انقلابی سفید که به قیامی خونین انجامید

داستان رستاخیز – ۶
۰۳ فروردین ۱۳۹۴ | ۰۰:۱۸ کد : ۷۹۰۲ حزب رستاخیز؛ از تاسیس تا فرجام
همه‌پرسی ۲۶ ژانویه ۱۹۶۳ نمایشی مضحک از دموکراسی ساختگی بود. این خطر مردم را تهدید می‌کرد که اگر در انتخابات شرکت نکنند کارشان را از دست بدهند...فساد و تورم ناشی از افزایش درآمد نفتی بخش جدایی‌ناپذیر دیکتاتوری شاه و برنامه‌های اقتصادی او شد؛ برنامه‌هایی که حتی بوروکرات‌های اطراف شاه را به سمت اقشار کم‌درآمد راند...بر اساس مطالعات دانشگاه آریامهر، میزان سرب موجود در هوای برخی از نقاط تهران در برخی از ساعات روز ۳۰ برابر بیشتر از حالت هشدار در شهر لس‌آنجلس بود.
انقلابی سفید که به قیامی خونین انجامید
پروین مرآت امینی / ترجمه: شیدا قماشچی

 

تاریخ ایرانی: همه‌پرسی ۲۶ ژانویه ۱۹۶۳ نمایشی مضحک از دموکراسی ساختگی بود. این خطر مردم را تهدید می‌کرد که اگر در انتخابات شرکت نکنند کارشان را از دست بدهند. رای‌دهندگان فقط دو حق انتخاب داشتند: موافقت یا مخالفت با برنامه به صورت جامع. برگه‌های رای به دو رنگ سفید و آبی تقسیم می‌شدند. برگه‌های آبی رنگ که برای رای منفی در نظر گرفته شده بودند در نزدیک میزهای رای‌گیری قرار نداشتند. مردان خشنی بر چادرهای رای‌گیری نظارت داشتند و همه می‌دانستند که آن‌ها مامور مخفی پلیس هستند. به این ترتیب شاه توانست رای اکثریت (۹۹.۹ درصد) را در تایید شش اصل برنامهٔ اصلاحاتی‌اش کسب کند!(۶۴) پنج روز بعد کندی رئیس‌جمهور آمریکا پیغام تبریکی برای او فرستاد.

 

حوادثی که در فاصلهٔ رفراندوم تا درگیری‌های خونین ۵ ژوئن ۱۹۶۳ (قیام ۱۵ خرداد) اتفاق افتاد را می‌توان با جنگ‌های داخلی مقایسه کرد. در ۳ مارس ۱۹۶۳ کابینهٔ علم بار دیگر تغییر موضع داد و حق رای زنان در کل کشور را به رسمیت شناخت. در ۲۳ مارس ۱۹۶۳ ماموران نظامی وارد مدرسهٔ فیضیه در قم و مدرسهٔ طالبیه تبریز شده و وحشیانه به طلاب حمله کردند. بسیاری در این حمله کشته و یا مجروح شده و تعدادی نیز دستگیر شدند.(۶۵)

 

به گفتهٔ شاهدان عینی، ماموران امنیتی شورش‌هایی در تهران و دیگر شهرهای بزرگ به راه انداختند تا به این بهانه [آیت‌الله] خمینی را دستگیر کنند. در حالی که ماموران امنیتی و نظامی در لباس غیرنظامی‌ها این شورش‌ها را آغاز کردند بسیاری از کارگران شهری که کار خود را از دست داده بودند معصومانه به «شورشیان حکومتی» پیوستند. دیگر گروه‌های امنیتی و نظامی که از این نقشهٔ حکومت آگاه نبودند به روی آن‌ها آتش گشودند. یک جنگ داخلی تمام عیار در گرفت. روز بعد دانشجویان و بازاریان به تظاهرات‌کنندگان پیوستند. در نتیجه یک توطئهٔ بسیار ضعیف حکومتی به قیام عظیمی تبدیل شد که صدها نفر در آن جان خود را از دست دادند. تانک‌ها وارد تهران شدند و در مراکز اصلی شهر حکومت نظامی اعلام شد. [آیت‌الله] خمینی نیز دستگیر شد.(۶۶)

 

دومین دورهٔ سیاسی، ۱۹۷۳-۱۹۶۳، دورهٔ قدرت یافتن [آیت‌الله] خمینی و پیش از افزایش قیمت نفت اوپک است. این دهه، دههٔ متلاطمی در تاریخ ایران بود. تکان‌های شدید اقتصادی و اجتماعی به صورت متمادی کشور را به لرزه درمی‌آورد. رهبران سنتی و دیگر اعضای طبقات تثبیت شدهٔ جامعه علاقه‌ای به بازسازی نداشتند. بخش بزرگی از این طبقات نهیلیست شدند، زیرا می‌ترسیدند که هرگونه تلاشی برای حفظ یا بازسازی اجتماع به قیمت از دست دادن اموال، جان خود و عزیزانشان تمام شود. همزمان گروه دیگری که پیش‌تر بیگانه بودند زیر لوای اسلام پناه گرفته و یک سیستم اجتماعی در حاشیهٔ ویرانه‌های باقی مانده از ساختار اجتماعی - سیاسی را بنا نهادند.

