ژاک شیراک؛ وداع با فرانسوی بزرگ
تاریخ ایرانی: تابوت پیچیده در پرچم فرانسه در «انولید»؛ جایی که پس از برگزاری مراسم وداع خانواده، امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه ایستاده تا به وی ادای احترام کند؛ همان که او را «فرانسوی بزرگ» نامید؛ مراسمی که ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه و بیل کلینتون رئیسجمهور پیشین آمریکا در میان مدعوینش بودند، همراه با سه رئیسجمهور پیشین فرانسه، والری ژیسکار دستن، نیکلا سارکوزی و فرانسوا اولاند و نیز پادشاه اردن، امیر قطر، روسایجمهور ایتالیا و گرجستان، نخستوزیران مجارستان و لبنان و رئیسجمهور سابق افغانستان.
او عصر روز دوشنبه در گورستان مونپارناس پاریس در کنار قبر دخترش لورانس که در سال ۲۰۱۶ درگذشته بود به خاک سپرده شد. در روزی که در فرانسه عزای عمومی اعلام شده بود و پرچمهای اماکن و ادارات دولتی نیمهافراشته بود و رأس ساعت ۱۵ در کلیه مدارس و اماکن دولتی فرانسه یک دقیقه سکوت برگزار شد و ناقوس کلیسای نوتردام نیز، که از ماه آوریل و در پی آتشسوزی بسته است، به احترام او به صدا درآمد. روز عزای ملی پیشتر پس از مرگ سه رئیسجمهوری پنجم فرانسه، شارل دوگل در سال ۱۹۷۰، ژرژ پومپیدو در ۱۹۷۴ و فرانسوا میتران در سال ۱۹۹۶ اعلام شده بود.
فرانسه با کسی وداع کرد که بنا بر نظرسنجی Ifop، با ۳۰ درصد آرا همراه با ژنرال دوگل محبوبترین روسای جمهور تاریخ جمهوری پنجم فرانسه محسوب میشوند؛ با ژاک شیراک که روز پنجشنبه ۴ مهرماه در ۸۶ سالگی درگذشت؛ به گفته دامادش «در میان خانواده خاموش شد، به آرامی.»
شیراک دو دوره نخستوزیر، دو دوره رئیسجمهور فرانسه و ۱۸ سال شهردار پاریس بود و از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۴ بدون انقطاع دارای پست وزارت در کابینه بود. او همچنین پایهگذار حزب «اتحاد برای جنبش مردمی» یا «او.ام.پ» از جناح راست میانه بود که بعدها به «حزب جمهوریخواهان» تغییر نام داد. این حزب برای سالیان طولانی و تا پیش از روی کار آمدن امانوئل مکرون، رئیسجمهوری کنونی، به همراه حزب سوسیالیست یکی از دو حزب سیاسی اصلی در فرانسه بود. او پنجمین رئیسجمهور در جمهوری پنجم فرانسه بود.
به گزارش رادیو بینالمللی فرانسه، امانوئل مکرون شامگاه پنجشنبه گذشته، طی سخنانی با یادآوری عملکرد او و تأکید بر شخصیت دولتمردی که «به همان اندازه که او ما را دوست داشت، ما او را دوست داشتیم»، گفت: «ژاک شیراک وارد تاریخ میشود و یاد او هیچگاه از خاطر ما نخواهد رفت.»
شیراک را در حافظه تاریخی جهان با مخالفتش با جنگ عراق به یاد میآورند و برای ایرانیان نیز یادآور دوران پرفرازونشیب روابط با فرانسه است؛ از پیش تا پس از انقلاب. از این رو در یک هفته اخیر محل بحث مقامات و رسانههای ایران و جهان بوده؛ بویژه ادعای رشوهای که او از صدام گرفت. «تاریخ ایرانی» مطالب رسانههای داخلی و خارجی درباره شیراک را مرور کرده است:
درگذشت ژاک شیراک: پایان نسل قَدَرقدرتها
ژاک شیراک که مرگش در روز ۲۶ سپتامبر اعلام شد، از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۷ رئیسجمهور فرانسه بود. وی تنها کسی است که در جمهوری پنجم فرانسه دو بار نخستوزیر شد: یک بار در زمان ژیسکار دستن و بار دوم در زمان فرانسوا میتران. وی چندین بار نماینده مجلس و طی هجده سال شهردار پاریس بود. شیراک همچنین در مقام وزیر کشور و وزیر کشاورزی خدمت کرده بود. او هنگام مرگ ۸۶ سال داشت.
در گیرودار پرونده اتمی و در روزهایی که تهدید حمله نظامی به تأسیسات اتمی ایران مدام مطرح بود، تنها یک سیاستمدار غربی، فارغ از ملاحظات سیاسی رایج، واقعیتی را که در ذهن همه بود اما به زبان نمیآمد صریحاً اظهار کرد. اوایل سال ۲۰۰۷ بود. یک سالی بعد از آنکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع داد. موضعگیریهای جورج دبلیو بوش و محمود احمدینژاد و لحن روزمره تهدید و طعنه و زور، یافتن راهحلی مسالمتآمیز را دشوار کرده بود.
در چنین روزهایی، ژاک شیراک که آخرین ماههای ریاستجمهوریاش را میگذراند، در گفتوگویی با روزنامهنگاران نوولابسرواتور، نیویورکتایمز و هرالد تریبون گفت: «حتی اگر ایران بمب اتمی بسازد… یا شاید حتی دو تا… به چه دردش خواهد خورد؟ ایران بمبش را کجا خواهد انداخت؟ روی اسرائیل؟ هنوز ۲۰۰ متر در آسمان نرفته، تهران از روی زمین محو خواهد شد…»
۲۴ ساعت بعد از این سخنان غیرمنتظره، دفتر ریاستجمهوری فرانسه دوباره از همان خبرنگاران دعوت کرد تا برای شنیدن توضیحات تکمیلی به کاخ الیزه بازگردند. در این جلسه شیراک اظهارات روز قبل را رسماً پس گرفت اما کم و بیش همان حرفها را در قالبی دیگر تکرار کرد و گفت: «منظور من این بود که سلاح اتمی چه نفعی میتواند برای ایران داشته باشد؟ … منظور من البته این نبود که «ما تهران را از روی زمین محو میکنیم» اما واقعیت اینست که بمب اتمی ایران اگر هم ساخته شود، بلافاصله نابود خواهد شد…» شیراک به طور کلی طرفدار مذاکره با ایران بود و تأکید داشت که نباید کاری کرد که «ایرانیها احساس حقارت کنند.»
پرسشی که وی بیش از ده سال قبل طرح میکرد، گویای همان دوراهی یا گزینهای است که امروزه در کانون قدرت جمهوری اسلامی اختلافات جدی را دامن زده است. شیراک میگفت: «باید دید برای رژیم ایران کدام مهمتر است: تصاحب سلاح اتمی و یا کسب وجهه بینالمللی و بخصوص به دست آوردن احترام نزد آمریکاییها؟ …»
تیزهوشی و عاقبتبینی ژاک شیراک را در باب سیاست خارجی و به ویژه در مورد خاورمیانه بارها ستودهاند. در اواخر سال ۲۰۱۵ ولادیمیر پوتین با اشاره به جنگ سوریه گفت: «شیراک همه اینها را پیشبینی میکرد» … به گفته پوتین «شیراک ازهمپاشیدگی لیبی و سوریه و رونق تروریسم را پیشبینی کرده بود.» رئیسجمهور روسیه که با لحنی ستایشآمیز از فرهنگ عمیق و شناخت گسترده شیراک سخن گفت، معتقد است که موضعگیریهای وی در قبال مسائل خاورمیانه «ناشی از شناخت عمیق او از جهان اسلام است.»
دوست اعراب
ژاک شیراک علاقهای دیرینه و در عین حال رفتار سیاسی پیچیدهای در قبال خاورمیانه و آفریقا داشت. از یک طرف عاشق فرهنگهای دیرین و مجذوب قاره آفریقا بود و از سوی دیگر، مداخله در امور برخی کشورهای آفریقایی را ولو پنهانی، حق خود میدانست. رفاقت صمیمانه او با بعضی دیکتاتورهای آفریقایی و همچنین با برخی شخصیتهای جهان عرب شناخته شده بود. او حتی در آغاز دوران بازنشستگی در آپارتمانی ساکن شد که متعلق به دوست قدیمیاش، رفیق حریری بود.
در سال ۱۹۹۶، در نخستین دور سفرهای خاورمیانهای شیراک در مقام رئیسجمهور، دعوای علنی و خشمآلود او با محافظان اسرائیلی که فلسطینیها را در کوچههای بیتالمقدس پس میراندند و مانع دست دادن آنها با رئیسجمهور فرانسه میشدند، محبوبیت وی را ناگهان در میان اعراب دوچندان کرد.
شیراک در دوران نخستوزیریاش در اواسط دهه هفتاد، روابط خوبی با صدام حسین داشت و در جهت ساخت نیروگاه اتمی برای عراق سخت فعال بود. همچنین هنوز به درستی معلوم نیست که در سال ۱۹۸۸، آزادی گروگانهای فرانسوی حزبالله لبنان که احتمالاً به فرمان ایران ربوده شده بودند، تحت چه شرایطی انجام گرفت. اما گفته میشود که روابط شیراک و دوستانش در جهان عرب در این کار بیتأثیر نبوده است. اما با وجود این محبوبیت و با وجود نزدیکی شیراک به برخی سران جهان عرب، سیاستهای او در این منطقه چندان ثمری نداشت.
