تاثیر ترور حسنعلی منصور در جمعیت موتلفه اسلامی
جمعیت موتلفه اسلامی یا هیاتهای موتلفه اسلامی از نخستین روزهای پدید آمدن نهضت مرجعیت و امام، وظیفهشان نشر اعلامیههای امام، شکل دادن تظاهرات و هدایت کلی مسایل جنبش در تهران بود. در اولین گامها صادق امانی، صادق اسلامی، حسین رحمانی، مهدی بهادران، هاشم امانی، لاجوردی، احمد قدیریان، مهدی شفیق، عسگراولادی، مهدی عراقی، میرمحمد صادق و ابوالفضل توکلی اعضای اولیه گروه را تشکیل میدادند. هیات موتلفه اسلامی نتیجه ترکیب چند هیات مذهبی بود که اکثر آنها از مقلدان امام (ره) بودند.
اسدالله بادامچیان یکی از اعضای این گروه، موتلفه را ائتلاف سه هیات مذهبی (مسجد شیخعلی، مسجد امینالدوله و گروه اصفهانیها) میداند. به گفته وی در راس این تشکیلات و موسس و رهبر آن امام خمینی (ره) قرار داشت و شورای روحانیت متشکل از چهار عضو رسمی و دو عضو غیررسمی نظارت بر فعالیت و انطباق آن با موازین شرعی را بر عهده داشته است. آقایان محیالدین انواری، مطهری، بهشتی و مولایی از روحانیون برجسته این گروه بودند. ارگان جمعیت در این دوره نشریه ماهانه «انتقام» بود.
پس از حادثه فیضیه و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، اعضای این جمعیت به این نتیجه رسیدند که مبارزه سیاسی با رژیم شاه بیفایده است. پس از تبعید امام در پی اعتراض به تصویب لایحه کاپیتولاسیون در ۲۱ مهر ۴۳ در مجلس یاران موتلفه، پس از کسب اجازه از شورای روحانیت مراجع جهت اقدام به اجرای حکم شرع، تصمیم به ترور انقلابی حسنعلی منصور، نخستوزیر شاه (۱۳۴۴–۱۳۰۲) گرفتند. بیتردید اندیشه مبارزه مسلحانه با رژیم از فداییان اسلام به اینان به ارث رسیده بود. تصور اعضای این گروه این بود که چنین اقدامی میتواند مبارزات تودهای را فعالتر کند. بخارایی به همراه یارانش در شب «عملیات بدر» جلسهای برگزار و قطعنامهای را در شش ماده تنظیم کردند که در آن آمده است «ما با قلبی سوزان آماده شهادتیم. دیدن این تنهای برهنه، شکمهای گرسنه و بدنهای ناتوانی که زیر تازیانههای عمال استعمار آنها را به پرستیدن پیکر منحوس شاه وامیدارند، ما و هر انسانی را رنج میدهد. ما برای اولین بار شلیک گلوله را روی دشمنان شما ملت ایران، طنینانداز میکنیم. باشد که شما نیز پیروی کنید. ما همانند سرور شهیدان حسینبنعلی (ع) زندگی را عقیده و جهاد در راه آن میدانیم. شما ای ملت ایران!... با قلبی مملو از ایمان بپا خیزید و این عاملان منفور استعمار و حیات کثیف حاکمه را یکباره نابود سازید. ما از ورای این جهان با شما سخن میگوییم، نترسید، بپا خیزید و خود را به کاروان شهدا ملحق کنید.»
