روایت سرافراز از خروج آرشیو صداوسیما

۰۷ شهریور ۱۳۹۸ | ۲۲:۴۸ کد : ۸۱۸۶ وقایع اتفاقیه برگزیده‌ها
شوهای خوانندگان زن قبل از انقلاب قرار بود معدوم شود که به شبکه‌های خارجی فروخته شد
روایت سرافراز از خروج آرشیو صداوسیما

تاریخ ایرانی: محمد سرافراز در ۴ مقطع مختلف حضور در صداوسیما را تجربه کرد؛ از نگهبانی آرشیو رادیو در روزهای منجر به پیروزی انقلاب در ۱۷ سالگی تا سال ۱۳۹۵ که از ریاست سازمان استعفا داد؛ در ۲۱ سالگی وارد جرگه مدیران سازمان صداوسیما شد؛ ۲ سال به عنوان مدیر و بیش از ۲۰ سال به عنوان معاون و ۱۸ ماه به عنوان رئیس سازمان فعالیت کرد.

 

او به تازگی خاطراتش از ۲۴ سال مدیریت در سازمان صداوسیما را در کتاب اینترنتی «روایت یک استعفا» نقل کرده است که «تاریخ ایرانی» گزیده‌ای از آن را بازنشر می‌کند:

 

اولین ورود شما به صداوسیما کی بود؟

 

من در چند مقطع مختلف حضور در صداوسیما را تجربه کردم.

 

 

و احتمالاً هربار که آمد و شد داشتید وضع تغییر کرده بوده، یعنی ما با یک صداوسیما واحد در طول این سال‌ها مواجه نبودیم. بلکه صداوسیما هم مثل هر نهاد دیگری در ایران دستخوش تحول مثبت یا منفی شده است. مقطع اول کیِ بود؟

 

مقطع اول، در روزهای منجر به پیروزی انقلاب بود. من با اَخوی بزرگم جواد [شهید جواد سرافراز در ابتدا مسئول آموزش حزب جمهوری اسلامی و سپس مسئول دفتر شهید بهشتی در حزب شد] که بعداً در انفجار حزب جمهوری اسلامی شهید شد، رفتیم میدان ارک، مردم رفته بودند رادیو را تسخیر کنند. یادم هست درگیری نابرابری بین مردم و نیروهای مسلح رژیم شاه وجود داشت، نیروهای گارد از پشت‌بام ساختمان رادیو و ساختمان دادگستری تیراندازی می‌کردند. مردم در خیابان با دست خالی شعار می‌دادند و تیراندازی ادامه داشت و اتفاقاً یکی از این تیر‌ها خورد به سنگ مرمر ساختمان روبرو که من ایستاده بودم و کمانه کرد و گوش من را خراش داد، کمی خون هم آمد. با ادامه درگیری، نیروهای گارد ازنظر روحی شکست خوردند، ترسیدند و فرار کردند. بعد ما وارد ساختمان شدیم و رادیو فتح شد. اولین صحنه‌ای که دیدم یک تانک چیفتن بود که لوله آن به سمت خیابان قرار داشت.

 

نکته مهمش این است که بعضی از کارمندان رادیو که داخل ساختمان بودند نسبت به آرشیو رادیو حساس بودند و می‌گفتند این آرشیو از بین نرود. چون وقتی مردم داخل ساختمان‌ها می‌ریختند تخریب صورت می‌گرفت. ما متوجه شدیم این‌ها راست می‌گویند و همین باعث شد که من و برادرم جواد از عصر تا صبح فردا بیدار ماندیم و نگهبانی دادیم برای اینکه این آرشیو صدمه نخورد. آرشیو رادیو بخشی از یک سالن بزرگ در ضلع جنوبی ساختمان ارک بود. فردا صبح تحویل افراد دیگری دادیم و رفتیم به سمت ساختمان مدرسه رفاه محل اقامت موقت امام خمینی.

