خاطرات عزتالله سحابی از امام خمینی و آیتالله خامنهای
حجتالاسلام رسول جعفریان، از برجستگان تاریخ معاصر و کتابشناسی، سال گذشته طی سه یادداشت به نقل چند محور مهم خاطرات عزتالله سحابی پرداخت. جالب آنکه ایشان بعد از نقل خاطرهای از سحابی درباره آیتالله خامنهای، از طریق دکتر لاریجانی نظر رهبر انقلاب را درباره این خاطره میپرسد که با تایید و تکمیل خاطره از سوی آیتالله خامنهای مواجه میشود.
به بهانه درگذشت عزتالله سحابی، مرور این خاطرات که در «خبر» منتشر شد، مغتنم است:
فرصتی شد تا صفحاتی از کتاب نیم قرن خاطره و تجربه از آقای عزتالله سحابی (جلد اول، چاپ سال ۱۳۸۸) را بخوانم. به نظرم آرام و دقیق نوشته شده و کمتر طعنهای نسبت به این و آن در این کتاب وجود دارد. این مسأله عجالتا مربوط به سی صفحهای است که بنده خواندم.
عزتالله فرزند یدالله سحابی است و پدرش از قدمای از ملی مذهبیهاست که یار غار مرحوم مهندس بازرگان بود. نویسنده کتاب خلقت انسان که در کنار آثار مرحوم بازرگان، جایگاه ویژهای در تفسیر علمی دین داشت. اما عزتالله جوانتر و فعالتر در عرصه مبارزه در فاصله سالهای پس از ۴۰ تا انقلاب اسلامی. در عین حال که در جمع نهضت آزادی بود اما رادیکالتر بود و چنان که در همین کتاب شرح داده، برخی از دیدگاههایش متفاوت با مرحوم بازرگان بود.
برای نویسنده این سطور که به مباحث فکری این دوره بیش از مسائل سیاسی آن توجه دارم، این خاطرات حاوی نکات تازهای بود. گرچه باید گفت تقریبا بدون استثناء خاطراتی که سالها پس از زمان رخدادها نوشته میشود، بازسازی شده ذهنی است و قالبهای متفاوتی از آنچه آن روزگار رخ داده به خود میگیرد. با این حال، اشاره به برخی از رویدادها جالب و قابل استفاده است.
چندین مورد از این خاطرات هست که شنیدنی و برخی از آنها دست کم برای بنده تازگی داشت. مطالعه بنده از زمانی است که زندانیان نهضت آزادی از برازجان به تهران باز میگردند و این در خرداد ۱۳۴۵ است. این ماجرا تا تشکیل سازمان مجاهدین خلق و رویدادهای سیاسی تا سال ۱۳۵۰ ادامه مییابد.
آقای سحابی جلسات تفسیری مرحوم طالقانی را در زندان یاد کرده و مباحثات گرمی که پیرامون آن مطرح بود. تفسیرهای دکتر سامی از تطبیق مسائل بهداشتی و درمانی بر اساس آیات قرآن و احادیث و سخنی از دکتر پیمان که معتقد بود نباید کوشش کرد معارف اسلامی را با علوم تطبیق داد، چرا که علوم متغیرند و با تغییر آنها معارف نیز تغییر خواهد کرد.(ص ۲۹۱)
بحث درباره کتاب خلقت انسان به خصوص پس از آنکه مرحوم شهید سعیدی به زندان آمد، از نکات دیگر این کتاب است. ایشان با یدالله سحابی درباره کتاب خلقت انسان که به تازگی منتشر شده بود بحث میکرد. وی به موضوع تکامل اعتقاد نداشت.(ص ۲۹۲)
مرحوم آیتالله سعیدی در باره مسائل فقهی با عزتالله سحابی بحث میکرده و میگفته است: مسائل و احکام فقهی بر اساس منابع و مدارک است و نمیتوان آنها را به این سادگی رد کرد. نکتهای که توجه آقای سحابی را جلب کرده این سخن مرحوم سعیدی بوده است که نهجالبلاغه جزو منابع احکام نیست. این در حالی است که ما میگفتیم که بعد از قرآن، نهجالبلاغه مهمترین منبع است. (۲۹۳) این امر دقت مرحوم سعیدی را نشان میدهد.
