نگاهی به نظام آموزش دختران در عصر قاجار
در این راستا دختر بر اساس فرهنگ و سنن جاری در جامعه از سن ۹ سالگی شوهر داده میشد و زمان کمتری را در کانون خانواده به سر میبرد و کمتر مورد توجه قرار میگرفت. البته در سطوح بالاتر اجتماع و طبقات مرفه، دختران علاوه بر آموزشهای ابتدایی به فراگیری شرعیات و قرآن و در صورت روشنفکر بودن پدر خانواده به آموزش ادبیات فارسی، کتب اخلاقی و تاریخی و در نهایت آشنایی با دواوین شعرای بزرگ پارسی زبان میپرداختند. این آموزشها وظیفه معلمین سر خانه بود و بیشتر جنبه شنیداری داشت.۱ چرا که تفکر سنتی مردسالارانه نوشتن را برای زنان جایز نمیدانست و آن را خطری بزرگ برای بیان احساسات عاطفی و نامه نگاریهای پنهان میپنداشت.
در سطوح پایینتر جامعه و طبقات متوسط این آموزشها وظیفه مکتب خانهها بود. در این مکتبخانهها که توسط ملا باجی اداره میشد، تعلیم و آموزش علوم بسیار محدود بود و به قرائت قرآن و روخوانی چند کتاب ادبی چون کلیله و دمنه، گلستان سعدی و اشعار حافظ بسنده میشد.۲ هیچگونه تشکیلات دولتی و غیردولتی که نظارهگر این مکتب خانهها باشد وجود نداشت. تنوع و میزان مواد درسی مکتبخانهها بستگی به ذوق و وجدان مکتب داران داشت تا به چه ترتیب کودکان را به علم آشنا سازند و شوق علم جویی را در آنان بپرورانند.
اما مظلومیت دختران ایران به حدی بود که این امکان نیز تنها در شهرها وجود داشت و دختران روستایی و عشایر از این حداقل نیز محروم بودند. عصر قاجار، عصر آشنایی با فرهنگ و تمدن غربی و شناخت شیوه جدید زیستی بود. این آشنایی با تفکرات و تمدن غربی که از جنگهای ایران و روس آغاز شد و با اعزام محصلان ایران به خارج از کشور و رفت و آمد خارجیان به ایران گسترش یافت نوعی دگرگونی و اصلاح طلبی در عقاید رجال عصر قاجار به وجود آورد و در این بین پارهای از دولتمردان کشور چون عباس میرزا، میرزا ابوالقاسم فراهانی، میرزا تقی خان امیرکبیر و... به تحول در نظام آموزشی معتقد و از مشوقان تحول نظام فرهنگی و اصلاح آن در جامعه شدند. از سوی دیگر پارهای از روشنفکران ایرانی چون میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده به بازنگری در شیوه زیستی زنان عصر قاجار پرداختهاند و تحول در آن را امری ضروری دانستهاند.۳ و پارهای از زنان آزاداندیش چون بیبی خانم استرآبادی، تاجالسلطنه و فروغالسلطنه (دختران ناصرالدین شاه) و... به لزوم این دگرگونی پی برده و از آن سخن گفتند. حضور چشمگیر زنان در نهضت تنباکو و انقلاب مشروطیت روح عدالتخواهی و مساواتطلبی را گسترش داد و آنان را به اعتراض علنی کشاند.۴ اما اعتراضات راه به جایی نبرد و حتی درخواست به حق زنان برای ایجاد مدارس دخترانه در مجادلات ابتدایی نمایندگان مجلس گم گشت. پس زنان آزاده ایرانی در نخستین قدم پس از تأسیس انجمنها به تأسیس مدارس دخترانه و سوادآموزی دختران پرداختند تا از این طریق آگاهی و علماندوزی را به داخل خانهها بکشانند و با آگاه نمودن زنان و دختران ایرانی نسلهای بعد را برای کسب حقوق حقه خود آماده سازند.
