پاسخ موسوی خوئینی‌ها به نامه همراهان لاجوردی: چرا امروز درباره پرونده انفجار نخست‌وزیری افشاگری نمی‌کنید؟

۱۱ آذر ۱۳۹۰ | ۱۷:۲۰ کد : ۱۵۷۷ از دیگر رسانه‌ها
محمد موسوی خوئینی‌ها در سایت شخصی خود «آهنگ راه» نوشت:

 

پس از انتشار توضیحات اینجانب درباره پرونده انفجار نخست‌وزیری در تاریخ ۹۰/۷/۲۲ تحت عنوان: «از آقای خوئینی‌ها بپرس رجایی و باهنر را چه کردی؟/ ماجرای پرونده انفجار»، مطلبی تحت عنوان پاسخ جمعی از یاران شهید لاجوردی با امضاء پنج نفر منتشر شد که متن آن را به نقل از خبرگزاری فارس در اختیار خوانندگان محترم قرار می‌دهم، سپس نکاتی چند به عرض می‌رسانم.

 

متن این نامه با عنوان «یک بار برای همیشه تاریخ» را به نقل از سایت خبرگزاری فارس، بخوانید:

الحمدالله علی ما هدانا – خدای منان را سپاس بی‌کران برای هدایت یافتگان فی‌سبیل الله که با مجاهدت خویش و صبر و استقامت پرده از چهره نفاق زدودند و به پیروان مکتب روح‌الله نوید پیروزی دادند و خدا را صد شکر که منافقین با دست خویش خود را رسوا ساختند.

 

امروز در مقابل این همه بی‌حرمتی به خون پاک شهیدان سکوت را جایز ندانسته و با اعتذار و پوزش از رهبر عظیم‌الشأنمان در پاسخ به مطالبی که در سایت منسوب به خوئینی‌ها و تحت عنوان «از خوئینی‌ها بپرس رجایی و باهنر را چه کردی؟» درج گردیده است و با فرافکنی در این شرایط حساس جهان اسلام، سعی در القای نکته‌ای انحرافی در مسیر بیداری اسلامی که به زعامت و رهبری داهیانه مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای مدظله‌العالی شکل گرفته است و برای عده‌ای غیرباور، بلکه تحمل و هضم آن نیز سنگین است و هدفی جز خلل در صف متحد امت شهید‌پرور جمهوری اسلامی به دنبال ندارند؛ به قصد قربت و انجام وظیفه، می‌خواهیم دین خود را به شهدا ادا نمائیم و صد البته نیت تخطی از فرمان مطاع رهبر کبیر انقلاب اسلامی نداشته و نخواهیم داشت، که لازمه ولایت‌مداری مطیع امر مولی بودن است.

 

اما اگر رهبر و ولیمان به مصلحت بدانند «یک‌بار برای همیشه تاریخ» پرده از راز‌ها و هزاران سؤال و چراهایی که در پرونده‌ای که به امر امام راحل عظیم‌الشأن (ره) بدون هیچ گونه اظهار نظر قضایی بسته شده است و آن را «پرونده هشت شهریور»، «پرونده انفجار نخست‌وزیری»، «پرونده شهادت رجایی و باهنر» و هر کس آن را به نامی می‌شناسد، برداشته شود، تا اذهان جامعه بی‌هیچ شائبه‌ای در جریان آن وقایع قرار گیرند، «تا سیه روی شود هر که در او غش باشد» و قضاوت را به امت بیدار و مقاوم و صبور این نظام مقدس الهی واگذاریم.

 

اما به همین مقدار بسنده می‌گردد که اگر مدعیان صداقت، واقعیات تلخ تاریخ انقلاب اسلامی را شبهه‌افکنی قلمداد می‌نمایند، پس خودشان با طرح ساختگی این سوال و پاسخ آن هم به این شکل و شمائل و در این شرایط حساس چه هدفی را دنبال می‌نمایند؟!!!

 

الحمدلله به کوری چشم آنان که تحکیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در این برهه از زمان قدرت طلبی تلقی می‌نمایند، حکومت اسلامی بیش از هر زمان به اوج بالندگی و ثبات سیاسی اجتماعی در جهان دست یافته است و بی‌نیاز از تمسک به حربه‌های حباب گونه‌ای است که در این و آن برایش بتراشند و آنچنان محکم و استوار سکان‌دار این حرکت خروشان در عرصه جهانی نقش ایفا می‌نامید، که همگان انگشت بر دهان، جز نظاره‌گری طرقی نمی‌بینند.

