عصر فریب

محمد البرادعی
۲۴ خرداد ۱۳۹۰ | ۱۹:۳۳ کد : ۹۱۷ کتاب
عصر فریب
تاریخ ایرانی- نسرین رضایی: مرد بازنشسته‌ای که زمانی مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بود، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، حرف‌هایی که بخش اعظم آن‌ها در رابطه با کشورهایی چون ایران، عراق و کره شمالی است. محمد البرادعی در کتاب خاطرات خود با نام "عصر فریب" که روز ۲۶ آوریل به بازار عرضه کرد، از جدال با جورج بوش رییس جمهور سابق ایالات متحده بر سر حمله به عراق تا تلاش برای منصرف کردن وی از عملکرد نظامی در مقابل ایران می‌نویسد. البرادعی در بخشی از کتاب خود آورده که: «از سوی برخی از جمهوری‌خواهان به ستوه آمدم، اما سرانجام راهی را رفتم که انتهای آن دریافت جایزه صلح نوبل بود.»

 

ناگفته‌های زیادی در این کتاب ۱۲ فصلی مطرح شده و نکته جالب اینجاست که پنج فصل کامل از این کتاب به ایران و فعالیت‌های هسته‌ای و کشمکش‌های آژانس با تهران اختصاص یافته است. "عصر فریب" فراتر از یک کتاب خاطرات است و شاید بتوان گفت که پرداختن البرادعی به فعالیت‌های هسته‌ای کشورهایی چون عراق، کره شمالی، ایران و لیبی این کتاب را به یک مجموعه مناسب در مورد چگونگی تعامل آژانس با کشور‌ها و مدیریت تکنولوژی هسته‌ای قرن ۲۱ بدل کرده است.

 

البرادعی در بخشی از کتاب می‌نویسد: «یکی از بزرگ‌ترین سئوالات زندگی من این است که بدانم آیا به راستی زمانی فرا خواهد رسید در شرایطی که دولت‌ها بر سر قوانین و قواعد جهانی و میزان پافشاری بر سر این قواعد‌ با هم اختلاف دارند، شاهد یک پیشرفت فزاینده و رو به جلو در جامعه بین‌المللی باشیم.» او می‌نویسد: «آیا در حالی که در جامعه بین‌المللی شاهد عملکرد متفاوت کشورهایی چون ایران، کره شمالی، برمه و سوریه است، چنین پیشرفت و حرکت رو به جلویی امکان‌پذیر خواهد بود؟»

 

مدیرکل سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در بخشی از کتاب خود که مربوط به سوریه است، می‌نویسد: «از واشنگتن عصبانی هستم به این دلیل که اطلاعات خود در مورد اینکه دمشق در حال ساخت تاسیسات هسته‌ای است را فاش نکرد و در ادامه نیز زمانی که اسراییل این تاسیسات را در سال ۲۰۰۷ بمباران کرد، هیچ اقدامی نکرد.» البرادعی، ایالات متحده و دیگر قدرت‌های بزرگ دنیا را بیشتر یک مشکل توصیف می‌کند تا یک راه حل و می‌نویسد: بحث عراق خود گویای این ادعای من است.

 

در فصل‌‌‌های مربوط به ایران، بیشتر به تاریخ روابط و تعاملات تهران با آژانس پرداخته شده است. البرادعی می‌نویسد: «اشتباهات ایالات متحده زمانی ادامه پیدا کرد که پیشنهاد مذاکرات مستقیم با کره شمالی را مطرح کرد، اما از پذیرش مذاکرات بدون پیش شرط با ایران امتناع کرد.» در کتاب اشاره‌های بسیار زیادی به گرمی روابط میان ایران و روسیه در سال ۲۰۰۶ شده است.

