علی مطهری: معرفی مهندس بازرگان تدبیر حکیمانه مطهری بود/ تصمیم داشتند بازرگان را برکنار کنند
به گزارش خبرگزاری مهر، در ابتدای برنامه علی مطهری در پاسخ به این سوال که ساعت ۲۰:۲۲ دقیقه یازدهم اردیبهشت ۵۸ کجا بودید، گفت: «آن موقع من در منزل بودم و خبر ترور پدر را از طریق تلفن شنیدیم. البته دکتر سحابی در تماس تلفنی که داشتند، به مادرم گفته بودند امشب آقای مطهری در منزل ما میمانند و به خانه نمیآیند. چون هفته قبل از این ماجرا، شهید قرنی ترور شده بود و گروه فرقان هم اعلام کرده بود که بعد از شهید قرنی، ما دو روحانی دیگر را ترور خواهیم کرد، مادر متوجه شدند که حتماً اتفاقی افتاده است. همان موقع مادر به آقای سحابی گفتند اگر اتفاقی افتاده به ما بگویید، آقای سحابی گفتند به ایشان تیراندازی شده اما تیر به کتف ایشان خورده و مشکل خاصی نیست و در بیمارستان طرفه بستری هستند.»
وی ادامه داد: «همان لحظه ما سوار ماشین شدیم و به سرعت خودمان را به بیمارستان رساندیم. آنجا ما را به داخل راه ندادند. دم در بیمارستان نشسته بودیم که خانواده آقای سحابی آمدند و به ما تسلیت گفتند و تازه آنجا بود که ما متوجه شدیم پدر شهید شدهاند. البته بنا بود آن شب من خودم ایشان را به منزل دکتر سحابی برسانم اما چون یکی دیگر از اعضای حاضر در آن جلسه، ماشین داشتند، آمدند و پدر را بردند.»
مطهری در ادامه برنامه با بیان اینکه از سن ۶ سالگی متوجه فعالیتهای سیاسی پدر شدم، گفت: «۱۵ خرداد ۴۲ را به خوبی یادم هست که آن شب شهید مطهری دستگیر و روانه زندان شدند و همراه با تعدادی دیگر از روحانیون در زندان بودند. روز آزادی ایشان را هم درست به خاطر دارم که وقتی از زندان آزاد شدند، اهالی محل به خوشحالی فریاد میزدند که آقای مطهری آزاد شدند و به سمت منزل حرکت کردند. مردم گروه گروه به دیدار ایشان میآمدند و به ایشان خوشامد میگفتند. در هر صورت از همان روزها من متوجه بودم که پدر در کار سیاست هستند.»
نماینده مردم تهران در مجلس در ادامه برنامه افزود: «ما در خیلی از سخنرانیهای ایشان در حسینیه ارشاد و دانشگاههای مختلف در کنار پدر بودیم. در خیلی از جلسات مهم و ملاقاتها هم من همراه ایشان بودم. مخصوصاً بعد از سن ۱۸ سالگی که گواهینامه رانندگی هم گرفته بودم و علاقه زیادی به رانندگی داشتم، علیرغم اینکه ایشان راننده داشتند، اگر در منزل بودم خودم ایشان را میرساندم و همراه ایشان بودم. از زمان شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی که نهضت وارد دوره جدیدی شد، من دانشجوی دانشکده فنی تبریز بودم و از آنجایی که آن روزها خیلی از ترمها به دلایل مختلف تعطیل و منحل میشد خیلی از اوقات در تهران بودم و پدر را همراهی میکردم.»
