ظهور و زیان رستاخیز؛ شاه چرا نظام تک‌حزبی را برگزید؟

رضا علیزاده، استاد دانشگاه و پژوهشگر
۲۵ اسفند ۱۳۹۳ | ۱۸:۱۸ کد : ۷۸۹۸ حزب رستاخیز؛ از تاسیس تا فرجام
شاه زمانی که عملکرد احزاب مردم، ملیون و ایران نوین را در جذب مشارکت مردم و نمایش دموکراسی بی‌فایده دید، برای پر کردن خلاء سیاسی و تشکیلاتی دستور تأسیس حزب رستاخیز را صادر کرد...رژیم شاه با توجه به ثروت‌های عظیم نفتی موجود، از حزب رستاخیز به عنوان مجرای تطمیع هواداران سلطنت استفاده کرد. شعار شاه بسیار ساده بود، آنان که با ما نیستند، ضد ما هستند...تشکیل حزب رستاخیز موید توسعه نامتوازن رژیم شاه بود... حزب رستاخیز به جای آنکه سوپاپ اطمینان سیستم باشد، عامل تشدیدکننده جداسازی مردم از حکومت بود.
ظهور و زیان رستاخیز؛ شاه چرا نظام تک‌حزبی را برگزید؟
تاریخ ایرانی: با شیشه‌ای شدن سیاست، یکی از مطالبات اصلی شهروندان جوامع مدرن، مشارکت سیاسی بوده است. مشارکت به معنای حضور فعالانه شهروندان در امور خود می‌باشد. یکی از مهم‌ترین ارزش‌ها که در دنیای جدید برای این امر پیدا کرده‌اند شکل‌گیری احزاب بوده است. احزاب واسطه اصلی میان حکومت و مردم است. به طور کلی در جهان دو نوع حزب می‌توان برشمرد: ۱ـ احزاب رقابتی و ۲ـ احزاب فرمایشی. نظام‌های سیاسی بر حسب ساختار خود شکل احزاب را انتخاب می‌کنند.

 

یکی از مباحث عمده در ایران عصر پهلوی دوم پیرامون احزاب سیاسی بوده است؛ رژیمی که از حیث اقتصادی بسیاری از مولفه‌های عصر مدرن را پذیرفته بود ولی از حیث سیاسی به آزادی‌های سیاسی و مدنی وقعی نمی‌گذاشت و محدودیت‌های زیادی برای فعالین احزاب خارج از حکومت بوجود می‌آورد، ولی از آنجایی که مایل بود چهره مناسبی از خود نشان دهد به دستور شاه احزاب فرمایشی در کشور بوجود آورد که اوج آن در سال ۱۳۵۳ با شکل‌گیری حزب رستاخیز به ظهور رسید. در این نوشتار سعی خواهد شد تا دلایل و پیامدهای شکل‌گیری احزاب فرمایشی با تمرکز بر حزب رستاخیز بررسی ‌گردد و نشان داده شود که چگونه یک مفهوم مدرن به نام حزب تحت لوای آزادی به ضد خود تبدیل می‌گردد. به گفته نلسون امکان مشارکت در نظام‌های غیردموکراتیک را در بهترین حالت می‌توان یک حدس و در بد‌ترین حالت یک فریب دانست (نلسون، ۱۳۷۹: ۱۳۸).

 

 

احزاب و کارویژه‌های آن    

 

در ابتدا لازم است وی‍ژگی‌های احزاب و کارکردهای آن قبل از ورود به بحث احزاب دوره پهلوی توضیح داده شود. در دنیا احزاب برای خروج از الیگارشی قدرت و ثروت جهت بسیج توده‌ها بکار گرفته می‌شوند اما شرایطی به شکل‌گیری احزاب سیاسی می‌انجامد که از یک طرف نیروهای سیاسی برای کسب قدرت رسماً به مردم مراجعه کنند و از طرف دیگر بخش قابل توجهی از مردم به این نتیجه برسند که حق شرکت در سرنوشت خود را دارند (شریف، ۱۳۸۹: ۱۳۶).