 

واقعا چگونه می‌خواهید ذهن جامعه را از آنچه که بدست آمده و دریافته است و تحقق پیش‌بینی‌های حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دنیا و در قلب شیطان بزرگ و استکبار جهانی جلوه گر شده است، را با طرح اینگونه مسائل به کنار بزنید مگر می‌شود خورشید را پنهان کرد؟ زهی خیال باطل، ما هم برای روشن شدن ذهن جوانان بسیجیمان این حماسه سازان عرصه‌های دفاع مقدس و سازندگی و حضور همه جانبه در صحنه‌های بیداری، نکاتی را در حد ضرورت می‌گوییم گرچه در مقاطع زمانی مختلف شمه‌ای از آن را در ادبیات گوناگون و نشریات دریافت داشته‌اند: «ویژه نامه نشریه ایران در فتنه ۸۸» و در این مقال صرفاً در حدی که موجب سوء استفاده ضد انقلاب و منافقین تروریست قرار نگیرد، توضیح خواهم داد و ناگفته‌ها را به زمانی که مصلحت اقتضاء نماید، وا می‌گذاریم.

 

بسیجیان عزیز بدانید؛ که می‌دانید در طی سالیان ۶۰ و ۶۱ و ۶۲ که گروهک‌های ضد انقلاب با چنگ و دندان و استفاده از هر سلاح به جان امت حزب‌الله یورش بردند، این دستگاه قضایی و دادستان انقلاب اسلامی تهران بود که با تلاش بی‌وقفه و شبانه‌روزی عرصه را بر آن‌ها تنگ کرد. که یا دستگیر و مجازات شدند و یا به دامان اربابان خود گریختند و باید کسانی که خود را همطراز مجاهدان سال‌های آتش و خون می‌شمارند، پرسید به چه کاری مشغول بودند و چرا بر زبانشان قفل زده بودند و با چه رویی امروز می‌خواهند، ننگ حمایت‌های صهیونیستی را در فتنه ۸۸ از دامان خود بزدایند، مگر ملّت به این زودی فتنه ۸۸ و عوامل وابسته و جیره خوار استکبار جهانی و حامیان آن‌ها را به فراموشی سپرده است، قطعاً اینطور نیست، بالعکس، نه تنها از یاد نخواهد برد، بلکه آرزوی حضور دوباره آنان را در صحنهٔ انتخابات آتی که با این حربه‌های پوشالی به میدان آمده‌اند، به یأس مبدل خواهد ساخت.

 

امت بیدار است و رهبری‌اش هوشیار‌تر از هر زمان و نیازی به اینکه بخواهد به این تفرقه‌افکنی‌ها بیاندیشد و انسجام و وحدت یکپارچه خود را خدشه‌دار سازد، نداشته، بلکه بیش از هر زمان مهیای حضوری همه جانبه برای خنثی نمودن حربه‌ها و توطئه‌هایی است که در گوشه و کنار واماندگان سیاسی برایش تدارک می‌بینند و در حسرت نوشیدن شهد قدرت فلسفه بافی می‌کنند.

 

بدیهی‌ترین تصویر از شرایط زمان انفجار جلسه شورای امنیت کشور توسط عامل نفوذی گروهک تروریستی منافقین منجر به شهادت ریاست جمهوری و نخست‌وزیر شد، این است که کشمیری چگونه و چرا توانسته است به بالا‌ترین سطح امنیتی کشور بدون هیچ مانعی دست پیدا کند، غیر از این است که فرد یا افرادی با او همکاری داشته‌اند، ساده‌اندیشی است بگوییم، سازمان تروریستی منافقین با توانایی شخصی مثل کشمیری بتواند به این اقدام جنایتکارانه دست بزند، کما اینکه خودشان در جلسات درون گروهی و برای توجیه و انگیزه هوادارانشان بار‌ها از اقدامات گسترده و هماهنگی که به این انفجار ختم گردیده است، سخن پراکنده‌اند. گرچه به زعم خوئینی‌ها دستگاه قضایی و دادستانی انقلاب تهران توانایی دستگیری کشمیری و کلاهی را نداشتند، اما بر هیچکس پوشیده نیست که مسؤلیت امنیت و اطلاعات سایر نهاد‌های نو پا بوده است. افرادی بودند که مدعی توانی بر‌تر، از همه نیروهای امنیتی را داشته و داعیه تشکیل سازمان امنیت و وزارت اطلاعات را یدک می‌کشند؟!

