فریدون مجلسی: مساله جزایر سه‌گانه یک ادعاست نه اختلاف ارضی

۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۲۲:۵۴ کد : ۲۰۹۴ از دیگر رسانه‌ها
فاطمه رزاقی: «اسمش را هر چه بگذارید، ادعای اماراتی‌ها اختلاف ارضی نیست.» فریدون مجلسی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ هیچ اعتقادی به لزوم استناد کردن و دلیل آوردن برای اثبات مالکیت ایران بر جزایر نمی‌بیند. موضوع «اظهرمن‌الشمس» است. هیجان و دردمندی در سخنان و لحن کلمات او پیدا بود که قابل توصیف نیست؛ از رسیدن خیابان دیپلماسی به بالای دیوار سفارتخانه‌ها و از تقابل منجر به تضعیف موقعیت‌های بین‌المللی. هر چند سعی شد در یکی، دو سوال موضوع به سمت تنش‌های پیش‌آمده در دوران پهلوی و توصیف و نقد سیاست‌های پیش‌ گرفته شده در آن دوران کشانده شود اما پاسخ مجلسی یک جمله بود: «در گذشته هر کس هر کاری کرده است، تمام شده. حالا این مهم است که ما چه می‌کنیم.»

 

***

 

چند سالی است مساله جزایر سه‌گانه به عنوان یک اختلاف ارضی میان ایران و امارات متحده عربی به یکی از تنش‌های موجود در روابط دیپلماتیک کشورمان بدل شده است که هر از گاهی بالا می‌گیرد. با توجه به اینکه این اختلاف ریشه در اتفاقات سال‌های پیش از انقلاب اسلامی ایران دارد، خواستیم مروری داشته باشیم به سیاست‌های حکومت پهلوی در این زمینه و تنش‌هایی که در آن سال‌ها وجود داشته است...

 

بگذارید ابتدا بر این موضوع تاکید کنم که من بر آنچه میان ایران و امارات پیش آمده است و در واقع بر ادعای امارات درباره جزایر سه‌گانه، اسم اختلاف ارضی نمی‌گذارم. در واقع اختلاف ارضی بین دو کشوری است که حساب و کتاب‌هایی در گذشته و زمان قدیم داشته‌اند و بینشان وقایعی رخ داده است. در حالی که امارات اصلا کشوری نبود که ما بخواهیم با آن‌ها اختلاف داشته باشیم. حال ممکن است آن‌ها ادعا و دعاوی داشته باشند و البته مسیر ادعا کردن باز است و هر کس می‌تواند ادعا داشته باشد. اما هر ادعایی را نمی‌توان اختلاف ارضی تعبیر کرد.

 

به هر حال ادعایی است و مشخصا هر وقت اختلافی هست یک طرف حق دارد و طرف دیگر حق ندارد. پس شما روی این ادعای اماراتی‌ها چه اسمی می‌گذارید؟

 

اسمش اختلاف ارضی بین ایران و امارات نیست بلکه عبارت است از ادعاهای مطرح شده از سوی امارات که به تدریج سعی می‌شود آن را بزرگ کنند و به نظر می‌رسد این بزرگنمایی ریشه در دلایل داخلی خود امارات و دلایل بین‌المللی دارد.

 

 

چه دلایلی؟

 

امارات وقتی شکل گرفت که توسط انگلیس اتحادیه‌ای بین چند شیخ‌نشین حاشیه خلیج ‌فارس ایجاد شد. بنابراین امارات هیچ وقت مبانی اصولی تشکیل یک دولت را نداشته، چنان که تاریخ مدون و درهم آمیخته و ملتی با خاطره جمعی و خاستگاه مشترک نیز نداشته است. این درست که آن‌ها عرب‌زبانان مسلمانی بودند که در گوشه‌ای از خلیج ‌فارس زندگی می‌کردند اما در دوره‌ای از تاریخ معاصر بخش قابل توجهی از ساکنان به کارهایی مشغول بودند که با عقاید دینی و مذهبیشان همخوانی نداشت. بنابراین در آن دوره منطقه مذکور به نام «سواحل راهزنان دریایی» شهرت داشت و به همین دلیل دولت انگلیس برای رهایی از شر راهزنی‌ها به بزرگان قبایل و شیوخ منطقه پولی پرداخت می‌کرد و قراردادی می‌بست که طبق آن، آن‌ها موظف به مقابله با راهزنان و دفاع از نیروهای انگلیسی می‌شدند. همین امر هم سبب شد که نام آنجا از سواحل دزدان دریایی به «سواحل متصالحه» تغییر یابد. این‌ها سابقه ورود انگلیس به منطقه شیخ‌نشینی است که حالا امارات نامیده می‌شود. حالا آیا قرار است ما آن قرارداد‌ها را به عنوان سوابق و پروتکل‌های رسمی حساب کنیم؟

