صادق طباطبایی: نظر امام درباره موسیقی به درستی بیان نشد
به گزارش انتخاب، متن کامل گفتوگوی طباطبایی با "موسیقی ایرانیان" به این شرح است:
آقای طباطبائی کمی در مورد نظر گذشتگان، فقها و علمای پیشین در مورد موسیقی صحبت کنید که نظرشان در مورد این شاخهٔ هنری چه بوده است؟
در پاسخ این سؤال به مطلب واحد و روشنی نمیرسیم. به عنوان مثال، میبینیم که فارابی به قوانین موسیقی به مثابه علم ریاضی مینگرد؛ یا مولوی و برخی ادبا و عرفا و حتی فقهای بزرگی نظیر ملا محسن فیض با موسیقی انس و الفت زیادی داشتهاند ولی برخی دیگر نه.
به نظر من علت این امر را هم میتوان در شرایط اجتماعی آن زمان جستجو کرد و هم در نوع نگرش و وسعت دیدگاههای اشخاص. مثلا زمانی که موسیقی فقط در دربار سلاطین و محافل خاص اشرافی آمیخته با دیگر ابزار طرب و توسط نوازندگانی دستپرورده شاهان و امرا اجرا میگردید و عامه مردم را نصیبی از آن نبود؛ نگاه به آن از دید مصلحان به کلی متفاوت از شرایطی بود که موسیقی از این جنبهها عاری بود. در آن زمان نوازندگان را رامشگر یا در ردیف عوامل طرب دانسته و به آنان مطرب میگفتند. امروز ابزارهای موسیقائی و دایره موسیقیدانها و نوازندگان آنچنان گسترده است که دیگر اختصاصی به آن محافل ندارد. و لذا طبیعی است که حکم پیشین فقها مصداق خود را از دست داده و به اصطلاح موضوع حکم عوض شده است.
در دنیای امروز موسیقی از آن خصلت انحصاری طربانگیزی مخصوص مجالس لهو، خارج شده و به صورت علمی، با قواعد و اصول مخصوص علم مطرح است. همچنین گستردگی انواع و حالات آن، چه در زمینه علمی محض و چه در حوزه کاربردی، موضوع حکم را از حالت قدیم خارج کرده است. به عنوان مثال، وقتی به موسیقی توصیفی با تمهای فلسفی مواجه میشویم و یا اپراها و بالهها که به صورت متون ملودیک و یا حرکات سمبلیک، بیانگر حقایقی انسانی و یا تراژدیهای ملی و فرهنگی میشوند؛ با نوعی از موسیقی مواجه هستیم که در فرهنگ گذشته ما جایگاهی نداشته است و بدیهی است نظرات فقهی هم در باب آنها در آراء پیشینیان مشاهده نمیکنیم.
آثاری دیگر در ساختار سمفونی یا راپسدی و یا سونات، به کلی با آنچه موسیقی فولکلور و یا موسیقی محلی خوانده میشود، تفاوت دارد. موسیقیهای بدون کلام که انسان را به درون خود سوق میدهد و حالاتی عرفانی و ملکوتی در انسان پدید میآورد؛ در تاریخ گذشته ما مصداقی نداشته است. آنچه رایج بوده همان ترانههای ریتمیک با اشعار متناسب با همان محافلی که ذکر شد و آنهم مخصوص محافل شاهان و امرا و درباریان و غیره بوده است که فقهای هادی مصالح مردم؛ شنیدن آن را جایز نمیدانستهاند و آن را از مصادیق لهو به شما میآوردند.
باید توجه داشت که این امور کلیت خود را از دست دادهاند. مثلا وقتی امام خمینی از ترانهای که در سوگ شهید مطهری ساخته و اجرا شده، به عنوان موسیقی مجاز و سازنده روح انسانی نام میبرند؛ در مییابیم که حکم حرمت و یا حلّیت این نوع موسیقی (ترانهسازی و ترانهسرائی) عام نیست، بلکه توجه اصلی به محتوای شعر و رسالت آهنگ و کلام معطوف است.
چه شد که امام خمینی در ماههای اول انقلاب – در بهار ۱۳۵۸ – فتوا بر حرام بودن مطلق موسیقی دادند ولی بعد در سال ۱۳۶۰ تغییر نظر داده و برخی از انواع موسیقی را مجاز شمردند؟
با عنایت به مطالب گفته شده در سوال قبل، اگر فرض را بر این بگذاریم که امام خمینی به عنوان یک فقیه، روزگاری نظری آنچنان داشت و در مرحلهای بعد، نظرش را گسترش داد، هیچ اشکالی در اصل این مسئله به وجود نمیآید. همانطور که در مثال مربوط به خاویار عرض کردم.