 

احزاب سیاسی در واقع شکل خاصی از سازماندهی نیروهای اجتماعی هستند و خود به عنوان سازمان تحت فشار گروه‌ها و علایق اجتماعی مختلف قرار می‌گیرند. در کشورهایی که دارای نظام حزبی جا افتاده‌ای هستند احزاب سیاسی به عنوان حلقه پیوند میان منافع اجتماعی و نهادهای تصمیم‌گیری سیاسی عمل می‌کنند (بشیریه، ۱۳۷۹: ۱۲۲).

 

اما کارکردهای احزاب به دو دسته تقسیم می‌شوند:

 

۱ـ کارکردهای آشکار‌‌ که همان کارویژه‌هایی است که در همه جا و همه اعصار از احزاب انتظار می‌رود که شامل

الف) کار ویژه‌های انتخابی، بسیج مردم و هدایت آن‌ها به سوی صندوق‌های رأی است و مشارکت سیاسی آن‌ها را مطالبه می‌کند. دیگری تربیت یک هیأت سیاسی حرفه‌ای و معرفی آن‌ها به عنوان نامزدهای وکالت مردم است. دیگری تربیت و تشویق رفتار و مواضع نمایندگان در درون مجلس و ایجاد رابطه بین آن‌ها و رأی‌دهندگان است (نقیب‌زاده، ۱۳۹۲: ۲۰۷).

 

ب) کارویژه‌های اجتماعی ـ آموزشی: آموزش نظری و عملی توده‌ها به ویژه اعضای حزب برای اعتلای مشارکت سیاسی و به نوعی دستیابی به نگرش و نقش سیاسی (نقیب‌زاده، ۱۳۹۲: ۲۰۸).

 

۲ـ کارویژه‌های پنهان شامل انسانی بودن روابط سیاسی و تأمین‌کننده امتیازات سیاسی برای پاره‌ای از مؤسسات اقتصادی است. همچنین ماشین حزب از طریق بسیج اجتماعی عرصه خیابان‌ها را بر روی بینوایان می‌گشاید و می‌تواند ایجاد شوق نیز برای افراد داشته باشد (نقیب‌زاده، ۱۳۹۲: ۲۰۹). تمایل برای نظام تک‌حزبی، وجود استبداد برای غیرقانونی اعلام کردن سایر احزاب و سازمان‌ها ـ وجود نظام تک‌حزبی برمی‌گردد به ماهیت غیرطبقاتی این جوامع و تشکیل کشور از اقوام مختلف ـ و به گفته هانتینگتون ایجاد همگرایی در کشور است. دولت‌هایی که به دنبال نوسازی هستند دریافته‌اند که با چند حزب نمی‌توان به ثبات دست یافت و نظام تک‌حزبی از چند حزبی بهتر است. (اسمیت، ۱۳۷۸).

 

در بیشتر کشورهای رو به رشد، رقابت احزاب به دلایل مختلف مردود شناخته می‌شود. رژیم‌های محافظه‌کار غیرحزبی به هر حال از احزاب می‌ترسند. رژیم‌های دست‌اندرکار مدرن‌سازی تنها نقطه اتکاشان دستگاه دیوان‌سالاری است و معتقدند احزاب تعارض را از آنچه هست نیز بالا‌تر خواهند برد و به کارآمدی آسیب خواهند رساند (سی. ایچ. داد، ۱۳۸۸: ۷۸).

 

گونه‌شناسی احزاب در کشورهای به اصطلاح جهان سوم بیشتر بر اساس نوع ارتباط آن‌ها با حکومت و شیوه کسب قدرت و اعمال آن به دو نوع احزاب درون حاکمیت و احزاب وراءقانونی تقسیم می‌شوند یعنی احزابی که در چارچوب قانون اساسی رقابت می‌کنند و برای حذف رقیب و کسب قدرت به شیوه‌های قهرآمیز متوسل نمی‌شوند و یا احزابی که به دلیل وراءقانونی و وراءطبقاتی بودن حکومت برای حل تضادهای سیاسی به شیوه‌های غیردموکراتیک متوسل می‌شوند (ازغندی، ۱۳۹۰: ۳۰۵ـ۳۰۴).

