تاسیس حزب فراگیر برای مقابله با مخالفان شاه
داستان رستاخیز - ۴
تاریخ ایرانی: حکومت توتالیتر شاه از زمان سقوط دولت دموکرات مصدق در سال ۱۹۵۳ شکل گرفت و با تاسیس حزب فراگیر رستاخیز به اوج خود رسید. در سال ۱۹۷۵ شاه سعی کرد تا پایههای سیاسی حکومتش را تقویت و مخالفین رو به افزایش خود را ناکار کند.
طی بیست سال از ۱۹۵۳ تا ۱۹۷۳ بنیادهای دموکراتیک نابود شده و بخش اعظم مخالفین سازمان یافته حکومت از میان برداشته شدند. در سال ۱۹۷۳ شاه مطمئن بود که افزایش درآمدهای نفتی به اقتصاد جانی دوباره خواهد بخشید و شرایط سیاسی هم تحت کنترل است. او از گرایشهای جدید سیاسی در قیامهای مردمی بیخبر بود و ساواک در گزارشهایش به او اطمینان میداد که شمار مخالفین ناچیز است.(۳۶)
افزایش قیمت نفت در سال ۱۹۷۳ موج جدیدی از بینظمیهای اقتصادی و سیاسی را به دنبال آورد. این حوادث پیشبینی نشده شاه را نگران کرد و او متقاعد شد که تاسیس حزب فراگیر تنها راه مقابله و از میان بردن مخالفین است. تلاش شاه برای تقویت یکهسالاری و از بین بردن سازمانهای دموکرات از پیش از ۱۹۵۳ آغاز شده بود. نخستوزیرانی همچون قوام، مصدق، امینی و هویدا بابت دو چیز از شاه گلایه داشتند: دسیسهچینی و ستمگری.(۳۷)
شواهدی که امروزه موجود است در وقایعی چون تلاش برای ترور شاه در دانشگاه تهران (۱۹۴۹)، ترور نخستوزیر رزمآرا (۱۹۵۱)، اتهامات قضایی علیه نخستوزیر قوام (۱۹۵۲)، تلاش برای ترور دکتر مصدق در دربار (۱۹۵۲) و زندانی کردن هویدا در آخرین روزهای سلطنت شاه که در نهایت به اعدام هویدا در سال ۱۹۷۹ منجر شد، دلایل محکمی هستند که نشان میدهند این حوادث عجیب توطئۀ شاه بودهاند. رستاخیز آخرین تلاش شاه بود برای بازپسگیری حکومتش.
در فاصلهٔ سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۷۵، یعنی از زمان سقوط دولت دموکراتیک دکتر مصدق تا تاسیس حکومت تک حزبی، سه دورهٔ سیاسی مجزا وجود دارد. در ادامهٔ این مقاله وقایع مهم سیاسی این سه دوره به طور مختصر بررسی میشوند:
دورهٔ اول ۱۹۶۳-۱۹۵۳ با سقوط دکتر مصدق آغاز و با ظهور آیتالله خمینی پایان مییابد. پس از سقوط دکتر مصدق، نارضایتیهای عمومی نزد دو دسته جلوه مییابد: روشنفکران - اعضای جبههٔ ملی و دانشجویان - و دستهٔ دیگر بازاریان تهران و تبریز. تظاهراتها صلحآمیز و محدود بودند.
در سال ۵۴-۱۹۵۳ یک واقعه، فرجام معاهدهٔ نفتی، باعث برگزاری تظاهرات شد. در این دوره خشونت سیاسی فقط توسط حکومت انجام میگرفت. برخی از این جنایات حکومتی در زمرهٔ وحشتناکترین جنایات تاریخ بشر هستند.(۳۸) از مهمترین وقایع این دوره، روند گسترش دایرهٔ فعالیت دادگاههای نظامی بود. این روند با محاکمهٔ دکتر مصدق آغاز شد. نظام قضایی آن اندازه که شاه میخواست تابع فرمان او نبود. در حقیقت قضات ایرانی مستقل و کاملا به قانون اساسی وفادار بودند. دولت مصدق استقلال قضایی را قدرت بخشید. برای جبران این قضیه شاه در موارد حساس، دادگاه نظامی را جایگزین کرد. حوزهٔ فعالیت این دادگاهها گسترده بود و مرز مشخصی نداشت و مجرمان سیاسی، منتقدین حکومت و افراد ضد سلطنت که ضد مشروطه نیز نامیده میشدند در این دادگاهها محاکمه میشدند.