بگذارید در همین زمینه خاطرهای را برایتان بازگو کنم:
زمانی که از قول امام این فتوا در مورد موسیقی در یکی از روزنامههای آن زمان منتشر شد، من میدانستم که نظر امام خمینی درباره موسیقی به درستی بیان نشده است؛ زیرا همان زمان در برنامههای رادیو و تلویزیون موسیقی پخش میشد و مورد اعتراض امام هم قرار نمیگرفت. گرچه بودند مراجع و فقهائی که همان اندازه موسیقی را هم بر نمیتافتند و اصولا نسبت به کل موسیقی فتوائی قاطع داشتند و انواع موسیقی را از هم تفکیک نمیکردند.
ولی مرداد سال ۵۸ امام انواع موسیقیها را حرام دانسته و گفته بودند از صدا و سیما هم موسیقی پخش نشود، این گفتهها در روزنامهٔ اطلاعات آن زمان هم منتشر شده است، این جریان چطور است؟ بالاخره امام، موسیقی را در سال ۵۸ حرام میدانستهاند و جلوی پخش موسیقی را از صدا و سیما را میگیرند یا خیر؟
اتفاقا در یکی از همان روزها شادروان مرتضی حنانه به دفتر کار من در نخست وزیری آمد و یک کاست از کارهای بدون کلام خود را برایم هدیه آورد. چند روز بعد آن کاست را نزد امام بردم و از ایشان خواستم آن را گوش دهند. ایشان بعد از شنیدن آن چند قطعه گفتند، این آثار اشکال شرعی ندارد. بعدها که در مورد انواع موسیقی نظیر قطعهای که در رثای شهید مطهری اجرا شده بود و حتی در مورد موسیقی حماسی و مشوق روحیه سلحشوری و نیز موسیقی عرفانی از ایشان سوال شد؛ آن نظر معروف خود را اعلام کردند که به آن اشاره کردهاید. در پی این موضوع در دیداری دیگر که با ایشان داشتم، چند سوال دیگر از جمله تکخوانی زن و مرد، از ایشان پرسیدم که در هر مورد نظر فقهی خود را دادند که در نوشتههای دیگرم به تفصیل آوردهام.
اگر امکانش هست نظر امام را در مورد تکخوانی زن و مرد کمی توضیح دهید.
به طور مشخص از ایشان پرسیدم تفاوت حکم تکخوانی مرد با تکخوانی زن در نظر ایشان چیست. در جواب نوشتند اینها با هم فرقی ندارند و مشمول همان حکم کلی موسیقی لهو و موسیقی سازنده میباشد. در مورد کل موسیقی هم ایشان حکم کلی بر حرام بودن مطلق موسیقی ندادند؛ کما اینکه دیدید و امروز هم میبینید که همه نوع موسیقی، با کلام و بیکلام و حتی متأسفانه موسیقی پاپ - به نسبت بسیار نامتجانس با موسیقی اصیل- پخش میشود. من مخالف موسیقی پاپ نیستم ولی نگرانیام از پخش همه گونه آثار پاپ با این وسعت و میزان این است که ذائقه جوانان ما را از موسیقی ملی و مقامیمان دور میکند. و این خیلی حیف است. آثار باشکوهی داریم از گذشتگان و معاصرین بیکلام و با کلام، که در مقیاس بینالملل قابل اجرا و ارائه کردن هست. همین چندی پیش بود که سمفونی زیبای مولانا که توسط هوشنگ کامکار تصنیف شده بود توسط اکستر سمفونیک و فیلارمونی- کرال جوانان دوسلدورف در سالن بزرگ تن هالــه دوسلدورف آلمان اجرا شد و به شدت مورد تشویق و استقبال آلمانیها قرار گرفت.
چه تفاوتی هست بین فتوای ولی فقیه در حال حاضر و حکم فقهی امام خمینی؟
من در این مورد اطلاع دقیقی ندارم ولی از آنچه از سیما و صدای جمهوری اسلامی پخش میشود که قاعدتا نمیتواند بر خلاف نظرات فقهی آیتالله خامنهای باشد، چنین استنباط میکنم که تفاوتی بین آراء ایشان و فتاوی امام خمینی وجود ندارد.
