رفیقدوست: سفیر شوروی گفت ضربه شما مهلکتر از ضربه آمریکا بود
رفیقدوست پس از فوت امام نیز با حکم مقام معظم رهبری به ریاست بنیاد مستضعفان میرسد. او که هنگام بازگشت امام به کشور خودروی حامل رهبر کبیر انقلاب را هدایت میکرد، اکنون نیز دغدغههای انقلابی خود را با جدیت پیگیری میکند. هفته نامه مثلث در گفتوگویی با وی سیره سیاسی زندگی امام (ره) را مورد واکاوی و بررسی قرار داده است.
***
بعد از کتاب خاطرات شما درباره سپاه، قرار بود کتاب دیگری از خاطراتتان منتشر شود. این کتاب چه زمانی به بازار میآید و چه محورهایی را در برگرفته است؟
مدتی پیش از بخش تدوین خاطرات جنگ سپاه با یک سری سوالات پیش من آمدند و مصاحبههایی انجام شد که نتیجه آن مجموعه تاریخ کامل جنگ از نظر لجستیک از ابتدای پیروزی انقلاب تا پذیرش قطعنامه بود.
یعنی این کتاب صرفا درباره خاطرات جنگ است و خاطرات سیاسی در آن لحاظ نشده است؟
در لابه لای مطالب هراز گاهی به خاطرات سیاسی هم اشاره شده است، مثلا درباره روابط ایران و لیبی و ایران و سوریه صحبت شده است، ولی تاکید اصلی کتاب بر مباحث جنگ از حیث لجستیک و نقش من در لجستیک جنگ است.
شما قبلا هم یک کتاب خاطرات سیاسی داشتید که مرکز اسناد انقلاب منتشر کرده بود. این کتاب را چقدر کامل میدانید؟
کتاب کوچکی که قبلا منتشر کردم، خاطرات دوران قبل از انقلاب تا تشکیل سپاه پاسداران را شامل میشود. البته الان که این کتاب را میخوانم میبینم تنها ۳۰ درصد خاطرات من در این کتاب آمده است. وقتی خاطرات دیگران را میخوانم میبینم خیلی از من حرف زدند که من اصلا یادم نبود. البته سپاه برنامهای دارد که دو مرتبه خاطرات را بازنگری کند و انشاالله در آن مجموعهها مطالب کامل را خواهم آورد.
اگر اجازه بدهید وارد بحث میشویم. یکی از نکاتی که درباره سیره عملی و سیاسی حضرت امام مطرح است این است که ایشان قبل از پیروزی انقلاب بیشتر در مبارزه بودند. بعد از انقلاب نیز مرحلهای را برای استقرار نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی سپری کردند و بخش دیگری از عمر شریف خود را در دوران جنگ گذراندند. همانطور که ملاحظه میکنید این مراحل هیچکدام سیر طبیعی نداشتند. با این اوصاف تدوین سیره حکومتداری حضرت امام یک موضوع مهم و اساسی است. در این مورد چه کارها و اقداماتی باید انجام شود؟
من وقتی به زندگی خودم در قبل از انقلاب نگاه میکنم، میبینم که از ۱۰ سالگی درگیر مسائل سیاسی روز بودم. از زمان مرحوم نواب و آیتالله کاشانی و مصدق تا ظهور حضرت امام و گرایش و تقلید از امام را که مرور میکنم، میبینم بله من هم مثل خیلی از انقلابیها زندگی آرام و مستقری نداشتم.
به محض اینکه شور انقلاب شروع شد و حرکت ما تندتر و انقلاب پیروز شد هم برای استقرار انقلاب و هم برای بنا نهادن لوازم انقلاب و بعد هم در جنگ تحمیلی بودیم و شدیدا مشغول، ولی نگاه که میکنم میبینم خوشبختانه آنچه در زندگی مبارزین انقلابی و پیروان امام نقطه برجستهای است وجود یک رهبری کامل، بیبدیل و بینظیر است. وقتی به انقلابهای دنیا نگاه میکنیم انقلاب اسلامی ایران را خیلی متفاوت میبینیم.
