علی مطهری: طالقانی عملگرا بود و مطهری ریزبینی فکری داشت
***
بهتر است از آشنایی پدر با مرحوم طالقانی شروع کنیم، میدانید که به چه زمانی برمیگردد؟
سن من قد نمیدهد، ولی ظاهرا از حدود سال ۱۳۳۴ با هم ارتباط داشتهاند. شاید وجه مشترکشان این بود که هردو با قشر تحصیلکرده مرتبط بودند.
گفته شده که مرحوم مطهری و طالقانی خاطرات مشترک بسیاری دارند به علت ارتباط و دوستیای که با هم داشتند و حتی عکسهای زیادی است که این بزرگوار کنار یکدیگر هستند، آیا تا حالا خاطرهای از پدر درباره مرحوم طالقانی شنیدهاید؟
خاطره مربوط به سالهای آخر است. زمانی که نام آقای میناچی برای وزارت فرهنگ دولت موقت در شورای انقلاب مطرح شده بود، پدرم گفتند من مخالفت نکردم تا فکر نکنند به دلیل مسایل حسینیه ارشاد است.
ارتباط پدر با ایشان چگونه بود؟
ارتباط دوستانه بود. در دهههای ۳۰ و ۴۰ که آقای طالقانی در مسجد هدایت امامت جماعت داشتند، زمانی که ایشان بازداشت میشدند پدرم به جای ایشان امامت جماعت و سخنرانی میکردند. شاید حلقه وصل اینها بیشتر مرحوم مهندس بازرگان بود. به نظر من این سه نفر بیشترین نقش را در نزدیک کردن قشر تحصیلکرده به روحانیت داشتند.
شنیده شده که مرحوم مطهری و آیتالله طالقانی اختلاف دیدگاههایی با یکدیگر داشتند. این اختلاف نظرها بیشتر در چه زمینههایی بوده است؟
شهید مطهری در معارف اسلامی عمیقتر بود و طبعا نظراتی درباره برخی آثار آیتالله طالقانی مانند کتاب مالکیت در اسلام و تفسیر قرآن ایشان داشت. در حوزه اجتماعی و سیاسی نیز شهید مطهری نگاه ایدئولوژیک داشت و هر گونه همکاری با سازمانهای کمونیستی یا التقاطی مانند مجاهدین خلق را برای سرنگونی رژیم شاه رد میکرد، اما مرحوم آقای طالقانی چنین نگاهی نداشت و مجاهدین خلق به او نزدیک بودند و شاید به وسیله همانها از دنیا رفت.
گفته میشود آقای مطهری حاضر به عضویت در حزب نبودهاند و میگفتند که جامعه روحانیت مبارز برای فعالیت حزبی کافی است، ولی آقای طالقانی قائل به تحزبگرایی بودند. آیا این طور بوده است؟
شهید مطهری با این مطلب که روحانیون، موسس حزب باشند و در قالب حزب کار کنند مخالف و معتقد بودند که روحانیت باید در همان قالب روحانیت کار کند تا کارش شامل همه اقشار جامعه شود. امام خمینی نیز همین نظر را داشتند ولی شهید بهشتی و آقای هاشمی اصرار بر تاسیس حزب جمهوری اسلامی داشتند و در نهایت امام راضی شدند. نظر آقای طالقانی درباره حزب را نمیدانم. البته طبعا شهید مطهری با حزبی که موسسان آن صرفا روحانیون نباشند مخالف نبودند.
اگر بخواهیم به تیپشناسی مرحوم طالقانی و مطهری بپردازیم، تفاوت این دو بزرگوار را باید در چه بیان کنیم؟
تفاوت در این است که شهید مطهری بیشتر به کار فکری اهمیت میداد و ایدئولوژیک بود و مبارزه را هم فقط در راه مکتب میپذیرفت و بیشتر به فکر این بود که نظامی که بناست روی کار بیاید چگونه نظامی خواهد بود و آیا ما نیرو و کادر لازم را در اختیار داریم یا نه. اما مرحوم آقای طالقانی بیشتر نگاه سیاسی داشت و عملگرا و به فکر سرنگونی شاه بود و آن ریزبینیهای فکری شهید مطهری را نداشت. بنابراین امام خمینی هم شهید مطهری را مامور تشکیل شورای انقلاب کرد نه شخص دیگری را.