یعنی امام هم مثل رهبری اعتقاد داشتند که نشان دادن ساز از تلویزیون ممنوع است؟
من به خاطر ندارم که در زمان امام منعی برای نشان دادن آلات موسیقی از تلویزیون وجود داشت.
آیا با نشان ندادن ساز در تلویزیون و با گسترش ندادن و عدم تبلیغ موسیقی سالم فقط به این بهانه که موسیقی مخدر است و انسان را از خدا دور میکند، باید زمینه را برای رشد موسیقیهای مبتذل و مضر آماده کرد؟
در مورد کاربرد ساز و آلات موسیقی هم واقعا نمیدانم اشکال کار در کجاست. در همان سالهای صدر انقلاب، روزی مسئولان اصناف از امام کسب تکلیف کردند که با فروشندگان آلات موسیقی چه باید کرد؟ امام در پاسخ قریب به این مضمون جواب دادند که سازها و ادوات موسیقی فینفسه مشمول حکم حرمت قرار ندارند. نوع استفاده و موارد مصرف و شرایط جانبی است که تعیین کننده نوع حکم میشود. مانند تخته و مهرههای شطرنج و بازی شطرنج که اگر به قصد قمار نباشد مشمول تحریم فقهی نمیگردد، بلکه هدف و نوع استعمال است که تعیین کننده است.
حتی به یاد دارم که گروهی از نظامیان در حضور ایشان با ارگ به اجرای سرود پرداختند و یا اینکه در روز افتتاح اولین دوره مجلس شورای اسلامی اکستر سمفونیک تهران در جایگاه هیئت رئیسه مجلس، قطعاتی را اجرا کرد؛ در حالی که برنامه به طور زنده از تلویزیون پخش میشد و فقهای سختگیر شورای نگهبان همگی در آن مجلس حضور داشتند و امام خمینی هم آن را مشاهده میکردند و آن را منع نکردند.
نمیفهمم چرا میتوان در سالن اجرای یک کنسرت در تهران یا در شهرستانها، شاهد اجرای نوازندگان بود ولی نشان دادن آن کنسرت از سیمای جمهوری اسلامی با اشکال شرعی مواجه است؟
به طور کلی شما نشان ندادن ساز در صدا و سیما را مسئلهٔ حکومتی میدانید یا شرعی؟ یعنی شرع با این قضیه مشکل دارد یا حاکم نظام بر اساس مصلحت کشور این حکم را صادر کرده است؟
علیالاصول در جمهوری اسلامی آنچه از ناحیه حکومت صادر میشود، نمیتواند مغایر با احکام شرع و آراء ولی فقیه باشد. البته ممکن است در برخی موارد، همانطور که گفتم مصلحت جامعه - بر اساس فتوای امام خمینی - مبنای صدور حکمی قرار گیرد که در گذشته چنان نبوده است؛ نظیر قوانین مربوط به ملی کردن - یا دولتی کردن - تجارت خارجی، قوانین کار و کارگر، مالکیت بر اراضی، مصادره اموال و دیه و مهریه و نفقه و… که هر کدام بر اساس ضرورتهای زمان و مصالح جامعه تدوین شده و متفاوت با آرای پیشینیان میباشد. همین گونه است مسئله موسیقی و حکم فقهی آن. در مورد نشان ندادن ادوات موسیقی و سازها در حال اجرای قطعات در سیمای جمهوری اسلامی واقعا دلیل آن را نمیفهمم.
در بعضی از گفتههای رهبری دیده میشود که موسیقیای که انسان را از خدا و حقایق عالم غافل کند مصداق همان لهو است، در مورد این مطلب این سؤال پیش میآید که خب ممکن است یک اثر موسیقی یک انسان را از خدا دور کند و یک انسان دیگر را به خدا نزدیک کند. بنابراین حلال بودن یک اثر موسیقی به شخص شنونده مربوط است که در چه جایگاه فکری و شخصیتی قرار دارد و اصولا چه سلیقهای در مورد موسیقی دارد.
همینطور است. در خیلی از موارد این احکام به حالات نفسانی هر کس و حالت فردی شخص بازگشت دارد. بد نیست در اینجا خاطرهای را برایتان نقل کنم.