در سالهای ۵۵-۱۹۵۴ و ۵۶-۱۹۵۵ دولت نسبت به افسران نظامی سختگیری نشان داد. گفته میشد که یک هستهٔ کمونیستی در ارتش کشف شده است.(۳۹) تعداد زیادی از افسران جوان به جرم همکاری با حزب توده اعدام شدند. بار دیگر توجهها به سمت نظام قضایی معطوف شد. بسیاری از کارکنان سازمان قضایی کشور تصفیه شدند. در پایان این دوره ایل قشقایی مستقر در اطراف شیراز، ابراز نارضایتی کرد. بلافاصله از محدودیت واردات گوشت و دام کاسته شد. جنگ اقتصادی با ایلات کشور در گرفت که در نهایت اقتصاد آنها را از بین برد و ارزش افزودهٔ محصولات کشاورزی تا حد زیادی کاهش یافت.
یک سال بعد، ۱۹۵۷-۱۹۵۶، کارکنان بخش حقوقی وزارت دادگستری در اعتراض به اصلاحات عباسقلی گلشاییان استعفا دادند. وزیر دادگستری، گلشاییان، دولتمرد بدنامی بود که پیشتر سعی کرده بود تا قرارداد شرکت نفت بریتانیا را تمدید کند. این بار مجلس حق را به قضات داد ولی شاه از وزیر دادگستری حمایت کرد و پیروز شد. اعتبار و اعتماد قوهٔ قضاییه نزد شاه به طور کامل از میان رفت.
همانطور که پیشتر هم گفته شد در فاصلهٔ سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۷ تظاهراتی صورت گرفت و شرکتکنندگان آرام و صلحطلب بودند، اما این باعث نمیشد تا شاه آرام بگیرد. مخالفین شاه به دنبال اصول بنیادین دموکراسی بودند و دکتر مصدق را رهبر خود میشمردند. این کابوسی برای شاه بود. او برای اینکه مخالفینش را ریشهکن کند، در سال ۱۹۵۷ دو سازمان ایجاد کرد. نخست سازمان اطلاعات و امنیت کشور – ساواک - بود.(۴۰) سپهبد تیمور بختیار به ریاست این سازمان رسید.
دومین سازمان به منظور سرکوب ناآرامیهای قبایل ایجاد شد. امور مربوط به قبایل به ادارهٔ ضد جاسوسی ارتش سپرده شد، ریاست این سازمان بر عهدهٔ سپهبد جوانی به نام ناصر مقدم گذاشته شد. هر دوی این افسران جنگجو و مشکلآفرین بودند. در طول سالهای ۱۹۶۰-۱۹۵۷ ساواک دشمنان فرضی پروراند. خسرو روزبه یکی از افسران برجستهٔ ارتش، بر پایهٔ جرائم ناموثق ظالمانه اعدام شد. پاهای او پیش از اعدام قطع شده بودند.
ایل زنگنه بیدلیل سرکوب شد و ۴۸ نفر از آنها به دادگاههای نظامی فرستاده شدند. ساواک نقشهای را کشف کرد که ظاهرا توسط سپهبد قرنی با همکاری علی امینی به قصد کودتا طراحی شده بود.(۴۱) ساواک چندین تظاهرات در تهران و خوزستان بر ضد سیاستهای جمهوری شوروی ترتیب داد! تعداد زیادی از مردم غیرنظامی به جرم کمونیست بودن دستگیر و اعدام شدند. به طور خلاصه ساواک و ادارهٔ دوم ارتش برای مهم جلوه دادن نقش خود، مخالفین خیالی پروراندند و شرایط کشور را که در آن رضایت نسبی وجود داشت متشنج ساختند. جنگ وحشت آغاز شده بود.
