رموز خاطرات درسآموز؛ آنچه علم برای آیندگان نوشت
بهزاد اشتری، پژوهشگر تاریخ و کاردار اسبق ایران در ژاپن و اوکراین
به هر حال سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ سالهای مهمی هم برای ایران و هم برای جهان بوده است که ایران به عنوان یک بازیگر بینالمللی میبایست نقش خود را ایفا میکرده و بنابراین مطالب مهمی از نظر علم میبایستی مورد توجه قرار میگرفته است. رویدادهای داخلی ایران مثل جشن تاجگذاری شاه در آبان ۱۳۴۶ و همچنین وضعیت نه چندان مطلوب اقتصادی ایران که بر اثر گشادهبازی دولت کسری بودجه قابل توجهی به وجود آمده و چانهزنیهای شاه برای اضافه درآمد نفت و تبلیغات منفی مخالفان داخلی و خارجی همه و همه باعث شده که یادداشتهای علم بیشتر و خواندنیتر شود.
آنچه به نظر من علاوه بر مسائل داخلی و خارجی در این یادداشتها جلب توجه میکند، شخصیت و خلقیات شخصی آقای اسدالله علم است. او در ضمن این یادداشتها شخصیت خود را به خواننده نشان میدهد و از طرف دیگر آن را تقریبا منصفانه نقد میکند و ایرادهای اخلاقی خود را بدون پردهپوشی مینگارد. در مورد خانواده خود مخصوصا پدر و مادرش را کاملا میستاید و در مقابل همسر و دختران خود را از لبه تیز نقد میگذراند. نسبت به افراد مظلوم شفقت نشان میدهد و در مقابل قدرتمندان را تمسخر میکند. آشکارا از آنهایی که خوشش نمیآید یا به آنها حسادت میکند و به هر دلیلی که اظهار نمیدارد مورد نقد و تمسخر قرار میدهد و قضاوتهای صحیحی در مورد آنها روا نمیدارد. این دیدگاه او شاید به دلیل تربیت خانوادگی باشد چون در خانوادههای قدرتمند و صاحب ثروت و یا خانهای بزرگ و خاندانهای ریشهدار معمولا خود را با بقیه مقایسه و برتریهای خود را بزرگتر مینمایانند. ایرادهایی مانند فرزند صیغهای‼ یا کم ریشه و اصالت، یا حتی عیوب مادرزادی مثل لکنت زبان و یا قد کوتاه و غیره دستآویزهای معمول برای خوار شمردن دیگران است. علم نیز از این تربیت مستثنی نمیباشد. در حالی که خودش سخنران برجستهای نبود مثلا هویدا را به بیسوادی فارسی و بد سخنرانی متهم مینماید. در حالی که هویدا با تمام ایرادهایی که ممکن است داشته باشد، ولیکن سخنران خوبی بود.
اصولا دیدگاه طبقاتی علم در این یادداشتها کاملا روشن است. با اینکه او حقیقتا ابوالمشاغل است و بر دهها هیات امناء ریاست داشته و در امور سیاسی نیز دخالت میکرده و در موضوعات اقتصادی اظهارنظرهای کافی مینموده، ولیکن چون فرضا معینیان که از خانواده اشرافی نبوده و حتی بیش از یکی، دو جلسه در شورای اقتصاد شرکت نکرده است، او درباره عدم شرکت خود به این شخص ایراد میگیرد‼
علم به علت نزدیکی به شاه و آشنایی به روحیات وی مواردی را نام میبرد و یادآوری میکند که خواننده متوجه میشود خلقیات شاه هم ناشی از تربیتی بوده که پدرش و معلمانی که او را برای سلطنت تربیت میکردهاند به او تعلیم دادهاند، مانند عدم اعتماد به اطرافیان، یا اجازه ندادن به رشد بیش از اندازه یک فرد در کارهای خاص، عوام دانستن مردم و عدم توجه به نظریات آنان، تاکید بر قدرت ارتش و شهربانی و بعدا ساواک، ترس بیش از اندازه از کمونیسم و اتکا بیش از اندازه و خرافی به پشتیبانی عالم غیب.
در این یادداشتها آنچه که جلب توجه مینماید ملاقاتهای بیش از اندازه با بعضی اشخاص خارجی است که او آنها را به عنوان مطلع و آشنا و متخصص به بعضی امور سیاسی بینالمللی معرفی مینماید که غالبا آمریکایی، انگلیسی و به ندرت از دیگر کشورها میباشند.