 

 

پس آنجا بود که به عنوان یک جوان انقلابی به اهمیت آرشیو پی بردید؟

 

(خنده) بله. البته اگر بقیه همچنین تجربه‌ای داشتند شاید آرشیو صداوسیما به حراج نمی‌رفت!

 

 

(خنده) و شاید هم متوجه می‌شدند که آرشیو متعلق به یک تاریخ و یک ملت است و نه یک جریان سیاسی. مقطع دوم حضور شما کی بود؟

 

مقطع دوم حضورم وقتی انقلاب پیروز شد، در ساختمان مدرسه در جام جم واحد ارتباطات مردمی (روابط عمومی) بود و من آنجا مشغول کار شدم. کار آنجا پاسخ به تلفن‌های مردم بود. از آدم‌های معمولی تا سلطنت‌طلب‌ها تماس می‌گرفتند و سؤال یا انتقاد داشتند. آن موقع ۱۸ ساله بودم. مسئول آن بخش یکی از اعضای مجاهدین خلق بود. نحوه مدیریت او خیلی بسته و سازمانی بود. با روحیه من سازگاری نداشت و لذا حضور من در آنجا خیلی طول نکشید. بعد رفتم سربازی و پس از گذشت چند ماه جنگ شروع شد و به خاطر جنگ، شش ماه احتیاط به دوره خدمت اضافه شد و دو سال طول کشید.

 

 

کجا بودید سربازی؟

 

دوران سربازی در لشگر ۷۷ خراسان بودم. جبهه جنگ آن موقع داخل خاک ایران بود. من هم در جبهه‌های کردستان و شهر مهاباد بودم و هم در خوزستان و شهر آبادان و سایر مناطق آن استان. در چندین عملیات ازجمله عملیات ثامن‌الائمه با هدف شکست حصر آبادان حضور داشتم. در سال‌های بعد به صورت داوطلبانه به جبهه می‌رفتم. مهم‌ترین آن‌ها حضور بسیجی در گردان‌المهدی لشگر ده سیدالشهدا بود که همراه برادر کوچکم علی در عملیات کربلای پنج حضور داشتیم. او در یک گردان دیگر بود و شهید شد و من در مدت کمتر از دو ماه با اصابت گلوله تک‌تیرانداز عراقی به صورت و کتفم مجروح شدم. در سال ۱۳۶۰ وقتی دوره خدمت سربازی تمام شد توسط یکی از مدیران رادیو به نام آقای محسن نبوی که دوست قدیمی بودیم، برای کار در رادیو دعوت شدم.

 

 

و این احتمالاً یعنی محمد سرافراز جوان. سرافرازی که بیست‌ویک سال سن داشت و این می‌شود مقطع سوم؟

 

بله من را مدیر نظارت رادیو گذاشتند تا برنامه‌ها را قبل از پخش بازشنوایی کنم و اگر ایرادی داشت اصلاح کنم. با کمک نیروهای آنجا فرم‌های خاصی تهیه کردیم و اشکالات برنامه‌ها را می‌نوشتیم و گزارش روزانه تهیه می‌کردیم. این گزارش‌ها به صورت هفتگی برای شورای سرپرستی سازمان ارسال می‌شد و نگاه مثبتی نسبت به گزارش‌ها ایجاد شده بود.

 

 

یعنی شما بازخورد مثبت گرفتید؟

 

بله و ارسال این گزارش‌های دقیق، همزمان شد با وقتی که آقای علی جنتی یکی از اعضای شورای سرپرستی از طرف مدیرعامل صداوسیما، مدیر شبکه اول شد. در آن زمان دو تا شبکه تلویزیونی بیشتر نبود. شبکه اول که در دو مقطع «صبح» و «عصر و شب» برنامه داشت و شبکه دوم که آموزشی بود و روزی پنج - شش ساعت برنامه بیشتر نداشت. با توجه به شناختی که آقای علی جنتی از طریق گزارش‌های نظارت رادیو از من پیدا کرده بود، پیشنهاد داد مدیر پخش شبکه اول شوم.

