تحلیل تاریخ جنگ تحمیلی- صادق خرازی
این مقالات در هفته دفاع مقدس در روزنامه اطلاعات منتشر شده است
قرن بیستم، جنگها و درگیریهای فراوانی را به همراه داشت، از آغاز حضور استعمار در ممالک و سرحدات اسلامی طی چند قرن متوالی، بشریت درگیر خصومتهای ارضی و مرزی شد و بسیاری از جنگها و ستیزها با تحریک و تطمیع نظامهای استعمارگر نیز تحمیل شد. طی سه قرن اخیر جهان اسلام و جهان سوم مورد تجاوز آشکار سه قدرت جهانی قرار گرفتند، استعمار انگلستان به خاورمیانه شرقی دست انداخت و استعمار فرانسه غرب خاورمیانه شمال آفریقا و بسیاری از ممالک آفریقایی را شخم زد و استعمار روس نیز آسیای مرکزی و قفقاز و بخش عمدهای از بالکان را مورد تعرض قرار داد.
قرن بیستم، قرن مرزهای جدید ژئوپلتیک و ایدئولوژیک بود. نظام سلطه و قدرتهای مخوف جهانی با دو جنگ ویرانگر خشونتهای تعریف شدهای را به عنوان تقسیمبندی منازعات جهانی دوران جنگ سرد، مدیریت کردند و در این تعریف ایران به دلیل آنکه موقعیت ویژهای در ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک و ژئوانرژی جهان داشت از نظر قدرتهای جهانی دور نماند لذا ایران علاوه بر آنکه سرزمینش همواره از استقلال و عدم استعمار به صورت متعارف برخوردار بود مورد توجه چند قدرت جهانی انگلستان، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا، قرار داشت. مردم ایران در قرن بیستم، دو جنگ با عراق و دو کودتای انگلیسی رضاخان و کودتای آمریکایی محمدرضا پهلوی، سرکوب نهضت ملی نفت، دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی را تجربه کردند. اما تلخترین تجربه مردم ایران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که هشت سال به طول انجامید و این جنگ در دوران جنگ سرد آغاز و در سالهای پایانی جنگ سرد، نیز پایان یافت.
جنگی که با هدایت و رهبری حضرت امام و مجاهدت همهجانبه مردم معادله نظام سلطه را بر هم زد و تبدیل به حماسه دفاع مقدس ملت ایران گردید، حماسهای که در آن اعتماد بهنفس مردم، احیای سازمان نظامی ایران، ایجاد بزرگترین کادر فرماندهی جنگهای کلاسیک و پارتیزانی تاریخ خاورمیانه به نام نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج در کنار سازمان نظامی ارتش، دسترسی به جنگافزارهای پیچیده و برخورداری از سازمان هوا - فضا و جنگ الکترونیک، دو نیروی هوایی، دریایی و زمینی و دهها هزار کادر ورزیده، مهمترین پدیده نظام دفاعی ایران شدند.
اکنون با این مقدمه، مناسب است پس از سی و سه سال از آغاز جنگ تحمیلی و پایان بیست و پنج سال از آن، به بررسی همه ابعاد و جنبههای داخلی و خارجی دفاع مقدس، نقش قدرتهای جهانی، علل پیدایش جنگ تحمیلی، اختلافات ارضی و مرزی، نقش همسایگان و برخی از کشورهای منطقه، نقشه اسطورهای فرماندهان جنگ، چه آنان که شهید شدند و چه آنان که مهجور و مشتاق هنوز در خدمت مردمند و بخشهایی از حضور بینظیر مردم که بیانگر عظمت، اخلاص و پویایی و برنایی جامعه جوان بر آمده از انقلاب بود طی چند مقاله مختصر بیان شود.
برخی آغاز رسمی تجاوز عراق به ایران را از روزهای نخستین سال ١٣۵٩ با حملات مقطعی و بمباران شهرها و پاسگاههای مرزی گمانهزنی کردهاند، سازمان نظامی عراق به ویژه نیروی زمینی این کشور که از استحکام بسیار بالایی برخوردار بود، و به تعبیری یکی از قویترین نیروهای زمینی خاورمیانه محسوب میشد و با حملات پراکنده، شش ماه قبل از آغاز جنگ در پی آزمون و ارزیابی از سازمان نظامی انقلاب دیده ایران، برآمد و در نتیجه در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهریور ۱۳۵۹) درگیریهای پراکنده مرزی دو کشور با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به دوازده فرودگاه غیرنظامی و نظامی مناطق مسکونی تهران، تبریز، اصفهان، اهواز، آبادان، کرمانشاه، همدان و... و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها که به طول هزار و دویست کیلومتر و عمق دهها کیلومتر در برخی مناطق به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. هفت سپاه و بیش از بیست و دو لشکر، درگیر این حملات و تجاوزات آشکارا شدند، پدیده آغاز جنگ را فقط نمیتوان خصومت شخصی صدام حسین و مهمتر از آن جاهطلبیهای سیاسی، و اختلافات مرزی و ایدئولوژیکی دو کشور دانست، بلکه ریشه و دلایل اصلی این تجاوز آشکارا در ناسازگاری انقلاب با نظام سلطه جهانی، قطع منافع غرب در ایران ماجرای تحقیر قدرت آمریکا در اشغال سفارت آمریکا، تنبیه و شکست ایران از جانب ایالات متحده دانست. ناگفته نماند در ماجرای جنگ تحمیلی کشورهای عربستان سعودی، کویت، اردن، مصر، یمن جنوبی، بحرین از همپیمانان صدام حسین بودند. در طول تاریخ جنگ تحمیلی قدرتهایی چون شوروی ایالات متحده، فرانسه، انگلستان، آلمان همه گونه همکاریهای نظامی لجستیک و پشتیبانی از دولت بعث عراق در سرکوب و شکست ایران به عمل آوردند. در این جنگ ارتش عراق به طور گسترده از جنگافزارهای شیمیایی علیه کُردهای ایرانی و عراقی و مردم و نظامیان ایران استفاده کرد. و همچنین بیش از هجده استان ایران و صدها شهر و هزاران روستا را بمباران و موشکباران کرد.
صدام حسین با الهام از استراتژی جدید جنگی و همکاری با مستشاران آمریکایی و فرانسوی و روسی در پی ناکامی در زمین، درگیریها را به جنگ در خلیج فارس کشانید. طی آن تعداد زیادی سکوی نفتی و کشتیهای تجاری و نفتکش با پرچم کشورهای گوناگون آسیب دیدند. استراتژی غرب پس از پیروزیهای درخشان رزمندگان اسلام و ورود به خاک عراق و شکستهای پی در پی صدام در سالهای دوم و سوم جنگ، مهار عملیاتهای موفق رزمندگان اسلام و ورود مستقیم ایالات متحده آمریکا و نیروی هوایی فرانسه و شوروی و ارائه اطلاعات انبوه نظامی در اواسط جنگ، به شکل مستقیم وارد درگیری با ایران شدند. اگرچه عراق با استفاده از عنصر غافلگیری در ابتدای جنگ موفق شد بخشهایی از خاک ایران از جمله شهر خرمشهر را اشغال نماید، ایران در سالهای دوم و سوم جنگ موفق شد بیشتر مناطق اشغالی از جمله خرمشهر را آزاد نموده و در سال چهارم و پنجم جنگ نقاط مهمی همچون شبهجزیره فاو در جنوب و نیز ارتفاعات مشرف به سلیمانیه در شرق کشور عراق را تصرف کند.
