شورای انقلاب در گفتوگوی تاریخ ایرانی با معینفر: اجازۀ ثبت و ضبط جلسات را نداشتیم
زینب صفری
***
شورای انقلاب در شرایطی تشکیل شد که هنوز شاه از کشور خارج نشده بود و رژیم همچنان بر سرِ کار بود. چه مستنداتی خیالِ انقلابیون را از بابت پیروزی انقلاب راحت کرده بود که حالا به فکرِ مقدماتِ انتقال قدرت افتاده بودند؟
بعد از سقوط دولت شریف امامی، ابتدا اعتصاب کارکنان شرکت نفت آغاز شد و به هر حال مشکلاتی برای مصرف داخلی ایجاد کرد. به همین دلیل آقای خمینی در نامهای خطاب به مهندس بازرگان نوشت با توجه به سوابقی که در نفت دارید، شما را به اتفاقِ آقای مهندس مصطفی کتیرایی و آقای شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی انتخاب میکنم که با دو نفر دیگری که خودِ آقایان انتخاب خواهید کرد (آقای خمینی همیشه نامههایش طوری بود که نمیخواست اسامی زیادی را بر روی کاغذ نام ببرد بنابراین تعداد را کمتر مینوشت و به خودِ آنها ماموریت میداد تا افرادِ بیشتری را انتخاب کنند) هیاتی را تشکیل داده و موضوعِ اعتصابِ شرکت نفت را به گونهای در نظر داشته باشید که فشاری بر مردم نیاید، مصرفِ داخلی تامین شود، ارتش نتواند از آن استفاده کند و اگر دولت شرایط را نقض کرد، صادراتِ نفت هم قطع شود. این سه نفر هم مهندس صباغیان و مهندس کاظم حسیبی را انتخاب کردند و هیاتِ پنج نفرۀ اعتصابِ نفت را تشکیل دادند. بنابراین یکی از کارهای حساس قبل از تشکیلِ شورای انقلاب و پیروزی انقلاب تشکیلِ این هیات بود. بلافاصله بعد از اینکه اعتصاب کارکنان صنعت نفت شروع شد و به مراحلِ خوبی رسید، این اعتصابات به سراسرِ مملکت و همۀ ادارات و وزارتخانهها سرایت کرد. آن زمان مشکلاتِ زیادی ایجاد شده بود؛ مثلا مقادیرِ زیادی گندم واردِ گمرک شده و مانده بود. به هر حال اینها باید واردِ سیلوها میشد. کامیونداران اعتصاب کرده بودند، گمرک در اعتصاب بود و ممکن بود قحطی ایجاد شود. صرفنظر از مسالۀ اعتصابِ کارکنان نفت، مسالۀ تنظیم اعتصاباتِ کلِ کشور پیش آمده بود و کسی هم از کسی حرفشنوی نداشت. این بود که آقای خمینی اینبار نامهای به مرحوم دکتر یدالله سحابی نوشت که من شما را به اتفاق مهندس علیاکبر معینفر (یعنی بنده) و آقای شیخ محمدجواد باهنر معین میکنم که به اتفاقِ دو نفر دیگری که خودِ آقایان انتخاب خواهید کرد اعتصابات را به نحوی تنظیم و هدایت کنید که کمترین ضرر را به مردم وارد کند. بدین ترتیب این هیات برای همۀ اعتصابات منهای نفت تشکیل شد و با انتخابِ دو نفر دیگر یعنی آقای دکتر کاظم یزدی (برادر بزرگ ابراهیم یزدی) و آقای دکتر مهدی ممکن کارش را آغاز کرد. اتفاقا تشکیلاتِ خیلی مفصلی در خیابانِ عباسآباد داشتیم و این تشکیلات با کمکِ تجار و اصناف و بازرگانان، مرکزِ هدایتِ اعتصابات شده بود. حتی ما برای ورود آقای خمینی اعتصاباتِ هُما را شکستیم و آنها یک پرواز را برای این کار در نظر گرفتند که البته جلوی آن گرفته شد و پروازِ هُما تبدیل به پروازِ اِیرفرانس شد. اما از آنجا که معمولا جلساتِ مختلفی بین افرادِ مختلف برقرار بود، همه این اعتراض را داشتند که اینجا مدیریتِ متمرکزی وجود ندارد. بنابراین بحثِ شورای انقلاب پیش آمد.
