سید ضیاء؛ روزنامه‌نگاری که خواست دیکتاتور شود!

۰۳ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۳:۰۶ کد : ۸۷۴۵ وقایع اتفاقیه برگزیده‌ها
سیدضیاءالدین طباطبایی یزدی در پیامی که برای احمدشاه می‌فرستد از او می‌خواهد که اضافه بر صدور حکم نخست‌وزیری برای وی، در ضمن او را به مقام «دیکتاتور» مفتخر گرداند.
سید ضیاء؛ روزنامه‌نگاری که خواست دیکتاتور شود!

‌‌‌ علی‌محمد اسکندری‌جو

تاریخ ایرانی: این یادداشت درباره سوم اسفند ۱۲۹۹ و کودتای جمع «خمسه» است که خارج از تهران در منطقه «وردآورد» آن شب سوگند خوردند پس از آنکه قدرت را قبضه کردند چنانچه اختلاف بین آن‌ها بالا گرفت «جان» دیگری را نستانند که البته چنین نیز شد. سیدضیاءالدین طباطبایی یزدی، طلبه مدرسه علمیه و سپس روزنامه‌نگار جنجالی اواخر عصر قاجار (مدیر روزنامه رعد) در پیامی که توسط افسر سوئدی (معاون ژنرال وستداهل) برای احمدشاه می‌فرستد از او می‌خواهد که اضافه بر صدور حکم نخست‌وزیری برای وی، در ضمن او را به مقام «دیکتاتور» مفتخر گرداند.

سید ضیاء در خاطراتش روشن نمی‌کند این واژه باردار فرنگی یا به عبارتی تخم لق «دیکتاتور» را چه کسی در دهان او انداخت. بنیتو موسولینی مشهور به قائد اعظم (il duce) رهبر حزب فاشیست ایتالیا همزمان با پادشاهی رضاشاه، خود را دیکتاتور خوانده است. بنابراین سید یزدی نمی‌توانسته از «ایل دوچه» الهام گرفته باشد. از آنجا که سید طباطبایی زبان فرانسه می‌دانسته و تاریخ این کشور بویژه برآمدن «ناپلئون» و اعلام دیکتاتوری نظامی او را مطالعه کرده است پس می‌توان حدس زد که از «بناپارت» الهام گرفته است.

احمدشاه در پیام ارسالی به نخست‌وزیر پاسخ پرسشی و مستدلی دارد که مگر می‌توان در نظام «مشروطه» سلطنتی نیز اعلام نظام دیکتاتوری کرد؟ البته دو رجال قاجاری در زمان شاه خواهان برقراری اصطلاحاً دیکتاتوری موقت یا شش ماهه شدند. نخست قوام‌السلطنه که در دهه ۱۳۲۰ البته از مجلس شورای ملی (و نه از پادشاه) تقاضای اعطای حق دیکتاتوری به وی و اعلام وضع اضطراری در کشور کرد که البته مجلس با این پیشنهاد به شدت مخالفت کرد.

اشراف‌زاده دیگر قاجاری زنده‌یاد دکتر محمد مصدق است که خواهان اعطای مقام وزارت دفاع و اختیارات ویژه برای مدت شش ماه شد تا بتواند (بدون اعلام وضعیت فوق‌العاده) ایران بدون نفت و در محاصره و تحریم انگلیس را اداره کند.

پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ که قزاقان و نظامیان اکثر پست‌های کشوری را قبضه کردند، به لحاظ منطقی یک خلط مفهومی رخ داده است به این شکل که ملت عموماً نظام استبدادی (Despotic) را منطبق بر نظام موقت دیکتاتوری می‌شناسند و فرد مستبد را اشتباهاً دیکتاتور می‌خوانند. نظام استبدادی دلالت بر حزب و ایدئولوژی ندارد و اصطلاحاً احوال شخصیه رعیت (ملت) از هرگونه دخالت دولت و نظام محفوظ است، حال اینکه در نظام دیکتاتوری شش ماه تا یک ساله (بر طبق سنت روم باستان) دیکتاتور چنان قدرت فوق‌العاده کسب می‌کند که مانند رهبر جوان کره شمالی کلیه احوال شخصیه ملت حتی آرایش موی سر دختران و پسران هم باید بر طبق نظر دیکتاتور باشد.

سید ضیاء طباطبایی چنانچه با احمدشاه وارد یک «دیالوگ» می‌شد تا حقیقت این نظام اتوریته با حق ویژه اما در زمان محدود برای او و شاه و ملت ایران روشن شود، شاید دیگر ضرورتی نداشت سه ماه بعد از بیم جان، کشور را ترک کند و تا پایان سلطنت رضاشاه در غربت باشد در حالی که آن جمع خمسه به کتاب مقدس سوگند خورده بودند که در اوج قدرت جان یکدیگر را نستانند.

کلید واژه ها: سید ضیاءالدین طباطبایی کودتای سوم اسفند علی محمد اسکندری جو احمدشاه


نظر شما :