اشاره به ضعفهای نهضت آزادی، از سوی آقای سحابی جالب توجه است. اولین ضعف آن مسائل آموزشی و تعلیماتی بود. نهضت فاقد کتاب و جزوه تعلیماتی بود. ضعف دیگر آن تشکیلاتی بود. نهضت یک تشکیلات خانوادگی بود و به هیچ وجه جنبه روابط حزبی در آن وجود نداشت. (ص ۲۹۷)
داستان آمدن کتاب ولایت فقیه امام خمینی به ایران، مورد توجه سحابی قرار گرفته است. وی از جلسهای یاد میکند که اعضای نهضت درباره آن بحث میکردند. رحیم عطایی آن را نپذیرفت و قبول نداشت. مرحوم احمد علی بابایی که به قول سحابی از مردان مبارز و شجاع و پرشور بود در آن جلسات به دلیل موضعگیری صریح آقای خمینی در مقابل نظام سلطنت خیلی از آن دفاع کرد و گفت: این حرکت خوبی است و تکلیف حرکتهای سیاسی را روشن میکند. بنده نظرم با ایشان متفاوت بود. من معتقد بودم روحانیت شیعه در حال حاضر که صاحب قدرت نیستند همدیگر را قبول ندارند، زمانی که صاحب قدرت شوند و حکومت پیدا کنند در هر شهر و یا هر محله یک فقیه است که فقط خودش را قبول دارد. سحابی میگوید از آن زمان تا سالهای ۵۴ – ۵۵ دیگر بحث ولایت فقیه نبود. (ص ۳۰۰)
سحابی از سفری یاد میکند که در سال ۱۳۴۹ به همراه خانواده به مشهد رفته است. در این سفر آقای معینفر بوده است. تصمیم گرفتند دیداری از آیتالله میلانی داشته باشند. با طاهر احمدزاده مشورت کردهاند. او از ایشان خواسته است تا با آیتالله خامنهای مشورت کنند. سحابی میگوید آقای خامنهای آن زمان مدرس حوزه علمیه مشهد نبود ولی کلاس تفسیر قرآن داشت. ما موضوع را با ایشان در میان گذاشتیم. ایشان رفتن ما را تأیید نکردند. سحابی میافزاید: آقای میلانی آن زمان مورد اعتراض مبارزین قرار داشت. (ص ۳۰۳)
آقای سحابی از مرحوم لاجوردی به مناسبت توزیع جزوههای ولایت فقیه یاد کرده و اینکه به این خاطر دستگیر شد. او مینویسد: در سال ۵۰ ـ ۵۱ که ما در زندان قصر با زندانیان دیگر برخورد کردیم، لاجوردی به عنوان قهرمان مقاومت زیر شکنجه معروف شده بود. به طوری که یک چشم او هم در اثر ضربات، بینایی خود را از دست داده بود. (ص ۳۰۴)
جناب سحابی باز از کتاب ولایت فقیه یاد میکند و میگوید مرحوم طالقانی هم در آن جلسه که درباره این کتاب بحث شد حضور داشت و در باره آن مردد بود. ایشان حاشیهای بر کتاب تنبیهالامه نائینی زده بود، معتقد بود که این کتاب با آنکه شصت سال جلوتر به طبع رسیده از جهاتی منطقیتر است. سحابی میگوید: جزوه ولایت فقیه آقای خمینی از جهاتی رادیکالتر از آن بود ولی به لحاظ برنامه به هرج و مرج میکشید.(ص ۳۰۵، و نگاه کنید: ۳۰۸)
آقای سحابی جایی درباره اندیشههای مجاهدین خلق به خصوص محمد حنیفنژاد صحبت کرده و میگوید: دکتر شیبانی با محتوای آن جزوات موافق نبود و در سال ۱۳۴۸ به من گفت که فکر میکنم اینها نظراتشان همان نظرات مارکسیسم لنینیسم چینی است. (ص ۳۰۸)