 

حقوق مالکیت که پیش‌تر توسط قوانین مدنی و قانون اساسی ضمانت می‌شد در این دهه از بین رفت. دولت به ریاست فردی که دست‌نشاندهٔ شاه بود، به اختیار خود سرمایهٔ سود و سهام صنایع، واحدهای آموزشی، کالاهای فروشگاه‌ها و انبار‌ها، زمین‌های شهری و واحدهای مسکونی و غیره را مصادره کرد. عبدالعظیم ولیان، وزیر تعاون و امور روستا‌ها به ژاندارم‌های مسلح دستور داد تا انجمن‌های روستایی که از فرمان او سرپیچی کرده بودند را تخریب کنند. در مراکز شهری، شهرداران محلی پا به جریان مصادرات گذاشتند. غلامرضا نیک‌پی، شهردار تهران به طور دائم گروه‌هایی را برای تخریب خانه‌های اقشار کم‌درآمد می‌فرستاد. ولیان از کابینه کنار گذاشته شد و استاندار خراسان شد. او به سرعت دستور داد تا بافت تاریخی مشهد تخریب شود. گروه‌های تخریب در حالی بخش قدیمی شهر را از بین بردند که عده‌ای از ساکنین خانه‌هایشان را ترک نکرده بودند. عدهٔ زیادی زیر آوار جان خود را از دست دادند.

 

طی این دهه ساختار اجتماعی از هم پاشید و تجزیه شد. طبقهٔ بالای جامعه به همراه طبقهٔ متوسط از هم پاشیدند. در پایان این دهه اقلیت کوچکی از دلار‌های نفتی سرمایه‌های عظیم به دست آورده بودند و اکثریت جمعیت را فقرای شهری و روستایی تشکیل می‌داد. در این دوره فقر شهری به صورت صعودی افزایش یافت. فساد و تورم ناشی از افزایش درآمد نفتی بخش جدایی‌ناپذیر دیکتاتوری شاه و برنامه‌های اقتصادی او شد؛ برنامه‌هایی که حتی بوروکرات‌های اطراف شاه را به سمت اقشار کم‌درآمد راند. جمعیت جابجا شده بود. سیاست‌های کشاورزی این دهه به تولید‌ات داخلی کمکی نکرده بود. بسیاری از روستاییان و عشایر در جستجوی کار به شهر‌ها سرازیر شدند.

 

تهران بدون اینکه امکانات اولیه را داشته باشد با جمعیت روزافزون مهاجرین روبه‌رو شد. سیاست‌های مسکن و توسعهٔ شهری دولت مناسب افراد تازه از راه رسیده نبود. یک درگیری سخت میان مهاجرین و مقامات شهری آغاز شد. مساجد سرپناه بسیاری از این مهاجرین شدند و نیروی اپوزیسیون افزایش یافت. جالب آنجا بود که بسیاری از این مساجد با هزینهٔ ساواک بنا شده بودند تا از گسترش کمونیسم جلوگیری به عمل بیاید.

 

توسعهٔ اقتصادی این دهه تاثیرات مخربی بر محیط زیست داشت. بر اساس مطالعات دانشگاه آریامهر، میزان سرب موجود در هوای برخی از نقاط تهران در برخی از ساعات روز ۳۰ برابر بیشتر از حالت هشدار در شهر لس‌آنجلس بود. دعوا و کتک‌کاری میان افرادی که از آن‌ها انتظار نمی‌رفت به طور مرتب تکرار می‌شد.(۶۷)جنایات شهری و مرگ و میر ناشی از تصادفات به میزان زیادی افزایش یافت. شیوع بیماری‌های واگیردار مردم را تهدید می‌کرد. تعداد کودکانی که به دلیل سوءتغذیه به بیمارستان‌ها مراجعه می‌کردند در پایان این دهه هراس‌آور بود.

 

برکناری امینی در سال ۱۹۶۲ بدون هیاهو انجام شد. مهم‌ترین حامیان او آمریکایی‌ها بودند که آن‌ها نیز با تغییر سفیر در ایران و آغاز سفارت جولیوس هولمز، او را نادیده گرفتند. هولمز یک قرار ملاقات سریع میان شاه و کندی‌ها در کاخ سفید ترتیب داد. گزارش‌های او به واشنگتن سرشار از ستایش و تقدیر از زحمات شاه در اجرای طرح اصلاحات بود. او به واشنگتن پیام داد که شاه ممکن است کناره‌گیری کند و یکی از جانشینان احتمالی او جبهه ملی است که منافع آمریکا در ایران را به چالش خواهد کشید.(۶۸)

 

این گزارش‌ها بدون شک تاثیر خود را گذاشتند. واشنگتن به وسواس فکری شاه در زمینه‌های امنیتی و تسلیحاتی تن داد. شاه پس از بازگشت از واشنگتن اعتماد به نفسش را به دست آورد. رئیس‌جمهور با مهربانی و خوشرویی با او برخورد کرد. با این وجود زمانی که خبر ترور جان اف کندی به شاه رسید، گفته می‌شود که او لبخندی زد و گفت: «به نظر می‌رسد که خدا با ماست.» بی‌اعتمادی و اهانت او به جان اف کندی به نظر می‌رسد که در حسودی او ریشه داشته باشد. او از عقده حقارت رنج می‌برد.

