روایتی از مرگ مشکوک طالقانی/ آیتالله مرحوم یا شهید؟
مامور سابق سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی رحلت آیتالله طالقانی را مشکوک دانسته است.
محمد اسفندیاری مولف کتاب «پیک آفتاب» با وصف آخرین شب حیات این روحانی مینویسد: «[سید محمود] طالقانی در شامگاه هجدهم شهریور ۱۳۵۸ با سفیر شوروی در ایران ملاقات داشت. این ملاقات در خانهای بود که علی گلزاده غفوری و محمد مجتهد شبستری در آن حضور داشتند، تا ساعت ۲۴ طول کشید. پس از آن، شام را صرف کرد و به بستر رفت. اندکی بعد از جا برخاست و از ناحیه قفسه سینه اظهار درد کرد. با داروی خانگی آرام گرفت و دیگر بار به بستر رفت، اما دیگر بلند نشد. به سراغ پزشک رفتند و او هنگامی بر بستر بیمار حاضر شد که روحش پر کشیده بود. عقربه ساعت نشان میداد که ۴۵ دقیقه از ساعت یک بامداد گذشته است و تقویم زمان نشان میداد که دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ برابر با ۱۸ شوال ۱۳۹۹ و برابر با ۱۰ سپتامبر ۱۹۷۹ است. از عمر او ۶۸ سال و شش ماه و چند روز گذشته بود.»
اما این تمام ماجرا نبود زیرا در بخشی از نوشتههای جنجالبرانگیز ولادیمیر کوزیچکین، مامور سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی در ایران طی سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲ آورده شده است که: «…ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت. پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود. ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد. نگهبانان شخصیاش به سوی تلفن هجوم بردند تا به دکتر خبر بدهند، ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند، ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت. مخالفانش همه چیز را تا آخرین جزئیات حساب کرده بودند.»
او یکی از نخستین کسانی بود که در کتاب خاطراتش با عنوان «کاگب در ایران» مرگ آیتالله سیدمحمود طالقانی، روحانی مبارز و مشهور انقلاب اسلامی ایران در ۱۹ شهریور ماه ۱۳۵۸ را «مشکوک» و حاصل «توطئهای حسابشده» دانست و ابهامی پرمناقشه را بر تاریخ انقلاب ایران بار کرد؛ ابهامی که برخی فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی با مرور مواضع انتقادی و ناصحانه آیتالله در واپسین ماههای زندگیاش و همچنین شرایط خانه در شب آخر، طی ۳۴ سال گذشته قرینههایی هم برایش دست و پا کردهاند؛ از جمله اینکه روز مرگ وی، پاسدار محافظش حضور نداشت یا اینکه تلفن خانهای که او در آن درگذشت، قطع شده بود.
علاوه بر این مجتبی طالقانی فرزند آیتالله طالقانی در گفتوگویی ادعای مشکوک بودن مرگ پدرش را پیش کشیده است. مجتبی طالقانی سه واقعه را در روزهای پیش از مرگ پدرش مشکوک میداند. نخست اینکه نامه قدیمی او به پدرش درباره مواضع سازمان مجاهدین خلق در تیراژ وسیع پخش شد، دوم اینکه چند روز پیش از درگذشت آیتالله، گروهی ناشناس به منزل خلیل رضایی از نزدیکان آیتالله طالقانی دستبرد زدند و گویا به دنبال اسنادی میگشتند. به گفته مجتبی طالقانی مورد سوم این بود که آنها پس از مرگ آیتالله متوجه میشوند چمدانی حاوی اسناد که تنها خود آیتالله طالقانی کلید آن را داشت، مفقود شده است.
جز اینها محمد مدیرشانهچی رئیس دفتر آیتالله هم از جمله کسانی بود که در تابستان ۱۳۷۳ هنگامی که در پاریس زندگی میکرد، در گفتوگویی مرگ آیتالله را مشکوک دانست و به سهلانگاری میزبان آیتالله، آقای چهپور (پدرزن محمدرضا طالقانی) در اطلاع به موقع ماجرا اشاره کرد. روایتی که پس از بازگشت به ایران در گفتوگویی با مجله «یادآور» هرچند تا حدودی آن را تصحیح کرد، اما همچنان از تردیدهایش گفت و تاکید کرد: «به هر حال این امکان وجود داشت که در چنین شرایط حساسی بهتر و سریعتر عمل شود…»
در هر حال اینکه در پیشوند نام آیت الله طالقانی باید واژه مرحوم را نوشت یا شهادت را امری است که همچنان بر سر آن ابهام وجود دارد؛ اما این چیزی از بزرگی شخصیت ایشان نمیکاهد؛ موضوعی که محمد اسفندیاری هم تائید کرده و گفته است: «وفات آیتالله طالقانی از عبرتهای روزگار ماست. او در فصل شهادت، در بستر درگذشت اما در اوج محبوبیت. پیش از او بسی از شخصیتهای دینی و ملی وفات کردند و حتی مظلومانه شهید شدند، ولی هیچکس به محبوبیت فراگیر او نرسید و مرگش این همه غبطهآور نبود. البته محبوبیت شخصیتی دینی در میان مردم دیندار طبیعی است، اما آنچه غیر منتظره مینماید نفوذ شخصیتی، آن هم در کسوت روحانیت، در میان نخبگان است؛ آن هم با افکار متفاوت و متضاد در روزگار ما؛ به جز طالقانی هیچکس در میان ناهمفکران و مخالفانش، این همه محبوبیت نداشته است…»
این مولف در پایان شخصیت طالقانی را با برخی چهرههای مطرح جهان مقایسه کرده و با اشاره به شباهت وی به مهاتما گاندی آورده است: «نسلهای آینده به سختی باور خواهند کرد که موجودی این چنین، در قالب گوشت و پوست و استخوان، وجود داشته و بر این کره خاکی گام زده است.»
این سخن اینشتین درباره گاندی، نه تنها بر آن «روح بزرگ» (مهاتما) صادق است، که درباره همتای مسلمان و ایرانی او نیز راست میآید: آیتالله سید محمود طالقانی؛ هم او که میسزد «گاندی ایران» خوانده شود.» در پایان باید گفت که کتاب قطور انقلاب در کشورمان پر از حضور شخصیتهایی مانند طالقانی است که گاه حتی در اوج گمنامی زیسته و تاثیر آنها سالها بعد از رفتنشان روشن شده است.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
نظر شما :