 

در نظام‌های غیررقابتی یا تک‌حزبی، یک حزب انحصار فعالیت‌های سیاسی قانونی را به خود اختصاص می‌دهد مثل آلمان در ۱۹۳۳. در این‌گونه سیستم‌ها روح دموکراسی مورد تجاوز قرار می‌گیرد. این نظام‌های حزبی تمامیت‌خواه هستند که به نوعی رمانتیسم، آرمان‌گرایی و خیال‌پردازی دچارند. در این‌گونه نظام‌ها یا حزب آلت اجرای تصمیمات دولت هستند (آلمان نازی) یا دولت ابزار اجرای خواسته‌های حزب است (شوروی). دلیل آن یا بسیج توده‌وار مانند آلمان یا سازمان‌یافته مثل شوروی هستند که حزب بهترین وسیله برای چنین بسیجی است (نقیب‌زاده، ۱۳۹۲: ۲۱۴ـ۲۱۳). البته سیستم‌های تک‌حزبی در کشورهای بلوک شرق نیز سابقه داشته و کشورهای کمونیستی نیز از این نوع احزاب برخوردار بودند.

 

حزب کمونیست هسته هدایتگر همه سازمان‌ها را تشکیل داد و نیز پیشگام کارگران و زحمتکشان اتحاد شوروی شد. کشورهایی مانند یوگسلاوی، چکسلواکی، لهستان، رومانی، بلغارستان، مجارستان و چند کشور سوسیالیستی نظام تک‌حزبی را پذیرفتند. پس از جنگ جهانی اول ترکیه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا، پرتقال و چند کشور دیگر نیز نظام تک‌حزبی را برگزیدند (عالم، ۱۳۷۶: ۳۵۵ـ۳۵۴). رژیم‌های تک‌حزبی بر این باورند که با توجه به کمبود نیروی انسانی، داشتن احزاب متعدد در شمار تجملات است و همچنین استدلال می‌کنند که یک حزب بهتر می‌تواند با جلوگیری از قطبی شدن نیروهای اجتماعی که در نظام‌های چند حزبی به چشم می‌خورد، وحدت ملی ایجاد کند. این رژیم‌ها مدعی می‌شوند که چنان در جوامعشان اتفاق نظر بین همه حکمفرماست که داشتن بیش از یک حزب لازم نیست (سی. ایچ. داد، ۱۳۸۸: ۷۸).

 

 

پهلوی دوم و احزاب فرمایشی

 

محمدرضا شاه از فردای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به تدریج سعی کرد با اتخاذ استراتژی نظارت، نهاد‌ها و سازمان‌های سیاسی را شدیداً تحت کنترل خود گرفته، از فعالیت نیروهای مخالف رژیم و نهادهای اجتماعی غیررسمی جلوگیری به عمل آورد. پس از آنکه شاه توانست در سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۶ نهادهای مشارکت قانونی، نیرو‌ها و سازمان‌های اجتماعی غیررسمی را به کلی نابود سازد، با الگوگیری از نظام حزبی ایالات متحده دستور تشکیل دو حزب مردم و ملیون را داد. حزب ملیون، حزبی محافظه‌کار بود و حزب مردم باید نقش چپ را بازی می‌کرد. حزب ملیون در سال ۱۳۳۹ پس از اعتراض حزب مردم و دیگر احزاب مبنی بر تقلب در انتخابات منحل و بعد از چندی اعضای آن به عضویت حزب ایران نوین در آمدند. حزب مردم نیز در سال ۱۳۳۶ فعالیت خود را آغاز کرد و تا ۱۷ ماه به فعالیت خود ادامه داد البته فعالیتی که عمدتاً تا سال ۱۳۳۹ دوام داشت.

 

هنگامی که دو حزب دولتی مردم و ملیون به دلیل تقلب‌های انتخاباتی سال ۱۳۳۹ اعتبار خود را از دست دادند محمدرضا شاه به ایجاد یک حزب جدید به نام ایران نوین مبادرت ورزید. تاریخچه این حزب به سال ۱۳۴۰ و با محوریت اعضای کانون ترقی که از مقامات عالی‌رتبه وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های مختلف حکومتی بودند برمی‌گردد. البته حزب ایران نوین در آذرماه ۱۳۴۲ توسط حسنعلی منصور اعلام موجودیت کرد. این حزب به نوعی به عنوان پاسدار انقلاب شاه و مردم عمل می‌کرد اما این حزب با اعلام تأسیس حزب رستاخیز منحل گردید.

