هاشمی و بوش؛ ماجرای دو تشکر
اما این زلزله از نظر سیاسی نیز حائز اهمیت بود چرا که حدود دو سال پس از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نوعی اجماع جهانی برای یاریرسانی به مردم ایران ایجاد کرد و این یاریرسانی تا بدانجا پیش رفت که ایالات متحده آمریکا به رهبری جورج بوش پدر نیز کمکهای خود را برای مردم ایران ارسال کرد. این نخستین بار پس از قطع روابط دیپلماتیک دو کشور بود که کمکی مستقیم از سوی آمریکا برای ایران ارسال میشد و این با توجه به موضع انقلابی و سازشناپذیر دولت ایران در قبال قدرتهای خارجی موضوع مهمی بود و پذیرفتن یا احیانا عدم پذیرش این کمک میتوانست معنای خاصی داشته باشد، همچنان که در آن سالها ایران و آمریکا در بخشهای مختلف منطقه از جمله فلسطین و لبنان به طرق غیرمستقیم درگیری منافع داشتند و مرتبا از لحاظ تبلیغاتی مشغول فعالیت بودند.
این چنین بود که وقتی خبر زلزله پخش شد و ایالات متحده آمریکا برای ارسال کمکهای بشردوستانه راسا اعلام آمادگی کرد، وزیر خارجه وقت برای اتخاذ تصمیم به پذیرش یا عدم پذیرش این کمکها از رئیسجمهوری استعلام کرد. روایتی که اکبر هاشمی رفسنجانی رئیسجمهوری وقت در کتاب «اعتدال و پیروزی؛ کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی ۱۳۶۹» که به تازگی از سوی دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شده، به آن اشاره کرده است.
برخی میگویند کمک آمریکاییها را برگردانید
هاشمی در خاطرات روز اول تیرماه ۱۳۶۹ در این باره مینویسد: «دکتر ولایتی، [وزیر امور خارجه]، درباره پذیرش کمکهای خارجی، مخصوصا کشورهایی مثل مصر و آمریکا، تلفنی پرسید؛ گفتم مانعی ندارد.» (ص۱۷۴)
او فردای آن روز هم از حمایتهای جهانی ابراز رضایت میکند: «سیل پیامهای همدردی و کمکهای محدود دولتها و سازمانهای خارجی میرسد؛ همکاری و همدردی وسیعی اظهار میشود.» (ص۱۷۵)
دریافت کمک از ایالات متحده آمریکا اما به همین سادگیها نبود و بحثهایی را میان نیروهای داخلی پدید آورد. آنچنان که برخی حتی به باز پس دادن این کمکها نظر داشتند. موضوعی که به نظر میرسد دلیل اصلی اقدام بعدی هاشمی باشد، اقدامی که باعث تعجب رسانههای آمریکایی شد. هاشمی در یادداشتهای روز ۱۱ تیرماه مینویسد: «[سرتیپ منصور ستاری]، فرمانده نهاجا [=نیروی هوایی ارتش] آمد. گزارش عملکرد تخلیه کمکهای خارجی را داد و برای طرحهای در دست اجرا استمداد کرد. گفت تا این تاریخ ۲۲۳ هواپیما، کمک از خارج آوردهاند.» رئیسجمهوری وقت ایران بعد از این کمکها، با ارسال نامههای جداگانهای به رهبران ۹۸ کشور جهان به خاطر کمک به زلزلهزدگان تشکر کرد، اما آنچنان که در پاورقی خاطرات هاشمی آمده، این فهرست بلندبالا غایب بزرگی داشت و علیرغم اینکه دولت آمریکا ۷۶۰ هزار دلار کمک به ایران ارسال کرد و کمکها از طرف دولت ایران پذیرفته شد، اما جورج بوش، رئیسجمهور ایالات متحده، در زمره رهبرانی که پیام تشکر هاشمی را دریافت کردند، قرار نداشت. موضوعی که دستمایه گزارش روزنامه واشنگتنپست شد که نوشت: «علیرغم سابقه عدم حسن نیت میان ایران و آمریکا، دولت بوش و گروههای خیریه ۷۶۰ هزار دلار کمک نقدی و جنسی به ایران ارسال کردند. اگرچه، برخی از جناحهای داخل ایران، بحثهای داغی به راه انداختهاند که این پول باید برگردد و رئیسجمهوری ایران، آمریکا را از لیست ۹۸ کشوری که از آنها به خاطر کمکها تشکر شده، جا انداخته است!» (ص۱۸۵)