 

کلاهی و کشمیری و بنی‌صدر با سرکرده تروریست‌ها مسعود رجوی در یک اقدام هماهنگ شده قبلی از کشور گریختند، اما تمامی افراد مرتبط در اجرای این اقدام تروریستی در داخل کشور شناسائی و دستگیر و مجازات شدند، گرچه اگر مسئولین اطلاعات و تحقیقات نخست‌وزیری با دخالت‌های بی‌جا مانع از پیگیری‌های دادستانی انقلاب تهران نشده بودند، آن‌ها هم دستگیر می‌شدند، اما نقطه مبهم از همین جا آغاز می‌گردد، زیرا کشمیری با دستیابی به اسناد سری نیرو هوایی و شناسایی نیروهای مساله‌دار و خنثی از مدت‌ها قبل تدارک این فرار را هم فراهم کرده بود، آیا کسانی که کشمیری را از ستاد منافقین به درون حکومت نوپای اسلامی وارد کردند و با معرفی ارگان‌ها و نهاد‌ها زمینه رشد وی را فراهم آورده تا جای که در سری‌ترین مراکز از جمله رکن دوم نیروی هوایی و سپس نخست‌وزیری و نهایتاً دبیر شورای امنیت کشور قرار دادند.

 

نمی‌بایست پاسخگوی این سوال باشند که با چه انگیزه‌ای و هدفی این روند را دنبال کردند؟ و حتی پس از انفجار سالن جلسه شورای امنیت کشور و به شهادت رسیدن ریاست‌جمهوری و نخست‌وزیری، بدنبال جسد سازی برای کشمیری خائن، تهیه پوستر شهادت برای او بودند و در‌‌ همان بعد از ظهر روز انفجار تحت پوشش تسلیت به خانواده کشمیری به منزل وی بروند و اسناد و مدارک سری محرمانه دولتی و دستگاه رمز کننده تلفن و دیگر تجهیزاتی که در منزل کشمیری بوده است را از آنجا خارج نمایند تا به دست نیرو‌های امنیتی نیافتد و نفوذی بودن کشمیری و فرار وی برملا نگردد و در مجلس ختم در مدرسه عالی شهید مطهری فرد دیگری را به عنوان همسر کشمیری به مسوولین و مقامات کشوری معرفی نمایند!!! و هزاران سؤال و مسائل مبهم و مهمی که روشن کننده زوایای پنهان و دست‌های همکار کشمیری، در انفجار هشتم شهریور است و برای امت شهید پرور بلا جواب مانده است. آنچه بیان شد.

 

فرزندان انقلابی امت شهیدپرور در دادستانی انقلاب اسلامی به تمامی زوایای پنهان این پرونده پی برده و عوامل آن را شناسایی کردند؛ اما درست در زمانی که به حساس‌ترین مرحله رسیدند خواستند با احضار و تحقیق از آخرین حلقهٔ این زنجیره پنهان پرده از راز خیانت و همکاری عده‌ای که توسط شخص خوئینی‌ها در جریان پیشرفت و روند پیگیری پرونده قرار گرفته بودند، مانع از این راز گشایی شدند.

 

زیرا اینطور که در رفتار و عملکرد ایشان بر می‌آمد گویا از ابتدا خوئینی‌ها با هماهنگی همین جریان به بازدید از زندان و مستقیماً ملاقات با علی‌اکبر تهرانی تشریف‌فرما شدند و قصد داشتند که به نحو کامل آثاری را که از این ماجرا وجود دارد از بین برده و با توجیه برخورد جناحی، بگویند به لحاظ اینکه شهید لاجوردی و همکارانش از جناح مخالف هستند این قضایا را ساخته‌اند و هیچ اتهامی متوجه کسانی که در مظان اتهام می‌باشند وجود ندارد و وقتی با نظر دادگاه در مورد نقص پرونده علی اکبر تهرانی مواجه شدند تصمیم خود را عوض کردند زیرا نمی‌شد که صورت جلسه دادگاه و مسائلی که در آن مطرح گردیده است از بین برد و نادیده انگاشت و به همین دلیل است که ایشان از تشریح محتوای پرونده خودداری می‌نمایند و از شهیدی چون لاجوردی «مرد پولادین انقلاب» اینگونه بی‌رحمانه یاد کرد، بهتر است خوئینی‌ها این قدر‌شناسی را برای همفکران خودشان نگه دارند و اگر چیزی در چنته دارند بیان کنند!! پس بدنبال چه هستند آن روز که در اوج قدرت بودند و کاری از پیش نبردند؟ چرا امروز دوباره کوس رسوایی می‌نوازند؟