وی از نگرانیهای محمد حنیفنژاد به خاطر ضعف مسائل اعتقادی در بچههای سازمان در سال ۵۰ و پیش از دستگیری او یاد میکند (ص ۳۱۱) و مینویسد: محمد آقا آن زمان متوجه شده بود که ماشینی را ساخته و به راه انداخته است که به طور مرتب هم کار میکند ولی به سمت چپ منحرف میشود. (ص ۳۲۳)
وی خاطراتی از سال ۵۰ -۵۱ درباره حمایت آقای هاشمی رفسنجانی و مرحوم ربانی شیرازی از مجاهدین نقل کرده و میگوید مرحوم ربانی شیرازی یکبار از من خواست در میان زندانیهای مارکسیست جستجو کنم و کسانی را که احتیاج مالی دارند به ایشان معرفی کنم. ایشان در چند مورد، نیاز مالی افرادی را که من معرفی کرده بودم تأمین کرد. (ص ۳۱۸)
درباره اعدام نشدن مسعود رجوی میگوید دلیل عدم اعدام مسعود رجوی هم ظاهرا فعالیتهایی بود که کاظم رجوی برادر وی که در اروپا به وکالت و کارهای حقوقی اشتغال داشت انجام داده بود. آقای سحابی سپس در پاورقی مینویسد: البته من پس از آزادی از زندان در سال ۵۷ از دوستان قدیمی شنیدم که آقای میرفندرسکی که در آن زمان سفیر ایران در شوروی بوده است در خاطرات خود آورده است که پس از ختم محاکمه مسعود رجوی، از طرف رئیس دولت شوروی (لئونید برژنف) مرا احضار کردند و صریحا به وسیله من به شاه پیام فوری فرستاد که مسعود رجوی نباید اعدام شود و من به تهران آمدم و این پیام را به اعلیحضرت رسانیدم و به دنبال همین پیام بود که مسعود رجوی مشمول عفو شاه قرار گرفت. (ص ۳۲۰)
سحابی درباره آشنایی میان محمد حنیفنژاد و آیت الله خامنهای مینویسد: بعد از سفری که من به همراه مرحوم حنیفنژاد در سال ۴۹ به مشهد داشتیم، در آنجا مرحوم حنیفنژاد با آقای خامنهای آشنا شد. پس از آن آقای خامنهای به تهران آمد و با محمد آقا و سعید محسن و دیگران جلسات هفتگی داشتند. پس از چندی یک روز صبح زود آقای خامنهای به منزل ما آمد و با من درباره مجاهدین به گفتوگو پرداخت. ایشان در مورد نظرات فلسفی مجاهدین گفت: من احساس میکنم که اینها همان حرفهای ساده فلسفی مارکسیستها را تکرار میکنند و به نظر میرسد با طرح این مسائل درصدد اثبات دیالکتیک هستند و نظرات فلسفی آنها را نپخته است. ولی ایشان از لحاظ سازمانی آنها را تأیید میکرد و متمایل به آنها بود. مرحوم دکتر بهشتی هم همین طور بود و به سازمان تمایل داشت و یک بار هم از طریق من به آنها کمک مالی کرد. آقای هاشمی رفسنجانی هم چنین نظراتی داشت. من اطلاع دارم که آقای رفسنجانی در سال ۵۴ تا شب آخری که بیانیه اعلام مواضع مارکسیستها منتشر شد با بهرام آرام ارتباط داشت و سعی میکرد که آنها را از این عمل منصرف کند و میگفت حالا این را منتشر نکنید و مقداری تأمل کنید. (ص ۳۲۵).
