خاطرات علم از خلوت شاه؛ عاشقانه‌هایی که عیان شد

بهمن امینی/ ترجمه: شیدا قماشچی
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ | ۲۲:۱۳ کد : ۷۷۸۲ روزها و رازهای اسدالله علم
علم معتقد بود که ترس و تردید شاه به دور از مصلحت است و تصمیم خودش، یعنی سرکوب شدید مخالفان، سنجیده و عاقلانه است...علم چرا می‌بایست نکاتی از زندگی شخصی‌اش را به نگارش درآورد درحالیکه مسائل بسیار مهم‌تری از قلم افتاده‌اند؟... خوانندگان متعجب‌اند که چرا علم به این تفرج‌ها و معاشرت‌هایی که در آن‌ها شاه یا به قول علم، «اعلیحضرت» نیز در آن حضور داشته است، اشاره می‌کند؟.... برخی از سخنان شاه که توسط علم ثبت شده‌اند بیانگر نحوهٔ ادارهٔ حکومت هستند و دلیل سرنگونی آن را نشان می‌دهند.
خاطرات علم از خلوت شاه؛ عاشقانه‌هایی که عیان شد
تاریخ ایرانی: «شاه و من»، خاطرات اسدالله علم (۱۹۷۸-۱۹۱۹) وزیر دربار شاه است. او در ابتدا وزیر کشور و از سال ۱۹۵۱-۱۹۵۰ وزیر کشاورزی بود. علم در سال ۱۹۶۲ به نخست‌وزیری منصوب شد و سپس وزارت دربار را از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۷ برعهده داشت. اهمیت خاطرات علم در این است که وقایع و گفت‌وگوهای درون دربار در دههٔ آخر پیش از سقوط سلسلهٔ پهلوی را به ثبت رسانده است. در دوران نخست‌وزیری او بود که ناآرامی‌های سال‌های ۱۹۶۴-۱۹۶۳ شکل گرفتند، سال‌هایی که آغازی بر سقوط سلسلهٔ پهلوی و قیام رهبران اسلامی محسوب می‌شوند. متاسفانه در این خاطرات فقط اشارهٔ کوتاهی به آن سال‌های پراهمیت شده است، هنگامی که شورش‌های قم درگرفتند و حکومت عکس‌العمل شدیدی نشان داد و آیت‌الله خمینی به نجف تبعید شد. تبعیدی که به واسطهٔ آن، مقام رهبری اپوزیسیون به آیت‌الله خمینی اعطا شد. علم ادعا می‌کند که شاه در بسیاری از موارد نامصمم بود و از نشان دادن عکس‌العمل‌های نظامی خشن سرباز می‌زد، و علم در چند موقعیت خاص شخصا وارد عمل شده و دستور تیراندازی به معترضین را صادر کرد که به کشته شدن تعداد زیادی از آن‌ها انجامید. این تصمیم باعث ایجاد شکاف عمیقی میان سلطنت و مراجع در شهر مقدس قم گردید. دیگر امکان مصالحه و آشتی میان این دو برای همیشه از بین رفته بود. علم معتقد بود که ترس و تردید شاه به دور از مصلحت است و تصمیم خودش، یعنی سرکوب شدید مخالفان، سنجیده و عاقلانه است. با نگاه به گذشته می‌توان دریافت که تصمیم شاه محتاطانه بوده و نخست‌وزیرش برای اتخاذ چنین تصمیم مهلکی، عجولانه عمل کرده است.

 

شاه آنگونه که در این خاطرات تصویر شده یک رهبر انقلابی بود که خود را بر سر قدرت نشانده است، عاجز از درک و فهم وقایع باطنی، در طمع درآمدهای نفتی و دیوانهٔ جنگ‌افزار و در پی به دست آوردن جزایر کوچک خلیج فارس بوده است؛ از دختر بزرگش نفرت داشته، همواره از همسرش ملکه و مادر او آزرده‌ خاطر بوده، احوالاتش نیز بسیار متغیر بوده‌اند تا جایی که اگر چای به مذاقش سرد بود خشمگین می‌شد، فردی منزوی بوده و تنها توسط زنان خارجی سرگرم می‌شده است.

 

نکتهٔ مرموزی که در این خاطرات وجود دارد این است که چرا وزیر دربار خاطراتش را تنها در هنگام «بحران‌های نفتی» نگاشته است؟ قصد او از نگارش اسناد گفت‌وگو‌هایش با شاه، سفیران بریتانیا و آمریکا، همچنین ثبت معاشرت‌های او با معشوقه‌اش و همسر مزاحمش چه بوده است؟ چرا می‌بایست نکاتی از زندگی شخصی‌اش را به نگارش درآورد درحالیکه مسائل بسیار مهم‌تری از قلم افتاده‌اند؟ آیا او از ذکاوت کافی برخوردار نبوده است یا آنکه به مریضی سختش آگاه بوده و قصد داشته تا اسنادی را پس از مرگش به جای بگذارد تا مایهٔ تمسخر و تحقیر آشنایان و زنان خانوادهٔ سلطنتی به خصوص همسر شاه شود؟

 