در سال ۱۹۶۱-۱۹۶۰ دو اتفاق رخ داد که در شکلگیری آیندهٔ حکومت ایران نقش اساسی داشت. نخست برنامهٔ تثبیت اقتصادی است که صندوق بینالمللی پول آن را پیشنهاد کرده بود(۴۲)و با تایید واشنگتن(۴۳) ایران نیز آن را پذیرفت. این برنامه پاسخی به سیاستهای پیشین توسعهٔ اقتصادی بود.(۴۴) صندوق بینالمللی پول با نمایندگان بانک ملی ایران ملاقات کرده و با اصلاحات نهادی مورد نیاز، همچون تاسیس بانک مرکزی ایران موافقت کرد. در ۲۸ ماه می، مجلس لایحهٔ تاسیس بانک مرکزی را به تصویب رساند. در ۹ آگوست ۱۹۶۰، نخستین رئیس بانک مرکزی مشغول به کار شد. در سال ۱۹۶۱-۱۹۶۰ برنامه تثبیت اقتصادی که مخارج دولت را محدود میساخت تا کسریها را جبران کند، با هدف توازن میان اختلاف پرداخت و تثبیت قیمتها، به اجرا درآمد. در ۱۳ سپتامبر ۱۹۶۰، صندوق بینالمللی پول ۳۵ میلیون دلار به دولت ایران کمک مالی کرد.(۴۵) علیرغم تاثیرگذاری در بخشی از موازنهٔ پرداختها، افزایش تورم در آن سال ادامه یافت.(۴۶)در ۲۲ دسامبر ۱۹۶۰(۴۷) درهای بانک مرکزی رسما گشوده شد. دولت اکنون در شرایط بهتری قرار گرفته بود و میتوانست سیاستهای مالی و پولی خود را با تاکید بر برنامهٔ موازنه به منظور کنترل مخارج و کاهش تورم به اجرا درآورد.
دومین تغییری که در این دوره اتفاق افتاد، انتخابات مجلس بود. در ۷ ژانویهٔ ۱۹۶۰، شاه فرمان انتخابات مجلس بیستم را امضا کرد. مجلس دورهٔ نوزدهم در ۹ ژوئن ۱۹۶۰ پایان یافت و در ۲۱ جولای ۱۹۶۰، وزارت کشور دستور برگزاری انتخابات را صادر کرد. در همان روز سه حزب نزدیک به جبههٔ ملی (حزب ایران، حزب ملت ایران و یکی از شاخههای پانایرانیست به رهبری داریوش فروهر) اعلامیهای صادر کردند و در آن خواستار برگزاری انتخابات آزاد شدند. در ۱۷ آگوست ۱۹۶۰ رهبران جبهه ملی در ساختمان سنا تحصن کردند و دانشجویان عضو جبههٔ ملی نیز مقابل دانشگاه تهران به تظاهرات پرداختند. اپوزیسیون مدعی بود که در انتخابات تقلب شده است و شاه که تحت فشار قرار داشت در ۳۱ آگوست ۱۹۶۰ درخواست کرد تا نمایندگان جدید مجلس از سمت خود کنارهگیری کنند. اپوزیسیون دل و جرات یافت. در ۴ سپتامبر ۱۹۶۰ جبههٔ ملی یکی از بزرگترین تظاهراتش را تدارک دید. نیروهای امنیتی در این تظاهرات مداخله کرده و تعدادی دستگیر و مجروح شدند.
در ۹ ژانویه ۱۹۶۱، شاه دستور برگزاری مجدد انتخابات را صادر کرد. یکی از فرماندهان بدنام ارتش، سپهبد علوی مقدم، با هدف نظارت بر انتخابات به وزارت کشور منصوب شد. ماموران ساواک نیز موظف شدند تا در انتخابات مداخله کنند. تظاهراتی برای انتخابات آزاد برگزار شد و علیرغم تمام تلاشهای شاه، ۶ نمایندهٔ مجلس جدید از اعضای جبههٔ ملی و یا از طرفداران این حزب بودند. در ۲۱ فوریه ۱۹۶۱، مجلس بیستم برای بار دوم افتتاح شد. در ۲۳ فوریه دانشجویان دانشگاه تهران تظاهرات کرده و ماشین منوچهر اقبال، وزیر اسبق کشور که در تقلب انتخاباتی نقش داشت را به آتش کشیدند. در ۲ می ۱۹۶۱ معلمان در اعتراض به افزایش هزینههای زندگی، دست به اعتصاب زده و خواستار افزایش درآمد شدند. طی درگیری میان نیروهای امنیتی و معلمان به یکی از آنها شلیک شد و اعتراضات اقتصادی به اعتراضات سیاسی بدل شد.
