جزئیات ناپدید شدن مرموز رئیس کل شهربانی دولت مصدق
ساعت ۹ شب دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۳۲ تیمسار سرتیپ افشارطوس، رئیس کل شهربانی، به طرزی عجیب در خیابان خانقاه تهران مفقود شد. صبح روز سهشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۳۲ به محض اینکه ناپدید شدن رئیس شهربانی به دکتر مصدق، نخستوزیر، اطلاع داده شد، ایشان بلافاصله به معاون خود، دکتر ملکاسماعیلی، دستور داد برای بازجویی و تحقیقات اقدام کنند.
نخستین هیات بازرسی تحت ریاست دکتر ملکاسماعیلی و با شرکت فرماندار نظامی، معاون شهربانی، رئیس کلانتری ۲ و چند تن دیگر به خیابان خانقاه، همان خیابانی که راننده تیمسار افشارطوس وی را برای آخرین بار در آنجا پیاده کرده بود، رفتند و به بازرسی و جستجوی منطقه پرداختند. اما چیزی دستگیرشان نشد.
گام بعدی پلیس محاصره محل و جستجوی خانه به خانه بود که از نیمروز سهشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۳۲ آغاز شد، همچنین طبق دستور فرماندار نظامی به هیچکدام از اتومبیلهایی که تا ساعت ده همان روز در این ناحیه متوقف بودند، اجازه حرکت داده نشد و همه مورد بازرسی قرار گرفتند.
دکتر مصدق در ظهر این روز، یکم اردیبهشت، آقایان سرپاس سرداری (ادیبالسطنه) رئیس اسبق شهربانی و آقای بهرامی رئیس سابق اداره آگاهی که سمت بازرس شهربانی را به عهده داشت، احضار کرد و به آنها دستور داد که عملیات مربوط به جستجوی رئیس شهربانی را زیر نظر گرفته و ماموران را راهنمایی کنند.
جریان ناپدید شدن افشارطوس را خبرنگاران روزنامه اطلاعات پس از تحقیقات بسیار آن روز سهشنبه اول اردیبهشت ۱۳۳۲ در گزارشی کامل اینطور روایت کردند:
مثل هر روز
رئیس شهربانی بعدازظهر دیروز [دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۳۲] مثل روزهای قبل پس از آنکه کارهای اداری را تمام کرد به منزل رفت. از ساعت دو و نیم یا سه بعدازظهر الی ساعت هفت در منزل بود، ولی توقف وی بیش از روزهای دیگر به طول انجامید بدین معنی که در روزهای قبل مشارالیه بین سه تا پنج بعدازظهر در منزل استراحت میکرد و دوباره به شهربانی مراجعت مینمود، اما دیروز تا ساعت هفت بعدازظهر در خانه باقی ماند و در این ساعت بود که تلفن منزل ایشان زنگ زد و یک نفر از آن طرف سیم به مستخدم خانه تیمسار افشارطوس گفت: «به آقا بگویید از شهربانی شما را میخواهند.»
تلفن یک نفر آشنا بود
تیمسار افشارطوس بلافاصله پای تلفن رفت قریب سه دقیقه صحبت کرد و بلافاصله برای پوشیدن لباس آماده شد. مستخدمین منزل وی میگفتند: «هنوز ساعت به هفت و یک ربع نرسیده بود که رئیس شهربانی منزل را ترک کرد و به خانم خود گفت: من شهربانی میروم.» مقارن هفت و بیست دقیقه بعدازظهر اتومبیل حامل وی در مقابل شهربانی توقف کرد و مشارالیه پیاده شد و یکراست به دفتر کار خود رفت. مدت بیست دقیقه به کارها و پروندههایی که رئیس اداره کارآگاهی با خود آورده بود رسیدگی به عمل آورد و در ضمن رسیدگی آقایان سرهنگ نورایی و سرهنگ دوم نادری در اطاق وی بودهاند و سرهنگ نادری برای مذاکره درباره تصدی ریاست اداره اطلاعات شهربانی منتظر فرصت بوده است، ولی گویا مجال صحبت پیدا نشده و رئیس شهربانی پس از رسیدگی به پروندهها پاکتی را از دست آقای درخشانفر گرفته و مشغول خواندن نامه محتوی آن میشود، میگویند در روی این کاغذ که بدون مارک بوده خطوطی با مداد نوشته شده بود و رئیس شهربانی از خواندن آن نامه مجهول کمی میخندد و سپس آن را تا نموده و در جیب میگذارد و به آقای سرهنگ نورایی آجودان خود میگوید: «من اکنون به منزل آقای نخستوزیر میروم و بعد مراجعت خواهم کرد.»
من تلفن کردم
تلفنکننده ناشناس نبوده بلکه آقای سرهنگ نورایی آجودان رئیس شهربانی بوده که به تیمسار افشارطوس اطلاع داده از منزل آقای نخستوزیر به شهربانی تلفن نموده و گفتهاند که شما برای ملاقات آقای دکتر مصدق به منزل ایشان بروید و پس از این تلفن رئیس شهربانی مصمم به رفتن به خانه نخستوزیر شده است.
آقای سرهنگ نورایی امروز به ما [خبرنگاران روزنامه اطلاعات] گفت: «تلفنی که ساعت هفت بعدازظهر به رئیس شهربانی شده به وسیله من صورت گرفت و تصور نمیکنم تلفن مجددی به ایشان شده باشد.»
در خانه نخستوزیر
یک مقام مطلع در منزل نخستوزیر گفت: «ساعت هفت و سه ربع یا هفت و پنجاه دقیقه بعدازظهر دیروز [دوشنبه ۳۱ فروردین ۳۲] رئیس شهربانی مطابق معمول به اینجا آمد و به حضور آقای نخستوزیر رفت و مدت بیست دقیقه یا یک ربع مذاکره کرد و این مذاکرات نیز تصور نمیکنم فوقالعاده و غیرمنتظره بوده، زیرا رئیس شهربانی هر روز برای دادن گزارش از آقای نخستوزیر ملاقات میکرد پس از این مذاکرات در حدود ساعت هشت و ده دقیقه تیمسار افشارطوس منزل نخستوزیر را ترک گفت و به وسیله اتومبیل ریاست شهربانی به اداره خود برگشت. مجدداً در اداره شهربانی قریب بیست دقیقه تا نیم ساعت به کارها رسیدگی نموده و ده دقیقه به ساعت نه مانده بود که سوار اتومبیل شد و از طریق خیابان سوم اسفند به طرف مرکز شهر حرکت نمود.»