من در همه سخنرانیهای خود گفتم که این انقلابهای دنیا مثل انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی یا کودتای ناصر در مصر و کودتای قذافی در لیبی را انقلاب نمیدانم. تنها جایی که کمی شبیه انقلاب ایران بود، نبرد استقلالطلبانه مردم الجزایر بود که ملتی ۱۳۰ سال در استعمار فرانسه بود و قیام کرد و آنقدر در قیام خود پافشاری کرد تا پیروز شد. آن موقع الجزایر ۸ میلیون جمعیت داشت و از آن تعداد یک میلیون شهید داد تا به استقلال رسید. شاید قیام الجزایر یک مقدار با انقلاب ایران شباهت داشته باشد ولی باز در مقایسه با انقلاب ایران تفاوتهایی دارد. آنها بعد از پیروزی بر استعمار به بیراهه رفتند کما اینکه در انقلاب ما این خطر چند بار وجود داشت ولی رهبری بیبدیل امام اجازه نداد انقلاب به بیراهه برود.
این را یکی از ویژگیهای امام میدانید؟
اگر تمام حرکتهایی که به انقلاب مشهور شدند را بررسی کنید خواهید دید که بعد از پیروزی انقلاب سالهای سال گروه پیروز حکومت میکنند، بدون اینکه یک قانون مدونی داشته باشند.
این انقلابها بعد از تثبیت ابزار حکومت را بر اساس سیستم زمان خودشان بنا نهادند. اما امام وقتی که وارد ایران شدند اولین حرفی که میزنند حرف یک نظام استقرار یافته است. ایشان در بهشت زهرا (س) میگویند من دولت تعیین میکنم. من توی دهن این دولت میزنم و بلافاصله هم دولت تشکیل میدهند. خواسته امام از دولت چه بود؟
امام از دولت موقت میخواهند که نهادهای قانونی را در کشور مستقر کنند. یعنی کار دولت موقت این بود که انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس را برگزار کند که آنها چون پر پرواز با امام را نداشتند، طاقت نیاوردند. حضرت امام در همان ۱۰ سالی که حیات داشتند آنچه را این نظام میخواست مستقر کردند. علاوه بر آن حضرت امام به دلیل هوشیاری و تاریخشناسی که داشتند نهادهایی را مستقر کردند که در نظامهای متداول دنیا وجود نداشت. رئیسجمهور انتخاب شد، مجلس تشکیل شد، قانون اساسی جدید تدوین شد و قوه قضائیه مستقر شد.
شرایط آن روز در تصمیم سازی و نهادسازی توسط امام دخالت نداشت؟
امام چیزهای دیگری را پایهگذاری کردند که در انقلابهای دیگر سابقه نداشت، وقتی با دقت بررسی میکنیم، در مییابیم که فقدان این نهادها در انقلابهای مشابه باعث نابسامانیهایی شده است. در حالی که در کشور ما ارتش بود، امام فرمان تشکیل سپاه را میدهند. وقتی هم فلسفه این کار را میپرسند میگویند که ارتش برای حراست از سرزمین است ولی انقلاب برای خودش نیرویی میخواهد که از انقلاب و دستاوردهای آن حفاظت کند. با تشکیل دولت همه چیز بود ولی امام جهاد سازندگی درست میکنند. نهضت سوادآموزی راه میاندازند. سازمان بهزیستی بود، کمیته امداد درست میکنند.
از همه اینها پر اثرتر بنیاد شهید بود. من وقتی بنیاد شهید راه افتاد، گفتم امام حتما سرگذشت کشورهای منطقه را دقیق مطالعه کردند. مثلا در مصر بعد از جنگ اعراب و اسرائیل، عده زیادی سرباز و مردم عادی مصر کشته شدند و خانواده آنها بیپناه مانده بودند. قبل از انقلاب زمانی که به مصر رفته بودم این نقیصه از سر و روی این کشور میبارید. بازماندگان جنگ در چه فلاکتی زندگی میکردند. در چه وضع بسیار بدی زندگی میکردند. بنابراین امام هم حکومت را تثبیت شده فرض کردند و هم دستور دادند نهادهای جدید تشکیل شود و هم قانون اساسی جدید را حاکم کردند.
فاصله بین پیروزی انقلاب و تصویب قانون اساسی جدید، پنج ماه است. یعنی امام (ره) همزمان با مدیریت بحرانهای کشور و استقرار انقلاب، نهادهای لازم را هم بنیان گذاشتند و در این کار موفق هم بودند. البته انقلابیون هیچ وقت فرصت استراحت نداشتند. این تیزبینی را بعد از رحلت حضرت امام در رهبری مقام معظم رهبری هم میبینیم.
بعد از رحلت امام و آغاز رهبری مقام معظم رهبری اگر دقت کنید میبینید همانهایی که یک موقع از ایجاد حکومت دموکراتیک اسلامی و جمهوری دموکراتیک صحبت میکردند با موج وسیعی هجوم آوردند که این رهبر جدید دیگر رهبر انقلاب نیستند. انقلاب ۱۰ سال پیش پیروز شده و نظام جمهوری اسلامی هم مستقر شده است، بنابراین این آقایی که قرار است رهبر جدید شود رهبر جمهوری اسلامی است.