شوروی یکی از دو ابرقدرت دوران جنگ سرد نیز از همان آغاز جنگ به صورت پنهان و از سال ۱۹۸۲ به منبع اصلی عراق برای خرید سلاحهای پیشرفته تبدیل شد. آمریکا نیز در جریان جنگ همه گونه اطلاعات نظامی به صورت رسمی از سال اول جنگ به عراق کمک کرده بود، در طول دوران جنگ در کنار صدام حسین برای تغییر استراتژی و تاکتیکهای نظامی علیه ایران از هیچ کوششی دریغ نکرد. در فرایند آزادسازی سرزمینهای تسخیر شده از سال ١٩٨۴ ایران توانست همه استراتژی آفندی و پدافندی عراق را در هم بکوبد و در سال ١٩٨۶ با تصرف فاو یکی از مهمترین بنادر صدور نفت عراق، معادله جهانی و منطقهای جنگ به نفع ایران تغییر کرد. تاریخ سیاسی جنگ از این زمان به بعد دستخوش حوادث مهم منطقهای و استراتژیک بازدارنده بینالمللی شد که به تفصیل در مقاله بعدی بدان خواهم پرداخت.
***
قطعنامه ۱۹۷۵ و آغاز جنگ تحمیلی
در یادداشت قبل عوامل کلی وقوع جنگ تحمیلی بیان شد. اما ضروری میدانم امروز به ماهیت عهدنامه و یا معاهده ١٩٧۵ الجزایر بپردازم. هیچ دلیل قانعکنندهای از لحاظ حقوقی - سیاسی برای لغو یکطرفه آن و آغاز جنگ متصور نیست. بر فرض، روزی و روزگاری کشوری معاهدات ارضی و مرزی با کشور همجوار را مغایر با منافع و امنیت ملی خود میدانند. آغاز جنگ و تجاوز بهانهای برای احقاق حقوق خود نمیشود، ما در منطقهای زندگی میکنیم که بسیاری از تقسیمات ارضی و مرزی با تحولات سیاسی پایان قرن نوزدهم و تحولات قرن بیستم همراه بوده است. در کل خاورمیانه همه کشورها با هم اختلافات عمده مرزی دارند حتی مصر و فلسطین نیز قبل از اشغال توسط صهیونیستها از اختلافات مرزی جدی برخوردار بودند. عربستان سعودی با همه ممالک منطقه و همسایگان ترکیه با سوریه، سوریه با فلسطین اشغالی و اردن و لبنان، قطر با امارات و عربستان سعودی، همه با هم در فرایند این تحولات ژئوپلتیک دارای اختلاف بودند ولی رد معاهده و قرارداد ١٩٧۵ الجزایر بهانه آغاز جنگ و تجاوز شد و قدرتهای خارجی این جاهطلبی را در صدام حسین تکریتی تحریک کردند.
ویژگیهای شخصی و تمایلات جاهطلبانه صدام حسین با پیدایش انقلاب اسلامی در ایران، و رویدادهای ناشی از تحول و دگرگونی نظام در ایران، زمینه و زمان را برای اهداف جاهطلبانه صدام آماده کرد. قدرتنمایی در منطقه خلیج فارس و احیای حس ناسیونالیستی عربی و کسب زعامت و به دست آوردن اعتباری حتی بالاتر از جمال عبدالناصر در جهان عرب با هم ترکیب شد تا صدام درصدد برآید تا به عنوان قدرت برتر منطقه، نقش رهبری را در جهان عرب و بدست آورد. مذاکرات محرمانه مقامات سازمان سیا و شورای امنیت عراق و برخی از دول قدرتمند دیگر به صدام حسین اعتماد بهنفس کامل در تجاوز به ایران را داد، مانورهای دیپلماتیک طارق عزیز و سیستم بعث سیاسی هم در ممالک عربی و هم با قدرتهای جهانی، زمینه حمله و تجاوز به ایران را از نظر سیاسی، کاملا مساعد دید. سپس با دست زدن به یک تهاجم نظامی و سکوت مجامع بینالمللی در آغاز جنگ و حمایت تلویحی قدرتهای جهانی که صدام را مهمترین عامل مهار ایران میدانستند عملا جنگ و تجاوز علیه ایران را آغاز کرد.
صدام که احساس میکرد در مذاکرات الجزایر تحقیر شده بود با یک اقدام چند هدف را دنبال میکرد. لذا ماجرای قرارداد ١٩٧۵ بهانه حمله به ایران شد، در حالیکه هدف اصلی مهار ایران انقلابی که الهامبخش نهضتهای بیداری در منطقه بود. اختلافات ارضی و مرزی ایران فقط بهانه حمله بود و تجاوز به ایران، خواست نظام سلطه در دوران جنگ سرد بود. خداوند رحمت کند امام و مقتدایمان را که با احساس عمیق ملی و باور دینی فریاد میزدند ملت ایران با دست خالی و تنها در مقابل همه جهان مقاومت میکند و امام ماجرای تجاوز به ایران و وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را، محصول هماوردی نظام سلطه و اقمار منطقهای ایشان میدانست. با پذیرش این اصل به عنوان مبنای سیاسی و حقوقی دفاع مقدس، مناسب است ابعاد مختلف معاهده ١٩٧۵ نیز مجددا به صورت اجمال بررسی شود.
وزارت خارجه رژیم صدام ساعت ١٠:٣٠ دقیقه بامداد ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ با تسلیم یادداشتی رسمی به سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد، اعلام کرد که اعلامیه الجزایر و عهدنامههای مربوط به مرز مشترک و حسن همجواری و ۳ پروتکل و پیوستهای آن و دیگر موافقتنامهها و یادداشتهای انضمامی به این عهدنامه را یکجا و یک جانبه ملغی و فسخ کرده است.
همزمان با ارسال این یادداشت، صدام حسین فردای همان روز یعنی در ٢٧ شهریور ١٣۵٩ در نطقی در مجلس ملی عراق، متن قرارداد الجزایر را پاره کرد و الغای این قرارداد را تصمیم شورای فرماندهی انقلاب عراق اعلام نمود. اقدام صدام حسین و اظهار دولت عراق، فاقد وجاهت بینالمللی و حق همجواری تلقی میشود. در مقاله پیشین عرض کردم از روزهای آغاز سال ١٣۵٩ شهرها و پاسگاههای مرزی با تجاوزات نوبهای و مقطعی روبهرو بود ولی سیر این اتفاقات در دهه آخر شهریور، در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حمله سراسری و رسمی عراق، با به کارگیری حداکثر توان نظامی و با عبور از مرزهای بینالمللی و تجاوز به خاک ایران، شروع شد. در ساعات پایانی همان روز، کورت والدهایم، دبیرکل سازمان ملل متحد، از دو دولت خواست که در حل مسالمتآمیز اختلافات میان دو کشور، تلاش جدی به عمل آورند.