 

محمدرضا شاه در یازدهم اسفندماه ۱۳۵۳ برخلاف تأکیدات مکرر بر نظام چند حزبی، دستور انحلال همه سازمان‌ها و احزاب و تشکیل یک حزب واحد سراسری را داد. انگیزه‌های متعددی برای شاه متصور هستند. برخی معتقد بودند که فساد در احزاب به خصوص حزب ایران نوین موجب این اقدام شده است. شاه زمانی که عملکرد احزاب مردم، ملیون و ایران نوین را در جذب مشارکت مردم و نمایش دموکراسی بی‌فایده دید، برای پر کردن خلاء سیاسی و تشکیلاتی دستور تأسیس حزب رستاخیز را صادر کرد. به عبارتی حزب واحد بایست نقش نگهبان دولت و جامعه را ایفا کند و همچنین از طریق شرکت دادن بیشتر مردم، به اهداف انقلاب سفید سریع‌تر دست یابد.

 

حزب واحد رستاخیز با ایجاد تشکیلات و ارگان‌های مختلف از جمله کانون‌های متعدد حزبی در شهر‌ها و روستا‌ها و تحت نظارت گرفتن فعالیت‌های مختلف به ایفای نقش و کارکرد اصلی خود به عنوان حزبی فراگیر پرداخت که وظیفه اصلی آن تشکیل و بسط نهادهای دربرگیرنده و ممانعت از شکل‌گیری نهادهای مدنی، مردمی و مستقل بود (مدیر شانه‌چی، ۱۳۸۶: ۲۶۷؛ ازغندی، ۱۳۹۰؛ آبراهامیان، ۱۳۸۸؛ میلانی، ۱۳۸۷).

 

 

دلایل و پیامدهای شکل‌گیری حزب رستاخیز

 

کاتوزیان اعتقاد دارد تشکیل سه حزب قبلی و کوچک ربطی به سیاست داخلی نداشت (ملیون، مردم، ایران نوین). اما شاه حزب رستاخیز را مستقیماً به فرمان خود ایجاد کرد که تظاهر کند در ایران اصلاً اختلاف سیاسی وجود ندارد. در آن زمان بود که شاه در مصاحبه‌هایش با روزنامه‌نگاران غربی حتی به غرب نصیحت کرد که دست از سیستم منحط دموکراسی بردارند. به تعبیر کاتوزیان تاسیس حزب رستاخیز نشانه اوج گرفتن نظام سلطنتی در ایران بود (کاتوزیان، ۱۳۸۸).

 

ازغندی اعتقاد دارد که هدف محمدرضا شاه از تاسیس احزاب دولتی، ایجاد سازمان‌هایی بود که از طریق آن‌ها به رژیم کودتا مشروعیت بخشیده، مخالفان دولت را به موضعی انفعالی سوق داده، خود را در افکار عمومی جهان هواخواه دموکراسی جلوه دهد (ازغندی، ۱۳۹۰).

 

اما توجیهات رسمی برای تشکیل حزب رستاخیز چنین بود: اول آنکه در راستای موفقیت فرآیند نوسازی ایران، وجود عقاید رنگارنگ غیرقابل تحمل است و وحدت نظر برای ورود به دروازه‌های تمدن بزرگ ضروری به نظر می‌رسد. دوم آنکه قرار بود حزب مذکور به عنوان یکی از ابزارهای افزایش سطح آگاهی‌های مردمی، زمینه بروز اعتراض اعضای خود علیه سیاست‌های غیرمردمی دولت را در قالبی قانونی فراهم آورد (میلانی، ۱۳۸۷: ۱۳۹).