اما همه عقلا و انقلابیون یکصدا گفتند نه. انقلاب تمام شدنی نیست. انقلاب ما بر خلاف دیگر انقلابهای دنیا هیچ وقت تمام نمیشود. چرا این حرف را زدیم؟ برای اینکه انقلاب اسلامی ایران معنی واقعی این شعر است که «ما زنده از آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست» یعنی اتفاقا دنیا دوست دارد که انقلاب اسلامی تمام شود. اگر انقلاب اسلامی بعد از امام تمام شده بود امروز از تونس تا عربستان خیزش مردمی نداشتیم و این الگوبرداری نمیشد. بنابراین این انقلاب چون همیشه در حال جوشش و خیزش است هیچوقت دوره آرام و سکون نخواهیم داشت و انقلابیون چنین توقعی ندارند.
دلیل دیگر این است که یک موقعی زمانی که عراق مستعمره انگلستان بود چرچیل به بغداد آمد. آن سفر چرچیل مصادف با ظهر شد. یکی اذان میگفت. چرچیل پرسید این شخص چرا داد میزند؟ گفتند در کشورهای اسلامی در چند نوبت اذان میگویند. گفت این حرفهایی که میزند با منافع ما تضاد دارد؟ گفتند: نه؟ گفت: «خب ایرادی ندارد پس بگوید.» وقتی امام در پاریس بودند، کیسینجر سخنرانی کرد و گفت آن اسلامی که ما از آن شناخت داریم و به وسیله آن تمام کشورهای اسلامی را به سلطه درآوردیم با اسلام امام تفاوت دارد، برای برخورد با این اسلام باید آن را بشناسیم.
بعدا دیدند که این اسلام همان اسلام الله اکبر است. همان اسلامی که آن روز چرچیل میگفت تضادی با منافع ما ندارد. بنابراین وقتی که در یکی از کشورهای آفریقایی که عده کمی مسلمان داشت، آنها شعار اللهاکبر دادند همه روزنامههای دنیا نوشتند که این همان شعاری است که ایران را از اردوگاه آمریکا خارج کرد. میبینید امروز هم شعاری که در کشورهای بیدار شده اسلامی سر میدهند همان اللهاکبر است. پس انقلاب با یک حکومت تثبیت شده فرق میکند. ما همواره در حال انقلابیم و انقلابی زندگی میکنیم و با
انقلابی زندگی کردن انقلابمان را صادر کردیم.
اینکه انقلاب اسلامی ایران موفق به استقرار نهادهای مدرن شد انکارناپذیر است ولی برخی میگویند سرعت کار آنقدر زیاد بود که خیلی از افراد و جریانات از قطار انقلاب جا ماندند. قبول دارید؟
انقلاب، امام و رهبری آنها را جا نگذاشتند. آنها از قطار انقلاب جا ماندند. وقتی که ۱۵ خرداد به عنوان یک حرکت خودجوش رخ داد و یک مرجع تقلیدی که حرف مردم را میزند و با حکومت در حال ستیز است دستگیر میشود، ملت قیام میکنند. آن موقع من جوان بودم و در آن حرکت هم مشارکت داشتم. آن خیزش همان خیزشی بود که از آخر سال ۱۳۵۶ شروع شد با این تفاوت که در آن زمان رهبری نداشت. در سال ۴۲ رهبری خیزش مردمی در زندان بود.
بعد از ۱۵ خرداد یک عده گروهکهای مارکسیستی و به اصطلاح مسلمان میآیند و این پتانسیل و قدرت موجود بالقوه را دستمایه مبارزه با رژیم قرار میدهند. میگویند این پتانسیل وجود دارد و ما باید از این قدرت استفاده کنیم. قبل از سال ۱۳۵۰ که سازمان مجاهدین علنی شد ما که مقلد امام بودیم، سوال کردیم که اجازه میدهید به اینها بپیوندیم امام میفرمایند که راه نجات ملت اینها نیست. ملت باید بیدار شود و خودشان ملت را بیدار کردند و شاید در مقایسه با دیگر انقلابها ما با کمترین موانع از نظر انسانی و مالی پیروز شدیم.