 

 

البته بحث ما اینجا بر سر سابقه تاریخی امارات نیست اما در مقابل صحبت شما بالاخره این بحث هست که آنجا قبایل مشخصی زندگی می‌کردند و سامان اجتماعی و سرزمین خود را داشتند...

 

بله، قبایلی وجود داشتند اما این قبایل تا مدت‌ها تابع مسقط و عمان بودند. خود آن‌ها هم که تا اواخر دوره صفویه و اوایل قاجار از ایران تبعیت می‌کردند. البته به نحوی در امور خودمختار اما تابع کلی ایران بودند. بعد در دورانی که انگلیس‌ها آمدند جزایر مختلفی را تحت سلطه گرفتند. از جمله معدودی از جزایر ایران اما وقتی قرار شد انگلیسی‌ها بروند توافقاتی امضا شد که به موجب آن توافقات در ‌‌نهایت ایران جزایر خود را مسترد داشت؛ توافقاتی که درست همزمان با آن‌ها، کشور امارات هم شکل گرفت. اما امارات تازه تشکیل آن زمان نه صدایش در اعتراض به استرداد این جزایر ایرانی درآمد و نه حرفی زد. آن‌ها تنها در بخشی از مراتع این جزایر حق علف‌چر داشتند که به معنای آن بود که می‌توانند دام‌هایشان را برای چرا به آنجا بیاورند. بنابراین نه تنها مردمان ساکن جزایر که حتی برخی اقوام ساکن در امارات هم اصالتی ایرانی داشتند. چنان که همین حالا هم پدر شیخ دوبی شناسنامه بند لنگه‌ای دارد.

 

از جمله دلایل داخلی دولت امارات برای پیش کشیدن ادعای مالکیت جزایر، تاکید بر ماهیت خود دولت و مطرح کردن آن است. این رفتار امتداد‌‌ همان سیاستی است که باعث می‌شود مسوولان امارات تلاش کنند حتی به ضرب رشوه بر فدراسیون فوتبال آسیا ریاست کنند و بعد هم آن افتضاح و رسوایی ایجاد می‌شود. شما از گذشته می‌پرسید پس بگذارید بگویم که در گذشته دولت ایران حتی برای مذاکره و دیدار تک به تک با بزرگان این قبایل وقت و انرژی صرف نمی‌کرد. وقتی آن‌ها به ایران می‌آمدند نهایتا یک مدیرکل یا یکی از کار‌شناسان وزارت خارجه برای دیدار با آن‌ها فرستاده می‌شد. حالا اوضاعی پیش آمده که این‌ها را تشویق می‌کنند در برابر ایران بایستند. در حالی که باید آن‌ها در برابر اسراییلی که زمین‌هایشان را غصب کرده است، متحد شوند. بنابراین حالا اسراییل خرسند از این اتفاق‌ها به نفاق‌افکنی میان اعراب ادامه می‌دهد. یکی را با تهدید و دیگری را با تطمیع به سوی خود می‌کشد. البته سابقه اماراتی‌ها در برابر ایران سابقه خوبی نیست. فراموش نکنیم که آن‌ها طی جنگ تحمیلی چگونه از صدام جنایتکار حمایت همه جانبه کردند. حالا هم با پررویی تمام به سفر رییس‌جمهوری ایران به گوشه‌ای از خاک کشور خودشان اعتراض می‌کنند. لابد انتظار داشته‌اند ما از آن‌ها برای سفر به ابوموسی ویزا بگیریم و انگشت‌نگاری هم بشویم.

 

 

شما هم موافق این هستید که اجماع کشور‌های عضو اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج ‌فارس به نحوی جایگزینی برای عدم اجماع و اتحاد آن‌ها در مقابل اسراییل است؟

 

اینطور هم می‌تواند باشد. اما متاسفانه با وجود اشتراکات موجود کشور‌های عربی همیشه در برابر ایران موضع داشته‌اند و در تخاصمی اغلب پنهان و گاه آشکار مشترک بوده‌اند. باعث تاسف است. گویا ارفاق‌های ایران آن‌ها را جری کرده است. به نظر می‌رسد ما زیاده از حد حمایت و کمک خودمان را در اختیارشان گذاشته‌ایم. در مقابل آن‌ها در عرصه‌های بین‌المللی با دید رقابت و حتی دشمنی به ایران نگاه می‌کنند.