فرزند شهید مطهری در ادامه برنامه و در مورد مسایل مربوط به حسینیه ارشاد هم اظهار داشت: «حسینیه ارشاد در سال ۴۶ تاسیس شد که شهید مطهری موسس اصلی آنجا بود و مرحوم محمد همایون که کارخانهدار متدینی بود، به عنوان سرمایهگذار این حسینیه دست به کار خیر زد. آقای ناصر میناچی هم پدر را همراهی میکردند و به هر حال حسینیه تاسیس شد و با فعالیتهای خوبی که داشت، اثرات خوبی روی نسل جوان و تحصیلکرده گذاشت. بعد از حدود دو سال شهید مطهری، مرحوم دکتر شریعتی را هم همراه با پدرشان به حسینیه ارشاد دعوت کردند. حسینیه فضای خوبی پیدا کرده بود و نسل جوان، قشر روشنفکر و دانشجو و همچنین توده مردم استقبال خوبی از برنامههای آن داشتند. البته در این بین مسایلی هم پیش میآمد. گاهی نکتههایی در نطقهای دکتر شریعتی وجود داشت که بعضی علما نسبت به آن اعتراض داشتند. مثلاً دکتر شریعتی گاهی، یک قولی را مطابق با نقل اهل سنت بیان میکردند که این موضوع باعث اعتراض برخی از علما میشد. در آن روزها هم شهید مطهری را به عنوان مسوول میشناختند و معمولاً تذکرهای شهید مطهری مورد پذیرش دکتر شریعتی قرار میگرفت. اما کم کم حالت هیجانی و احساسی پیش آمد. عدهای بودند که به دکتر توصیه میکردند حرفت را پس نگیر و عذرخواهی نکن، تو با این کارت باعث پایین آمدن جایگاهت میشوی!»
وی ادامه داد: «افرادی که این مسایل را به دکتر شریعتی بیان میکردند، کسانی بودند که رابطه خوبی با روحانیت نداشتند که بعدها با نامهایی نظیر ملی ـ مذهبی شناخته میشدند. به هر حال برخی از مراجع و روحانیان اعتراضی نسبت به این مسایل داشتند و شهید مطهری هم سعی میکردند این مسایل حل شود. البته ایشان هم به بعضی از مسایل انتقاد داشتند اما معتقد بودند در مجموع نقاط مثبت دکتر شریعتی بیشتر است و ایشان عامل خوبی است برای اینکه نسل جوان را به سمت اسلام جذب کنیم.»
مطهری با بیان اینکه بعدها در نوع مدیریت حسینیه ارشاد مشکل ایجاد شد و دیگر مشکلی با دکتر شریعتی وجود نداشت، گفت: «مشکل با یکی از اعضای هیات مدیره حسینیه بود که کارهای خودسرانهای میزد. مثلاً یک بار با تلویزیون شاه در مورد حسینیه مصاحبه کرده بود و نسبت به دولتی شدن حسینیه چندان بیمیل نبود. یا مثلاً کلاسهایی برای دانشجویان در حسینیه گذاشته بودند که بهرغم تذکر شهید مطهری مبنی بر جدا بودن کلاس پسرها و دخترها، این موضوع رعایت نمیشد. در هر صورت شهید مطهری احساس کردند مدیریت حسینیه از دست ایشان در حال خارج شدن است و این در حالی بود که مردم و علما ایشان را مسوول کارهای مربوط به حسینیه ارشاد میدانستند. لذا ایشان تهدید به استعفا کردند و در نهایت با یک سری شروط فعالیتهای خود را در حسینیه ادامه دادند.»
فرزند دوم شهید مطهری افزود: «در نهایت و در سال ۴۹ شهید مطهری با اینکه امید زیادی به حسینیه ارشاد داشتند و به دنبال کارهای علمی، فرهنگی و تعلیماتی بودند، از عضویت هیات مدیره حسینیه ارشاد استعفا دادند. یکی از نقاط اختلاف این مسایل بود که آنها به دنبال شور و هیجان و جنجال بودند که کارهای احساسی انجام شود اما شهید مطهری معتقد بودند که باید کار بنیادی انجام شود و برای کارهای احساسی دیر نیست و به موقع خودش انجام میشود. یک سال بعد از استعفای شهید مطهری، ساواک به دلیل برخی تندرویها حسینیه ارشاد را تعطیل کرد و امید ایشان را ناامید کرد. آن دوره، دوره تلخی برای شهید مطهری بود و از این قضیه آزار روحی دیدند.»