شاه وحشت کرده بود. در ۶ می ۱۹۶۱ وحشتزده و با عجله علی امینی را به نخستوزیری منصوب کرد.(۴۸) در سال ۱۹۵۳، زمانی که دکتر مصدق حکم عزلش که توسط گارد سلطنتی به او تحویل داده شده بود را نپذیرفت، شاه وحشتزده کشور را ترک کرد. به این دلیل او را بزدل میدانستند. گفته میشد که عزیمت شاه از کشور قانونی نبوده و در نتیجه سلطنت او نیز خلاف قانون است. شاه برای اینکه این بار بتواند حکومت وحشت را حفظ کند، از ترس دو اعتراض کوچک و وجود یک اقلیت ناراضی در مجلس، خود را پشت نخستوزیرش پنهان کرد.(۴۹)
این انتصاب چنان آشفتگی به همراه داشت که تاثیرات آن در صحنههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران تا مدتها باقی ماند. در ۹ می ۱۹۶۱، سه روز پس از آنکه علی امینی نخستوزیر شد، شاه دومین مجلس بیستم را منحل اعلام کرد. وجود ۶ نمایندهٔ اپوزیسیون از دلایل مهم این تصمیمگیری بود. در فاصلهٔ ۹ ماه می ۱۹۶۱ تا ۱۹ جولای ۱۹۶۲ در نبود قوهٔ مقننه، احکام وزارتی کابینه به شکلی طراحی و اجرا شدند که سیاستگذاری و برنامههایی بازگشتناپذیر داشته باشند. برخی از این احکام برای حل مشکلات فوری بودند. برخی دیگر چنان عواقب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشتند که حتی رهبران جمهوری اسلامی نیز قادر به تغییر آنها نبودند. اعتماد به نفس امینی و حمایت واشنگتن از او، شاه را بسیار نگران میکرد و زمانی که مطمئن شد به پشتیبانی او نیاز ندارد او را وادار به استعفا کرد. عدم توافق در کاهش بودجهٔ نظامی بهانهٔ او بود.(۵۰)
بلافاصله پس از استعفای امینی، شاه برخی از سیاستهای بهسازی و اصلاحات او را گلچین کرده، بدون در نظر گرفتن هر پیامدی آنها را تحریف کرده و به نام خود ثبت کرد. این حرکت ناهماهنگیهای گستردهٔ سازمانی و از بین رفتن حجم عظیمی از منابع کشور را در پی داشت و در نهایت باعث ازهمپاشی و سقوط رژیم شاه شد.
نخستین دسته از برنامههای امینی مجموعهای از سیاستهای با تاثیرگذاری کوتاه مدت بودند. هدف آنها آرامسازی مردم بود و دلواپسیهای حال حاضر آنها را مدنظر قرار میداد. یکی از این مشکلات پیشینهٔ نخستوزیر بود. او یکی از کسانی بود که قرارداد نفتی را امضا کرده بود و بدنامیاش را به دوش میکشید. یک مشکل حاد دیگر مقابله با دسایس شاه و همراهانش بود. اصلاحات قضایی، پرداخت مناسب درآمد آموزگاران، دستگیری و زندانی کردن مقامات به جرم فساد (چندین تن از نظامیان عالیرتبه از جمله وزیر اسبق کشور)، لغو حکم اقبال به عنوان سفیر ایران در اسپانیا، دستگیری و زندانی شدن سرتیپ آزموده (دادستان ارتش در جریان دادگاه دکتر مصدق) (۵۱)، تاسیس دانشگاه در شیراز(۵۲)، برکناری سپهبد بختیار از ریاست ساواک(۵۳) و سفر زیارتی به مکه (حرکتی عوامفریبانه که شاه را متحیر کرد)(۵۴) همگی از سیاستهای کوتاه مدت امینی بودند.
ادامه دارد...
پینوشتها:
۳۶. نگارنده شاهد نمونهای از این شیوه گزارش است. در سال ۱۹۷۶، پیش از آنکه گروه ایرانی شرکتکننده در کنفرانس آسپن عازم ویرجینیا شوند، جلسهای در منزل گنجی برگزار شد. گنجی فرستادهٔ اول بود و هدف از این جلسه اطلاعرسانی بود. پرویز ثابتی، معاون رئیس ساواک، راجع به اپوزیسیون صحبت کرد. او گفت که شورشیان بیرون از زندان فقط ۱۰۰ نفر هستند. او همچنین گزارش داد که ماموران امنیتی آنها را شناسایی کردهاند و به زودی دستگیر خواهند شد.
