خلیل ملکی فرصت‌طلب نبود

گفت‌و‌گو با رضا آذری شهرضایی
۰۲ اسفند ۱۳۹۶ | ۲۰:۵۷ کد : ۸۱۳۵ مقالات خلیل ملکی
یکی از نکات مثبت ملکی ارائه راه‌حل در فضایی بود که چشم‌اندازی برای فعالان سیاسی و روشنفکر وجود نداشت.
خلیل ملکی فرصت‌طلب نبود
فهیمه نظری

 

تاریخ ایرانی: خلیل ملکی، از نادر فعالان سیاسی است که در طول ۴۰ سال تاریخ پر از هیاهوی ایران، کنشگری مستمر بود و حتی در بسته‌ترین فضای سیاسی نیز با یافتن منفذی، به ارائه نظریات خود می‌پرداخت. رضا آذری شهرضایی، گردآورنده مجموعه پنج جلدی مقالات خلیل ملکی که ۵ سال برای جمع‌آوری آن زمان گذاشته و ۱۵ سال در انتظار فراهم شدن فرصتی برای انتشار این اثر نشسته است، در گفت‌و‌گو با «تاریخ ایرانی»، ملکی را یکی از نوادر زمان خویش در عرصه سیاست می‌داند؛ فعال سیاسی که همیشه به دنبال بررسی شرایط، تحلیل مسائل روز و ارائه راهکار برای بهبود اوضاع بود.
 

***


شما مجموعه مقالات ملکی را به ۵ دوره فعالیت‌های مطبوعاتی او تقسیم کرده‌اید: حزب توده، انشعاب او از این حزب، حزب زحمتکشان، نیروی سوم و جامعه سوسیالیست‌ها. اولا در مورد مقتضیات این ۵ دوره بگویید، ثانیا آیا روند این مقالات، انتقال نگرش سیاسی ملکی از هر دوره را به دوره بعد نشان می‌دهد؟

بله؛ در هر دوره ملکی نگرشی جدید را با توجه به مقتضیات و تحولات سیاسی روز تبیین کرده است. به جز پنج دوره اصلی مندرج در روی جلد مجموعه، دو دوره کوتاه دیگر نیز در فعالیت‌های ملکی موجود است که به دلیل شکل‌گیری کتاب در زیر پنج عنوان، آن دو دوره کوتاه از دید همگان مغفول مانده است: یکی دوره رضاشاه و مقالات انتقادی او از اوضاع جاری آن زمان و دیگری انشعاب از حزب توده تا شروع فعالیت ملکی در روزنامه «شاهد». ملکی در این دوره در هفته‌نامه «مهرگان» ارگان جامعه لیسانسه‌ها، مقالاتی با مضمون فرهنگی و آموزشی نوشت. در مجموع این دوره‌های پنج‌گانه روند دیدگاه‌ها و نظرات ملکی را در بستر تاریخی پنجاه ساله نمایان می‌سازد. تغییرات مختلف در دیدگاه ملکی باید با توجه به بستر تحولات پرشتاب دهه‌های ۲۰ و ۳۰ مورد ارزیابی قرار گیرد.


در مقدمه این مجموعه ذکر کردید که این مقالات می‌تواند شامل ناگفته‌هایی از زندگی سیاسی ملکی باشد که تاکنون در هیچ یک از آثار مربوط به او ذکر آن نرفته است. شما چه نکته جدیدی از ابعاد مختلف زندگی سیاسی ملکی در این مقالات یافتید؟

مقالات ملکی در دوران رضاشاه به هر صورت در جایی ثبت شده که هم‌قطاران او هم از آن آگاهی نداشتند به ویژه در روزنامه «عراق» (اراک)، همین‌طور مطلب ارائه‌ شده در روزنامه «شفق سرخ» در مقاله‌ای تحت عنوان «چرا در ایران قحط‌الرجال است؟» که مضمون آن نشان از شجاعت و آگاهی ملکی در آن برهه دارد. تاریخ نشر این مقاله شهریور ۱۳۰۹ است؛ یعنی درست در فضایی که همه در مقابل قدرت بلامنازع رضاشاه سکوت کرده و کشور در حال ساخته شدن به لحاظ فیزیکی بود. ملکی در این مقاله پیشرفتی را که قائم به فرد باشد دوام‌دار نمی‌داند و برای ساختن کشور بر مشارکت عمومی مردم در قالب احیای انجمن‌های ایالتی و ولایتی، انجمن‌های بلدی، شرکت‌ها و نهادهای مردمی تاکید می‌کند. این نقد ملکی در زمانی که تمام نگاه‌ها به عنوان تنها عامل پیشرفت و سازندگی ایران به رضاشاه دوخته شده بود، نکته‌ای مهم و بی‌نظیر است.


یک اتفاق مهم در زمان عضویت خلیل ملکی در حزب توده، تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان است. در برخی مقالات ملکی در جلد یکم شاهد حمایت او از پیشه‌وری هستیم به عنوان مثال در مقاله ۱۳۲ جلد یکم (حزب توده) از سخنرانی‌های پیشه‌وری مثال می‌آورد و بر همان اساس استدلال می‌کند که او سودای تجزیه ایران را ندارد و حتی معتقد است که پیشه‌وری در حال اقدامات اصلاحی در آذربایجان است و برای همین مردم به او می‌پیوندند، در حالی که در سال‌های بعد به شدت پیشه‌وری را به باد انتقاد می‌گیرد و می‌نویسد: «آن وقت که قسمتی از خاک ایران به وسیله قوای بیگانه اشغال شده بود و پیشه‌وری یک قسمت از خاک وطن ما را به بیگانگان تسلیم نموده بود...» چه اتفاقی موجب این تغییر نگرش در ملکی می‌شود؟

حمایت ملکی از پیشه‌وری در دوره‌ای عنوان شده که او عضو حزب توده بوده است. در اصول اساسی هر حزب مندرج است که اعضا باید در چارچوب سیاست کلی حزب به ارائه نظرات خود بپردازند؛ حتی اگر با آن سیاست و خط‌مشی مخالف باشند. خط‌مشی حزب توده در آن مقطع، حمایت از فرقه دموکرات آذربایجان بود؛ بنابراین خلیل ملکی نیز باید علی‌رغم میل باطنی‌اش از فرقه و پیشه‌وری حمایت می‌کرد. اما او در جلسات درونی حزب به شدت از خط‌مشی حزب توده به ویژه در خصوص انحلال کمیته ایالتی این حزب در آذربایجان و برپایی فرقه دموکرات انتقاد کرد و آن را مخالف حفظ تمامیت ارضی ایران دانست. یکی از دلایل اصلی جدایی ملکی از حزب توده در سال ۱۳۲۶، بحث برپایی و شکست فرقه دموکرات آذربایجان و دخالت اتحاد شوروی در این فرایند است؛ بنابراین در جلدهای بعدی که دوره جدید زندگی سیاسی ملکی است ایشان نه تنها عضو حزب توده نبود، بلکه به عنوان یکی از منتقدان اصلی سیاست‌های این حزب به نقش‌آفرینی پرداخت. به همین دلیل نقد پیشه‌وری و فرقه دموکرات در چارچوب نگرش جدید ملکی معنی و مفهومی متفاوت از دوران عضویت او در حزب توده دارد.


ملکی در یکی از مقالاتش که در جلد مربوط به حزب زحمتکشان ملت ایران آمده، می‌نویسد: «ما یک مبارزه جدی را با سیاست‌بافان بی‌طرف و مذبذب پیش گرفته‌ایم...» در حالی که ما بیشترین تغییر را در مشی سیاسی خود او در دوران مختلف شاهدیم، چگونه می‌شود خط ملکی را از همین سیاست‌بافانی که خود آن‌ها را مورد نقد قرار می‌دهد جدا کرد؟

تغییرات نگرش‌های سیاسی ملکی منبعث از تغییرات پرشتاب تحولات دهه‌های ۲۰ و ۳۰ است. شما ابتدا باید تصویری از تحولات و مسائلی که بر ایران گذشته است، در اختیار داشته باشید تا بفهمید که تغییر خط‌مشی‌های سیاسی ملکی چه مفهومی دارد. عافیت‌طلبی و فرصت‌طلبی کوچکترین نقشی در تغییرات نگرش سیاسی او ندارد. بلکه بر عکس تماما از روی سجایا و پرنسیب‌های اخلاقی وی صورت گرفته است.


آیا ناگفته‌ای در مورد جدایی خلیل ملکی از حزب توده و یا مظفر بقایی در مقالات او می‌توان یافت؟

نگاه ما به مقالات نباید همانند نگاهمان به اسناد و یا مکاتبات منتشرنشده باشد. اگر ناگفته‌ای باشد باید در اسناد جست‌و‌جو کرد. مقالات، مطالب منتشرشده‌ای است که طی یک دوره زمانی ارائه شده‌اند. مسئله این است که مرور زمان و تغییر نسل‌ها موجب می‌شود عده‌ای به علت عدم دسترسی به منابع تاریخی و یا تعمدا، به قلب واقعیت دست بزنند و روایت‌هایی ارائه دهند که حقیقت ندارد. ارائه تمام مقالاتی که در دوره‌های مختلف منتشر شده است می‌توانند تصویری دقیق‌تر از روال زندگی سیاسی یک فرد ارائه کنند، به عنوان مثال از مقالات خلیل ملکی در دوره رضاشاه حتی هم‌قطارانش نیز آگاهی نداشتند یا اینکه مقالات دوران توده‌ای بودن وی در دسترس نبود و تصویری از آن موجود نبود؛ ولی اکنون می‌توان به آن رجوع کرد و آرا و نظراتش را دریافت. دلایل جدایی ملکی و بقایی از یکدیگر مشخص است ولی آنچه اهمیت مقالات را نمایان می‌سازد، استدلال‌های دو طرف همراه با جزئیاتش در بستر تحولات زمانی است.


این ۵ جلد، چه چهره‌ای را از ملکی برای خواننده به تصویر می‌کشد؟

این پنج جلد نزدیک به نیم قرن فعالیت سیاسی و روشنفکرانه یک فرد است. از نظر اینجانب به عنوان یک پژوهشگر تاریخ معاصر، امروز ما به بازبینی اساسی در نحوه نگرش، دستیابی و ارائه اطلاعات و داده‌های تاریخی دهه‌های ۲۰، ۳۰ و ۴۰ نیازی مبرم داریم؛ زیرا معضلات و ناکامی‌های ملت ایران پیوندی عمیق با تحولات این سه دهه دارد. این امر نیز میسر نمی‌شود مگر در بازبینی تحولات سه دهه یاد شده.

خلیل ملکی به عنوان یک فعال سیاسی و روشنفکر در این سه دهه جایگاهی ویژه و منحصربه‌فرد دارد. طیف‌های مختلف مخالف ملکی تلاش زیادی کردند که او را یک ورشکسته سیاسی معرفی کنند و انشعاب‌های مختلف سیاسی‌اش را ناشی از ماجراجویی اعلام کنند؛ اما بنده در پاسخ آن‌ها این پرسش را مطرح می‌کنم که تا امروز کدام گروه سیاسی می‌تواند ادعا کند که طرح، برنامه‌ها و اقدامات سیاسی‌اش برای ایران ثمربخش بوده، ایران را به سربلندی رسانده و یا برای خودشان سربلندی به همراه آورده است؟! از نظر من هیچ گروهی نمی‌تواند چنین ادعایی را مطرح کند؛ اما با ارزیابی کنش‌های سیاسی بعد از شهریور ۱۳۲۰، معدود افرادی یافت می‌شوند که دست‌کم به لحاظ اخلاقی و ارائه نظرات منطقی خود از برهه‌های مختلف سربلند خارج شده‌اند. یکی از این افراد خلیل ملکی است؛ اما نیاز است که صاحب‌نظران و مورخان پس از مطالعه این مجموعه به ارائه نظر بپردازند و از نظر من این خود باعث می‌شود که تحولات این سه دهه مورد بازبینی قرار گیرد.

حضور اجتماعی و سیاسی ملکی از سال ۱۳۰۹ شروع می‌شود. او در ارتباط با خودکشی یک جوان دانشجوی ایرانی در برلین به دلیل ظلم و جور اداره سرپرستی دانشجویان ایرانی در اروپا، به اعتراض و مبارزه پرداخت و با ارسال و انتشار مقالاتی در روزنامه «شفق سرخ» به این اعتراضات شکل عمومی بخشید. مسئولان فرهنگی وقت در واکنش به این موضوع، ابتدا هزینه تحصیل او را قطع کردند و زمانی که خانواده‌اش با خرید ارز و ارسال آن برای ملکی به ادامه تحصیل او کمک کردند، دستگاه حکومتی در سال ۱۳۱۲ بهانه‌ دیگری یافت و نگذاشت خانواده‌اش ارز مورد نیاز را از ایران برای او حواله کنند. بهانه سرپرستی امور دانشجویان در اروپا انتشار روزنامه «پیکار» در برلین و فعالیت‌های حزب کمونیست ایران و مرتضی علوی در آلمان علیه رضاشاه بود. نتیجه این اقدامات حکومت، بازگشت ملکی و عدم اتمام تحصیلاتش بود. تصور کنید ملکی با نخستین سری دانشجویان یعنی همراه با بیش از ۱۰۰ نفر دانشجو به اروپا رفت ولی ناموفق برگشت. با اینکه اکثر دانشجوها شاهد ظلم و اقدامات نادرست اداره سرپرستی بودند، هیچ کدام دم فرو نیاوردند و به زندگی خود و ارتقای مدارجشان پرداختند؛ ولی ملکی مقالاتی در انتقاد از سرپرستی دانشجویان، دستگاه فرهنگی و به طور تلویحی رفتارهای مستبدانه حکومت رضاشاهی نوشت، تاوان داد و یک معلم ساده شد.

ملکی عضو حزب توده بود؛ ولی زمانی احساس کرد که دخالت روس‌ها در کنترل و تحمیل خط‌مشی‌های حزب چندان قدرتمند است که امکان هیچ‌گونه اصلاحی در اهداف حزبی در چارچوب تمامیت ارضی و منافع ملی ایران وجود ندارد، پس انشعاب کرد و با سرسختی و سازش‌ناپذیری تمام به نقد سیاسی و ایدئولوژیک این حزب پرداخت. ادبیات سیاسی او علیه حزب توده و به تبع آن سیاست‌ها و دخالت‌های اتحاد شوروی در ایران، یکی از بدیع‌ترین و بی‌نظیرترین نقدهای سیاسی تاریخ معاصر ایران است.

یکی دیگر از نکات مثبت و پرقدرت شخصیت ملکی ارائه راه‌حل در فضایی بود که چشم‌انداز و افقی برای فعالان سیاسی و روشنفکر وجود نداشت. در فضای خفقان‌آور اواسط دهه ۴۰، زمانی که نگاه‌ها به سوی چین و به جنبش‌های چریکی آمریکای لاتین معطوف شد، ملکی آن را راهی نامتناسب برای ایران آن زمان خواند. او تجربه هندوستان و روش سیاسی مهاتما گاندی را مطرح کرد؛ تجربه‌ای که پنجاه سال بعد یعنی در سال‌های اخیر توسط روشنفکران و فعالان سیاسی مورد طرح و بررسی قرار گرفت، در حالی که پنجاه سال قبل ملکی آن تجربه را در مقالات و جزوات مختلف ارائه کرد و اعتنایی به آن نشد و در تفهیم آن به فعالان سیاسی وقت ناموفق بود.

در مورد اصلاحات ارضی نیز ملکی اعتقاد داشت که تغییر نظام ارباب و رعیتی، قشربندی اجتماعی را بر هم خواهد زد و ما را یک گام به دموکراسی و پیشرفت اجتماعی جامعه نزدیک خواهد کرد؛ اما فعالان سیاسی آن را طرحی آمریکایی فرض و تخطئه‌اش کردند. ملکی با مجری طرح اصلاحات ارضی، وزیر کشاورزی وقت (حسن ارسنجانی)، به مجادلات قلمی می‌پرداخت و نحوه اجرای اصلاحات ارضی را ناقص می‌خواند. او در مقاله‌ای که به صورت پرسش از ارسنجانی ارائه کرد، اظهار داشت که با اعطای مالکیت زمین به کشاورز، این زمین بعد از چند سال به عنوان ارثیه بین فرزندان کشاورز تقسیم می‌شود و به این ترتیب زمین‌های مزروعی بعد از چند سال از بین خواهد رفت. او شرکت‌های تعاونی تولیدی - کشاورزی را که کشاورزان سهم‌دار آن باشند مطرح کرد ولی در این ارتباط هم ناموفق بود. به هر روی به عقیده من با ارزیابی جزءبه‌جزء نظرات ملکی در بستر زمانی خود می‌توان روایت‌هایی جدید‌تر از این سه دهه ارائه داد. 

کلید واژه ها: خلیل ملکی آذری شهرضایی


نظر شما :