 

 او در فصل دوم کتاب که مربوط به موضوع عراق و آغاز جنگ در این کشور است، با اشاره به ادعای آمریکا درباره تجهیز صدام به سلاح‌های کشتار جمعی می‌نویسد: «رهبران ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ واقعیت‌ها را تحریف کردند. مقامات دولت جورج بوش باید به دلیل جنایات جنگی در عراق محاکمه شوند.» مدیرکل سابق آژانس در این فصل به بیان نقش خود در جنگ عراق و بررسی گزارش‌هایی می‌پردازد که به او ارائه شده است. بر اساس آنچه در کتاب آمده است، گزارش‌ها بسیار بحث برانگیز بوده و از آن‌ها به عنوان توجیهی برای جنگ آمریکا علیه عراق به بهانه نابودی سلاح‌های کشتار جمعی استفاده شده است. تا به امروز در عراق سلاح‌های کشتار جمعی کشف نشده است. بازرسان آژانس انرژی اتمی که البرادعی از ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۹ در راس آن قرار داشت، نیز مکررا درباره وجود سلاح‌های اتمی در عراق ابراز تردید کرده بودند. به گفته البرادعی به این ترتیب دلیلی برای پذیرش این ادعای مقامات آمریکا وجود نداشت که می‌گفتند لوله‌های آلومینیومی که عراق می‌خرد تنها برای سلاح‌های اتمی قابل استفاده‌اند.

 

 البرادعی می‌نویسد: «جنگ عراق به من آموخت که فریب مردم محدود به کشورهای کوچک نیست که دیکتاتورهای بی‌رحم بر آن حکومت می‌کنند.» او سئوال می‌کند که آیا سازمان ملل باید مساله قانونی بودن جنگ عراق را در دادگاه بین‌المللی لاهه طرح کند؟ و می‌گوید: «اگر ما بخواهیم بر اساس قانون زندگی کنیم آن وقت نباید تعقیب جنایتکاران جنگی به بازندگان محدود بماند.»

 

البرادعی در کتابش از رسوایی یک جنگ غیرضروری و گمراه کردن عامدانه توسط بوش و بلر، بازیگران اصلی جنگ عراق سخن می‌گوید. به گفته او خواست سرنگون کردن یک رژیم هیچ مبنای قانونی برای آغاز یک جنگ نیست و یافتن بهانه برای شروع جنگ هم به همین ترتیب غیرقانونی است.

 

اما مساله‌ مهم دیگری که البرادعی در این کتاب آن را فاش کرد‌ه، گزارش‌هایی است که از سازمان اطلاعات آمریکا در ماه مه ۲۰۰۳ دریافت کرده بود مبنی بر اینکه سرهنگ معمر قذافی، رهبر لیبی برنامه‌ هسته‌ای گسترده‌ای در اختیار دارد و بر این اساس البرادعی به طرابلس سفر کرد تا با مسئولان لیبی برای نابودی این برنامه و خلع سلاح هسته‌ای این کشور مذاکره کند. این کتاب فصل کاملی را درباره‌ برداشت‌های البرادعی از شخصیت قذافی و رفتارهای نابجای قذافی به خود اختصاص داده است از جمله اینکه قذافی برای مدت طولانی وی را در یک اتاق سرد منتظر گذاشته بود تا کت و‌یژه‌ خود را بپوشد تا اینکه بشیر صالح بشیر، معاون قذافی و عبدالرحمان شلغم، وزیر خارجه‌ لیبی البرادعی را به یک اتاق گرم بردند تا با قذافی دیدار کند.

 

البرادعی نوشته است: «در این دیدار اولین صحبت قذافی مرا غافلگیر کرد، او گفت: تو چرا از دولت مصر و به ویژه نظام حسنی مبارک بدت می‌آید؟ من هم در پاسخ به وی گفتم که من از عبدالناصر بدم نمی‌آید. او دستاوردهای زیادی را محقق کرد اما اکثر آنچه که به دست آورده بود به شکست منتهی شد.»

 

البرادعی نوشته که قذافی پرسید: «تو چرا از دولت مصر و به ویژه نظام حسنی مبارک بدت می‌آید؟ مبارک به ما توصیه کرده است که سلاح‌های هسته‌ای را کنار بگذاریم و به جای تو و آژانس، به ما در مورد خطرات این سلاح‌ها هشدار داده است.»

