اشتباهات سیاسی روس و انگلیس در ایران
ایرج افشار
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد!»
(حافظ)
امور ایران بیش از هر کشور دیگر بر محور سیاست خارجی دور میزند. بعلل جغرافیائی و سیاسی دو دولت بیگانه که بیش از دیگران در این مملکت ذینفع و دارای نفوذ هستند انگلیس و روس میباشند. بعضی تصور میکنند، و تصوری درست است، که در این سرزمین پلتیک بیش از همهجا چون زلف عروسان پیچ در پیچ و مرموز میباشد. ما در این مجله کوشش داریم گیسوان تابدار سیاست را با قلم انتقاد شانه زنیم و مو بمو بشکافیم. آنانکه دلی داشتند و در سر سیاست گذاشتند، نومید نباشند، از ما دوری نکنند، باشد که دل گمشده خود را بازیابند. این مجله رهبری نیست که همرهان خود را گمراه کند. مشعل پرفروغ تاریخ را با هم بدست میگیریم و حقایق پنهان را در تاریکیهای آینده جستجو میکنیم.
***
روس
«ایران باید بیاندازه از موسسین دولت جدید روسیه متشکر باشد زیرا اگر قائد ملی آن مملکت، مرد بزرگ عصر حاضر، (لنین) و رفقایش اساس جور و ستم تزاری را واژگون نکرده بودند شاید وطن عزیز ما امروز از یک اصطلاح جغرافیائی و چند صفحه تاریخ بیش نبود. نه تنها بطور غیرمستقیم انقلابیون روسیه بما فایده رساندند، بلکه از ابتدای امر بواسطه الغاء قرارداد شوم ۱۹۰۷، ابطال قروض ایران نسبت به روسیه، اعطای راه آهن تبریز و مؤسسه بانک استقراضی روس و غیره فوائد مستقیم بیشمار بما رسانیدند که فراموش کردن آنها یکنوع کفران نعمت خواهد بود. سیاست دوستانه و کریمانه بالشویکها نتایج خوبی برای مملکت روسیه نیز داشت: ایرانیان که روسها را دشمن جانی خود میدانستند و برای خون آنها تشنه بودند در تعاقب سیاست جدید بکلی کینه دیرینه فراموش کرده تمایل زیادی نسبت به آنها پیدا نمودند. اما بعد در مسائل اقتصادی آنطور که ایرانیان منتظر بودند از طرف روسها مساعدت نشد. مثلا در مسئله «ترانزیت» یعنی عبور مالالتجاره از خاک روسیه تسهیلاتی که لازم بود، وعده داده بودند و منتظر بودیم نکردند. وسائلی فراهم آورده نشد که اجناس صادر از ایران مثل قبل از جنگ در روسیه با آزادی کامل بمصرف برسد... شاید این پیشآمدها از سوءسیاست بعضی اشخاص بوده و امیدواریم نماینده جدید دولت جماهیر شوروی روسیه اقدامات مجدانه در بهبودی روابط اقتصادی مملکتین بنماید. بهرحال عقیده ما بر این است که ایران باید دوره تزاری را همیشه بیاد خود داشته باشد، حکومت امروزی روسیه را اسباب سعادت خود بداند و روابط و دادیه خود را با آن دولت محکم نماید.»
سطور فوق را نگارنده قریب بیست سال پیش در صفحه ۱۴ شماره اول مجله آینده نگاشته بودم، و هنوز هم معتقدم که اگر حکومت سویت در روسیه تشکیل نشده، قرارداد ۱۹۰۷ را دولت شوری بطیب خاطر ملغی نکرده و قشون روس را از ایران فرا نخوانده بود استقلال کشور ما پایمال و وحدت ملت و مملکت ما از دست رفته بود. اکنون هم پس از پایان جنگ از جوانمردی روسها و دیپلماتهای باهوش آنها که کمتر اشتباه میکنند جز همان انتظاری نداریم.
***
انگلیس
هرچند حکومت روسیه بواسطه عظمتی که داشته و دارد در کپه سیاست وزنش قابل احساس است، لیکن دولت بریتانیای کبیر چون دیپلماتهای بسیار زبردست و نقشههای سیاسی عاقلانه و دیر اندیشیده داشته سنگینی او در سیاست بیشتر محسوس میباشد. پس ما ناچاریم پلتیک و دیپلماسی این دولت را با نظری عمیقتر و مفصلتر تحت مطالعه درآوریم. در سابق مکرر از سیاستهای بریطانیا در جرائد و مجلات بحث نمودهایم. گاهی نیز، "وقتی جوانتر بودیم"، به پیروی از احساسات تند ملی خود راه افراط حتی مبالغه پیمودهایم که شاید موجب رنجش شده باشد (۱) لیکن چون قصدی جز گفتن حقایق آنهم بمنظور تحکیم روابط حسنه واقعی بین ایران و همسایگانش نداشته و نداریم ما نرنجیده و نمیرنجیم و باز هم در خیر و صلاح طرفین آنچه بنظرمان برسد خواهیم نوشت، ولی از جاده مستقیم هیچوقت بیرون نخواهیم شد.
