محمد توسلی: بازرگان باید ارتباط بیشتری با مردم میگرفت
سعید شمس: اینکه امام خمینی(ره) در روزهای اول ورود به ایران مهندس بازرگان را مأمور تشکیل دولت موقت و در نتیجه انتقال نظام شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی میکند، نشان میدهد که او گزینهای مناسب برای قبول این مسئولیت خطیر در حساسترین روزهای انقلاب بوده. با این وجود سؤالی که در اذهان عمومی بیپاسخ مانده، این است که با وجود تأکید بنیانگذار انقلاب به توانایی و درایت وی، چرا شرایطی رقم خورد که او در طول 9 ماه، چهار بار استعفا کند و در نهایت کنارهگیری کند؟ محمد توسلی که با انتخاب بازرگان بهعنوان اولین شهردار تهران در جمهوری اسلامی برگزیده شده بود، در گفتوگویی با ماهنامه "نسیم بیداری" به تشریح شرایطی پرداخت که در نهایت فرصت اداره دولت را از بازرگان گرفت.
***
عنوان موقت چه ویژگیهایی برای دولت بازرگان در پی داشت؟
دولت موقت در حالی تشکیل شد که اوضاع، بحرانی بود و مهندس بازرگان در شرایطی این مسئولیت خطیر را بر عهده گفت که بقایای نظام شاهنشاهی، ساواک و نیروهای مخالف نظام اسلامی در جامعه حضور و البته فعالیتهایی زیادی داشتند. مجموعه این شرایط یعنی بازرگان وقتی در مدرسه علوی این مسئولیت تاریخی را پذیرفت، وفاداری خود به کشور را ثابت کرده و نشان داده است که برای اعتلای ایران هرکاری که لازم بداند، انجام میدهد.
او به گواه تاریخ با درایت کامل و با ملاک قراردادن مدیریت ایمانی و اخلاقی، چهرههایی سالم و البته کارشناس برای سمتهای وزیر و مسئولین بلندپایه انتخاب کرد تا مسأله مهمی چون انتقال قدرت را به سرانجام خوبی برساند و دولتهای بعدی بتوانند با استفاده از زیرساختهای موجود با کمترین مشکلات ممکن به اداره امور بپردازند. اگر بازرگان این امکان را پیدا میکرد که برنامههایش را آنطور که میخواست، اجرایی کند، بیشک کشور و البته نظام در شرایط فعلی وضعیتی به مراتب بهتر را تجربه میکرد.
اما 4 استعفا نشان میدهد که بازرگان به بنبست رسیده بود.
بهتر است گفته شود که کجاندیشیها و ندانمکاریها بازرگان را در مقام ریاست دولت به بنبست رساند. او که شرایط را دشوار و دشواریها را غیرقابل حل میدید در 15 اردیبهشت 58 و درست 3 ماه بعد از قبول نخستوزیری در نامهای به امام و شورای عالی انقلاب آورده است که دولت نمیتواند به همه وظایف اصلیاش برسد و به همین دلیل، بعد از اداره مملکت در آن روزهای حساس برگزاری رفراندوم و همچنین تعیین مجلس مؤسسان، دیگر نمیتواند شرایط را برای برگزاری انتخاب نمایندگان فراهم آورد. این دلیلی نداشت جز تحرکات ضدانقلاب که علاوه بر دامن زدن به درگیریهای داخلی در مسیر کارشکنی با کشورهای خارجی هم همکاری میکردند.
یعنی ضدانقلاب تنها مانع حرکت دولت موقت بود؟
نه، مشکل دیگر بازرگان این بود که فضای انقلابی آن روزها نمیتوانست با رفتارهای متعادل دولت موقت کنار بیاید و مخالفان سیاست دولت بر این باور بودند که در رسیدن به همه اهداف، باید با روحیهای انقلابی جلو رفت و یکشبه به همه خواستهها رسید. این در حالی بود که نخست وزیر بر منطقگرایی تأکید داشت و تحت هیچ شرایطی حاضر نبود تا فرصتهای موجود در آن زمان را با ندانمکاری به تهدید تبدیل کنند.
