح 500 گردان و امکانات داخل کشور را ارائه کردیم و گفتیم اجازه دهید با همین امکانات موجود از 300 هزار بسیجی استفاده شود، در حد نیاز صنعت کشور مقدورات و لوازمی مثل پوتین، کفش و تفنگ را برآورده کنند تا ما عملیات اول را با 300 هزار بسیجی برآورده کنیم. ولی آقای هاشمی گفتند ما بند پوتین این نیروها را هم نمیتوانیم تامین کنیم، حالا یک جملهای دیگر نیز گفت که از بستلخ و گزنده بود یارای گفتن را ندارم.
وی ادامه داد: به نظر من حضرت امام (ره) بعد از فتح خرمشهر سه سال صبر کردند که بعد حکم سه نیرو را به سپاه دادند که خود آن هم ماجرایی دارد و اصلا نامهای که ما خدمت امام (ره) داده بودیم اصلا اسم نیرو نیاورده بودیم و در آن گفته بودیم اجازه دهید سه سپاه درست شود و امام (ره) اعضای شورای نگهبان را صدا میزنند و میفرمایند من میخواهم چنین تصمیمی بگیریم شما دقت کنید. ببینید این خلاف قانون نیست و آنها هم جواب داده بودند نه چنین نیست و این حق فرمانده کل قواست و میتواند به سپاه حکم سه نیرو را بدهد و حکم هم صادر شد که معنای آن این بود که باید استراتژی نظامی اتخاذ شود و همه پشتیبانیهای لازم باید از جنگ صورت بگیرد. با استراتژی سیاسی و انجام یک عملیات امکانپذیری پایان جنگ تحقق پیدا نمیکند.
وی یادآور شد: بنابراین پس از بررسی سیمای گذشته و جمعبندی اشکال استراتژی خود یک استراتژی جدید را طراحی میکردیم که به ترتیب شامل ضرورت آمادگی برای دو عملیات بزرگ و همزمان که سومی هم برای فریب دشمن بود، دوم افزایش جذب و سازماندهی نیروها تا 1500 گردان و آموزش آنها در سه مقطع زمانی 6 الی 9 ماهه و هر مقطع500 گردان. نکته سوم تامین پشتیبانی و آتش توپخانه، پدافند هوایی و هوانیروز و چهارم هم استقلال در طرحریزی و فرماندهی و اجرای عملیات جدا از ارتش که در اینجا گفتهایم سپاه و ارتش جدا از هم بجنگیم و مثل گذشته ادغامی عمل نکنیم و اشکال هم ندارد و ما در زمینه دکترینهای عمل اختلاف داریم و این هم موجب برکت است و در همه جا هم به همینگونه است ولی ایرادی ندارد. ما در یک مقطعی به دلیل پیچیده نبودن جنگ و در سالهای 60، 61، 62 در کنار هم قرار گرفته بودیم و در قرارگاههای مشترک و دستههای سپاهی و ارتشی با هم ادغام میشدیم و هیچ مشکلی هم پیش نمیآمد. در این عملیات گفتیم که اجازه بدهید که در طرحریزی،فرماندهی و اجرای عملیات، سپاه به صورت مستقل عمل کند و در عملیات والفجر8 هم به اینگونه شد و فرمانده سپاه فاو را طرحریزی و اجرا کرد اما امکانات ارتش و سپاه به کمک هم آمدند. لازم بود در این عملیات از نیروی هوایی و هوانیروز و توپخانه کمک گرفته شود که همینگونه هم شد.
سردار رشید ر ادامه نشست واکاوی عملیات والفجر8 در خصوص انجام این عملیات گفت: پس از صحبتهایی که با هاشمی رفسنجانی توسط محسن رضایی انجام شد و ما آن جوابها را شنیدیم محسن رضایی در ملاقاتی با امام (ره) نکاتی را بیان کرده بودند و امام (ره) فرموده بود که شما برگردید و کارهای خود را ادامه دهید و بالاخره شما باید در کارهای خود را تحت فرماندهی همان مسوولین باشید و به این شکل محسن رضایی طرح عملیات والفجر 8 را ارائه کرد.
ما تا چند هفته در منطقه با برادر رضایی دعواهایی برادرانه داشتیم که چرا چنین پیشنهادهایی را ارائه کرده است و اگر نیرو و امکانات مانند عملیاتهای قبل باشد ممکن است دوباره زمین را از دست بدهیم که ایشان هم ملاحظهها و راهکارهایی مثل استقلال،طراحی و فرماندهی سپاه از ارتش و ... ارائه کرد که اینجا من ناچار هستم از برادر محسن رضایی دفاع کنم. زیرا در بعضی از کتب از صحبتهای محسن رضایی که در جلسات سفارس کرده بود این بار سادهاندیشی نکنیم و با سادهاندیشی از پیشنهادهایی که دادهایم گذر نکنیم و با توجه به این جمله متاسفانه در کتبی نوشتهاند که در این عملیات سپاه برای اولین بار فهمید که نباید هیاتی عمل کند و اصول جنگ را رعایت کند. در صورتی که ما همیشه اصول جنگ را رعایت میکردیم و منظور محسن رضایی این بود که از خوشبینی زیاد در مقابل خواستههایمان در گرفتن امکانات برای عملیات پرهیز کنیم و روی امکانات قطعی حساب باز کنیم.