 

بحق شهید لاجوردی چهره نفاق را در تمامی ابعاد و زوایا شناخت و چنانچه در بخشی از وصیت‌نامه‌اش بیان نموده؛ این چهره نفاق در سال ۸۸ پرده از چهره خود عقب زد و ماهیت درونی خود را نشان داد. شخص خوئینی‌ها به عنوان دایهٔ مهربان علی اکبر تهرانی چنان از او یاد می‌کند که بعید است در مورد شخص دیگری اینطور گفته باشند، به هر حال نقص پرونده را اگر ایشان نمی‌گویند ما می‌گوییم.

 

دادگاه صراحتاً اعلام نمود نظر به اینکه علی‌اکبر تهرانی مدعی است با همکاری افراد دیگری این امور را پیگیری و انجام داده است که از هیچ یک از آن‌ها تحقیق صورت نگرفته است و باید یا ایشان آزاد شود و یا اینکه بقیه افراد نیز احضار و تحقیقات تکمیل و سپس پرونده به دادگاه اعاده گردد به همین دلیل شخص خوئینی‌ها تصمیم گرفتند بقیه‌السلف این جریان احضار و از آنان تحقیق صورت پذیرد و چنانچه اتهامی متوجه آن‌ها می‌باشد با صدور کیفرخواست به دادگاه معرفی شوند و به این ترتیب روند پیگیری پرونده را تغییر داده راهکار را در این دیدند که بصورت ظاهر با ادامه پیگیری پرونده موافقت نمایند.

 

به این ترتیب هم به‌طور کامل در جریان جزئیات امر قرار می‌گرفتند و هم فرصت کافی برای اینکه به موقع بتوانند از عواقب این پرونده خود و هم‌فکرانشان را‌‌ رها سازند و آنچه برای شخص خوئینی‌ها قانع‌کننده نبود روند پیگیری و روشن شدن حقایق دیگری بود که منجر به خودکشی یکی از بازداشت‌شدگان گردید که نه موضوعات و نه اتهامات منتسبه به افراد مرتبط به پرونده و توجیه انتساب جرم از نظر دادگاه، چرا که وقتی ایشان کیفر خواست‌های تعدادی افراد را ملاحظه کردند و دیگر راهی برای برون رفت از کاری که شروع کردند، نداشتند دست به دامان جناح خود شدند تا با نگارش نامه‌ای که حاوی مطالب غیر واقعی به محضر حضرت امام (ره) از وجود مبارک ایشان برای رهایی استفاده بگیرند در حالی که به ادعای ایشان قرار بود از محققین پرونده تا آخرین مرحله حمایت شود، به یکباره آنچنان موضع‌گیری کردند که به بسته شدن پرونده به دستور حضرت امام (ره) راضی شدند.

 

در حالی که تا قبل از آن به کمتر از اعلان برائت افراد بازداشت شده از طریق رسانه‌های عمومی آن هم به وسیله دادگاه قانع نبودند. در مورد آنچه در محضر حضرت امام (ره) مطرح گردیده است چون اجازه ندادند اسناد و مدارک و قضات رسیدگی کننده در آن جلسه حضور داشته باشند و شاهدان دیگری حضور داشتند که مقابل اظهارات شخص آقای خوئینی‌ها به برخی از مسائل پرونده اشاره نموده‌اند ولی بنا به دلایلی از بازگویی آن خودداری می‌نمایند. ما چیزی نمی‌گوییم ولی ان‌شاءالله اگر روزی این راز سر به مهر، به امر ولایت امر مسلمین گشوده شود، حقایق را به سمع و نظر امت حزب‌الله خواهیم رساند.