طرح گاف تلفنی به تحریک تندروها بود؟
اما ماجرای زلزله و کمکهای آمریکایی تنها ماجرای مرتبط با روابط دو کشور در سال ۱۳۶۹ نبود. این سال با تبعات افشای گاف خبرساز رئیسجمهوری آمریکا آغاز شد. موضوعی که هاشمی رفسنجانی در یادداشتهای روز پنجشنبه ۹ فروردینماه به بهانۀ دیدار با رئیس وقت مجلس آن را بازخوانی میکند: «آقای [مهدی] کروبی، [رئیس مجلس شورای اسلامی] برای دیدار نوروزی آمد. درباره مسایل سیاسی و اقتصادی مذاکره کردیم. گفت حدس میزند مساله تلفن [جورج] بوش، [رئیسجمهور آمریکا]، با مقدمهچینی برخی رادیکالها بود. عصر تلفنی گفت، مجله تایم آمریکا همین را نوشته است.» (ص۴۹)
ماجرای تماس اشتباهی بوش پدر رئیسجمهور وقت آمریکا که در سال ۱۳۶۸ به منظور صحبت با هاشمی رئیسجمهوری ایران گرفته بود، مدتها مورد بحث رسانههای ارتباط جمعی قرار داشت. هاشمی در خاطرات روز جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۶۸ نوشته بود: «رادیو آمریکا خبر عجیبی نقل کرد. کاخ سفید رسما اعلان نمود که جورج بوش، یک ماه پیش تلاش کرده با من تلفنی صحبت کند که موفق نشده. معلوم شد با شخص دیگری صحبت کرده و او را دست انداختهاند. با اینکه من اصلا خبر ندارم، در این مدت هم چیزی نگفتهاند. با آیتالله خامنهای مشورت کردم؛ قرار شد در نماز جمعه مطرح کنم.» (خاطرات هاشمی سال ۶۸ – ص۵۸۵)
او در خطبههای نماز جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۶۸ گفت: «گزارش میشود رئیسجمهور آمریکا از یک ماه قبل در تلاش بوده که با رئیسجمهور ایران صحبت کند و بعد معلوم شد کسی که با وی صحبت کرده، رئیسجمهور ایران نبوده است. این ماجرا نشان میدهد که آمریکاییها خیلی نیازمند هستند با ایران صحبت کنند و ایران در دنیای امروز جایگاه بالایی به دست آورده است که بزرگترین قدرت دنیا تلاش دارد با ایران تماس بگیرد. این افتضاح همچنین بیانگر سردرگمی حکام کاخ سفید است و «ایران گیت» دیگری در واشنگتن در حال وقوع است.» (خاطرات هاشمی سال ۶۸ – ص۵۸۶)
هاشمی در بخش دیگری از خاطرات خود در روز دوشنبه ۲۱ اسفندماه به نواری اشاره میکند که وزارت اطلاعات از مکالمات تلفنی بوش با فرد ناشناسی در ایران به دست آورده بود که تصور میکرد رئیسجمهوری ایران است: «عصر دکتر ولایتی [وزیر امور خارجه] آمد. درباره افتضاح سیاسی آمریکا و سوءتفاهم تلفنی بوش مذاکره کردیم. وزارت اطلاعات نوار کوتاهی ضبط کرده که گویا گوشهای از تلفن [جورج] بوش [رئیسجمهور آمریکا] به شماره ۶۱۶۱ ریاست جمهوری است.» (خاطرات هاشمی، ۶۸، صص۵۹۰-۵۸۹)
روزی که بوش از ایران تشکر کرد
ماجرای تماس ناکام بوش با هاشمی که نشان از عزم ایالات متحده در آن مقطع برای برقراری ارتباط با ایران داشت، در خاطرات سال ۱۳۶۹ مابهازاهای دیگری هم دارد. از آن جمله پیام جورج بوش به هاشمی رفسنجانی درباره بحث آزادی گروگانهای غربی در لبنان است.
