خیابان منوچهری در ضد و نقیض حراج تاریخ

۰۲ مهر ۱۳۹۲ | ۱۲:۱۳ کد : ۳۵۸۲ وقایع اتفاقیه
خیابان منوچهری در ضد و نقیض حراج تاریخ
تاریخ ایرانی: اسباب‌کشی شبانه کار دست تاریخ ایران داد. می‌گویند «۴۷ هزار جلد کتاب و اسناد مربوط به کاوش‌های باستان‌شناسی و نقشه‌های اوزالیدی از بناهای باستانی به همراه هزاران قطعه عکس‌های تاریخی مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی، صنایع ‌دستی و گردشگری کشور گم شده است.» حالا این کتابخانه عظیم کجاست؟ در مغازه‌های گرد و خاک نشسته عتیقه‌فروشی خیابان منوچهری؟ در بساط دستفروش‌های روبه‌روی دانشگاه تهران؟ در کارتن‌های نمور و خیس کارگاه نجاری در مرودشت؟ در جعبه‌های محفوظ کانتینر‌ها در جایی امن؟ افتاده در کنار جاده‌های شیراز- تهران یا جوی‌های آب؟ چه کسی پاسخگوست؟ ایرانی‌ها با آتشی که به زیر هزاران جلد کتاب می‌افتد، خاطرات جمعی مشترک دردناکی دارند.

 

 

کتاب با مهر سازمان میراث نداریم!

 

اگر این روز‌ها، سر منوچهری دلارفروش‌ها لحظه به لحظه در‌ های‌ و‌ هوی بالا و پایین رفتن دلار سر و کله هم را می‌شکنند، آن‌سو‌تر در مغازه‌های عتیقه‌فروشی که در سکوتی مرموز فرو رفته است، چه می‌گذرد؟ مردهایی که پشت ویترین‌های پر از شمعدان‌های رنگی، جعبه‌های رنگ و لعاب‌دار، قاب‌های در برگرفته سندهای ازدواج و طلاق قاجاری نشسته‌اند، خبری از کتاب‌ها و اسناد گم شده میراث فرهنگی دارند؟

 

فریبا فرزام، رئیس سابق مرکز اسناد سازمان میراث‌ فرهنگی کشور چندی پیش در گفت‌و‌گویی با همشهری اعلام کرد که «هزاران قطعه از عکس‌های تاریخی این مرکز، عکس‌های دوره پهلوی با مهر مرکز اسناد و ۴۷‌ هزار سند، کتاب و عکس از سازمان گم شده و در خیابان منوچهری تهران به فروش رسیده است.» سر در مغازه‌های خیابان منوچهری اما حکایتی از این ماجرا ندارد. اگر اتفاقی هم افتاده پشت این در‌ها، پنجره‌ها و غرفه‌های پر از جنس‌های عتیقه است.

 

لوئیس بورخس، نویسنده آرژانتینی در «کتابخانه بابل»، جهان را به هزارتوهای عجیب منسجم و منظم کتابخانه‌ای تعبیر می‌کند. حالا این دستاورد تمدن ایران و گنجینه ملی که طی ۲۰ سال گذشته با خون جگر کار‌شناسان، دوستداران میراث فرهنگی و باستان‌شناسان ایران جمع شده است، باید در پشت کدام یک از این دیوار‌ها به حراج گذاشته شود؟

 

پیرمردی که پشت پیشخوانی پر از کتاب‌های عتیقه نشسته، می‌گوید که هیچ کتابی که مُهر سازمان یا نهادی دولتی را داشته باشد، اینجا در منوچهری به فروش نمی‌رسد و باید این خیال خام را از سر بیرون کرد. روی دیوارهای مغازه پیرمرد پر از سندهای مختلف است که قاب گرفته و هر کدام را ۶۰۰، ۷۰۰ هزار تومان می‌فروشد. صندوق عتیقه‌ای هم دارد که ۵ میلیون به فروش گذاشته و ویترینش پر است از شمعدان‌های رنگی، ظرف‌های لعاب‌دار قدیمی، قلمدان و پارچه‌های سوزن‌دوزی خاک‌خورده.