روایتهای گوناگونی از نحوۀ شکلگیری شورای انقلاب وجود دارد. برخی آن را حاصلِ تصمیمِ روحانیونِ معتمدِ امام میدانند که با سفرِ شهید مطهری به پاریس مطرح و عملیاتی شد. برخی هم آن را تصمیم و پیشنهادِ مستقیمِ امام میدانند. شما کدام یک از این روایات را به واقعیت نزدیکتر میبینید؟
خواستِ اولیۀ تشکیلِ شورای انقلاب از طرفِ مردمی بود که اعتصاب کرده بودند و همه معترض بودند به اینکه هیچ مدیریتِ واحد و متمرکزی وجود ندارد. بنابراین میتوان گفت ابتدا خواستِ مردم بود ولی تصویبِ اصلی مربوط به خودِ آقای خمینی بود، با مشورتِ افرادی نظیر دکتر ابراهیم یزدی، قطبزاده و بنیصدر. آقای مطهری هم البته نه به عنوانِ اینکه نمایندۀ یک هیاتی بوده باشد بلکه به عنوانِ یکی از شاگردانِ آقای خمینی که علاقهمند بود و مسافرتی به پاریس داشت در تشکیلِ شورا مؤثر بود. به هر حال این هیاتِ اولیه شاملِ روحانیونی چون آقایان مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، مهدویکنی، باهنر و بهشتی بود و البته هنوز در این موقع اسمی از طالقانی نبود. چون متاسفانه آقایان در این مرحله هنوز او را به حساب نمیآورند. این شورا غیرِ روحانیونی همچون آقایان مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس کتیرایی، دکتر شیبانی و صدرحاج سیدجوادی و ارتشیهایی چون سرتیپ قرنی و تیمسار مسعودی (سوابقِ ایشان برمیگشت به جریانِ محاکمات بعد از ۱۵ خرداد و محاکمۀ سرانِ نهضت آزادی که او با شجاعت وکالتِ آنها را در دادگاهِ نظامی پذیرفته بود) را نیز شامل میشد. این ترکیب تا قبل از ابلاغِ نخستوزیری مهندس بازرگان در ۱۵ بهمنماه است و مدتِ دوام آن هم حدودِ یک ماه بود.
شورای انقلاب دقیقا قرار بود چه نقشی ایفا کند؟ وقتی که دولت موقت تشکیل شد چرا شورا همچنان به کار خود ادامه داد؟ این باعث تداخلِ وظایف و موازیکاری نمیشد؟
تصمیمگیری درباره اینکه چه کسی نخستوزیر باشد و چگونه حکومتِ انتقالی تشکیل شود با این شورا بود. بعد از تعیینِ بازرگان به عنوان نخستوزیر، قرار بر این شد که شورای انقلاب از آن به بعد تنها نقشِ مجلس و قانونگذاری داشته باشد و بس. بنابراین تمامِ کسانی که در دولت میخواستند وظیفهای را برعهده بگیرند دیگر نمیتوانستند عضو شورا باشند. از طرفِ دیگر عدمِ حضورِ آقای طالقانی هم بحث برانگیز و گریبانگیر کسانی شده بود که او را نادیده گرفته بودند و البته حالا به نقشآفرینیِ ایشان نیاز داشتند. آقای طالقانی هم قبل از ۱۲ بهمن که آقای خمینی آمد به ترکیبِ شورا اضافه شد. بنابراین ترکیبِ شورا بعد از پیروزی انقلاب بدین صورت بود: آقایان طالقانی، مطهری، بهشتی، رفسنجانی، باهنر، مهدوی کنی، موسوی اردبیلی، خامنهای، شیبانی، عزتالله سحابی، قطبزاده و بنیصدر. شورای انقلاب موظف بود به کسانی که مهندس بازرگان معین میکند و واردِ دولت میشوند رای اعتماد داده و بودجه و قوانینِ مربوطه را وضع کند.