۳۷. برای آگاهی از نظر قوام نسبت به حکومت شاه ر.ک طلوعی، بازیگران. صص۳۶۶-۳۰۱. واکنش مصدق به ظلم و دسیسه شاه ر.ک هما کاتوزیان (ویراستار)، خاطرات مصدق (لندن: جبهه، ۱۹۸۸)، صص۳۰۵-۲۹۶. برای توضیحات امینی ر.ک به حبیب لاجوردی (ویراستار)، خاطرات علی امینی (پروژهٔ تاریخ شفاهی ایران، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، ۱۹۹۷)، صص۱۰۱-۹۶. برای توضیحات هویدا ر.ک پرویز راجی، در خدمت تخت طاووس، ترجمه ا. مهران (تهران، اطلاعات، ۱۹۹۵).
۳۸. برای تفریح شاه، روی روزنامهنگاری با نام کریمپور شیرازی نفت ریخته و او را آتش زدند. دولت به سیفپور فاطمی، برادر وزیر اسبق امور خارجه حسین فاطمی، اطمینان داد که اگر او خودش را تسلیم کند جانش را نخواهند گرفت. سیفپور این موضوع را با حسین در میان گذاشت و او خودش را تسلیم کرد. او را در زمان دستگیریاش شکنجه جسمی دادند و سپس اعدامش کردند. پنجاه نفر از ماموران دولتی با چاقو و باتوم به وزیر اسبق دادگستری، لطفی، حمله کردند. پیرمرد با مهاجمین گلاویز شده، یکی از چشمانش را از حدقه درآوردند، سر، دندهها و شانههایش را شکستند. پس از آنکه از هوش رفت او را رها کردند تا جان خود را از دست داد. ۵۰ مامور مهاجم هرگز محاکمه شدند. برای شرح این قساوتها ر.ک عاقلی، روزشمار، صص۳۱، ۴۰، ۴۲، ۴۶.
۳۹. این اکتشافات معمولا توسط تیمور بختیار و ناصر مقدم صورت میگرفت. آنها فوبیای شاه را تشدید میکردند، توجه او را جلب کرده و مقام خود را با سرعت ارتقا میدادند. جالب آنکه بختیار در ۲۳ آگوست ۱۹۷۰ در مرز ایران - عراق به دست ماموران ساواک کشته شد. مقدم، در حالیکه سعی داشت تا در آخرین لحظه سمتش را تغییر داده و به جنبشهای ضد شاهنشاهی بپیوندد، در سال ۱۹۷۹ به دستور دادگاه انقلاب با عجله اعدام شد. در تاریخ نوشتاری این دوره حتی یک جمله در تعریف از بختیار نوشته نشده است. اما بر سر خصوصیات مقدم اختلاف نظر وجود دارد. برای مطالعه در زمینهٔ ذکر خصوصیات مثبت او ر.ک به نصرتالله امینی، مصاحبه با ضیا صادقی، تاریخ شفاهی ایران (مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد)، میکروفیش، نوار۶: ۲۷.
۴۰. سازمان اطلاعات و امنیت ملی. برای تاریخچهٔ کامل ساواک ر.ک کریستین دلانوی، ساواک (پاریس، ۱۹۹۰)
۴۱. برای مطالعهٔ نمونهای از این داستانهای ساختگی علی امینی ر.ک به خاطرات علی امینی، حبیب لاجوردی، پروژهٔ تاریخ شفاهی ایران (مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد)، صص۹۴-۹۳.
۴۲. برای جزئیات مذاکرات ایران و صندوق بینالمللی پول ر.ک فایلهای مرکزی، صندوق بینالمللی پول، برنامه تثبیت، سی-ایران ۴۲۰.
۴۳. برای نمونه ر.ک به وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا، چشمانداز ایران، محاسبات اطلاعات ملی، ۶۱-۳۴، روابط خارجی ایالات متحدهٔ آمریکا، ۱۹۶۲-۱۹۶۱ (واشنگتن)، جلد ۱۶، صص۸-۷.