 

درخواست ایران برای تمدید یکسالهٔ حضور مستشاران نظامی آمریکایی در ایران تاثیر مهمی در صحنهٔ سیاسی گذاشت. فیلیپ تالبوت، مشاور وزیر امور خارجهٔ آمریکا در امور خاور نزدیک و آسیای جنوبی به ویلیام باندی، مشاور وزیر دفاع در امور امنیت بین‌الملل در ۹ مارس ۱۹۶۲ نوشت: «همانطور که مطلع هستید با افزایش نگرانی‌ها در اینجا و تهران دربارهٔ رسیدگی قضایی به جرائم پرسنل نظامی آمریکا در ایران، اداراتمان یک دستورالعمل مشترک را به سفارت آمریکا در تهران ارسال کردند. اگرچه جزئیات دقیق این دستورالعمل‌ها تکمیل نشده است، احتمالا به ایرانیان پیشنهاد خواهیم داد که تمامی مستشاران نظامی‌مان به عنوان «کارمند اداری و فنی» شناخته شوند و از مصونیت‌ها و معافیت‌های کنوانسیون وین برخوردار شوند. اگر ایرانیان با این پیشنهاد موافقت کنند محاکمه قضایی به مقامات آمریکایی واگذار خواهد شد.»(۶۹)

 

تالبوت بدنامی چنین توافقی میان ایرانیان را تصدیق کرد، اما همانگونه که از پاراگراف بعدی بر می‌آید او احساسات مردم و توانایی منتقدین را دست‌کم گرفته بود: «اگر چنین روش‌های محافظتی مورد توافق قرار بگیرد خیالمان آسوده خواهد شد. اما به سابقهٔ طولانی ایران در بدبینی نسبت به هر نوع دخالت بیگانگان، به خصوص آنچه اقتدار آن‌ها را زیر سؤال ببرد، واقف هستیم. اگر چنین توافقی حاصل شود و مردم از آن مطلع شوند، این توافق قضایی توسط برخی از ایرانیان به عنوان تجاوزی به قدرت و اقتدارشان شناخته خواهد شد.»(۷۰) «برخی از ایرانیانی» که تالبوت از آن‌ها یاد کرده بود عده بسیار زیادی بودند که به مخالفت با «معاهدهٔ قضایی» پرداختند و مهم‌تر از همهٔ مخالفین آیت‌الله روح‌الله خمینی بود. او به تازگی از زندان آزاد شده بود.

 

در ۲۷ آگوست ۱۹۶۳، کنگرهٔ «نهضت آزاد زنان و آزاد مردان» با شرکت ۲۰۰۰ نفر از منتخبین دولت تشکیل شد و طبق بیانیه‌ای لیست کاندیداها را برای نهادهای قانونگذاری کشور اعلام کردند. این نخستین بار بود که دولت لیست رسمی از نامزدهای انتخابات مجلس تهیه می‌کرد. نتایج انتخابات ۱۷ سپتامبر ۱۹۶۳ همانگونه‌ بود که انتظارش می‌رفت. شاه مجلس بیست و یکم را افتتاح کرد و برای نخستین بار از «انقلاب شاه و مردم» سخن گفت.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

۶۴. نگارنده به یاد دارد که در روز همه‌پرسی یکی از کارکنان وزارت کشور به سازمان برنامه مراجعه کرد تا انتشار آمار را کنترل کرده و اطلاعات مربوط به مردان واجد شرایط شرکت در انتخابات را جمع‌آوری کند. پیش از رفتن با تمسخر گفت که وزارت مایل است بداند که چند نفر رای داده‌اند!

 

۶۵. عاقلی، روزشمار. ص۱۵۶.

 

۶۶. نصرت‌الله امینی (پی‌نوشت ۴۱)، نوار ۳: ۱۰-۶.

 

۶۷. «ذرات سرب هوای تهران را سنگین کرده است»، اطلاعات، ۳ بهمن ۲۵۳۶ شاهنشاهی.

 

۶۸. برای مطالعهٔ این گزارش ر.ک به جولیوس سی. هولمز، «تلگراف‌هایی از سفارت در ایران به وزارت امور خارجه»، ۷ مارس ۱۹۶۲، روابط خارجی، جلد هفدهم، صص۵۱۱-۵۰۸.

 

۶۹. روابط خارجی، جلد هفدهم، ص۵۱۹.

 

۷۰. همان.

 

 

منبع:   Middle Eastern Studies, Vol. 38, No. 1 (Jan, 2002)

کلید واژه ها: انقلاب سفید قیام 15 خرداد حزب رستاخیز


نظر شما :