بر اساس حقوق بینالملل، وجود اختلافات مرزی و ارضی میان دولتهای ایران و عراق که طبق قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر حل و فصل شده بود به تنهایی نمیتوانست انگیزه و علت اصلی تجاوز عراق به ایران باشد.
بیانیه ۱۹۷۵ الجزایر و حل اختلافات مرزی: در اجلاس سران اوپک که در سیزدهم تا شانزدهم اسفند ماه ۱۳۵۳ (١٩٧۵) در الجزایر تشکیل شده بود با وساطت و پادرمیانی رئیسجمهور وقت الجزایر، بین ایران و عراق در خصوص نحوه حل اختلافات میان دو کشور بر اساس احترام به تمامیت ارضی و تجاوزناپذیری مرزها و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر توافق و بیانیهای به شرح ذیل منتشر شد:
۱- طرفین مرزهای زمینی خود را بر اساس پروتکل قسطنطنیه مورخ ۱۹۱۳ و صورتجلسههای هیات تعیین مرز مورخ ۱۹۱۴ تعیین کنند.
۲- طرفین مرزهای آبی خود را بر اساس خط تالوگ تعیین نمایند.
۳- با این اقدام دو کشور اعتماد و امنیت متقابل را در بستر و مسیر و امتداد مرزهای مشترک خویش برقرار خواهند ساخت. طرفین بدینسان متعهد میشوند که در مرزهای خود یک کنترل دقیق و مؤثر به منظور قطع هرگونه نفوذ که جنبه خرابکارانه از هر سو داشته باشد اعمال کنند.
۴- دو کشور توافق کردند که مقررات فوق، عواملی تجزیهناپذیر از یک راهحل کلی بوده و در نتیجه بدیهی است که نقض هر یک از مفاد فوق مغایر روح توافق الجزایر است.
توافق فوق بین ایران و عراق و با میانجیگری رئیسجمهور الجزایر صورت گرفت. در اجرای این تفاهمنامه، وزرای خارجه ایران و عراق و الجزایر چندین بار جهت تنظیم قرارداد ملاقات نموده و بالاخره در تاریخ مرداد ١٣۵۴ خورشیدی - جولای ١٩٧۵- اسنادی به شرح زیر بین دو دولت در بغداد توسط وزرای خارجه به امضاء رسید:
عهدنامه مربوط به مرزهای دولتی و حسن همجواری که مشتمل بر یک مقدمه و ۸ ماده است که ماده ۶ آن به خصوص در مورد رفع اختلافات به طرق مسالمتآمیز تأکید نموده و مقرر میداشت که اختلافات احتمالی دو طرف از طریق ارجاع به حکمیت و دیوان داوری حل و فصل شود، پروتکل راجع به علامتگذاری مجدد مرز زمینی و شرح مرز زمینی، پروتکل راجع به تعیین مرز رودخانهای.
به علاوه چندین الحاقیه و موافقتنامه نیز مربوط به حل و فصل کلیه موارد اختلافات دو طرف، مانند: مساله نیروهای مرزی، خوراک احشام، بهرهبرداری از آب رودخانههای مرزی، مقررات مربوط به کشتیرانی در اروندرود، مسافرت اتباع ایران و عراق برای زیارت اماکن مقدسه به امضاء رسیده و طرفین به اختلاف دیرینه خود ضمن تأیید و اذعان به اینکه، مرز زمینی دو کشور بر اساس پروتکل ۱۹۱۳ قسطنطنیه و مرزهای آبی بر اساس خط تالوگ (خط میانه کانال اصلی قابل کشتیرانی در پایینترین سطح قابل کشتیرانی) تجدید حدود گردیده است و این مرز زمینی و رودخانهای الیالابد، قطعی، دائمی و لایتغیر است، خاتمه دادند.
متعاقب تصویب معاهدات فوقالذکر در مجالس ملی ایران و عراق این معاهدات رسمی، مصوب و لازمالاجرا گردید. طبق روش جاری عقد قراردادها و پیمانها بین دول، اسناد تصویب معاهدات فوقالذکر به سازمان ملل متحد ارسال شد، که طی شمارههای ۹۰۳، ۱۴ـ۹۰۷، ۱۴ در دبیرخانه سازمان ملل متحد به ثبت رسیده است و به این ترتیب ماهیت روابط ایران و عراق بر اساس عهدنامه ۱۹۷۵ و پروتکلها و موافقتنامههای آن، بر اساس حسن همجواری و رفع هرگونه اختلاف از طریق مسالمتآمیز، پیریزی گردید.
میانجیگری هواری بومدین و امضای معاهده الجزایر توسط سران ایران و عراق مهمترین نقطه عطف مناسبات دو کشور تلقی میشد و مبنای همزیستی دو کشور و دولت ایران و عراق.
در جریان پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر ایران به طور ضمنی پذیرفت که در ازای رفع اختلافات مرزی آبی در اروندرود بر اساس خط تالوگ، همکاریهای مرزی و اقتصادی توسعه یابد. صدام حسین که آن زمان ژست انقلابی داشت همواره سیاستهای ضد غرب و ضد صهیونیستی را تبلیغ میکرد، اما در سال ۱۹۸۰ و پس از سقوط شاه، سیاست ایرانیستیزی را مبنای استراتژیک خود قرار داد. صدام پس از سقوط شاه ایران به سمت جذب قدرتهای خارجی حرکت کرد تا عنوان ژاندارم خلیج فارس را آن خود کند و سیاست حفظ منافع غرب را در اذهان آنان متبادر سازد. او برای این کار نیاز به مرز آبی کافی و تسلط بر خلیج فارس و اشغال خوزستان را داشت و به همین دلیل با حمایت از تجزیهطلبان خوزستان عملا میخواست قرارداد الجزایر برای مدتی متوقف و سپس بیاعتبار سازد. تحرکات تحریکآمیز الحاق نمایشگونه نقشه تازه منتشر کرده خود را در منطقه که در آن خوزستان «عربستان» نامیده شده و بخشی از خاک عراق بود، نه تنها از تلویزیون بصره پخش کرد بلکه به گفته جیمز بیل، دلیل اصلی شروع جنگ و مناقشات سیاسی قبل از آن را به طور کلی میتوان در «تسلط یافتن بر خلیج فارس» دانست. از سوی دیگر تنها دو ماه پیش از آغاز جنگ، صدام حسین و زیبیگنیو برژینسکی در عمان با یکدیگر دیدار کردند. باور بسیاری این بود که برژینسکی در این ملاقات به صدام اطمینان داده که ایالات متحده مخالفتی با الحاق خوزستان به عراق ندارد و از جنگ عراق علیه ایران از صدام حسین حمایت خواهد کرد.