 

 

سیاست ایران قبل از انقلاب اسلامی تا چه حد بر این مراودات تاثیر داشته؟ بعضی اعتقاد دارند رفتار کشورهای عربی واکنشی است به رفتارآمرانه‌ای که شاه به مثابه ژاندارم منطقه در پیش گرفته بود...

 

من به چنین برداشتی چندان اعتقاد ندارم. این نژادپرستی و ناسیونالیسم افراطی است که اعراب و ایرانیان را در برابر هم قرار می‌دهد. این نژادپرستی و رفتار تجاوزکارانه است که سبب می‌شود یک کشور با وجود تاریخ هزاران ساله خلیج ‌فارس بخواهد نام این دریا را تغییر دهد و نامی مجعول بر آن بگذارد. حال آنکه خلیج ‌فارس در تاریخ مکتوب بشر همیشه خلیج ‌فارس بوده است و نه چیزی دیگر. به عقیده من سیاست‌های ایران در گذشته هم نسبت به این مساله درست بوده است. قرارداد ۱۹۷۵ بر اساس منافع ایران در «اروندرود» و در برابر مطامع آن‌ها بر «شط‌العرب» به درستی مکتوب شد. هر چند بعد‌ها صدام آن را پاره کرد و آن اقدامات شنیع را انجام داد. تمام کشور‌های عربی هم از او به نحوی حمایت کردند. گویا اگر کشوری عربی درباره قطب شمال هم ادعا داشته باشد آن‌ها از آن حمایت می‌کنند. اما نمی‌دانم چرا در مساله‌ای به اهمیت مساله فلسطین کوچکترین همکاری و همراهی ندارند.

 

 

البته فلسطین مساله‌ای فراعربی است زیرا به نظرم تمام مسلمانان و آزاداندیشان جهان نسبت به مساله فلسطین موضع دارند. اما ممکن است از صحبت‌های شما هم برداشت نژادپرستانه شود...

 

خیر، مساله ما نژاد آن‌ها نیست. مساله ما حکومت‌های سلطنتی نامشروعی هستند که در این کشور‌ها بر مردم حکومت می‌کنند. این کشور‌ها به جای آنکه متعلق به ملت‌ها باشند، متعلق به اشخاص و حاکمان‌اند. آنقدر که گویا برده‌داری همچنان پابرجاست. در همین امارات بروید به وضع زندگی کارگران پاکستانی و هندی که بدون دریافت دستمزد عادلانه و در بد‌ترین شرایط کار می‌کنند نگاه کنید. آن وقت ایران که بیشترین حمایت را از مخالفان اسراییل انجام می‌دهد این‌طور مورد هجمه قرار می‌گیرد؛ تنبیه به دلیل بیشترین حمایت از فلسطین. اینکه کشور‌های عربی امروز در برابر ایران با هم اجماع می‌کنند ربطی به گذشته ندارد و مربوط به مسایل امروز است. آن‌ها احساس می‌کنند که موقعیت بین‌المللی ایران تضعیف شده به همین دلیل دنبال جنگ‌افروزی هستند که به این وسیله بتوانند جزایر را اشغال کنند. حالا بعضی از دوستان استناد می‌کنند به دوران فتحعلی شاه و چه و چه و چه... این استنادات چه معنایی دارد. اینجا خانه و ملک ماست و هیچ استنادی هم نمی‌خواهد زیرا این حاکمیت اظهرمن‌الشمس است. اما بخشی از مشکل هم متوجه خود ماست. ما ۳۳ سال پس از پیروزی انقلابمان باید بیشتر از این در علم و فناوری پیشرفت می‌کردیم و باید در کنار آن ارتباط بهتری با دنیا داشتیم. اما الان دنیا را علیه خودمان شورانده‌ایم و به جای آنکه بنادر و فرودگاه‌های ما محور مبادلات تجاری منطقه باشند این بندر دوبی است که مرکزیت یافته. این حاصل برخی اشتباهات ماست.