میتوانید به نمونهای از آن موارد اشاره کنید؟
به عنوان مثال به خاطر دارم که عدهای شعار میدادند که میتوانند در مدت سه ماه مشکل مسکن را برطرف و این دغدغه بزرگ را از مشکلات مردم کم کنند. جالب است بدانید که این نمونه اظهارات غیرمنطقی از جانب افراد یا جریانهایی مطرح می شد که اتفاقا در انقلاب و اذهان عمومی نفوذ داشتند و همین عامل باعث میشد تا انتظارات غیرمنطقی از دولت زیاد شود. طبیعیست که بازرگان با اعتقاد بر اینکه هر اصلاحی باید گام به گام در لایههای جامعه شکل بگیرد، نمیتوانست تن به این شعارها بدهد و در نتیجه از سوی بخشی از مردم، تحت فشار قرار میگرفت. این نوع رفتارها که نشأت گرفته از اراده تشکلهای انقلابی بود به همان اندازه ضدانقلاب، موانعی را در راه دولت موقت ایجاد کرد تا در نهایت نتواند به کارش ادامه دهد. حزب توده هم که دنبال خارج کردن همه تشکلهای انقلاب به نفع خود بود، از هیچ کوششی برای تخریب چهره دولت کوتاهی نکرد. البته تودهایها در کنار مخالفت با دولت موقت اذعان داشتند که لایه روحانیت، شکننده است و میتوانند این قشر را هم بهراحتی از سر راه خود برداشته و به تنهایی اداره کشور را برعهده بگیرند.
ظاهرا بنی صدر هم به یکی از منتقدین سرسخت دولت موقت تبدیل شده بود.
بله؛ بنی صدر قبل از انتخاب شدن بهعنوان اولین رئیس جمهوری انتخابی، تیزترین انتقادات را متوجه دولت میکرد. در کل میتوانم بگویم آن روزها همه، حتی چهرههای موجه انقلاب هم گفتمان قدرت داشتند و تلاشهایی جدی برای کسب قدرت از خود نشان میدادند. مشکل بزرگ دیگر همان کمیتههایی بود که بههرحال، برای رتق و فتق امور تشکیل شده بودند. ایراد آنها این بود که همه چیز را بر اساس خواستههای خود میخواستند و حتی در امور وزارتخانهها دخالت کرده و اجازه قانونمداری را از وزرای کابینه میگرفتند.
دولت برای مقابله با چنین پدیدههایی چه تدبیری اندیشید؟
بازرگان بر این باور بود که شورای انقلاب باید با دولت موقت همکاری بیشتری کند. او حتی در نامهای به امام مشکلات را بازگو کرد. ایشان هم بهطورطبیعی جانب روحانیت را میگرفتند. فضا به گونهای شد که حتی گفتند که در انتخاب بازرگان اشتباه کردهاند. این نشان میدهد که دولت موقت تحت هیچ شرایط نمیتوانست در فضایی که به وجود آورده بودند، کار مفیدی انجام دهد.
برخی معتقدند بازرگان و دولتش، همخوانی لازم را با شرایط روزهای اولیه انقلاب نداشت و در نتیجه، انتخاب مناسبی نبود.
برخی این عقیده را دارند و میگویند که مهندس بازرگان با شخصیت متعادل و اصلاحطلبی با گفتمان انقلابی تناسب نداشت و فردی باید بهعنوان نخست وزیر انتخاب میشد که از روحیه انقلابی برخوردار بود. اگر فردی با چنین خصلتی بهعنوان مسئول انتقال کشور از نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی برگزیده میشد، انقلاب نمیتوانست در مسیری منطقی به حرکت خود ادامه دهد. بازرگان با توان مدیریتی و شخصیت تاریخی توانست همکاری گروههای مختلف را جلب کند.
اما منتقدین، دولت موقت را دولتی برخاسته از نهضت آزادی عنوان میکنند.
اصلا اینطور نیست. با نگاهی به ترکیب وزرا میبینیم که کابینه متشکل از یازده نفر از نهضت آزادی، یازده نفر از جبهه ملی، چهار نفر از جامعه اسلامی مهندسین و بالاخره چهار نفر از روحانیون بود. این نشان میدهد نخست وزیر وقت توانست نمایندگان تشکلهای مختلف را دور هم جمع کرده و در نهایت، دولتی ملی را تشکیل بدهد.
