غوغای اعتیاد
هیپیها موج حشیش راه انداختند
تاریخ ایرانی: «بومی باومن» برای نخستین بار در سال ۱۹۶۶ و در میخانه موسوم به «پیشخدمت چاق» در برلین مواد مخدر مصرف کرد. گروهی از آشنایان ماجراجو در سفری به مراکش مادهای به نام حشیش با خود آورده بودند و باومن و دوستانش به توصیه آنها باید حشیش را با توتون سیگار مخلوط کرده، سپس آن را دود میکردند. آنها نیز به این دستور عمل کردند؛ اما به هیچ عنوان تاثیری که انتظارش را میکشیدند بروز نکرد. البته این وضعیت پس از چند بار تمرین تغییر کرد. باومن به خاطر میآورد: «شروع به خندیدن میکردیم و حال بسیار مطلوبی دست میداد.»
این «ولگردها» (لقبی که به باومن و دوستانش داده شده بود) تا قبل از آن با داروهای معمولی مانند برخی شربتسینهها و امثالهم به حالتی شبیه به نشئگی میرسیدند؛ اما این بار کاملا متفاوت بود. تا اواسط سالهای دهه شصت، محصولات به اصطلاح شاهدانه مانند حشیش عملا در آلمان وجود نداشت. در همان زمان روزنامهها گزارش داده بودند که دادگاهی در انگلستان، کیت ریچاردز، گیتاریست رولینگ استونز را به دلیل نگهداری محصولات شاهدانه در خانهاش به زندان محکوم کرده است یا شایع بود که باب دیلن، بیتلها را به مصرف ماریجوانا تشویق میکند. البته کسی از جزئیات دقیقتر این خبرها اطلاعی نداشت.
در فاصله سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۶۹ این وضعیت به طور کلی تغییر کرد. در آن سالها در برلین و محله ترکهای مونیخ چایخانههایی تاسیس شد که این مواد به وفور در آنها یافت میشد. هیپیها در محلهایی کثیف و در میان زبالهها مواد مصرف میکردند، سپس به بازی شطرنج مشغول میشدند. در همان حال نیز فلسفهبافی کرده و چای و آبمیوه مینوشیدند. جالب آنکه مصرف الکل از نظر آنها امری تحقیرآمیز بود. در واقع همان پدر و مادرهایی که از نظر هیپیها حقیر بودند الکل مصرف میکردند و به آن اعتیاد داشتند. به ناگاه و در عرض مدتی کوتاه در شهرهای بزرگ آلمان غربی، دیسکوتکها و میخانههایی به راه افتاد که در واقع محل خرید و فروش و مصرف موادی مانند گراس بود.
برخی روشنفکران آلمانی در سالهای بسیار دور نیز مواد مخدر را امتحان کرده بودند، به عنوان مثال فردیناند لاسال، پدر معنوی حزب سوسیالدموکرات در سال ۱۸۵۸ به میهمانانش شاهدانه تعارف کرده بود. والتر بنیامین فیلسوف شهیر و یا شارل بودلر شاعر معروف فرانسوی نیز این مواد را مصرف میکردند. نویسندگانی مانند آلدوس هاکسلی و ارنست یونگر به مواد روانگردانی مانند الاسدی اعتیاد داشتند. این مواد را یک شیمیدان سوئیسی به نام آلبرت هوفمان ابداع کرده بود؛ اما در پایان دهه ۱۹۶۰ مصرف مواد مخدر به پدیدهای جمعی و عمومی تبدیل شد. چه بسیار جوانانی که در نهایت سادهلوحی امید داشتند با مصرف این مواد بتوانند معنا و هدف زندگی را پیدا کنند.
تیموتی لری، روانشناس آمریکایی تبلیغ میکرد که مواد مخدر و روانگردان به ویژه الاسدی میتواند آگاهی و هوشیاری را افزایش دهد. رودلف گلپکه، شرقشناس سوئیسی نیز به مانند لری به شدت معتاد این مواد بود و جوانان را تشویق میکرد از چارچوب امن خانواده خارج شده و زندگی آزاد را تجربه کنند.
هیپیهای دهه شصت پس از اعتیاد به مواد مخدر و الاسدی تصمیم میگرفتند که دنیای پدر و مادران خویش را پشت سر گذاشته و به چیزهای بهتری دست پیدا کنند. بومی باومن به خاطر میآورد: «ما به شدت وابسته به این مواد بودیم و در عین حال خطاب به بقیه مردم دنیا میگفتیم شما اصلا خبر ندارید که این اعتیاد چقدر زیباست.» ظاهرا میلیونها جوان غربی بر این عقیده بودند که با مصرف این مواد میتوان با جهان هستی و همینطور دیگر انسانها به یگانگی و وحدت رسید.