 

شاید شاه برای انتقال آرام و مسالمت‌آمیز قدرت به ولیعهد خویش رضا پهلوی، این بار به حزب رستاخیز امید بسته بود (میلانی، ۱۳۸۷: ۱۳۹). هر چند که این نظام حزبی نیز همچون نظام دو حزبی پیش از آن بیشتر جنبه صوری داشت و حزب دولتی رستاخیز هم بی‌آنکه از قدرت و استقلال چندانی بهره‌مند باشد، عمدتاً به عنوان یکی از ابزارهای حکومتی به کار گرفته شد. شاه در این سال با ایجاد این حزب رکن چهارمی به سه رکن اساسی رژیم خود ـ بوروکراسی، ارتش و دربار - افزود (مدیر شانه‌چی، ۱۳۸۶: ۲۶۷). رژیم شاه با توجه به ثروت‌های عظیم نفتی موجود، از حزب رستاخیز به عنوان مجرای تطمیع هواداران سلطنت استفاده کرد. شعار شاه بسیار ساده بود، آنان که با ما نیستند، ضد ما هستند (همان، ۱۳۸۷: ۱۴۰).

 

حزب به منظور فراخوان توده‌ها، اقدام به تأسیس شعب خود در سراسر کشور، سازماندهی اجتماعات و سمینارهای سیاسی چندی به طرفداری از شاه و نیز راه‌اندازی دانشکده علوم سیاسی برای آموزش اعضای خود کرد. همچنین کوشید در بازار نفوذ کند و تجار و مغازه‌داران را به خود جذب نماید. تعداد اعضای آن به شش میلیون نفر بالغ شد (همان، ۱۳۹).

 

همچنین برای موجه و دموکراتیک جلوه دادن حزب، دو جناح رقیب در درون آن ایجاد شد، لیبرال سازنده و ترقی‌خواه (میلانی، ۱۳۸۷: ۱۳۹). رشد و گسترش حزب رستاخیز دو پیامد عمده داشت: تشدید تسلط دولت بر طبقه متوسط حقوق‌بگیر، طبقه کارگر شهری و توده‌های روستایی و دیگری نفوذ حساب‌شده دولت در بین طبقه متوسط مرفه به ویژه بازار و نهادهای مذهبی برای نخستین بار در ایران.

 

شیوه نفوذ حزب به درون طبقه متوسط نیز این‌گونه بود: گشودن شعبه‌هایی در بازار، گرفتن هدایای اجباری از تاجران خرده‌پا، تعیین حداقل دستمزد برای کارگران کارخانه‌های کوچک و ملزم ساختن مغازه‌داران، وضع قانون برای اصلاح تشکیلات اصناف، تأسیس شرکت‌های دولتی برای وارد کردن و توزیع مواد غذایی به ویژه گندم، قند و شکر و گوشت تا جایی که مغازه‌داران بسیار ناراضی شده بودند، به طوری که برخی اعتقاد داشتند شاه با بورژوازی نفتی درصدد نابود کردن کسبه خرده‌پا است.

 

در ضمن حزب، شاه را رهبر معنوی و سیاسی معرفی کرد و علما را مروجان سیاه قرون وسطایی نامید. تاریخ مذهبی کشور را کنار گذاشتند و به تاریخ شاهنشاهی تغییر دادند. سپاه دین را برای آموزش اسلام راستین با تشویق دانشکده الهیات دانشگاه تهران تأسیس کردند. مجلس با توجه به شریعت، سن ازدواج دختران را از ۱۵ به ۱۸ و پسران را از ۱۸ به ۲۰ سال افزایش داد. همچنین تلاش داشت بر اوقاف تسلط یابد و روحانیون را به عضویت ساواک در آورد و به آن‌ها مقرری بدهد و به نوعی به دنبال ملی کردن مذهب بود که واکنش تند علما را در پی داشت. تعطیلی مدرسه فیضیه، مخالفت امام خمینی و آیت‌الله روحانی را در پی داشت.

 

حزب رستاخیز با استفاده از ساواک وزارتخانه‌هایی را که با معاش هزاران نفر از مردم سر و کار داشتند، در دست گرفت. بر پیکره بخش چاپ و انتشارات نیز ضربه زد. بازداشت نویسندگان سر‌شناس و اعتراف‌گیری در تلویزیون هم ادامه داشت طوری که در اواخر سال ۱۳۵۴، ۲۲ شاعر و نویسنده به خاطر انتقاد از رژیم در بازداشت بودند (آبراهامیان، ۱۳۸۸: ۵۴۶ـ۵۴۴).