 

آیا پیرمرد راست می‌گوید؟ مسئله اما فراموشی هزارتوی تاریخ است. اردشیر اروجی، معاون سابق سرمایه‌گذاری سازمان میراث فرهنگی درباره اهمیت این کتابخانه به «تاریخ ایرانی»‌ می‌گوید: «سال ۱۳۷۳ با انتصاب مرحوم مهندس کازرونی به عنوان رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور، کتابخانه و مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی شکل گرفت تا کلیه کتاب‌های تخصصی و ارزشمند میراث فرهنگی و کلیه اسناد مکتوب مطالعاتی و تحقیقاتی این سازمان از واحدهای مختلف جمع‌آوری، طبقه‌بندی، ذخیره و در دسترس پژوهشگران قرار گیرد. این کار بسیار ارزشمندی بود که به مدت ۲۰ سال با تلاش پیگیر و علاقه‌مندانه کارکنان مرکز اسناد انجام شد و اینگونه بود که سازمان میراث فرهنگی برای اولین بار دارای کتابخانه و مرکز اسناد بسیار ارزشمندی شد.»

 

او می‌گوید: «کلیه نقشه‌ها و سوابق مرمتی بناهای تاریخی کشور در آن کتابخانه ذخیره و دسته‌بندی شده بود و حتی بسیاری از اسناد به صورت دیجیتالی درآمد و روی وب‌سایت مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی در دسترس علاقمندان قرار گرفت. اما در سال ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ با انتقال این مرکز به شیوه‌ای بسیار نامناسب و بدون رعایت شیوه‌های نقل و انتقال مناسب، اسناد این مرکز به شیراز منتقل شد و ثروت معنوی عظیمی که با سال‌ها تلاش پژوهشگران سازمان و کارکنان مرکز اسناد جمع‌آوری شده بود، یکباره بر باد می‌رود.»

 

 

گم شدن اسناد یاوه‌گویی بود؟

 

در یکی از بزرگترین مغازه‌های منوچهری چند مرد نشسته‌اند که مدعی‌اند هر کتاب و سندی را که مشتری بخواهد، می‌توانند پیدا کنند. آن‌ها می‌گویند: «چه اهمیت دارد که کتاب مهر سازمان میراث فرهنگی داشته یا نداشته باشد. اینجا همه چیز رد و بدل می‌شود. اتفاقا چند وقت پیش هم حرف یکسری اسناد بود. اسناد خیلی مهم‌اند به خصوص اگر کاغذ خوبی داشته باشند و حاوی اطلاعات مهمی باشند، مثل ارایه حکم به فردی خاص یا نقشه‌های قدیمی.»

 

پیرمرد میانسالی که آنجا متخصص قیمت‌گذاری کتاب شناخته می‌شود، چشم‌های لوچش را می‌غراند که مشتری تنها اسم کتاب را بدهد، کتاب تهیه می‌شود؛ هم در زمینه باستان‌شناسی، هم تاریخ کهن ایران و هم تاریخ هنر.

 

او تنها متخصص فروش کتاب در منوچهری نیست. کنار خیابان هم افراد متعددی هستند که در کار خرید و فروش کتاب‌ هستند. مرد عینکی که روی سکوی کوچکی نشسته، کتاب‌هایی دارد که همه مربوط به میراث فرهنگی است. او می‌گوید که هر کتابی درباره تاریخ هخامنشی، سکه‌ها، نحوه تدفین، نامه‌های رد و بدل شده میان خاندان پهلوی و نقشه‌های ایران قدیم می‌تواند جور کند.

 

اسماعیلی، معاون پژوهشکده سازمان میراث فرهنگی و مدیر کتابخانه میراث فرهنگی سال پیش به خبرگزاری میراث فرهنگی گفته بود که ما بار‌ها به دادستانی هم گفته‌ایم که تمام ادعا‌ها مبنی بر گم شدن اسناد دروغی بیش نیست. حتی یک سند از اسناد این سازمان گم نشده است. اگر کسی مدعی است، مکتوب بگوید و درخواست کند. مدعیان سند رو کنند، اگر نتوانستیم به آن‌ها ثابت کنیم، دهانشان را باز کنند. اسناد و کتاب‌ها در کمال صحت هستند. هر چند که جلوی دهن یاوه‌گویان را نمی‌توان گرفت.» دستفروش کنار خیابان اما ادعای دیگری دارد. او نقشه ایران باستان می‌فروشد و به مشتریانش وعده آوردن هرگونه کتاب در زمینه هویت و تاریخ ایران را می‌دهد.