تأسیس مدارس دخترانه
الف- مدارس دخترانه مسیونرهای مذهبی۵:
در دوره محمد شاه نخستین مدارس به شیوۀ جدید در ایران توسط مسیونرهای آمریکایی و سپس فرانسوی تشکیل شد. نخستین مدرسه دخترانه را یک کشیش آمریکایی به نام پرکینز در شهر ارومیه در سال ۱۲۱۷ه. ق تأسیس کرد.۶ این مدرسه در ابتدا مخصوص اقلیتهای مذهبی بود و هیچ دختر مسلمانی اجازه تحصیل در آن را نداشت. چرا که جامعه آن عصر به هر گونه تحولی با دیدۀ شک مینگریست و تحصیل دختران را جایز نمیدانست و به آیات قرآن مجید که در آن هنگام سخن از «یا ایها الذین آمنوا» هم مردان را مخاطب قرار میدهد و هم زنان را، توجهی نمیکردند و کلام مقدس نبوی «اطلب العلم ولو بالصین» و یا «طلب العلم فریضه» را مد نظر قرار نمیدادند.
به هر صورت پرکینز این مدرسه را با چهار دانشآموز نستوری در ارومیه تأسیس نمود. این تعداد تا سال ۱۲۱۹ق به ۲۴ دانش آموز رسید. در این مدارس علاوه بر علوم مذهبی، مهارتهای خانهداری و صنایعدستی چون قالیبافی، خیاطی، گلدوزی، آهنگری و... نیز تعلیم داده میشد. موفقیتهای پرکینز در این زمینه باعث شد که محمدشاه فرمانی مبنی بر حمایت از مدارس آمریکایی در سال (۲۷ ربیع الاول) ۱۲۵۵ه. ق صادر کند.۷ هیئت مبلغان آمریکایی به تدریج فعالیت خود را در سایر شهرهای ایران چون تهران، همدان و رشت گسترش دادند و در ۲۴آوریل ۱۸۷۴م/۱۲۹۱ه. ق مدرسهای دخترانه در تهران تأسیس نمودند. این مدرسه مجانی بود. بعدها این مدرسه به محل جدیدی در نزدیکی باغشاه که موسوم به لاله زار بود انتقال یافت و به صورت مدرسۀ شبانهروزی درآمد. در هنگام انتقال، این مدرسه دارای ۹ شاگرد بود که به طور شبانهروزی در همان محل زندگی میکردند و سرپرستی آنان بر عهده «سارا باست» بود. در سال ۱۲۹۲ه. ق/۱۸۸۵م دوشیزه دیل از آمریکا برای اداره مدرسه دخترانه به تهران آمد و قرار شد که مخارج آموزشگاه را مدرسه تأمین کند و در نتیجه مبالغی به عنوان شهریه دریافت گردد. در سال ۱۲۹۴ه. ق/۱۸۷۷م بنا به خواهش بنجامین وزیر مختار آمریکا، ناصرالدین شاه اجازه داد که دختران مسلمان نیز به این مدرسه راه یابند. ۸ و این اولین آموزش علمی دختران مسلمان به حساب میآمد.
به دنبال صدور این فرمان و مخالفت پارهای از رجال درباری، ناصرالدین شاه خود به بازدید از مدرسه رفت اما پس از بازرسی از مدرسه و پرسش از دختران محصل چنان به وجد آمد که وعده داد سالی صد تومان به بودجه آموزشگاه دخترانه کمک کند. پس از آن عدهای از خانوادههای سرشناس مسلمان دخترانشان را به این مدرسه فرستادند. چنانچه در سال ۱۳۱۴ه. ق/۱۸۹۶م ۱۶ تن از دختران مسلمان برای ثبت نام به این مدرسه مراجعه کرده و تعداد محصلین مسلمان آموزشگاه بیش از محصلین مسیحی و ارمنی و یهودی شد. در سال ۱۳۲۱ه. ق/۱۹۰۳م مظفرالدین شاه فرمان داد که تمام خانوادههای مسلمان دخترانشان را از این مدرسه که در آنجا به دختران پوشیدن دامن و کفشهای پاشنه بلند را یاد میدهد، بیرون بیاورند. تمام دختران مسلمان آموزشگاه را ترک گفتند ولی ده روز طول نکشید که همه آنان دوباره به مدرسه بازگشتند.۹ تا اینکه بالاخره اولین گروه دختران مسلمان از مدرسه دخترانه آمریکایی تهران در سال ۱۳۲۵ه. ق/۱۹۰۷م فارغالتحصیل شدند.۱۰
سومین مرکز فعالیت میسیونرهای آمریکایی در سال ۱۳۰۰ه. ق/۱۸۸۱م را مستر هاواکس در شهر همدان تأسیس کرد. عده شاگردان آن بالغ بر ۶۵ نفر شد. اولین گروه دختران مسلمان این آموزشگاه در سال ۱۳۲۵ه. ق/۱۹۰۷م فارغالتحصیل شدند. ۱۱
ضمائم:
۱. «ما را از پنج سالگی به مکتب میگذاشتند آن هم نه همه دختران را، بلکه ندرتاً. نه ساله که میشدیم از مکتب بیرونمان میآوردند. اگر کتاب میتوانستیم بخوانیم یا خط میتوانستیم بنویسیم پدران عزیزمان با کمال تغیر کتاب و قلم را از دستمان گرفته، پاره کرده و شکسته و به دور میانداختند که چه معنی دارد دختر خط داشته باشد، مگر میخواهید منشی بشوید.» ر. ک روزنامه تمدن، سال اول، ش ۱۲، ۷ ربیعالاول ۱۳۲۵.