برو به خانقاه
تا اینجا جریان خیلی عادی بود، بدین معنی که رئیس شهربانی مثل هر روز به کارهای بعدازظهر خود رسیدگی نمود و با رئیس دولت نیز ملاقات کرد اما در ساعتی که قرار بود به منزل مراجعت نماید برنامه دیگری پیش آمد و مشارالیه وقتی با اتومبیل به آخر خیابان سوم اسفند رسید به شوفر خود که کارمند شهربانی است گفت: «برو به طرف خیابان هدایت و خیابان خانقاه». مطابق این دستور اتومبیل شماره یک شهربانی در حالی که رئیس شهربانی به تنهایی در آن نشسته بود از طریق خیابان فردوسی به طرف مشرق شهر تهران حرکت کرد.
چاقو کشیده بود
پاسبانان پست خیابانها که عبور اتومبیل رئیس شهربانی را از نقاط مختلف شهر به چشم دیدهاند در بازجوییهایی که امروز از آنها به عمل آمده چنین گفتهاند: «بله، اتومبیل رئیس شهربانی از خیابان سعدی شمالی گذشت و وارد خیابان هدایت شد. در خیابان هدایت در همان موقع یک نفر از اوباش محله چاقو کشیده بود و مردم به گرد او جمع شده بودند. رئیس شهربانی دستور داد اتومبیل در کنار خیابان توقف کرد و شخصاً جمعیت را شکافت و جلو رفت و باتون پاسبان پست را که درصدد دستگیر نمودن چاقوکش بود گرفت و با آن چند ضربه به ضارب زد و سپس به پاسبان و سرباز فرمانداری دستور داد ضارب را جلب کنند. سپس مردم را به تفرقه دعوت نمود و وقتی که اوضاع قدری آرام شد و مامورین کلانتری برای کمک به پاسبان پست رسیدند مجدداً سوار اتومبیل شد و به شوفر خود گفت، برو به خیابان خانقاه.»
بیست قدم تا سومکا
همانطور که در نقشهای از خیابانها و کوچهها و محل واقعه و جایی که اتومبیل رئیس شهربانی توقف نموده و در صفحه آخر چاپ شده ملاحظه میفرمایید خیابان هدایت در قسمت شمالی ناحیهای است که رئیس شهربانی ساعت ۹ شب گذشته وارد آن ناحیه شده و دیگر مراجعت نکرده است.
خیابان خانقاه به موازات خیابان هدایت کشیده شده و قسمت غربی آن منتهی به خیابان سعدی شمالی و قسمت شرقی آن منتهی به خیابان صفیعلیشاه میشود. در این خیابان چند کوچه فرعی و چند کوچه اصلی که انتهای آنها به خیابان هدایت و خیابان شاهآباد منتهی میگردد وجود دارد منجمله کوچه باریکی که قسمت جنوبی آن کوچه ظهیرالاسلام نام دارد و این کوچه در اثر قطع نمودن خیابان خانقاه چهارvاهی تشکیل میدهد که به نام چهارراه خانقاه معروف است.
این چهارراه تا محل حزب سومکا که رهبری آن با آقای دکتر منشیزاده میباشد و اکنون در توقیف است بیش از بیست متر فاصله ندارد و بلافاصله قریب هفتاد متر بالاتر از آن نیز خیابانی است به نام خیابان «خیام» که یک سرِ آن منتهی به خیابان هدایت میشود.
در مقابل این خیابان یک دکان بقالی وجود دارد که در قسمت غربی آن دکان بقالی محل کانون افسران بازنشسته است. بنابراین در خیابان خانقاه سه مرکز مورد توجه است.
۱- حزب سومکا، ۲- کانون افسران بازنشسته، ۳- یک دکان بقالی.
کیف مرا بگیر
عقربههای ساعت به نه بعدازظهر رسیده بود که اتومبیل رئیس شهربانی در فاصلهای که بین چهارراه خانقاه و آن دکان بقالی قرار دارد توقف نمود. ابتدا سرتیپ افشارطوس خواست کیف دستی خود را که حامل اوراق و نوشتجات است بردارد، ولی بعد منصرف شد و به راننده گفت: «کیف مرا بگیر و در اتومبیل بینداز». سپس اضافه نمود «من پیاده میروم تو با اتومبیل برو مقابل کلانتری ۲ بایست من یا خودم به آنجا خواهم آمد و یا اینکه به تو تلفن خواهم نمود که آنجا عقب من بیایی.» راننده بلافاصله حرکت کرد و رئیس شهربانی پیاده به راه افتاد.
شش صبح امروز
ساعت شش صبح امروز [سهشنبه اول اردیبهشت ۱۳۳۲]، تلفن منزل تیمسار سرتیپ همایونفر معاون شهربانی کل کشور زنگ زد و مستخدم منزل ایشان پس از آنکه گوشی را برداشت و لحظهای صحبت نمود به معاون شهربانی اطلاع داد که خانم تیمسار افشارطوس میخواهند با شما صحبت کنند.
وقتی که همایونفر گوشی را برداشت، خانم رئیس شهربانی با لحنی که از آن اضطراب و نگرانی مشهود بود گفت: «تیمسار افشارطوس دیشب به منزل نیامده است و ما تا نصف شب بیدار بودیم، ولی بعد از آن به خواب رفتیم، به خیال اینکه ایشان در شهربانی کار دارد. حالا خواستم بپرسم که آیا ایشان در شهربانی است؟»
سرتیپ همایونفر جواب میدهد: «خیر، ایشان کاری در شهربانی نداشتند و برای اینکه مطمئن باشیم اکنون به شهربانی تلفن خواهم کرد.»