 

 

اما اختلافات ارضی منطقه تنها متوجه ایران نیست. در منطقه خلیج ‌فارس حتی خود کشورهای عربی هم با هم اختلافاتی دارند... چه اتفاقی افتاده که مرزبندی‌ها در این منطقه تا این حد نامشخص است، آیا عمدی در کار بوده؟

 

اغلب این کشور‌ها، کشور‌هایی جدیدالتاسیس‌اند. این‌ها در گذشته و در دوره اسلامی یا تابع ایران بودند مانند امارات و مسقط و عمان یا تابع عثمانی. قبل از اسلام هم قسمت شمالی شبه‌جزیره و عراق بخشی از خاک ایران بوده و قسمت جنوبی و غیره نیز متعلق به امپراتوری بیزانس. این‌ها مملکت نبودند. تا وقتی که انگلیس‌ها آمدند و مالکیت‌ها و حاکمیت‌های جدید را پایه گذاشتند. پادشاهان و شیوخ هم که ثروت بیکران و خدادادی این مردم را حراج و با تبختر حکومت کردند. حالا آن‌ها با ثروت مردم هنرنمایی می‌کنند و اسلحه می‌خرند و اگر چیزی به ملتشان می‌دهند، لطف می‌دانند. ما هم که خیابان دیپلماسی‌مان به بالا رفتن از دیوار سفارت‌ها رسیده است. به دست خودمان موقعیت خودمان را در عرصه جهانی تضعیف می‌کنیم.

 

 

اما وقتی هم که ناصر، رییس‌جمهور مصر بحث تغییر نام خلیج ‌فارس را پیش کشید ما مثلا در دوره‌ای اقتدار منطقه‌ای داشتیم و ژاندارم منطقه بودیم. گویا آن‌ها در هر شرایطی کار خودشان را می‌کنند...

 

آن دوره هم دوران اقتدار نبود. یک دوره سیاسی معمولی بود. البته ما مشکلی با اعراب نداشتیم. این عبدالناصر بود که ضمن خدماتی که به عرب‌ها می‌کرد به دنبال جاه‌طلبی‌های خودش و خلافت بر عرب‌ها بود. شعارش این بود «وحدت عربی از خلیج اطلس تا خلیج ‌فارس». او انتظار داشت که ایران زیر یوغ این اتحادیه باشد. چهارپایه می‌گذاشت و سخنرانی می‌کرد که این خلیج عربی است. این سیاست تجاوزکارانه‌ای است که ربطی به شاه و این حرف‌ها نداشت و ندارد.

 

 

حکومت شاه چه؟ در مقابل این ادعا‌ها چه واکنشی نشان می‌داد؟ شاید اگر واکنش مناسبی نشان داده می‌شد کار به اینجا نمی‌رسید...

 

اتفاقا واکنش‌ها خیلی شدید بود. البته آن موقع در دنیا وضع برعکس بود. همین شیخ‌نشین‌ها جرات نداشتند حرف بزنند. اما مشکل اینجا بود که در داخل یک عده سنگ ناصر را به سینه می‌زدند زیرا بعد از کودتای ۲۸ مرداد مشروعیت شاه از بین رفته بود و خواسته‌های ناصر حمایت می‌شد. ناصر هم سیاستمدار پوپولیستی بود. خب هر کس هم که بتواند احساسات توده را تهییج کند مردم دنبال او راه می‌افتند و هورا می‌کشند.

 

 

حالا چطور؟ نظرتان درباره واکنش دستگاه دیپلماسی کشورمان چیست؟

 

خب به نظرم واکنش‌ها خیلی سطحی است. اگر قرار بود کسی ادعایی را مطرح کند، باید ما بودیم. اما به هر حال ما باید موقعیت خودمان را در جهان تقویت کنیم تا این‌ها به تحریک دیگران چنین ادعاهایی را مطرح نکنند. اما به هر حال مساله من بیش از دستگاه دیپلماسی رفتار مردم است. من از بعضی بی‌غیرتی‌های ملی تعجب می‌کنم. چرا ما می‌رویم و ثروتمان را در دوبی و امارات تلف می‌کنیم. آن هم با آن اهانت‌ها که می‌شود؛ از انگشت‌نگاری تا... البته برخی ادعاهایی که این‌ها مطرح می‌کنند بد نیست. برای اینکه ما بر سر غیرت بیاییم و به دلیل حفظ تمامیت ارضی و منافع ملیمان پشت هم بایستیم.

 

 

منبع: روزنامه شرق

کلید واژه ها: فریدون مجلسی جزایر سه گانه ایران و امارات


نظر شما :