والسلام

احمد قدیریان – اصغر فاضل – حسین همدانی – مرتضی صالحی – محمد‌علی امانی

 

***

 

پاسخ آقایان محترم را ملاحظه کردید، نیازی به پرداختن به آن نمی‌بینم. از چند نفری که اسامی آنان در آخر این پاسخ آمده است تنها آقای حاج احمد قدیریان را به خاطر می‌آورم، از همین رو عرض می‌کنم: جناب آقای قدیریان! قطعاً فراموش نکرده‌اید که از آغاز مسؤلیت بنده در دستگاه قضائی، جنابعالی نماینده دادستان کل کشور در امور مربوط به اسلحه و مواد منفجره بودید و تا زمانی که من در این سمت بودم (تا پایان عمر مبارک حضرت امام-ره-) شما هم نماینده بنده بودید و قطعاً نیز ابراز ارادت‌های مکرر خود را نسبت به اینجانب فراموش نکرده‌اید و نیز برای تأکید بر ارادت خود به اینجانب به یاد دارید از مرحوم شهید بهشتی درباره جایگاه من در انقلاب چه سخنی را نقل می‌کردید.

 

اکنون سؤال من از شما این است که چرا در تمام آن سال‌ها که نماینده من بودید حداقل یک بار اطلاعات خود را درباره این پرونده و درباره آنچه از اقدامات مرحوم شهید لاجوردی می‌دانستید و در پرونده منعکس نبود با من در میان نگذاشتید؟ چرا در زمانی که دادستانی انقلاب برای آخرین بار این پرونده را به جریان انداخت شما حداقل برای یک بار لب به سخن باز نکردید و اطلاعات خود را در اختیار من یا کسانی که مسوول مستقیم پرونده بودند مانند آقای رئیسی قرار ندادید؟ چرا شما و آن چند نفر دیگر که با هم این پاسخ را امضاء کرده‌اید در‌‌ همان زمان خود را به دفتر حضرت امام نرساندید و اطلاعات خود را در اختیار ایشان نگذاشتید؟ چه کسی جلوی شما را می‌گرفت و مانع شما می‌شد؟ حتماً نمی‌گویید دسترسی به امام ممکن نبود و امام در حلقه محاصره اطرافیان بودند و…؟

 

جناب آقای قدیریان من پس از ارتحال حضرت امام -ره- در سمت مشاور سیاسی رهبری چندین سال به دفتر کارم در بیت رهبری رفت و آمد داشتم و جناب عالی مکرر در‌‌ همان دفتر به دیدار من آمدید، حتماً به خاطر دارید - به دلیل صمیمیتی که ابراز می‌کردید- ریز و درشت بسیاری از مسائل را با من در میان می‌گذاشتید؟ آیا هرگز به خاطر مبارک نرسید حداقل در یکی از این دیدار‌ها به جای آن اطلاعاتی که در اختیار من قرار می‌دادید و من نیازی هم به آن‌ها نداشتم از ماجرای این پرونده می‌گفتید؟

 

جناب آقای قدیریان! من رفتار امروز شما و دیگر دوستانتان را که می‌بینم و با رفتار شما‌ها در گذشته مقایسه می‌کنم تنها به این می‌اندیشم که خدایا سیاست وقتی از مسیر الهی خود منحرف می‌شود چه به روزگار بندگان تو می‌آورد و چگونه انسان‌ها را در خود هضم می‌کند؟

 

جناب آقای قدیریان وعده افشاگری و دیگر اقدامات را داده‌اید چرا همین امروز اقدام نمی‌کنید؟ چرا رهبری را هزینه کارهای کرده و نکرده خود می‌کنید؟ بیایید تا دیر نشده است و تا آقایان حجج اسلام: نیّری، رازینی، رئیسی و دیگرانی که در جریان این پرونده بوده‌اند زنده‌اند (که عمرشان دراز باد) اطلاعاتتان را در اختیار بگذارید... چرا کار را به فدا و فرداهای نامعلوم حواله می‌دهید؟

 

جناب آقای قدیریان گویا شما و دوستانتان از گشودن پرونده‌ای که امام دستور مختومه شدن آن را داده‌اند شرعاً و قانوناً پروائی ندارید، اکنون که چنین است پس معطل چه چیزی هستید؟ نترسید، اقدام کنید ولی هشدار می‌دهم که از یک چیز بترسید و آن افشا شدن آن دست‌هایی است که امام فرمودند: من از اول می‌دانستم دست‌هایی در کار است که می‌خواهند افرادِ به درد بخور را از ما بگیرند و خود جای آن‌ها را بگیرند.

کلید واژه ها: انفجار نخست وزیری موسوی خوئینی ها لاجوردی


نظر شما :