این روزها در صحنه سیاست خارجی تحولات خوبی مشاهده میشود و به یمن و میمنت حمایتهای مقام رهبری و تدبیری که کارگزاران سیاست خارجی اتفاقاتی مبارکی در حال رخ دادن است که هر کدام بیانگر احیای مجدد نقش سیاست خارجی است! در مناسبات منطقهای و دوجانبه ایران و عراق بایست از سازوکارهای نوینی برای اجرای تمام عیار معاهده ۱۹۷۵ استفاده کرد و نگران حساسیت برخی مقامات عراقی نسبت به معاهده ۱۹۷۵ نبود! دستاندرکاران سیاست خارجی، امین ملت و حاکمیت هستند و باید منافع ملی ایران را در راستای تمام عیار معاهده ۱۹۷۵ دانست. جمهوری اسلامی روزگاری قدرت برتر منطقهای و بازیگر مهم عرصه جهانی بود. ظرفیتهای ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک، اهمیت تاریخی، تمدنی و فرهنگی، ایران را با سایر ممالک منطقه متمایز ساخته بود. و امروز که به برکت حضور آگاهانه مردم، تحولی عظیم در درون و برون نظام پدید آمده است، جای آن دارد توجه جدی به یکی از مهمترین معاهدات تاریخی ایران شود که بسیاری از مرزبانان شریف ایران از باب «حب الوطن من الاایمان» جان خود را فدای خاک پاک کشورشان کردند، شود.
***
حماسه دفاع مقدس و نظام سلطه
طی دو نوشته پیشین، پیرامون چیستی و چرایی وقوع جنگ تحمیلی مطالبی عرضه شد که نیازمند واکاویی بیشتری نیز هست؛ اما در نوشتار امروز به نقش قدرتها و دولتها در حمایت از تجاوز و پشتیبانی سیاسی و لجستیک و مالی که از روزهای آغاز تا پایان جنگ، همراه و همکار صدام حسین بودند، اشاره خواهم کرد.
در مطلع مقاله امروز با کلام امام بحث را شروع میکنم که حضرتش میفرمود: «مردم ایران در این جنگ، دست تنها در مقابل همه دنیا ایستادگی کرد.» نمیتوان از کنار این کلام ناب به راحتی گذشت. نکته مهم این است که عملا ایران همزمان در چند جبهه درگیر جنگ و مدیریت بحران بود. یعنی جنگ با دشمن در صحنه نبرد زمینی در جبههای به طول حدود ۱۲۰۰ کیلومتر، دفاع در صحنه دریایی و در برابر حملات هوایی دشمن و جنگ نفتکشها، جنگ شهرها و مقاومت مردمی در برابر حملات هوایی و موشکی دشمن، دفاع در برابر جنگ نامتعارف دشمن که با بهرهگیری از سلاحهای شیمیایی توسط متجاوز صورت میگرفت.
جنگ با ضد انقلاب و عناصر معاند داخلی و مقابله با ترور شخصیتها و عملیات مسلحانه منافقین و مقابله آشکار با همه اقطاب قدرت جهان که در پی شکست ایران در جنگ بودند. به زعم من این نظریه که اصحاب قدرت جهان در پی این بودند که جنگ پیروز نداشته باشد مسموع نیست. روند تحولات ناشی از مقاومت رزمندگان اسلام و تغییر تاکتیکها و استراتژیها به صورت تدریجی در جنگ، تغییر ماهوی پدید آورد و این مقاومت چندوجهی ایران در حالی که عراق تنها در صحنه نبرد زمینی با وسعت درگیری محدود و با حمایت سایر کشورهای منطقهای و فرامنطقهای درگیر جنگ بود، قابل ارزیابی است.
خوب است با اندکی تامل و دقت به مواضع، مراودات سیاسی، مواضع روسای کشورها، سیستم سیاسی قدرتهای سلطهگر و سیستم بینالمللی سازمان ملل متحد و شورای امنیت، مداقه کرد. واقعیت نظام بینالملل بر دو بنیان حقوق اصل حاکمیت کشورها و بنیان ژئوپلتیک قدرت و سلسله مراتب قدرتهای جهانی در دوران جنگ سرد بنا شده بود. متاسفانه خط مشی نظام بینالملل بر اساس حق و عدل و منافع متقابل نیست؛ بلکه مبتنی بر اصل مفهوم قدرت است. هنگام تجاوز عراق نیز همه سازمانهای بینالمللی نیز تحت سایه قدرتهای کلان جهانی هیچگونه اصل بیطرفی را نه تنها بر نتابیدند بلکه آشکارا از متجاوز حمایت کردند و همه هستی و نیستی خود را به پای دیکتاتوری گذاردند که به طرفةالعینی به دشمنان درجه یک آنها تبدیل شد.
هدف قدرتهای جهانی به ویژه آمریکا از جنگ چه بود؟ برخی از صاحبنظران معتقدند که پدیده تجاوز به ایران، مهار انقلاب اسلامی بوده است. عدهای از صاحبنظران، کمی رادیکالتر به علل وقوع جنگ نگاه میکنند و حمایت قدرتهای جهانی را امحاء ایران و برخی تجزیه ایران را دلیل تحمیل جنگ در ایران میپندارند. در تیرماه ١٣۵٩ دو ماه قبل از آغاز تجاوز عراق، برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا که مغز متفکر سیستم ریاست جمهوری و از نزدیکترین یاران پرزیدنت جیمی کارتر بود با صدام حسین ملاقات کرد جلسهای چهار ساعته پیرامون خلاء قدرت در خلیج فارس، در نهایت روی صدام حسین سرمایهگذاری و هدفگذاری میشود که فقط او میتواند ماشین پر سرعت انقلاب ایران را مهار کند. صدام در این جلسه موافقت آمریکا را مبنی بر شروع جنگ و جداسازی خوزستان از ایران میگیرد و سپس افرادی چون کاسپار واینبرگر، رامسفلد، کارلوچی در ارتباط نزدیک صدام و از عناصر جدی دوران جنگ قرار گرفتند. اکنون که این بنده به واکاوی تاریخ جنگ تحمیلی میپردازم، صدام حسین از متحد استراتژیک آمریکا و غرب تبدیل به یاغی و تهدیدکننده امنیت بینالمللی شده است. آن روزی که چشم جهان بر روی کشتارهای جمعی، زندانها و اعدامهای مردم خود عراق بسته میشد همه مدعیان حقوق بشر برای پیروزی صدام در جنگ خوشحالی میکردند و سر از پا نمیشناختند.
نکته مهمی که همیشه در ذهن تاریخ باقی خواهد ماند، این است که نیروهای آمریکا از دستگیری و از بین بردن صدام، عدم افشای حقایق چهار دهه ریاست و حکومت صدام و مناسبات جهانی او بود تا حقایق همچنان مکتوم و بسته باقی بماند. آمریکا، انگلستان، فرانسه، شوروی سابق و بسیاری از ممالک عربی چون مصر و اردن، سعودی و کویت همه از همپیمانان و شرکای جنگ و جرم و جنایت صدام حسین بودند. نخستین محموله از مواد حساس شیمیایی و میکروبی توسط کمپانی بزرگ American type culture collection طی سه نوبت مجموعهای از عوامل بیماریزا شامل پنج نوع پولوتونیوم و سه گونه دیگر از مواد شیمیایی خردل در سال ١٩٨۶ و سپس یازده نوع مواد سمی سیاه زخم در سال ١٩٨٧ توسط آمریکاییها، به مراکز تحقیقاتی و تولیدی عراق تحویل دادند.