دکتر علی مطهری در ادامه برنامه در مورد رابطه شهید مطهری با دولت موقت هم یادآور شد: «من فکر میکنم انتخاب و معرفی مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت به امام، یک تدبیر حکیمانه از سوی شهید مطهری بود و به نظر انتخاب خوب و درستی هم بود. من معتقدم سران انقلاب به گونهای آمریکا را فریب دادند. آمریکا به این وسیله خیلی زود از حمایت رژیم شاه دست برداشت و احساس کرد کسانی دولت آینده را تشکیل میدهند که با غرب رابطه معقولی خواهند داشت. به همین دلیل هم بود که انقلاب ما با کمترین تلفات به پیروزی رسید. به نظرم اگر این تدبیر نبود، انقلاب با این سرعت به پیروزی نمیرسید. نظر شهید مطهری در مورد مهندس بازرگان هم این بود که ایشان یک روشنفکر صادق هستند، یعنی عقایدی که دارد (اگرچه خیلی از افکار او با معارف اسلام تطابق کامل نداشت) را از روی تفکر و تعقل و حقیقتجویی به دست آورده و نیرنگ و نفاقی در او نیست. شخص شهید مطهری انتقادات تند و اساسی درباره برخی نظریات مهندس بازرگان که به توحید و معاد و نوبت میپرداخت، داشتند. این انتقادات خیلی صریح بیان میشد و در عین حال دوستی آنها پابرجا بود. این حاکی از نوع نگاه شهید مطهری بود. ایشان معتقد بودند باید از کسانی که به دنبال حقیقت هستند اما به هر دلیلی به یک تفکر خاصی میرسند و به طور کامل حقیقت را درک نمیکنند، استقبال کنیم و با آنها رفتار خوبی داشته باشیم. اما آنهایی که اهل نفاق و نیرنگ هستند و از اسلام و قرآن و نهجالبلاغه استفاده ابزاری میکنند، باید رفتار تندی داشت. ایشان به همین دلیل رفتار تندی با گروههایی مانند مجاهدین خلق و گروه فرقان داشت و به هیچ وجه راضی به این موضوع نبود که این گروهها حتی یک لحظه وارد رهبری نهضت اسلامی شوند.»
وی ادامه داد: «این نگاه باید برای امروز ما هم درس باشد. کسانی که از روی حقیقتجویی به یکسری نتایج رسیدهاند و صرفاً با آنها اختلاف علمی داریم، باید با رفتار خوب ما روبهرو شوند و در مقابل نباید به نفاق و نیرنگ روی خوش نشان دهیم.»
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در مورد گلایه استاد مطهری از مهندس بازرگان هم خاطرنشان کرد: «روز آخر حیات پدر، سر سفره ناهار همراه با آقای لاریجانی خدمت ایشان بودیم. آنجا من گفتم آقای بازرگان در مصاحبههای اخیر خود به نوعی نسبت به امام با کنایه صحبت کرده که ایشان جویای اصل صحبت آقای بازرگان شدند. من جمله ایشان را بیان کردم که استاد مطهری فرمودند خودت شنیدی یا از دیگران به گوشت رسیده؟ گفتم خودم شنیدهام! ایشان در جواب فرمودند امام هم زیاد از دست ایشان راضی نیست و ما تصمیم داریم ظرف ۳-۲ روز آینده ایشان را برکنار کنیم و یک دولت انقلابی را روی کار بیاوریم. به همین دلیل من فکر میکنم اگر عمر شهید مطهری به دنیا بود، مسایل به شکل دیگری رقم میخورد.»
علی مطهری در ادامه برنامه گفت: «استاد مطهری عادت نداشتند که مسایلی که در جلسههای مختلف پیش میآمد را بیان کنند و حتی نسبت به افرادی که نسبت به ایشان بدی کرده بودند هم حرفی نمیزدند. شهید مطهری کلاً انسان کم حرفی بودند و بیشتر وقت خود را به تفکر اختصاص میدادند. حتی سر سفره غذا هم ایشان در حال تفکر بودند و در فضای مطالعه قرار داشتند.»
فرزند شهید مطهری در مورد رابطه شهید مطهری و امام یادآور شد: «شهید مطهری دوازده سال شاگرد امام بودند. امام گاهی به حجره شهید مطهری رفت و آمد میکردند و برخی از درسهای خود را در حجره ایشان برگزار میکردند. من فکر میکنم غیر از علاقه قلبی که در اثر دوازده سال شاگردی شهید مطهری برای امام ایجاد شده بود، جنبه معنوی شهید مطهری برای امام خیلی ارزش داشت. امام میدانست که شهید مطهری آدم مذهبی است و از نوجوانی اهل تهذب و نماز شب بوده!»
