روزی که تهران روشن شد
مهدی احمدی: نخستین کارخانه برق که چشم تهرانیها را به نور جمال خود منور کرد، به وسیله حاج حسینآقا امینالضرب اصفهانی تاجر مشهور وارد ایران شد. (۱) البته این دومین کارخانه برق بود که وارد ایران شد زیرا نخستین کارخانه برق شهری در ۱۳۲۰ ه. به همت حاج محمدباقر میلانی مشهور به رضایوف در مشهد به کار افتاد و سرمایه آن از طرف مظفرالدینشاه تامین شده بود. کارخانه برق مشهد علاوه بر حرم مطهر، قسمت خیابان موسوم به بالا خیابان را که میان کارخانه و حرم واقع شده بود، برق میداد. به هرحال روشنایی که کارخانه برق امینالضرب به تهران میداد، مختص همه مناطق شهر نمیشد بلکه اگر شبها روشنایی و نوری به چشم میآمد، لامپهای اطراف اندرون سلطنتی بود که تعدادی از آنها نیز توسط سنگ و تیروکمان بچهها هدف قرار گرفته و نابود شده بودند تا اینکه سیدضیاءالدین طباطبایی روزنامهنگار جوان با کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی به نخستوزیری رسید و در اقدامی بقیه مناطق شهر را روشن کرد. (۲) به این صورت که توسط بلدیه فانوس دیواری حلبی به رنگ سبز به وسیله پایه آهنی به دیوار قرار گرفتند و معابر را مختصری روشنایی بخشیدند تا اینکه نخستین کارخانه برق دولتی در میدان ژاله برقرار شد.
حیرت و تماشای مردم
نخستین لامپهایی که به برکت کارخانه برق تهران روشن شد، به منازل ثروتمندان و افراد سرشناس شهرها اختصاص داشت و به همین جهت دیدن لامپهای روشن و تلاش کارگران برای راهاندازی و روشن کردن مولدهای برق از جمله سرگرمیها و تفریحات مردم به حساب میآمد. بنا به نوشته جعفر شهری در کتاب طهران قدیم، کارخانه امینالضرب از عجایب بود که تا سالها موجب حیرت و تماشای مردم شهر شده بود. هر غروب به تماشایش میرفتند و مدتها به شگفتیاش لب به دندان میگزیدند و لاحول میگفتند اما با این همه که هر نور لامپش که تا ساعتها وقت مردم را به تماشا میگرفت، اندک عکسالعمل و رغبتی به استفاده از آن نشان نمیدادند و تنها فایدهای که از آن مترتب میشد همان نور چند لامپ دو سه خیابان اطراف اندرون شاهی بود و بس که اول غروب روشن و آخر شب از خود کارخانه خاموش میشد. پس از اندرون و دور و بر آن، دکاندارهای خیابانهای فوقالذکر بودند که راغب نور برق شدند و ترتیب شرکت آنها هم چنین بود که خود یا به وسیله یکی از کارکنان کارخانه سیمی از شاهسیم گرفته به دکان کشیده به سرپیچ میبردند و لامپ بسته، روشن میکردند. (۳)
روشنایی؛ نور شیطان است
هرچند دیدن برق و روشنایی برای مردم چیز عجیبی بود و ساعتها به تماشای آن مینشستند اما عدهای هم معتقد بودند که این روشنایی قسمتی از قدرت شیطان است. برای همین هم بسیاری از مردم اصلاً برق نداشتند و عده اندکی نیز با داشتن برق، به آن روی خوش نشان نداده و آن را نور شیطان میدانستند. نور شیطان را بدین جهت ابراز میکردند که حبابی بدون هیچ وسیله و سوخت قابل رویتی، خودبهخود اتاق و محل تاریکی را روشن میکرد و عجیبتر آنکه بدون پُف کردن، خاموش میشد. به همین دلیل آن را قدرت شیطان میدانستند که اینگونه است. به همین دلیل هم حاضر به قبول آن و باز کردن پای شیطان در خانه و زندگی خود نمیشدند. دکانداران نیز که کسب شبانه را جز محرمات و کاسبی شب را مخصوص شیاطین و سبب قطع برکت میدانستند، هیچ چراغی برایشان لازم نمیآمد. چه رسد به چراغ برق که نور شیطان بود و یکسره روزیشان را قطع میکند. همچنین معتقد بودند که نور شیطان وارد هر خانهای شده زنان و دخترانش را به گناه میاندازد و مردان و پسران را بیمار و عقیم میکند و حتی مایل به تست آن هم نبودند.