یک جنبه چشمگیر خلقیات علم، وطنپرستی افراطی وی و دشمنی شدید با دشمنان ایران و مخالفان شاه میباشد. امینی و مصدق، منصور و عبدالناصر و کمونیستها و تودهایها و حتی کندیها از تیغ تیز دشنامهای او در امان نیستند. مرگ رابرت کندی و روابط با دوست دختر سابقش را هم از الطاف خدا میداند‼
علم در این یادداشتها به طور مفصل مذاکراتی را که با انگلستان و اعراب برای استقلال بحرین و تشکیل امارات و تملک سه جزیره دهانه خلیج فارس شده است، انعکاس داده و اظهارنظرهای نسبتا خوب و میهنپرستانه نموده و نظرات شاه را بررسی و نقد هم نموده است. در مورد نفت و مذاکراتی که برای تولید بیشتر و فروش و اضافه درآمد ایران شده است، نقش موثری داشته و ضمن آنکه برای تقسیم فلات قاره بین ایران و عربستان، دکتر اقبال را مقصر جلوه میدهد و نفیسی را خائن میداند و لیکن از ابوالفتح محوی تعریف میکند! همه اینها را نمیتوان از هم تفکیک کرد که چرا؟
علم از فراماسونری بدش میآمده و هرگز عضو آن نبوده است، همچنین علاوه بر اینکه روابطش با انگلیسیها تا حدودی خوب است ولیکن از دودوزه بازی کردن آنها راضی نیست. ثالثا سعی دارد که در مساله نفت هم رضایت شاه را فراهم ساخته و کاری کند که درآمد از طریق محوی بالا برود و برای او پیروزی باشد.
از محتوای کلام او در این یادداشتها میتوان درک کرد که ترجیح میدهد نخستوزیر باشد و اوضاع مملکت را کاملا اداره کند، به همین دلیل است که از هویدا و اردشیر زاهدی و… ایراد میگیرد. در حالی که کابینه خود او چنان وزرای کارآمدتری هم نداشت و معلوم هم نبوده که اگر بر فرض در این سالهای بعد از ۴۲ نخستوزیر میشد شاه اجازه میداد که او هر کاری را که صحیح تشخیص میداد انجام دهد.
در لابهلای یادداشتها متوجه میشویم که تمام تحلیلهای او هم صحیح نیست در حالی که با لحن حق به جانبی خودش را از همه اعلمتر میداند، به نظر میرسد که مذاکراتی که با بعضی اشخاص داخلی و خارجی کرده و اطلاعاتی که به او دادهاند یا خیلی صحیح نبوده و یا او اگر اظهارنظری کرده که به خاطر مقامش درصدد چالش برنیامدهاند خود را محق دانسته ولی در عمل به وقوع نپیوسته است.
یکی از محاسن این یادداشتها که میتواند برای سیاستمداران ما امروزه مفید باشد صداقت با خود است. علم در خلوت خود نمیخواهد صادق نباشد و حتی از آینده هم ترس به خود راه نمیدهد، میگوید آنچه را که از خودش دریافته است. در ایران به طور کلی کسانی که خاطرات سیاسی خود را مینویسند همیشه اشتباهات خود را به دیگران نسبت میدهند و خود را پاک و عاری از اشتباه دانسته و یا پس از وقوع امری میگویند که ما قبلا آن را گفته بودیم‼ و به آن توجه نشده است! و از این قبیل مسائل.
به هر حال علم با وجود نزدیکی به شاه باز هم در بعضی موارد از عدم اعتماد کامل شاه به خودش گلهمند است که البته این امر بر میگردد به تربیت پادشاهان و نصیحتالملوکها که به آنها گفته میشود صد درصد به کسی اعتماد نداشته باشند، زیرا ممکن است مورد سوء قصد قرار گیرند. در حالی که علم خودش تقریبا به همه یا اعتماد کامل دارد یا اصلا هیچ اعتمادی نداشته و از سر اجبار مراوده مینماید.
مطلب دیگری که با خواندن این یادداشتهای سالهای ۴۶ و ۴۷ به ذهن متبادر میشود چاپ آن بعد از شش جلد دیگر است در حالی که بایستی جلد اول یا دوم میبود. شاید هم موضوعاتی که در آن درج شده چنانچه چند سال قبل منتشر میشد چندان مورد اعتنای عموم واقع نمیشد. اما امروزه که در کشورما شاهد مذاکراتی برای فیصله دادن به معضل اتمی با قدرتهای بزرگ ششگانه هستیم فرصتی است که تجربیات سردمداران مملکت را در آن سالها در دسترس داشته باشیم و با تعمق بیشتری سیاستهای دول بزرگ را تجزیه و تحلیل کرده و با منافع ملی خود و همچنین توان اقتصادی و نظامی و سیاسی سنجیده و تصمیم صحیح را اتخاذ کنیم و پاسخگوی افکار عمومی باشیم.
علم در بسیاری از مطالب خود از سیاستهای فردی شاه گلهمند بوده و برای آیندهای که شاهدش نبود نگران، اکنون که ما این مطالب را میخوانیم متوجه میشویم که ذهن علم سوای علاقه شخصی و تربیت خانوادگی و تربیت اشرافی و عقیده به اینکه در آن زمان چارهای نیست و باید سیاست فردی باشد در حالی که در آینده و هنگام به سلطنت رسیدن ولیعهد هفت ساله نمیتوان چنین سیاستی را ادامه داد، متوجه مشکلات حکومت فردی بوده است.
در مجموع میتوان نتیجهگیری کرد که هر چه بیشتر سیاستمداران خاطرات و یادداشتهای خود را به عرصه عمومی عرضه نمایند میتوان امیدوار بود که اشتباهات آنان تکرار نشود و قضاوتهای مردم با توجه به اوضاع و احوال زمان آنها صحیحتر و از عمق بیشتری برخوردار باشد.
نظر شما :