اهل فرهنگ
خارج از دنیای سیاست، شیراک علاقهای شدید به تاریخ و فرهنگ خاوردور و بخصوص به فرهنگ ژاپن داشت. او که بیش از چهل بار به ژاپن سفر کرده بود، هنر این کشور را از نزدیک میشناخت.
ژاک شیراک علائق و دلبستگیهای فرهنگی خود را با تأسیس موزه بزرگی در پاریس به سرانجام رساند. این موزه که در آغاز با توجه خاص به وجوه مردمشناختی اقوام بدوی طراحی شده و قرار بود موزه «هنرهای بدوی» نامگذاری شود بالاخره در سال ۲۰۰۶ تحت عنوان موزه «هنرهای نخستین» افتتاح شد. شیراک که عبارت هنر یا تمدن «بدوی» را نمیپسندید در انتخاب عنوان نهایی موزه مستقیماً دخالت داشت.
ادیب یا سیاستباز؟
اکثر کسانی که در باره کارنامه سیاسی و زندگی شیراک نوشتهاند، از همزیستی دو وجه «روشنفکر» و «سیاستباز» در شخصیت وی ابراز تعجب کردهاند. مطبوعات فرانسه مرتباً از «چهره قلدرمآب و اهل زدوبند و پنهانکاری» و «مبارزطلبی و بیرحمی سیاسی» او نوشتهاند. شیراک به عنوان سیاستمداری شهرت داشت که برای پیشبرد مقاصد و حذف رقیبان، آماده به توسل به هر وسیلهای بود.
شیراک که از همان آغاز فعالیت سیاسی شهامت و جاهطلبی زیادی داشت، در ۴۲ سالگی به نخستوزیری رسید. اما خیلی زود نشان داد که بلندپروازیهایش با شخصیت رئیسجمهور ژیسکار دستن، جور در نمیآید. دو سال بعد، شیراک با سروصدای زیاد استعفا داد (۱۹۷۶) و اعلام کرد که «در شرایط موجود امکان انجام وظایفش را ندارد». شیراک با زیرکی از استعفای خود در جهت تبلیغ سیاسی استفاده کرد و بدون معطلی حزب «RPR» (اجتماع برای جمهوری) را تأسیس کرد تا اهرمهای لازم را برای انتخابات ریاستجمهوری آینده در دست داشته باشد. از آن زمان به بعد دشمنی سیاسی شیراک و ژیسکار دستن، به رغم تعلق هر دو به جناح راست جمهوریخواه فرانسه، مثالزدنی شد.
اما پیش از آن، درست قبل از پیروزی ژیسکار دستن در انتخابات، ژاک شیراک به دار و دسته ژاک شابان دلماس تعلق داشت و از نامزدی او دفاع میکرد. اما به محض اینکه شابان دلماس – در مقام نماینده اصلی گلیسم - تبلیغات انتخاباتی خود را به طور جدی شروع کرد (۱۹۷۴)، شیراک در «چرخشی سیاسی» وی را رها کرد و به رقیب او یعنی ژیسکار دستن پیوست.
اما آنچه که گاه از سوی رقبای وی «خیانت بزرگ شیراک» نامیده شده، در سال ۱۹۸۱ رقم خورد. در این سال، در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری، ژیسکار دستن که میخواست برای دومین بار انتخاب شود در مقابل خود کاندیدای سوسیالیست، فرانسوا میتران را داشت. شیراک که همان دور اول حذف شده بود، میبایست مطابق سنت سیاسی فرانسه به نفع رقیب همجناح خود فعالیت کند. اما شیراک در آخرین پیام رسمی خود گفت: «طرفداران من آزادند که با تکیه به وجدان خود به هر کس میخواهند رای دهند… من شخصاً موظفم که به ژیسکار دستن رای دهم.» این پیام دوپهلو بدون شک به نفع ژیسکار دستن تمام نشد. نزدیک به سی سال بعد، به لطف انتشار خاطرات چند شخصیت سیاسی، معلوم شده که در آن ایام ژاک شیراک حتی در خفا با فرانسوا میتران دیدارهایی داشته است. سال گذشته ژیسکار دستن گفت که «در سال ۸۱، شیراک حاضر بود به هر کاری تن دهد تا من انتخاب نشوم…»
نیکلا سارکوزی دستپرورده شیراک که بعدها با مرشد سیاسی خود همان رفتاری را کرد که شیراک با دیگران، گفته است «شیراک در ظاهر آدم خوب و در باطن بسیار بدجنس است.»
درد خانواده
ژاک شیراک یک بار ازدواج کرد و با همسرش برنادت صاحب دو دختر شد. آنان همچنین یک دختر پناهجوی ۲۲ ساله ویتنامی را در سال ۱۹۷۹ به فرزندخواندگی پذیرفتند.
دختر بزرگ شیراک، لورانس، پس از سالها بیماری، در روز ۱۴ آوریل ۲۰۱۶ در ۵۸ سالگی درگذشت. ژاک شیراک و همسرش در سالهای اخیر اعتراف کرده بودند که سرنوشت دختر بزرگشان درد بزرگ زندگی آنان بوده است. لورانس که در نوجوانی به بیماری مننژیت مبتلا شده بود، بعد از بهبودی نسبی مدام دچار افسردگی بود و چند بار اقدام به خودکشی کرد. شیراک میگفت که در قبال رنج دختر و زندگی سراسر بیماری و افسردگی او احساس گناه میکند. دختر کوچکتر، کلود، نزدیک به بیست سال به عنوان مشاور نزدیک پدر کار میکرد.
شیراک و حمله به عراق
در کارنامه سیاسی ژاک شیراک، مخالفت با حمله به عراق یکی از مواردی است که با گذشت زمان، بیشتر و بیشتر قدر دانسته میشود.
در سال ۲۰۰۳ در شرایطی که کشورهایی چون بریتانیا، اسپانیا، ایتالیا، پرتغال، دانمارک و لهستان با قاطعیت از حمله آمریکا به عراق دفاع میکردند، دومینیک دوویلپن، وزیر خارجه فرانسه و شاگرد سیاسی شیراک، در نشست رسمی شورای امنیت، جنگ را کاری اشتباه دانست و شرکت فرانسه را در عملیات نظامی رد کرد. ویلپن گفت: «فراموش نکنیم که بعد از جنگ باید صلح را ساخت و این کاری سخت و جانکاه خواهد بود: باید یکپارچگی عراق را حفظ کرد و ثبات درازمدت را در کشور و منطقهای حفظ کرد که به دلیل کاربرد زور، بسیار آسیب دیده است.»
این ابراز مخالفت ویلپن که به پیروی از سیاستهای رئیسجمهور ژاک شیراک ابراز شد و خشم دولت جورج دبلیو بوش را برانگیخت، امروزه حتی از سوی مخالفان تاریخی شیراک، تصمیمی شجاعانه و دوراندیشانه توصیف میشود.
بارها گفته شده که نسل سیاستمداران اروپایی از جنس ژاک شیراک به زوال رسیده است. نسلی که درس سیاست را در جهان دوقطبی بعد از جنگ دوم آموخته بود.
فرانسویها که در دوران ریاستجمهوری شیراک فراوان از او انتقاد میکردند، اینک با مناعت طبع و نوعی مهربانی از او یاد میکنند و آگاهند که نسل جدید، نتوانسته کاردانی، اخلاق یا مهارت سیاسی بیشتری از نسل گذشته نشان دهد.
فرید وهابی / رادیو بینالمللی فرانسه
ژاک شیراک، در میانه راه دوگل به سارکوزی
ژاک شیراک که صبح پنجشنبه ۲۶ سپتامبر، پس از یک دوره طولانی بیماری، در ۸۶ سالگی در خانهاش درگذشت، برای سالها تجسم سیاست راست میانه فرانسه بود؛ ترکیبی از انسانگرایی، طبیعتدوستی و هنرشناسی، با جدیت محافظهکاری، لابیگری سیاسی و گاه بیپرواییهای ناپلئونی.
او دقیقاً به مدت چهل سال با در اختیار داشتن موقعیتهای گوناگون در صحنه سیاسی فرانسه حضور داشت؛ از نمایندگی در مجلس، وزارت و نخستوزیری، تا تشکیل و رهبری حزب اپوزیسیون و بالاخره دوازده سال ریاستجمهوری.
محبوب عدهای بود و منفور عدهای دیگر، اما تجربه طولانی در سیاست، چشیدن طعم تلخ شکستها و حس کردن لذت پیروزیها، به شخصیت شیراک چنان پختگی و وقاری بخشیده بود که او را حتی برای رقبای سیاسیاش قابل احترام کرده بود.
در دورهای که به نظر میرسد جهانی شدن، تقویت نهادهای مهارکننده قدرت از جمله رسانهها و پیدایش شبکههای اجتماعی، توان سیاستمداران را در جذب طولانیمدت آرای مردمی گرفته، مرگ شیراک، پایان عمر یک سیاستمدار نیست، پایان نسلی از سیاستمداران است.