***
قرارداد ۱۹۰۷
دولت انگلیس تا قبل از قرارداد ۱۹۰۷، دائر به تقسیم ایران بمناطق نفوذ در این کشور وجهه بسیار خوبی داشت. کلمه «انگلوفیل» یعنی انگلیس دوست مرادف بود با مشروطه طلب که در آن زمان از پسندیدهترین صفتها شمرده میشد، علت آنهم این بود که چون روسها در آن تاریخ سیاست جابرانه نسبت بایران اتخاذ کرده بودند ایرانیان با نظر نفرت به آنها مینگریستند و «روسوفیل» یعنی روس دوست مرادف بود با خائن و وطنفروش. انگلیسها را ایرانیان حامی خود میدانستند و حتی مشروطه خواهانی مانند آقا سید حسن تقیزاده پس از توپ بستن مجلس برای فرار از شکنجه مرتجعین که اتکائشان بسفارت تساری بود بانگلیسها پناه بردند...
اما سیاست بینالمللی موجبات انعقاد قرارداد تقسیم ایران را بمناطق نفوذ میان روس و انگلیس فراهم آورد. ایرانیان نمیتوانستند علل بسیار مهمی که سر ادوارد گری وزیر خارجه بریطانیا را بعقد این معاهده وادار کرده بود درک کنند ولی از نتیجه عملی که بر ضرر کشورشان بود بیاندازه متأثر بودند. با وجود این، وقتی چندسال بعد مستر شوستر امریکائی خواست مجر استکس وابسته نظامی سفارت انگلیس را برای اداره ژاندارمری مالیه ایران استخدام کند حسن استقبال نمودند. اما پس از پایان جنگ بینالملل گذشته که دو رقیب آنروز امپراطوری بریتانیا، یعنی آلمان و روسیه، ضعیف شده و در میدان سیاست ایرانگوئی نمیزدند ایرانیان انتظار داشتند که دولت انگلیس فرصت را برای تقویت واقعی ایران، که همیشه از حمایت معنوی آن دولت برای حفظ استقلال و تمامیت خود بهره برده بود، مغتنم شمرده او را نه تنها ظاهرا بلکه باطنا هم آراسته نماید...
قرارداد ۱۹۱۹
اما، قرارداد ۱۹۱۹ پیشآمد که احساسات عمومی را برانگیخت. ما در جای دیگر از لحاظ منافع خود انگلیسها از آن انتقاد کردهایم و هنوز هم معتقدیم که حق با ما بوده است.
بهترین دلیل هم همینکه خود آنها بعد از چندی موجبات الغاء آنرا فراهم آوردند. این دفعه ایرانیان دانا نیز که عذر انگلیسها را در عقد معاهده ۱۹۰۷ تلویحا میپذیرفتند نمیتوانستند اجباری اگر دولت انگلستان در بستن پیمان ۱۹۱۹ داشت درک کنند...
کودتای ۱۲۹۹
اینهم گذشت... ایران بواسطه شورش جنگلیان و غیره در هرج و مرج افتاده بود... کودتای ۱۲۹۹ و الغاء قرارداد ۱۹۱۹ پیشآمد.
من آنوقت در ایران نبودم تا از نزدیک واکنش آنرا در سیمای هموطنان مشاهده کنم، ولی حدس میزنم چون در تعاقب کودتا قرارداد نامبرده که منفور عامه بود ملغی گردید و اوضاع روبه بر قراری امنیت و «اصلاحات» میرفت مردم نسبت به آن چندان بدبین نبودهاند... جز بعضی از رجال مانند آقای دکتر مصدقالسطنه والی فارس که دعوت همکاری آقای سید ضیاءالدین رئیس حکومت وقت را نپذیرفتند (۲) البته اگر چنین که ما استنباط میکنیم بوده است انگلیسها میتوانستند در پرتو حسن سیاستی که میبایست پس از کودتا و الغاء قرارداد اتخاذ کرده باشند وجهه از دست رفته را باز بچنگ آورند... زیرا در آن ایام تنها دولت خارجی مؤثر در امور را مردم حکومت انگلیس میدانستند و بهبودی اوضاع را هم قاعدتا بایستی منتسب به تغییر سیاست آن دولت پنداشته باشند. در تیرماه ۱۳۰۴ حتی خود نگارنده موقعی که نخستین شماره مجله آینده را منتشر کردم در تحتتأثیر همین اوضاع نوشتم: «... ما هم طرفدار عقد قرارداد دوستانهای که منافع مملکتین را بطرز رضایتبخشی تامین کند بودیم، اما بنظرمان این قرارداد بنحوی که تدوین شده بود تأسفآور و حتی اسباب تعجب بود، زیرا تصور نمیکردیم بتواند منافع دو مملکت را تأمین نماید و حوادثی که در تعاقب آن واقع شد و منتهی بالغاء آن گردید بما حق داد. انگلیسها از سیاست ۱۹۱۹ و سوءنتیجهای که از آن گرفته پشیمانند. از آنچه نمایان است سیاست تازه آنها تقویت ایران و احترام استقلال این دولت میباشد. چون این روش کاملا بمنعفت ایران و انگلیس است باید طرفین سعی کنند که خللی به آن وارد نیاید...»