 

در سال ۱۳۵۶ با افزایش اعتراضات مردمی حزب به برپایی و برگزاری کنگره‌ها و تظاهرات فرمایشی علیه مخالفان و مقابله تبلیغاتی با موج فزاینده مخالفت‌ها و اعتراضات مردمی دست زد تا جایی که در سال ۱۳۵۷ همراه با دیگر دستگاه‌های ارعاب، به سرکوب و ضرب و شتم روشنفکران و معترضان پرداخت (مدیر شانه‌چی، ۱۳۸۶: ۲۶۸ـ۲۶۷). البته آخرین فعالیت سیاسی آن در قالب آخرین انتخابات مجلس در نظام سلطنتی (دوره بیست و چهارم در سال ۱۳۵۴) در فضای نظام تک‌حزبی بود (همان، ۲۶۷).

 

 

جمع‌بندی

 

در ایران عصر پهلوی دوم منافع و حاکمیت ملی با منافع افراد یکی در نظر گرفته می‌شد، به همین دلیل رژیم احزاب را در تضاد با حاکمیت ملی تعریف می‌کرد. در همین راستا احزاب دولتی بیشتر برای فائق آمدن بر بحران مشروعیت و مشارکت و ایجاد ثبات سیاسی بوجود می‌آمدند و احزاب مخالف حالت زیرزمینی پیدا می‌کردند. به عبارتی احزاب دولتی تداوم نگاه رعیت‌گونه به جامعه و کاملاً مغایر با رویکرد شهروند محور بودند.

 

تشکیل حزب رستاخیز موید توسعه نامتوازن رژیم شاه بود. رژیمی که به نوسازی اقتصادی خود دلخوش کرد ولی با تشکیل حزب رستاخیز و خفه کردن صدای مخالفان و روش کامل دیکتاتورمابانه به طرف خود شلیک نهایی را انجام داد. شاه فراموش کرده بود بازی دادن به احزاب و استفاده از نظرات مخالفان حزبی که در چارچوب قوانین یک جامعه و نظام سیاسی فعالیت می‌کنند از انباشت مطالبات به خصوص سیاسی جلوگیری می‌کند. به عبارتی حزب مخالف در داخل یک سیستم می‌تواند نقش سوپاپ اطمینان برای تخلیه مخالفان داشته باشد.

 

با عملکردی که حزب رستاخیز از خود نشان داد به جای آنکه سوپاپ اطمینان سیستم باشد، عامل تشدیدکننده جداسازی مردم از حکومت بود و باعث افزایش نارضایتی شد. شاه حتی تحمل رقابت احزاب فرمایشی دوگانه را نیز در ۵ سال آخر حکومت نداشت. اهداف حزب رستاخیز با دستاوردهای عملی آن به شدت تعارض داشت. هدف آن تقویت رژیم، نهادینه کردن هر چه بیشتر سلطنت و فراهم ساختن پایگاه اجتماعی گسترده‌تر برای دولت بود اما حزب به جای برقراری ثبات، رژیم را تضعیف، فاصله میان سلطنت و جامعه را بیشتر و نارضایتی گروه‌های مختلف را شدید‌تر کرد. بدین ترتیب امید به اصلاحات از بین رفت و انگیزه‌های زیادی برای انقلاب ایجاد شد. این حزب به جای اقدام نوسازانه ترتیبی داده بود که وضعیت نظام سیاسی توسعه‌نیافته را وخیم‌تر کند (آبراهامیان، ۱۳۸۸: ۵۴۹ـ۵۴۸).

 

احزابی مانند رستاخیز به جای آنکه کارویژه اصلی خود را در جامعه مدنی ایفا کنند، تبدیل به ابزاری در دست حاکمان برای اجرای منویات آن می‌گردند. احزاب شکل گرفته در غرب بیشتر جنبه امیدبخش و رهایی‌بخش برای طبقات مختلف اجتماعی ایفا می‌کنند، در صورتی که حزب رستاخیز تحت‌الشعاع خواسته‌ها و سیاستگذاری‌های درباریان و نظامیان قرار گرفته بود و به جای شکستن هرم قدرت عمودی تداوم‌بخش استیلای قدرت حاکمیت بود.