اول بهمنماه و زمانی که حسنعلی منصور برای شرکت در مجلس شورای ملی به بهارستان میرفت، محمد بخارایی در ضلع جنوب شرقی و نیکنژاد در ضلع جنوب غربی و هرندی در ضلع شمال شرقی و صادق امانی ۱۹ساله در ضلع شمال غربی ایستادند. زمانی که ماشین منصور با اسکورت وارد میدان شد بخارایی خیلی عادی به طرف مجلس حرکت کرد و نامهای که در دست داشت به طرف منصور گرفت و در همین زمان با اسلحهای که در زیر نامه پنهان بود وی را مورد هدف پنج گلوله قرار داد و به صدارت ۳۱۴ روزه منصور خاتمه داد. وی در هنگام فرار در مقابل مسجد سپهسالار به زمین خورد و در همان مکان توسط مأموران رژیم دستگیر شد. او در طول مدت بازجویی سخنی نگفت اما از آدرسی که در جیب داشت دولت توانست یارانش را دستگیر کند.
طبق تصمیم دادگاه محمد بخارایی، مرتضی نیکخواه، رضا صفار هرندی و صادق امانی حکم اعدام گرفته، مهدی عراقی و حبیبالله عسگراولادی حبس ابد گرفته و نیز سید علی اندرزگو به طور غیابی به اعدام محکوم شد. تعدادی از اعضا نیز به ۱۵ سال حبس محکوم شدند که پس از تحمل ۱۳ سال در بهمن ۵۵ با ۶۶ نفر دیگر از زندان آزاد شدند. اعضای این گروه در پی ترورهای دیگر بودند که موفق به انجام این کار نشدند. مشی این گروه نشان میداد کاملا متاثر از روشهای فداییان اسلام بودند. ساعت یک بامداد بیست و ششم خرداد سال ۱۳۴۴ دو جیپ به همراه چهار کامیون پلیس، پیروان فداییان اسلام را از زندان موقت به لشگر دو زرهی عشرتآباد برده و حکم را اجرا کردند.
مهدی بازرگان در اردیبهشت ۱۳۴۲ و زمانی که در زندان بود درباره بخارایی چنین نوشت: «در دادگاه نوار وصیت بخارایی را گذاردهاند. خیلی استادانه، دانشمندانه و شجاعانه صحبت کرده و گفته است چون از طرف دستگاه به روحانیت اهانت شده و کاپیتولاسیون را تصویب کردهاند و از طرف دیگر مبارزه منفی به نتیجه نرسیده است بنابراین تصمیم به کشتن شاه و سرلشگر ایادی و غیره گرفتیم ولی بعدا توافق روی منصور شد.»
یکی از اعضای اصلی ترور منصور محمدصادق امانی همدانی بود. وی که از کسبه بازار تهران بود. بنابر نقل حاج مهدی عراقی «خودش یک مجتهد بود و قریب به شش هزار حدیث از حفظ بود و همچنین مربی اخلاق بود، درس اخلاق داشت، بچههای زیادی از شاگردانش بودند که روزهای جمعه به خصوص به آنها درس اخلاق میداد.» صادق امانی در گروه شیعیان فعالیت داشت و پس از آن به همراه جمعی از یاران اقدام به تاسیس موتلفه اسلامی کرد و پس از مدتی رهبری شاخه نظامی موتلفه را برعهده گرفت و طراح عملیات بدر در اجرای حکم درباره حسنعلی منصور بود. وی پس از کشته شدن منصور، تحت تعقیب قرار گرفت و پس از ۱۰ روز یعنی روز یازدهم بهمن ماه ۱۳۴۳ در منزل ابوالقاسم رضوی فرد دستگیر و به دنبال حکم دادگاه نظامی شاه به همراه بخارایی، نیکنژاد، صفارهرندی به شهادت رسید. وی در تربیت شاگردانی از جمله اندرزگو، بخارایی، نیکنژاد و صفار هرندی کوشید.
محمد بخارایی یکی دیگر از اعضای گروه در جلسات حاج شیخ علیاصغر هرندی با اسلام و افکار روشنفکرانه در نهضت امام آشنا شد. با آغاز نهضت امام خمینی (ره)، بخارایی و هرندی با موتلفه اسلامی آشنا شدند و شهید عراقی، آنها را برای جهاد مسلحانه شایسته یافت و آنان را با امانی مرتبط ساخت. امانی تحولی نو در روحیه آنها پدید آورد و شرکت در دورههای تمرین مسلحانه روابط آنها را مستحکم کرد. او در عملیات بدر برای کشتن حسنعلی منصور نقش ویژهای داشت و پس از شلیک به طرف منصور، از صحنه بیرون آمد ولی با لغزیدن پای او در جلو مسجد سپهسالار سابق به زمین افتاد و دستگیر شد.