 

 

رئیس صداوسیما کی بود آن مقطع؟

 

آقای محمد هاشمی بود. شورای سرپرستی شامل نمایندگان اصلی و علی‌البدل سه قوه بودند که مدیرعامل صداوسیما را انتخاب می‌کردند. اختیارات شورای سرپرستی زیاد بود و هنگامی که پس از گذشت ده سال از پیروزی انقلاب قانون اساسی اصلاح شد، اختیار عزل و نصب رئیس صداوسیما به رهبری داده شد.

 

 

چه مدت در رادیو بودید؟

 

حضور من در رادیو یک سال بیشتر طول نکشید و در نیمه سال ۱۳۶۱ از میدان ارک به جام‌جم کوچ کردم.

 

 

و مقطع چهارم ورود شما کِی بود؟

 

من تا نیمه سال ۱۳۶۲ مدیر پخش شبکه اول بودم و بعد آمدم بیرون تا زمانی که آقای علی لاریجانی در ۲۴ بهمن ۱۳۷۲ رئیس صداوسیما شد و من در مرداد ۱۳۷۳ به سازمان بازگشتم و ماندم تا همین استعفا. حضور مؤثر من در سازمان ۲ سال به عنوان مدیر و بیش از ۲۰ سال به عنوان معاون و ۱۸ ماه به عنوان رئیس بود. در مجموع حدود ۲۴ سال سابقه مدیریت در سازمان دارم.

 

 

آقای لاریجانی را از کجا می‌شناختید؟

 

بعد از درگیری‌هایی که در ۲۱ بهمن‌ماه ۵۷ میان همافران و مردم با نیروهای گارد شاه در خیابان پیروزی (امروزی) رخ داد، من و برادرم صاحب اسلحه ژ ۳ شدیم. درون یکی از خودروهای ریو یکی از نیروهای گارد که به نظر زخمی می‌رسید، حضور داشت. جواد از قسمت عقب خودرو وارد شد و با هم درگیر شدند. یک تیر شلیک شد و بعد از چند لحظه جواد با اسلحه خارج شد اما پشت کاپشنش سوراخ شده بود. تیر شلیک شده وارد بدنش نشده بود. اسلحه را از نیروی گارد گرفته بود. کمی جلو‌تر در یک خانه مسکونی نیروهای زخمی گارد حضور داشتند. چند نفر در آشپزخانه و عده‌ای در اتاق پذیرایی زخمی بودند و صدای آه و ناله‌شان بلند بود. سایر افرادی هم که می‌خواستند تسلیم شوند به این خانه می‌آمدند. من دمِ در ایستاده بودم و اسلحه هر کس که وارد می‌شد می‌گرفتم. به تک تک آن‌ها می‌گفتم بگویند «مرگ بر شاه و درود بر خمینی»! هشت عدد سلاح ژ ۳ از نیروهای تسلیم‌شده گارد گرفتم. عده‌ای از مردم دور‌تر ایستاده بودند وقتی دیدند گاردی‌ها تسلیم شدند به سمت ما هجوم آوردند و من سلاح‌ها را میان مردم توزیع کردم. اسلحه جواد را نگه داشتیم و به منزل آوردیم. منزل ما قلهک بود. منزل آقای مطهری نزدیک منزل ما بود. آقای علی لاریجانی داماد ایشان با جواد آشنا شده بود. اسلحه را در منزل شهید مطهری تحویل ایشان دادیم. اولین سابقه آشنایی من با آقای علی لاریجانی یک روز قبل از پیروزی انقلاب در سال ۵۷ بود. سابقه بعدی در زمان نخست‌وزیری مهندس موسوی بود. آقای توکلی وزیر کار بود و آقای لاریجانی معاون ایشان بود. این آشنایی ادامه پیدا کرد تا اینکه ایشان شد رئیس صداوسیما و مدتی هم گذشت یعنی پست‌های اصلی را در صداوسیما انتخاب کرد و برای برون‌مرزی دنبال مدیر می‌گشت، آمد سراغ من.

 

 

در آن مقطع شما کجا بودید؟

 

در آن موقع من در روزنامه رسالت کار می‌کردم. در ابتدا مسئول بخش سیاست خارجی روزنامه بودم و آقای پرورش سردبیر روزنامه بود و بعد از اینکه ایشان کنار رفت و استعفا داد من جای ایشان سردبیر شدم، همزمان مسئول بخش سیاست خارجی هم بودم.

 

 

چه زمانی به عضویت سپاه در آمدید؟

 

من عضو سپاه نبودم بصورت قرارداد سالانه همکاری می‌کردم. دفتر سیاسی زیر نظر نماینده رهبری در سپاه کار می‌کرد. بعد از مدتی در آنجا مسئول بخش جنگ شدم. یکی از کارهای مهم این بخش ثبت وقایع جنگ بود.

 

 

رابطه صداوسیما با هاشمی و خاتمی

 

پیشنهاد می‌کنم دوباره برگردیم به برون‌مرزی صداوسیما، دوره‌ای که به خاطر آشنایی قبلی شما با آقای لاریجانی احتمالاً فضا را برای کار کردن شما مناسب کرده بود.

 

زمانی که آقای لاریجانی رئیس سازمان شد، تلویزیون سه شبکه بیشتر نداشت. ایشان در همه حوزه‌ها گسترش عددی ایجاد کرد. هم شبکه‌های جدید رادیو - تلویزیونی به وجود آمد، هم گسترش پوشش فرستنده‌ها در کشور ایجاد شد و هم نیروی انسانی زیادی وارد سازمان شد. ولی متناسب با افزایش تعداد شبکه‌ها، هم از نظر تربیت نیروی انسانی، هم از جهت فرآیند‌ها و گردش کاری و خصوصاً در امور نظارتی زیرساخت‌های لازم به وجود نیامد و باید سازوکار مناسب شکل می‌گرفت.

 

 

از نظر نگاه سیاسی به اوضاع کشور چطور؟ شما با ایشان همراه بودید؟

 

اشتراک نظر سیاسی زیاد بود ولی به نظر من در آن مقطع یک اشتباهی رخ داد. آقای هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور بود و تمایل نداشت مورد انتقاد قرار بگیرد. در دور دوم ریاست‌جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، تورم نزدیک ۵۰ درصد شده بود، مردم خیلی مشکل داشتند و تحت‌فشار بودند اما به خاطر رابطه نزدیک آقای لاریجانی با آقای رفسنجانی، صداوسیما در موضع انتقاد از دولت و وضع موجود نبود.

 

 

شما این نکات را به ایشان منتقل می‌کردید؟

 

من به آقای لاریجانی گفتم که این موضع اشکال دارد و جالب اینکه در یکی از برنامه‌های مصاحبه با رئیس‌جمهور قرار بود چند تن از معاونین صداوسیما سؤال کنند. سؤال‌ها معمولاً تشریفاتی بود. من معاون برون‌مرزی بودم و سؤال کردم آقای رئیس‌جمهور الآن تورم نزدیک ۵۰ درصد است شما چه طرحی برای حل مشکلات اقتصادی مردم دارید؟ در همین حد. فردای آن روز دیدم این سؤال خیلی بازتاب پیدا کرد چون این شیوه طرح سؤال زیاد مرسوم نبود. یادم هست بعدازظهر که در یکی از خیابان‌ها راه می‌رفتم، خانم میانسالی من را دید و از سؤال من تشکر کرد. این در حالی بود که من اصلاً چهره تلویزیونی نبودم.