 

در اینکه این اسناد گم شده‌اند دیگر برای هیچ کس جای شک و شبهه‌ای باقی نمانده است. ضرب‌المثلی است که می‌گوید هر اسباب‌کشی معادل از دست دادن اسباب یک خانه است. حالا اگر دو بار این اتفاق بیافتد چه تضمینی برای مصون بودن کتاب‌ها وجود دارد؟ احمد چایچی، باستان‌شناس باسابقه سازمان میراث فرهنگی هرچند آمار اعلام شده از سوی فرزام در مورد اسناد و کتاب‌های میراث فرهنگی را قبول ندارد اما او هم تائید می‌کند که عکس‌ها و مدارک بسیاری گم شده‌اند. او می‌گوید: «تا در این زمینه آمار درستی گرفته نشود، ادعایی قابل اثبات نیست. تا زمانی که کتاب‌ها برنگشته نمی‌توانیم بگوییم چه اسنادی هست و چه اسنادی وجود ندارد. تا سندی به دست نیاید نمی‌توانیم بگوییم که این اسناد در منوچهری به فروش می‌رسند.»

 

دستفروش‌ها اما به کار خود در منوچهری ادامه می‌دهند. هیچ کس نمی‌تواند حتی به آن‌ها بگوید که بالای چشمتان ابروست. اگر هم سؤال زیادی بپرسی می‌گویند که نمی‌خواهند کتاب را بفروشند: «بلند شید بروید لطفا مانع کسب نشوید.»

 

 

تلفن مشکوک: پژوهش شما دست من است!

 

«۴ سال پیش من سر کلاس در حال تدریس بودم. مردی به من زنگ زد که لهجه شیرازی داشت. گفت که آقا من شما را به زحمت پیدا کردم. چند کارتن کنار خیابان افتاده بود، پر از سند و مدرک و پایان‌نامه. من اسم شما و آقای مترجم را روی یک پایان‌نامه دیدم. اگر می‌خواهید با من تماس بگیرید.» یعقوب محمدی‌فر، باستان‌شناس دانشگاه بوعلی همدان وقتی این‌ها را به «تاریخ ایرانی» می‌گوید، هنوز به اندازه‌‌ همان روز عصبانی، ناراحت و آشفته می‌شود: «شما باورتان می‌شود پژوهش‌هایی که به زحمت تهیه کرده بودیم، کنار خیابان افتاده باشد؟ مگر می‌شود؟ اول باور نکردیم. گفتیم مزاحم شده‌اند. می‌خواهند اذیت کنند. بعد‌ها که برای گرفتن مجوز گمانه‌زنی به سازمان میراث فرهنگی مراجعه کردیم، دیدیم مجوز نمی‌دهند. دلیلشان این بود که پژوهش‌های قبلی را ارائه نکردید. در حالی که این پژوهش‌ها هم نزد خود من است و هم به سازمان استان مربوطه یک نسخه‌اش ارائه شده است. آنجا بود که فهمیدیم آن مرد درست می‌گفته است.»

 

مترجم، استادیار دانشگاه بوعلی هم بر گفته‌های محمدی‌فر صحه می‌گذارد: «باورش سخت است، یعنی موقع جابه‌جایی از ماشین افتاده است؟ یعنی به عمد بیرون ریخته شده‌اند؟ تلاش‌های بسیاری برای تهیه آن گزارش‌ها شده است. فرضیه‌های زیادی به ذهن ما در مورد این ماجرا رسید. اما چه باید می‌کردیم؟»

 

او هم به شرایطی که در سال‌های پیش ایجاد شده بود معترض است. این باستان‌شناس هم نتوانسته به دلیل فقدان این گزارش‌ها، مجوز گمانه‌زنی جدید بگیرد. مترجم می‌گوید: «ما برای سد‌ها گزارش‌های کاملی تهیه کرده بودیم. گزارش‌ها صحافی شده و به سازمان میراث فرهنگی ارائه شده بود. اما متاسفانه به ما اعلام کردند که این گزارش‌ها دیگر در کتابخانه پژوهشگاه موجود نیستند.»