یادم هست که هنوز رفراندوم نشده بود امام در مدرسه علوی بودند، آقای دکتر شایگان که آن موقع دبیرکل جبهه ملی بود برای دیدار امام آمد. دبیرکل بزرگترین و معروفترین تشکیلات سیاسی ایران که از چندین حزب تشکیل میشد برای ملاقات امام آمده بود. ما ایشان را تحویل گرفتیم و با عزت و احترام خدمت امام فرستادیم. من در حیاط مدرسه علوی ایستاده بودم، ایشان از ملاقات امام آمد و در بین خبرنگاران یک تعریف مختصری از امام کرد و گفت من معتقدم آنچه را ایشان میفرمایند برای اداره کشور کافی نیست و با قوانین اسلامی نمیشود کشور را اداره کرد. خب چه کسی از قطار انقلاب عقب ماند؟ آن کسی که معتقد است با این تفکر انقلابی نمیشود مملکت را اداره کرد. این دیدگاه بعدها با پیدایش حدود ۶۰ تا ۷۰ گروهک ضدانقلاب خود را نشان داد. اینها همه کسانی بودند که تحمل انقلاب را نداشتند والا بقیه مردم که با انقلاب بودند. توده مردم همانهایی بودند که وقتی جنگ تحمیلی شروع شد سراغ ما آمدند. ما هیچ وقت در جنگ مشکل عده و نیروی انسانی نداشتیم.
پس به نظر شما اگر حرکت انقلاب با سرعت انجام نمیشد، مشکلات بیشتر میشد؟
بله، چرا که در یک گوشهای از جهان بعد از مدتها اتفاقی افتاده بود و این اتفاق همه قدرتهای موجود زمان را غافلگیر کرده بود. تا قبل از انقلاب اسلامی تقریبا دنیا دو قطب بود. آمریکا یک طرف و شوروی طرف دیگر. البته یک چیزی این وسط بهنام گروه ۷۷ بود ولی وقتی مطالعه میکردید میدیدید که اعضای این گروه هم به یکی از دو قدرت وابسته بودند. یوگسلاوی، مصر و سوریه که جزو گروه ۷۷ بودند در اردوگاه شوروی بودند.
ایران، پاکستان و هند و برخی کشورهای دیگر عضو گروه ۷۷ در اردوگاه آمریکا بودند. این کشورها رسما در پیمان ناتو یا ورشو نبودند ولی از لحاظ تبعیت، از یکی از دو کشور تبعیت میکردند. پس دنیا دو قطبی بود. یک مرتبه کشوری پیدا شد و گفت نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی.
وقتی که گورباچف روی کار آمد سفیری را به ایران اعزام کرد، آن سفیر به ملاقات من آمد. من با اطلاعی که از مشارکت شوروی و آمریکا در ایجاد جنگ تحمیلی داشتم به این سفیر گفتم دشمنی آمریکا علیه ما خیلی واضح است، اما دلیل دشمنی شما برایمان روشن نیست. ما در کنار گوش شما بزرگترین پایگاه آمریکا را از بین بردیم. این کار ما باید باعث خوشحالی شما میشد، اما اینطور نشد. شما چرا با ما دشمنی میکنید. سفیر شوروی گفت: اشتباه میکنید. ضربهای که شما به ما زدید مهلکتر از ضربهای است که به آمریکا زدید. گفت: ما ۷۰ سال بود نیمی از دنیا را با شعار «دین افیون تودههاست» با خودمان همراه کرده بودیم. حالا شما در همسایگی ما بر مبنای دین انقلاب راه انداختید و پیروز شدید و برای همه این سه میلیارد نفری که در اردوگاه ما بودند سوال ایجاد کردید که چطور دینی که افیون تودهها بود به موتور محرک ملتی آن هم با این قدرت تبدیل شده است.
اصلا علت فروپاشی شوروی چه بود؟ بیشتر آن همین مسلمانان بودند. بدین ترتیب با این وضعی که انقلاب اسلامی داشت من معتقدم تا انقلاب امام زمان ما نمیتوانیم در دنیایی زندگی کنیم که قدرتهای بزرگ با ما مخالف نباشند. چون وجود ما تهدید منافع آنهاست و ما به الگویی برای دیگر کشورها تبدیل شدهایم. یک الگوی کوچک از جمهوری اسلامی در لبنان ایجاد شده است. مگر لبنان چقدر وسعت دارد. اسرائیلی که در جنگ ۶ روزه، ۳ کشور بزرگ عربی را آنطور شکست داد در جنگ ۳۳ روزه از حزبالله لبنان آنطور شکست میخورد. یک الگوی کوچکتر دیگر از جمهوری اسلامی، حماس در غزه است.