رضا صفارهرندی در مسجد برادرش در امر تبلیغ دین و ارتباط با نوجوانان و کشاندن آنها به راه دین فعال بود. در همین رابطه با محمد بخارایی و نیکنژاد آشنا شد و با آنها درباره مسایل اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر کار میکرد. با شروع نهضت امام او و یارانش، به انجام وظیفه انقلابی رو آوردند و بالاخره در این مسیر با موتلفه اسلامی آشنا شدند و به اقدامات مسلحانه رو آوردند. هرندی روز عملیات اعدام انقلابی منصور پشتیبان بخارایی بود و توانست پس از پایان عملیات از صحنه بیرون آید ولی وقتی که میخواست وسایلش را از خانه بردارد و به اتفاق نیکنژاد زندگی مخفی را آغاز کند، دستگیر شد.
مرتضی نیکنژاد با آشنایی با بخارایی، جمعی صمیمی تشکیل دادند و از همین جمع با موتلفه اسلامی آشنا شدند. وی در جریان عملیات بدر نفر دوم عملیات و پشتیبانیکننده بخارایی بود که پس از اینکه بخارایی، منصور را ترور کرد چند تیر شلیک کرد که ماموران امنیتی را از توجه به بخارایی منصرف سازد. این گلولهها به ناودان مجلس و شیشه اتومبیل بنزی که منصور را در آن انداخته و به بیمارستان میبردند اصابت کرد و شیشه جلو بنز را نیز از بین برد. وی از صحنه عملیات خارج شد ولی به همراه صفار هرندی دستگیر شد.
شهید محلاتی در کتاب «خاطرات و مبارزات شهید محلاتی» به نوعی به انشعاب در درون هیاتهای موتلفه اشاره کرده است که گروهی پیرو فداییان اسلام بوده و به نبرد مسلحانه اعتقاد داشتند اما گروه دیگر به جنگ مسلحانه اعتقاد نداشتند. آقای هاشمی رفسنجانی نیز در کتاب «دوران مبارزه» معتقد است «فکر جنگ مسلحانه ابتدا در موتلفه قوی بود اما پس از ضربهای که به علت ترور منصور به آنان وارد شد تقریبا این اندیشه از میان آنان رفت؛ چرا که از آن ماجرا چنین نتیجه گرفتند که با عملیاتی کوچک، ضربهای بزرگ به جریانهای سیاسی وارد میشود. این تشکل برای انجام این قبیل اقدامات آمادگی نداشت.»
جمعیت در سالهای ۴۳-۴۹ فعالیت چندانی نداشت. در سالهای ۴۹-۵۴ (پیش از تغییر مواضع ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق ایران) بعضی از اعضای جمعیت با این سازمان ارتباط و همکاری داشتند. پس از انقلاب بسیاری از اعضای موتلفه به حزب جمهوری اسلامی پیوستند. این جمعیت در سال ۶۷ تجدید سازمان یافت و هیات موسس ۱۲نفری خود را تعیین کرد و در آذرماه ۷۲ مرامنامه جمعیت توسط کنگره این جمعیت بازنگری شد. جمعیت موتلفه اسلامی نهایتا به حزب موتلفه اسلامی تغییر نام یافت.
منابع:
- هیاتهای موتلفه اسلامی، بادامچیان – بنایی، جلد یک، انتشارات اوج، ۱۳۶۲.
- کابینه منصور، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد اول، ۱۳۸۴.
- جریانها و سازمانهای مذهبی، رسول جعفریان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳.
- فرهنگ احزاب و جمعیتهای سیاسی، مدیر شانهچی، نگاه معاصر، ۱۳۸۵.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :