چه تفاوتی میان استبداد خاورمیانهای و استبداد چینی وجود دارد؟
محمود سریعالقلم، پژوهشگر توسعه و استاد مدعو مجمع جهانی اقتصاد در داوس
چه تفاوتی میان استبداد خاورمیانهای و استبداد چینی وجود دارد؟ در استبداد تاریخی چینی، ضمن اینکه پادشاه در راسِ هرم قدرت قرار داشت، ولی طیفی از اقشارِ اجتماعی و اقتصادی، حق فعالیت داشته و از مصونیتِ نسبی برخوردار بودند. پادشاه و مجموعههای دیگر تا اندازه قابل توجهی به توزیع امکانات و تا حدی نیز به باز بودن فضاهای اقتصادی و مدنی در میان مردم قائل بودند. در مقابل، استبداد تاریخی خاورمیانه بر محورِ شخص پادشاه و یا در دورههای اخیر بر محور یک فرد نظامی مانند مبارک یا صدام استوار بوده است. صدها هزار نفر به کار گرفته میشوند تا مبارک چندین دهه بر مصدرِ قدرت بماند. عامه مردم در دایرهای مرکب از فقر و محرومیتهای انباشته، عقدههای بیشمار و سرکوب خواستههای طبیعی انسانی، به دور خود میچرخند.
اگر حکومت فعلی چین دموکراتیک نیست اما در ارائه خدمات و قدردانی از جامعه خود کوتاهی نمیکند. به عنوان مثال ۲۲۰۰۰ کیلومتر خطوط ریل آهن و سیستمی با سرعت بالا را طراحی کرده (۳۵۰ - ۲۵۰ کیلومتر در ساعت) که ۱۸۰۰ کیلومتر را در ۷ ساعت طی میکند که قرار است تا سال ۲۰۲۵ این خطوط در چین به ۳۸۰۰۰ کیلومتر افزایش یابد. فرودگاه جدید بیجینگ که ساخت آن در سال ۲۰۱۴ آغاز شد، امسال آماده بهرهبرداری است. این فرودگاه بزرگترین فرودگاه جهان با ظرفیت صد میلیون مسافر در سال و دارای ۷۸ گیت خواهد بود. در جشنهای اخیر ۷۰ سالگی جمهوری خلق چین، از همه رهبران فوت شده و زنده تجلیل شد.
تجربه چین، کره جنوبی و ویتنام، عموم دانشمندانِ اقتصاد سیاسی را به این نتیجهگیری متمایل کرده است که شرطِ لازم برای رشد و توسعه اقتصادی، دموکراسی نیست، بلکه سیاستِ توزیع امکانات و ایجاد یک ساختار کلان برای تحققِ استعدادهای فردی و جلوگیری از انباشته شدن عقدهها است. اکثریتِ مطلقِ انسانها میخواهند خوب زندگی کنند. اگر فرصتِ کار و فعالیت در سایه ثبات وجود داشته باشد، عموم مردم همانند چینیها، ویتنامیها، و به درجه به مراتب بالاتری کره جنوبیها، از دولت و حاکمیت خود پشتیبانی خواهند کرد.
وقتی امکانات، عادلانه توزیع نشود و فرصتهایِ همسان برای عموم شهروندان وجود نداشته باشد، از نتایجِ طبیعی آن بیثباتیهای اجتماعی و سیاسی خواهد بود. اگر قرار باشد شهروندی در ویتنام وام بگیرد تا کار اقتصادی کند، این فرصت برای همه وجود دارد و نه صرفاً برای عدهای خاص در مدارهای خاص. آسیاییها با فراهم آوردن فرصتهای برابر کوشش کردهاند تا مانع ایجاد عقده و حس محرومیت و نبودن فرصت در زندگی شوند. فقدان ثبات سیاسی باعث میشود تا در ذهن شهروند این نکته شکل گیرد که باید در حداقلِ زمان به حداکثر استفاده و سود رسید. نرخِ تورم سالانه آلمان، در بیست و پنج سال گذشته بین یک تا سه درصد در نوسان بوده است.