در همان سالهای اول انقلاب، شبی در حضور امام خمینی بودیم که از دفتر آمدند و پیامی را از طرف یکی از مراجع وقت آوردند. مرجع مذکور گفته بود، همین فیلمی که در حال حاضر از تلویزیون پخش میشود، من پیر مرد را تحریک میکند؛ چه رسد به جوانان را. به دستور امام تلویزیون را روشن کردن، قسمتی از یک سریال بود به نام پائیز صحرا. امام با مشاهده آن فیلم، در پاسخ پیام چنین گفتند: شما باید در تقویت نفس خود بکوشید تا به این آسانی تحریک نشوید. من در این فیلم نشانههایی از خلاف عفت یا عوامل انحراف و تحریک نمیبینم. این دقیقا همان مسئلهای است که بدان اشاره کردهاید. من فکر میکنم در مورد آثار موسیقائی هم باید مسئله را به عرف و ملاکهای فردی واگذار کرد.
موضوع دیگر این است که فقها همیشه موسیقی را علت بعضی شرایط میدانند، یعنی اینکه میگویند موسیقی باعث فلان کار و بهمان کار میشود، و این در حالی است که در بسیاری موارد موسیقی هم علت است و هم معلول، یعنی اینکه اگر ۵ سال پیش در موسیقی زیرزمینی ما آثار واسوخت و یأسآلود با فضاهای غمگین و پوچ آلود تولید میشد نشان دهندهٔ این بود که جوانان ما افسرده و دارای مشکلات روحی هستند، و اگر در حال حاضر موسیقی ما مملو از رپهای زیرزمینی مبتذل و سخیف است نشان دهندهٔ این است که دغدغهٔ جوانان و نوجوانان ما عوض شده و از آن افسردگی و پوچی به نوعی ستایش بیبندباری، تمایل به رابطههای آزاد جنسی و مشروب و غیره رسیده است. شما خود موسیقی را بیشتر علت شرایط اجتماع میدانید یا معلول آن؟
یک قطعه موسیقی هم میتواند معلول شرایطی باشد که عامل و انگیزه اصلی سازنده آن بوده است و هم میتواند اثر گذار بر روحیه شنونده باشد، یعنی هم علت باشد و هم معلول.
همه میدانیم سرودهای حماسی و مارشهای نظامی در دوران جنگ که از صدا و سیما پخش میشد؛ چگونه اثر گذار بود. کما اینکه ساختههای ویژه دوران سازندگی با ترانههای زمان دفاع مقدس متفاوت بود. در دورانی که - به خصوص در اواسط دهه هفتاد تا اواخر دهه هشتاد- شاهد رشد موسیقی علمی و پلی فونیک و اجراهای بسیار متنوع و زیبای اکستر سمفونیک بودیم یا آثار زیبائی که توسط اکستر موسیقی ملی به رهبری آقای فخرالدینی اجرا میشد و یا اجرای اپراهای حماسی ایرانی بر اساس تمها و داستانهای شاهنامه فردوسی یا منظومههای نظامی گنجوی که توسط موسیقیدان بلند آوازه ایرانی لوریس چکناوریان خلق و اجرا شد؛ در این مدت نوعی نگرش به موسیقی علمی در کشور حاکم بود که علت اصلی خلق این آثار با شکوه شد. آثاری که قابل عرضه کردن در میادین موسیقی بینالمللی بود و طبعا بهترین معرف ارزشهای فرهنگی و تراژدیها و جانفشانیهای دوران مبارزه علیه دشمن متجاوز و دفع فتنه و استقرار صلح و امنیت بود.
آیا به نظر شما در این سی ساله حاکمیت ولایت فقیه اصول و ضوابط صحیحی در عرصهٔ موسیقی اجرا شده؟ یعنی کارشناسان و فقهایی که چه در حکومت چه در حوزههای علمیه و چه در وزارت ارشاد برای موسیقی تصمیم گرفتهاند واقعا کارشناسان خبره و لایقی برای موسیقی بودهاند؟ آیا واقعا فقهای ما موسیقی را میشناختند؟ انواع موسیقیها را گوش کرده بودند؟ آیا ولایت فقیه حکم میکند که شرایط را برای موسیقی مضر آماده کنیم؟ موسیقی مبتذل و مضر بوسیله شبکههای ماهوارهای و سایتهای دانلود موسیقی و سی دی فروشیهای غیرمجاز مثل مور و ملخ افتاده بر جان فرهنگ جوانان مملکت، این پدیدهٔ تنها یک فاجعهٔ هنری نیست که بگوییم ای وای فقط موسیقی سنتی و باستانی ما دارد نابود میشود، این یک بحران اجتماعی-فرهنگی است، رپرهای مرفه بیدردی که فلسفه زندگی را از رپرهای منحرف غربی یاد گرفتهاند شدهاند رهبر فکری و حسی نوجوانان ما و به این سبب فرهنگ، دین و جهان بینی جوانان ما به طور کلی دارد تغییر میکند.