دولتهای آلمان و فرانسه و شوروی چیزی کم نگذاشتند و از ارائه همه نوع کمکهای تسلیحاتی و شیمیایی و میکروبی به صدام حسین دریغ نکردند. هواپیماهای آمریکایی به فرمان ناو هواپیمابر خود در خلیج فارس اهداف اقتصادی و صنعتی ایران را برای توقف صادرات نفت، آشکارا هدف قرار دادند و حملات مستقیم آمریکا در جنگ فقط در سال پایان جنگ بیش از ٨ میلیارد دلار به تاسیسات صنعتی ایران لطمه زدند.
استراتژی آمریکا این بود که جبهه جنگ را تا تنگه ترمز گسترش دهد و صدور نفت ایران را نه تنها مختل بلکه متوقف سازد. شعار بسته شدن تنگه ترمز توسط آمریکا عملا داده شد نه ایران. آمریکا میخواست آبهای خلیج فارس برای همه کشورهای منطقه امن ولی برای ایران ناامن باشد و این نیروهای دریایی ایران بود که حتی نگذاشت یک لحظه تنگه هرمز بسته شود. نیروهای اطلاعات نظامی و سیا به صورت متمرکز و منظم همه نوع اطلاعات هوا - فضا را به فرمان پنتاگون در خدمت صدام نهادند، ضدیت با ایران در ذات و وجود غرب نهادینه شده بود. دول آلمان و فرانسه و شوروی نیز هر کدام اقداماتی مغایر با اصل بیطرفی در جنگ انجام دادند و همه جوره و با همه نوع سلاحهای سبک، سنگین و کشتار جمعی از رژیم عراق حمایت کردند. آلمان سلاحهای امحاء جمعی و غیرمتعارف داد و فرانسه علاوه بر تکنولوژی پیچیده نظامی و پرواز طیارههای جنگی میراژ بر فراز آبهای خلیج فارس و شوروی نیز با موشکها دوربرد، مناطق غیرنظامی مسکونی را هدف قرار دادند و هواپیماهای میگ و سوخو همه نوع بلایی را بر سر ایران آوردند.
در مجامع بینالمللی تمام قد از متجاوز حمایت کردند و مظلوم را محکوم نمودند، کشورهای عرب منطقه نه تنها پای بیگانه را در خلیج فارس باز کردند بلکه بیش از ۶٠ میلیارد دلار کمک مالی به صدام حسین نمودند، بایست دستاندرکاران بدانند قاعده بینالمللی اصل مشارکت در جنگ شامل این نیز میشود که کشورهای عربی چون عربستان سعودی، مصر، اردن و کویت چون سهیم در جنگ بودهاند باید در پرداخت غرامت جنگ بر اساس اصل مسوولیت مشترک و قطعنامهها پیشتاز شوند.
***
بازخوانی رفتار شورای امنیت
طی سه نوشتار پیشین به صورت اجمالی به بخشهایی از حماسه دفاع مقدس مردم شریف ایران اشاره داشتم و از حقایق جنگ و آنچه بر مردم ایران رفت، نوشتم. وقایعی که هرگز روا و سزاوار و در شأن مردمی با ویژگیهای تاریخی و تمدنی ایران نبود. مردمی که در اوج شعور و بلوغ خود مردمیترین انقلاب ضد استعماری و ضد استبدادی تاریخ قرن بیستم جهان را رقم زدند. انقلابی که مهمترین حرکت استقلالطلبانه تاریخ ایران بود. این مردم مظلوم آرمانی به جز سازندگی و آبادانی کشور، بازگشت به اصالتهای ملی و دینی، قوام پایههای بنیادین و آسیبدیده فرهنگ و رجعت به هویتی که در طول تاریخ توسط استبداد و استعمار منکوب شده نداشتند.
یکی از دردناکترین واقعیتهای ایران، در مناسبات سیاسی و بینالمللی تجلی پیدا کرده است. رفتاری دوگانه و پاردوکسیکال که مشخصه بارز نظام سلطه است. اقطاب قدرت جهانی، خواه آمریکا باشد یا اتحاد شوروی، انگلستان با صراحت استعماری خود باشد یا فرانسه با شعارهای آسمانکوب برابری و آزادی و دموکراسی، همه و همه از سازمان ملل متحد گرفته تا شورای امنیت، سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و جنبش عدم تعهد، رفتاری دوگانه داشتند. در جلسات خصوصی از تجاوز آشکار صدام میگفتند و از اعمال فشارهای قدرتهای جهانی مینالیدند، ولی وقتی پای بحث عمومی بود ناجوانمردانه در راستای محاسبات سیاسی نظام سلطه، رای خود را بر ضد مظلوم و به نفع متجاوز میدادند.
نهاد سازمان ملل متحد و شورای امنیت برای تثبیت امنیت آحاد مردم جهان و مقابله با ظلم، جنگ و تجاوز شکل گرفت ولی متاسفانه از همان آغاز مبانی حقوق بینالملل را بر اساس حقوق ملتها تدوین نکردند. چرا که شورای امنیت فراهم آمده از اعاظم قدرت جهانی شکل گرفته بود. در تمام مصوبات آن نمیتوان قوانین را بر بنیان عدالت و یا حق دانست. در آنجا بر اساس قواعد جهانی اصل تفکیک امور قانونی نگارش میشد که خود با معیار سلسله مراتب قدرت طی چند دهه آن هم بر اساس نگاه ایدئولوژیک مبتنی بر مفهوم قدرت شکل یافته بود.
تجربه بینالمللی من به صورت آشکار این نکته را در ذهنم متبادر ساخته است که متاسفانه خط مشی نظام بینالملل بر اساس منافع متقابل و ارزشهای متقابل نیست بلکه بر اصل مفهوم قدرت است. به همین دلیل به جای آنکه شورای امنیت طرفدار مظلوم باشد، آشکارا از متجاوز حمایت میکند و حتی فراتر هم رفته و به نفع متجاوز بیانیه میدهد. حتی اگر چند کشور در فعل و انفعالات جنگ سرد، یا معادلات امروز جهان بخواهند قطعنامهای در راستای استقرار امنیت کشوری که مورد تجاوز قرار گرفته صادر کنند، از حق ناعادلانه خود استفاده و فورا آن را وتو میکنند. واقعیتی که بارها در ماجرای فلسطین و سرزمینهای اشغالی و جنگ ایران و عراق رخ داد.