عجب، پس کجاست؟
بلافاصله معاون شهربانی به وسیله تلفن با شهربانی تماس میگیرد، از آجودان رئیس شهربانی سراغ سرتیپ افشارطوس را میگیرد، ولی همه میگویند که از وی خبری ندارند و آجودان او میگوید، آخرین دفعه ساعت هشت و سه ربع بعدازظهر دیروز رئیس شهربانی را دیده و آن هم لحظهای بوده است که مشارالیه از منزل آقای نخستوزیر مراجعت نموده و پس از رسیدگی به کارها دفتر کار خود را ترک کرده است و از آن ساعت به بعد دیگر از مشارالیه خبری ندارند.
سایر مقامات شهربانی نیز اظهار بیخبری کرده و از محل تیمسار افشارطوس خبری نداشتند و بالنتیجه، چون مشارالیه به منزل هم نرفته بوده، ناگهان این فکر پیش میآید که رئیس شهربانی به طرز اسرارآمیزی مفقودالاثر شده است.
خیلی معطل شدیم
البته، چون ساعت شش و هفت صبح هنوز دیر نشده بود و معاون شهربانی و خانم تیمسار افشارطوس تصور میکردند که ممکن است وی شب گذشته در منزل یکی از دوستان میهمان بوده و حتماً تا اول وقت اداری مراجعت خواهد کرد لذا در همین نگرانی اقدامی برای جستجوی وی به عمل نیاوردند و منتظر شدند تا شاید در حدود ساعت هشت یا هشت و نیم صبح از تیمسار افشارطوس خبری بشود، اما متاسفانه هرچه از وقت میگذشت این انتظار کمتر به نتیجه میرسید، زیرا رئیس شهربانی عادتاً هر روز صبح در حدود هفت یا هفت و نیم صبح در محل کار خود حاضر میشد، ولی صبح امروز تا ساعت هشت هنوز از وی اطلاعی در دست نبود.
امروز قرار بود کمیسیون امنیت در دفتر کار معاون نخستوزیر تشکیل شود و رئیس شهربانی نیز هر روز طبق معمول اول وقت برای شرکت در این کمیسیون به منزل آقای دکتر مصدق میرفت و قرار بود ساعت هشت صبح امروز نیز در آنجا حاضر شود، ولی آقای دکتر ملکاسماعیلی، معاون نخستوزیر، میگفت: «ما تا ساعت هشت صبح هرچه معطل شدیم خبری از رئیس شهربانی نشد و چون تیمسار ریاحی، رئیس ستاد ارتش، هم نیامده بود تصور کردیم که، چون ابوالقاسم بختیار دستگیر شده و دیروز به تهران آمده این دو نفر برای تحقیق و بازجوییهای مقدماتی رفتهاند و بنابراین مجال پیدا نکردهاند که در کمیسیون امنیت شرکت نمایند. روی همین اصل باز هم مدتی در انتظار نشستیم، تا اینکه ناگهان خبر رسید که رئیس شهربانی از دیشب تاکنون گم شده است.»
نقطه اسرارآمیز
وقتی خبر گم شدن رئیس شهربانی به منزل نخستوزیر رسید دیگر معطل نشدند، آقای نخستوزیر معاون خود را احضار کرد و موضوع گم شدن رئیس شهربانی را به اطلاع وی رساند و به ایشان دستور داد که برای بازجویی و تحقیقات مشغول کار شود.
اولین هیات بازرسی تحت ریاست آقای دکتر ملکاسماعیلی و با شرکت فرماندار نظامی، معاون شهربانی، رئیس کلانتری ۲ و چند نفر دیگر به خیابان خانقاه رفتند، زیرا راننده اتومبیل رئیس شهربانی جریان را چنین گزارش داده بود: «دیشب پس از آنکه ساعت ۹ تیمسار افشارطوس را در خیابان خانقاه پیاده کردم، به کلانتری دو رفته و در انتظار مراجعت ایشان توقف کردم. ساعت هر لحظه جلو میرفت، ولی خبری نبود، تا ساعت ۳ بعد از نصف شب معطل شدم و چون دیگر خبری نرسید مراجعت کردم و از محلی هم که رئیس شهربانی رفته است خبری ندارم.»
هیات بازرسی به اتفاق راننده به خیابان خانقاه رفت. مشارالیه نقطهای را که رئیس شهربانی پیاده شده بود نشان داد. این نقطه در نزدیکی همان دکان بقالی که شرح آن در بالا گذشت.
معاون نخستوزیر و فرماندار نظامی آن حدود را مدتی گشته و بازرسی کردند و سپس جریان را به آقای نخستوزیر گزارش دادند و ایشان دستور داد، مامورین اداره کارآگاهی و فرمانداری نظامی این نقطه اسرارآمیز را بازرسی نمایند و مقدمات جستجوی رئیس شهربانی را فراهم آوردند.
یک کمیسیون مخصوص
بالنتیجه ساعت ده صبح یک کمیسیون مخصوص به ریاست آقای وزیر کشور با حضور فرماندار نظامی، رئیس ستاد ارتش، فرمانده ژاندارمری و معاون شهربانی و دادستان تهران تشکیل شد تا در اطراف این حادثه مرموز مطالعه نمایند و بالنتیجه از ساعت ده و نیم صبح امروز فعالیت مامورین شهربانی و فرمانداری نظامی، طبق نقشه و دستورات این کمیسیون به طور رسمی آغاز شد و یک فعالیت دامنهدار برای جستجوی رئیس شهربانی آغاز گردید.
دکان بقالی
ساعت ۹ صبح در خیابان خانقاه هنوز از مامورین انتظامی خبری نبود و عابرین و اتومبیلها بیخبر از همه جا و بدون اینکه بدانند چه واقعه مهمی در خیابان خانقاه اتفاق افتاده است مشغول رفتوآمد بودند.