همچنین در زمانهای که در هر انتخابات، نه تنها شعار تغییر رئیسجمهور، که تغییر «نظام» سر داده میشود، نمونه شیراک که هم نماد نظام سیاسی کشورش بود و هم رکوردی دستنیافتنی در کسب رأی را در آخرین حضور انتخاباتیاش ثبت کرد، کمیاب است.
یک نوجوان شورشی
ژاک شیراک ۲۹ نوامبر ۱۹۳۲ در پاریس به دنیا آمده بود و وقتی هفت ساله شد، صدای جنگ جهانی دوم را با گوش خود شنید: «جنگ از من یک نوجوان شورشی ساخت.»
در اوایل سال ۱۹۵۰، هفده ساله بود که برای «فراخوان استکهلم»، توماری علیه گسترش سلاح اتمی، امضا جمع میکرد. وقتی دیپلمش را گرفت، دوست داشت سوار بر کشتی دریاهای جهان را درنوردد، اما پدرش که کمی «اقتدارگرا» بود، برای تنها پسرش آیندهای جدیتر را متصور میکرد و دوست داشت ژاک مهندس شود.
بالاخره در سال ۱۹۵۰، در مؤسسه مطالعات سیاسی پاریس (سیانس پو) ثبتنام کرد، اما هنوز به روشنی راه خود را پیدا نکرده بود. در این دوره، برای مدت کوتاهی به حزب کمونیست گرایش پیدا کرد، روزنامه «اومانیته»، ارگان حزب کمونیست را میفروخت و در جلسه حزب شرکت کرد: «اگر به سوی کمونیسم رفتم، به دلیل آرمانهای صلحطلبانهای بود که مطرح میکرد.»
سپس در تابستان ۱۹۵۳، به آمریکا سفر کرد، یک سفر فراموشنشدنی برای او که در آن با فرهنگ و هنر آمریکا آشنا شد. در بازگشت به پاریس، با دختری به نام برنادت، که او نیز دانشجوی سیانس پو بود نامزد کرد و در سال ۱۹۵۶، بار دیگر برخلاف نظر خانوادهاش، با برنادت ازدواج کرد. پس از ازدواج، در فاصله مارس ۱۹۵۶ تا ژوئن ۱۹۵۷ در حالی که دانشجوی مدرسه ملی اداری فرانسه بود، در جنگ الجزایر حضور یافت و در آن جنگ زخمی شد.
پس از بازگشت به فرانسه و پایان تحصیلاتش، مدتی در سیانس پو به تدریس پرداخت، اما در ژوئن ۱۹۶۲، برای اولین بار وارد کارهای دولتی شد. او در ابتدا در دفتر مدیرکل دولت بود و چند ماه بعد، به دفتر ژرژ پمپیدو، نخستوزیر فرانسه رفت. در آن زمان، ژنرال دوگل رئیسجمهور فرانسه بود.
«بولدوزر» پمپیدو
در ۱۹۶۵، به شورای شهر یکی از شهرستانهای فرانسه انتخاب شد، اما دو سال بعد، از سوی ژرژ پمپیدو، که شیراک را «بولدوزر» خطاب میکرد، به سمت وزیر مشاور در امور کار منصوب شد و به هیأت دولت فرانسه راه یافت.
این برای ژاک شیراک، ابتدای راه طولانی وزارت بود که در دوره ریاست جمهوری ژرژ پمپیدو، در دولتهای مختلف و در وزارتخانههای گوناگون ادامه یافت.
در سال ۱۹۷۴، درگذشت پمپیدو در زمانی که او ریاستجمهوری فرانسه را برعهده داشت، موجب برگزاری انتخابات زودهنگام شد و ژاک شیراک نقش تعیینکنندهای در پیروزی والری ژیسکار دستن در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه ایفا کرد.
در واقع، شیراک برای رسیدن به قدرت به رهبر حزب خود پشت کرده و به حمایت از والری ژیسکار دستن روی آورده بود. رئیسجمهور جدید، شیراک را برای اولین بار به نخستوزیری فرانسه رساند. در همان سال، یعنی در ژوئن ۱۹۷۴، شاه ایران برای سفری رسمی و سه روزه به فرانسه آمد و شیراک در کاخ نخستوزیری با محمدرضاشاه پهلوی دیدار کرد.
اما طولی نکشید که ماه عسل رئیسجمهور و نخستوزیر به پایان رسید. وضعیت متلاطم بینالمللی و مشکلات اقتصادی داخلی، ژاک شیراک و والری ژیسکار دستن را در اداره کشور دچار اختلاف کرد.
در ژوئن ۱۹۷۶، پس از کنارهگیری ژاک شیراک از نخستوزیری فرانسه، رئیسجمهور در یک گفتوگوی تلویزیونی او را به ناتوانی در حل مشکلات متهم کرد.
در انتخابات میاندورهای پارلمانی همان سال، شیراک بدون هیچ زحمتی به نمایندگی مجلس رسید. همچنین در همان سال، با حمایت اکثریت «گلیستها» (پیروان سیاسی ژنرال دوگل) حزب راست میانه «تجمع برای جمهوری» را تاسیس کرد و خودش ریاست آن را بر عهده گرفت؛ به این ترتیب، او رهبر نه تمامی مخالفان، بلکه مخالفان هممسلک رئیسجمهور شد.
چند ماه بعد، در مارس ۱۹۷۷، شهردار پاریس شد و کلید اتاق شهردار پاریس را به مدت هجده سال، تا زمانی که مستقیماً به الیزه رفت، در جیب خود نگاه داشت.
در این مدت، دو بار، در سالهای ۱۹۸۱ و ۱۹۸۸، تلاش کرد که رئیسجمهور فرانسه شود، اما در آن زمان، سوسیالیستهای فرانسه دوران طلایی خود را طی میکردند و فرانسوا میتران رهبر حزب سوسیالیست فرانسه، به دلیل دارا بودن شخصیتی کاریزماتیک، عرصه را بر همه رقبای خود تنگ کرده بود.
بار اول، در ۱۹۸۱، شیراک در همان مرحله اول انتخابات ریاستجمهوری، از گردونه رقابتها حذف شد، اما حذف او باعث نشد که وارد دولت نشود. به طوری که بار دوم، در ۱۹۸۸، در حالی نامزد انتخابات بود که همزمان نخستوزیر دستراستی یک رئیسجمهور دستچپی بود. با اینکه به دور دوم انتخابات راه یافت، اما در دوئل با میتران، کم آورد و باز هم به آرزوی رئیسجمهور شدن نرسید.
سیاست کجدار و مریز
سال ۱۹۹۵، دو دوره هفت ساله و پیدرپی ریاستجمهوری فرانسوا میتران به پایان رسید؛ آن موقع، بهترین زمان بود برای نامزدی دوباره ژاک شیراک در انتخابات. و بالاخره او در شصت و دو سالگی، بیست و دومین رئیسجمهور فرانسه شد.
او که در جوانی برای منع گسترش سلاح اتمی امضا جمع میکرد، در دوران ریاستجمهوریاش، دستور چند آزمایش هستهای را صادر کرد. در دوره ریاستجمهوری او، فرانسه وارد حوزه پولی یورو شد و برای اولین بار یک رئیسجمهور فرانسه، مسئولیت این کشور را در اخراج یهودیان در زمان جنگ جهانی دوم بر عهده گرفت.
به دنبال شکستهای سیاسی حزبش، دو سال پس از ریاستجمهوری، دستور انحلال پارلمان را صادر کرد. به این ترتیب، راه برای قدرت گرفتن حزب چپگرای رقیب در پارلمان باز شد و لیونل ژوسپن سوسیالیست به نخستوزیری رسید.
گویی تاریخ تکرار شده بود، اما برعکس: او که زمانی نخستوزیر راستگرای یک رئیسجمهور سوسیالیست بود، حالا رئیسجمهور راستگرای یک نخستوزیر سوسیالیست بود.
در این دوره، شیراک که روزی به عنوان نخستوزیر فرانسه با شاه ایران دیدار کرده بود، این بار به عنوان رئیسجمهور، با محمد خاتمی، رئیسجمهور ایران در کاخ الیزه دیدار کرد.
کجدار و مریز، دوره اول ریاستجمهوری شیراک به پایان رسید. این آخرین دورهای بود که یک رئیسجمهور فرانسه «هفت سال» بر مستند قدرت مینشست و از آن پس، دوره ریاست جمهوری به پنج سال کاهش پیدا کرد.
در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۲، سوسیالیستها بخت چندانی نداشتند و ژوسپن، نامزد آنان در همان مرحله اول شکست خورد. ژاک شیراک و ژان ماری لوپن، رهبر وقت حزب راست افراطی فرانسه به دور دوم راه یافتند.
راهیابی لوپن به مرحله دوم انتخابات، که آرای رأیدهندگان شدیداً معترض را به خود جلب کرده بود، شوک بزرگی به جامعه فرانسه وارد کرد. در آن دوره، هنوز «قبح» ورود جدی راست افراطی به رقابتهای انتخاباتی نریخته بود. سوسیالیستها و دیگر احزاب چپ، با اینکه شیراک را نماینده همه آرمانهای خود نمیدانستند، اما از بیم قدرت گرفتن ملیگرایان افراطی، از او حمایت کردند.