ماهیت وقوع انقلاب اسلامی و پیروزی عظیم مردم در تضاد و تنافر با نظام سلطه و قدرت مطلقه غرب و شرق عالم بود به همین دلیل آمریکا و غرب قبل از تحمیل و تجاوز جنگ توسط صدام حسین، یک نوع بسیج جهانی علیه مردم ایران به وجود آورده بودند. لذا به هنگام آغاز تجاوز عراق، به جای آنکه شورای امنیت همانند زمان اشغال کویت و یا حمله صدام حسین به عربستان سعودی اقدام کند، بر خلاف آن عمل کرد. در زمان اشغال کویت، شورا فورا جلسه اضطراری تشکیل داد و تجاوز را نه تنها محکوم کرد بلکه قطعنامههای محکم لازمالاجرایی را هم تصویب کرد که صدام حسین بر اساس فصل هفت منشور ملل متحد تهدید امنیت جهانی شناخته شد. اما در ماجرای تجاوز به ایران روز حادثه کورت والدهایم یک موضع ضعیف و بیخاصیت گرفت و از طرفین خواست خصومت را کنار بگذارند.
بیش از هزاران کیلومتر مربع خاک ایران به تصرف عراق متجاوز در آمده بود ولی همه اعضای شورای امنیت، نخست سکوت کرده و سپس مواضع متناقض میگرفتند. جالب اینجاست موقعی که جنگ ایران با مقاومت قهرمانانه مردم پایان یافت و اتفاقات دیگری در صحنه معادلات منطقه رخ داد، صدام از دوست و متحد استراتژیک به یکباره به دشمن استراتژیک عرب و همه غرب در آمد. حتی برای توجیه اقدامات خود و نه تشریح آلام ملت ایران و واقعیتها و ناگفتههای و مصائب جنگ، از صدام به عنوان آغازگر جنگ، از بین برنده امنیت منطقه، اشغالگر، تهدیدکننده انسان و جهان، عامل استفاده کننده از سلاحهای غیرمتعارف شیمیایی و جنایت کار جنگی نام بردند. همه این سخنها در راستای منافع آن روزشان بود.
من به هنگام حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری در خلیج فارس از اعضای هیات ایرانی به ریاست دکتر ولایتی وزیر خارجه وقت ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد بودم. بوش پدر در آن مقطع معاون رئیسجمهور رونالد ریگان بود. سخنرانی سرشار از حقد و کینه علیه مردم مظلوم ایران و سر تا پا طرفدار صدام حسین انجام داد. سه سال بعد به هنگام حمله صدام به کویت ماجرای عملیات طوفان صحرا همین جرج بوش را در ردای رئیسجمهور آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل دیدم که میگفت صدام جنگ علیه ایران را آغاز کرد و متجاوز بود از سلاح شیمیایی استفاده و به مناطق مسکونی حمله کرد و قس علیهذا......
جمعبندی این بخش از مقاله امروز این است که شورای امنیت با بیمسوولیتی با پدیده جنگ و متجاوز رفتار کرد. همه قطعنامهها با تصرف و دخالت قدرتهای بزرگ تدوین و تصویب میشد. فقط قطعنامه ۵٩٨ بود که آنچه نخست به ایران و عراق ارائه شد، با آنچه که بعدا با مقاومت دستگاه دیپلماسی تازه حرفهای شده ایران و مداخله رسمی سران قوا تفاوت ماهوی کرد.
در ادامه به صورت اجمالی، آن هم با استفاده از تلاش عزیزانمان در دانشنامه دفاع مقدس مجموعه قطعنامه مربوط به جنگ را برای آشنایی خوانندگان محترم تقدیم میدارم. مجموعا ۱۸ قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره جنگ ایران و عراق به تصویب رسید که ۱۱ مورد آن در زمان جنگ و ۷ مورد آن پس از جنگ به تصویب رسید؛ که به طور خلاصه عبارتند از:
۱- قطعنامه شماره ۴۷۹ در ۶ مهرماه ۱۳۵۹ مصادف با ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۰ یعنی ۷ روز پس از آغاز جنگ و درخواست آتشبس از دو طرف در حالی که بخش زیادی از خاک ایران در اشغال بود. این قطعنامه بدون اشاره به آغازگر جنگ و بدون خواستن از عراق که مرزهای بینالمللی برگردد و تنها با درخواست آتشبس بین طرفین به تصویب رسید.
۲- قطعنامه شماره ۵۱۴ در ۲۱ تیرماه ۱۳۶۰ مصادف با ۱۲ ژوئیه ۱۹۸۱؛ پس از نزدیک به ۲۲ ماه سکوت شورای امنیت و پس از آزادسازی مناطق اشغالی و انجام عملیاتهای پیروز سال دوم جنگ که نهایتا به فتح خرمشهر انجامید و عراق از اکثر مناطق ایران بیرون رانده شده بود به اتفاق آرا به تصویب رسید. جالب است بدانیم که این قطعنامه توسط اردن که متحد عراق در جنگ بود ارائه شد و آن هم مربوط به آغاز افتخارات رزمندگان اسلام بود.
۳- قطعنامه شماره ۵۲۲ در ۱۲ مهر ۱۳۶۱ مصادف با ۴ اکتبر ۱۹۸۲ پس از ورود ایران به خاک عراق در عملیاتهای رمضان در پی استراتژی ایران به نام تنبیه متجاوز به اتفاق آرا به تصویب رسید.
۴- قطعنامه شماره ۵۴۰ در ۹ آبان ۱۳۶۲ مصادف با ۳۱ اکتبر ۱۹۸۳ در بعد از عملیات والفجر ۴ در غرب کشور و انتشار گزارشهای نمایندگان ویژه دبیرکل سازمان ملل از حمله به مناطق مسکونی و غیرنظامی ایران توسط عراق با ۱۲ رأی موافق و ۳ رأی ممتنع صادر شد.
۵- قطعنامه شماره ۵۵۲ در ۱۱ خرداد ۱۳۶۳ مصادف با ۱ ژوئن ۱۹۸۴ بعد از عملیات خیبر در پی درخواست دولتهای عربی خلیج فارس به خاطر حمله ایران به کشتیهای کویتی و عربستان که سازمان ملل تشکیل جلسه داد و با ۱۳ رأی موافق و ۲ رأی ممتنع آن را به تصویب رساند.
۶- قطعنامه شماره ۵۸۲ در ۵ اسفند ماه ۱۳۶۴ مصادف با ۲۴ فوریه ۱۹۸۶ در پی فتح فاو در عملیات پیروز والفجر ۸ به اتفاق آرا به تصویب رسید.
۷- قطعنامه شماره ۵۸۸ در ۱۶ مهر ۱۳۶۵ مصادف با ۸ اکتبر ۱۹۸۶ به اتفاق آرا تصویب شد.
۸- قطعنامه شماره ۵۹۸ در ۲۹ تیر ماه ۱۳۶۶ برابر با ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۷ پس از عملیات مهم کربلای ۵ و سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکا در خلیج فارس در منطقه شلمچه و شرق بصره به اتفاق آرا به تصویب رسید. این قطعنامه تا حدودی نسبت به قطعنامههای قبلی خواستههای ایران را برحسب حرکت عظیم دیپلماتیک ایران برآورده میکرد. این قطعنامه یک سال پس از صدور یعنی در تاریخ ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ توسط امام پذیرفته شد.