در توضیح سؤال قبل به قسمتی از این ابهامات پاسخ دادم. آنچه در اینجا باید بر آن پای بفشارم، فراگیری و آموزش موسیقی و امکانات هنرآموزی است. من عقیده دارم روی آوردن جوانان ما را به مقوله فراگیری موسیقی و نوازندگی باید بسیار قدر دانست؛ زیرا این امر به معنای دور شدن آنان از زمینههای رایج فساد و انحراف و اعتیاد و بیبند و باری است. ممکن است افرادی باشند که از این آموزش، اهداف غیر اخلاقی را پی میگیرند، اما این بدان معنا نیست که همه همینطورند، در ثانی این انگیزه را باید از راههای دیگر و با شیوههای روانشناختی و تربیتی درمان کرد؛ نه ممانعت از آموزش موسیقی. چون اینگونه ممانعتها راه به جایی نمیبرد و تنها راه را برای سوء استفاده کنندگان باز میگذارد.
اگر هنر را به معنای عام آن، تجلی روح آفریدگاری انسان بدانیم، پس تا زمانی که هنرجو یا هنرآموز و اصولا هنرمند سرگرم این کار هنری است و به خلق یک اثر هنری مشغول است، ذهن او از هر انحرافی به دور است. نباید تصور کرد محدود کردن آموزشگاههای موسیقی و جلوگیری از روی آوردن جوانان به این امر، باعث خواهد شد؛ آنان به طرف مساجد و محافل مذهبی سوق داده شوند. این دو مقوله که به نظر من از هم جدا نیستند؛ اگر با این نگرش مواجه شد که روی آوردن به موسیقی خلاف اصل اخلاقی و تربیتی و لذا غیر دینی است؛ بدترین اثر تربیتی را سبب شدهایم. زیرا تفکیک این دو مقوله از هم به معنای سوق دادن هنرجو به امری غیر دینی است، که هرگز چنین نیست. در سطور بالا گفتم که حتی در سطح فقهای عظام بودند علمائی که با موسیقی انس داشتند. چرا با ترویج این فکر، این روحیه را در جوان ایجاد کنیم که پرداختن به موسیقی، به معنای دور شدن از روح متعالی دینی است. جوانی که ذوق و استعداد موسیقی را در خود دیده و به آن روی آورده است، اگر به او گفته شد؛ کار تو خلاف شرع است؛ بیتردید از شرع فاصله میگیرد. اگر هم چنان پایبندی به شرع داشت که هنر آموزی را کنار گذارد؛ جامعه آینده خود را از یک آهنگساز مؤمن و متعهد محروم کردهایم. خلاصه کنم باید کوشید نگرش محدود و تنگنظرانه پیشینیان را نسبت به موسیقی عوض کرد و این کار بر دوش بزرگان موسیقی و علمای این مقوله است.
یک نکتهای که در این بحث وجود دارد این است که اینکه اهالی موسیقی میگویند دولت باید از موسیقی سالم حمایت کند فقط بحث تبلیغ و ترویج صرفاً موسیقی و آموزش آن نیست، بحث اصلی این است که دولت با ضعیف کردن موسیقی مجاز بطور مستقیم در اصل دارد از موسیقی مبتذل حمایت میکند، که اگر یک ایرانی بخواهد به موسیقی مبتذل دست پیدا کند بدون صرف هیچ هزینه و زمانی از طریق ماهواره یا اینترنت یا رایت کردن سی دی هزاران آلبوم مختلف مبتذل را میتواند تهیه کند، ولی اگر یک شخصی بخواهد موسیقی سالم گوش کند، باید همهٔ محلههای اطراف خانهاش را بگردد تا شاید بتواند یک سی دی موسیقی اصیل (با چند آهنگی که شاید بعدا هم نپسندند) با قیمت حداقل ۴۰۰۰ هزار تومان بخرد، این در حالیست که اصلا رسانهای یا محلی برای معرفی موسیقی سالم وجود ندارد، در اصل سیاستی که دولتهای مختلف بعد از انقلاب در مورد موسیقی داشتهاند باعث شده است که موسیقی مجاز کشور بسیار ضعیف شود و در عوض موسیقی مبتذل در دسترس همگان باشد، این کار مثل این است که ما غذای حلال را از سطح جامعه جمع کنیم و تنها غذای حرام مثل گوشت خوک به مردم بدهیم.