اما با گذشتِ زمان این تفکیک محقق نشد و عملا دستگاههای مختلف در کارِ هم دخالت میکردند، مثلا ما شهربانی منظمی نداشتیم و وضعیتِ یک شهر و چند کلانتر پیش آمده و هر گروهی برای خودش در هر گوشه یک کمیته درست کرده بود. البته این کمیتهها را آقای مهدوی کنی اداره میکرد، ولی در حقیقت کسی حرفش را گوش نمیکرد. با وجودِ اختلافات و ناهماهنگیهایی که وجود داشت تا وقتی آقای مطهری ترور نشده بود عقلانیتِ بیشتری حاکم بود ولی با مرگِ او باز این اختلافات و تداخلهای کاری بیشتر شد. دخالتهای شورای انقلاب و نهادهای انقلابی مثلِ کمیتهها و جهاد سازندگی که حتی خود شورای انقلاب هم با آنها موافقتی نداشت و از نوعِ کار آنها شکایت داشت، کارِ دولت را با مشکل مواجه کرده بود.
بالاخره مهندس بازرگان حوالیِ تیرماهِ ۵۸ این ایده را مطرح کرد که برای از بین رفتنِ این تداخلها، شورای انقلاب و دولت را ترکیب کنیم. به این ترتیب شورای انقلاب در سه ماهۀ دومِ سال ۱۳۵۸ به این صورت بود که آقای طالقانی کنار کشیده بود و عملا شرکت نمیکرد. آقای مطهری هم ترور شده بود و آقایان بهشتی به عنوان دبیرِ شورا و رفسنجانی، خامنهای، باهنر، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، مهندس بازرگان، بنده (علیاکبر معینفر)، عزتالله سحابی، قطبزاده، بنیصدر، شیبانی، حسن حبیبی و رضا صدر در آن عضو بودند.
البته یک ماه پیش از تلفیقِ شورای انقلاب و دولت، در شورای انقلاب این بحث بود که جوانان در این شورا حضور ندارند و بهتر است اجازه بدهیم که تعدادی از جوانان هم به این ترکیب اضافه شوند. بعد از این تصمیم، سه نفر اضافه شدند که عملا یک ماه بیشتر عضو نبودند چون بعد با پیشنهادِ مهندس بازرگان این ترکیب تغییر کرد. سه نفری که اضافه شدند دکتر حبیبالله پیمان، احمد جلالی و میرحسین موسوی بودند اما شاید فقط یکی دو جلسه شرکت کردند چون بعد از تلفیقِ دولت و شورا این سه نفر هم بیرون رفتند.
بعد از ۱۳ آبان و استعفای دولت، آقای خمینی دستور داد که شورای انقلاب مستقیما کشور را اداره کند. آخرین ترکیبی که شورای انقلاب تا پیش از انحلال آن و تشکیلِ مجلس داشت، ۱۳ نفر شاملِ آقایان رفسنجانی، بهشتی، خامنهای، باهنر، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، مهندس بازرگان، عزتالله سحابی، حسن حبیبی، بنده (معینفر)، قطبزاده، بنیصدر و شیبانی بود.
چرا با وجودِ اینکه در پیام امام خمینی در ۲۲ دیماه ۵۷ اینطور اعلام شد که اعضای شورای انقلاب در اولین فرصت معرفی خواهند شد اما تا مدتها ترکیبِ این شورا حالت مخفیانه داشت و اسامی هیچوقت رسما اعلام نشد؟
شاید قصد و غرضی هم نبود ولی مملکت به صورتِ هیاتی اداره میشد و نه عادتی بر این بود و نه اعتقادی که اسامی اعضای شورا اعلام شود. تنها کسی که معرفی شد سخنگوی شورا بود، تازه آن هم نه از ابتدا، چون در ابتدا شورا سخنگویی نداشت. فقط گاهگاهی خودِ آقای بهشتی مصاحبۀ مطبوعاتی تشکیل میداد و به همین دلیل هم بینِ مردم به غلط اینطور جا افتاده بود که ایشان رییسِ شورای انقلاب هستند. به هر حال بعدا آقای حبیبی را به عنوانِ سخنگوی شورا معرفی کردند و وقتی ایشان کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری شد بنده موقتا به عنوانِ سخنگو معرفی شدم. غیر از ما فرد دیگری را معرفی نکردند و اسم نبردند.