ولی "کمکم" در اثر سوءسیاست این عقیده از مردم سلب شد. آنچه کار بد در ایران صورت میگرفت بحق یا بباطل آنرا ناشی از پلتیک انگلیس میدانستند. ما که داخل در مردم بودهایم جزئیات افکار عامه را میشناسیم...
شهریور ۱۳۲۰
در این گیرودار آتش جنگ بزرگ عمومی دوم در اروپا درگرفت که هنوز هم شعلهور است. ما نمیخواهیم و نمیتوانیم در قضایای سیاسی خودمان که مرتبط با جنگ است و هنوز در حقیقت جزو تاریخ نشده بحث کنیم. همینقدر میگوئیم قضایای سیاسی یکی بعد از دیگری پیشآمد تا آنجا که قشون روس از شمال و نظامیان انگلیس از جنوب و غرب وارد خاک ما شدند و حیرت عموم را فرا گرفت... در این هنگام، شبی که ابرهای تیره آسمان سیاست ایران را کدر کرده و ملت از پیشآمدهای آینده خود نگران بوده ناگاه صدای دلنواز رادیوی لندن امواج هوا را شکافت و مژده تغییر رژیم دیکتاتوری و بیزاری دولت انگلستان را از آن بگوشها رسانید. من همان دم حسن کردم که انگلیسها بار دیگر محبوبیت گمشده خود را در میان ملت ایران پیدا خواهند نمود... هر جا میرفتند صحبت از تغییر سیاست بود. همه منتظر بودند که رژیم دموکراسی جایگزین دیکتاتوری خواهد شد. اما در حقیقت نشد و همان رجالی که در عصر دیکتاتوری سیاستمدار بودند دوباره زمامدار شدند. مردم معتقد گردیدند که رژیم عوض نشده، فقط اسم آن تغییر کرده است.
امروز هم که این مقاله را مینویسم دیکتاتوری شاه سابق در اساس کار بصورتی دیگر بمجلس شورا منتقل شده است. تفصیل آنرا ما در مقاله دیگری خواهیم نوشت.
***
خوشبختانه امروز دو دولت بزرگ همسایه با یکدیگر و با ما متفق هستیم. ایران باید از این موقع نیکو استفاده کند. امروز در دنیا تمام ملل با یکدیگر زندگانی و همکاری میکنند، ولی منافع هر یک محدود بمنافع دیگریست و باید مصالح هم را احترام گذارند، بخصوص وقتی که همسایگان زورمند باشند احترام آنها بیشتر لازم است، زیرا میان ضعیف و قوی هر وقت اختلافی حادث شود غالبا ضعیف پایمال میگردد. خلاصه:
یک شب که چشم فتنه بخواب است زینهار
بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس!
اما اگر چشم فتنه بخواب است متأسفانه زمامداران ما هم در خواب هستند!...
-----------
(۱) در اکتبر ۱۹۲۱ موقعی که نگارنده از لندن عبور میکردم مقالهای راجع بسیاست انگلیس در ایران در مجله شرق نزدیک انتشار دادم و شرحی که مدیر روزنامه انگلیسی ذیل مقاله انتقادا نسبت بمقاله و رساله دکترای من تحت عنوان (سیاست اروپا در ایران) نوشته بود اشاره کافی باین معنی داشت. ترجمه مقاله را با جواب آن وقتی دیگر که اوراق گنجایش داشته باشد در مجله آینده درج خواهیم نمود.
(۲) عین تلگراف آقای طباطبائی به آقای دکتر مصدق در شماره ۱۱ سال اول مجله آینده صفحه ۶۹۷ مندرج است و در انتهای آن این عبارت خوانده میشود: «امیدوارم بنام وطن و بنام اصلاحات از آن فاصله بعید آغوش گشوده مرا برادرانه در بغل گرفته، کمک و مظاهرت خودتان را باحترام منافع ملی بمن اهدا فرمائید».
نظر شما :