آرای تسخیرکنندگان سفارت آمریکا درباره رییس دولت موقت/ بازرگانی که دانشجویان شناساندند
با این اوصاف اما هنوز هم دیدگاهها در مورد بازرگان متفاوت است و نقدها در موردش فراوان و به هر رو اشغالکنندگان سفارت کماکان حاضر نیستند بیآنکه گفتهشان بوی توجیه بگیرد به نقد عملکرد خویش بپردازند. در میان ایشان یکی او را یک اصلاحگر دینی صادق میداند و نه یک انقلابی. دیگری انتخاب او را برترین گزینه در روزهای آغازین انقلاب: «او مردی بود که با توجه به روحیات خود در شرایطی نامناسب و زمانی نامناسب قرار گرفت.» این سخن معصومه ابتکار، یکی از دانشجویان پیرو خط امام در ماجرای تسخیر سفارت آمریکاست. از سویی محسن رضایی، از فرماندهان سپاه پاسداران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد انتخاب بازرگان میگوید: «اگر امام در اوایل انقلاب بازرگان را بر سر کار نمیگذاشت شاید انقلاب به ثمر نمیرسید، بازرگان بزرگترین کلاهی بود که امام بر سر آمریکا گذاشت، ایشان نیرویی را به کار گرفت که آمریکا احساس خطر نکند.»(وبگاه تاریخ ایرانی، ۲۶ دسامبر ۲۰۱۲)
دولت او همواره مورد قضاوت دستاندرکاران انقلاب قرار میگرفت. عدهای او را میستودند و عدهای به ملاحظهکاری متهمش میکردند. ماجرا زمانی بالا گرفت که دانشجویان پیرو خط امام در روز ۱۳ آبان ۵۸، سفارت آمریکا در تهران را به تسخیر خود درآوردند و افراد حاضر در آن را گروگان گرفتند. نخستین قربانی این گروگانگیری بازرگان بود. با اینکه او از این اقدام به عنوان نقض قوانین بینالمللی یاد کرد و خواستار آزادی فوری و بیقید و شرط گروگانها شد، اما تایید این عمل توسط امام خمینی(ره) و نامگذاری آن به «انقلاب دوم» از جانب وی، تیر خلاصی برای او و دولتش بود. بازرگان نیز با تقدیم استعفای خود یک روز پس از این اتفاق، راه خود را از کارهای اجرایی کشور جدا کرد.
با افشاگریهای دانشجویان این ماجرا پیچیدهتر هم شد. از همان روزهای آغازین معلوم بود که سمت و سوی این افشاگری بیشتر متوجه عوامل دولتی و مقامات بلندپایه کابینه موقت است... کمی بعد موسویخوئینیها در یک موضعگیری رسمی در مورد انتشار اسناد لانه جاسوسی اعلام کرد که افشاگریها نشان میدهد آمریکا از سیاست گام به گام بازرگان حمایت میکرد. بازرگان در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت»، در رابطه با استعفای خود و دولتش میگوید: «عمل گروگانگیری دانشجویان کوچکترین تاثیری روی تصمیم دولت موقت و تقدیم استعفای قطعی برای امام نداشت ولی از چندی قبل، مخصوصا بعد از مسافرت الجزایر و به بهانه ملاقات با برژینسکی وزیر امور امنیتی دولت آمریکا، نقشه برای بدنام و برکنار کردن دولت موقت کشیده و تبلیغات و تحریکات حساب شده وسیع در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و در بعضی محافل روحانی و حزبی موثر به راه افتاده بود. اصولا دولت موقت از همان ماه دوم انتصاب، آمادگی خود را برای واگذاری مسئولیت و عدم قبول بینظمیها و دخالتها اعلام کرده بود و در این مدت بنا به امر و تکلیف شرعی که از سوی امام به او واگذار شده بود و اصرار شورای انقلاب ادامه به خدمت میداد و برای استعفا و تحویل قدرت کمترین نیاز به نقشه و توطئه یا بهانهگیری و افشاگری وجود نداشت.»
صادق طباطبایی، سخنگوی دولت موقت در زمان تسخیر سفارت آمریکا نیز از اقدام اشغالکنندگان سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ به شدت انتقاد کرده و گفته هدف آنها ساقط کردن دولت بازرگان بود، در حالی که دولت وی پیش از آن سه بار استعفا داده بود. وی در ادامه میگوید: «اظهارات افراد مختلف و دستاندرکاران ماجرای سفارت را که میشنویم، غالبا پوچ و بیاساس است. مثلا آقای میردامادی یا دیگرانی چون اصغرزاده میگفتند که برای پایین کشیدن دولت موقت این کار را کردیم! یا آقای محسن رضایی در گیلان در سخنرانیای گفت که مدتها قبل از ۱۳ آبان عدهای نزد من آمدند و گفتند که شنیدهایم عوامل آمریکا در سطوح بالای مدیریت دولت رخنه کردهاند و ما برای نجات انقلاب و اینکه آن را از دست دولت دربیاوریم، مجبوریم دولت را به زیر بکشیم. بنابراین در نظر داریم چنین کاری را انجام دهیم!»