یک ائتلاف بیسابقه احزاب چپ و راست میانه، یک پیروزی بیسابقه را برای ژاک شیراک رقم زد و او با به دست آوردن بیش از ۸۲ درصد آرا در مرحله دوم انتخابات، در همان کاخ الیزه ماند و دوره دوم ریاستجمهوری خود را آغاز کرد.
اما شکست راست افراطی در انتخابات، برای برخی از هواداران این حزب قابل هضم نبود. در ۱۴ ژوئیه ۲۰۰۲، یعنی مدت کمی پس از انتخابات، یکی از هواداران راست افراطی تلاش کرد که شیراک را در جریان رژه روز ملی فرانسه ترور کند که موفق نشد.
هنوز یک سال از دوره دوم ریاستجمهوری شیراک نگذشته بود که جنگ عراق روی داد. «نه» او به این جنگ در سال ۲۰۰۳، به نماد «استقلال رأی» فرانسه در عرصه بینالمللی تبدیل شده است.
شیراک در دومین دوره ریاست جمهوری خود، طرحی را برای درمان بیماری سرطان به اجرا گذاشت. همچنین اقدامات او در جهت کاهش آمار تلفات جادهای، مثالزدنی است.
تعقیب قضایی و پایان سیاست
سال ۲۰۰۵، در حالی که فرانسه در آتش شورشهای اجتماعی حومه پاریس میسوخت، ژاک شیراک دچار سکته مغزی شد. خیلیها تصور میکردند که سرنوشت ژرژ پمپیدو برای رئیسجمهور فرانسه تکرار شده است، اما پس از چند روز شبکههای تلویزیونی شیراک را نشان دادند که از بیمارستان مرخص شد.
با این حال، او در دو سال آخر ریاستجمهوریاش، هم از نظر جسمی و هم از نظر سیاسی، از همیشه ضعیفتر بود. در این دوره نیکلا سارکوزی، که مقام کلیدی وزارت کشور را برعهده داشت و چهرهای رسانهای شده بود، زمام کار را در حزب شیراک به دست گرفت.
سال ۲۰۰۷، با ورود سارکوزی به الیزه، چهار دهه فعالیت سیاسی شیراک به پایان رسید، اما رکوردهای او تمامی نداشت. او اولین «رئیسجمهور پیشین» فرانسه شد که تحت تعقیب قضائی قرار گرفت. اتهام او ایجاد شغلهای صوری در زمان حضورش در شهرداری پاریس بود.
در انتخابات سال ۲۰۱۲، دیگر از هممسلک سیاسی خود، سارکوزی حمایت نمیکرد؛ گرچه همسرش، برنادت، همچنان وفادار به رأی خود به نفع سارکوزی بود.
شیراک در سالهای بازنشستگیاش، به دلیل بیماری آلزایمر در محافل عمومی ظاهر نمیشد. او در سال ۲۰۱۶ سوگوار مرگ لورانس، دختر بزرگ خود شد که به افسردگی مبتلا بود. وضعیت جسمی او در سالهای آخر به حدی وخیم بود که بارها در بیمارستان بستری و شایعاتی نیز مبنی بر درگذشت او منتشر میشد.
با اعلام خبر درگذشت شیراک، این جمله از زبان بسیاری شنیده شد که «بخشی از فرانسه، ما را ترک کرده است.»
رضا نوری / بیبیسی
شیراک؛ سیمای یک سیاستمدار کمنظیر
سید محمدصادق خرازی، سفیر پیشین ایران در فرانسه در پست اینستاگرامی خود پس از درگذشت ژاک شیراک نوشت:
ژاک شیراک، رئیسجمهوری اسبق فرانسه، سیاستمدار برجسته اروپا و از شاگردان مکتب ژنرال شارل دوگل که بیش از ۷ دهه دیوانسالاری، دولتمردی و تلاش در جمهوری پنجم فرانسه را تجربه کرد پس از ۸۶ سال، زندگی را بدرود گفت. او را میتوان شخصیت کمنظیری دانست که از خود یک سیاستمدار انعطافپذیر و یکی از بزرگان جهان، اروپا و فرانسه در اذهان، متبادر ساخته بود.
ژاک شیراک زندگی سیاسی را از حزب کمونیست آغاز و با تحولات فکری به حزب راستگرای «او.ام.پ» فرانسه تجربه کرد. وی به یکی از نامداران سیاسیون قرن بیستم فرانسه تبدیل و به عنوان یکی از رهبران جهانی مطرح شد که با هژمونی غرب و یکجانبهگرایی آمریکا پس از فروپاشی دیوار برلین و اتحاد جماهیر شوروی مخالفت میکرد و در بسیاری از موضوعات مهم جهان چون پیمان کیوتو، محیط زیست و دیگر مسائل مهم بینالمللی با آمریکا همراهی نکرد. وی همچنین از مخالفین جنگهای آمریکا در مناطق مختلف جهان بود.
شیراک فارغالتحصیل مدرسه تربیت نخبگان (ENA) و دانشآموخته دانشگاه هاروارد امریکا، سیاست را با کارنامهای مشحون از پیروزی و شکست، موفقیت و ناکامی، تجربه کرد؛ که این مساله از او انسانی عمیق و هوشمند و شخصیت محکم و در عین حال منعطف پدید آورد، تا جایی که از بزرگان قرن بیستم و جمهوری پنجم فرانسه شد. شیراک از رهبری حزب گرفته تا عضویت در کابینههای مختلف از دوران دوگل و پمپیدو، از شهرداری پاریس و نخستوزیری، دو بار به ریاستجمهوری فرانسه رسید و سکاندار تحولات و تجارب مهمی در تاریخ مناسبات جهانی و بینالمللی شد.
شیراک با سیمایی از رقابت و همکاری و عشق و نفرت شناخته میشد و نام و آوازهاش نه تنها با بزرگان فرانسه چون ژنرال دوگل، جورج پمپیدو، ژیسکار دستن و میتران و ژوسپن پیوند خورده بود بلکه با بزرگان جهان در آمریکا و اروپا و آسیا و خاورمیانه در پی ایجاد جهانی مبتنی بر همزیستی و همکاری و حل مشکلات آن بود و در این رابطه کارنامه درخشانی از خود به جا گذاشت.
یکی از شاهکارهای او، مناسبات رقابتی نه جنگ و نه صلح فرانسه با آلمان را تبدیل به همکاری استراتژیک در همه موضوعات دوجانبه منطقهای و بینالمللی بین دو کشور کرد و ستیزهای تاریخی الزاس را به همکاری استراتژیک و پیمان همکاری استراسبورگ رساند و آغاز هزاره جدید را در مناسبات استراتژیک فرانسه با همسایه تاریخی آلمان مبدل کرد که با این کار او رقابت، جنگ و ستیز به متحد استراتژیک دوجانبه، منطقهای و جهانی مبدل شد.
به سختی میتوان فردی را جایگزین شخصیت سیاسی و جهانشمول ژاک شیراک کرد و او را با معاصرینش تمثیل و مقایسه کرد. شیراک در میان اردوگاه سیاسیون، در دوستی، فردی کمنظیر و بامعرفت بود و قدردان خدمتی بود که هر کس به وی میکرد و سعی میکرد تا آن را جبران کند.
شیراک؛ سیاستمداری با چند نقاب
ژاک شیراک یکی از چهرههای برجسته در میدان سیاست فرانسه بود. با این حال سال ۱۹۹۵ زمانی که به ریاست رسید، از فرصتهایی که در اختیارش بود به خوبی استفاده نکرد. از همین رو برخی ناظران میگویند برنامه و بینش مبهمی داشت. شیراک بیش از هر چیز بر شکاف اجتماعی متمرکز بود؛ با این حال برای عبور از آن برنامه مشخصی تدوین نکرد. اصلاحات خدمات نظامی و بهداشتی از جمله مولفههای مثبتی است که در کارنامه سیاسیاش ثبت شده است؛ اما این موارد بعد از ۱۲ سال، اقدام سیاسی چندان برجستهای نبود. از همین رو منتقدانش میگویند شیراک نه تمایلی برای حل مشکلات فرانسویها داشت نه تصویر درستی از چالشهای آنها.
شیراک مدعی بود وارث میراث دوگل است؛ همانی که بنیانگذار جمهوری پنجم قلمداد میشود. اما مواضعش به اندازهای متغیر و در عین حال متناقض بود که به صراحت میتوان گفت هر دم چهرهای جدید از خود به نمایش میگذاشت. انگاری که در میدان نبرد هر دم با یک مبارز و با نقاب تازهای روبهرو شوی. منتقدان میگویند شیراک فرصتطلبی بیش نبوده است و قادر نبود براساس اصول حرفهای و مهارت سیاسی، خواستههایش را به کرسی بنشاند. منتقدانش میگویند او در ساختار بوروکراسی دولت به قیدوبند باور نداشت. با این حال کم نیستند فرانسویهایی که هنوز هوشمندی، انرژی و خونگرمیاش را فراموش نکردهاند. بسیاری از حامیانش میگویند او تلاش کرد سخاوتمندانه در جنگل سیاسی حاکم در دورانش فرهنگسازی کند، اما در این مسیر شکست خورد. این حقیقت که شیراک قادر بود دست به ابتکارات بزرگی بزند، غیرقابل انکار است. هیچکس نتایج مدیریتش بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ را فراموش نخواهد کرد. گروهی میگویند با راستهای افراطی همصدا بود؛ این درست نیست. ممکن است آنگونه که ژان ماری لوپن ادعا کرده، یک بار حمایت این گروه را خواسته، اما این به معنای همصدایی با رادیکالها نبود.