اولین هیات بازرسی تازه آنجا را ترک گفته بود و کسبه حدود چهارراه نیز کم و بیش فهمیده بودند که خبری شده است.
یک سرهنگ دوم و دو نفر مامور آگاهی در قسمت چپ خیابان قدم میزدند و دو یا سه نفر نیز با قهوهچی مقابل چهارراه در گفتگو بودند.
در این وقت ناگهان یک جیپ ارتشی در مقابل دکان بقالی که مقابل خیابان فرعی خیام است توقف کرد و یک افسر از آن خارج شد و داخل بقالی گردید و به صاحب بقالی که علی نام داشت گفت: «با من به کلانتری بیا با تو کاری دارم…» علی رنگ و رویش را باخت و قبل از آنکه بتواند مقاومتی کند، دکان خود را به دست یک عابر سپرد و به درون جیپ نشست.
یک پاسبان که در آن حدود بود به ما [خبرنگار اطلاعات] گفت: «علت توقیف علی این بود که اولاً دیشب مشارالیه اتومبیل حامل رئیس شهربانی را دیده و شاید متوجه شده است که مشارالیه به کدام سمت حرکت نموده است. به علاوه به طوری که گفته شد نیم ساعت بعد از رفتن رئیس شهربانی یک افسر ارتش وارد دکان بقالی شده و آدرس محلی را که من نمیدانم کجاست از علی گرفته و رفته است. به همین جهت او را توقیف کردند تا مورد بازجویی قرار بگیرد.»
همه جا ساکت بود
محل کانون افسران بازنشسته و محل حزب سومکا و کلیه خانههای واقع در حول و حوش بقالی همه ساکن و آرام بود و چند پاسبان کانون افسران را تحت نظر گرفته بودند. یکی دو نفر از مامورین اداره آگاهی با نردبان پشتبامهای اطراف کانون را بازرسی میکردند و چند نظامی نیز رفتوآمدهای به خیابان مزبور را تحت نظر داشتند.
در این احوال اطلاع حاصل کردیم که رئیس شهربانی دیشب برای اولین بار نبود که به خیابان خانقاه آمده بود بلکه هشت شب قبل نیز درست در ساعت نه بعدازظهر با اتومبیل به خیابان مزبور آمده و در همان نقطهای که دیشب پیاده شده بود پیاده شده و به شوفر گفته بود که به کلانتری دو برود، خودش پیاده باز خواهد گشت.
آن شب شوفر رفته بود و رئیس شهربانی پس از دو ساعت یعنی مقارن ساعت یازده بعدازظهر از خیابان خانقاه مراجعت نموده بود و هیچکس هم خبر نداد که تیمسار افشارطوس آن شب به کجا و برای چه رفته بود.
چه حدس میزنید؟
رئیس شهربانی دیشب اسلحه همراه نداشته و موقعی که از اتومبیل پیاده میشده، مثل همیشه خونسرد و آرام و بدون هیجان بوده و این امر نشان میدهد که قصد نداشته به محل ناشناسی برود، اما نکتهای که قابل توجه قرار میگیرد این است که چرا مشارالیه علاقهمند بوده که شوفر وی از محل مورد نظر او اطلاع پیدا نکند، زیرا هم هشت شب قبل و هم دیشب در محلی از اتومبیل پیاده شده که مسلماً تا مکان مورد نظر او مقداری فاصله داشته و این فاصله را باید پیاده میپیموده است.
نکته دیگر اینکه مامورین اداره آگاهی با علاقه مخصوص محل کانون افسران بازنشسته را تحت نظر و مراقبت قرار داده و اغلب آنها حدس میزدند که رئیس شهربانی ممکن است در این محل مفقود شده باشد.
در این ناحیه
مساحت محلی که اکنون در محاصره پلیس و افراد ارتش است مرکب از یک خیابان اصلی و چندین کوچه و خیابان فرعی است و احتمال داده میشود که تیمسار افشارطوس هماکنون در این مساحت چهل هزار متری به سر میبرد. زیرا نتیجه تحقیقاتی که از پاسبانان پست به عمل آمده این است که رئیس شهربانی از این محوطه خارج نشده مگر آنکه با لباس مبدل و یا به طور مخفی او را خارج کرده باشند.
از ساعت ده و نیم صبح عدهای سرباز و پلیس تحت سرپرستی سه افسر ارتش حدود خیابان خانقاه را به طوری که نقشه آن کشیده شده به سه منطقه تقسیم و محاصره کردند و پس از محاصره خیابانها، مامورین فرمانداری نظامی به خانهها مراجعه نموده و اطاقها و زیرزمینها را جستجو میکردند و طبق دستور فرماندار نظامی کلیه اتومبیلهایی که تا ساعت ده صبح امروز در این ناحیه متوقف بود، اجازه خروج نداشتند و همه آنها مورد بازرسی واقع شدند.
اکنون کلیه کوچهها و خانهها تحت محاصره بوده و هنوز کوشش مامورین در جستجو به نتیجه نرسیده است.
دستور نخستوزیر
به قرار اطلاع ظهر امروز بنا به دستور آقای نخستوزیر آقایان سرپاس سرداری (ادیبالسطنه) رئیس اسبق شهربانی و آقای بهرامی رئیس سابق اداره آگاهی که فعلاً سمت بازرس شهربانی را به عهده دارد احضار شدند و به آنها دستور داده شد که عملیات مربوط به جستجوی رئیس شهربانی را تحت نظر گرفته و مامورین را هدایت بنمایند.
ساعت یازده دیشب
ما [خبرنگاران روزنامه اطلاعات] امروز به منزل تیمسار افشارطوس مراجعه کردند تا تحقیقاتی در اطراف این حادثه بنماید، ولی خانم رئیس شهربانی اظهار داشت که «من اطلاعی از جریان کم شدن شوهرم ندارم و همه از این امر بیخبر هستیم و منتظریم که ببینیم نتیجه فعالیت مامورین چه خواهد شد.»