از این بحث بگذریم، آقای طباطبائی در مورد نظر امام موسی صدر نسبت به موسیقی صحبت کنید. علت اینکه نظر امام موسی صدر در مورد موسیقی با بقیهٔ علما و فقها و بزرگان متفاوت است را در چه میدانید؟
در توضیحات مقدماتی خود گفتم که آرای فقهی یک فقیه به حوزه دانش او نسبت به موضوع و نیز نوع دیدگاه او به اجتماع و جهان و همچنین برداشت او از آیات و روایات بستگی دارد. و چون نقش عقل و سیطره بر امور حادث و دانش عمومی بر استنباط فقهی اثر گذار است، لذا با چنین تفاوتی در آراء فقها مواجه هستیم. مقایسه کنید حوزه دیدگاه فقیهی را که شعار دادن خانمها را در خیابان دوشادوش مردان - به عنوان نامحرم - جایز نمیداند با فقیهی که به خواهر زادهاش در پنجاه سال پیش توصیه میکند به آموزش موسیقی دستگاهی ایران روی آورد و او را تشویق میکند که برود و قوانین موسیقی کلاسیک غرب را بیاموزد. تردیدی نباید داشت که امام صدر با عنایت به همان منابع فقهی به این نظر میرسد که حکم شرع چنین و چنان است که فقیهی دیگر بر اساس همان منابع شعار دادن خانمها را در کنار مردان مصداق فعل حرام میداند. آن یکی توصیه به هنر آموزی میکند و این دیگری حتی شنیدن آرم اخبار رادیو را حرام میداند. آن فقیه – آیتالله ملا محسن فیض کاشانی استاد بسیاری از مراجع - نام گوشهها و مقامهای موسیقی ایرانی را در قصیدهای میآورد و این دیگری شنیدن ریتمی موزون را خلاف شرع میپندارد. چه تفاوتی بنیادین هست بین فقیهی که در قنوت نمازهای یومیه خود میخواند: «صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن؛ دور فلک درنگ ندارد شتاب کن و فقیهی دیگر که اصولا شعر و شاعری را از مصادیق لهو به حساب میآورد.
در آثار علمی و پژوهشهایی که در باب نغمه و صوت منتشر شده مطالب بسیار مهمی دیده میشود که در این مناسبت قابل طرح است اما در اینجا به دلیل تنگی وقت از آن صرفنظر کرده و به ذکر چند نکته کوتاه بسنده میکنم. پروفسور ارشاد خلیفه یکی از استادان و عالمان آمریکائی فیزیک تحقیقات جالبی در مورد موسیقی قرآن به عمل آورده است. او بر اساس قوانین علمی آکوستیک اثبات کرده که قرائت عربی قرآن در جسم و روان قاری (صرفنظر از لهجه و زبان مادری او) بسیار اثرگذار بوده و نوعی آرامش روحی آمیخته با نشاط را در او پدید میآورد. این اثر در قرائت قرآن به زبانهای دیگر دیده نمیشود.
خود من در یک پرورشگاه گل در هلند مشاهده کردم که چگونه با انتخاب نوع موسیقی رشد گل را تسریع کرده و یا از سرعت نمو آن میکاهند.
تأثیر نی چوپان در تداوم حرکت حیوانات را همه شاهد بودهایم…
موسیقی درمانی امروز یکی از راههای علاج پارهای بیماریهای روحی است.
تأثیر نغمه لالائی مادر بر روی کودک زبانزد همگان است.
در روایت و آثار وارده از معصومین؛ در تلاوت قرآن با صوت زیبا بسیار توصیه شده؛
و دهها و دهها موارد دیگر؛ همه نشان از تأثیر سازنده موسیقی بر جسم و روح انسان دارد. البته عکس مسئله هم مصداق دارد. نغماتی هستند که آزاردهنده و مضر برای سلامتی انسان میباشند، که میتوان آنها را در زمره آثار لهو به حساب آورد. خلاصه اینکه قضاوت در امر موسیقی و صدور حکم کلی فقهی در باب آن باید با دقت بیشتر و آگاهی کامل بر موضوع و علم موسیقی باشد.
نظر شما :