تعداد اندکی از ناظران بیطرف قادرند شخصیت او را تحلیل کنند. این گروه بر این باورند که شیراک چه زمانی که شهردار بود و چه بعد از آن، به سان شبهقهرمان عمل کرد. عدم وفاداریاش بیشتر به یک افسانه شباهت دارد و نداشتن انعطاف با آمریکا دور از حقیقت است. درست است که از برخی سیاستهای ایالات متحده انتقاد میکرد، اما همیشه میگفت فرانسه و آمریکا متحد هستند. شاید رویایش برای ساخت جهانی چندقطبی موجب شده بود تا با چهرههایی چون پوتین یا صدام حسین یا حتی دیکتاتورهای خونریز آفریقا رابطه نزدیکی برقرار کند. سال ۱۹۹۵ شیراک به خوبی درد جامعه فرانسه را درک کرده بود. او میدانست فرانسه درگیر چندصدایی و آشفتگی و شکاف عمیقی شده است. به باورش فرانسه نیاز به مرهمی داشت تا به این شکستگیها پایان دهد. با این تفکر و تکیه بر این اصولی که نمیتوان آنها را مشخص و روشن توصیف کرد، شیراک توانست آرای نسل جوان را از آن خود کند.
شیراک هرچند در عرصه داخلی به واسطه سیاستهای مبهمش نتوانست پیشرفتهایی را به دست آورد، اما در عرصه بینالملل به دلیل انتقاد از حمله آمریکا به عراق مورد توجه صلحطلبان قرار گرفت. سال ۲۰۰۴ اندک اندک پایههای ریاستش متزلزل شد. برنامههایش برای جوانان و کارگران بینتیجه ماند و شکست خورد. او ناچار شد گام به گام از مواضعش عقب بنشیند. سال بعد از آن فرانسه سراسر شورش بود و اعتصاب. این مسئله بعد از تعلیق دوسالهاش به دلیل فساد در شهرداری، حقیقتاً اعتبار شیراک را به چالش کشید و زمینه را برای پایان یافتن عمر سیاسیاش فراهم کرد. او در نهایت ناچار شد میدان را به سارکوزی واگذار کند و از سیاست کنار کشید. شیراک سال ۲۰۰۷ کنار رفت اما حتی زمانی که سوی چشمهایش به دلیل سکته مغزی از بین رفته بود و حتی زمانی که ناچار بود برای شنیدن از سمعک استفاده کند، کماکان درگیر حوزه سیاسی بود. سال ۲۰۱۲ شیراک به جای حمایت از سارکوزی به فرانسوا اولاند رای داد تا این نامزد سوسیالیست بتواند پیروز نهایی میدان شود که شد.
استفان ژسل، روزنامهنگار / روزنامه سازندگی
ژاک شیراک؛ پژو ۲۰۵ برای خودش - پژو ۲۰۶ برای ما
«پاریس، به احترام خاتمی برخاست». این تیتری بود که ۲۰ سال قبل برای شماره پنجم آبان ۱۳۷۸ روزنامه «پیام آزادی» نوشتم و بر صفحه اول آن نشست.
سال ۱۳۷۸ سال تکرارنشدنیِ بهارِ مطبوعات بود و فضای سیاسی پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ و در آستانه انتخابات مجلس ششم در بهمن همانسال، پرهیجان و مطبوعات پررونق بودند و «پیام آزادی» هر چند مثل «صبح امروز» یا «عصر آزادگان» یا «فتح» نبود که جای «خرداد» را گرفته بود اما اندکاندک سری بین سرها پیدا میکرد.
از بین همه تیترها و تصاویر خاطرهانگیز در آغاز آن دوره هنوز آن تیتر را پس از ۲۰ سال به خاطر دارم و از حافظه نقل میکنم چون هنوز اینترنت فراگیر نبود و از تلگرام و شبکههای اجتماعی هم خبری نبود و تازه چند هفته بعد خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) کار خود را به صورت آزمایشی شروع کرد. خبرگزاریهای ریز و درشت دیگر که جای خود دارد. در آن فضا تأثیر و نقش مطبوعات چنان بود که در انتخابات مجلس ششم تأثیر محسوسی گذاشتند.
حالا چرا خاطره آن تیتر را تازه میکنم؟ چون، آنکه در پاریس از رئیسجمهوری ایران استقبال کرد، ژاک شیراک بود؛ رئیسجمهوری فرانسه در سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۷ که پنجشنبه چهارم مهر ۱۳۹۸ درگذشت.
آن سفر، نخستین سفر یک رئیسجمهوری ایران به فرانسه به حساب میآمد و به این اعتبار سید محمد خاتمی اولین رئیسجمهوری ایران بود که به پاریس میرفت. هر چند که از ۱۸ سال قبل از آن، اولین رئیسجمهوری ایران نیز پس از برکناری در فرانسه زندگی میکرد؛ مثل ۱۳ سال قبل از ریاستجمهوری.
در استقبالهای رسمی، رئیسجمهوری فرانسه بالای پلههای ورودی کاخ الیزه میایستد و بسیار به ندرت رخ میدهد که از پلهها پایین بیاید و از میهمان خود استقبال کند و میهمانان عالیرتبه چند پله را خود طی میکنند. اما در این فقره شیراک پایین آمد.
به تازگی هم البته امانوئل ماکرون رئیسجمهوری کنونی فرانسه از سعد حریری نخستوزیر لبنان اینگونه استقبال کرد و جای تعجب نداشت زیرا خانواده حریری روابط نزدیکی با فرانسویها دارند و در واقع فرانسه، لبنان را در خاورمیانه سهم خود میداند. جالب اینکه همین آقای شیراک، یک چند در ملک متعلق به پدر سعد حریری (رفیق حریری نخستوزیر و تاجر مشهور و فقید لبنانی) زندگی میکرد.
استقبال گرم ژاک شیراک از رئیسجمهوری ایران را هم میتوان به خاطر اشتهار آقای خاتمی به ایدههای فرهنگی و احترام یونسکو به او با نقلهای مثبت دکتر احسان نراقی دانست (میدانیم فرانسه دوست دارد با فرهنگ بیش از سیاست شناخته شود) و هم به این دلیل که میدانستند ایرانیها عزم آن دارند که در غیاب آمریکا پروژههای نفت و گاز و خودرو را به فرانسویها بسپارند و این اتفاق هم افتاد و پس از آن توتال در عسلویه سرمایهگذاری کرد و درآمد سرشار گازی که قطر به تنهایی از میدان مشترک آن برخوردار بود نصیب ایران هم شد و پژو هر چند پیشتر به ایران آمده بود اما از سال ۱۳۸۰ یکی از محبوبترین و پرکاربردترین خودروهای تاریخ خودروسازی در ایران (پژو ۲۰۶) تولید شد تا خرید خودرو با استانداردهای جهانی و قیمت مناسب برای طبقه متوسط از رؤیا به درآید.
همکاریهای اقتصادی با ایران، یک بازی بُرد - برد بود. هم برای ایران به سبب سرمایهگذاری در دو صنعت حیاتی نفت و گاز و خودرو و هم برای فرانسه به خاطر سودی که میبرد.
در فروردین ۸۴ هم البته رئیسجمهوری ایران باز به فرانسه رفت و این بار هم ژاک شیراک استقبال کرد اما برخی از اتفاقات دوره پیش تکرار نشد که شاید به خاطر ناخرسندی اروپاییها از تصمیم ایران برای راهاندازی نیروگاه آب سنگین بود که با توافق سعدآباد سازگار نمیدانستند.
با این حال جالب این بود که بعدتر محمود احمدینژاد گفت «از مشاهده نوع استقبال از رئیسجمهور ایران در پاریس غصه خوردم». انگار خاتمی تنها سال ۸۴ به پاریس رفته و آنکه سال ۷۸ رفته بود دیگری بود و انگار نه انگار که دستاورد سفر اول سرمایه گذاریهای کلان اقتصادی بود و درآمد عسلویه که به کار او و دولت او و وعدههای او اتفاقاً بیشتر آمد.
محمود احمدینژاد حرفهای بیربط زیادی بر زبان آورده که غالباً از سر ناآگاهی است ولی این یکی و درباره سَلَف خود را بیشتر به حساب بیصداقتی او گذاشتند چون اگر منظور، سفر خاتمی در آبان ۷۸ بود که تماماً احترام بود و حتی پروتکل رسمی در پذیرایی را که جام شراب در آن حذفشدنی نیست کنار گذاشتند و به جای آن با قهوه پذیرایی شد.
ایرانیها توانستند موضوع را با اشاره به روحانی بودن رئیسجمهوری ایران بقبولانند. این راهکار اما در سفر آقای روحانی که او نیز روحانی است، کارگر نیفتاد و شام به صبحانه کاری تغییر و در واقع تقلیل یافت.
با این همه و با تلخکامی باید گفت ژاک شیراک برای ایرانیها یادآور حمایتهای تسلیحاتی از صدام حسین در جنگ با ایران هم هست البته در دوران نخستوزیری او انجام شد. با این حال تا مقطعی از او به عنوان یکی از دوستان صدام حسین در اروپا یاد میشد. در زمان جنگ البته چنان که گفته شد شیراک، نخستوزیر بود نه رئیسجمهوری؛ اما هنگام حمله آمریکا به عراق رئیسجمهور بود و به گفته صادق خرازی سفیر وقت ایران در فرانسه، پیشاپیش به ایران اطلاع داد که حمله آمریکا به عراق قطعی است. ایرانیها مراقب باشند که هدف بعدی نباشند.
شیراک در خاطرات خود درباره صدام حسین نوشته است: «در سفر به عراق با من مثل یک دوست رفتار کرد و روحش خالی از شوخطبعی نبود. البته سالها بعد که از جنون سرکوبگری این دیکتاتور اطلاع یافتم تماسهای شخصیام را با او قطع کردم.»
در جای دیگر هم مینویسد: «این موضوع باعث نمیشود از سرنوشتی که صدام حسین پیدا کرد شوکه نشوم. با اعدام او که شبانه صورت گرفت با همان بربریتی مواجه شد که متهم به آن بود.»
فرانسه هم نخستوزیر دارد و هم رئیسجمهوری که مستقیماً انتخاب میشود و همین گاه اسباب اختلاف هم شده و با برگزاری انتخابات زودرس مشکل را حل میکنند. نظام فرانسه اما ریاستی است و پارلمانی نیست (رئیس اجرایی نخستوزیر نیست.)
ژاک شیراک در این ساختار هم نخستوزیر شد و هم به ریاست «جمهوری» رسید. «جمهوری» در فرانسه چنان قرص و محکم است که به جای کشور از اصطلاح «جمهوری» استفاده میشود و فرانسهرفتههای ما هم گاه از اصطلاح «جمهوری» به جای کشور استفاده میکنند.
او در عین حال، سالیان متمادی شهردار پاریس بود و دو بار در رقابت با فرانسوا میتران شکست خورد اما از کاندیداتوری ریاستجمهوری دست نکشید.
شهردارانی که چند بار نامزد انتخابات ریاستجمهوری میشوند و شکست آنان را ناامید نمیکند گاه به «ژاک شیراک» استناد میکنند و شاید اگر نوبت بعد در ایران آقای قالیباف برای چهارمین بار نامزد ریاستجمهوری شود و مطالب مرتبط با ژاک شیراک را خوانده باشد به این موضوع اشاره کند.
همانگونه که شهردار پاریس پس از دو بار ناکامی عقب ننشست شهردار سابق تهران هم میتواند بعد از سه بار ناکامی (دو بار شکست و یک نوبت انصراف تحمیلی) اسب خود را برای نوبت چهارم هم زین کند. در این حالت البته میتوان یادآور شد آقای شیراک، حزب تشکیل داد و در قامت حزب وارد صحنه شد.
ژاک شیراک در ۱۹۹۵ (۱۳۷۴ خورشیدی) در دو مرحله پیروز شد و در ۲۰۰۲ هم باز کار به مرحله دوم کشید و بیمِ به قدرت رسیدن تندرویی چون «ژان ماری لوپن» برخی منتقدان را هم پشت سر شیراک قرار داد.
او سیاستمداری خوشسیما و بذلهگو بود و یک نماد کامل فرانسوی به حساب میآمد. از انگلیسیها خوشش نمیآمد و ابراز میکرد و از آمریکاییها هم، اما این یکی را زیاد ابراز نمیکرد. سابقه طولانی شهرداری پاریس وجه فرهنگی و اجتماعی او را از سیاست پُررنگتر کرده بود و همین در طول ۱۲ سال ریاستجمهوری او به یاریاش آمد. به خاطر میزبانی جام جهانی فوتبال در ۱۹۹۸ و قهرمانی فرانسه در آن نیز نزد افکار عمومی در جهان شهرت و محبوبیت بیشتری کسب کرد.
جملات جالبی از مطایبهها و شوخیهای نیمه جدی او نقل شده مثل اینکه درباره انگلیسیها میگفت: چطور میشود به ملتی اعتماد کرد که بلد نیستند غذا بپزند و شاید تنها فنلاندیها برتر از آنها در غذا پختن باشند!
فرانسویها به تنوع و مزه غذا بسیار اهمیت میدهند و زبانزدند و ژاک شیراک مثل شمالیهای خود ما درباره غذا زیاد حرف میزد و نظر میداد. از شوخیهای مشهور او که زیاد نقل میشود و حتی ضربالمثل شده این است که وقتی بازیکنان تیم ملی فوتبال فرانسه بعد از قهرمانی و فتح جام و کسب یک افتخار درخشان برای فرانسه به کاخ الیزه رفتند تا در ضیافت رئیسجمهوری شرکت کنند با یکایک بازیکنان و خصوصاً زینالدین زیدان بسیار گرم گرفت. با زیدان هم به خاطر نقش استثنایی در پیروزی و هم اینکه حس میشد بعد از بازی فینال مثل بقیه او را تحویل نگرفته است. اما وقتی نوبت به «امانوئل پُتی» رسید با لحن جدی گفت: «از تو یکی اما خوشم نمیآید!» بازیکن با شگفتی پرسید: چرا آقای رئیسجمهور؟ ژاک شیراک پاسخ داد: «چون زنم زیاد از تو تعریف میکند!»
با توجه به حساسیت جامعه ما نسبت به نوع زیستِ مالی سیاستمداران مشهور بخش پایانی یادداشت «مهرداد فرهمند» را نقل میکنم: «وقتی از کاخ الیزه رفت، یک پژو ۲۰۵ قرمز رنگ مدل ۱۹۸۴ داشت (در نظر داشته باشیم در سال ۲۰۰۷ رفت). تا زمانی که خانهای در پاریس دستوپا کند هم در آپارتمان رفیق حریری نخستوزیر مقتول لبنان زندگی میکرد.»
مهرداد خدیر / عصر ایران
فراز و فرود روابط ژاک شیراک با ایران
ژاک شیراک یکی از سیاستمداران پرنفوذ در تاریخ سیاست فرانسه به شمار میرود؛ مردی که بیش از چهار دهه بر صحنه سیاست این کشور سایه افکنده بود و رد پای او در بسیاری از تحولات معاصر اروپا و فرانسه دیده میشود.
اما شیراک نه فقط برای فرانسویها، که برای ایرانیها هم شخصیتی مهم و ملموس به شمار میرفت. مردی که چه در دوران نخستوزیری و چه در دوره ریاست جمهوری روابط پراهمیتی با تهران داشت.
دوران طولانی حضور شیراک به عنوان رئیسجمهوری با تغییر سه رئیسجمهوری در ایران همراه بوده است. شیراک در سال ۱۹۹۵ در رقابت با لیونل ژوسپن به عنوان رئیسجمهوری فرانسه انتخاب شد. او در دو سال پایانی ریاستجمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی در کاخ الیزه حضور داشت. اما او پیش از این و در مقام نخستوزیر هم روابط مهمی با ایران داشت.
روابط نزدیک هاشمی و شیراک نخستوزیر
هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات روزانه خود مربوط به ۳ خرداد ۱۳۶۵ مینویسد: «عصر آقای علیرضا معیری (معاون نخستوزیر) آمد و گزارش سفر به فرانسه را داد. راضی است. ژاک شیراک (نخستوزیر فرانسه) قول داده که هفته آینده اقدامی علیه ضد انقلاب ایران شروع کند و در مورد وام هیئتی برای اقدام تعیین نماید و توقع داشته عکسالعمل آن را روی گروگانهای فرانسوی در لبنان ببیند.»
اشاره به ماجرای گروگانگیری در واقع به بحران گروگانگیری در لبنان بازمیگردد جایی که بیش از یکصد نفر تبعه خارجی که بیشتر هم آمریکایی بودند از سوی گروهی شبهنظامی در لبنان ربوده شدند.
اما یک سال بعد و در ماجرای معروف به «جنگ سفارتخانهها» یک بار دیگر نقطه عطفی میان رویکرد ژاک شیراک به ایران مشاهده میشود. در آن زمان وحید گرجی، یکی از مترجمین سفارت ایران در فرانسه به اتهام رهبری مجموعه انفجارها و فعالیتهای تروریستی در خاک فرانسه از سوی پلیس این کشور تحت پیگرد قرار میگیرد. وحید گرجی اما به سفارت ایران در فرانسه پناه میبرد. ایران از تحویل گرجی سر باز میزند و پلیس فرانسه همچنان در مقابل سفارت ایران در فرانسه منتظر میماند تا گرجی را دستگیر کند. این بحران تا اندازهای بالا میگیرد که ایران هم به صورت متقابل خیابانهای منتهی به سفارت فرانسه در تهران را مسدود میکند و فرانسه هم سفارت ایران را تهدید میکند که هرچه سریعتر گرجی را به این کشور تحویل دهد.
گرجی در نهایت از سفارت خارج میشود و بدون مشکل خاصی فرانسه را ترک میکند و به ایران باز میگردد اما این ماجرا در مناظرات انتخاباتی میان فرانسوا میتران رئیسجمهوری وقت و ژاک شیراک نخستوزیر او مطرح میشود تا جایی که بیش از پنج دقیقه از زمان مناظره به بحث گرجی مربوط میشود. میتران، نخستوزیر او را متهم میکند که با اطلاع از سنگین بودن پرونده او اجازه ترک فرانسه را به او داده، در حالی که شیراک این موضوع را تکذیب میکند.