در یک ساختار با ثبات، پیآمدهای روانی و سالمسازی روحی - روانی و نگاه بلندمدت به زندگی، خارقالعاده است. بخشی از علمِ اقتصاد به بررسیها و محاسبات روانشناختی شهروندان از روندهایِ اجتماعی سیاسی برمیگردد. ۴۹ سال پیش، تِد رابرت گِر، در کتابی تحتِ عنوانِ «چرا انسانها عصیان میکنند؟» نوشت، ریشه خشونت و عصیان، در به ستوه آمدگی، محرومیت و تجمیع عقدهها است. فیلمِ اخیر «متری شش و نیم» هم به نظر میرسد که همین نکته را به ذهن متبادر میکند. عقدههای جمع شده از دوران کودکی و نوجوانی در شرایطی که جامعه دچار تورم، فساد و بیثباتی است، افراد را به سوی دزدی، تقلب، جعل، اختلاس و دروغ سوق میدهد. انسانها دروغگو و اختلاسگر به دنیا نمیآیند. بلکه ساختارها، عاملِ اصلی بروز چنین خصلتهایی هستند. برای مثال، چرا برخی از اشخاص از هر ۱۰ جمله که میگویند، ۱۱ تای آن یا دروغ است یا تحریفشده، یا وارونه است و یا ۹۰ درصد از حقیقت آن حذف شده؟ چون در کودکی و نوجوانی در محرومیت بوده و حالا میخواهند در اندک زمان همه را جبران کنند. در کنار محرومیت، فضای بیثبات و غیرقابل پیشبینی بودن آینده و از دید او فرصت کم، باعث میشود که این فرد از هر روش و ترفندی برای رسیدن به پول و مقام استفاده کند. باید ذهن اطرافیان را گمراه کرد، همه اطلاعات را به آنها نداد و به منابع پول و اعتبار نزدیک شد. در کنار همه این موارد، ظاهر را نیز باید درست کرد. حرفهای اخلاقی بسیاری مطرح کرد تا ذهنیتی خاص ساخته شود. این روش حداقل برای مدتی کارساز بوده و این فضا از قدیم کاربرد داشته است. استبداد تاریخی در منطقه خاورمیانه از ثباتِ قابل توجهی برخوردار بوده است. خواستههای فرد سرکوب شده و نیازهای انسانی و واقعی اولیه او بیجواب مانده و نسبت به تبعیض، خشم خفتهای دارد. خیابانهای عراق و مصر این فضای روانی را به ذهن مشاهدهگر متبادر میکنند. وقتی مردم کویت میبینند که رابطه میان دینار کویتی و شاخصهای ارزی دیگر در ۶۰ سال گذشته تغییر نکرده، در کشور برای عموم اقشار فرصتهای فراوان برای کار و تحصیل و فعالیت وجود دارد و میتوانند به راحتی به حدود ۱۵۰ کشور دنیا سفر کنند، لزومی ندارد نگران آینده باشند، عقدهای بار بیایند، محرومیت تحمل کنند، عصبانی شوند و شیشه بشکنند زیرا به تعبیر آبراهام مازلو دو نیاز اولیه اقتصادی و امنیت اجتماعی آنها تامین شده است. اکثریتِ مطلقِ مردم صرفاً خواهان ثبات اقتصادی و اجتماعی هستند.
طرح مدرنیزاسیون ایران فقط در ذهن یک نفر یعنی محمدرضا شاه، طراحی و اجرا میشد. افزایش شهرنشینی همزمان با توجه به زندگی محروم روستایی و حاشیهنشینان شهری پیش نرفت. در کنار خرید جنگندههای F-14، پنجاه و پنج درصد زنان، سواد خواندن و نوشتن نداشتند. از یک طرف، محرومیتِ اقتصادی در بخشهای قابل توجهی از روستاها و حاشیه شهرها وجود داشت و از طرف دیگر، افراد بسیاری که تحصیلات داشتند، در فرآیندهای تصمیمسازی فرصت مشارکت پیدا نکردند.