از موضوعات اصلی این خاطرات، ایجاد ارعاب برای آمریکا و بریتانیا توسط سفرایشان در ایران است. به نظر می‌رسد که این تهدید‌ها روزانه صورت می‌گرفتند و هدفشان بالا بردن درآمد حاصل از فروش نفت، محدود ساختن رهبران اعراب به خصوص شیوخ جزایر کوچک خلیج فارس و تهیهٔ اعتبار برای خرید ابزار آلات‌جنگی بوده است. بنا بر گفته‌های علم، شاه روزانه با این افراد ملاقات می‌کرد و به وزیر دربارش دستور داده بوده تا به این دو سفیر آزار برساند. علم نیز از این آزار و اذیت‌ها لذت می‌برده و هر از چندی از روش‌های مخصوص به خودش برای ترساندن و تهدید استفاده می‌کرده است. اگر این گزارش‌ها معتبر و صحیح باشند به نظر می‌رسد که این دو سفیر نیز از این بازی بهره می‌برده‌اند و از آن برای اعتلای مقام خود در کشور‌هایشان استفاده می‌کرده‌اند. علاوه بر افزایش قیمت نفت، کسب اعتبار و خرید ابزار نظامی و مبارزه با شیوخ عرب، این آزار‌ها و تهدید‌ها به عادت نیز بدل شده بودند. شاه و علم دو فرد بی‌رحم بودند که آزادانه به حال خود‌‌ رها شده بودند.

 

این اسناد به رفتار شاه و وزیر دربار در مقابل زنان و روابط عاشقانه و زندگی خانوادگی‌شان نیز می‌پردازد. وزیر دربار بسیار به معاشرت‌هایش با «عشق» زندگی‌اش اشاره کرده است. خوانندگان متعجب‌اند که چرا علم به این تفرج‌ها و معاشرت‌هایی که در آن‌ها شاه یا به قول علم، «اعلیحضرت» نیز در آن حضور داشته است، اشاره می‌کند؟ در بخشی از خاطراتش نوشته است که همسرش به عنوان ندیمه با ملکه همراه شده است. او که آسوده‌ خاطر شده است، می‌نویسد: «اگر زنان کمی کاردان بودند هیچ وقت از آن‌ها خسته نمی‌شدیم. فقط دوست دارند که زندگی را به جهنم تبدیل کنند...» در بخش دیگری اعلیحضرت می‌فرمایند: «این زنان هیچ وقت نمی‌دانند که چگونه می‌بایست رفتار کنند»، این گفته متوجه تمام زنان بود. شاه دلیل سرخوشی وزیر دربار را اینگونه به هنری کیسینجر توضیح می‌دهد: «او از هیچ فرصتی برای لذت بردن از شراب خوب یا زیبایی زنان فروگذار نمی‌کند.» یک بار علم به شاه شکایت می‌برد که صحیح نیست زنانی همچون ملکه، مادربزرگش، معلمان مدرسه و دیگران گرد ولیعهد را فرا بگیرند و او به یک معلم مرد ارتشی نیاز دارد. شاه در پاسخ به او می‌گوید که برای پسر ۱۴ ساله تعدادی معشوقه پیدا کند! با چنین تفکر عجیبی، هنگامی که رهبران اسلامی از مردم خواستند بپا خیزند، نه تنها زنان آزادی‌خواه مخالفت نکردند بلکه خود نیز به قیام‌ها پیوستند.

 

این خاطرات به روابط جهانی نیز پرداخته است. برخی از رهبران جهانی با کلاه در دست خدمت اعلیحضرت حاضر شدند و اعلیحضرت نیز بسیار دست و دلبازانه رفتار کرده است. برخی آمدند تا به او بگویند که دانا‌ترین رهبر جهان است. هیچ نامی در این میان غائب نیست، روسای جمهور آمریکا، وزرای امور خارجه، سناتور‌ها، پادشاهان، نخست‌وزیران بریتانیا، روسای جمهور فرانسه. همگی آن‌ها ادعا می‌کردند که اعلیحضرت رهبرشان است. روابط خارجی خارق‌العاده! البته مابین این موضوعات اصلی، خواننده می‌تواند درکی از مردان مهم خاورمیانه به دست بیاورد، به خصوص شاه، وزیر دربارش، اشاره‌ای چند به نخست‌وزیرش هویدا، وزیر امور خارجه‌اش اردشیر زاهدی و غیره. برخی از سخنان شاه که توسط علم ثبت شده‌اند بیانگر نحوهٔ ادارهٔ حکومت هستند و دلیل سرنگونی آن را نشان می‌دهند. نمونه‌ای از نظرات شاه: دربارهٔ ملت ایران «گلهٔ گوسفند»؛ دربارهٔ روشنفکران ایرانی «تعداد بی‌سر و پای متوهم که فقط ما را نقد می‌کنند»؛ دربارهٔ استعفای نیکسون «یک توطئه»؛ دربارهٔ خودش در پاسخ به مقالهٔ نیویورک تایمز «احمق‌ها من را با لوئی چهاردهم مقایسه می‌کنند، در حالیکه من رهبر انقلابم. آن بوربون خودش یک فرد مرتجع به تمام معنا بود.»

 

«شاه و من» بدون شک یکی از منابع اصلی مطالعه تاریخ دوران پهلوی است و همیشه به عنوان یک مرجع برای محققان به کار خواهد رفت. علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد (۱۹۶۸-۱۹۶۲) و رئیس دانشگاه تهران با همکاری نیکولاس وینسنت داماد علم ویرایش، ترجمه و خلاصه‌سازی این اسناد را انجام داده است. نخستین مقام وزارتی عالیخانی در کابینهٔ علم بوده است.

 

 

منبع:

Middle Eastern Studies, Vol. 29, No. 1 (Jan., 1993), pp. 154-156

کلید واژه ها: اسدالله علم


نظر شما :