هاشم صباغیان، معاون نخستوزیر و وزیر کشور دولت موقت انتشار گزینشی اسناد کشف شده در سفارتخانهها را یکی از ضررهای تسخیر سفارت برای ایران میداند که کمتر به آن پرداخته شده است. وی در رابطه با استعفای دستهجمعی دولت موقت گفته: «استعفای ما ارتباطی با تسخیر سفارت نداشته است، اما وقوع آن حادثه نظم مملکت را به هم زد. به زبان عامیانه بگویم پس از تسخیر سفارت آمریکا یا آنگونه که امروز مشهور است تسخیر لانه جاسوسی، دیگر سنگ روی سنگ بند نشد و کسی نمیدانست چه کار باید بکند.» اصغرزاده نیز استعفای مهندس بازرگان را از لحاظ سیاسی قابل دفاع نمیداند و میگوید: «نخستوزیر یک کشور باید در مقابل بحرانها بایستد و بحران را حل کند، اما به لحاظ روشنفکری کار آقای بازرگان کاملا پذیرفته است. ایشان میگفتند من به هر قیمتی در دولت نمیمانم. به همین دلیل من سماجتهای آقای بازرگان را کاملا میپسندم. یک روشنفکر مذهبی نباید به هر قیمتی در قدرت باقی بماند. اما آقای بازرگان به خاطر روشنفکری مذهبی، نخستوزیر نشده بود بلکه به خاطر اینکه سیاستمدار کهنهکار است به این مقام رسیده بود.»
عباس عبدی در مورد نخستوزیری بازرگان میگوید: «رفتار سیاسی آقای بازرگان، دانشمندانه بود و این در عرصه سیاست پذیرفتنی نیست. ما باید میان بازرگان دانشمند و بازرگان سیاستمدار تفکیک قائل شویم. باید دید که بازرگان سیاستمدار چگونه میخواسته است حقیقتهایی را که معتقد به آنها بوده، پیاده کند و چقدر در این مسیر موفق بوده است؟ دانشمند مطلقا اهل سازش نیست، چرا که اصلا بر سر حقیقت نمیتوان سازش کرد. اما اگر قرار باشد که یک سیاستمدار حقیقتی را عملیاتی کند، در مقام سیاست عملی، سازش و مصالحه امری قابل اجتناب نیست. وقتی فردی وارد سیاست میشود باید کوشش کند تا آنجا که میتواند اجازه ندهد شکافهای اجتماعی از جمله میان خودش و جامعه تشدید شود حتی آنها را تعدیل کند و شکاف قدرت و مسئولیت را برطرف کند. آقای بازرگان نخستوزیر شد، اما واقعیت این بود که وزن نهضت آزادی در جامعه و انقلاب ایران بسیار کوچک بود. اگر آن روز به هر دلیلی فردی را بهرغم وزن اندک گروهش نخستوزیر کردند، او اول از همه باید دیگران را مشارکت دهد تا آنها را از مخالفت خلع سلاح کند. هیات دولت آقای بازرگان را فهرست کنید. غیر از چند نفر که متمایل به جبهه ملی بودند که آنها هم بعدا با نهضتیها عوض شدند، بقیه همگی نهضتی بودند. این کابینه تناسبی با نیروهای حاضر در جامعه و انقلاب نداشت.»
معصومه ابتکار نیز در مورد شخصیت بازرگان اینگونه میگوید: «بازرگان قلبا یک اصلاحگر دینی صادق بود، نه یک انقلابی. با وجود اینکه تاکتیکهای امام به سقوط شاه منجر شد، وی درباره این تاکتیکها احساسات دوگانهای داشت. به نظر او نظام استبدادی قابل اصلاح و بهبود تلقی میشد. بازرگان ذاتا مردی محتاط به نظر میرسید و از بینش و انرژی انقلابی برخوردار نبود.» (ابتکار، تسخیر، صفحه ۹۹) وی در کتاب خود، فعالیت سیاسی بازرگان را مورد نقد قرار میدهد: «اکنون که به گذشته مینگریم دولت موقت را آمیزهای از محافظهکاران مییابیم. این دولت ناگزیر نمیتوانست در برابر فشارها مقاومت کند و وظایف خود را به انجام برساند. آنها برخلاف روح انقلاب زودتر از آنچه پیشبینی میشد به تماس با آمریکا و سایر عناصر خارجی پرداختند...»(ابتکار، تسخیر، صفحه ۱۰۰ و ۱۰۱)
حبیبالله بیطرف در اظهارنظری میگوید: روند حرکت دولت موقت طوری بود که برای دانشجویان مسلمان این اعتقاد را به وجود آورده بود که دولت موقت از مسیر انقلاب منحرف شده و به طور آهسته آهسته یا به قول خودشان گام به گام به سمت آمریکا دارد پیش میرود. برخی دیگر از دانشجویانی که در آن روزها خود را دانشجوی پیرو خط امام معرفی میکردند نیز همچنان بر موضع خود پافشاری میکنند اما انتشار گزینشی اسناد، فصل مشترک تمامی آنهاست که از آن به عنوان خطا و اشتباه یاد میکنند و آن را ظلم به عدهای میدانند که در حال خدمت به کشور بودهاند.
منبع: روزنامه بهار
نظر شما :