به خاطر دارید که قرابت فکری مرحوم مطهری و طالقانی بیشتر در چه زمینههایی بوده است؟ آیا در خصوص این موضوع خاطرهای دارید؟ بسیاری معتقدند که آیتالله سید محمود طالقانی از تبار نواندیشان دینی در عصر حاضر است. آیا میتوان گفت که در این موضوع مهم این دو بزرگوار با یکدیگر قرابت فکری داشتند؟
قرابت فکری این دو بیشتر در معرفی اسلام به زبان روز و بیان هماهنگی اسلام با نیازهای زمان و پاسخ به سوالات قشر تحصیلکرده بوده است. در نگاه سیاسی و لزوم مبارزه با رژیم شاه و برقراری حکومت اسلامی نیز همفکر بودند. به تعبیر شما هردو از تبار نواندیشان دینی در عصر حاضر بودند.
آزاداندیشی سیاسی مرحوم طالقانی تا اندازهای بود که حتی در تدوین قانون اساسی معتقد به شرکت تمام گروهها با عقاید مختلف بود و هشدار داد که اگر گروههای مخالف در تدوین قانون اساسی شرکت نکنند باید آنها را دعوت کنیم تا عقاید خود را باز گویند. آیا مرحوم مطهری هم به این دیدگاه قائل بودند؟
شاید شهید مطهری، یک پله بالاتر را هم در آزاداندیشی قایل بودند. ایشان به صراحت گفتهاند که در جمهوری اسلامی حتی احزاب غیراسلامی حق فعالیت دارند مشروط به اینکه با تابلوی خودشان فعالیت کنند و از نام اسلام استفاده نکنند. ایشان معتقد بودند که همه افکار باید مطرح شود و چون اسلام قویترین منطق را دارد، میتوانیم به همه آنها پاسخ دهیم.
با اوجگیری مبارزات ملت ایران در سال ۱۳۵۷ آیتالله طالقانی در کنار آیتالله مطهری و آیتالله بهشتی عملکرد مهمی در سازماندهی و هدایت تظاهرات مردم داشتند که اوج این فعالیتها راهپیمایی بزرگ تاسوعا و عاشورای سال ۵۷ است. آیا از آن دوران و همراهی این بزرگواران خاطرهای دارید؟
متاسفانه از راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۵۷ یک خاطره بد هم وجود دارد و آن این است که شهید مطهری، شهید بهشتی و سایر روحانیون مبارز سعی داشتند که این راهپیمایی به نام شخص خاصی نباشد و دعوتکننده، جامعه روحانیت مبارز باشد. اما عدهای آیتالله طالقانی را ترغیب میکردند که ایشان اعلامیه دهد و راهپیمایی با دعوت آقای طالقانی باشد. نیت آنها خیر نبود و میخواستند آقای طالقانی را در مقابل امام مطرح کنند. شهید مطهری از این موضوع ناراحت بود و یادم هست که با آقای طالقانی صحبت کردند.
شهید مطهری در اردیبهشت ۵۸ به شهادت رسیدند و مرحوم طالقانی در شهریور همان سال. بعد از شهادت ایشان برخی از شخصیتهای سیاسی در خانه آیتالله مرتضی مطهری اجتماع کردند. در بین شخصیتها آیتالله طالقانی، دکتر بهشتی، یدالله سحابی، داریوش فروهر و حجتالاسلام شبستری دیده میشوند. آیا از آن روز چیزی به خاطر دارید؟
حتی مسعود رجوی هم شرکت کرد در حالی که گروه فرقان زیرمجموعه مجاهدین خلق بود.
وقتی که استاد مطهری شامگاه ۱۱ اردیبهشت ۵۸ ترور شدند، فردای این حادثه آیتالله طالقانی به همراه بزرگانی دیگر چون مرحوم بهشتی به منزل پدر میآیند، به خاطر دارید که مرحوم طالقانی چه صحبتی در اینباره داشتند؟
بسیار ناراحت شده بودند و نگران ایجاد دودستگی میان نیروهای انقلاب بودند، چون گروه فرقان به نام دفاع از دکتر شریعتی دست به این اقدام زده بود.
به نظر شما اگر مرحوم طالقانی و مرحوم مطهری هنوز در بین ما بودند نسبت به شرایط کنونی کشور چه موضعی اتخاذ میکردند. به نظر شما درباره مسایلی که طی سالهای اخیر روی داده، همنظر بودند؟
در بسیاری از مسایل همنظر بودند، از جمله در اعتراض به خشونتی که درباره منتقدان و معترضان در این چند سال به کار رفت و میرود و همینطور در محدودیت آزادی بیان و نیز نوع نگاه به حفظ نظام که عدهای هر کاری در این راه را مجاز میشمارند و گاهی حقوق مردم را نادیده میگیرند. البته سن آنها اقتضا نمیکرد که الان در قید حیات باشند. اگر در قید حیات بودند، الان شهید مطهری ۹۴ سال داشت و مرحوم طالقانی نزدیک به صد سال.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :