الویری از «فرقان» گفت
مرتضی الویری درباره نحوه آشنایی خود با شهید مطهری گفت: آقای مطهری را مرحوم امام خمینی به ما معرفی کرد. من قبل از انقلاب سفری به نجف داشتم و از ایشان درخواست کردم که در ایران به چه کسی مراجعه کنیم تا دیدگاهای اصیل اسلامی را دریافت کنیم. ایشان فرمودند به آقای مطهری مراجعه کنید؛ البته این باعث تعجب ما هم شد.
مرتضی الویری با حضور در برنامه «سرچشمه»، اظهار کرد: من اولین بار اسم گروه فرقان را سال ۱۳۵۵ شنیدم. گروه فلاح - که ما عضو آن بودیم - گروهی بود که از مجاهدین خلق جدا شده بود. سال ۵۵ یکی از اعضای ما با گروه فرقان ارتباط پیدا کرد و یا گروه فرقان برای عضوگیری به سراغ او آمد. این فرد عضو فرقان نشد اما اعلام کرد که ما آمادهایم تا به گروه فرقان کمک کنیم. وی ادامه داد: گروه فلاح در تهران بود، منتها دوستانی که با ما همکاری داشتند از بچههای دماوند و شمال هم بودند.
الویری تصریح کرد: ببینید گروه فرقان از نظر دیدگاه مذهبی یک دیدگاه غیرالتقاطی داشت و مجاهدین خلق را یک گروه التقاطی میدانست. زمستان سال ۱۳۵۳ بود که دیدگاههای مجاهدین خلق و بیانیه تغییر ایدئولوژیک منتشر شد و آیه فضل الله المجاهدین را از آرمشان برداشتند و گفتند که دیگر به مبانی اسلامی پایبند نیستند. فضای بسیار بد و منفی در جریان روشنفکری مذهبی در داخل و خارج از زندان به وجود آمد. من آن موقع سرباز صفر شده بودم و به دلیل فعالیتهای سیاسی من را به بیرجند فرستادند. یکی از جریاناتی که بچههای مذهبی را کمک کرد تا از آن فضا نجات پیدا کنند و یا کمک کرد که اینها مذهبی باقی بمانند گروه فرقان بود.
عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفت: بعد کم کم تفسیرهای قرآن گروه فرقان بیرون آمد و هرچه که به انقلاب نزدیک میشدیم جزوات هفتگی در قالب نشریه فرقان که ۷ یا ۱۰ صفحهای بود را بیرون میدادند که در آن علاوه بر تفسیر قرآن به مسائل روز هم میپرداخت.
الویری عنوان کرد: رابط بین گروه ما و گروه فرقان یک نفر بود که آقای محسن شریعتمداری جزوات گروه فرقان را میگرفت و در اختیار من میگذاشت و من هم به اعضای گروه میرساندم، ضمن اینکه به واسطه قولی که به آقای مطهری داده بودم این جزوات را به صورت مرتب در اختیار آقای مطهری هم قرار میدادم.
وی درباره دیدگاه شهید مطهری نسبت به گروه فرقان تاکید کرد: اولاً مرحوم شهید مطهری و مفتح حساسیتی روی این گروه نداشتند و این جزوات به دست آنها هم میرسید. در جلساتی که من آقای مطهری را میدیدم که هر هفته صورت میگرفت و جلساتی هم منزل شهید بهشتی چهارشنبهها بعدازظهر بود، حساسیتی روی گروه فرقان نبود، ولی گمان میکنم زمستان ۵۶ بود که وقتی جزوات را به شهید مطهری میدادم میدیدم که هفته بعد با خودکار قرمز یک قسمتهایی را خط میکشید و میگفت اینها اشکال دارد. میگفت هر چه زمان جلو میرود من بیشتر نسبت به این گروه تردید پیدا میکنم.
رئیس شورای عالی استانها درباره نحوه آشنایی خود با شهید مطهری گفت: آقای مطهری را مرحوم امام خمینی به ما معرفی کرد. من قبل از انقلاب سفری به نجف داشتم و از ایشان درخواست کردم که در ایران به چه کسی مراجعه کنیم تا دیدگاهای اصیل اسلامی را دریافت کنیم. ایشان فرمودند به آقای مطهری مراجعه کنید؛ البته این باعث تعجب ما هم شد زیرا ما آقای مطهری را بیشتر یک انسان آکادمیک میدانستیم که خیلی هم با مشی مبارزه مسلحانه موافق نبود.
وی ادامه داد: خلاصه اینکه دیدم حساسیت آقای مطهری نسبت به فرقان بالا رفته و ما این را در تشکیلات مطرح کردیم چون ما به گروه فرقان کمک میکردیم. مثلاً نشریات اینها را در جاسازیهای بزرگی در دماوند مخفی کرده بودیم. یک بخشی را زیر یک باغی را بتن آرمه کرده بودیم و یک دریچهای برای آن درست کرده بودیم که وقتی شما وارد باغ میشدید اصلاً متوجه نمیشدید که زیر آن دستگاههای پلیکپی و انبار کتاب وجود دارد. ما کتابهای اینها را در آنجا انبار کرده بودیم تا توزیع شود. وقتی دیدم ذهنیت آقای مطهری منفی است در تشکیلات مطرح کردیم و به این نتیجه رسیدیم که سری که درد نمیکند چرا دستمال ببندیم و به آنها (فرقان) بگوییم که نمیخواهیم با شما ارتباط داشته باشیم.
الویری اظهار کرد: ما آنقدر درگیر کارهای انقلاب و عملیاتی بودیم که فرصتی برای بحث با فرقان نداشتیم و ما فکر میکردیم که فرقان یک جریانی است که بیشتر کار نشریاتی انجام میدهد و ما در حال کار عملیاتی هستیم و حالا اینها را به حال خودشان وامیگذاریم. اعلام کردیم که دیگر نمیتوانیم با شما همکاری کنیم و زمستان سال ۵۶ فلاح با فرقان ارتباطش قطع شد. بعد دل آقای مطهری برای نشریات اینها تنگ شد و به ما گفت که چرا نشریات اینها را نمیآوری که گفتم شما که اینطور گفتید ما دیگر با اینها قطع ارتباط کردیم و بعد هم که انقلاب شد.
عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: تلخترین خبری که به من رسید در همان اوایل سال ۵۸ موقعی بود که جلسه شورای مرکزی مجاهدین انقلاب اسلامی را داشتیم که شهید بروجردی وارد جلسه شد و خبر شهادت شهید مطهری را به من داد که واقعاً خبر شوکآوری بود و گمانهزنی هم آن موقع مشکل بود که بفهمیم این ترور از ناحیه چه کسانی بوده است. وقتی این اتفاق افتاد به هیچ وجه گروه فرقان را در این قد و قواره نمیدیدم و با توجه به نشریاتی هم داشتند ما فکر نمیکردیم که روزی دست به ترور اندیشه بزنند.
وی درباره سابقه ضد روحانیتی گروه فرقان و سایر گروهها در پیش از انقلاب تصریح کرد: خب آقای شریعتی هم به نوعی ضد روحانیت بود، اما نه خودش و نه طرفدارانش حرفشان این بود که بیایید بحث و گفتوگو کنیم و هیچ گاه بحثی از اینکه دست به اسلحه ببرند و بخواهند کسی که مثل آنها فکر نمیکند را بکشند مطرح نبود.
الویری با اشاره به ترور هاشمی رفسنجانی ادامه داد: بعد جریان ترور آقای هاشمی با یک فاصله کم از ترور شهید مطهری پیش آمد. آقای هاشمی که ترور شد کنجکاوی ما بالا گرفت و آن موقع ظاهراً مشخص شد که گروه فرقان این کار را کرده است. وقتی که این اتفاق افتاد با شناختی که ما از قبل داشتم دنبال این بودیم که ردپایی از فرقان پیدا کنیم. ما به بیمارستان تجریش برای ملاقات آقای هاشمی رفتیم و میدانستیم که خانم آقای هاشمی در درگیری با عوامل ترور چهره فرقانیها را دیده است و به آقای هاشمی گفتیم که اگر ایشان به ما کمک کند افراد مظنون را به ایشان نشان دهیم. آقای هاشمی موافقت کرد و داخل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یک نفر را که من اسم نمیبرم و ما تردید داشتیم که شاید با فرقان ارتباط داشته باشد یا نفوذی باشد را برای آن کار مد نظر گرفتیم. چون به شدت حرفهای ضد روحانیت میزد، البته بعداً خودش روحانی شد. ما به آقای هاشمی گفتیم به یک نفر مظنون هستیم اجازه بدهید همسر و دختر شما به سازمان بیایند و بعد ما به آن نفر بگوییم حرکت کند تا آنها او را شناسایی کنند.
وی افزود: به هر حال بعداً ما برنامهای ترتیب دادیم و همسر و دختر آقای هاشمی به سازمان آمدند و ما به این فرد گفتیم در سازمان حرکت کند اما فرد مورد نظر نبود و بعد چند نفر دیگر را هم ما بررسی کردیم و به نتیجه نرسیدیم تا اینکه یک روزنه خیلی خوبی برای ما باز شد. آقای دکتر محسن شریعت که پزشک آزمایشگاه بود آمد من را ببیند به من گفت که یکی از دوستان من که در سربازی با هم بودیم میخواسته من را برای فرقان عضوگیری کند. من با بعضی از دوستان سازمان مشورت کردم قرار شد که همین نفر را پیگیری کنیم. به آقای شریعت گفتیم که شما برای عضویت در فرقان ابراز تمایل کن و بگو که میتوانی با آنها همکاری کنی و میتوانی مکان در اختیار آنها بگذاری.
رئیس شورای عالی استانها خاطر کرد: به نظرم با آقای توکلیبینا صحبت شد. ایشان یک خانه نیمه کاره در خیابان مدرسه رفاه داشتند یادم هست که تازه کار ساختمان تمام شده بود. به ایشان گفتیم دو طبقه از ساختمان شما را لازم داریم برای اینکه بتوانیم در یک طبقه یکی از اعضای سازمان را مستقر کنیم و در یک طبقه هم عضو فرقان را وارد کنیم تا بتوانیم صحبتهای آنها را شنود کنیم. یکی از اعضای سازمان که نمیخواهم اسمش را ببرم و تازه ازدواج کرده بود را در طبقه سوم مستقر کردیم و عضو فرقان را در طبقه دوم گذاشتیم. این واحد را به تجهیزات شنود و خط تلفن مجهز کردیم.
عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تصریح کرد: اوایل انقلاب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه سیاسی بود نظامی هم بود. من یادم هست که در آپارتمانی که ما زندگی کردیم ۲۰۰ تا ۳۰۰ سلاح و مقداری زیادی مهمات داشتیم که بعداً اینها را تحویل سپاه دادیم. ساختمان اصلی سازمان ساختمان حزب رستاخیز بود و پشت ساختمان فعلی مجلس در بهارستان قرار داشت اما ساختمان توحید ساختمان مصادرهای متعلق به سرلشکر کیا بود. در اسفند سال ۵۷ من که در کمیته انقلاب اسلامی با آقای مهدوی کار میکردم به آقای مهدوی گفتم که یک تعدای از اعضای ما مکانی ندارند. آن موقع حقوق هم که نمیگرفتند. آقای مهدوی این ساختمان را در اختیار ما گذاشتند. ما طبقه هفتم آن ساختمان که منزل من بود در اتاق کنارش مقداری مواد منفجره بود.
وی ادامه داد: تابستان سال ۵۸ که ما آن ساختمان را به گروه فرقان دادیم و تعقیب و مراقبت را شروع کردیم در سازمان یکی از دوستان مسئول شد و او هم تعدادی را به کار گرفت و قرار شد اینها را تحت مراقبت داشته باشند. این فرآیند که شروع شد از آقای خسرو تهرانی که در اطلاعات نخستوزیری بود برای تجهیز فیزیکی ساختمان کمک گرفتیم اما سازمان مجاهدین با امکانات کم نمیتوانست تعقیب و مراقبت را انجام دهد.
وی افزود: قرار شد نزد آقای هاشمی که آن موقع وزیر کشور بود برویم و از ایشان درخواست امکانات کنیم. من یک روز به ایشان زنگ زدم و گفتم که کار فوری با شما دارم و خدمت ایشان رفتم. آن موقع ساختمان وزارت کشور در خیابان بهشت بود. آنجا رفتم آرام به ایشان گفتم ما سرنخهایی پیدا کردیم و برای ادامه کار نیاز به ۵ پیکان و ۸ بیسیم داریم. فردای آن روز دیدیم که ۵ دستگاه پیکان جلوی در سازمان آماده است. به این ترتیب ماشین و بیسیمها را گرفتیم و به آن تیم عملکننده دادیم. از آنجا دیگر من حضور نداشتم. یکی از دوستان ما که پزشکی خوانده مسئولیت کار را به عهده گرفت و با کمک تعدادی از اعضای گروه توحیدی بدر کار را شروع کردند و دو نفر از دوستان ما در این ماجرا به شهادت رسیدند.
الویری در توضیح نحوه دستگیری اعضای فرقان اظهار کرد: در یک مقطعی نتیجه این شد که با اطلاعاتی که بدست آوردهایم فرقان را جمع کنیم، اما اگر در آن مقطع این کار صورت میگرفت شاید تمام شبکه فرقان به دام نمیافتادند. این بحث در مقطعی بود که ترور شهید مفتح انجام شده بود و اگر ۴۸ ساعت قبل گروه فرقان جمع میشد شهید مفتح ترور نمیشد، اما نظر دوستان این بود که اگر در آن مقطع عملیات انجام شود تمام فرقان دستگیر نمیشوند. بعد از اینکه اطلاعات تکمیل شد از دیگر نیروهای عملیاتی کمک گرفته شد و افرادی مانند آقای حمید نقاشیان در این عملیات کمک کردند و دستگیریها انجام شد و ما دیگر چیزی به نام فرقان در بیرون نداشتیم.
عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درباره ترور رهبر انقلاب در سال ۶۰ توسط گروه رهروان فرقان گفت: من از گروه رهروان فرقان و ترور آقای خامنهای توسط این گروه بیخبرم، ولی تصورم این است که ترور آقای خامنهای در سال ۶۰ توسط سازمان مجاهدین خلق انجام شد.
الویری در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا فرقان قبل از انقلاب دست به اسلحه نبرد عنوان کرد: من متاسفانه موقعیت این را پیدا نکردم که با افراد فرقان پس از دستگیری صحبت کنم اما تصورم این است که نظر آنها این بود که باید قبل از انقلاب کار فرهنگی و تئوری انجام دهیم اما نمیدانم چرا بعد از انقلاب دست به اسلحه بردند. آن چیزی که من و دوستان ما را بر آن داشت که علیه گروه فرقان وارد عملیات شویم این بود که وقتی گروهی اندشه را ترور میکند نباید به آن امان داد. اگر فرقان یک گروه تئوری باقی مانده بود ما با آن کاری نداشتیم. وقتی یک گروهی در همان اول انقلاب که یک فضای بازی بوجود آمده و میتواسنتند بیایند حرفهای خودشان را بزنند میآید اندیشه را ترور میکند، این دیگر یک گروه تروریستی است و گروه فرقان قطعاً یک گروه تروریستی بود.
منبع: ایسنا
نظر شما :