۴۴. برای مطالعهٔ اقتصاد ایران ر.ک هما کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ۱۹۷۹-۱۹۲۶ (نیویورک: انتشارات دانشگاه نیویورک، ۱۹۸۱). صص۲۰۹- ۲۰۱.
۴۵. برنامه تثبیت، سی-ایران ۴۲۰.
۴۶. ادارهٔ روابط اقتصادی، طرح کلی برنامهٔ سوم توسعه (۱۳۴۶-۱۳۴۱)، (تهران: سازمان برنامه، ۱۳۴۰ هجری شمسی)، صص۱۸-۱۷.
۴۷. عاقلی، ص۱۱۶.
۴۸. شاه یک شب تمام بیدار ماند. نگرانیهای بسیار عمیقی داشت. او با امینی تماس گرفت، به او گفت که کشور در شرایط بسیار بدی قرار دارد و امینی میباید سمت نخستوزیری را بپذیرد. امینی که از بدبینی شاه نسبت به خودش آگاه بود بسیار شگفتزده شد. ر.ک به علی امینی، خاطرات، صص۱۰۰-۹۶.
۴۹. شاه همواره درخواست مردم برای انتخابات آزاد و اجرای قانون مشروطه (۱۹۰۶) را به حساب دسیسهٔ آمریکا و یا بریتانیا میگذاشت. پس از ناآرامیهایی که به دنبال انتخابات پیش آمد و به انتصاب امینی منجر شد، شاه همیشه او را متهم میکرد که مامور آمریکاست. او میگفت: «ایالات متحده میخواست که نخستوزیر دستنشانده باشد. این فرد علی امینی بود و در آن زمان فشار بر من تا حدی زیاد شده بود که نمیتوانستم مقاومت نشان دهم، به خصوص پس از آنکه جان اف کندی رئیسجمهور شد…من دیدارم با کندیها را در کاخ سفید به خوبی به یاد دارم. ژاکلین از برق چشمان امینی تعریف کرد و گفت آرزو دارد که او را به سمت نخستوزیری برسانم.» پهلوی، پاسخ به تاریخ، صص۲۳-۲۲. شاه کاملا در اشتباه است. زمانی که او تهران را در تاریخ ۱۰ آوریل ۱۹۶۲ به مقصد واشنگتن ترک کرد تا با کندی برای نخستین بار ملاقات کند، نزدیک به یک سال از نخستوزیری علی امینی میگذشت.
۵۰. امینی میگوید که مسالهٔ بودجه فقط یک بهانه بود. او میگوید که: «شاه نمیتوانست بدون وجود توطئه زندگی کند» و دائم در تلاش بود تا او را رسوا کند. او میگوید: «ترجیح دادم تا محترمانه کنارهگیری کنم». ر.ک علی امینی، خاطرات، صص۱۳۷-۱۳۵.
۵۱. وزیر دادگستری امینی آشکارا سرتیپ آزموده را «آدولف آیشمنِ ایران» نامید. این اسم مستعار سرتیپ باقی ماند. برخی از نویسندگان معتقدند که نورالدین الموتی، وزیر دادگستری، به خاطر این حرف جان خود را از دست داد. ر.ک طلوعی، بازیگران، ص۴۳۳؛ و برای مطالعه در زمینه انتقامجویی شاه از الموتی ر.ک به کاتوزیان، اقتصاد سیاسی، صص۲۳۳-۲۱۳.
۵۲. متعاقبا شاه این موسسه را از آن خود کرد و آن را دانشگاه پهلوی نامید. این دانشگاه منبعی شد برای پولشوییهای عظیم اسدالله علم دوست شاه و دیگر نزدیکان او.
۵۳. این حرکت در واکنش به نقش ساواک در تحریک آشوبهای دانشگاه تهران صورت گرفت، زمانی که نیروهای امنیتی بدون اجازهٔ نخستوزیر وارد دانشگاه شدند. این حمله تلفاتی در پی داشت. امینی ادعا کرد که بختیار در این ماجرا دست داشته است.
۵۴. برای امور روزانهٔ دولت ر.ک به عاقلی، روزشمار.
منبع: Middle Eastern Studies, Vol. 38, No. 1 (Jan, 2002)
نظر شما :