اگرچه پهلوی کارهای مفیدی برای ساختار عمرانی انجام داد، ولی فراگیر نبود و عامه مردم را در بر نگرفت. هواپیماهای باربری نظامی، ۱۲۰ بار میان فرودگاه Bourget در نزدیکی پاریس و شیراز را طی کردند تا در ۴ روز ناهار و شام مهمانان جشنهای ۲۵۰۰ ساله تدارک دیده شود. همزمان بخشهای فقیر، محروم و حاشیهنشین، شاهد این زرقوبرق بودند و به تدریج در روح و روان و ذهن آنها، خشم، عصبانیت و عصیانگری شکل گرفت. این سیاستِ رشد و توسعه ناموزون، منجر به تحولاتِ دهههای بعدی گردید.
استبداد و تمرکز سیاسی خاورمیانهای همراه با انحصارِ اقتصادی و مدنی است در حالیکه استبداد و تمرکز سیاسی آسیایی با راهبرد توزیع اقتصادی و سیستمی نسبتاً باز مدنی است که حتی مشروعیتیابی (Legitimation) را به ارمغان میآورد. در خاورمیانه، مثلث انحصار سیاست، اقتصاد و فرهنگ یک پیامد بسیار تعیینکننده در تداوم انحطاط، پوسیدگی، زنگزدگی، انعطاف ناپذیری و سخت شدن (Calcification) دارد و آن، تقریباً تعطیلی اصل «رقابت» در عموم عرصههاست. در آسیا گرچه در سیاست امکان رقابت نیست اما در تولید و فعالیتهای اقتصادی و تجاری، رقابتِ چشمگیری نه تنها در داخل بلکه در صحنه بینالمللی وجود دارد.
دو شرکت Siemens و Huawei را در نظر بگیرید. شرکت Siemens در سال ۱۸۴۷ (۱۷۲ سال پیش) تاسیس شد. ۲۸۸۰۰ کارمند در بخش R&D آن در ۱۶۰ مرکز در ۳۰ کشور کار میکنند. شرکت Huawei در سال ۱۹۸۷ (۳۲ سال پیش) تاسیس شد. ۶۷۵۰۰ کارمند این شرکت در ۳۶ کشور در بخش R&D مشغول به کار هستند. هر دو شرکت، تشکیلات عظیمِ تولیدی، بازاریابی و فروش در داخل کشور خودشان در آلمان و چین د ارند و همچنین مجموعههای وسیعی در اقصی نقاط جهان نیز تاسیس نمودهاند. شرکت زیمنس در یک کشور دموکراتیک است که دهها نظام سیاسی و دولت در آلمان را پشت سر گذاشته و دیگری در یک کشور متمرکز سیاسی است. جالب توجه اینکه حداقل نیمی از کارکنان این دو شرکت غیرآلمانی و غیرچینی هستند. زیمنس ۷۰۰۰۰ و هوآوی ۱۶۰۰۰۰ کارمند دارند. این مقایسه نشان میدهد که نوع نگاهِ دستگاه سیاسی و حکمرانی به بخش خصوصی، اقتصاد و روابط بینالمللی از میزان تمرکز یا مشارکتی بودن آن به مراتب مهمتر است.
جامعهای که با رقابت آشنا نشود و قواعد آن را نیاموزد، در هیچ عرصهای رشد نمیکند. زیمنس با ۶۰۰ دانشگاه در ۷۰ کشور همکاری میکند. وسعت یادگیری، اثرگذاری و اثرپذیری این حجم از ارتباطات غیرقابل تصور است. هر کشوری در جهان، حداقل ۲۰ درصد از تجارت خود را با چین انجام میدهد که این درصد در برخی کشورها به ۸۰ درصد هم میرسد. این تعامل به بخش عظیمی از جامعه چینی، فرصت کار و فعالیت، تبلورِ استعداد، تولید، تاثیر گذاشتن و یادگیری میدهد و باعث رشد و پیشرفت شهروندان چینی شده و آنها نیز از مدیران و سیاست مداران خود که اینگونه شبکههای ارتباطی را فراهم آوردهاند قدردانی میکنند. حکومتِ چین، تمامِ بخشهای جامعه خود را به شدت کنترل میکند اما نه با انحصار بلکه با قاعده و مقررات. این نمادی از عقلانیت آسیایی است که با تامین بخشی از نیازهای روانی و انسانی شهروندان خود، سبب ایجاد رضایت عمومی میشود.
