نگاهی به استعفا‌نامه‌های تاریخی

۲۹ دی ۱۳۸۹ | ۱۶:۰۴ کد : ۲۳۹ از دیگر رسانه‌ها
 

استعفا و آخرین نامه امیرکبیر

 

قربان خاک پای همایونت شوم جسارت است اما:

 

چو آید به مویی توانش کشید /چو برگشت زنجیرها بگسلد

 

باری معلوم است مقدر آسمانی در تمامی‌ کار این غلام است زیرا:

 

ز منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارد...

 

آن فرمایش صبحی، دستخط همایونی هم مزید واهمه این غلام شده که یقین خواهید فرمود این غلام بی‌خبر نیست لابد با کمال روسیاهی جسارت عرض می‌شود که اولاً از خدا مرگ می‌خواهم که این روزهای زیادتی را نبینم ثانیاً الحکم‌لله به قضای آسمانی و حکم پادشاهی حاضرم. امر همایون مطاع!

عبدالراجی محمدتقی

 

ناصرالدین‌شاه که لکه سیاه در انبوه منجلاب هرزه ایران بود در پاسخ به دومین ستاره شب پانصدساله این ملک سفله‌پرور نوشت: چاکر آستان ملائک پاسبان. حاج علی‌خان فراشباشی شهریاری به فین کاشان رفته میرزا تقی‌خان امیرکبیر (فراهانی) را راحت نمایید! و این سخن میرزا تقی‌خان (الحکم‌لله به قضای آسمانی و حکم پادشاهی حاضرم) را مقایسه کنید با سخن حسنک وزیر که او هم به حکم یکی از اسلاف بی‌وطن و هم‌زبانش، سلطان مسعود کشته شد که گفت: «عاقبت کار آدمی‌ مرگ است. اگر امروز اجل رسیده است کس باز نتواند داشت که بر دار کشند یا جز دار که بزرگ‌تر از حسین علی نیم.» (همان، ص 166)

 

1- و بعد از راحت کردن امیر... دوباره شروع کرد با مشتی دوله و سلطنه بی‌وطن‌تر از خودش به حراج مملکت و عیاشی و لودگی و مسخرگی و نظربازی با ده‌ها انیس‌الدوله و جیران! در همین اندرون پایین میدان امام (توپخانه).قیافه نحس این جلاد را می‌توانید در موزه اهدایی مهندس مقدم از نواده‌های فراشباشی به دانشگاه تهران ببینید.

 

 

چلچراغ آقای استیونس

 

زمانی امیرکبیر خواست دست کاردار سفارت انگلستان در تبریز را کوتاه کند و او را از دخالت در امور شهر بازدارد. به تحریک کنسولگری و عوامل پارکاب سفارتخانه چنان غوغایی در تبریز به پا شد که برای مدتی حکم حکومتی در این شهر ساقط شد.

 

امیر در نامه‌ای به وزیرمختار انگلستان (شیل) چنین می‌نویسد: بعد از آنکه اجامر و اوباش تبریز جهت شرارت‌های خودشان در امور ملکی و اتلاف مالیات دیوانی از برای خود مامن و بستی قرار داده و خودسری‌ها کردند آقای استیونس به جهت تقویت آنها! چلچراغی به مسجد امام‌الزمان فرستاده وقف فرمودند.

(جامعه‌شناسی نخبه‌کشی، ص 161)

 

 

امیرکبیر در فکر تاسیس نیروی دریایی بود

 

امیر می‌خواست نیروی دریایی درست کند. پالمرسون وزیر امور خارجه انگلستان به توصیه شیل با درخواست امیر مبنی بر فروش کشتی به ایران موافقت کرده بود. هم او و هم شیل می‌دانستند که به احتمال قریب به یقین پس از عزل امیر نقشه او یکسره به باد خواهد رفت! می‌دانستند که امیر هم روزی به سرنوشت میرزا ابراهیم کلانتر اولین نخست‌وزیر فتحعلی‌شاه و قائم‌مقام اولین نخست‌وزیر محمدشاه مبتلا خواهد شد!

(همان، ص 163)

 

 

ناجوانمردی قاجار

 

عباس میرزا ملک‌آرا برادر ناصرالدین‌شاه چه خوب می‌گوید که قاجارها وقت احتیاج و حاجت و ترس و کار کمال تملق را دارند، رفع اینها که شد دیگر نمی‌شناسند!

 

 

استعفای مستوفی

 

من چون اهل آجیل دادن و آجیل گرفتن نیستم و معده‌ام برای هضم آجیل و بره‌ای که معمولاً نزدیک انتخابات می‌کشند مساعد نیست، می‌روم!

(از سیدضیاء تا بختیار، ص 55)

 

 

استعفای دکتر محمد مصدق

 

چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمد پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب می‌کند که پست وزارت دفاع (جنگ) را فدوی شخصاً عهده‌دار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل بدهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند. با وضع فعلی ممکن نیست مبارزه‌ای را که ملت ایران شروع کرده پیروزمندانه خاتمه بدهد.

(همه مردان شاه، ص 158)

 

 

استعفای رضاشاه

 

نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چندساله مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام حس می‌کنم که اینک وقت آن رسیده که یک قوه و بنیه جوان‌تری به کارهای مملکت که مراقبت دائم لازم دارد بپردازد...

(از سید ضیاء تا بختیار، ص 183)

 

 

استعفای محمدرضاشاه

 

ملت عزیز ایران: صدای انقلاب‌تان را شنیدم! (همان، ص 817)

 

 

استعفای بختیار

 

از آنجا که نهضت اسلامی‌ملت ایران با ایثار خون جوانان عزیز خود به آستانه پیروزی رسیده است و از آنجا که اکثریت قاطع ملت ایران به رهبری عظیم‌الشأن خود امام خمینی ابراز تمایل کامل کرده است و از آنجا که دولت اینجانب شاپور بختیار فعلاً از طرف اکثریت ملت ایران مورد توجه نیست لذا این دولت استعفای خود را به پیشگاه ملت عزیز ایران به رهبری امام خمینی تقدیم می‌دارد.

(همان، ص 863)

 

 

منبع: روزنامه شرق

 

کلید واژه ها: امیرکبیر مصدق رضا شاه


نظر شما :