اینها میگویند که الگوی ما انقلاب اسلامی ایران است. تا وقتی اینچنین از ایران الگو میگیرند قدرتهای بزرگ نمیتوانند با ما سازش کنند. اگر سازش کنند باید از بین بروند و چون سازش نمیکنند ما هم باید همیشه در حال انقلاب بمانیم. حرکاتی که در این ۳۰ سال در مقابل انقلاب انجام شده دانسته یا ندانسته در جهتی بوده که این پدیده قرن را که آزادی انسان، کرامت انسان و حکومت خدا بر زمین است از بین ببرند. بعضیها میدانستند. بعضیها هم نمیدانستند. در حالیکه همه دنیا میدانند که از نظر انتخابات ایران دموکراتترین کشور جهان است. در آمریکا ملت محکوم به این هستند که از بین دو حزب دموکرات و جمهوریخواه یکی را انتخاب کنند. در دیگر نقاط دنیا هم عموما از قبل معلوم است که چه کسی انتخاب میشود.
ولی در ایران ما نمیدانیم چه کسی رئیسجمهور است. واقعا نمیدانیم. چون مردم رای میدهند و منتخب مردم بر کرسی مینشیند. این الگو چون دشمن همیشگی دارد به صورت انقلاب دائمی میماند و به سرعت هم حرکت میکند. اینهایی که از حرکت انقلاب عقب ماندند باید به هوش بیایند. من معتقدم در فتنه ۸۸ یک حرکتی اتفاق افتاد ولی بلافاصله چند ماه بعد در ۹ دی ماه بسیاری از آنهایی که به طرف مقابل رای داده بودند در راهپیمایی ۹دی شرکت کردند. همین افراد در راهپیمایی ۲۲ بهمن هم بودند. بنابراین میتوان گفت ملت شرایط را خوب درک کردند. سیستم خوب جا افتاده است. بعضی موقعها ممکن است مردم فکر کنند اگر فلان آقا بیاید خوب است ولی بعد میفهمند که اشتباه کردند و برمیگردند. ما معتقدیم آنهایی که از قطار انقلاب عقب ماندند باید خودشان را با حرکت انقلاب تطبیق بدهند.
البته بعضیها مسلح شدند و به انقلاب آسیب رساندند؟
طبیعی است. نظام هم باید قدرت برخورد با این جریانات را داشته باشد. در صدر اسلام هم چنین جریاناتی بود. الان هم هست؛ یکی از جریاناتی که بیشترین ضربه را زد و بیشترین ضربه را هم خورد. تکلیف شرعی ما مبارزه بود. امام بر مبارزه تاکید کرده بودند و ما هم به همین دلیل انجام وظیفه میکردیم. اما در شرایطی که مردم جانفشانی میکردند و در خط مقدم مبارزه با رژیم شاهنشاهی بودند سران مجاهدین در دی ماه ۱۳۵۷ در زندان نزد آیتالله طالقانی و آیتالله منتظری میروند و میگویند که «انگار انقلاب در حال پیروزی است شما که نمیتوانید مملکت اداره کنید بگذارید ما حکومت کنیم.» میبینیم که این سازمان برای نجات ملت تشکیل نشده بود بلکه هدف از تشکیل آن تصدی قدرت بود. این درحالی است که امام دقیقا بر عکس اینها بودند. وقتی نظام مستقر شد امام به قم رفتند چرا که نمیخواستند به کرسی سیاست و قدرت تکیه بزنند. بنابراین اولین گروهی که با نظام درمیافتد همین مجاهدین هستند.
حضرت امام (ره) در شرایطی دارفانی را وداع گفتند که کشور به لحاظ اقتصادی و سیاست خارجی با بحران مواجه بود. اما حضرت آیتالله خامنهای توانستند با تدبیر درست این بحرانها را پشت سر گذاشته و امور انقلاب را اداره کنند. رمز موفقیت رهبری جدید از دیدگاه شما چیست؟
این هم به دوربینی و ژرفاندیشی امام (ره) برمیگردد که راهگشای مجلس خبرگان رهبری شدند. ایشان قبل از فوت امام در چند مجلس حضرت آقا را به عنوان فرد مناسب رهبری معرفی کرده بودند. خیلیها هم بعد از رهبری مقام معظم رهبری بیننا و بینالله دیدند که مناسبترین و جامعترین فرد برای رهبری انتخاب شده است. ایشان یک انسان مجاهد، روحانی، نترس و زاهد هستند که همچون خود امام مثل فولاد محکمند و با صلابت و قدرت مشکلات سر راه انقلاب را پشت سر گذاشتند.
نظر شما :