 

به گفته مایر احزاب دیکتاتوری، حزب نیستند بلکه استبداد آئینی یا شخصی‌اند. این احزاب رهبری را گسترش نمی‌دهند و تشویق نمی‌کنند، بلکه آن را انحصاری می‌کنند. (عالم، ۱۳۷۶: ۳۵۶ـ۳۵۵) و هانتینگتون این نوع احزاب را که باعث سرکوبی طبقات متوسط جامعه شده و آن‌ها را مجبور به انزوا می‌کنند، تحت عنوان احزاب دیکتاتورمابانه‌ نامگذاری می‌کند. البته در ایران بیشتر احزاب توسط دولت‌ها ساخته می‌شوند و به عبارتی دولت‌ها آفریننده احزاب هستند در صورتی که در غرب شکل معکوس آن وجود دارند. در غرب این احزاب هستند که دولت‌ها را بوجود می‌آورند. حزب رستاخیز به تعبیری نوعی حزب دولت‌ساخته در برابر مدل احزاب دولت‌ساز غربی برای خنثی‌سازی نقش احزاب و ملت‌زدایی و تقویت حامی‌گرایی بود.

 

حزب رستاخیز علیرغم حمایت‌های مالی کاملاً ناکارآمد بود و به جای نقد قدرت و آموزش‌های شهروندان و کنشگران سیاسی بر حجم مخالفان و ناراضیان افزود و ابزاری برای زورگویی، فرصت‌طلبی و انباشت ثروت برای کارگزاران حکومتی شد و در سطح جامعه به جای آنکه به نیرومندی و گسترش جامعه مدنی و نوسازی اجتماعی کمک نماید، نقش اهرم فشار و مسدودکننده فضای اجتماعی و سیاسی را ایفا کرد.

 

 

منابع:

 

ـ آبراهامیان، یرواند، ۱۳۸۸، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی.

ـ ازغندی، علیرضا، ۱۳۹۰، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، جلد دوم، نشر سمت.

ـ اسمیت، بی‌سی، ۱۳۷۸، احزاب سیاسی و کثرت‌گرایی در جهان سوم، ترجمه دکتر امیرمحمد حاجی یوسفی، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره‌های ۱۴۲ـ۱۴۱، صص ۶۹ـ۵۸.

ـ بشیریه، حسین، ۱۳۷۹، جامعه‌شناسی سیاسی، تهران، نشر نی.

ـ داد، سی. ایچ و دیگران ۱۳۸۸، مراحل و عوامل و موانع رشد سیاسی، مقاله رشد سیاسی، ترجمه عزت‌الله فولادوند، تهران، نشر ماهی.

ـ شریف، محمدرضا، ۱۳۸۹، انقلاب آرام (درآمدی بر تحول فرهنگ سیاسی در ایران)، تهران، انتشارات روزنه.

ـ عالم، عبدالرحمن، ۱۳۷۶، بنیادهای علم سیاست، تهران، نشر نی.

ـ کاتوزیان، محمدعلی، ۱۳۸۸، از اصلاح نظام سلطانی بی‌خبرم، مصاحبه با مجله مهرنامه، شماره ۱.

ـ مدیر شانه‌چی، محسن و دیگران، ۱۳۸۶، تحولات سیاسی اجتماعی ایران ۱۳۵۷ـ۱۳۲۰، به اهتمام دکتر مجتبی مقصودی، تهران، انتشارات روزنه.

ـ میلانی، محسن، ۱۳۸۷، شکل‌گیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطارزاده، تهران، نشر گام نو.

ـ نقیب‌زاده، احمد، ۱۳۹۲، درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی، چاپ یازدهم، تهران، انتشارات سمت.

ـ نلسون، جان. ‌ام، ۱۳۷۹، مشارکت سیاسی در درک توسعه سیاسی، مایرون واینر و ساموئل هانتینگتون، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی.

کلید واژه ها: حزب رستاخیز


نظر شما :