۲. «مکتب خانههایی بسیار اندک برای دختران وجود داشت که زنان اداره میکردند. برخی از دختران تا هشت سالگی ممکن بود قرآن خواندن را بیاموزند ولی ضرورت نداشت نوشتن را فرا گیرند.» ر. ک جعفر شهری. تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج ۴، ص ۴۴۷ و سر جان ملکم. تاریخ ایران ج ۲، ص ۲۰۶. عیسی صدیق. تاریخ مختصر آموزش و پرورش، ص ۳۲۲.
۳. میرزا آقاخان کرمانی درباره وضعیت زندگی زن ایرانی در سه مکتوب خود ص ۲۰ مینویسد:... زنان ایرانی نه تنها در نظرها خفیف و بیوقار و حقیر یا ذلیل، ضعیف و مانند اسیرند، بلکه از دانش مهجور و از فخر بینش دور و از همه چیز عالم بیخبرند و از تمام هنرهای بنی آدم بیبهره و بیثمر... و از معاشرت دور و در زاویۀ خانههای خراب، عنکبوت وار از خیال زنانۀ خوش میزیسته و بر وفق طبیعت خود میبافند. شب همه شب در فکر اینکه به صد حیله از دست آن شوهر نامرد نمرود کردار شداد رفتار گریبان خود خلاص کنند.
۴. زنان در اعتراض به عدم حق رأی در انقلاب مشروطه در مقالهای در یکی از مجلات قزوین نوشتند: «... برادران عدالت دوست و مواسات خواه ما به حکم ماده مخصوص در نظامنامه مزبور [تبصرۀ اول از ماده سوم و تبصره اول از ماده پنجم] توهین و تخفیف عموم زنان ایرانیه را نموده و آنان را در شمار مجانین و ضعفا محسوب [میدارند] و حال آنکه میتوان مدلل داشت که زنان قدمی از مردان عقب نیستند و بلکه اگر آن همه اسباب و آلاتی که برای تحصیل و ترقی مردان فراهم است، زنان هم داشته [باشند] نتایج [را] بهتر جلوه میدادند.» هفتهنامه حبلالمتین، سال ۱۴، ش ۱۷ دوشنبه ۱۶ شوال ۱۳۲۴، ص ۷.
۵. برای آگاهی از تاریخچه مسیونرهای مذهبی در ایران رجوع کنید به پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در دوره قاجاریه نوشته صفورا برومند.
۶. در سال ۱۲۰۸ش/۱۸۲۹م دو مبلغ پروتستان آمریکایی به نامهای پرکینز و اسمیت به ایران آمدند تا به تبلیغ در میان نستوریان ایران بپردازند و آنان را به آیین پروتستان درآورند. آنان میپنداشتند که از این نستوریان تغییر مذهب داده شده بتوانند برای تغییر مذهب ایرانیان استفاده کنند. هدف تبلیغی این هیئت «احیای روحانی مسیحی» خاورمیانه بود.
۷. آبراهام یلسون. روابط سیاسی ایران و آمریکا، ترجمه باقر آرام، ص ۲۸.
۸. مجله گنجینه اسناد، سال اول، دفتر اول، ۱۳۷۰، ص ۸۲.
۹. جان الدر. تاریخ مسیون آمریکایی در ایران، ص ۴۰-۴۱.
۱۰. مریم اردلان و مهرتاج رخشان از مدرسه آمریکایی تهران فارغالتحصیل شدند.
۱۱. ملک الرحیم رضازاده. تاریخ روابط ایران و آمریکا، ص ۷۵-۷۸.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظر شما :