در بخشی از این مناظره در ۲۸ آوریل ۱۹۸۸ (خرداد ۱۳۶۷) میتران خطاب به شیراک میگوید: «تو به من گفته بودی میدانی که پرونده گرجی سنگین است اما با اینکه این موضوع را میدانستی او را آزاد کردی.» شیراک در پاسخ ضمن تکذیب این موضوع به میتران به او میگوید: «آیا میتوانی در چشمهای من نگاه کنی و بگویی من چنین حرفی به تو زدم؟» میتران در پاسخ میگوید: «بله میتوانم.»
روایاتی هست که میتران بعدها تائید کرده اتهامی که به شیراک وارد کرده صحیح نبوده و هرگز چنین جملهای را از شیراک نشنیده، بلکه از برخی وزرای کابینه او چنین حرفی را شنیده است.
در بخشی از آن مناظره معروف شیراک که تا پیش از آن نخستوزیر میتران بوده است، خطاب به او میگوید: «آقای میتران امشب نه شما رئیسجمهور هستید و نه من نخستوزیر شما.» میتران اما در پاسخ میگوید: «البته آقای نخستوزیر!»
در دیگر تحول در مناسبات شیراک و ایران، در همان سال ۱۳۶۷ ماجرای دستگیری انیس نقاش لبنانی بار دیگر رابطه شیراک و ایران را پررنگ میکند. این فرد لبنانی که متهم بود تلاش داشته شاپور بختیار، نخستوزیر پیشین ایران را به قتل برساند از سوی پلیس فرانسه دستگیر میشود اما در نهایت در مبادلهای با فرانسویهای حاضر در لبنان آزاد میشود.
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود در سال ۱۳۶۷ مینویسد: «به وزیر خارجه فرانسه که به تهران آمده گفتم اگر انیس نقاش آزاد نشود ممکن است لبنانیها انتقام بگیرند، آنها تهدید کردهاند.» در نهایت هم انیس نقاش که سوءقصد او به جان بختیار ناکام مانده بود، آزاد میشود و یکی دیگر از برگهای مهم روابط شیراک و ایران رقم میخورد.
شیراک در کارزار انتخاباتی خود در سال ۱۹۸۸ در مقابل فرانسوا میتران قصد داشت با کارت آزادی گروگانهای فرانسوی بازی را به سود خود تغییر دهد. هر چند در نهایت او در مقابل فرانسوا میتران شکست خورد.
او در شب آخر کارزار انتخاباتی خود در آن سال در هفتم مه و در هنگام سخنرانی، کاغذی را که یکی از اعضای ستادش به او تحویل میدهد برای هوادارانش میخواند و میگوید: «در این لحظه به من خبر دادند که سه گروگان فرانسوی در لبنان به دستان ماموران وزارت کشور ما تحویل داده شدند.»
دوران خاتمی؛ از خودسوزی مجاهدین در پاریس تا پلههای کاخ الیزه
در زمان ریاستجمهوری سید محمد خاتمی اما روابط ایران و فرانسه بهبود مییابد. شیراک از برنامه هستهای ایران دفاع میکند. او حتی در مصاحبهای با نیویورکتایمز در سال ۲۰۰۶ اعلام نمود که دستیابی ایران به سلاح هستهای کاملاً بیفایده است. شیراک گفت: «چه کسی مورد حمله این سلاح قرار خواهد گرفت؟ اسرائیل؟ این موشک ۲۰۰ متر نیز پرواز نخواهد کرد، زیرا پیش از آن تهران به کلی نابود شده است.»
او همچنین چندین بار با حسن روحانی که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران بود دیدار کرد. در آن زمان روحانی به عنوان نماینده ایران مسئولیت مذاکرات هستهای را با تروئیکای اروپایی بر عهده داشت که به توافقاتی در سعدآباد و بروکسل هم انجامید.
از دیگر نقاط عطف روابط ایران و شیراک حمله و دستگیری اعضای سازمان مجاهدین خلق در پاریس در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ بود. جایی که پلیس ضد تروریست فرانسه با حمله به دفاتر و ساختمانهای مسکونی که اعضا گروه مجاهدین خلق در آنجا حضور داشتند، ضمن دستگیری مریم رجوی و ۱۶۵ نفر از اعضای برجسته کادر این سازمان، مقدار زیادی پول نقد از آن مکان ضبط کردند.
این دستگیری سبب شد تا موجی از اعتراض از سوی نیروهای مجاهدین در فرانسه و دیگر کشورها آغاز شود و در طول ۴ روز، یعنی از ۱۷ تا ۲۱ ژوئن همان سال خودسوزی از سوی نیروهای مجاهدین در فرانسه و دیگر کشورها صورت گرفت.
مریم رجوی البته در ادامه آزاد شد و هرگز به ایران مسترد نشد. وزارت کشور فرانسه در همان زمان اعلام کرد که درخواستی هم از ایران برای استرداد رجوی به تهران در کار نبوده است.
اما احتمالاً نقطه اوج روابط ژاک شیراک با ایران به سال ۱۳۷۸ باز میگردد. جایی که شیراک از پلههای کاخ الیزه پایین میآید تا از سید محمد خاتمی رئیسجمهوری وقت ایران استقبال کند. این استقبال گرم از رئیسجمهوری ایران سروصدای بسیاری هم در سپهر سیاسی ایران برانگیخت و حتی کار به مناظره انتخاباتی میان محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی در ۱۳ خرداد ۱۳۸۸ کشیده شد.
شیراک همچنین با رویکرد گلیستی خود که همیشه فاصلهگیری با آمریکا را مد نظر داشت، بر خلاف واشنگتن و دولت جورج بوش پسر، از دیپلماسی و حلوفصل مسالمتآمیز برنامه هستهای ایران حمایت میکرد. او حتی در ابتدا از مخالفین ارسال پرونده هستهای ایران از شورای حکام به شورای امنیت بود.
آغاز احمدینژاد، پایان دوستی
با پایان ریاستجمهوری سید محمد خاتمی و شیراک هم وارد دو سال پایانی ریاستجمهوری خود شد و در آن سال روابط ایران و فرانسه وارد روند نزولی شد که با حضور نیکلا سارکوزی حتی وخیمتر هم شد. احمدینژاد در تابستان سال ۱۳۸۵ در سلسله نامههایی که برای رهبران جهان مینوشت، نامهای هم برای ژاک شیراک نوشت. او البته هرگز جوابی از رئیسجمهوری وقت فرانسه دریافت نکرد.
ژاک شیراک که برای استقبال از رئیسجمهوری پیشین ایران از پلههای الیزه پایین آمده بود، این بار هیچ جوابی به نامه مفصل احمدینژاد نداد. دفتر او تنها به گفتن این جمله بسنده کرد: «نامهای را از ریاستجمهوری ایران دریافت کردهایم.»
در سپتامبر ۲۰۰۵ بالاخره شورای حکام اعلام کرد که بررسی برنامه هستهای ایران دیگر در صلاحیت این شورا نیست و آن را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داد.
ژاک شیراک تا می ۲۰۰۷ همچنان رئیسجمهوری فرانسه بود و بعد از آن کلید الیزه را به نیکلا سارکوزی تحویل داد. او در واقع نه تنها در زمان ارسال پرونده ایران به شورای امنیت رئیسجمهوری فرانسه بود بلکه تا زمان صدور قطعنامههای ۱۶۹۶، ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷ این شورا علیه ایران و برنامه هستهای همچنان در قدرت بود.
شیراک در مجموع روابط نسبتاً پر فرازونشیب با ایران، یکی از سیاستمداران ارشد فرانسه بود که گرمترین مناسبات را با تهران داشت و این روند در دوران سید محمد خاتمی به اوج رسید. اما با شکست گفتوگوهای هستهای سعدآباد و بروکسل در سالهای پایانی دولت اصلاحات، محمود احمدینژاد با وعده پیشرفت برنامه هستهای ایران به قدرت رسید و تهران و پاریس در دورترین مسیر ممکن از یکدیگر شروع به حرکت کردند.
در مجموع و در نگاه به کارنامه سیاست خارجی فرانسه، ناظران سیاسی در فرانسه او را متخصص خاورمیانه میدانند. کسی که میدانست معادلات خاورمیانه چگونه کار میکند و در چنین منطقه پیچیدهای چطور میتوان هم با صدام حسین روابط نزدیکی داشت و هم با تهران مراودات خود را حفظ کرد. او یکی از جدیترین مخالفان حمله جورج بوش پسر به عراق بود و از ابتدا پیشبینی میکرد که این حمله نظامی چه آشوب و بحرانی را به خاورمیانه تحمیل خواهد کرد.
سعید جعفری / یورونیوز
ژاک شیراک از صدام ۵ میلیون پوند رشوه گرفته بود
رئیس سابق سرویس اطلاعاتی انگلیس اظهار کرد، صدام حسین میلیونها پوند به ژاک شیراک رشوه داده بود تا با جنگ آمریکا در عراق مخالفت کند.