چطور ایشان بهعنوان یک سیاستمدار، مشکلات را پیشبینی نکرد؟
او دقیقا میدانست که چه موانعی سر راه دولتش به وجود میآید، البته برخی از مشکلات هم برای او قابل حدس نبود. با نگاهی به یادداشتها و گفتوگوهای بازرگان میتوان به این نتیجه رسید که نخستوزیر با علم بر مشکلات، نخستوزیری را قبول کرد. بازرگان قبول مسئولیت کرد چون گزینه دیگری را نمیدید که بتواند کار مهم انتقال را به سرانجام برساند. وی در همان مدرسه علوی در سخنان کوتاهی در پاسخ به حکم امام، نظرش را اینگونه آورده است که «چون شما مورد تأیید اکثریت قاطع ملت ایران هستید، حکم شما مورد قبول قرار گرفته است» این نشان میدهد که بازرگان «اصل» را رأی مردم میداند و با وجود اختلاف نظرهایی که داشت، حکم نخست وزیری را قبول کرد. او در طول 9 ماه با تدبیر مسأله مهمی چون انتقال را انجام داد و در حالی از رأس دولت کنار رفت که جمهوری اسلامی مستقر شده بود.
ظاهرا برخی از نزدیکان بازرگان، مخالف نخست وزیری او بودند؟
بله، همه آنهایی که با خصوصیات بازرگان آشنایی کاملی داشتند از اول هم میدانستند که تفکرات او در فضای آن زمان، منتقد و مخالفان زیادی دارد. حتی آیت الله طالقانی مخالفت جدی خود را مطرح کرد. با این وجود او اصرار داشت که باید در شرایط بحرانی قبول مسئولیت کند تا آینده قضاوتهای آنچنانی را مطرح نکند. طالقانی آشنا نبودن بازرگان با روحانیت را دلیلی اصلی مخالفت خود عنوان میکرد که البته نتوانست در اراده خدمتگزاری بازرگان تأثیری بگذارد. این در حالیست که این دو از شهریور 1320 در کنار هم فعالیتهای متعددی را انجام داده و نهضت آزادی را پایهگذاری کرده بودند.
این شرایط میتواند دلیلی بر اشتباه بازرگان در قبول مسئولیت عنوان شود؟
هرگز! بازرگان با شناختی که از تاریخ ایران داشت و همچنین سهمی که از تغییر زیرساختها از خود ارائه کرده بود، نمیتوانست در آن مقطع شانه خالی کند. البته نباید از کنار این مسأله هم به سادگی گذشت که در روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی، کمتر کسی بود که به اندازه او صلاحیت و جرأت نخست وزیری را در خود ببیند.
اما گزینههای متعددی بودند که میتوانستند دولت موقت را تشکیل بدهند.
ببینید! انقلاب نتیجه تعامل دو نیروی روشنفکران دینی و روحانیت بود. روشنفکران از دهههای قبلتر و روحانیون از سال 42 وارد مسیر انقلاب شدند که اتفاقا هر دو در بین مردم هم نقش آفرینی میکردند. وقتی این دو جریان کنار هم قرار گرفتند، توانستند استبداد را ریشهکن کرده و از دخالت بیگانگان در امور داخلی جلوگیری کنند. ویژگی شاخص بازرگان این بود که مورد وثوق هر دو طرف بود و در آن زمان، کمتر کسی از فاکتور مورد حمایت همزمان روشنفکر و روحانی بهرهمند بود.
دولت موقت و بازرگان چه کوتاهی داشت که در به سرانجام نرسیدن برنامههایش تأثیرگذار بود؟
به نظر من مهندس بازرگان باید ارتباط بیشتری با مردم میگرفت. شک ندارم اگر جوانان بهطور مستقیم به حرفهای او گوش میدادند، با توجه به شعور و قدرت تشخیصی که داشتند، میتوانستد در نهایت انتظارات عمومی از دولت موقت را به انتظاراتی منطقی تبدیل کنند.
ضرورت تحلیل بازرگان برای نسل امروز در چه چیزی نهفته است؟
نسل جدید همانطور که با وجود فاصله زمانی زیاد، مصدق را مورد توجه قرار میدهد، باید درمورد اندیشهها و رفتار بازرگان هم مطالعه داشته باشد تا با الهام از آنها بتواند برای اجراییشدن برنامههای ملی به نتیجه مثبتی برسد. در واقع میتوان گفت که ایران امروز، برای پاسخدادن به نیازهای خود باید بازرگان را بشناسد. متأسفانه جامعه ایران خیلی دیر به این نتیجه رسید که بازرگان و تفکر بازرگان چه دستاوردهایی میتوانست برای جمهوری اسلامی داشته باشد.
نظر شما :