مجله اشپیگل در نوامبر ۱۹۶۹ طی گزارشی اعلام کرد محبوبیت محصولات شاهدانه در میان جوانان روزبهروز بیشتر میشود. این گزارش که با تیتر «موج حشیش» چاپ شده بود، در مورد اثرات سکرآور همزمان موسیقیهای عجیب و غریب و مصرف این مواد بر مصرفکنندگان بود.
بر اساس گزارشهای موجود، ظاهرا پلیس آلمان در ۹ ماه نخست سال ۱۹۶۹ فقط یک کیلو و نیم حشیش را کشف و ضبط کرده بود، در حالی که در همین دوران بیش از ۱٫۵ تن از این مواد وارد کشور شده بود و روزبهروز بر میزان گرایش به این مواد افزوده میشد؛ اما در آن زمان نه تنها پزشکان و نیروهای قضایی و امنیتی بلکه سیاستمداران نیز در فهم این مسئله عاجز بودند که این مواد غالبا ساختهشده در مشرقزمین که در کشورهای صنعتی غرب موادی ممنوع به شمار میآمد چه تاثیرات وحشتناکی از خود بر جای میگذارد. در همان زمان بومی باومن و دوستانش «مجمع حشاشین» را راهاندازی کردند و با تجمع در پارکها خواهان قانونی شدن تولید و مصرف شاهدانه شدند. شعار آنها این بود: «باکلاس باش، آزاد باش تا وحشت از وجودت خارج شود!»
در آن دوران، آهنگسازان محبوب راک نیز آثاری در مورد فرهنگ مصرف مواد مخدر ساختند که از جمله آنها میتوان از آهنگسازان و خوانندگانی چون جیمی هندریکس و رولینگ استونز نام برد. برخی هیپیها البته تنها به مصرف ماریجوانا و حشیش بسنده نمیکردند و برای به اصطلاح لذت بیشتر به انواع و اقسام مواد مخدر روی میآوردند. این وضعیت به ویژه در برلین غربی مشهود بود. در همان زمان یک دانشجوی جوان شیمی در برلین غربی به کمک در دسترسترین مواد موجود اقدام به تولید نوعی هروئین، موسوم به هروئین برلینی کرد. این ماده مخدر به صورت مایع در قاشق ریخته و سپس با سرنگ تزریق میشد.
اگرچه در آغاز کار، توریستهایی که به مراکش و هند میرفتند به عنوان سوغات برای دوستانشان مواد مخدر میآوردند، اما طولی نکشید که هروئین به نمادی از فساد جامعه سرمایهداری و افسارگسیخته غربی بدل شد. در همان زمان دلالان و فروشندگان حرفهای سر برآوردند و ورود این مواد به کشورهای اروپایی از جمله آلمان شدت گرفت. اکثر این دلالان و فروشندگان ملیت ایرانی و ترک داشتند و به صورت علنی در خیابانهای شهرهای بزرگ اقدام به فروش این مواد کرده و به این ترتیب هزینههای اعتیاد خودشان را نیز تامین میکردند.
در آن زمان بود که سیاستمداران دست به کار شده و مبارزهای ناامیدانه را علیه مواد مخدر آغاز کردند و مصرف و خرید و فروش این مواد غیرقانونی اعلام شد، امری که البته تا به امروز تغییری در وضعیت دلالان میلیاردر ایجاد نکرده است. در همان زمان ناگهان مصرف موادی چون حشیش و اکستازی که غالبا در میهمانیها استفاده میشد افزایش یافت و این مواد به یک سرگرمی مهم در اوقات فراغت میلیونها نفر بدل شد.
امروزه اکثر آن شورشیان معتاد دهه شصت جان خود را از دست دادهاند. برخی از آنها بر اثر افراط در مصرف موادی چون داروهای مخدر و روانگردان و برخی دیگر بر اثر پیامدهای اعتیاد به کام مرگ فرو رفتند. بومی باومن نیز از سال ۱۹۶۷ به مدت ۱۵ سال به مصرف داروهای مخدر اعتیاد داشت. زمانی که مشخص شد باومن به بیماریهای مزمن کبدی مبتلاست، بسیاری از دوستان و همقطارانش شگفتزده شدند زیرا به باور آنان همین که وی توانسته تا ۶۸ سالگی عمر کند یک معجزه محسوب میشود.
منبع: اشپیگل
نظر شما :