این نوع برداشتها در مورد روشنایی و برق باعث میشد تا عدهای شروع به قطع سیمها و شکستن لامپها کنند و اندک رغبتی برای استفاده از آن نشان نمیدادند. همچنین تعدادی از رجال و وزرا به برق حاج امینالضرب، روی خوش نشان ندادند و معتقد بودند که به صنعت فرنگ نمیتوان اعتماد کرد و احتمال این را میدادند که ناگهان خاموش شود به همین خاطر تا مدتها نیز از چراغهای زنبوری خود برای روشنایی شب استفاده میکردند اما میوهفروشها و کاسبان میدان شمسالعماره و بازارچه مروی جز نخستین افرادی بودند که به برق روی خوش نشان دادند تا آنکه به این نتیجه رسیدند با حضور چراغ برق و آویزشدنش بر روی بساط، فروششان چند برابر هم میشود زیرا هم جلوه و جلای کالاهایشان زیادتر میشد و هم مردم به جهت تماشا دورشان جمع شده و خرید هم میکردند.
روی خوش مردم به برق و روشنایی
اگرچه برداشتهای غلط در مورد برق و روشنایی باعث شده بود تا عدهای از مردم سرناسازگاری با آن نشان دهند اما امینالضرب در یک اقدام به مناسبت جشن میلاد امام زمان (عج) تمام خیابانهای امیریه را مزین به لامپهای رنگارنگ و با این کار، مردم را بار دیگر شگفتزده کرد و این آغاز تغییر عقیده مردم، رجال و وزرا بود، مردم هم روی خوش به آن نشان دادند. در این زمان کارخانه برق از عصر، شروع به کار میکرد تا آخر شب ادامه داشت و کمکم به صورت عمومی درآمد و خانهها و خیابانها را روشن کرد و به مرور رقابت شدیدی در میان مردم برای استفاده از برق شکل گرفت تا جایی که مردم بیماری سل و ارتباط آن با دود چراغهای نفتی و روغنسوز را بهانهای برای بردن برق به خانههای خود قرار دادند.
عقاید مردم در مورد نور و روشنایی
به همانگونه که در یک دوره عقیدههای خاص و غلطی در مورد برق و روشنایی رواج کرده بود و باعث میشد تا مردم از برق استفاده نکنند، به مرور عقیدههای دیگری نیز در مورد نور و روشنایی در میان مردم شکل گرفت که باعث ترغیب آنها برای استفاده از آن میشد. به این صورت که نور را از مواهب الهی و مایه خیر و برکت و نعمت و آسایش و سعادت میدانستند، برعکس ظلمت که آن را مظهر شیطان و از علایم قهر، غضب، تنگی و سختی میپنداشتند، به این دلیل که نزول برکات جمله با نور همراه بوده جمیع درکات از تاریکیها هستند… پس نه تنها در مصرف نور امساک جایز نمیداشتند بلکه اسراف آن را نیز مجاز دانسته نور چراغ را وسیله ترد مفسدهها و رافع بستگیها و سبب رونق کار و وسعت معاش میدانستند. از این رو از موکدات بود که هر کسی در شب باید چراغ خانه و دکان خود را تا موقعی که هنوز خورشید فروننشسته است و قرمزیاش بر آسمان است روشن داشته باشد تا نور به نور دیگر بپیوندد و تا آفتاب طالع نشده آن را خاموش نکند… همچنین دستور برای اعیاد مخصوصاً عید نوروز و تحویل سال و سر عقد ازدواجها که همه چراغها را روشن بگذارند خاصه چراغهای شب عید را تا آخرین ساعات هفته اول سال، نفت به نفت و شمع به شمع کرده، روشن بدارند. (۴)
بازی چراغ خاموشکنی
درست در همان زمانی که مردم عادی با دیدن برق و روشنایی انگشت تعجب در دهان میگرفتند در کاخ سلطنتی برق کاربردهای دیگری نیز پیدا میکرد و گاهی تا حد یک سرگرمی تنزل پیدا میکرد. تاجالسلطنه دختر ناصرالدینشاه در کتاب خاطرات خود مینویسد: یکی از بازیهایی که من خیلی دوست داشتم و مایل بودم در تمام شبها که این بازی دایر است حضور داشته باشم، بازیای بود که پدرم اختراع کرد و اسم آن بازی را چراغ خاموشکنی گذاشته بودند… در شبی که این بازی شروع میشد، از عصر به خانمها خبر میدادند که امشب چراغ خاموشکنی است. زنهای محترم و خانمهای بزرگ اغلب حاضر نمیشدند چون برای خود یک وهن عظیمی میدانستند. لیکن سایرین حاضر و با کمال بشاشت این بازی را شروع میکردند… این بازی عبارت بود از خاموش کردن چراغ. در تاریکی حکم قطعی در آزادی داشته؛ همدیگر را ببوسند، کتک بزنند، گاز بگیرند، کور کنند، سر بشکنند، دست بشکنند، مختار بودند و تمام این خانمها در اول شروع بازی، در میان تالار مینشستند؛ پدرم در روی صندلی پهلوی دکمه چراغ مینشست همینطور که اینها مشغول صحبت بودند، چراغ را خاموش میکرد. یک مرتبه هرج و مرج غریبی ظاهر، صداهای فریاد استغاثه و فحش و ناسزا بلند، فغان برپا… مثل یکی از زاویههای جهنم که انسان منتظر هزاران خطر است، ناگهان چراغ روشن و هر کس به هر حالتی بود دیده میشد؛ اغلب لباسها پارهپاره، گونهها و صورتها خونآلود، عریان و مکشوفالعوره که از شدت کتک خوردن قطعه بزرگ لباسشان فقط یک ربع متر بود؛ صورتها موحش، موها پریشان، چشمها سرخ و غضبناک… (۵) به این ترتیب شاه هم میتوانست به این وسیله بداند که کدام از زنان دربارش با یکدیگر دشمنی دارند.