مطهری در ادامه برنامه در پاسخ به این سوال رنجبران که چه شباهتهایی بین شهید مطهری و رهبر انقلاب میبینید، گفت: «فکر میکنم از نظر ارتباط با نسل جوان، امام احساس میکردند آیتالله خامنهای شبیه به شهید مطهری هستند و میتوانند برای دانشجویان مفید باشند. به هر حال ارتباطی که رهبری قبل از انقلاب در مشهد با جوانها داشتند و همینطور اقبال قشر دانشجو به آثار ایشان باعث شده بود که امام به شناخت خوبی از آیتالله خامنهای برسند و رهبر انقلاب را به عنوان جانشین شهید مطهری در دانشگاهها معرفی کنند.»
علی مطهری در بخش دیگری از گفتوگوی تلویزیونی خود با برنامه شناسنامه، در مورد اینکه کدام یک از برادران مطهری به استاد شبیهتر هستند، یادآور شد: «فکر میکنم هیچ یک از ما به طور کامل به استاد شبیه نیستیم و هر کدام از ما یک بخشی از چهره ایشان را به ارث بردهایم اما در مجموع محمدآقا که هشت سال از من کوچکتر هستند و علاوه بر روحانی بودن، مهندس الکترونیک هم هستند و دکتری فلسفه دین از دانشگاه تورنتو کانادا را هم دارند، به استاد مطهری شباهت بیشتری دارند.»
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در مورد رابطه خانوادگی با علی لاریجانی هم گفت: «علی آقا داماد سوم خانواده ما هستند. آقای لاریجانی سال ۵۶ به خواستگاری آمدند و کارها خیلی سریع انجام شد. پدر ایشان از مراجع بودند و هر دو خانواده نسبت به هم شناخت خوبی داشتند. استاد مطهری بین دامادها تبعیضی قائل نبودند. البته داماد بزرگ ما شاید یک مقدار به استاد نزدیک بودند.»
علی مطهری در پاسخ به اینکه با توجه به خدماتی که شهید مطهری در انقلاب داشته، آیا شما و خانواده مطهری از انقلاب توقع خاصی دارید، گفت: «فکر میکنم هیچ وقت، هیچ کس نباید توقعی از انقلاب داشته باشد. ما همه به انقلاب بدهکار هستیم. اوایل انقلاب این جمله خیلی تکرار میشد که نباید بگوییم انقلاب برای ما چه کار کرد، بلکه باید بگوییم ما برای انقلاب چه کار کردیم؟ در مقابل فداکاریهایی که در طول این سی و چند سال، از قبل از پیروزی انقلاب تا امروز صورت گرفته، نباید هیچ توقعی از انقلاب داشته باشیم و هر مقدار که ما فداکاری داشته باشیم، چون در راه اسلام است، باز هم کم است.»
فرزند شهید مطهری در مورد اینکه آیا در جبهههای جنگ هم حضور داشتید، به رنجبران گفت: «اینکه به عنوان رزمنده در جبههها حضور داشته باشم، باید بگویم خیر. اما گاهی به عنوان سخنران و بازدیدکننده در جبههها بودم. علت اصلی اینکه به عنوان رزمنده و مجاهد در جبههها حضور نداشتم هم مشغولیتی بود که در مورد آثار استاد مطهری داشتم. در آن روزها حس میکردم این کار برای من واجبتر و لازمتر است. البته کسی که در جبهه شرکت نکرده، از یک کمالی محروم شده! به قول شهید مطهری هر کمالی از راه خودش به دست میآید و کمال مجاهدت اسلام و سربازی دین، جز با جهاد به دست نمیآید.»
نماینده مردم تهران در مجلس در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود گفت: «اگر میگوییم شهید مطهری آرام بود مقصود این است که ایشان با تفکر و اندیشه پیش میرفتند. ایشان در طول نهضت اسلامی به این موضوع توجه ویژه داشتند که نهضت به چه سمتی در حال حرکت است. لذا گاهی از فعالیتهای عملی ایشان کاسته و بر فعالیتهای ایدئولوژیک ایشان افزوده میشد. اما جایی که مشخص بود و معلوم بود که داریم در یک مسیر درست حرکت میکنیم، ایشان بعضاً کارهای تندی هم انجام میدادند.»
نظر شما :