۹- قطعنامه شماره ۶۱۲ در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۷ مصادف با ۹ می ۱۹۸۸، پس از استفاده شدید عراق از سلاحهای شیمیایی علیه مردم شهر حلبچه عراق بعد از عملیات والفجر ۱۰ در این منطقه و کشته شدن حدود ۵۰۰۰ کرد عراقی و همچنین کاربرد این سلاحها در بازپسگیری فاو در محکومیت استفاده از اینگونه سلاحها بدون ذکر نام عراق به عنوان استفادهکننده سلاحهای شیمیایی صادر شد.
۱۰- قطعنامه شماره ۶۱۶ در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ مصادف با ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۸ دو روز پس از اعلام پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ توسط جمهوری اسلامی ایران، درباره محکومیت اقدام آمریکا در ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکا در خلیج فارس (در ۱۳۶۷.۴.۱۲) و تاکید بر اجرای فوری و کامل قطعنامه ۵۹۸، به تصویب رسید.
۱۱- قطعنامه شماره ۶۱۹ در ۱۸ مرداد ۱۳۶۷ مصادف با ۹ آگوست ۱۹۸۸ در روزهای پایانی جنگ مبنی بر عملیاتی شدن بند ۲ قطعنامه ۵۹۸ مبنی بر اعزام و نظارت نیروهای سازمان ملل بر آتشبس و عقبنشینی نیروهای طرفین درگیر تصویب شد.
۱۲- قطعنامه شماره ۶۲۰ در ۴ شهریور ۱۳۶۷ مصادف با ۲۶ آگوست ۱۹۸۸، شش روز پس از آتشبس بین ایران و عراق، در این قطعنامه بدون محکومیت عراق، با توجه به گزارشهای هیات اعزامی دبیرکل سازمان ملل به منطقه از اینکه استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه ایران شدیدتر و بیشتر شده است ابراز تاسف میشود. همچنین از کشورهای جهان خواسته شد که نسبت به ارسال مواد و تجهیزات شیمیایی به دو کشور، کنترل بیشتری داشته باشند.
۱۳- قطعنامه شماره ۶۳۱ در ۱۹ بهمن ۱۳۶۷ مصادف با ۸ فوریه ۱۹۸۹، نزدیک به شش ماه پس از جنگ درباره اجرای قطعنامه ۵۹۸ و تعویض نیروهای ناظر سازمان ملل (یونیماگ) به تصویب رسید.
۱۴- قطعنامه شماره ۶۴۲ در ۷ مهر ۱۳۶۸ مصادف با ۲۹ سپتامبر ۱۹۸۹، در زمان رهبری حضرت آیتالله خامنهای در مورد تمدید ماموریت نیروهای ناظر بر اجرای موارد آتشبس و قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل صادر شد.
۱۵- قطعنامه شماره ۶۵۱ در ۹ فروردین ۱۳۶۹ مصادف با ۲۹ مارس ۱۹۹۰، در ارتباط با تمدید مهلت اقامت ماموران سازمان ملل متحد تا تاریخ ۸ مهر ۱۳۶۹ برابر با ۳۰ سپتامبر ۱۹۹۰ و همچنین اجرای موفقیتآمیز قطعنامه ۵۹۸ صادر شد.
۱۶- قطعنامه شماره ۶۷۱ در ۵ مهر ۱۳۶۹ مصادف با ۲۷ سپتامبر ۱۹۹۰، در مورد تمدید مدت ماموران سازمان ملل تا تاریخ ۹ آذر ۱۳۶۹ برابر با ۳۰ نوامبر ۱۹۹۰ به درخواست دبیرکل سازمان ملل و همچنین درخواست ارسال یک گزارش در ارتباط با وضعیت نیروهای نظامی دو کشور به تصویب رسید.
۱۷- قطعنامه شماره ۶۷۶ در ۷ آذر ۱۳۶۹ مصادف با ۲۸ سپتامبر ۱۹۹۰، درباره تمدید ماموریت نیروهای ناظر سازمان ملل تا تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۶۹ برابر با ۳۱ ژوئیه ۱۹۹۱ به درخواست دبیرکل سازمان ملل بر طبق گزارش قبلی ناظرین، به تصویب رسید.
۱۸- قطعنامه شماره ۶۸۵ در ۱۱ بهمن ۱۳۶۹ مصادف با ۳۱ ژانویه ۱۹۹۱، آخرین قطعنامه شورای امنیت در موضوع جنگ ایران و عراق، نزدیک به دو سال و نیم بعد از پایان جنگ صادر شد. در این قطعنامه، ماموریت بازرسان سازمان ملل تا ۲ اسفند ۱۳۶۹ برابر با ۲۱ فوریه ۱۹۹۱ تمدید شد و همچنین بازرسان و دبیر کل سازمان ملل موظف به ارسال گزارش شدند.
ماهها پس از آتشبس، نیروهای عراقی همچنان در قسمتهایی از خاک ایران حضور داشتند ولی شورای امنیت بدون اینکه به طور مستقیم به این موضوع اشاره کند تنها از دو طرف درگیر میخواست که مفاد قطعنامه ۵۹۸ را به اجرا در آورند. این در حالی بود که گروه نظارت سازمان ملل (یونیماگ) نیز در منطقه حاضر بود و وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در گزارشهای متعدد خود به طور مرتب تخلفات عراق را به اطلاع این سازمان و شخص دبیرکل میرساند تا اینکه با تغییر سیاستهای منطقهای عراق و بعد از اشغال کویت توسط صدام، در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۶۹ طی نامهای به رئیسجمهور ایران قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را مجددا پذیرفت و در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ یعنی دو سال پس از آغاز حالت آتشبس، از خاک جمهوری اسلامی ایران عقبنشینی کرد و شروع به آزادی اسرا نمود.
در هنگام پذیرش قطعنامه، صلح میان دو کشور برقرار نشد بلکه مفهوم حقوقی Armisdiss یعنی وضعیت حقوقی نه جنگ و نه صلح در میان دو کشور برقرار شد آن هم بر مبنای قطعنامه ۵٩٨ که بسیاری از بندهایش اجرا نشده بود. آتشبس به زعم همه فرماندهان جنگ به صورت ناقص برقرار شده بود، طی این مدت سازمان ملل برای عقب راندن عراق از مناطق ایرانی تحت اشغال ارتش عراق اقدامی نکرد و در برابر تعهدات خود نیز سیاست دفع وقت را دنبال مینمود. اگرچه در ماجرای عقبنشینی عراق از خاک ایران، آن هم در مناطقی از مرز به مقیاس ۲۵۰۰ کیلومتر مربع میرسید که همواره در مباحثات سیاسی ایران با سازمان ملل متحد پیگیری میشد، به نتیجهای نرسید. اتفاقات منطقه جاهطلبی آشکار رژیم بعث، سرانجام صدام حسین در آستانه تجاوز به کویت، به صورت تاکتیکی رفتار خود در قبال ایران را تغییر داد. صدام با اشتباه استراتژیک و تلقی نادرست از محاسبات سیاست خارجی ایران، خواست به صورت مقطعی مسایل خود را با ایران حل و فصل کند و در عین حالی که توان نظامی ایران را به هنگام اشغال کویت در کنار کویت و سعودی نگذارد میخواست اهداف خود را نیز با امتیازاتی که به ایران دنبال کند. لذا با حمله به کویت در مرداد ماه ۶۹، از مناطق اشغالی ایران خارج شد، اسیران ایرانی را آزاد کرد و پایبندی خود به قرار داد ۱۹۷۵ الجزایر را اعلام نمود.
تاریخ مناسبات بینالمللی ایران در دوره دفاع مقدس به ما میآموزد که قطعنامهها در زمانی صادر میشدند که ایران در عرصه جنگ موفقیتها و پیشرفتهایی بدست آورده بود و یا موازنه به نفع ایران رقم میخورد. لذا اکثر قطعنامهها موقعیت بازدارنده برای متجاوز در بر نداشت و صدور این قطعنامهها در آن زمان نه تنها کمکی به ایران و خاتمه جنگ نمیکرد، بلکه در جهت کاهش توان دفاعی و محدود کردن اقدامات نظامی و انهدام ماشین جنگی ایران طراحی و اجرا میشد.
***
ماندگاران تاریخ فضیلت
به نام خداوند اسطورهها
در واپسین ساعات روز جمعه در حرمان و اندوه قهرمانانی هستم که با خاطراتشان نفس میکشم.
امروز، آخرین روز هفته بزرگداشت حماسه دفاع مقدس است. حماسه عظیمی که در بستر تاریخ معاصر ایران رخ داد و تاریخ مجاهدتهای ملت ایران را متحول ساخت.
چند روزی در مطبوعات راجع به چیستی و چرایی دفاع مقدس ملت نجیب ایران قلم راندم، دوست داشته و دارم در این وجیزه نیز بر اسطورهها، شهیدانی که کارشان را مردانه کردند و رفتند و زنده شهیدانی که ماندهاند و مظلومانه هر کدام در راه خدا و در راه انسانیت سرچشمه فضیلت و مهربانی میان ملتها شدهاند چند جملهای به اختصار و اجمال بنویسم.
شهیدان ای همرزمان، ای که خون خویش را به بهای استقلال و امنیت ملت ایران به بها، نه به بهانه تقدیم ایران کردید، بدانید شما بر شبستان تاریخ این سرزمین همواره خواهید درخشید. وقتی شاهنامه فردوسی بزرگ، که همه اصالت ادبی ما ایرانیان برگرفته از نظم ادبی اوست میفرماید کاخی بلند از نظم فارسی، بنا کردم را به دقت میخوانیم از تاریخها، تا حماسهها و اسطورهها، ستیز ایران و توران، و عظمت اسفندیار و سوگ سیاووش، همه در برابر مقاومت و مجاهدت شما زانوی ادب، بر سر زمین کهن بنیاد ایران میزنند.
ای شهیدان، شما ای اسطورههای نگهبان ایران، ای انسانهای بافضیلت، کاری کارستان کردید که ایران را برای همیشه در مقابل هر گستاخ زورگو بیمه کردید.
همه میدانند که این جنگ، جنگ دو ملت و ستیز دو قوم عرب و ایران نبود، جنگ ارضی و مرزی نبود، بلکه همه پوشش توجیهی نظام سلطه برای تحمیل جنگ بود. صدام بهانهای بیش نبود. صدام خلط کثیف در زبالهدان تاریخ بود و ماموریتش ننگینتر و خبیثتر از هیتلر و وقیحتر از همه جانیان بشریت بود.
در دفاع مقدس، مسلمان، یهودی و مسیحی و زرتشتی، شیعه و سنی همه در حفظ ایران کوشیدند و شهیدان گوهرهای همیشه ماندگار ایران شدند. و ای شهیدان شما هستید و میمانید و رمز ماندگاری ایرانید. شما همیشه چون آفتاب گرمابخش وحدت ملت ایران میدرخشید. نام و یاد شما، امید میآفریند و امنیت ثبات این سرزمین را در بر دارد.
ای شهیدان، ای اسطورههای تاریخساز، ای شهیدان بلندقامت که قامت شما حرمتآفرین است، جهان امروز به احترام مجاهدتهای شما، در برابر ملت ایران به احترام ایستاده است. این قیام، از عظمت ایستادگی شما است که به تنهایی ایستادید و بدین ترتیب نتوانستند نیاکان شما و کشورتان را محو و ایران را چندپاره کنند. آن روزی که صدام بهانه شد، مقاومت شما او را، ننگ انسان و جهان ساخت و او ننگ همیشه تاریخ شد، این ادعای من نیست! بلکه این درس تاریخ امروز حماسه ملت ایران است.
ای شهیدان، ای علمداران ارزشمند ایران، حقانیت مظلومیت مردم ایران در اعترافات سلطهگرانی نهفته است که روزگاری شریک و متحد استراتژیک صدام بودند و روزگاری نیز صدام دشمن ایشان و در اعتراف همه متحدان استراتژیک صدام که به طرفةالعینی از او روی برگرداندند، تجاوز، جنایت علیه بشریت، آغازگر جنگ، عامل خشونت وعدم امنیت و دشمن انسانیت یاد میشد.
ای شهیدان، ای آموزگاران درس ایثار و گذشت شما مظلومید از این جهت که نسلهای این سرزمین با مجاهدتهای شما هنوز آمیخته و آموخته نشدهاند و هنوز نمیدانند چگونه پدرانشان صحنهگردانان درس آزادی و استقلال ایران بودهاند. آنها نمیدانند شمایان چهها کردید. گذر زمان، تلخی ایام و یاد یادآوران همان همرزمان نیز، شما را فراموش کردند و این فراموشیها درد ایران ماست.
ای ماندگاران تاریخ فضیلت این ملت، بگذارید فاش بگویم در اقصی جهان، افتخارات رزمندگانشان را نه تنها فراموش کردهاند بلکه مهمترین طبقه اجتماعی همان جامعه را ایثارگران و خانواده شهیدانشان میدانند. فرانسه که در جنگ نجنگید و تسلیم شد ولی هر روز در میدان اتوال برای شهیدانشان بزرگداشت برگزار میکند. در انگلستان، ژاپن، چین و کره، آلمان و بلژیک، روسیه و آمریکا و بسیاری از اقصی دنیا شهیدانشان را ماندگارترین اسوههای سرزمین خود میپندارند و درد و دریغ از ما که در بیان مجاهدتهای شما نیز، ملاحظه میکنند. هنوز قلمها و هنرها در به تصویر کشاندن رزم شما مستاصل هست. بگذارید فاش بگویم شما فخر این ملت هستید و بر شبستان این سرزمین با خون نوشتهاند هر کس در این سرزمین پای مینهد با وضو وارد شود که جای جای این سرزمین از خون مقدس فرزندان ایران، سیراب است.
نظر شما :