 

مرد دستفروشی روبه‌روی دانشگاه تهران می‌گوید که هر نوع پایان‌نامه باستان‌شناسی بخواهید، جور می‌کند. اصلا قدیمی‌ها را بهتر می‌شود تهیه کرد. فقط باید دانشجو عنوان پایان‌نامه را بدهد، بقیه کار حل می‌شود. اسماعیلی اما بار‌ها به رسانه‌ها گفته بود که کتابخانه در جای امنی در کانتینر‌ها نگهداری می‌شود و در صورتی که جای مناسبی در تهران برای آن‌ها تهیه شود، کتاب‌ها به سر جای اولشان باز می‌گردند.

 

 

جلد چرمی و طلاکوب بهتر است!

 

قدریان، رئیس اتحادیه عتیقه‌فروش‌ها که دفترش در خیابان سعدی تقاطع منوچهری است، می‌گوید که اصلا چیزی درباره خرید و فروش این اسناد و کتاب‌ها نشنیده است. اگر واقعیت داشته باشد که با فروشندگان برخورد جدی می‌کند، خودش شخصا! به گفته او، خرید و فروش کتاب‌های خطی و عتیقه بیش از صد سال ممنوع است و اصلا چنین مسئله‌ای صحت ندارد که کتاب‌های سازمان میراث فرهنگی در منوچهری به فروش می‌رسد.

 

در پاساژهای منوچهری اما بیشترین کتاب‌هایی که برای خرید و فروش طرفدار دارد، کتاب‌های خطی است. یکی از فروشنده‌ها می‌گوید که اصلا اینجا کتاب‌های هنر و باستان‌شناسی طرفداری ندارد. آن‌ها را تنها می‌شود در انقلاب و نزدیک دانشگاه تهران پیدا کرد.

 

او به چند زیلوی قدیمی تکیه کرده و جلویش پر است از مهره‌های قدیمی، چند بار سرش را تکان می‌دهد که «بله باید بگویم که در منوچهری بیشتر کتاب‌های جلد چرمی و طلاکوب طرفدار دارد. خرید و فروش اشیای عتیقه بالای صد سال مورد علاقه همه است.» او می‌گوید: «اگر کسی جنس بالای صد سال داشته باشد روی هوا می‌زنند.» پیش‌تر اما علی کرمی از کارکنان بخش پشتیبانی و تدارکات مرکز اسناد و کتابخانه سازمان میراث فرهنگی کشور گفته بود بسیاری از کتاب‌ها بر اساس تماس شهر کتاب نیاوران با سازمان میراث فرهنگی، توسط فردی به ‌نام نقوی به آن کتابفروشی فروخته شد. نمی‌توان انکار کرد که حرف و حدیث بسیاری همیشه در این مواقع در کار است.

 

مهدی حجت، قائم‌ مقام سازمان میراث فرهنگی چندی پیش در این باره گفته بود: «مقداری از اسناد سازمان در رفت و برگشت پژوهشگاه به شیراز و تهران، از بین رفته و در آن شکی وجود ندارد. ولی هنوز اطلاعات دقیقی از این ‌که چه تعداد از این اسناد گم شده، وجود ندارد. چون هنوز تعدادی از این اسناد از شیراز به تهران برنگشته و آن مقداری که به تهران منتقل شده هنوز شمارش نشده است.»

 

در سکوت عجیب منوچهری اما راز‌ها همچنان به قوت خود باقی می‌ماند. آن سوی مغازه‌های شیشه‌ای درهایی است که به انبارهای بزرگ باز می‌شود. در میان شمعدان فروشی و ظروف گلدار، منوچهری در ضد و نقیض حراج تاریخ روزگار می‌گذراند. من با این امید ظریف تسلی می‌یابم که تنها ته‌مانده کتابخانه در پاگردهای وسیع دوباره کد ثبتی بگیرد و هیچ شعله‌ای نتواند بار دیگر خاطرات جمعی دردناک مردم را زنده کند.

کلید واژه ها: اسناد تاریخی میراث فرهنگی


نظر شما :