هاشمی در خاطرات روز ۶ اردیبهشت ۱۳۶۹ با اشاره به پیام تشکر بوش که به صورت خصوصی برایش ارسال شده بود، مینویسد: «آقای [سیدحسین] موسویان از وزارت امور خارجه آمد. گفت سفیر سوییس – حافظ منافع آمریکا – آمده و پیامی از [جورج] بوش، رئیسجمهوری آمریکا آورده است. او در این پیام به طور خصوصی از کمک ما در آزادی [رابرت] پل هیل، گروگان آمریکایی تشکر کرده و گفته است که حافظ اسد [رئیسجمهور سوریه] به او اطلاع داده که ایران در این امر کمک موثر کرده است، و نیز گفته اطلاعات آمریکا میگوید گروگانها ایرانی در دست مارونیها، در همان روزهای اول کشته شدهاند، ولی باز هم آنها آمادگی دارند که پیگیری مساله گروگانها را ادامه دهند. گفتم به صورت شفاهی جواب بدهند که اگر زندانیهای لبنانی از اسرائیل آزاد نشوند، مساله گروگانها احتمالا پیچیدهتر میشود.» (ص۸۳)
سه روز بعد از این پیام تشکر، آمریکا از ایران میخواهد پیشنهاداتش را برای جبران لطفی که با آزادی گروگانهایش در لبنان کرده ارائه دهد: «آقای [سیدحسین] موسویان از وزارت امور خارجه آمد. گزارش مذاکره با سفیر سوئیس، [حافظ منافع ایالات متحده]، درباره گروگانها را داد و گفت سوال کرده که انتظار داریم چه اقدامی در مقابل آزادی گروگانها انجام شود؛ پیشنهادهایی ارائه دادم.» (ص۸۸)
فردای آن روز فرانک رید، دومین گروگان آمریکایی هم آزاد میشود، اما در رفتار آمریکا که گویا تشخیص داده اوضاع به سودش در حال تغییر است، نشانههایی مبنی بر عدم وفا به عهد دیده میشود. موضوعی که هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۹ این چنین روایتش میکند: «شب به خانه آمدم. در حالی که مشغول نوشتن خاطرات بودم، به اخبار بخش فارسی صدای آمریکا [VOA] گوش میدادم، خبر داد که دومین گروگان آمریکایی در لبنان، امشب آزاد شد. اظهاراتی شده که نشان میدهد، دولت آمریکا میخواهد تا پایان آزادی همه گروگانهایش، امتیازی ندهد. به نظر میرسد، اگر چنین باشد، لبنانیها آزادی گروگانها را متوقف میکنند و آمریکا پشیمان میشود.» (صص۹۰-۸۹)
خبرگزاری رویترز همزمان گزارشی به این مضمون منتشر میکند: «عدم تمایل جورج بوش به انجام معامله پس از آزادی دو گروگان آمریکایی، موجب خشم رهبران میانهرو در ایران شده و امیدها را برای کمک به آزادی ۱۵ گروگان دیگر غربی در لبنان، به یأس تبدیل کرده است. «رابرت پل هیل» و «فرانک رید»، دو گروگان آمریکایی که طی دو هفته گذشته آزاد شدهاند، نجات خود را عمدتا مدیون کمک اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور ایران میدانند که علیرغم خطرات سیاسی در کشورش، جهت پایان دادن به بحران طولانی گروگانها مصمم بوده است. ایران و متحدش حزبالله لبنان میگویند آزادی شش گروگان دیگر آمریکایی، منوط به آن است که واشنگتن، اسرائیل را جهت آزادی صدها عرب زندانی، تحت فشار بگذارد. جورج بوش اعلام کرده است با گروگانگیران وارد معامله نخواهد شد و تا آزادی شش گروگان دیگر آمریکایی، در جهت عادی ساختن روابط با تهران، گامی برنخواهد داشت. این موضعگیری جورج بوش، هاشمی رفسنجانی را که برای ساکت کردن رادیکالهای مخالف، بر روی دریافت امتیازاتی سریع از سوی آمریکا، شرطبندی کرده بود، خشمگین کرده است؛ رادیکالهایی که کنار نشستهاند، در انتظارند از هر گونه اشتباه هاشمی بهرهبرداری کنند. هاشمی رفسنجانی، با این سخنان که کاخ سفید همانند یک بچه لجوج و لوس و قلدری که حسن نیت خود را در قبال آزادی گروگانها نشان نداده، رفتار کرده است، عصبانیت خود را نسبت به واشنگتن نشان داد. واشنگتن ظاهرا برای تضعیف رفسنجانی، بلافاصله پس از آزادی گروگانهای آمریکایی، از ایران به عنوان یک حامی تروریسم یاد کرد و به ناخدای رزمناو «وینسنس» که هواپیمای مسافربری ایرانی را سرنگون کرده بود، مدال داد. به نظر میرسد این اقدامات آمریکا، بیش از آنکه به آمریکا ضربه بزند، قدرت بیشتری به اردوگاه رادیکالها خواهد داد.» (ص۹۰)
پیامی که بوش قبل از دخالت نظامی در کویت داد
پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ ارتش بعث عراق به رهبری صدام حسین، به کویت حمله، خاک آن را ضمیمه عراق کرد و بحرانی تازه را در خاورمیانه رقم زد. اشغال کویت به این معنا بود که صدام با احتساب ذخایر نفتی خود، دارای ۲۰ درصد ذخایر نفتی جهان شده بود؛ موضوعی که مسلما مورد پذیرش قدرتهای بزرگ دنیا و کشورهای منطقه نبود و پای آمریکا و متحدانش را به منطقه باز کرد. ایالات متحده آمریکا و متحدانش که اجازۀ شورای امنیت سازمان ملل را نیز پشت سر داشتند، برای عقب راندن ارتش عراق، وارد کویت شدند در حالی که این دخالت نظامی را از ماهها قبل به اطلاع ایران رسانده بودند. آن هم در دورانی که مذاکرات میان ایران و عراق برای حل مسایل فیمابین با آغاز نامهنگاری میان روسای جمهور به بالاترین سطح رسیده بود. این پیام مردادماه ۶۹ از طریق رئیسجمهوری ترکیه به اطلاع ایران رسید.
هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز سهشنبه ۱۶ مرداد ۶۹ مینویسد: «آقای [علیرضا] معیری، [مشاور بینالملل رئیسجمهور] آمد و گزارش سفر به ترکیه را داد. آقای [تورگوت] اوزال، [رئیسجمهور ترکیه]، تا دیروقت منتظر او بوده و تا ساعت یک بامداد مذاکره داشتهاند؛ نگران بوده و گفته است لولههای نفت عراق را خواهد بست. خواستار همکاری ایران در فشار بر عراق شده و پیام [آقای جورج بوش]، رئیسجمهور آمریکا را در همین خصوص داده است. مدعی بوده که در این مرحله، درگیری نظامی در دستور نیست، مگر اینکه عراق درگیری پیش آورد؛ فعلا برنامه این است که با فشار اقتصادی و سیاسی، مساله را فیصله دهند.» (صص۲۳۰-۲۲۹)
فردای آن روز نیروهای نظامی آمریکا وارد عربستان سعودی شدند: «قرار بود امروز عصر، [جورج] بوش و صدام [حسین، روسای جمهور آمریکا و عراق] سخنرانی مهم داشته باشند. بوش، اعلام رسمی اعزام نیرو برای جلوگیری از شرارت صدام را گفت و تصریح کرد نیرو برای دفاع از عربستان به کار گرفته میشود و نه پس گرفتن کویت؛ عراق هم اعلان داشت که کویت را ضمیمه عراق کرده است.» (صص۲۳۱-۲۳۰)
صدام: حمله به ایران، از اشتباهات مهم زندگیام بود
هرچند نیروهای متحدین ابتدا با شعار حمایت از عربستان وارد منطقه شدند اما خیلی زود «تخلیه کویت» به پرچم حضورشان در منطقه تبدیل شد و برای صدام ضربالاجل تعیین کردند. با پایان ضربالاجل آمریکا و جامعۀ بینالمللی به عراق برای خروج از کویت گمانهزنیها درباره آغاز حمله به عراق آغاز شد. رئیسجمهوری وقت ایران در خاطرات ۲۶ دی ۱۳۶۹ مینویسد: «نزدیک ساعت شش صبح بیدار شدم. به خاطر نزدیک شدن به زمان سرآمدن مهلت عراق، به گزارشها و اخبار بخش فارسی رادیو [بیبیسی] انگلیس و صدای آمریکا گوش دادم. با اینکه التهاب بالاست، پس از رسیدن موعد، اعلان جنگ نشد...» (ص۴۶۹)
هاشمی بعدازظهر همین روز با عبدالسلام جلود، نخستوزیر لیبی ملاقات کرده و در خاطراتش به اهم مسایل مطرح شده در این دیدار میپردازد: «مطابق معمول از مبارزه با امپریالیسم و همکاری دول و ملل اسلامی صحبت شد. خواست که به عراق، در مبارزه با چندملیتیها کمک کنیم. بعد از مذاکرات رسمی، وقت خصوصی خواست؛ مدتی هم خصوصی صحبت شد. او از مذاکراتش با صدام گفت. معتقد است صدام کوتاه نمیآید و جنگ درمیگیرد و اسرائیل هم وارد کارزار میشود و حکومتهای سوریه و مصر، به خاطر همکاری با آمریکا، با کودتا سقوط میکنند. گفت صدام از او خواسته، برای اصلاح روابط عراق و ایران اقدام کند و گفته است که حمله به ایران، از اشتباهات مهم زندگیاش است. گفتم اگر صادق است، بقیه اسرای ما را آزاد کند و منافقین را تحویل بدهد.» (ص۴۷۰)
عبدالسلام جلود راست گفته بود. صدام از بلندپروازیهایی که از ماهها قبل و پس از ناکامی در حمله به ایران در سر میپروراند، کوتاه نیامد و سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان در بامداد روز ۲۷ دیماه ۱۳۶۹ حمله نیروهای متحدین به عراق آغاز شد؛ حملهای که جز شکستی دیگر برای صدام حسین فرجامی در بر نداشت.
***
اعتدال و پیروزی
کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال ۱۳۶۹
به اهتمام: عماد هاشمی بهرمانی
دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۹۲
۸۰۰ صفحه
قیمت: ۲۵ هزار تومان
نظر شما :