سردار رشید گفت: در عملیات والفجر 8 نیروهای ما با استفاده از اصل غافلگیری و استفاده از زمین توانستند در منطقه فاو دشمن را شکست دهند و در مدت 75 روز منطقه تصرف شده را تثبیت کنند اما با وجود این پیروزی که برای رسیدن به اهداف نظامی و سیاسی طراحی و اجرا شد نیز سیاسیون نتوانستند به هدف خود که همان پایان دادن به جنگ بود برسند به طوری که پس از پیروزی ما در منطقه فاو، دشمن به این مساله کاملا بیاعتنا بود.
سردار رشید در بخشی دیگر از سخنانش از نیروی هوایی، هوانیروز و توپخانه ارتش و همچنین جهاد سازندگی که در این عملیات کمکهای فراوانی کرده بودند نام برد.
وی در پایان تصویب قطعنامه 598 را به دلیل افزایش حجم آتش نیروهای ایرانی عنوان کرد و افزود: بعد از فتح خرمشهر سیاسیون تابلو جنگ را که تا آن زمان بود عوض کردند و به جنگ با اهداف سیاسی نگاه میکردند.
به گزارش ایسنا همچنین در این نشست حسین نجات مسوول اطلاعات و عملیات سپاه در زمان انجام عملیات والفجر 8 با اشاره به تدابیر شدید امنیت اطلاعات برای لو نرفتن این عملیات نکاتی را یادآور شد.
سرتیپ خلبان سید اسماعیل موسوی فرمانده پایگاه چهارم شکاری دزفول در زمان عملیات والفجر 8 و امیر سرتیپ خلبان انصاری فرمانده یگان هوانیروز شرکت کننده در عملیات والفجر 8 نیز نکاتی را بیان کردند.
انصاری طی سخنانی گفت: به طور کلی در طول عملیات والفجر 8 هوانیروز با اعزام 70 فروندهلیکوپتر و 3 هزار ساعت پرواز، هلیبرن 1700 نفر به فاو، حمل 230 تن بار، شلیک 67 فروند موشک تاو، 4 فروند ماوریکس، 800 راکت و شش هزار تیر در این عملیات شرکت کرد.
دیگر سخنران این نشست سردار یعقوب زهدی جانشین فرمانده توپخانه سپاه در زمان عملیات والفجر 8 بود که با ارائه پاورپوینت چگونگی طراحی، اجرا و فرماندهی توپخانه را در این عملیات توضیح داد.
پایان بخش این نشست که در مرکز اسناد و مطالعات دفاع مقدس برگزار شد سخنان سردار مرتضی قربانی فرمانده پیروز قرارگاه کربلا بود که شخصا پرچم استان مقدس امام رضا(ع) را در فاو برافراشته بود.
وی نیز با ذکر خاطراتی از مراحل آموزش غواصها و نیروهای شناسایی و شکستن خط اول توسط نیروهای پیشرو گفت: در بیان وقایع دفاع مقدس همیشه باید امانتدار بود و نباید حقایق را کتمان کرد.
سردار قربانی ادامه داد: در دوران دفاع مقدس جهاد سازندگی با تقدیم بیش از 4 هزار شهید، ارتش با بیش از 48 هزار شهید، نیروهای مردمی، بسیج و سپاه با تقدیم بیش از 150 هزار شهید دین خود را به انقلاب اسلامی ادا کردند و اگر امروز این جانفشانیها را نگوییم حق را نگفتهایم.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: پس از مطرح شدن طرح عملیاتی والفجر 8 کار آموزش غواصان برای شناسایی منطقه فاو بیش از 4 ماه طول کشید که غواصان و نیروها پس از چهارماه تحمل سختیها و مشقتهای فراوان با شجاعتی مثال زدنی توانستند در همان شب اول خط اول دشمن را بشکنند و در همان ابتدا فرمانده یکی از تیپهای ارتش عراق مستقر در منطقه به اسارت درآمد.
وی در پایان گفت: باید در جامعه وضعیتی به وجود آید تا بتوان به واسطه دفاع مقدس بر روی جوان تاثیر گذاشت و باید همانطور که ما در زمان امام (ره) عمل میکردیم تا به شهدا برسیم امروز نیز به فریاد دین مردم برسیم و نگذاریم مسائل سیاسی جامعه ما را متزلزل کند و همه ما وظیفه داریم که آینده این جامعه را بسازیم و از این همه شهید به جوانان الگو بدهیم زیرا بهترین سرمایه جامعه ما همین دفاع مقدس است.
نظر شما :