 

البرادعی در بخشی از خاطرات خود در رابطه با فعالیت‌های هسته‌ای ایران و اصرار تهران به غنی‌سازی اورانیوم در مقیاس صنعتی می‌نویسد: «مقامات ایران مدام اعلام می‌کردند که فعالیت‌های هسته‌ای آن‌ها صلح‌آمیز بوده و هیچ تهدیدی را برای کشوری دیگر به همراه ندارد. آن‌ها می‌گفتند ما غنی‌سازی را در مقیاس صنعتی ادامه خواهیم داد. مذاکرات با مقامات اروپایی هم در این رابطه ادامه داشت. در این میان روسیه پیشنهاد داده بود تا ایران برنامه توسعه و تحقیقات خود را در حد محدود ادامه داده و تولید سانتریفیوژ از سی به چهل عدد افزایش یابد. این پیشنهاد با مخالفت مقامات ایالات متحده روبرو شد، بنابراین روس‌ها پیشنهاد خود را پس گرفتند.»

 

البرادعی ادامه می‌دهد: «تصور من بر این بود که پیشنهاد روس‌ها می‌تواند پیشنهاد خوب و قابل تاملی باشد. همین موضوع باعث شد تا زمانی که "باب ژوزف" جانشین بولتون را در وین ملاقات کردم این مساله را با او در میان بگذارم. زمان چندان زیادی از این موضوع نگذشته بود که کاندولیزا رایس(وزیر خارجه وقت آمریکا) در اجلاس داووس به اتاق من در هتل آمد و با لحنی که چندان دوستانه هم نبود، در رابطه با آنچه که من با نماینده آمریکا در میان گذاشته بودم، صحبت کرد. رایس به من گفت: به نظر می‌رسد از آخرین باری که همدیگر را ملاقات کرده‌ایم مواضعمان کاملا تفاوت کرده. رایس سعی می‌کرد به من بفهماند که درک ایالات متحده این است که مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قصد حمایت از برنامه توسعه و تحقیقاتی پیشنهادی روسیه برای ایران را دارد و اینکه من فعالیت‌های هسته‌ای ایران در راستای غنی سازی اورانیوم را قانونی می‌دانم.»

 

مدیر سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ادامه کتاب خود می‌نویسد: «من به خود وزیر خارجه آمریکا گفتم که هیچ‌گونه موضعی در خصوص پیشنهاد روسیه نگرفتم. اما معتقدم که چنین پیشنهادی که از سوی مسکو مطرح شده، از دو جهت اهمیت ویژه‌ای دارد: نخست اینکه آژانس احتیاج دارد تا به گونه‌ای راه سرکشی به فعالیت‌های اعلام نشده ایران را داشته باشد. بنابراین ضروری است تا اجازه ادامه فعالیت به تهران داده شود. اما از سوی دیگر اگر بخواهیم امیدوار باشیم که ایران فعالیت‌های هسته‌ای خود را متوقف کند باید مسیر مذاکرات را در پیش بگیریم. من در گفت‌وگو با رایس تاکید کردم که این در ‌‌نهایت تک تک اعضای آژانس هستند که تصمیم می‌گیرند چه رویکردی اتخاذ شود، اما من هم حق دارم تا نظر خود را بیان کنم.»

 

البرادعی در کتاب پرحرارت می‌نویسد و نقل می‌کند. با این حال نیویورکر در تحلیل خود از این کتاب آورده است که او همزمان با تحولات خاورمیانه و به واسطه تمایلش برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری مصر بیشتر در زمان نگارش سعی کرده تا به جنبه‌های مثبت فعالیت خود در آژانس بپردازد و نقاط روشن خاطرات سیاسی و کاری خود در آژانس را نقل کند. به نوشته نیویورکر، حتی عجله زیاد مدیرکل سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای عرضه این کتاب به بازار پیش از انتخابات ریاست جمهوری خود موید این حرف است.

 

کلید واژه ها: عصر فریب محمد البرادعی آژانس بین المللی انرژی اتمی پرونده هسته ای ایران


نظر شما :