ریچارد دیرلاو، رئیس سرویس اطلاعات مخفی انگلیس در زمان حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، در گفتوگویی اختصاصی با روزنامه «میل آن ساندی» (The Mail on Sunday) اظهار کرد، انگیزه واقعی ژاک شیراک، رئیسجمهور سابق فرانسه که به تازگی درگذشته است، برای مخالفت با حمله آمریکا به عراق این بوده که از صدام حسین، رئیسجمهور سابق عراق «مبلغ قابل توجهی» پول نقد برای کمپین انتخاباتیاش دریافت کرده بود.
دیرلاو افزود: سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس نشانههای محکمی در دست دارند که حاکی از آن است که شیراک از صدام پول دریافت کرده بود.
شیراک سرپرستی اتحاد فرانسه، آلمان و روسیه در مخالفت با حمله آمریکا و انگلیس به عراق را بر عهده داشت. در حالی که آمریکا و انگلیس بدون قطعنامه سازمان ملل وارد جنگ عراق شدند، فرانسه به ائتلاف آنها وارد نشد.
سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و آمریکا «اطلاعات قابل اطمینانی» دریافت کردهاند که نشان میدهد صدام پنج میلیون پوند به شیراک پرداخت کرده بود تا در انتخابات سال ۱۹۹۵ و ۲۰۰۲ این مبلغ را برای کمپین انتخاباتیاش هزینه کند.
طبق اطلاعات به دست آمده از سوی این سرویسهای اطلاعاتی، این مبلغ از سرمایههای شخصی صدام پرداخت شده و توسط واسطههایی به دست شیراک رسیده بود.
ریچارد دیرلاو، رئیس سابق سرویس اطلاعات مخفی انگلیس گفت، «رابطه طولانی» شیراک و صدام دلیل واقعی مخالفت او با حمله سال ۲۰۰۳ به عراق بوده است.
وی افزود: رابطه این دو سؤالات زیادی را درباره انگیزههایش برای مخالفت با قطعنامه سازمان ملل برای حمله به عراق برمیانگیزد. مساله شیراک وجدان نبود، بلکه وجههاش بود. اگر مشخص میشد که او از صدام پول گرفته، برای وجههاش به عنوان یک سیاستمدار مخرب بود. رابطه طولانی شیراک با صدام، رابطهای شخصی بود، نه رابطه یک کشور با کشور دیگر و این مساله در آن زمان به لحاظ سیاسی نگرانکننده بود.
این مقام سابق اطلاعاتی ادامه داد، پس از درگذشت شیراک موضع او مورد تحسین قرار گرفت اما کسی حقیقت کامل را نمیدانست. به گفته دیرلاو، «او فردی سرکش بود که بسیار زیرکانه اقدام میکرد.»
سفارت فرانسه در لندن در این خصوص اظهارنظری نکرده اما سخنگوی این سفارت اظهار کرد: تاریخ نشان داد که چه کسی تصمیم درست را گرفته است.
مالکوم ریفکیند، وزیر امور خارجه سابق انگلیس در این خصوص گفت: فارغ از دلایل شخصی، شیراک با جنگ مخالفت کرد زیرا مردم فرانسه شدیداً با آن مخالف بودند.
ایسنا
ماجرای رشوه پنج میلیون پوندی صدام به ژاک شیراک چیست؟
رای الیوم در مقالهای درباره علت مخالفت ژاک شیراک، رئیسجمهور اسبق فرانسه با حمله آمریکا به عراق، پیامدهای این حمله برای منطقه و اطلاع از دروغ بودن وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق را علت این مخالفت دانست.
عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه اینترنتی رای الیوم نوشت: در روز خاکسپاری ژاک شیراک، دوست عربها و مخالف سرسخت حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ و مخالف سیاستهای نژادپرستانه و تروریستی اسرائیل، «ریچارد دیرلاو، رئیس اسبق سازمان اطلاعات خارجی انگلیس (MI6) اعلام کرد شیراک پنج میلیون پوند از صدام حسین، دیکتاتور عراق برای تامین منابع مالی انتخابات ریاستجمهوری خود در سالهای ۱۹۹۵ و ۲۰۰۲ دریافت کرده است.
عطوان در ادامه نوشت: برای رد این موضوع کافی است خاطرنشان کنیم که دیرلاو، از نزدیکترین متحدان «تونی بلر» بزرگترین دروغگوی انگلیس است. او نقش بزرگی در فریب افکار عمومی انگلیس برای آمادهسازی پرونده معروفی داشت که بلر با اشاره به آن در برابر اعضای پارلمان گفت حاوی اسنادی است که ثابت میکند صدام اسلحه کشتار جمعی دارد و میتواند در مدت زمانی کمتر از ۴۵ دقیقه آنها را آماده کند.
مشکل شیراک با انگلیسیها و آمریکاییها مخالفتش با تجاوز به عراق و استفاده از حق وتو برای بیاثر کردن پیشنویس قطعنامهای در شورای امنیت سازمان ملل بود که به این تجاوز مشروعیت میداد. این پیشنویس توسط دولت انگلیس و آمریکا تهیه شده و رای شیراک تنها وتویی بود که همه نقشههای آمریکا و انگلیس را برای کسب پوشش بینالمللی برای تجاوز به عراق نقش بر آب کرد. بعداً هم با برملا شدن دروغها و بهانههای آمریکا پیرامون سلاح کشتار جمعی، مشخص شد که موضع شیراک که از حمایت اکثریت قریب به اتفاق ملت فرانسه برخوردار بود بر حق بوده است.
عطوان میافزاید: ژانویه سال ۲۰۰۳ با ملک عبدالله دوم پادشاه اردن دیدار کردم. چند هفته قبل از تجاوز به عراق بود و ملک عبدالله تازه از سفر به آمریکا و دیدار با جورج بوش پسر و معاون او دیک چنی در کاخ سفید بازگشته بود. «بسام بدارین» مدیر وقت دفتر القدس العربی نیز همراه من بود. ما از دیدار او با رئیسجمهور آمریکا پرسیدیم و عبدالله دوم گفت که بوش آشفته بوده است. مطالبی را که در آن جلسه گفته شد برای حفظ امانتداری نمیتوان گفت، اما شیراک از عبدالله دوم خواسته بود در مسیر خود به واشنگتن در پاریس توقف کند. شاه اردن برای ما فاش کرد که رئیسجمهور فرانسه به او گفته است رئیسجمهور آمریکا تصمیم دارد به عراق حمله کند که در صورت بروز چنین اتفاقی، کل منطقه ویران میشود و ثبات آن به هم میخورد و یک جریان تروریستی که به سختی قابل کنترل خواهد بود به وجود میآید به ویژه آنکه همه بهانهها پیرامون سلاح کشتار جمعی دروغهای ساختگی است. رئیسجمهور فرانسه از مهمان جوان اردنی خود خواسته بود دولت آمریکا را به صرفنظر کردن از حمله نظامی به عراق متقاعد کند.
ملک عبدالله پیام شیراک را به بوش رساند. رئیسجمهور آمریکا به شدت عصبانی شد و با انتقاد شدید از همتای فرانسوی خود تاکید کرد که آمریکای «ابرقدرت»، صدام را زیر پا له خواهد کرد. سپس از اصطلاح معروف خود استفاده کرد که «هر کس با ما نیست بر ماست.» به همین میزان از محتوای آن جلسه بسنده میکنیم که مخالفت شیراک با جنگ تلاش او برای امنیت و ثبات خاورمیانه بود.
عطوان در ادامه این مقاله برای اثبات نظر خود مبنی بر دروغ بودن رشوه صدام به شیراک نوشت: چند عامل باعث میشود در صحت این ادعاها که توسط سر دیرلاو، جاسوس ارشد انگلیسی مطرح شده است شک کنیم هرچند از انگیزه او آگاهیم:
* این ادعاها بعد از مرگ شیراک و اعدام صدام مطرح میشود و پیش از این در زمان حیات آنها مطلقاً چیزی در این زمینه نشنیدیم. اگر این ادعا صحیح بود چرا آن زمان که آنها در قدرت بودند یا حتی بعد از آن مطرح نشد؟
* ادلهای که تبادل این رشوه را ثابت کند چیست و چه کسانی واسطه انتقال آن به رئیسجمهور فرانسه شدند؟ فرد مدعی باید دلیل بیاورد.
* این پول در صورتی که ادعای پرداخت رشوه صحیح باشد به جیب رئیسجمهور فقید فرانسه نرفته بلکه برای تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری هزینه شده است. از آنجا که مبلغ بسیار ناچیز است جعلی بودن ادعا ثابت میشود. علاوه بر این آمریکا و انگلیس میلیاردها دلار به صدام در جنگ ضد ایران کمک کردند.
* تونی بلر که سردسته دروغگوهای انگلیس است بعد از آنکه دروغهایش با سند و مدرک توسط کمیته شیلکوت برملا شد به ناچار عذرخواهی کرد. این کمیته برای تحقیق درباره نقش اسفبار انگلیس در تجاوز به عراق تشکیل شد که در پی آن بیش از دو میلیون عراقی کشته شدند که یک میلیون نفر از آنها تحت محاصره و یک میلیون دیگر هنگام جنگ یا بر اثر تبعات آن کشته شدند و بیشتر آنها کودک بودند. ضمن آنکه دهها هزار نفر نیز بر اثر تشعشع اورانیوم به کار رفته در بمبهایی که آمریکا و انگلیس بر سر بیگناهان ریختند، کشته شدند.
تسنیم
نظر شما :