هیچ سند و متن و صورتجلسهای از مذاکراتِ شورای انقلاب وجود ندارد. چرا این اراده وجود داشت که تجربۀ شورای انقلاب تا این حد مخفی و غیرقابلِ دسترس باقی بماند؟
در موردِ نوشتنِ صورتجلسات و مواردی که باید میماند و جزو مهمترین بخشهای تاریخ این مملکت بود متاسفانه اصرار بر این بود که هیچ چیز روی کاغذ نیاید.
این اصرار از طرف چه کسانی صورت میگرفت؟
این اصرارِ بیجهتی بود که در ظاهر ابتدا جنبههای امنیتی داشت ولی بعدها دیگر خطرِ امنیتی هم نبود. تنها کسی که یادداشتهای پراکندهای آن هم بطور شخصی برای خودش داشت و ما هم گاهی به آنها مراجعه میکردیم آقای شیبانی بود. مدتی هم آقای بازرگان چنین یادداشتهایی را تهیه میکرد. ولی بعد تمامِ اینها را آقای رفسنجانی به این بهانه که صورتجلسات را تکمیل کنیم از آنها گرفت و دیگر به آنها پس نداد. اما عملا میبینید که مطلبِ قابل استفادهای که از نظرِ تاریخی سند باشد موجود نیست.
تنها موردی که من یادم میآید و این خیلی عجیب است مربوط به جلسۀ حضور کورت والدهایم، دبیرکلِ وقتِ سازمانِ ملل در شورای انقلاب بود که درباره موضوعِ گروگانگیری به تهران آمده بود. آقای قطبزاده وزیر خارجه بود و قبل از آمدنِ او اجازه خواست که چون جلسۀ مهمی است در این جلسه ضبطِ صوت داشته باشیم و محتوای آن جلسه را ضبط کرد. من خودم شخصا متوجه نبودم که ضبطِ این جلسه به چه کاری خواهد آمد، تا اینکه خاطراتِ همیلتون جُردن را خواندم. جُردن که رییسِ ستادِ کارکنانِ کاخ سفید بود و چندین بار هم ملاقاتهایی با قطبزاده برای حلِ مسالۀ گروگانگیری داشت و چندین بار با چهرۀ مبدل در اروپا با او ملاقات کرده بود در آن کتاب ذکر میکند که دو نفر برای معامله بر سرِ تحویلِ شاه به امریکا آمده بودند، یک وکیلِ آرژانتینی و یک وکیلِ فرانسوی. از آنها اعتبارنامه خواستم و گفتم چه مدرکی دارید که از طرفِ ایرانیها هستید؟ گفتند ما حاملِ سریترین مدرکِ شورای انقلابِ ایران هستیم. گفتیم که این مدرک چیست؟ آنها نوارِ ضبط شدۀ جلسهای که والدهایم در شورای انقلاب بود را به ما دادند. من تازه آن موقع بود که متوجه شدم این نوار در کجا مورد استفاده قرار گرفته است. غیر از آن هیچ اجازهای که جلساتِ شورا مستند بشود داده نمیشد.
چندی پیش (۵ اردیبهشت۹۰) سیدمحمد خامنهای که ظاهرا از اعضای شورای تدوین قانون اساسی بوده در گفتوگویی با همشهریماه اینطور گفت که: «امام با تشکیل شورای انقلاب مخالف بود. من هم به شدت مخالف بودم. برای همین در سال ۵۸ به امام نامه نوشتم که شورای انقلاب عینِ حکومتِ بازرگان است و...» این اظهارات به اعتقادِ شما درست است و امام با شورای انقلاب مخالف بود؟
نه، به هیچ وجه این اظهارنظر درست نیست و آقای خمینی همیشه با شورا همراه بود. آقای سیدمحمد خامنهای عضو شورای تدوینِ قانون اساسی هم به این معنا نبود. جلساتی در حسینیۀ ارشاد تحتِ نظر کاتوزیان، میناچی و آقای شهشهانی دادستانِ تهران برای تدوین قانون اساسی تشکیل شد. یکی دو جلسه هم آقای محمد خامنهای چون لیسانسِ حقوق داشت شرکت کرد. ولی آن زمان کمیتهای به عنوانِ کمیتۀ تدوینِ قانون اساسی که ایشان هم عضو آن باشد مطرح نبود. ممکن است ایشان چنین نامهای هم نوشته باشد اما قطعا آقای خمینی با تشکیلِ شورای انقلاب و نحوۀ فعالیتِ آن موافق بود.
نظر شما :