****
جلسه با علامه طباطبایی و شهید مطهری
نقد کتاب ماتریالیسم دیالکتیک در اوائل دهه سی توسط آقای مطهری در محفلی در تهران، از دیگر خبرهای جالب این کتاب است: محفل دیگری که از سال ۱۳۳۱ به آن راه پیدا کردیم مجلسی بود از افرادی که مجموعا به اصحاب جمعه معروف شدند و عبارت بودند از مرحومان: مرتضی مطهری، سید صدرالدین جزائری، سبط الشیخ، حاج آقا باقر برادر حاج آقا حسن قمی، حسین مزینی معاون وزارت کشاورزی وقت، علامه طباطبائی (به طور نامرتب) مهندس شکیب نیا، مهندس معین فر و اینجانب. در این محفل مرحوم مطهری گوینده اصلی بود و کتاب ماتریالیسم دیالکتیک ارانی را میخواند و سطر به سطر و نکته به نکته از نظر فلسفه اسلامی به خصوص فلسفه ملاصدرا پاسخ و توضیح میداد. (ص ۱۲۹).
*****
تایید خاطره مهندس سحابی توسط آیتالله خامنهای
مدتی قبل مرور کوتاهی بر خاطرات خواندنی آقای عزتالله سحابی با نام «نیم قرن خاطره و تجربه» داشتم. دوستانی که آن یادداشت را مطالعه کردند شاهد بودند که نکات جالبی در آن مطرح شده بود. نکته مربوط به آیت الله خامنهای و ملاقات ایشان با محمد حنیفنژاد را از طریق آقای لاریجانی در سفر قم از ایشان استفسار کردم.
ایشان محتوای آن را تأیید کرده و گفته بودند که آن ملاقات صورت گرفته بود، و اینکه بعد از آنکه مجاهدین کتاب «شناخت» را برای مطالعه به ایشان داده بودند، به افکار آنان شک کرده، به سراغ آقای سحابی آمده و مسأله را با ایشان در میان گذاشته بود. آقای سحابی گفته بود که ما هم از این مسأله مطلعیم و داریم روی آنها کار میکنیم. (نقل به مضمون از آقای لاریجانی)
در مطالعه بخش دیگری از خاطرات نکته جالب دیگری دیدم. زمانی که نهضت روحانیت در سال ۱۳۴۱ در قم آغاز شد، نهضت آزادی تصمیم میگیرد تا با مراجع اربعه قم ملاقاتی داشته باشد. قبل از آن، نهضتیها در جلسهای که دارند مسأله قم را مطرح کرده و مرحوم بازرگان میگوید باید از حضور روحانیت استقبال کرده و آن را امر مبارکی تلقی کنیم. او تأکید میکند باید به آنها نزدیک شویم، با آنان تماس بگیریم و بگوییم که خواستههای آنها ارتجاعی است و از ایشان بخواهیم به مسائل اساسیتر توجه کنند.
دنباله بحث را از زبان آقای سحابی بخوانیم:
ملاقات با سه مرجع (آیات گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی) به راحتی انجام شد. ولی ملاقات با آقای خمینی با دشواری روبرو شد و ایشان ابتدا وقت ملاقات ندادند. سرانجام خود ایشان به وسیله مرحوم علامه طباطبایی پیغام دادند که در منزل علامه طباطبائی قرار ملاقات گذاشته شود. مرحوم علامه طباطبایی هم از مهندس بازرگان و آقای طالقانی و دکتر سحابی دعوت کردند و آقای خمینی هم آمدند و پیرامون مسائل به گفتوگو نشستند. البته من از جزئیات آن ملاقات مطلع نیستم ولی بعدا از پدرم شنیدم که میان آیتالله خمینی و آقای بازرگان مقداری برخورد پیش آمد. ظاهرا آقای خمینی به آقای بازرگان گفته بودند که به من نقشه ندهید من خودم بلد هستم. به جز آن، اختلاف دیگر بر سر آن بوده که آقای بازرگان بر روی مقابله با استبداد تکیه داشتند ولی آقای خمینی بیشتر روی اعمال غیراسلامی و خلاف شرع حکومت و لزوم مبارزه با آن تکیه میکردند. (نیم قرن خاطره، ص ۲۵۱ - ۲۵۲)
****
طبیعی است مطالبی که هر خاطرهگویی نقل میکند، ممکن کسانی که به نوعی درگیر آن هستند آن را تأیید یا رد یا اصلاح کنند.
منبع: آینده
نظر شما :