یکی از اهالی منزل به خبرنگار ما گفت که «ساعت یازده دیشب به مادرخانم تیمسار افشارطوس از نقطه نامعلومی تلفن کرده و گفتهاند، تیمسار افشارطوس در شهربانی مشغول کار است نگران نباشید.»
به علاوه خانم رئیس شهربانی که فوقالعاده از گم شدن شوهر خود نگران بود و لباس مشکی نیز به تن داشت در جواب سؤال دیگر ما [خبرنگاران روزنامه اطلاعات] مبنی بر اینکه «آیا هیچگونه اطلاعی از علت گم شدن سرتیپ دارید یا نه؟» گفت: «نه من هیچ خبری ندارم و اکنون نیز میخواهم به منزل مادر خود بروم.»
منظورشان چه بوده است؟
بدین ترتیب هیچگونه اطلاعی از رئیس شهربانی در دست نیست و هیچیک از حدسها و گمانها که در این باره زده میشود جامه عمل به خود نپوشیده و معلوم نیست اولاً رئیس شهربانی به کجا رفته، ثانیاً برای چه رفته و ثالثاً چه چیز مانع از مراجعت او شده است.
روی هم رفته امروز در کلیه محافل حتی محافل دولتی گم شدن رئیس شهربانی را یک واقعه مهم و اسرارآمیز میدانستند، زیرا مشارالیه حامل اسناد و مدارکی نبوده و معلوم نیست اگر کسانی او را توقیف و مخفی کردهاند منظورشان از این کار چه بوده است!
جزئیات جستجوی خانه به خانه و ادامه ماجرا تا ساعت سه بعدازظهر روز چهارشنبه دوم اردیبهشت ۳۲، به روایت روزنامه اطلاعات مورخ همین روز:
شش ساعت بازرسی بدون نتیجه
در اخبار دیروز، [سهشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۳۲] به طور تفصیل نوشتیم که یک ناحیه چهل هزار متری تحت محاصره و مراقبت مامورین نظامی و شهربانی قرار گرفته و پلیس مشغول جستجوی خانههای واقع در این ناحیه شده است. کاوش از ساعت نیم بعدازظهر آغاز شد، زیرا از این ساعت به بعد حلقه محاصره کاملاً به دور ناحیه خیابان هدایت و خیابان خانقاه و کوچههای فرعی آن استوار شده بود.
یک پاسبان و یک سرباز، به درون خانهها میرفتند اطاقها را بازرسی کرده و از اهل خانه بازجویی مختصر میکردند و سپس به خانه دیگر سرکشی نموده و این وظیفه را دنبال میکردند. بازرسی منازل که به وسیله چندین واحد مختلف آغاز شده بود مدت شش ساعت به طول انجامید، ولی نتیجه کلیه این تحقیقات منفی بود و اثری از رئیس شهربانی در ناحیه خیابان خانقاه به دست نیامد.
پنج نفر مورد سوءظن پلیس قرار گرفتند
نتیجه بازرسی خیابان خانقاه این شد که پنج نفر مورد سوءظن پلیس واقع شده و توقیف گردیدند. از این پنج نفر یک نفر همان شاگرد بقالی بود که دیروز جریان دستگیری او را نوشتیم و چهار نفر دیگر از اهالی منازل بازرسی شده بودند. یک مقام مطلع شهربانی گفت: تحقیقات از این پنج نفر به نتیجه نرسیده و شاگرد بقال در بازجویی گفته است که: «در حدود ساعت ۹ بعدازظهر یک افسر بلندقامت لاغراندام به دکان من آمد و سراغ آدرس منزل یک نفر را گرفت که من از آن اطلاع نداشتم.» شاگرد بقال هنوز نتوانسته است نام آن شخص که افسر مزبور آدرسش را میخواسته به مامورین بگوید، زیرا فراموش کرده است و همچنین نمیتواند بگوید که آیا آن افسر رئیس شهربانی بوده یا شخص دیگر.
تیمسار افشارطوس را به چشم خود دیدم!
مقام مطلع مزبور در جواب این سؤال که: «بازجوییها و تحقیقات عصر دیروز و دیشب تا چه حد این معما را روشن کرده است؟» گفت: «البته به نتیجه نرسیدهایم، ولی قرائنی به دست آمده که موجب شده دامنه تحقیقات خود را به نقاط دیگری جز ناحیه خیابان خانقاه توسعه دهیم و اکنون بازرسی در نقاط مشکوک مزبور نیز آغاز شده است. به علاوه عقیده من آن است که تیمسار افشارطوس مدتی پس از آنکه وارد خیابان خانقاه شده این ناحیه را یا به تنهایی و یا در اثر فشار و زور عدهای ترک گفته و به نقطه نامعلوم دیگری نقلمکان کرده است و دلایل این حدس و فرضیه نیز بدین قرار است: اولاً تحقیقاتی که از پاسبانهای پست حدود خیابان هدایت و شاهآباد [جمهوری کنونی] و صفیعلیشاه شده کم و بیش نشان میدهد که هیچیک از آنها به طور واضح خروج رئیس شهربانی را از این ناحیه ندیدهاند، فقط پست خیابان باغ سپهسالار با تردید اظهار داشته است که «ساعت نهونیم دیشب یک تاکسی که نمره آن را به خاطر ندارم با سرعت زیاد از خیابان خانقاه وارد باغ سپهسالار شد و سرعت آن موجب سوءظن من گردید و وقتی دقت نمودم در درون آن کلاه یک افسر به چشم خورد، ولی قیافه صاحب کلاه را تشخیص ندادهام.»
ثانیاً ساعت یازده امروز آقای حسین دادفر، مدیر مجله شرقی، در منزل آقای نخستوزیر حضور یافته و به آقای دکتر ملکاسماعیلی، معاون نخستوزیر، اطلاع داده است که ساعت یازدهونیم پریشب از یک میهمانی به منزل مراجعت میکرده و در خیابان هنرستان کمالالملک که پشت پمپبنزین بهارستان قرار دارد و در قسمت جنوبی خیابان خانقاه واقع است تیمسار افشارطوس را به چشم خود دیده که به اتفاق سه نفر که لباس شخصی به تن داشتهاند داخل یک اتومبیل نشسته و اتومبیل نیز پس از ورود به خیابان مقابل پمپ به طرف شمال، یعنی دروازه شمیران، حرکت نموده است. آقای دادفر متوجه نشده است که اتومبیل مزبور شخصی بوده یا کرایهای.