یکی از پیامدهای مثبت و سرنوشتساز رقابت در یک جامعه، واقعبینی است. چطور میشود فردی خود را بیست برابر آنچه که هست تلقی کند؟ این اتفاق وقتی میافتد که فرد تواناییها و مهارتهای خود را در معرض چالش نبیند و بنابراین تصور میکند که مرکز ثقل جهان است. این توهم در سیاست، اقتصاد، هنر، علم و هر صنعت دیگری ممکن است شکل بگیرد. در چه شرایطی، یک فرد، یک بنگاه و یک دولت میتواند جایگاه دقیق خود را تشخیص دهد؟ در شرایطی که مقایسه و رقابت باشد. مقایسه و رقابت در سیاست سختترین است ولی در هنر، علم و اقتصاد قابل دسترستر است. وقتی یک مهندسِ چینی در معرض تواناییهای مهندسین ده کشور دیگر قرار گیرد، ضعفها و تواناییهای خود را بهتر تشخیص میدهد. در نظامهای دانشگاهی که رقابت وجود دارد، خلاقیت و تولید به مراتب بیشتر است. این نویسنده به خاطر دارد در یک فرصت مطالعاتی در سالهایِ گذشته، دانشگاه میزبان میخواست معاون بین الملل خود را انتخاب کند. دانشگاه لیست ۶۵ نفر متقاضی را در معرض بررسی بخش اداری و هیات علمی خود قرار داد و بهترین ده نفر در یک سالن جمع شدند و از طریق سؤال و جواب اساتید و با رایگیری آنها، معاون بینالملل دانشگاه انتخاب شد. حتی حسی که کارمندان و هیات علمی یک دانشگاه نسبت به محیط کار خود پیدا می کنند زمانی که افراد آن از طریق رقابت تعیین شوند با دانشگاهی که مسئولین آن همه انتصابی هستند به مراتب متفاوت است. شخص انتخاب شده مسئولیت دارد و پاسخگوست و دوره زمانی مدیریت او نیز محدود است. بنابراین، توهم درست در مقابل رقابت قرار میگیرد. غیرواقعی بودن افراد و سیستمها نتیجه مستقیم شرایط غیررقابتی است.
استبداد خاورمیانهای در عموم زمینهها مانع رقابت میشود. ای کاش استبداد فقط در سیاست بود. افراد جامعه در چنین ساختاری احساس تعلق خود را به چارچوبها از دست میدهند. معنای استبداد خاورمیانهای به صورت غیرمستقیم این است که مدیران آن، روانشناسی و طبع انسانها را خیلی نمیشناسند. ساختار استبداد خاورمیانهای خود به خود فساد مالی، افراد هزار چهره و بیثباتی به وجود میآورد. تعریف چینی ها از انسان نسبت به خاورمیانهای ها بسیار متفاوت است. فرصت ندادن به انسان ها که مهارت ها و توانمندی های خود را بروز دهند به نارساییهای روحی - روانی و در نهایت اجتماعی - سیاسی می انجامد. مادامی که ساختار استبداد تاریخی خاورمیانه مبتنی بر انحصار فراگیر است، در مصر و امثالهم، شرایط فعلی تداوم پیدا خواهد کرد. اندیشه های حاکم بر این ساختارها رشد و ثبات به ارمغان نمیآورند.
منبع: خبرآنلاین
نظر شما :