ترفندها برای پرداخت نکردن هزینه برق
پس از اینکه برق بهطور کامل در میان مردم جا افتاد و عقیدههای کهنه جای خود را به رضایت از نور داد، مسئله اصلی پرداخت هزینههای آن بود. به همین دلیل نیز بنگاه برق، فردی را به عنوان مأمور دریافت پول مصرف برق بر اساس تعداد لامپها قرار داد که به او تحصیلدار میگفتند. تحصیلدار بدون آنکه کنتور یا چیزی شبیه آن در کار باشد، هر شب به منازل، مغازه و… میرفت و بر اساس تعداد لامپها از صاحبان آنها پول میگرفت. در آن زمان بعضی کسبه برای پرداختن نکردن این مبلغ، ترفندهایی به کار میبردند. به این صورت که سرشب لامپ کموات زده و پس از رفتن تحصیلدار، لامپ پروات میبستند یا اینکه نخست یکی، دو لامپ وصل میکردند و پس از رفتن تحصیلدار، سه، چهار لامپ دیگر اضافه میکردند. عدهای نیز دکان و مغازه خود را هنگام آمدن تحصیلدار میبستند و پس از رفتن او دوباره آن را باز میکردند و به این طریق از پرداخت مبلغ مصرف لامپ، شانه خالی میکردند.
تهران همچنان تاریک
تاریکی خیابانهای تهران سالها پس از ورود صنعت برق به ایران، به اندازهای مشکلساز بود که روزنامه اطلاعات در ۱۳۰۷ خورشیدی در مقالهای نوشت: پایتخت ایران که نیمهشب خاموش میشود و از برق و روشنایی دیگر خبری نیست باید شهر خاموشان نام گذاشت، غروب برق داده میشود و نصف شب قطع میگردد یعنی تهران چهار، پنج ساعت برق دارد و از ساعت ۱۲ به بعد شهر در ظلمت میافتد و احتمال هرگونه مخاطراتی از لحاظ وسایط نقلیه و جنایات میرود تا اینکه امینالضرب پس از تصویب لایحه برق در ۱۳۰۷ خورشیدی نسبت به توسعه نیروگاه و شبکه برق تهران اقدام کرد و کارخانه دیگری در لالهزار بالا نصب کرد. او دو کارخانهاش را از دو طرف تهران آن روز با کابلهای ۶ کیلو ولتی و نصب چند ایستگاه فشار قوی به همدیگر پیوند داد زیرا با توجه به هوای گرم و خشک تهران و ورود وسایل برقی چون بادبزن و رادیو مردم این شهر خیزشی قابل توجه برای برقرسانی به منازلشان برداشتند. (۶) این وضعیت ادامه داشت تا اینکه در ۱۳۱۰ خورشیدی برای نخستین بار موضوع شبانهروزی کردن برق در تهران در میان دولتمردان آن زمان مطرح و در ۱۳۱۶ خورشیدی یک نیروگاه بخاری ساخت کارخانه اشکودا از چکسلواکی با چهار واحد هر یک به قدرت ۱۶۰۰ کیلووات جمعاً به قدرت ۶۴۰۰ کیلووات زیر نظر شهرداری تهران بهرهبرداری از آن آغاز شد.
منابع:
۱- شهری، جعفر (۱۳۷۱). طهران قدیم، جلد ۱، تهران: انتشارات معین، ص ۲۲۴
۲- همان، ص ۲۲۶
۳- همان، ۲۲۷
۴- همان، صص ۱۳۰، ۲۳۱
۵- تاجالسلطنه (۱۳۶۱). خاطرات تاجالسلطنه، به کوشش: سیروس سعدوندیان، تهران: نشر تاریخ ایران، ص ۱۳۴
۶- تنها، محمد (۱۳۸۵). برق و خطرات آن، تهران، سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی تهران، ص۴
منبع: ایرنا
نظر شما :