کمیسیون تحقیق تا ساعت چهارونیم بعد از نصف شب کار کرد
ساعت هفت بعدازظهر دیروز [سهشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۳۲] پس از آنکه مامورین انتظامی از یافتن رئیس شهربانی در حدود خیابان خانقاه مایوس شدند و گزارش اقدامات خود را تسلیم وزیر کشور نمودند بلافاصله کمیسیونی با حضور آقایان وزیر کشور، تیمسار مدبر فرماندار نظامی تیمسار ریاحی، رئیس ستاد ارتش، رئیس رکن دوم ستاد ارتش و روسای ادارات آگاهی و کارآگاهی تشکیل شد تا نقشه جدیدی برای جستجوی رئیس شهربانی مفقودشده شهربانی تنظیم شود.
این کمیسیون تا ساعت چهارونیم بعد از نصف شب به کار خود ادامه و وزیر کشور نصف شب برای استراحت به خانه خود رفت و بقیه اعضا کماکان [به] رسیدگی گزارشات ادامه دادند و در ساعت چهارونیم بعد از نیمه شب پس از دستوراتی که برای واحدهای انتظامی صادر کردند به استراحت پرداختند و مجدداً ساعت هفتونیم صبح امروز [چهارشنبه دوم اردیبهشت ۳۲] کار خود را از سر گرفتند و آقای دکتر صدیقی وزیر کشور نیز ساعت هفت صبح به منزل نخستوزیر رفت و گزارش تحقیقاتی را که تا دیشب به عمل آمده بود به اطلاع آقای نخستوزیر رسانید.
پیام تهدیدآمیز به جانشین افشارطوس
چون در اثر گم شدن تیمسار افشارطوس شهربانی کل احتیاج به رئیس و یا سرپرست داشت، بعدازظهر دیروز [سهشنبه یکم اردیبهشت ۳۲] تیمسار سرتیپ مدبر، فرماندار نظامی تهران، با حفظ سمت به سرپرستی شهربانی کل کشور منصوب و مشغول کار شد.
اولین شایعهای که بلافاصله پس از انتصاب سرتیپ مدبر در کریدورهای شهربانی شیوع یافت این بود که گفته میشد ساعت نه شب گذشته ناشناسی به وسیله تلفن به سرپرستی جدید شهربانی گفته است: «اگر میخواهی به سرنوشت افشارطوس مبتلا نشوی فوراً از ریاست شهربانی استعفا بده و الا عاقبت خوشی نخواهی داشت.» تیمسار مدبر شخصاً به خبرنگار ما گفت: «این شایعه صحت ندارد.»
پنجاه هزار تومان مژدگانی برای یابنده
به طوری که رادیو تهران اعلام نمود ستاد ارتش مبلغ پانصد هزار ریال به عنوان مژدگانی تعیین نموده تا هر کس که از محل رئیس شهربانی اطلاعی به دولت بدهد و این اطلاع موجب پیدا شدن نامبرده گردد این مبلغ به عنوان مژدگانی به وی تسلیم خواهد شد.
انتشار این خبر موجب شده که از دیشب تا به امروز عده زیادی به شهربانی و منزل نخستوزیر مراجعه کرده و درباره محل تیمسار افشارطوس اطلاع ضد و نقیضی در اختیار مامورین گذاشتهاند. یک مامور تحقیق در این باره به خبرنگار ما گفت: «دیشب تاکنون قریب چهل نفر به شهربانی اطلاع دادهاند که از محل مفقود شده مطلع هستند، ولی اغلب این اطلاع صحت نداشته و پارهای نیز واهی و خیالی بوده و هیچیک نتوانسته اطلاع موثقی برای پلیس باشد؛ بنابراین تحقیقات و بازرسی کماکان ادامه دارد.»
نام و محل غیبت را در این دو بیت به طور معما گنجانیدهام!
علاوه بر اطلاعاتی که اشخاص به شهربانی دادهاند، چندین نامه هم با امضا و بدون امضا به دفتر روزنامه اطلاعات رسیده که فرستندگان آنها درباره محل رئیس شهربانی پیشبینیهایی نمودهاند. ما یکی از این نامهها را نقل میکنیم:
«اداره روزنامه شریفه اطلاعات
محل غیبت رئیس شهربانی را میدانم، ولی بر فرض اطلاع دادن و معرفی خود اطمینان به اینکه تعقیب نشوم ندارم، لذا نام و محل غیبت را در این دو بیت به طور معما گنجانیدهام تا اگر از طرف ستاد ارتش جایزه پنجاه هزار تومانی برای حلکننده این معما تعیین شود من هم شرکت کنم و جواب را بگویم و به این طریق شناخته بشوم. اینک دو بیت:
از راه صد و بیست چه بگذشت نهان شد
آن کوچه و آن خانه که او هست عیان شد
گوینده این بیت چنین نام وی آمد
عین اول و دال آخر و ما هم به میان شد»
منظور از انتخاب و درج این نامه بین نامههای وارده این بود که خوانندگان محترم دریابند که در ۲۴ ساعت گذشته کلیه طبقات مختلف مردم توجه مخصوصی به موضوع گم شدن رئیس شهربانی معطوف داشتهاند.
چرا تیمسار افشارطوس گم شد؟
این سؤالی است که دیروز تاکنون در کلیه محافل مورد گفتوگوست و حتی به طوری که خبرنگار پارلمان ما اطلاع میدهد امروز [چهارشنبه دوم اردیبهشت ۳۲] در سراسر کریدورهای بهارستان نیز کلیه مذاکرات وکلا در اطراف علت گم شدن رئیس شهربانی دور میزده و سایر مطالب و مسائل تحتالشعاع معمای اسرارآمیز قرار گرفته بوده است.