 

 

این برنامه زنده بود؟

 

بله و همان‌طور که گفتم بازتاب‌ها نشان می‌داد که تلویزیون مسیر درستی را انتخاب نکرده است. همین نارضایتی از دولت و کمبود نقد جدی در برنامه‌های صداوسیما در انتخابات ریاست‌جمهوری اثر گذاشت. در میان دو کاندیدای اصلی ریاست‌جمهوری آقای ناطق نوری شده بود «نماد حفظ وضع موجود» و «ادامه‌دهنده راه هاشمی» و نتوانست رأی بیاورد و آقای خاتمی شد «نماد تغییر» و «منتقد وضع موجود» و سریع در جامعه رشد کرد و رأی آورد. البته این رویکرد رأی‌دهندگان دلایل دیگری هم داشت اما منظور من نقش صداوسیما است.

 

 

آیا این موضوع در شورای معاونین صداوسیما مطرح نشد؟

 

در زمان آقای هاشمی خیلی مرسوم نبود بحث‌های سیاسی در جلسه مطرح و یا به تصمیم‌گیری منجر شود. البته جلسات بازی بود و افراد آزادانه نظر می‌دادند، اما آنجا تصمیم‌گیری نمی‌شد.

 

 

آیا سیاست صداوسیما در زمان آقای خاتمی تغییر کرد؟

 

وقتی انتخابات دوم خرداد اتفاق افتاد و آقای خاتمی رئیس‌جمهور شد و تیم مجاهدین انقلاب و بعد هم جبهه مشارکت به آقای خاتمی مشورت می‌دادند، سیاست صداوسیما تغییر کرد و این‌ها تا حد زیادی مقابل هم قرار گرفتند.

 

 

برنامه هویت و چراغ

 

حالا که به بحث‌های سیاسی اشاره کردید، ما پخش برنامه هویت و چراغ و کنفرانس برلین را در دوره آقای لاریجانی داشتیم. شما در همان دوره معاون برون‌مرزی بودید و احتمالاً در جلسات شورای معاونین درباره این برنامه‌ها صحبت‌هایی شده بود. واکنش شما به پخش چنین برنامه‌هایی چه بود دقیقاً؟

 

بعد از پخش این برنامه‌ها در شورای معاونین صحبت شد و نظرات مختلفی ابراز شد. اغلب این برنامه‌ها در بیرون تهیه شده بود و ما هم در مورد پخش آن‌ها سؤال داشتیم. آقای پورنجاتی معاون وقت سیما بعد‌ها اعلام کرد پیشنهاد ساخت یک برنامه تلویزیونی در نقد جریان روشنفکری مخالف نظام توسط سعید امامی در جلسه مشترک با رئیس سازمان داده شد ولی ایشان با پخش برنامه هویت مخالف بود. دو سال پس از پخش این برنامه بود که ماجرای قتل روشنفکران توسط سعید امامی و همکارانش بوقوع پیوست و برنامه چراغ آدرس غلط در مورد عاملین قتل‌های زنجیره‌ای داد.

 

 

شما در جریان پخش آن نبودید؟

 

خیر، از قبل نبودم.

 

 

در مجموع آیا فضای دوم خرداد تاثیری روی برون‌مرزی و اداره آنجا داشت؟

 

وقتی دولت آقای خاتمی مستقر شد، متوجه شدند علی لاریجانی را نمی‌توانند عوض کنند. شرط گذاشته بودند سه نفر از معاون‌ها باید عوض شوند و یکی هم من بودم و از طریق وزارت اطلاعات هم برای من پرونده‌سازی کردند؛ اما از طریق رهبری جلوی آن کار گرفته شد.

 

 

خب چرا با شما «بد» بودند؟

 

باید از خودشان بپرسید. شاید فکر می‌کردند چون من از روزنامه رسالت آمده‌ام و در سایت «یه خبر» فعال هستم، مثلاً جناح راست محسوب می‌شدم و چنین آدمی نباید در شورای تصمیم‌گیری سازمان صداوسیما باشد؛ اما واقعیت این است که من هیچ‌گاه تفکر حزبی و تعصب جناحی نداشتم.

 

 

احتمال دارد که شما به آقای خاتمی رأی داده باشید؟

 

خیر.

 

 

اتفاقات سال ۸۸

 

چه چیزی باعث شد شما تصاویر اعتراض‌های ۸۸ را پخش کنید درحالیکه این رویه مسلط تلویزیون در آن زمان نبود؟

 

برای اینکه معتقد بودم رسانه نمی‌تواند یکسویه اطلاع‌رسانی کند. همیشه این ایراد را به پخش اخبار در داخل کشور داشتم. این مثال را می‌زدم اگر در جنگ ایران و عراق ما این اشتباه را داشتیم و همواره پیشروی‌های خودمان را اعلام می‌کردیم و به ندرت از پیشروی‌های طرف مقابل خبر می‌دادیم اما می‌گفتم در جنگ سوریه و یمن صداوسیما نمی‌تواند اینگونه عمل کند. در زمانی که بیش از نیمی از خاک سوریه در اختیار داعش و سایر گروه‌های معارض دولت سوریه قرارگرفته بود، حجم قابل توجهی از اخبار داخلی مربوط به پیشروی‌های نظامیان دولت سوریه بود.

 

 

با همین رویکرد شما اعتراضات ۸۸ را پخش کردید؟

 

 

بله ما این کار را کردیم. رسانه باید اعتمادساز باشد. باید واقعیت‌ها را منعکس کند.

 

 

گروهی به این تصمیم رسیده بودید یا تصمیم شخص شما بود؟

 

من مدیر شبکه بودم و تشخیصم این بود که ما در صحنه پیچیده موضع‌گیری‌های پس از انتخابات نمی‌توانیم یکطرفه خبر پخش کنیم. شبکه‌ای که پوشش گسترده برای کاندیدا‌ها و میتینگ‌های تبلیغاتی فراهم کرده، نمی‌تواند یکدفعه خاموش شود و نسبت به اعتراضات مردمی و حوادث بعدی آن سکوت کند. در اینجا من کاری به حق یا ناحق بودن آن‌ها نداشتم.

 

 

بعد چه کسانی به شما فشار آوردند؟

 

از رئیس سازمان و بیرون سازمان با هم، از دستگاه‌های امنیتی آمدند و جلوی دستگاه SNG شبکه برای پخش زنده خیابانی را گرفتند.

 

 

بالاخره باید قبول کرد که با توجه به اکوسیستم سیاست در ایران تصمیم شما خیلی با عرف همراه نبوده است.

 

کسانی که این‌طور تصمیم می‌گرفتند، با اصول کار رسانه آشنا نبودند. اگر شبکه‌ای بخواهد اعتمادساز بشود، باید اصول کارش را رعایت کند. نباید با حُقنه کردن و سیاسی کاری اعتماد مخاطب بین‌المللی را از دست داد.

 

 

این به این ربطی نداشت که در ۸۸ شما به آقای میرحسین موسوی رأی داده باشید؟

 

نه من به ایشان رأی ندادم و نسبت به مواضع ایشان پس از برگزاری انتخابات و اعلام پیروزی زودهنگام و برخی موضع‌گیری‌های دیگر ایشان منتقد بودم.

 

 

آرشیو یا انبار نوار؟

 

آرشیو وضعیتش در مقاطع مختلف جنجال‌هایی را هم به پا کرد.

 

بله نگاهی در سازمان بود که «آرشیو» را جایی مثل «انبار نوار» می‌دید و شاید همین نگاه باعث شد تا از این آرشیو به شکل ساختارمند استفاده نشود و هم خیلی سوءاستفاده شود و این ذخیره گرانبهای ملی صدمه ببیند. متأسفانه در دوره‌های مختلف نوارهای متعددی از «آرشیو» سازمان بیرون رفت و ما در حال پیگیری بودیم که اولاً چطور می‌توانیم به طور ساختارمند، جلوی این کار را بگیریم و با افرادی که این کار را کردند برخورد جدی کنیم.

 

 

یادم هست آقای آشنا، مشاور رئیس‌جمهور هم به این موضوع اشاره کرده بودند. آیا افرادی که این کار را کرده بودند هرگز شناسایی شدند؟

 

در همان زمان به ما گزارش دادند که بین سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ شوهای خوانندگان زن قبل از انقلاب را از سازمان خارج کردند تا معدوم کنند! اما این‌ها به شبکه‌های خارجی فروخته شد. مورد دیگر هم خروج غیرقانونی آرشیو توسط یکی - دو کارمند آرشیو مرکزی بود. در جلسه‌ای که من با مدیرکل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۹۴ داشتم به من اعلام کرد مدت‌ها روی بحث خروج تصاویر آرشیوی به خارج کشور کار کرده و در نهایت یک نفر دستیار تهیه‌کننده را هنگام خروج نوار‌ها همراه هارد دیسک‌هایی که شمارهٔ اموال صداوسیما داشتند، در فرودگاه بازداشت کرده بودند! به هرحال این تصاویر در شبکه‌های خارج از کشور منتشرشده و به شکل‌های گوناگون قابل پیگرد هستند. در زمان ریاست آقای ضرغامی اقدام خوبی صورت گرفت و بخشی از آرشیو که محرمانه تلقّی می‌شد مورد استفاده قرار گرفت و بخشی از نوارهای قدیمی به تدریج به سیستم دیجیتال تبدیل شد. مدیر آرشیو باید دقت می‌کرد تا این منابع در اختیار افراد بی‌صلاحیت قرار نگیرد. من مدیر آرشیو سازمان را تغییر دادم. مسئولیت را به کسی که با فضای دیجیتال آشنا بود، واگذار کردم و آقای حسنی برنامه‌نویس وکارشناس ارشد آرشیو را به آنجا منتقل کردم. ما «آرشیو» خوبی در پرس‌تی‌وی ایجاد کرده بودیم که یکی از ذخیره‌های تصویری سازمان صداوسیماست.

 

 

آرشیو «خوب» یعنی چه؟

 

آرشیو خوب رسانه ملی آرشیوی است که تمام منابع صوتی و تصویری شناسایی و در آن نگهداری شود و اطلاعات جزئی آنها به صورت متمرکز و با برنامه‌نویسی یکسان استخراج و قابل بهره‌برداری باشد. یکی از اقدامات این بود که منابع تصویری آرشیو بی‌حساب در اختیار تهیه‌کننده‌ها قرار نگیرد. مثلاً تهیه‌کننده نامه می‌دهد که می‌خواهد در مورد جنگ ایران و عراق مستند بسازد. یک لیست بلندبالا از تمام عملیات‌ها می‌دهد که صدها ساعت از آرشیو صداوسیما را به من بدهید. اگر صداوسیما این کار را نکند، می‌گوید نگذاشتند برنامه بسازم. اگر بدهد هم که این همه ذخایر از آرشیو بیرون رفته. ما برای این کار راه‌حل درست کردیم. تمام منابع و دیتاها را ثبت کردیم تا با جستجوی راحت قابل بازیابی باشد و به شکل Low Resolution (با کیفیت پائین تصویری) در اختیار همه قرار دادیم. آن‌ها دارای لوگوی آرشیو هم بود تا کسی نتواند سوءاستفاده کند. اگر قرار شد تهیه‌کننده از این منابع در مستند یا برنامه‌اش استفاده کند، فقط همان چند دقیقه را بدون لوگو و باکیفیت بالا در اختیارش قرار می‌دادیم. یکی از دلایلی که آرشیوهای صداوسیما بیرون رفته، به خاطر هزاران درخواست خارج از سازمان بوده است. نهادها و دستگاه‌ها و افراد گوناگون نامه می‌دادند که مثلاً من مسیٔول فلان بخش کشور هستم، کل آرشیو صداوسیما در مورد کاری که مسیٔولیت دارم را یکجا کپی کرده و به من بدهید! اگر ریٔیس صداوسیما می‌خواست به شخص یا جریانی امتیاز بدهد آرشیو را در اختیار قرار می‌داد.

کلید واژه ها: محمد سرافراز صداوسیما


نظر شما :