به طور کلی تاکنون چند جواب به سؤال فوقالذکر داده شده است:
۱- جماعتی از مامورین آگاهی و فرمانداری نظامی پس از تحقیقاتی که در بیستوچهار ساعت اخیر به عمل آمد عقیده دارند که عدهای از مخالفین تیمسار افشارطوس که شاید در بین آنها پارهای از بازنشستگان شهربانی نیز وجود دارند برای انتقامجویی و تلافی توطئهای ترتیب داده و به وسیله یکی از کارآگاهان که نام او را هم ذکر میکنند افشارطوس را به منزلی که در خیابان خانقاه قرار داشته کشانده و سپس وی را دستگیر کرده و از بین بردهاند.
۲- دستهای دیگر عقیده دارند که توطئههایی علیه دولت در بین بوده که درباره محل و کارگردانان این توطئه اطلاعاتی به رئیس شهربانی داده شده و مشارالیه در صدد تکمیل اطلاعات خود بوده و میخواسته است که توطئهکنندگان را غافلگیر نماید. بدین لحاظ ممکن است که آن اشخاص از مطلع بودن رئیس شهربانی باخبر شده و برای جلوگیری از افشای این راز مشارالیه را دستگیر و نابود نمودهاند.
۳- عدهای از طرفداران دولت نیز معتقدند که مخالفین دولت رئیس شهربانی را ربودهاند تا در دنیا این خبر منعکس شود و در نتیجه اوضاع داخلی ایران را متزلزل جلوه داده و آن را دلیل عدم امنیت در ایران قلمداد نماید.
جستجو به سه اداره محول شد
جستجو و تحقیق درباره رئیس شهربانی از دیشب [شامگاه سهشنبه یکم اردیبهشت ۳۲] تاکنون به عهده ۳ اداره محول شده است: کارآگاهی، رکن دوم ستاد ارتش و اداره آگاهی. مامورین و روسای این سه اداره اکنون فعالیت خود را در یکجا متمرکز نموده و برای یافتن تیمسار افشارطوس طبق یک نقشه تشریک مساعی مینمایند و کمیسیون عالی نیز که به ریاست وزیر کشور تشکیل شده کماکان گزارشات واصله را مورد رسیدگی و مطالعاه قرار میدهد. این کمیسیون صبح امروز [چهارشنبه دوم اردیبهشت ۳۲] در شهربانی تشکیل شد و رئیس ستاد ارتش و دکتر ملکاسماعیلی، معاون نخستوزیر، نیز در آن حضور به هم رساندند.
محاصره خاتمه یافت
طبق دستور کمیسیون عالی از دیشب [شامگاه سهشنبه یکم اردیبهشت ۳۲] محاصره خیابان خانقاه و هدایت خاتمه یافت و سربازان و مامور شهربانی که در فواصل چهلوپنج متری به صورت دستجات کوچک مراقب رفتوآمد اتومبیل و اشخاص بودند جمعآوری شده و به مراکز خود بازگشتند، ولی البته این محوطه مخصوصاً کانون افسران بازنشسته هنوز تحت مراقبت کارآگاهان شهربانی بوده [و] رفتوآمد عابرین و اتومبیلها مورد توجه میباشد.
افشارطوس یک طپانچه کوچک به همراه داشته
طبق خبر دیگر گفته میشود که رئیس شهربانی بر خلاف انتشاراتی که دیروز داده شد حامل یک اسلحه کوچک بوده است. بدین معنی که اسلحه بزرگ او غالباً در کیف دستیاش قرار داشته و این کیف را پریشب در موقع پیاده شدن در اتومبیل گذاشته بوده و بالنتیجه مامورین در ابتدا حدس زدند که مشارالیه حامل سلاح نبوده است. در حالی که پس از تحقیقات معلوم شد که سرتیپ افشارطوس پیوسته یک طپانچه کوچک که دارای یک جلد جیر قهوهایرنگ بوده در جیب عقب شلوار داشته و همه جا آن را با خود میبرده است؛ بنابراین مامورین تحقیقت در گزارشهای امروز خود نوشتند که افشارطوس در حالی که مسلح بوده به طور مرموز مفقود شده است.
نتیجه جستجو تاکنون صفر بوده است
یک ساعت بعدازظهر امروز [چهارشنبه دوم اردیبهشت ۳۲] خبرنگار ما از یکی از اعضای کمیسیون عالی که کلیه گزارشات مامورین آگاهی و کارآگاهی و رکن دوم ستاد ارتش را مطالعه مینماید و بر امر جستجو نظارت عالیه دارد سؤال کرد «نتیجه تحقیقات و بازرسیهایی که در بیستوچهار ساعت اخیر به عمل آمده چیست و چه نتیجهای از جستجو گرفته شده است؟» عضو مزبور گفت: «میتوانم بگویم نتیجه جستجو تاکنون صفر بوده است، زیرا هیچگونه خبری جز آنکه بگوییم رئیس شهربانی در ساعت نه بعدازظهر پریشب تاکنون در خیابان خانقاه از اتومبیل پیاده شده و دیگر مراجعت ننموده در دست نداریم و هر اطلاعی هم که از گوشه و کنار داده شده بدون ماخذ و بیپایه بوده است. اما البته مامورین هنوز مایوس نیستند و چند دسته مجهز با کمال جدیت در حال تفحص و جستجو میباشند.»
ارئه گزارش به دکتر مصدق
یک ساعت بعدازظهر امروز [چهارشنبه دوم اردیبهشت ۳۲] تیمسار مدبر، سرپرست شهربانی و آقای یوسف بهرامی بازرس شهربانی و رئیس سابق اداره آگاهی که از دیروز تاکنون بر عملیات مامورین نظارت مینماید به منزل آقای نخستوزیر رفته و گزارشی تقدیم نمودند که حاوی عملیات بیستوچهار ساعت اخیر مامورین انتظامی بود و در همین ساعت نیز اطلاعاتی که پارهای از اشخاص به دفتر نخستوزیری داده بودند به وسیله معاون نخستوزیر در اختیار آقایان مزبور گذاشته شد.
پای مسائل خصوصی مثل عشق و زن در میان نبوده
یکی از مخبرین ما امروز [چهارشنبه دوم اردیبهشت ۳۲] با مادر تیمسار افشارطوس تماس گرفت و مشارالیه درباره گم شدن فرزند خود چنین گفت: «از دیروز صبح تاکنون کلیه خانواده ما دچار نگرانی و وحشت فوقالعاده شدهاند، زیرا غیبت ناگهانی افشارطوس برای ما بسیار غیرمنتظره و عجیب است. با آنکه از گوشه و کنار میشنوم که پارهای میگویند شاید مسائل خصوصی از قبیل: زن و عشق و سایر چیزها در کار بوده، ولی میتوانم به یقین بگویم که پسرم هیچ سرگرمی جز کار نداشت و آنقدر مشغول بود که در بیستوچهار ساعت فقط چند ساعت در منزل به سر میبرد. پریشب تاکنون هیچ اطلاع درباره او به ما ندادهاند و همینقدر میدانم که از هفت بعدازظهر پریروز تاکنون پسرم رفته و دیگر به خانه بازنگشته است.
افشارطوس سه اولاد دارد که دو تای آنها پسر و دیگری دختر است و بزرگترین آنها بیش از نه سال ندارد. عادت شخصی وی این بود که هیچگاه درباره وضعیت خصوصی خود و تلفنهایی که به او میشد و نامههایی که به دستش میرسید و ملاقاتهایی که میکرد و میهمانیهایی که میرفت اطلاع و خبری به خانواده و خانم خود نمیداد و ما هیچگاه نمیدانستیم که وقتی از خانه بیرون میرود به چه جایی سر خواهد زد. پسر من روی هم رفته مردی ساکت و باهوش و رازدار است و ساعت ۷ پریشب نیز در موقع خروج از منزل به هیچکس نگفته که به کجا میرود.»
نخستین اظهار رسمی درباره گم شدن سرتیپ افشارطوس
ساعت نه بعدازظهر روز گذشته [سهشنبه یکم اردیبهشت ۳۲] مراسم آشنایی تیمسار سرتیپ مدبر که از طرف دولت به سمت سرپرست اداره کل شهربانی انتخاب شده با روسای ادارت تابعه شهربانی به عمل آمد و ایشان به عنوان نخستین اظهار رسمی درباره گم شدن سرتیپ افشارطوس و خطاب به آقایان روسای قسمتهای شهربانی چنین اظهار داشت: «اولا بسیار متاسفم که واقعه حیرتانگیزی برای شهربانی کل روی داده و تیمسار سرتیپ افشارطوس دچار یک چنین پیشآمدی شدهاند و همه ما را نگران ساختهاند. با اطلاع و سابقهای که به روحیه و طرز فکر و اخلاق فرد فرد آقایان دارم امیدوارم دستگاه انتظامی طوری مجاهدت و فعالیت نماید که گمگشته ما هرچه زودتر صحیح و سالم پیدا شود. از همه آقایان انتظار دارم که با همان اختیارات و آزادی عملی که داشتند فعالیت و مجاهدت نمایند که آرامش و امنیت شهر و رفاه جامعه به نحو احسن تامین شود و تبهکاران برای اخلال مجال و فرصتی به دست نیاورند.»
آخرین اخبار
تا اینجا اخباری بود که خبرنگاران ما تا یک ساعت و نیم بعدازظهر [چهارشنبه دوم اردیبهشت ۳۲] درباره گم شدن رئیس شهربانی کسب کرده بودند و اینک خبرهایی که بعد از ساعت دو و نیم رسیده است به اطلاع خوانندگان میرسد:
۱- بعدازظهر امروز از طرف شهربانی به دادسرای نظامی و دادسرای تهران اطلاع داده شد که یک نفر بازرس برای تعقیب پرونده مربوط به مفقود شدن تیمسار افشارطوس به شهربانی معرفی شود تا پرونده برای رسیدگی تحویل وی داده شود. خبر تحویل پرونده به بازپرس این شایعه را در شهربانی ایجاد کرد که ممکن است جنایتی اتفاق افتاده باشد و حتی گفته میشد خبر آوردهاند که جنازه تیمسار افشارطوس را تپههای نارمک پیدا کردهاند، ولی مقامات مطلع شهربانی ضمن تکذیب این شایعات اظهار داشتند تحویل دادن پرونده به بازپرس از لحاظ اطلاعات قضایی آنهاست نه اینکه جنایتی اتفاق افتاده باشد.
۲- آقای بهرامی دو ساعت بعدازظهر به خبرنگار ما گفت: «تا ساعت چهار بعد از نیمه شب گذشته آقای سرپاس سرداری ادیبالسلطنه و پنج مامور کارآگاهی و بنده در حدود خیابان خانقاه مشغول جستجو بودیم و نقاطی دیگری را هم تفحص کردیم، ولی البته نتیجه مثبت که عبارت از پیدا شدن رئیس شهربانی باشد به دست نیامد.»
۳- از طرف دفتر نخستوزیری به آقای سرهنگ دکتر شایانفر، دادستان نظامی، اطلاع داده شد که ساعت ۵ بعدازظهر امروز از آقای نخستوزیر ملاقات نمایند.
۴- آقای سرهنگ نادری، رئیس اداره آگاهی، که پرونده مفقود شدن سرتیپ افشارطوس در اختیار او میباشد سه ساعت بعدازظهر در جواب اینکه «آیا تا به حال مامورین موفق شدهاند سرتیپ افشارطوس را زنده یا مرده پیدا کنند؟» گفت: «این سؤال جوابی ندارد، زیرا نه رئیس شهربانی پیدا شده و نه جنازه او به دست آمده، ولی فعالیت ادامه دارد.» بنابراین تا ساعت ۳ بعدازظهر امروز هنوز از سرتیپ افشارطوس خبری به دست نیامده است.
منبع: انتخاب
نظر شما :